چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
چگونه به خود آمدم
جری ماندر را میتوان یکی از برجستهترین فعالان در حوزه فرهنگ و اجتماع برشمرد که آثار و نظریات وی جایگاه ویژه ای در بین کارشناسان و صاحبنظران دارد. آنچه در پی میآید، شرح حال اجمالیای از گذشته وی و تحولی است که سبب شد، توجه وی به این حوزه جلب شود.
اگر کسی در پی آن باشد تا لحظههای تاریخی و روشنگر زندگی خود را جستوجو کند، بیشک این زمان برای من، سال ۱۹۶۴ بود که در حال صرف نوشیدنی با دیوید برور، در مورد مجموعهای از تبلیغات بحث میکردیم؛ تبلیغاتی که وی از من درخواست کرده بود تا آنها را طراحی کنم. موضوع تبلیغات، به تصویر کشیدن مخالفت با سدهایی عظیم بود که هدف از آن، شکل دادن به ژرف درههایی مصنوعی بود.
در آن زمان، شغل من فعالیت در تبلیغات تجاری بود. از این که میتوانستم تصویری در مغز میلیونها نفر ایجاد کنم تا به مخالفت با این موضوع بپردازند، سخت شگفت زده و خوشحال بودم. البته، با گذشت زمان، شاهد آن بودم که چگونه تکنولوژیهای نوین و حیرتانگیز که محصول هجوم تخیلات بشری است، رفته رفته به نوعی استیلای جهانی میانجامند؛ اما باز هم به عقیده من، مشکل این نبود.
تحقق خواسته برور هم کار سادهای نبود، چرا که مردم لاس و گاس سخت علاقمند به داشتن سدهایی بزرگ به منظور تأمین برق برای انتقال آن به دشتهای جنوب غربی بودند. به اعتقاد برور، باید کاری اساسی صورت میگرفت، چرا که این سدها، صدها مایل از تنکهای طبیعی را به زیر آب میبرد و عمق دریاچههای طبیعی را تا یک مایل افزایش میداد. لایههای شکوهمند دیوارههای این ژرف دره که در طول میلیونها سال شکل گرفته بود، به نحوی نمایانگر تاریخ زمین شناختی جهان بود. برور میخواست طرح من به گونهای باشد که خودآگاهی مردم را نسبت به خلقت و ریشههای حیات برانگیزد. به اعتقاد وی، به زیر آب بردن ژرف درههای طبیعی با هدف سودجویی در عصر صنعتی، در حقیقت نوعی تعدی و بیحرمتی به طبیعت، خودآگاهی بشر و خداوند است.
طراحان آن سدها بر این باور بودند که این سدها میتوانند به قدری شگفتانگیز باشند که جهانگردان را وادار سازد تا برای دیدن دیوارهها از نزدیک به این منطقه بیایند. از اینرو، اولین آگهی از مجموعه ما با این عنوان بود: «آیا ما باید برای آن که جهانگردان از نزدیک بام کلیسای سیستن را مشاهده کنند، آن را تا سقف به زیر آب ببریم؟» این آگهی تبلیغاتی سبب شد تا دهها هزار نامه مکتوب به کنگره ارسال شود. همین اعتراضها بود که موجب توقف عملیات سد شد. استوارت اودال، مدیر داخلی طرح جانسون با ستودن این اقدام ما، آن را به عنوان اولین جنبش نوین در عرصه محیط زیست برشمرد.
ادامه این رقابت سبب شد تا از عرصه طراحی تبلیغات تجاری خارج شوم و خود را غرق در شرایط جدیدی ببینم. دریافتم که شرایط به نحوی است که حیات در قالب کالا و چیزی بیارزش در حال تجلی یافتن است. از این رو دفتر تجاری خود را تعطیل کردم و شرکتی غیرانتفاعی در حوزه مسایل زیستمحیطی، اجتماعی و ضدجنگ و خشونت دایر نمودم و این شرکت تاکنون در سانفرانسیسکو با نام پابلیک مدیان سنتر به فعالیت مشغول است.
در آغاز دهه هفتاد بود که اولین آمار مبتنی بر گسترش تماشای تلویزیون منتشر شد. در آن زمان، متوسط تماشای تلویزیون برای هر نفر، چهار ساعت در روز بود و در برخی کشورها و به ویژه در ایالات متحده، بررسیها حکایت از آن داشت که هر فرد سالانه بیش از بیست و سه هزار آگهی تبلیغاتی در تلویزیون میبیند. جدای از خواب، مدرسه و کار، تلویزیون بیشترین وقت افراد را در زندگی روزمره به خود اختصاص داده بود. برای غالب مردم، تماشای تلویزیون مهمترین فعالیت روزانه بود. شرایط به نحوی بود که رسانههای جدید به جانشین تجربه و دانش بشری و به نوعی حقیقت مجازی تبدیل شده بودند. نگاه ارول به مقوله کنترل فکر در حال تحقق بود.
این پدیده به کشورهای صنعتی اختصاص نداشت، چرا که حتی مردم ساکن در ابتداییترین منازل در برنوا هم به مدد ماهواره شاهد تصاویری از دالاس و بیواج بودند. رسانههای جمعی، به نحوی خودآگاهیهای متعدد فرهنگی را به مجموعهای از فرهنگهای مادی تقلیل میدادند؛ و نتایج این پدیده، در همه جا مشهود بود. این مسأله عاملی شد تا تصمیم به نوشتن کتاب «چهار استدلال برای حذف تلویزیون» بگیرم تا در آن به تأثیرات و پیامدهای کنترلکننده، تهاجمآمیز، ملالآور و همگون کننده تلویزیون بپردازم؛ رسانهای که در حال حاضر در دستان معدودی از غولهای رسانهای جهان است.
در ابتدا تصور نمیکردم که این کتاب، کتابی علیه جهانیسازی باشد، اما امروزه به این باور رسیدهام. دومین کتاب با عنوان «در غیاب سرزمین مقدس» به دو موضوع پرداخته بود؛ نخست، نقش تکنولوژیهای مدرن در تغییر تجربه و زندگی در روند هجمهشان و دوم، نقش فزاینده و رو به گسترش ۳۰۰ میلیون بومی جهان در مقابله با این روند بود.
بیشک دانش بومی و رفتارها و آداب فرهنگی، اقتصادی و معنوی، تجلّی جوامع بکری است که ریشه در تماس مستقیم با طبیعت دارند. این جوامع به نوعی پادزهر علیه تنگناهای مدرن مجهزند. بیشک موفقیت شگفتآور بومیان در حفظ جوامع سنتی خود و بکر ماندن سرزمین، تنوع زیستی، حیات وحش، جنگلها، آبها و... آنها را به هدف اصلی شرکتهای فراملی تبدیل نموده تا به منابع و سرزمین آنها هجوم آورند و آن را به استثمار خود بکشند. هماکنون شاهد مقاومت بومیان علیه این جریان هستیم که نماد بارز آن آمریکای جنوبی و کشورهایی چون بولیوی، اکوادور و پرو است؛ جریانهایی که باید مورد توجه و حمایت فعالان سراسر جهان قرار بگیرد.
این کتاب در سال ۱۹۹۱ منتشر شد. در همین سال بود که وارد مناظرات و مباحثاتی با دوگ تاپکین شدم که اهمیت آن همپای صحبتهایم با برور در سال ۱۹۶۴ بود. دوگ که در آن زمان سیساله بود، پیشتر شرکت پوشاکی با عنوان اسپریت را تأسیس کرده، اما پس از مدتی کوتاه آن را تعطیل کرده بود. او از من خواست تا در تأسیس بنیاد «دیپ اکولوژی» به او کمک کنم.
یکی از نخستین موضوعاتی که برای همکاری درباره آن به توافق رسیدیم، مقابله با تهدید جدی جهانیسازی اقتصادی بود. اگر رسانههای جمعی نمایانگر روند همگونسازی اذهان و افکار بودند، جهانی سازی اقتصادی یا آن ساختارهای نوین جهانی که قدرت واقعی جوامع محلی را به کنار میزند و نهادها و شرکتهای جهانی را به جایگزین آنها مبدل میسازد، نمایانگر روند بیرونی تمرکزگرایی و همگون سازی است؛ روندی که هدف آن نوسازی اقتصادی و سیاست، با هدف همراهی و تطابق آن با اهداف خاص شرکتها میباشد، که در این میان، طبیعت بزرگترین قربانی است. در سال ۱۹۹۳، فعالان و متفکران مطرح این عرصه را دور هم جمع کردیم که از آن جمله میتوان به ادوارد گلداسمیت، واندانا شیوا، مواد بارلو، هلنا نوربرگهاج، تونی کلارک و... اشاره کرد. به سرعت این انجمن به شکلگیری نشست بینالمللی جهانی سازی (IFG) انجامید که به عنوان جنبش مخالفی علیه پدیده جهانی سازی مطرح شد. این همکاریها سبب شد تا به همراه گلداسمیت، سومین کتاب خود را با عنوان «پروندهای علیه اقتصاد جهانی و پروندهای در دفاع از اقتصاد محلی» منتشر سازم.
تاکنون فعالیتهای ما در این عرصه ادامه دارد که حاصل آن توجه بسیاری از گروهها به ارج نهادن به اقتصادهای محلی و بومی بوده است. حال که به گذشته خود نگاه میکنم، درمییابم که آنچه سبب بیداری خودآگاهیام شد، همان مصاحبت من با برور بود.
محسن داوری
جری ماندر
منبع: WWW.resurgence.org
جری ماندر
منبع: WWW.resurgence.org
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست