چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
تدوین استراتژی روانی تقویت عامل اطلاعاتی قدرت ملی
عنصر اطلاعاتی قدرت ملی، معمولاً با عبارات مبهمی تعریف میشود كه با اهداف فراگیر خاص و یا روشها و ابزار آشكار ارتباطی ندارند. دیگر عناصر قدرت ملی ـ یعنی عوامل نظامی، دیپلماتیك و اقتصادی ـ با استراتژیها، سیاستها یا سازمانها هدایت میشوند. با وجود این، هیچ دستورالعمل فراگیری برای درك ارزش روانی ذاتی به كارگیری عناصر قدرت ملی وجود ندارد. مقاله حاضر با درك این كاستی، یك استراتژی روانی را مورد بحث قرار میدهد. یك استراتژی روانی ملی برای كاركردن با امور بینسازمانی و به ویژه شورای امنیت ملی و وزارتخانههای امور خارجه و دفاع، به یك نظام دیوانسالاری دائمی نیاز دارد تا مضامین و پیامهای فراگیری را كه برای تأمین زمینه اطلاعاتی تمامی اقدامات دولتی مؤثر بر مخاطبان داخلی و خارجی لازم است، توسعه دهد. كلیدهای اجرای موفق یك استراتژی روانی ملی در یكپارچگی دیپلماسی عمومی، روابط عمومی، اطلاعرسانی بینالمللی و دیپلماسی ارعاب نهفته است كه بر روشهای درك مخاطبان خارجی و ایجاد ارتباط با آنها تأكید میكنند و واكنش داخلی و خارجی نسبت به طرحها، سیاستها و اقدامات ما را محك میزنند. این كشور، منابع و تخصص لازم برای اجرای یك استراتژی روانی مؤثر را در اختیار دارد؛ این استراتژی وضعیت امریكا را در قرن بیست و یكم تغییر خواهد داد. به كارگیری هر یك از ابزارهای قدرت ملی یك بعد روانشناختی دارد جنگ سیاسی و روانی به رفتار افراد و گروههای تحت فشار و به انسجام سازمانها و ائتلافها مربوط میشود. عنصر اطلاعاتی قدرت ملی معمولاً با عبارات مبهمی تعریف میشود كه با اهداف فراگیر خاص و یا روشها و ابزار آشكار هیچ ارتباطی ندارند. دیگر عناصر قدرت ملی ـ یعنی عوامل نظامی، دیپلماتیك و اقتصادی ـ با استراتژیها، سیاستها یا سازمانها هدایت میشوند.استراتژی نظامی ملی، روند به كارگیری قدرت نظامی را هدایت میكند. وزارت امور خارجه، عامل دیپلماتیك قدرت را از طرف رئیس جمهور كنترل میكند. این وزارتخانه همچنین به همراه وزارتهای بازرگانی، دارایی و سایر وزارتخانهها و سازمانها، استفاده از عامل اقتصادی قدرت ملی را هماهنگ میكنند. با وجود این، هیچ دستورالعمل فراگیری برای درك ارزش روانشناختی ذاتی اعمال این عوامل قدرت ملی وجود ندارد.۱ با تشخیص این كاستی، این مقاله موضوع استراتژی روانی را مورد بحث قرار میدهد. این مقاله، اجزای این استراتژی و نیز ساختار و فرآیندهای لازم برای اعمال عامل مؤثر اطلاعات روانی قدرت ملی و تنظیم مضامین، مفاهیم و پیامهای ناشی از به كارگیری آنها را توضیح میدهد. جدیدترین سیاست امنیت ملی مربوط به توسعه آنچه میتوان آن را یك استراتژی روانی به حساب آورد، در دستورالعمل تصمیمگیری شماره ۶۸ ریاست جمهوری،( ) و با عنوان اطلاعرسانی عمومی بینالمللی( ) مشاهده میشود كه در آوریل ۱۹۹۹ كلینتون، رئیس جمهور وقت امریكا آن را امضا كرد. در دستورالعمل تصمیمگیری شماره ۶۸ كه دولت بوش دوباره آن را تصویب كرد، توان بالقوه امریكا برای طرحریزی، همكاری و اجرای سلسله عملیات مؤثر استراتژیك در پشتیبانی از سیاستهای جهانگستر توضیح داده میشود.۲ در استراتژی امنیت ملی فعلی امریكا( ) عموماً اهداف ملی تعیین شدهاند و ادعا میشود كه امریكا به «رویكردی جامع نسبت به فعالیتهای اطلاعرسانی عمومی نیاز دارد كه بتواند به مردم سرتاسر جهان كمك كند تا امریكا را بشناسند و درباره آن بیاموزند ... این، یك نوع تضارب آراست و جایی است كه امریكاییها باید در آن برتری داشته باشند.»۳ در گزارش كمیسیون مشورتی امریكا در مورد دیپلماسی عمومی به لزوم دستیابی به این هدف و نیز نیازمندیهای درازمدت برای توسعه گفتگو، عقاید مشترك، گسترش روابط و طرحهای بین فرهنگی و تمركز بر متقاعدسازی و انتقال ارزشها اشاره شده است.۴ در وزارت دفاع امریكا، استراتژی نظامی ملی( ) صرفاً به شكلی حاشیهای، به ارزش روانی آشكار تمرین نیروهای نظامی امریكا میپردازد، مگر در مواردی كه از آن به عنوان یك عامل بازدارنده و به عنوان بخشی از عملیات همكاری امنیتی صحنه نبرد استفاده میشود.۴ هنگامی كه در استراتژی امنیت ملی اعلام میشود كه ارتش امریكا نماد مسئولیت، عزم و اشتیاق امریكا به دفاع از منافعش است؛۶ این نمادگرایی به طور آشكار با یك عملیات اطلاعاتی منطقهای، ملی یا برنامههای وزارت امور خارجه مرتبط نیست. علاوه بر این، وزارت امور خارجه تمایل دارد كه بر دیپلماسی عمومی و روابط عمومی به عنوان وسایلی اساسی «برای تحت تأثیر قرار دادن عقاید به شیوهای كه از منافع و سیاستهای امریكا پشتیبانی كند» تأكید نماید و عمدتاً از تأثیر روانی كاربرد نیروی نظامی چشمپوشی نماید.۷ از حوادث یازدهم سپتامبر به بعد، این مسئله مشخص شده است كه امریكا میبایست ارزشها، عقاید و سیاستهای خود را به گونهای متقاعدكننده بیان كند كه امكان شناخت مخاطبان خارجی متخاصم و پشتیبانی از موارد دوگانه را فراهم كند. با وجود این، پیشرفت چندانی برای مقابله با تصاویر منفی و متضاد امریكا در صحنه بینالمللی صورت نگرفته است. نظرسنجیهایی كه از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به بعد انجام شده، همواره نشان داده است كه امریكا از لحاظ جهانی و به ویژه در خاورمیانه و كشورهای مسلمان از نظر وجهه و محبوبیت دچار مشكل است.۸ این مشكل در سطح بینالمللی با اموری كه امریكا یك طرف آن است و نیز با رویكرد تدریجی ما برای مقابله با آنها تشدید میشود. وزارت امور خارجه اذعان كرده است كه تصویر منفی امریكا در خارج، تلاشهایی را كه برای پشتیبانی از اقداماتش در صحنه جهانی به عمل میآید، پیچیدهتر میسازد.۹ سیاستهایی كه ضعیف تبیین میشوند، درك ناكافی از اعتقادات و ارزشهای خارجی و توان گسترش قدرت امریكا كه همواره آشكار است، احساس نارضایتی از دولت امریكا و به ویژه از سیاست خارجی امریكا را تشدید كرده است.۱۰ این احساس ضد امریكایی در بمبگذاری رستورانهای غذاهای آماده امریكایی در كشورهای خارجی، حمله به نیروهای نظامی امریكا در كویت و ترور میسیونرهای امریكایی در لبنان و یكی از مقامات آژانس توسعه بینالمللی امریكا( ) در اردن نمود پیدا كرده است.۱۱ كلازویتس میگوید: جنگ صرفاً ادامه سیاست از راههای دیگر است.۱۲ منظور او، درگیری نیروها در میدان جنگ بر سر هدفی سیاسی بود. با وجود این، نوع دیگری از جنگ ـ یعنی جنگ سیاسی ـ به طور روزمره در صحنه بینالمللی نقش دارد. ریشه این نوع جنگ در این عقیده است كه انسانها از طریق افكارشان تحت تأثیر قرار میگیرند و اندیشه آنها با گفتار و كردار دشمن تغییر میكند. سیبری( ) و كدویلا،( ) جنگ سیاسی را به عنوان هنر دلگرمی دادن به دوستان و مرعوب كردن دشمنان، هنر جلب پشتیبانی از هدف خود و منزوی كردن دشمنان تعریف میكنند.۱۳ آنها معتقدند كه جنگ عمدتاً از مقاصد تشكیل میشود نه از گفتار و كردار و تصمیمات و اقدامات نیز از مقاصدی منتج میشوند كه از هدفی خاص پشتیبانی میكنند. در چنین شرایطی، برای آنكه اطمینان حاصل شود كه گفتار و كردار دولتمردان به شكلی منسجم و جامع با مقاصد این كشور در صحنه جهانی قرن بیست و یكم مرتبط است، وجود یك استراتژی روانی ضروریست.
ریشههای استراتژی روانی امریكا
امریكا نخستین كشوری بود كه عامل اطلاعاتی و روانی قدرت ملی را به عنوان عامل ضروری اداره جنگ در جنگ جهانی اول، به رسمیت شناخت. تا آن زمان، امریكا هیچگاه سلسله عملیات تبلیغاتی را هدایت نكرده بود.۱۴ نخستین تلاش سازمانی دولت، تشكیل كمیته اطلاعرسانی عمومی بود كه در ۱۴ آوریل ۱۹۱۷ و با یك دستور اجرایی و به ریاست جورج كریل( ) تأسیس شد. او اعتقاد داشت كه جنگیدن برای سلطه بر افكار مردم به اندازه جنگ در جبهه زمینی مهم است و مدعی بود كه نیروی دروغ گفتن به اندازه نیروی یك لشكر است و اینكه رأی نوع بشر باید در هیئت منصفه افكار عمومی صادر شود.۱۵ تلاشهای او، سازمان مزبور را كه در سال ۱۹۱۷ راهاندازی شده بود در سال ۱۹۱۸ به مرز انحلال رساند و در اواسط ۱۹۱۹ آخرین گزارش آن داده شد. اهداف اعلام شده این كمیته عبارت بود از مبارزه با تصویر منفی امریكا در مطبوعات خارجی، تقویت روحیه نیروها، ایجاد حمایت از امریكا و جلب اعتماد متفقین( ) به این كشور و جا انداختن اهداف، اراده و شكست ناپذیری امریكا برای متحدین( )۱۶ بخش دیگری از تلاشهای این كمیته آن بود كه جهان را در مورد امریكا به عنوان یك ملت توجیه كند، نه آنكه صرفاً در عملیات ضد تبلیغات شركت كند.۱۷تلاشهای این كمیته تمامی مطبوعات موجود را شامل میشد و همه مخاطبان اعم از داخلی و خارجی و نیز مطبوعات خارجی را پوشش میداد. این كمیته در پایتخت تمامی كشورهای جهان، دفاتری دایر كرد.۱۸ امریكا در خارج از مرزهایش هیچ كنترلی بر رسانههای جمعی نداشت و كاملاً به مطبوعات خارجی وابسته بود.۱۹ كریل و این كمیته تلاش ویژهای به عمل آوردند تا اطمینان حاصل كنند كه محتوای بیانیههایی كه این كمیته صادر میكند صادقانه و بیطرفانه باشد، با بیانیههای كذب مقابله كنند و موارد كذبی را كه منتشر میشود به محض تشخیص، اصلاح نمایند. برای آنكه رسانههای جمعی به از خود بیگانگی دچار نشوند، هرگونه سانسور فیلمها یا رسانههای جمعی چاپی مربوط به امریكا داوطلبانه بود.۲۰ این كمیته، تبلیغات دشمن را تجزیه و تحلیل میكرد تا از اقدامات ضد تبلیغات پشتیبانی كند.۲۱ همچنین اخبار روزانه مربوط به عملیات نظامی را هماهنگ و كنترل، و به نمایندگی از وزارتخانههای خارجه، جنگ، نیروی دریایی، دادگستری و كار و چندین شورا و هیئت دیگر مرتبط با جنگ، عمل میكرد.۲۲ تولیدات و ابتكارات این كمیته برای امریكاییهایی كه در كشورهای دیگر متولد میشدند و امریكاییهای خارجیتبار با زبان مادریشان پخش میشد تا آنها را به پشتیبانی از اهداف امریكا ترغیب نماید.۲۳ كریل به اهمیت پذیرش مشاركت جوامع امریكایی غیرانگلیسزبان واقف بود. او به دنبال آن بود كه این گروهها از درون خود، اعلام وفاداری كنند نه آنكه از بیرون به این كار مجبور شوند.۲۴ یك سرویس اطلاعاتی خارجی، جنبههای مثبت امریكا را برای گروههای خارجی زبان در رسانههای جمعی امریكا تبلیغ میكرد.۲۵ در بخش اخبار این كمیته، جهانی بودن جنگ پذیرفته شده بود و برای پشتیبانی اطلاعاتی به هنگام، ۲۴ ساعته برنامه پخش میكرد.۲۶ این كمیته بر چند حوزه اصلی تأكید داشت كه ارائه اخبار جهان، خدمات پستی خارجی و فیلمها از آن جمله بود.۲۷ دشمنی كنگره با این كمیته از راهاندازی یك دایره اطلاعات عمومی دائمی جلوگیری كرد و به همین خاطر نیز پس از پایان جنگ منحل شد. كریل خاطرنشان میكرد كه این كمیته سازمانی صرفاً جنگی است و وجود یك كمیته اطلاعرسانی عمومی در زمان صلح، صرفاً باعث ایجاد مناقشهای دائمی میشود، همانگونه كه این كمیته از زمانی كه به عنوان یك اقدام زمان جنگ راهاندازی شد نیز، چنین بوده است.۲۸ نخستین تلاش ملی عمدهای كه نیازمندیهایی فراتر از نیازهای فوری ناشی از یك بحران یا منازعه را مد نظر داشت، تأسیس یك انجمن استراتژی روانی( ) توسط ترومن، رئیس جمهور وقت امریكا در ژوئن ۱۹۵۱ بود. این هیئت با دستور ترومن و تحت مسئولیت شورای امنیت ملی( ) تأسیس شد تا اهداف، سیاستها و برنامههای روانی را ساماندهی و رسماً اعلام نماید.۲۹ اعضای این هیئت عبارت بودند از: معاون وزیر امور خارجه، معاون وزیر دفاع، رئیس سازمان اطلاعات مركزی و رئیس ستاد مشترك كه به عنوان مشاور عملیات روانی نظامی، خدمت میكرد. هرچند در پیشنویس اولیه، از جنگ اقتصادی آشكار، خبری نبود و هدایت عملیات روانی در آن ممنوع شده بود، اما دستورالعمل نهایی چنین نبود. در عوض، به ارتباط كامل فعالیتهای اقتصادی با یك استراتژی روانی و نیز به ضرورت اجرای عملیات متمركز اشاره شد.۳۰ آیزنهاور نیز اهمیت مسیر و مسئولیت دولت فدرال برای جنگ روانی را تشخیص داد. او اداره استراتژی روانی را مجدداً در قالب یك اداره هماهنگكننده عملیات سازماندهی كرد و برای آن در استراتژی نظامی ملی نقش مناسبی در نظر گرفت.۳۱ با این همه، تا سال ۱۹۵۵ برخی تلاشهای معین به گروه هماهنگی طرحریزی( ) واگذار شد كه مشاور امنیت ملی رئیس جمهور و رئیس آژانس اطلاعات امریكا نیز عضو آن بودند. هدایت تلاشهای بین سازمانی و هماهنگی فعالیتهای كلی اقتصادی، روانی و سیاسی و تضمین طرحریزی بین وزارتخانهای نیز برای این گروه پیشبینی شد.۳۲ این گروه هیچ مقام مسئولی نداشت ولی وظیفه داشت تا جنگ روانی را علیه كشورهای بلوك شرق راه بیندازند و به عنوان یك گروه تحقیقاتی برای اطلاع از پویاشناسی روانی، عمل كند.۳۳ گروه هماهنگی طرحریزی با هدف اجرای عملیات هماهنگ، باید طرحهای اساسی تهیه میكرد تا وضعیتهای مختلف را در هر كشور مشخص كند كه توافق در مورد عملیات، مسئولیتها، اقدامات مؤثر، زمانبندیها، و اولویتها از جمله این وضعیتها بود.۳۴ گروه هماهنگی طرحریزی لزوم تجزیه و تحلیل تأثیرات اعلامیههای عمومی در خارج از كشور را تعیین میكرد و فرآیندی را پیش میبرد كه از طریق آن، دولت میتوانست یك موضع رسمی اتخاذ و در مورد وقایع قریبالوقوع اقدام كند.۳۵ این گروه چند خط مشی سطح بالا را با موفقیت هماهنگ كرد كه آسمانهای باز،( ) اتم برای صلح،( ) و موضع امریكا در مورد پناهندگی سیاسی، از جمله این برنامهها بود. گروه مزبور، انسجام اقداماتی را كه در مورد امور امنیت ملی بررسی و اتخاذ میشد، تضمین میكرد.۳۶ گروه هماهنگی طرحریزی به رغم تمام موفقیتهایی كه داشت از كاستیهای بحرانی عدیدهای نیز رنج میبرد كه روشن نبودن مأموریت كشمكش درونی بین وزارتخانهها بر سر سهمشان، نبود ساختار سازمانی، منابع و بودجه و مهمتر از همه، پشتیبانی نكردن قوی از رئیس جمهور یا اعضای مهم كابینه، از آن جمله بود.۳۷
در نهایت، گروه هماهنگی طرحریزی محكوم به شكست شد. كندی( ) رئیس جمهور وقت امریكا در ۱۹ فوریه ۱۹۶۱، این گروه و محور تنظیم عملیاتی( ) را منحل، و وظایف آنها را به دوایر و سازمانهای موجود از جمله دفتر ریاست جمهوری( ) وزارت امور خارجه، و آژانس اطلاعات امریكا( ) واگذار كرد.۳۸ مقاله مشهور جرج كنان( ) با عنوان X و مقاله بعدیاش با نام NSC۶۸، چیزی را پایهگذاری كرد كه به احتمال زیاد موفقترین استراتژی روانی امریكاست. مقاله X، استفاده از اطلاعات برای پشتیبانی از اقدامات امریكا و ایجاد احساس مناسب در مورد این كشور در اذهان مخاطبان خارجی را توضیح میدهد. كنان در این مقاله به ضرورت هماهنگی برای اجتناب از هر گونه شكاف یا درگیری بین مواضع و اقدامات سیاسی اشاره میكند.همچنین، در مقاله NSC۶۸ اعلام میكند كه اطلاعات موجود در بطن نمایش عملی نظام امریكا میتواند وضعیتی ایجاد كند كه موجب سازگاری با محیط میشود و استفاده از زور را به عنوان آخرین دستاویز مشخص میكند.۳۹ این مقاله همچنین به لزوم جنگ سیاسی و اقتصادی پنهان و جنگ روانی پنهان و آشكار نیز اشاره میكند.۴۰ چون سیاست امریكا این بود كه از به كارگیری برتری هستهای برای اعمال فشار یا درگیر شدن در جنگ پیشگیرانه اجتناب كند، لذا سیاست مهار در این مقاله اقدامی غیرنظامی است كه برای اصلاح رفتار و معادل اعمال فشار سنجیده و تدریجی، توضیح داده میشود. در مقاله NSC۶۸ همچنین از تأثیر روانی آمادگی نظامی به عنوان یك عامل بازدارنده و بخشی از یك دیدگاه سیاست كلی ستایش میشود.۴۱ بذرهایی كه در مقالههای X و NSC۶۸ كاشته شد در زمان ریاست جمهوری ریگان به بار نشست. سه مورد از دستورالعملهای تصمیمگیری امنیت ملی( ) ـ یعنی دستورالعملهای شماره ۱۳۰، ۷۷، و ۴۵ ـ سیاست اطلاعات بینالمللی امریكا، مدیریت دیپلماسی عمومی مربوط به امنیت ملی و خبرپراكنی بینالمللی را توضیح میداد. NSDD۱۳۰ یعنی سیاست اطلاعات بینالمللی امریكا بر یك استراتژی اطلاعات جهانی تأكید داشت و اطلاعات را در كنار دیپلماسی عمومی به عنوان یك ابزار استراتژیك تعریف میكرد و لزوم هماهنگكردن سایر عوامل استراتژی و سیاست امنیت ملی را به عنوان بخشی از تدوین سیاست، تعیین میكرد.۴۲ اهداف این دستورالعمل این بود كه برای كشورها، مناطق، نخبگان، مراكز نظرسنجی و مردم عادی باید برنامهریزیهای مختلفی صورت گیرد و نیز به این نكته اشاره كرد كه منابع اطلاعاتی خصوصی و تجاری در مقایسه با اشاعه اطلاعات دولتی اعتبار بیشتری دارند.۴۳ همچنین، دستورالعمل مزبور به وزارت دفاع امریكا دستور میداد تا برنامههای عملیات روانی آشكار زمان صلح (OP۳) را توسعه دهد و فعالیتهای مربوط به آن را به عنوان بخشی از طرحهای بینسازمانی برای فعالیتهای اطلاعرسانی بینالمللی هماهنگ كند.۴۴ همانند اقدامات قبلی، در اینجا نیز لزوم تحقیق در مورد افكار عمومی، عكسالعمل رسانهای، عوامل فرهنگی و نیز ساز و كارهای بازخوردگیری مشخص بود. مهمتر از همه اینكه، این دستورالعمل اعلام میكرد كه «مطالعات عمده سیاست امنیت ملی و دستورالعملهای تصمیمگیری باید تأثیر گزینههای سیاسی یا تصمیمگیری در مورد افكار خارجیها را نیز شامل شود.»۴۵ سیاست ریگان در مورد مدیریت دیپلماسی عمومی مربوط به امنیت ملی با كد NSDD۷۷ بر سازماندهی، طرحریزی و اجرای دیپلماسی عمومی متمركز شد. در این سیاست، تلاشهای مربوط به دیپلماسی عمومی با عنوان اقداماتی كه برای اهداف امنیت ملی امریكا، پشتیبانی لازم را فراهم میآورند تعریف شد. سیاست NSDD۷۷ یك گروه طرحریزی ویژه( ) ایجاد كرد كه ریاست آن به عهده معاون رئیس جمهور در امور امنیت ملی( ) بود و اعضای آن عبارت بودند از: وزیر امور خارجه، وزیر دفاع، رؤسای آژانس اطلاعات امریكا و آژانس توسعه بینالمللی (USAID) و معاون رئیس جمهور در امور ارتباطات. گروه طرحریزی ویژه مسئولیت طرحریزی، هدایت، هماهنگی و نظارت بر اجرای فعالیتهای مربوط به دیپلماسی عمومی را به عهده داشت و از چهار كمیته تشكیل میشد. كمیته روابط عمومی، امور مربوط به سخنرانیهای مهم و شركت در مجامعی را كه ابعاد داخلی و خارجی داشت، طرحریزی میكرد.كمیته اطلاعات بینالملل، اقدامات لازم را بر اساس استراتژیهای اطلاعاتی هدایت میكرد؛ این كمیته همچنین استراتژیهای مناطق جغرافیایی یا كاربردی اصلی را نیز هماهنگ و نظارت میكرد.كمیته سیاسی بینالمللی، وظیفه هماهنگی و نظارت بر اقدامات سیاسی بینالمللی و ایجاد همكاری با بخشهای اقتصادی، دیپلماتیك و نظامی و نیز جامعه و تجارت امریكا را بر عهده داشت و بالاخره، كمیته پخش برنامههای بینالمللی نیز طرحریزی دیپلماتیك و فنی رادیو، تلویزیون، و دیگر مراكز پخش را اداره میكرد.۴۶
پخش برنامههای بینالمللی از نظر دولت ریگان آنچنان مهم بود كه سند NSDD۴۵ را برای آن منتشر كرد؛ سند جداگانهای كه اهمیت و نقش این موضوع را در سیاست امینت ملی ترسیم میكرد. این سند بر بیان سیاست و اقدامات امریكا برای مردم كشورهای دیگر از طریق ایستگاههای رادیویی موجود متمركز بود ـ مواردی نظیر صدای امریكا،( ) رادیوی برلین شرقی (RIAS)، رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی،( ) و رادیو مارتی( ) بدین ترتیب، دسترسی به ایستگاه رادیویی آزاد در مناطق هدف، تضمین میشد. همچنین، برای آنكه اطمینان به دست آید كه محتوای برنامهریزیها از اهداف سیاسی امریكا پشتیبانی میكند و در عین حال برای اطمینان از یكدست بودن پخش اخبار و حفظ استقلال و ماهیت ویژه رادیوهای جایگزین، دستورالعمل لازم در این سند گنجانده شده است.۴۷ علاوه بر این، نیاز به تسهیلات مدرن پخش اخبار و یك پایگاه گسترده خبررسانی برای محول كردن برنامههای وسیع درازمدت به ایستگاههای رادیویی صدای امریكا و رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی نیز در سند NSDD۴۵ تأیید شده است. در این سند، وزارت امور خارجه نیز مأمور شد تا در كنار مسئله ضرورت تسهیلات و سامانههای جدید، امور سیاسی و فنی مربوط را نیز در دستور كار خود قرار دهد و تا آنجا پیش برود كه برنامههای پخش مستقیم تلویزیونی را به مثابه راهی برای نفوذ به یك محیط پرجمعیت بیازماید. آخرین مسئلهای كه در این سند پیشبینی شد، لزوم استفاده از امكانات مزبور در دوران بحران و جنگ بود و وزارتخانههای خارجه و دفاع مأمور شدند تا اقدامات لازم را برای گنجاندن برنامههای پخش بینالمللی در طرحریزی پیشامدهای غیرمترقبه سیاسی و نظامی، بررسی كنند؛۴۸ یعنی پیشنمایی از آنچه قرار بود در طی عملیات نیروی متحد و سلسله عملیات سندان نوبل( ) در سال ۱۹۹۹ روی دهد. همانگونه كه پیش از این گفته شد، جدیدترین اقدام سیاسی، توسعه دستورالعمل تصمیمگیری ریاست جمهوری (PDD۶۸) بود كه در آوریل ۱۹۹۹ كلینتون، رئیس جمهور امریكا، آن را امضا كرد.در این دستورالعمل، تلاش میشد تا استفاده از اطلاعات عمومی منتقل شده به مخاطبین خارجی، مشخصاً با هدف توسعه یك استراتژی اطلاعات عمومی داخلی آگاهانه، بهسازی شود.۴۹ استراتژی امنیت ملی علاوه بر تعامل با شركا و متحدان جهانی امریكا در خصوص مسائلی نظیر تجارت و منازعات منطقهای، استفاده مؤثر از «دیپلماسی عمومی برای توسعه جریان آزاد اطلاعات و اندیشهها به ... كسانی را كه تحت سلطه حامیان تروریسم جهانی قرار دارند» نیز دنبال میكند. در PDD۶۸، مقولههای روابط عمومی، دیپلماسی عمومی و اطلاعات نظامی بینالمللی به عنوان اجزای تشكیلدهنده استراتژی اطلاعات عمومی مشخص شد كه برای توسعه منافع ملی و جلوگیری از بروز بحرانهای بینالمللی و یا كاستن از حجم آنها طراحی میشوند.۵۰ زمانبندی وظایف محوله در این دستورالعمل، جامع بود و توسعه یك استراتژی ملی برای اطلاعات عمومی بینالمللی برای ارائه دستورالعملی در مورد مسائل منطقهای و فراملی و ارائه گزارش مربوط به وضعیت اجرایی در حوزههای حساسی نظیر آموزش و منابع انسانی و نیز تعامل با سازمانهای بینالمللی، غیردولتی و داوطلبانه خصوصی؛ رسانههای جمعی برونمرزی؛ و تأمین بودجه این برنامهها را شامل میشد. البته، ابتكار عملهای ارائه شده در PDD۶۸ به سادگی قابل اجرا نبود. هیئت دفاعی علمی( ) در مطالعه اكتبر ۲۰۰۱ با عنوان اشاعه اطلاعات هدایت شده( ) راههای عدیدهای را كه در اختیار دولت بود مشخص كرد «اما نداشتن روشی سریع و مؤثر برای ارتباط با مخاطبین خارجی در هنگام تشدید بحرانها یا تنشها» را نیز مورد تأكید قرار داد.۵۱ هنگامی كه آژانس اطلاعات امریكا (كه سازمان اصلی عهدهدار دیپلماسی عمومی امریكا بود) منحل شد، فرآیند هماهنگی امور مربوط، باز هم پیچیدهتر شد. این وظیفه اكنون به ادارات منطقهای وزارت امور خارجه و دفتر برنامههای اطلاعات بینالمللی محول شده است.همچنین پشتیبانی مستمری كه برای تحقق كامل امور مربوط به اطلاعات عمومی بینالمللی لازم است در PDD۶۸ وجود ندارد. هرچند بوش، رئیس جمهور وقت امریكا، دستورالعمل PDD۶۸ را مجدداً تصویب كرد، در گزارش هیئت علمی دفاعی باز هم به این نكته اشاره شد كه این دستورالعمل ساختار و اختیارات اجرایی كافی ندارد و از واگذاری مسئولیتهای خاص به سازمانهای مورد نظر نیز عاجز است و هرگز نمیتواند یك پیروزی استراتژیك را محقق سازد.۵۲ تنشهای موجود میان روابط عمومی، دیپلماسی عمومی و عملیات نظامی، با مخاطراتی همراه است كه درك افكار عمومی امریكا از امور مربوط به اطلاعات هدایت شده و نیز خلاءهای بالقوهای كه یك دشمن میتواند از آنها بهرهبرداری كند از آن جمله است.
تعریف استراتژی روانی
بحث استراتژی روانی باید با تعریفی كاربردی آغاز شود. نخست، باید این نكته را درك كرد كه استراتژی روانی یك استراتژی كلان است كه رویكردی غالب را برای استفاده از عوامل سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت ملی ارائه میدهد.۵۳ در راستای اهداف این مقاله، استراتژی روانی به عنوان هماهنگی جامع اطلاعات نهان و آشكار مربوط به استفاده از عوامل (سیاسی، اقتصادی و نظامی) قدرت چنان تعریف میشود كه مضامین، مفاهیم و پیامهای منسجم و یكپارچه به گونهای منتقل شوند كه درك باورها، ارزشها و سیاستهای امنیت ملی و پشتیبانی از آنها محقق شود. این تعریف تا حد زیادی از تعاریف موجود دیپلماسی عمومی اقتباس شده است.۵۴ ولی از آنها جامعتر است؛ زیرا دیپلماسی عمومی، فرآیند گفتگو و اشتراك اطلاعات است. این تعریف اطلاعات تلویحی را نیز شامل میشود. زیرا بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و نظامی در ارتباط با كاربرد (یا عدم كاربردشان، بسته به مورد) با پیامهای تلویحی همراهاند. پیام تلویحی كه با استفاده یا تهدید به استفاده از نیروی نظامی همراه است با عنوان دیپلماسی ارعاب مصطلح است.۵۵ استفاده یا تهدید به استفاده از نیروی [نظامی] در كنار سایر عملیات نظامی زمان صلح و روابط عمومی، اهداف مورد نظر دیپلماسی عمومی را تكمیل میكند.
اجزای استراتژی روانی
استراتژی روانی ملی باید اطلاعاتی را كه با اجرای عوامل ملی قدرت همراه است، تحت تأثیر قرار دهد. این اطلاعات از طریق اعلام سیاستها و اجرای آنها در حوزههای سیاسی، اقتصادی و نظامی ارائه میشوند. طبق تعریف بالا، اجزای اصلی استراتژی روانی عبارتند از: دیپلماسی عمومی، روابط عمومی، اطلاعات نظامی بینالمللی [عملیات روانی] و دیپلماسی ارعاب.
دیپلماسی عمومی
دیپلماسی عمومی به دو دلیل یكی از اجزای اساسی استراتژی روانی محسوب میشود. نخست اینكه افزایش حجم اطلاعاتی كه در نقاط مختلف جهان در اختیار بسیاری از مردم عادی قرار دارد نگرشها و افكار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد و این دو عامل نیز به نوبه خود بر اقدامات و تصمیمات دولتها تأثیر میگذارند. دوم اینكه برداشتها نیز مثل واقعیت حائز اهمیتاند. آنچه حقیقی به نظر میرسد، موجود، فرض میشود و این مسئله در قسمتهایی از جهان كه به رسانههای آزاد دسترسی ندارند مشهودتر است. نقطه تلاقی این دو عنصر، كار دیپلماسی عمومی را تشكیل میدهد ـ یعنی اینكه آگاه كردن یا تلاش برای اطلاعرسانی درست به مردمی كه اطلاعات نادرست دریافت كردهاند و یا اصولاً بیاطلاعاند، بسیار مهم است.۵۶ هرچند تعریف پذیرفتهشدهای وجود ندارد، به نظر میرسد كه هدف دیپلماسی عمومی آن است كه با روشهای مختلف با مردم سایر كشورها ارتباط برقرار كند و اهداف و سیاستهای یك دولت و نیز فرهنگ و ارزشهای آن را درك نماید.۵۷ دیپلماسی عمومی در دوره ریگان در اواسط جنگ سرد به اوج خود رسید. این عامل، عنصر اصلی دستورالعملهای تصمیمگیری امینت ملی (NSDDs) شماره ۷۷ و ۱۳۰ محسوب میشد، چون برای تبلیغات شوروی سابق جایگزینی را به كشورهای بلوك شرق ارائه داد كه به فروپاشی كمونیسم سرعت بخشید. با وجود این، با افزایش رسانههای شخصی جهانی از طریق اینترنت و ماهوارهها، كشور ما برای پخش پیام خود به رسانههای تجارتی تكیه كرده است. در نتیجه، تصویر امریكا در خارج از مرزهایش عمدتاً بر جنبههای مادی فرهنگ امریكایی استوار است. رسانههای تجاری به ندرت سیاست خارجی امریكا یا تأثیرات آن را در حوزه بینالمللی بسط و گسترش میدهند. منابع تخصیص یافته به دیپلماسی عمومی تا بدانجا كاهش یافتهاند كه اكنون معادل هشت درصد بودجه وزارت خارجه را تشكیل میدهند.۵۸ دیپلماسی عمومی باید به عنوان یك سلاح استراتژیك شناخته شود و از حاشیههای دیپلماسی به طرف مركز آن رانده شود.۵۹ گزارش ۲۰۰۲ كمیسیون مشورتی امریكا در خصوص دیپلماسی عمومی تصریح میكند كه «سیاست خارجی امریكا به این دلیل كه نتوانسته است دیپلماسی عمومی را به صورت نظاممند در فرآیند تدوین و اجرای سیاست جای دهد، تضعیف شده است.» همچنین، ادوارد آر. مورو( ) مدیر آژانس اطلاعات سابق امریكا نیز میگوید كه دیپلماسی عمومی نباید صرفاً در افول سیاستها به كار گرفته شود، بلكه در اوجگیری آنها نیز باید منظور شود.۶۰ كمیسیون مشورتی در خصوص دیپلماسی عمومی توصیه كرد كه دیپلماسی عمومی به عنوان عنصر استراتژیكی سیاست خارجی اعلام شود. البته، كشور باید این نكته را تشخیص دهد كه دیپلماسی عمومی به برنامههای درازمدتی كه باورها و ارزشهای امریكایی را [به دیگران] منتقل میكند محدود نمیشود، بلكه باید بتواند سیاستهای ما را نیز به روشنی در جامعه جهانی بیان كند كه معمولاً امریكا را به عنوان یك فرهنگ با دید مثبت مینگرد ولی با موضع امریكا در خصوص مسائل اساسی موافق نیست. رویكرد ما باید با اذعان به این مسئله تعدیل شود كه «نباید از مردم بخواهیم كه ما را دوست داشته باشند ... بلكه باید تلاش كنیم تا به جهان كمك كنیم تا ما را درك كنند.»۶۱ اینكه به امریكا به عنوان تنها ابرقدرت جهان با دیده تأیید نگریسته شود مهم است ولی نكته مهمتر برای كشور آن است كه مطمئن شود این مسئله در گزارشهای جامع و دقیقی مطرح میشود.۶۲هر چه در قرن ۲۱ به پیش میرویم و به جنگ با تروریسم ادامه میدهیم، باید به این نكته اذعان كنیم كه این جنگ از این نظر كه تمامی عناصر قدرت ملی در آن درگیرند، یك جنگ تمامعیار است. گفتمان بینالمللی صرفاً با نخبگان و احزاب حاكم صورت نخواهد گرفت، بلكه به طور فزایندهای مستقیماً با مردم دیگر كشورها انجام میشود. ضرورت ایجاد ارتباط با مردم، ضعفی را آشكار میسازد كه حاصل ادغام آژانس اطلاعات امریكا در وزارت امور خارجه این كشور است. مفهوم استقلال و كارآمدی آژانس اطلاعات امریكا به عنوان یك سازمان اطلاعاتی در این ادغام از بین رفت.۶۳ در دوران اخبار ۲۴ ساعته سی.ان.ان، در خصوص پاسخگویی به تبلیغات منفی یا گزارشهای ناموثق، فعالیت و تحرك آشكاری وجود ندارد.۶۴ ممكن است اكنون زمان آن باشد كه این ادغام را باطل كنیم: آژانس اطلاعات امریكا به عنوان یك سازمان مستقل باید در وضعیت بهتری قرار داده شود تا بتواند نسبت به این نوع گزارشها كه بخشی از یك استراتژی روانی جامع است، كنش و واكنش نشان دهد. در حال حاضر، لایههای دیوانسالاری وزارت امور خارجه از واكنشهای به هنگام جلوگیری میكنند. دادن پاسخ سریع در عصر گزارشدهی مداوم، بسیار ارزشمند است؛ عصری كه امواج صوتی مكرر در سی.ان.ان نواخته میشوند و تصاویر جنجالبرانگیز و معمولاً تحریف شده در وبسایتهای اینترنتی به نمایش گذاشته میشوند.۶۵ علاوه بر این، به رغم تداوم بسیاری از برنامههای تبادلی، تعداد آنها كاهش یافته است. در نتیجه، ایستگاههای رسانهای نظیر صدای امریكا و رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی كه بر برنامهریزی گزارشهای نادرست تكیه دارند، نمیتوانند به مثابه وسیلهای به هنگام برای اشاعه اطلاعات اساسی، عمل كنند. به رغم آنكه رسانههای تجاری این وظیفه را به خوبی انجام میدهند، به عنوان حامیان سیاستهای ما عمل نمیكنند و نباید از آنها چنین انتظاری داشت. روشی برای مقابله با این عدم تجانس آشكار، آن است كه به جای برنامهریزی، ابتدا حوادث قابل گزارشی ایجاد كنیم و سپس به مبادی پخش رسانههای موجود اجازه دهیم تا پیام مورد نظر را پخش كنند.۶۶ گزینه دیگر، گسترش خروجیهایی است كه برای پشتیبانی ارتباطات استراتژیك طراحی میشوند. عیب این كار این است كه وقتی این خروجیها به عنوان خروجیهای رسمی دولت تعیین میشوند، زمینه حذف آنها به وجود میآید و فقط به صورت حاشیهای مؤثر واقع میشوند.
روابط عمومی
تمایزات دكترینی بین دیپلماسی عمومی و روابط عمومی به ترتیب برای افكار عمومی خارجی و داخلی به جای شفافسازی، ایجاد سردرگمی میكند. در جهانی با مرزهای نفوذپذیر، پیامها را دیگر نمیتوان با عنوانهای داخلی یا خارجی طبقهبندی كرد. آنچه دیپلماتهای امریكایی در دهلینو میگویند در نیویورك شنیده میشود. وظیفه روابط عمومی( ) آن است كه اطلاعات دقیق و به هنگام مربوط به اهداف، سیاستها و اقدامات دولت را برای مخاطبین داخلی فراهم كند. هرچند در تمامی بخشهای فدرال دفاتر روابط عمومی دایر است، دفاتر روابط عمومی وزارتی اصلی كه اطلاعاتی در مورد چگونگی اداره سیاست خارجی ارائه میكنند، اداره روابط عمومی وزارت امور خارجه در دفتر معاون وزیر در امور دیپلماسی عمومی و روابط عمومی و معاون وزیر دفاع در امور روابط عمومی هستند. هر دو نهاد مزبور مسئولیت دارند تا بر اساس سیاستهای خارجی امریكا به مردم این كشور اطلاعرسانی كنند. این دفاتر، جریان آزاد اطلاعات را برای رسانهها، عموم مردم و برخی مخاطبین داخلی خاص تسهیل میكنند. البته هر چه فناوری بیشتر رشد كرده است، دیپلماسی عمومی و روابط عمومی صرفاً به دو روی یك سكه تبدیل شدهاند. فناوری ارتباطات هر روز كه میگذرد جهانیتر میشود ـ به طوری كه پخش مستقیم برنامههای تلویزیونی نه فقط مناطق خاص بلكه مخاطبین جهانی را نیز پوشش میدهند. هنگامی كه رئیس جمهور به عنوان بخشی از یك ابتكار عمل دیپلماسی عمومی خطاب به سازمان ملل، اتحاد بینالمللی علیه پافشاری عراقیها بر برنامههای تولید سلاحهای كشتار جمعی را( ) میشود، در واقع جهان را مخاطب قرار داده است. در وضعیتی مشابه در ژانویه ۲۰۰۳، خلاصه مصاحبه دونالد رامسفلد وزیر دفاع امریكا و ژنرال ریچارد مایرز( ) رئیس ستادهای مشترك ارتش با مركز رسانههای خارجی پنتاگون توسط یك فروند هواپیماهای كوماندو سولوی( ) نیروی هوایی در بغداد توزیع شد.۶۷ هر چه وضعیت بین روابط عمومی و دیپلماسی عمومی بدتر شود، پیامهای ارسالی را نمیتوان قاطعانه به پیامهای خارجی یا داخلی طبقهبندی كرد.۶۸ قانون اسمیت ـ مونت( ) در سال ۱۹۴۸ مصوب شد تا از اشاعه اطلاعات مربوط به امریكا، ملت امریكا و سیاستهای امریكا كه برای پخش خارجی تهیه شده بود، در داخل كشور جلوگیری كند. اصلاحیه زورینسكی( ) در سال ۱۹۸۵، استفاده از بودجههای تخصیص یافته به آژانس اطلاعات امریكا را برای تأثیرگذاری بر افكار عمومی در داخل امریكا، ممنوع و تصریح كرد كه هیچ یك از برنامههایی كه از طریق این آژانس تهیه میشود نباید در داخل امریكا توزیع شود. این قوانین باید به گونهای اصلاح شوند كه بتوانند واقعیت جدید ارتباطات جهانی فوری و نامحدود را منعكس كنند، امكان اشاعه مطالبی را كه برای مخاطبین خارجی آماده شده است فراهم نمایند، و (از آنجایی كه آژانس اطلاعات امریكا منحل شده است) بودجههای مربوط به تأثیرگذاری بر افكار عمومی داخلی را به وزارت امور خارجه واگذار كنند.۶۹ به طور خلاصه، قوانین مزبور منسوخ شدهاند و سیاست اطلاعرسانی باید بر توانمندیها و واقعیتهای فعلی ارتباطات، پایهریزی شود. هر چه ابزار ایجاد ارتباط بیشتر تولید و تكثیر میشوند، جداسازی( ) سیاست داخلی امریكا از امور خارجی و حفظ دو پیام جداگانه، مشكلتر میشود. دستور كار داخلی در اولویت قرار میگیرد و سیاست خارجی را قبل از موعد، فعال میسازد. ما خطر قطع ارتباط بین پیامهای داخلی و خارجی را بر خود هموار میكنیم.۷۰ در ژانویه ۲۰۰۳، در تلاشهایی كه برای جلب حمایت خارجی و داخلی از جنگ با عراق بر سر اقدامات مداوم برای انهدام سلاحهای كشتار جمعی عراق صورت گرفت، وجود چنین خلاءهایی آشكار بود. هنگامی كه فرانسه، آلمان و روسیه از این اقدام حمایت نكردند، مردم امریكا نیز همزمان از دولت بوش خواستند تا دلایل خود را برای جنگ ارائه كند.۷۱ ضرورت استفاده از سازمان ملل به عنوان سازمانی برای تبادل نظر برای جلب حمایت از سیاستهای امریكا، همیاریهای بالقوه و مشكلات جلب حمایت مخاطبین خارجی و داخلی را آشكارا به نمایش میگذارد.
اطلاعات نظامی بینالمللی
كسی كه برای حل و فصل مشكلات گوی سبقت را از دیگران میرباید، این كار را قبل از بروز مشكلات انجام میدهد. او همان كسی است كه قبل از آنكه تهدیدات عملی شوند بر پیروزیهای دشمن خود پیشی میگیرد.
توضیح تومو( ) در مورد سون تزو ـ هنر جنگ
در جدیدترین استراتژیهای امنیت ملی، چهار وظیفه ویژه به نیروهای نظامی محول شده است: ۱) ایجاد اطمینان در میان دوستان و متحدان ۲) منصرف كردن [دشمن] از رقابت نظامی آینده ۳) پیشگیری از تهدیدات علیه منافع كشور، متحدان و دوستان ۴) شكست قاطعانه دشمن در صورتی كه سیاست بازدارندگی مؤثر واقع نشود.۷۲ هر سه مورد اول ـ یعنی ایجاد اطمینان، منصرف كردن دشمن و بازدارندگی ـ به خودی خود ماهیتی روانی دارند. این عوامل، تأثیر اطلاعاتی ناشی از تمرینهای نیروهای نظامی در زمان صلح را كه در اینجا با عنوان اطلاعات نظامی بینالمللی( ) از آن یاد میشود، شدت میبخشند.
نقش نیروهای نظامی در زمان صلح ابزاری است برای اعمال قدرت ملی كه در سالهای اخیر تكامل یافته است. مطالعه هیئت علمی دفاعی با عنوان اشاعه اطلاعات هدایت شده كه اطلاعات نظامی بینالمللی را عمدتاً به عنوان عملیات روانی تعریف میكرد بر مفهومی استوار بود كه در دستورالعمل تصمیمگیری رئیس جمهوری شماره (PDD۶۸) برای این اصطلاح استفاده شده بود.این تعریف بسیار محدود است و نمیتواند این نكته را تشخیص دهد كه عملیات درگیری كه فرماندهان رزمی منطقهای به عنوان بخشی از طرحهای همكاری امنیتی صحنه جنگ( ) آن را اجرا میكنند، در واقع منبعی از اطلاعات نظامی است كه از بسیاری جهات با آموزشها و تبادلات تحت حمایت دولت یكسان است؛ مواردی نظیر برنامه فول برایت( ) كه به دیپلماسی عمومی كمك میكند. اطلاعات نظامی بینالمللی از دو عنصر تشكیل میشود. عنصر اول، اطلاعاتی است كه از طریق اجرای طرح همكاری امنیتی صحنه جنگ فرمانده مربوط به مخاطبین خارجی منتقل میشود كه اقداماتی نظیر استقرار مقدم، تماسهای نیروهای نظامی با نظامی، بازدیدهای یگانی، همایشها و سایر موارد مشابه را شامل میشوند. دوم، اطلاعات نظامی بینالمللی همچنین برنامههای عملیات روانی آشكار زمان صلح( ) را نیز شامل میشود. تأكید كردن بر هر دو عنصر مزبور، تعریفی را كه در اكتبر ۲۰۰۱ هیئت علمی دفاعی در مورد اطلاعات نظامی بینالمللی فراتر از عملیات روانی نظامی ارائه كرد، توسعه میدهد.۷۳ تعریف جدید، برای تأثیر عملیات نظامی منطقهای، جامعتر است. طرحهای همكاری امنیتی صحنه جنگ (TSCPs) كمترین میزان تكرار در طرحهای درگیری صحنه جنگ( ) را نشان میدهد كه نخستین بار وزیر دفاع در سال ۱۹۹۸ با عنوان راهنمای طرحریزی عملیات اضطراری( ) آن را تنظیم كرد. طرحهای درگیری صحنه جنگ را (TEPS) باید هر یك از فرماندهان رزمی منطقهای اجرا میكردند و قرار بود به عنوان اسناد طرحریزی استراتژیك، عملیات درگیری منطقهای را با اهداف استراتژیك ملی مرتبط سازد.۷۴ به لحاظ نظری، هر یك از فرماندهان رزمی باید اهداف اولویتبندی شده صحنهای، منطقهای و كشوری [مورد نظر خود] را تهیه كند، سپس طرحی استراتژیك را توسعه دهد؛ مفهومی كه باید توسط ستاد مشترك بررسی و به سایر طرحهای همكاری امنیتی صحنه جنگ (TSCPS) منطقهای ضمیمه میشد و رئیس ستادهای مشترك نیز آن را تصویب میكرد.مرحله بعد كه تشخیص منابع خاص و عملیات درگیری بود، نیز توسط ستاد مشترك بررسی و پس از تكمیل نهایی با عنوان گروه طرحهای جهانی( ) مصوب میشد. هدف این بررسیهای جامع، آن بود كه با تضمین یك طرح ملی یكپارچه از این مسئله اطمینان به دست آید كه تمامی فعالیتهای پروژهها در راستای پشتیبانی از اهداف ملی انجام میشوند. تجزیه و تحلیل میزان كارایی طرح عملیات صحنه جنگ (TEP) در سال ۲۰۰۰ نشان داد كه تكیهكردن بر یگانهای تشكیلدهنده و سازمانهای دفاعی برای اجرای طرح عملیات صحنه جنگ فرمانده منطقهای بیشتر به تطبیق و بهینهسازی فعالیتها در راستای تقویت هدف مورد نظر فرمانده منطقهای مربوط، میانجامد تا به اولویتبندی و همزمانی رویدادها. فرآیند طرحریزی فعلی درگیری صحنه جنگ «راهنمای لازم برای هر یك از این سطوح را یكسان پوشش نمیدهد.»۷۵ با وجود این، مضامین و پیامهایی كه در استراتژی روانی ملی ارائه میشود، باید این امكان را برای دفتر وزیر دفاع( ) فراهم كند كه بتواند با گنجاندن اهداف ملی، منطقهای و جهانی اولویتبندی شدهای، دستورالعمل تخصصیتری برای توسعه طرحهای هماهنگی امنیتی صحنه جنگ (TSCP) فراهم نماید. همچنین، فرآیند همكاری دیگری مانند وزارت امور خارجه نیز، هماهنگی بین طرحریزان سیاسی و عملیات نظامی در سطح صحنه جنگ را تضمین میكند.۷۶ عملیات روانی نظامی در گزارش هیئت علمی دفاعی در ماه می ۲۰۰۰ این گونه تعریف شده است: «برنامههایی كه نگرشها، عقاید و احساسات دولتها، سازمانها، گروهها و افراد هدف را تهییج یا تقویت میكنند تا رفتاری ایجاد كنند كه از اهداف سیاست ملی امریكا و مقاصد فرمانده صحنه جنگ در سطوح استراتژیكی، عملیاتی و تاكتیكی (با تأكید بیشتری) حمایت كند.۷۷ هم در گزارش ماه می ۲۰۰۰ هیئت علمی دفاعی و هم در استراتژی امینت ملی تصریح شده است كه عملیات روانی باید برای ایجاد تأثیرات استراتژیكی جهانی توان بالقوهای داشته باشد. از اواسط دهه ۱۹۸۰، برنامههای عملیات روانی آشكار زمان صلح ظاهراً به عنوان برنامههای سالیانهای جا افتادهاند كه فرماندهان رزمی منطقهای آنها را با رؤسای هیئتهای دیپلماتیكی امریكا هماهنگ كردهاند تا برای پشتیبانی از مأموریتهای نظامی صحنه جنگ، منافع، سیاستها و اهداف منطقهای عملیات روانی لازمی را آماده نمایند. اما برنامههای عملیات روانی آشكار در زمان صلح به علت فقدان توجه كافی و نبود منابع لازم، شكست خورده است. هنگامی كه این برنامهها تأمین بودجه میشوند معمولاً بر امور محدودی تأكید میكنند كه غیرمستقیم از اهداف سیاست خارجی پشتیبانی مینمایند.۷۸ علاوه بر این، برنامههای مزبور با سایر عملیات درگیری نظامی زمان صلح تكمیل نمیشوند و به همین خاطر فرصتهای همزمانی و تقویت، از دست میرود. بهرهبرداری آگاهانه از اقدامات نظامی كه اكنون به عنوان بخشی از تلاشهای همكاری امنیتی صحنه جنگ طرحریزی میشوند، میتوانند تا حد زیادی در حمایت از اهداف استراتژی امنیت ملی یعنی ایجاد اطمینان، انصراف و بازدارندگی محقق شوند.۷۹ طرح عملیات روانی استراتژیكی ملی، كه برای همزمان و هماهنگ كردن یك برنامه بهبود یافتهٔ عملیات روانی آشكار زمان صلح، طراحی میشود، ممكن است برای یكپارچهسازی مضامین و پیامها در سطح ملی و جهانی مورد نیاز باشد. سرانجام اینكه برنامههای عملیات روانی آشكار زمان صلح كه به عنوان بخشی از عملیاتهای درگیری و با هماهنگی هیئتهای دیپلماتیك امریكا در هر یك از مناطق مسئولیت( ) اجرا میشوند، میتوانند از نظر منطقهای و جهانی شفافیت و تناسب خود را تقویت كنند. جنبه دیگر مسئله این است كه هرچند دیپلماسی عمومی، روابط عمومی و اطلاعات نظامی بینالمللی عموماً عناصر تشكیلدهنده تلاشهای اطلاعاتی دولت به حساب میآیند اما در قالب یك استراتژی روانی جامع گنجانده نشدهاند.۸۰ عبارت اطلاعات نظامی بینالمللی باید جنبهای استراتژیكی فرض شود كه امكان یكپارچه شدن در سطح اطلاعات منطقهای و جهانی مرتبط با برنامهها و عملیات را فراهم میسازد و در هر یك از طرحهای همكاری امنیتی صحنه جنگ فرماندهان صحنه نبرد و عملیات روانی آشكار زمان صلح، بیان میشود. ابتكار عملها و اقدامات بسیار متنوعی كه نیروهای نظامی در زمان صلح انجام میدهند، وسیلهای است كه مخاطبان خارجی را از ارزشها، باورها، طرحها، برنامهها و سیاستهای ما در تمامی سطوح از تكتك نیروهای نظامی كه در مرحله تبادل افسریاند تا ژنرالهای چهارستاره در میدان نبرد، آگاه میسازد. عملیات نظامی نشانگر اراده، توانمندی و هدف است. این نوع عملیات همراه با روابط عمومی نظامی و در قالب استراتژی روانی كلی، زمینهای را برای اجرای موفق سیاست خارجی، فراهم میكنند. با وجود این، عملیات مزبور معمولاً با روشهای مستقلی طرحریزی و اجرا میشوند و هیچ یك از یگانهای متحد چه در زمان صلح یا بحران، قابلیت اشاعه متمركزی برای ارائه پاسخی معتبر و به هنگام را ندارند. هر فرمانده رزمی برای اعمال این تماسها و ساز و كارها باید دفتری داشته باشد. این دفتر مسئولیت یكپارچهسازی و اجرای طرحهای همكاری امنیتی صحنه جنگ و برنامههای عملیات روانی آشكار زمان صلح و از جمله برنامههای عملیات روانی بحران یا منازعهای را به عنوان بخشی از اقدامات ملی، بدان واگذار كند و راهه .
منبع: فصلنامه عملیات روانی ، شماره ۹
نویسنده:استفن ام. تانوس
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست