شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


آبراه خشایارشا در یونان


آبراه خشایارشا در یونان
هشتم ماه مه سال ۲۰۰۱ میلادی گروه باستان‌شناسان انگلیسی، ایتالیائی و یونانی اعلام کردند که آبراه خشایارشا را که در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در خاک یونان ساخته شده بود کشف کرده‌اند. (کسانی که خبر این کشف و جزئیات این اقدام خشایارشا را در رسانه‌های غرب دیده بودند متوجه شده‌اند که مضمون فیلم ”۳۰۰“ ساخت سال ۲۰۰۶ میلادی جعلی و نادرست بوده است. در حمله نهائی به نیروهای لئونیداس پادشاه اسپارت در ترموپیل در همان سال و پیش از ساخته شدن این آبراه، هزار مرد پکتیائی از ارتش ایران شرکت داشتند. این مردان از ایالت کوهستانی پکتیای ایران خاوری بودند که جمعیت زیادی نداشت و امروز هم که در افغانستان واقع شده است به علت کوهستانی بودن کم جمعیت است. به علاوه، به‌کار بردن ده‌ها هزار نیرو در تنگه ترموپیل، امکان‌پذیر نبوده است و مغایر فرضیه‌های نظامی ژنرال کلازویتس آلمانی است).
خشایارشا در جریان لشکرکشی خود به اروپا، برای تسهیل عبور کشتی‌های نظامی ایران از یک‌سوی شبه‌جزیره به‌سوی دیگر آن، آن آبراه را ساخته بود که به مرور زمان در زیر خاک پنهان شده بود. باستان‌شناسانی که این آبراه را کشف کرده‌اند گفته‌اند که مهارت مهندسان آن زمان در ساختن این آبراه دست‌کمی از امروز نداشته است.
عرض آبراه در قسمت زیرین کمتر از بالا بوده و دو کشتی به راحتی از کنار هم می‌توانستند عبور کنند. طول این آبراه ۱۶۰۰ متر و عرض آن در بالا ۳۴ متر بوده است.
با این مقدمه واقعیت‌های تاریخی که در فیلم ۳۰۰ نادیده گرفته شده، از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد:
طی چند ماه گذشته‌ سینماهای بسیاری از کشورهای جهان مخصوصاً آمریکا و اروپا شاهد نمایش فیلمی به نام ”۳۰۰“ بوده‌اند که توسط شرکت برادران وارنر در هالیوود ساخته شده است.
این فیلم که براساس کتاب فرانک میلر رمان‌نویس مشهور تهیه شده، داستان مقاومت گروه کوچکی از یونانیان در تنگه ترموپیل را دستمایه اصلی خود قرار داده است. موضوع فیلم ”۳۰۰“ لشگرکشی سپاهیان ایران در دوره پادشاهی خشایارشا به یونان است که منجر به ورود سپاهیان ایران به قلب سرزمین یونان و به آتش کشیده شدن آتن می‌شود. در نهایت نیز پس از برآورده شدن اهداف خود که همانا تنبیه یونانیان و تلافی دسیسه‌های آنان در عصر پدرش داریوش هخامنشی که منجر به آتش کشیده شدن شهر سارد مرکز ایالت لیدیه در آسیای صغیر (از متصرفات ایران عصر هخامنشی) بود، به ایران بازگشت. البته بخشی از لشگریان ایران خصوصاً کشتی‌های جنگی هخامنشی در این جنگ که به سالامین معروف بود، به دلیل موقعیت نامناسب جغرافیائی از ناوهای جنگی یونانیان شکست خوردند. این امر با بزرگ‌نمائی یونان به شکست ایرانیان در مقابل یونانی‌ها معروف گردیده است با این حال همان‌گونه که اشاره شد پادشاه هخامنشی که حتی شنیدن نام او لرزه بر اندام یونانیان می‌انداخت اهداف خود را در این سفر جنگی تأمین شده دید و این شکست که پس از فتح آتن پدید آمد تأثیر چندانی بر روحیه شاه وارد نیاورد و او پیروزمندانه رهسپار کشور خود گشت.
فیلم ”۳۰۰“ که با اهدافی کینه‌توزانه و به قصد تحقیر و توهین ایران و ایرانیان در عهد باستان ساخته شده است، فیلمی یک‌سویه علیه عظمت و شکوه ایران عصر هخامنشی و در دوره‌ای است که ایرانیان پرچمدار و مشعله‌دار تمدن و فرهنگ جهانی بودند و جدای از تنها ابرقدرت جهان آن روزگار در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، هنری نیز یگانه روزگار خویش محسوب می‌شدند.
در دوره پادشاهی کوروش درگیری خاصی بین ایران و یونانی‌ها پیش نیامد و یونانی‌ها که از قدرت پادشاهی جدیدالتأسیس هخامنشی دچار هراس شده بودند به شدت سعی داشتند از هرگونه اقدامی که خشم کوروش را فراهم می‌آورد خودداری ورزند.
البته به نظر می‌رسد کوروش درصدد گسترش فتح‌ها خود تا قلب یونان و تسخیر تمامی مجمع‌الجزایر کنونی یونان نیز بوده است و در ملاقات با هیئت اعزامی از سوی اسپارت نیز عنوان کرده بود: ”من با مردمی که در میدان جمع می‌شوند تا به قید قسم به یکدیگر دروغ گویند... اگر زنده ماندم چنان کنم که ... از بیچارگی خود بنالند. “ این اظهارات نشان می‌دهد بنیان‌گذار پادشاهی هخامنشی اگر فرصتی پیدا می‌کرد متصرفات خود را از آسیای صغیر تا یونان نیز ادامه می‌داد ولی جنگ‌ها در شرق ایران در نواحی خراسان، سیستان تا حوالی پاکستان و هند و هم‌چنین تسخیر بابل که یکی از عظیم‌ترین پادشاهی‌های آن زمان بود به وی اجازه تحقق این هدف را نداد.
پس از کشته شدن کوروش در جنگ با اقوام نیمه‌ وحشی ماساژت‌ها (masegetes) و بر تخت نشستن کمبوجیه ولیعهد فتوحات پدرش را ادامه داد و پس از فرونشاندن شورش‌های داخلی تسخیر مصر را در سال ۵۲۶ ق.م. در سرلوحه اهداف خود قرار داد. این لشکرکشی عظیم که علاوه بر فتح مصر منجر به تسخیر لیبی و بخش‌هائی از شمال سودان گردید، سه سال به طول انجامید و در سال ۵۲۲ ق.م کمبوجیه در هنگام بازگشت به ایران در شام (سوریه کنونی) به گونه‌ای مبهم و نامعلوم کشته شد و داریوش اول هخامنشی پس از به قتل رساندن فردی موسوم به گئوماتای‌مغ که به دروغ خود را بردیا برادر شاه خوانده بود و سرکوبی شورشی‌های گسترده داخل به‌عنوان پادشاه بعدی سکاندار دولت نوپای هخامنشی گشت.
در آن زمان علاوه بر مستعمرات یونانی آسیای صغیر و تراکیه و مقدونیه، بعضی از جزایر یونانی تابع ایران بودند و تقریباً یک ‌سوم کل مجمع‌الجزایر یونان تحت حکومت ایران بود. دو سوم دیگر یونان دربرگیرنده دولت‌هائی بودند که بعضی از آنان در واقع شهرها و برخی دیگر بزرگ‌تر از شهر بودند. مهم‌ترین این دولت شهرها آتن و اسپارت بود که در آتن حکومت ملی و در اسپارت حکومت الیگارش (حکومت عده‌ای کم بر اکثریت مردم) برقرار بود.
این دولت شهرها هر چند از قدرت ایران در هراس بودند ولی در مواقع خطر از ایران طلب کمک می‌کردند. با این حال شیوه آنها در مقابل حکمرانان ایرانی توأم با عذر و پیمان‌شکنی بود و سعی می‌کردند به هر طریق موقعیت ایران را در آسیای صغیر و متصرفات یونانی آنان تضعیف نمایند. در راستان این سیاست، منافقان یونانیان آسیای صغیر در سال ۴۹۸ ق.م با همکاری آتنی‌ها به‌طور ناگهانی به شهر سارد مرکز ایالت ساحلی حمله کرده و آن را آتش زدند. این امر اگرچه با عکس‌العمل سخت ایران و شکست شورشیان آسیای صغیر همراه بود ولی موجبات خشم عمیق داریوش را از مداخله آتنی‌ها در امور داخلی آسیای صغیر که تحت حاکمیت ایرانی بود برانگیخت و او تصمیم گرفت با لشکرکشی به یونان آنان را مجازات کند.
این امر موجب لشکرکشی نظامیان ایران به یونان شد که به جنگ ”ماراتون“ معروف گردیده است. در این جنگ که در سال ۴۹۰ ق.م. اتفاق افتاد دولت‌های آتن و اسپارت از دستور داریوش مبنی بر سر تسلیم فرود آوردن خودداری ورزیدند و شاه هخامنشی تصمیم به سرکوبی آنان گرفت. در جنگ ماراتون گرچه برخی از شهرهای یونان به تصرف ایران درآمدند ولی موقعیت نامناسب لشکریان ایران در خلیج آتیک و بهره‌گیری قشون یونانی از اسلحه‌های سنگین در مقابل سلاح‌های سبک ایرانی‌ها موجب شکست ایرانی‌ها شد. در این جنگ که یکی از سرداران داریوش فرماندهی آن را به عهده داشت اهمیت چندانی برای دولت هخامنشی نداشت ولی یونانیان در قبال آن هیاهو و تبلیغات فراوانی به راه انداختند.
جنگ ”سالامین“ که در سال ۴۸۱ ق.م در دوره سلطنت خشایارشا به وقوع پیوست یکی از مهم‌ترین جنگ‌های بین ایران و یونان به شمار می‌رود و اهمیت آن از آن‌جا ناشی می‌شود که پادشاه هخامنشی خود شخصاً فرماندهی این جنگ را بر عهده داشت. در ارتباط با این جنگ هرودوت گفته است که اندیشه این جنگ به تحریک دمارات پادشاه سابق اسپارت که در زمان داریوش به ایران پناهنده شده بود و از نزدیکان خشایارشا به شمار می‌رفت شکل گرفت و او در صدد آن بود که پس از فتح کل شبه جزیره یونان به پادشاهی آن دست یابد.
از سوی دیگر بزرگان ایرانی نیز که شکست ماراتون را دور از شأن ایرانی می‌دانستند شاه را به لشکرکشی به یونان دعوت کردند و در این میان گروهی از بزرگان یونانی نیز که به دربار ایران پناهنده شده بودند نیز آتش برافروخته شدن جنگ را دامن می‌زدند. سرانجام شاه که در ابتدا چندان تمایلی به این امر نداشت متقاعد شد و در سال ۴۸۱ ق.م لشکری متشکل از نژادهای مختلف در آسیای صغیر گردهم آمده و آماده لشکرکشی به شبه جزیره پلوپونزس شدند. در ارتباط با این سپاه نقل قول‌های مختلفی در کتب یونانی دیده می‌شود. هرودوت با اشاره به این‌که ۴۶ گونه از نژادهای ساکن در ایران این سپاه بزرگ را تشکیل می‌دادند شمار جنگجویان آن را اعم از پیاده نظام، سواره نظام و ملوانان ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر دانسته است که به همراه قوای امدادی و نیروهای لجستیک به ۵ میلیون نفر بالغ می‌شده است!
سایر مورخان یونانی نیز شمار ارتش ایران را بین ۲ تا ۴ میلیون نفر دانسته‌اند اما در نهایت باید گفت تعداد سپاهیان ایران در جنگ ”سالامین“ بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بوده است. این سپاه پس از عبور از تنگه داردانل که در آن عصر هلس‌پونت خوانده می‌شد از روی پلی که به وسیله قایق‌ها و به دستور شاه ساخته شده بود وارد اروپا شدند و این امر تحت نظارت خشایارشا صورت گرفت و پس از پایان انتقال سپاهیان از روی تنگه داردانل، شاه جامی زرین و قدحی از زر و یک شمشیر و یک کمان پارسی را به‌عنوان هدیه به دریا انداخت.
در جریان این لشکرکشی منطقه شمال یونان تحت تصرف ایرانیان در آمد و سپاه ایران پس از آن‌که مقدونیه تسالیا و چند شهر دیگر در شمال و مرکز یونان سر تسلیم فرود آوردند رهسپار آتن شد. در مقابل این امر آتنی‌ها که خطر عظیمی را احساس می‌کردند، تلاش کردند با ایجاد اتحاد با سایر دولت‌های یونانی اتحادیه‌ای در برابر ایرانیان تشکیل دهند. در آن عصر بین دولت شهرهای یونان هم‌چون آتن، اسپارت، آرگوس و گلن اختلافات داخلی وجود داشت که حتی در برخی مواقع موجب بروز جنگ‌هائی بین این دولت‌ها می‌شد. از این روی مردم آتن که خود را در تیررس قشون ایران می‌دیدند سعی کردند با از بین بردن این اختلافات آنها را در مقابل سپاه ایرانی متحد سازد. با این حال تنها اسپارتی‌ها حاضر به اتحاد با آتنی‌ها شدند و این بدان سبب بود که می‌دانستند پس از ورود سپاه ایران به آتن آنها نیز به شدت مجازات خواهندشد و مکافات اعمال مداخله‌جویانه خود را در شهرهای یونانی آسیای صغیر خواهند دید.
مسیر لشکرکشی ایران از دو سمت خشکی و دریا بود و خشایارشا در صدد بود هم‌زمان در دو مسیر پیش رود، بدون این‌که مشکل خاصی پیش آید. لذا نظم و اصلاح راه‌ها به خوبی پیش‌بینی شده بود و حتی در شمال کوه آتوس (Athoss) کانالی حفر شده بود تا بر خلاف جنگ ماراتون کشتی‌های ایرانی دچار طوفان نشوند.
مسیر سپاه ایرانی به‌سوی آتن از کوهستانی می‌گذشت که تنگه‌ای باریک به نام ”ترموپیل“ در آن قرار داشت. این تنگه بین کوهی بلند و دریا واقع بود و عرض آن تنها به اندازه‌ای بود که یک مرد جنگی از آن گذر کند. از این‌رو یونانیان که از روبه‌رو شدن با ایرانیان در دشت‌های باز بیم داشتند تصمیم گرفتند با استقرار در این تنگه باریک راه سپاه ایرانی را سد کند. ۷ هزار سپاه یونانی به فرماندهی لئونیداس مأمور حفاظت از این تنگه شدند و ۲۷۱ کشتی یونانی نیز تحت فرماندهی یوری‌بیادس مأمور مقابله با کشتی‌های ایرانی شدند.
ایرانیان پس از رسیدن به تنگه‌ ترموپیل، پی بردند، قوای یونانی در این منطقه مستقر شده‌اند. خشایارشا پس از انتظاری چند روزه که به کشتی‌های ایرانی فرصت عبور از معبر یوریپوس را می‌داد، دستور حمله به گشودن تنگه ترموپیل را صادر کرد.
در ابتدای امر به دلیل موقعیت این تنگه صدها تن از ایرانیان در حمله به سپاهیان یونانی به قتل رسیدند ولی پس از آن‌که فردی یونانی راهی از میان کوه را به ایرانیان نشان داد لشکر ایرانی از پشت سر به یونانیان حمله کرده که این امر موجب عقب‌نشینی و فرار بخش عمده ۷ هزار سرباز یونانی از محل استقرار خود گشت.
با این حال لئونیداس با ۳۰۰ اسپارتی و ۷۰۰ یونانی (از دیگر شهرهای یونان) حاضر به ترک مکان خود نشد و نبرد سختی در گرفت که منجر به قتل لئونیداس و تمام یونانی‌ها شد. پس از آن ایرانیان رهسپار جزیره آتیک که آتن در آن قرار داشت شدند. ولی آتنی‌ها پیش از ورود ایرانی‌ها شهر را تخلیه کردند و مردم را به شهرهای دیگر فرستاده و گریختند. خشایارشا پس از ورود به آتن گروهی از آتنی‌ها را که در ارک گرد آمده و به مقاومت برخاستند شکست داد و این شهر را به تلافی حریق شهر سارد در عهد داریوش آتش زد و خبر فتح آتن را به نایب‌السلطنه خویش در ایران نیز اعلام کرد. در واقع به هدف اصلی خود که مجازات آتنی‌ها بود، نائل آمد.
البته برخلاف سپاه بری، نیروهای دریائی ایران نتوانستند به اهداف خود نائل آیند. آنان در برابر مصب رود پینوس دچار طوفانی سخت شدند که منجر به از بین رفتن ۴۰۰ کشتی ایرانی شد. پس از آن در مقابل جزیره سالامین (یا سالامیس) کشتی‌های ایرانی به مصاف ناوهای یونانی رفتند ولی تنگی مکان‌ جنگ و فزونی شمار ناوگان ایرانی به ضرر آنها تمام شد و موجب برخورد بسیاری از کشتی‌های ایرانی به یکدیگر و غرق شدن آنها گشت.
به موازات این امر، کشتی‌های بزرگ و سریع‌السیر ایران نتوانستند عملیات مورد نظر خود را انجام دهند و شمار زیادی از آنها در اثر برخورد با هم از کار افتاده و واژگون گشتند. از این‌رو خشایارشا که هدف نهائی خود را که همانا تنبیه آتنی‌ها بود، تأمین شده می‌دید تصمیم به بازگشت گرفت و پس از برجای نهادن بخشی از سپاهیان خود در یونان به ایران بازگشت.
در فیلم ”۳۰۰“ علاوه بر آن‌که سعی شده است ابهت و عظمت سپاه ایران به سخره گرفته شود. بلکه تمدن و فرهنگ ایران زمین نیز عمیقاً خدشه‌دار گردیده و تصویری تیره و تاریک از ایرانیان آن عهد ترسیم گردیده است. از این‌رو سعی می‌شود به نکات مورد اشاره پاسخ داده شود:
۱) در این فیلم داستان جنگ سالامین به گونه‌ای ترسیم شده است که به شکست کامل ایرانیان منجر شده است در حالی‌که ایرانیان در خشکی به پیروزی کامل رسیدند و شکست دریائی آنها نیز عمدتاً به دلیل وضعیت نامناسب خلیج سالامین و تنگی فضا برای حرکت کشتی‌های بزرگ ایرانی بود که موجب شد آنها نتوانند به مقابله با کشتی‌های یونانی بپردازند و حتی برخی از کشتی‌های ایرانی پیش از ورود به کارزار در اثر برخورد با یکدیگر غرق شدند.
شایان ذکر است در آن عهد، ایرانی‌ها مردمانی دریانورد نبودند و ناوگان آنها از کشتی‌های گوناگون ملل مختلف هم‌چون فینیقی‌ها، مصری‌ها و یونانی‌های آسیای صغیر تشکیل می‌شد و از نظر جنگی فاقد وحدت کامل بودند. برخلاف یونانی‌ها که ملتی دریانورد بودند و راه‌های دریائی را خوب می‌شناختند. علاوه بر آن بخش قابل توجهی از لشکریان ایرانی فاقد اسلحه سنگین بودند و در مقابله با یونانی‌های غرق در فلز و کلاهخود نتوانستند آن‌چنان که باید مهارت خود را در تیراندازی و جنگ و گریز به نمایش گذارند. مضاف بر آن ایرانیان عمدتاً در دشت‌های پهناور و هموار آسیا جنگ کرده بودند و سواره نظام ایران نتوانست در کشور کوهستانی یونان و گذرگاه‌های تنگ و باریک آن کمک مؤثری به پیاده نظام خود کند. لذا در ابتدای جنگ با یونانیان در تنگه ترموپیل پیاده نظام ایرانی تلفات نسبتاً سنگینی را متحمل گشت.
۲) در نبرد ترموپیل سعی شده است شمار سپاهیان ایرانی که به خاک و خون کشیده شدند بسیار سنگین نشان داده شود در حالی‌که به جز در ابندای نبرد که به دلیل تنگی فوق‌العاده تنگه گروهی از ایرانیان (کمتر از یک‌ هزار نفر) به قتل رسیدند. پس از دور زدن تنگه ترموپیل این یونانیان بودند که با تلفات بسیار سنگینی مواجه شدند و صرف نظر از هزاران نفری که عاجزانه از مقابل سپاهیان ایرانی گریختند سایر افراد یونانی باقی‌مانده تا آخرین نفر به قتل رسیدند.
۳) در این فیلم شجاعت لئونیداس و یاران وی بیش از حد ممکن بزرگ‌نمائی شده و به‌عنوان حماسه‌ای ابدی به تصویر کشیده شده است. در حالی‌که بر طبق قوانین دولت شهر اسپارت آنان موظف بودند در جنگ با دشمنان خود هیچ‌گاه میدان را خالی نکنند و فرار از جنگ سخت ممنوع بود. در تواریخ یونانی گفته شده است که مادران اسپارتی زمانی که پسران خود را در آغاز جنگ‌ها مشایعت می‌کردند به آنها می‌گفتند ”فرزند با سپر یا بر سپر“ یعنی یا فتح کن و با سپر خود پیروزمندانه بازگرد و یا کشته شو تا جنازه‌ات را بر روی سپر و با احترام به خانه آورند. از این جهت نمی‌توان گفت تا پیش از این جنگ هیچ‌گاه یونانی‌ها تا آخرین نفس به جنگ نپرداخته بودند و واقعه نبرد ترموپیل در تاریخ یونان امری استثنائی و منحصر به فرد محسوب نمی‌شود. در مقابل آن ایرانیان نیز بارها رشادت و شجاعت خود را در جنگ با یونانیان به نمایش گذاشتند به گونه‌ای که سپاهیان پارسی و مادی در آن عهد سرآمد جنگاوران زمان خود محسوب می‌شدند و حماسه آریوبرزن و یاران او که در کوه‌های کهکیلویه و بویراحمد راه را بر سپاهیان اسکندر مقدونی بسته و تا پای جان ایستادند تنها یکی از حماسه‌های جاودان تاریخ ایران است.
۴) گزاف‌گوئی مورخان یونانی در میلیونی نشان دادن شمار سپاهیان ایرانی که در فیلم ”۳۰۰“ نیز بر آن تأکید شده است کاملاً مردود شمرده می‌شود. در کتب مورخان یونانی آمده است علاوه بر پارسی‌ها و مادها، کاسی‌ها، هیرکانیان، آسوریان، باختری‌ها، اعراب، آریائی‌ها، پارتی‌ها، سکاها، هندی‌ها و حبشی‌ها با سلاح‌های خاص خود در جنگ سالامین شرکت داشته‌اند.
دکتر امیربهرام احمدی
منبع : آتیه


همچنین مشاهده کنید