پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
باستان شناسی : علم درک بشریت
باستان شناسی عبارت است از بررسی و تحلیل رفتارهای فرهنگی گذشته از آغاز حیات بشر تا رخدادهای همین دیروز به واسطه و کمک بقایای فیزیکی و مادی یا اشیا دست سازی که مردمان گذشته از خود به جا گذاشته اند .
باستان شناسان با پیاده کردن دقیق فنون علمی در حفاری ها و تحلیل یافته های خود تلاش می کنند زندگی بشر در گذشته را بازسازی کنند و دلیل به وجود آمدن و ترویج آداب و رسوم مختلف را بیابند . باستان شناسی بخشی از مردم شناسی است ، چرا که به بررسی افراد و فرهنگ های آنها ، هر چند فقط در محدوده گذشته ، می پردازد . و این جالب ترین وجه باستان شناسی است . باستان شناسی راهی است برای درک بشریت . باستان شناسی در عین حال بخشی از تاریخ است ، البته گه گاه از آن قابل اعتمادتر و موثق تر است ، چرا که برخلاف تاریخ که اساسا متکی است بر اسناد نوشتاری ، باستان شناسی از شواهد و مدارک مادی بهره می گیرد. توصیف واقعیات می تواند بسیار ارزشمند باشد ، اما اگر فقط یک توصیف یا چند توصیف از یک دیدگاه داشته باشیم ، نمی توانیم مطمئن شویم که به حقیقت گذشته دست یافته ایم . آدم ها می توانند دروغ بگویند یا به امور از ساده ترین راه نگاه کنند .
در مورد امپراتوری روم باید بپذیریم که به عصری طلایی شباهت دارد ، البته طبق منابعی معین بسیاری از منابع نوشتاری آشکارا با مقاصد سیاسی یا فقط برای تبلیغ تولید شده اند ، و بسیاری دیگر توسط کسانی به روی کاغذ آمده اند که تلاش کرده اند واقعیاتی باستانی را که مربوط به زمانی دور هستند ، به یاد بیاورند ، و در این میان تنها معدودی از متون را می توان نتیجه اختلافات سیاسی داخلی دانست . به بیان دیگر ، دانسته های ما مبتنی است بر نوشته هایی که افراد دارای قدرت در امپراتوری روم می خواستند مردم بدانند . اما با خواندن آثار ادبی باستانی ، می توان فهمید که رومی ها در بهشت گمشده زندگی نمی کردند . برای مثال ، نتایج یک بررسی جدید در شهر پمپی خاکی از آن است که از کودکان برای انجام کارهای سخت سوء استفاده می شده است و این نکته ای است که هرگز در متون باستانی آشکارا به آن اشاره نشده است . این کشف مرهون بررسی علمی استخوان های کشف شده در خرابه های پمپی است ، وگر نه با خواندن آثار ادبی فقط در حد شک باقی می ماند .
تاریخ تفسیر گذشته براساس نوشته ها و متون باستانی است . باستان شناسی به ویژه از لحاظ شیوه ها و روش های کار تا تاریخ تفاوت دارد . می توان شواهد و مدارک را با اسناد تاریخی مقایسه کرد تا مشخص شود که آیا به تفسیری روشن و درست رسیده ایم یا خیر ، پس باستان شناسی می تواند به تاریخ کمک و آن را کامل کند . اما باستان شناسی تفسیر داده ها نیز هست ، بنابراین باستان شناسان باید در توضیح فرهنگ و این که بر چه بخشی از شواهد و مدارک تاکید می کنند بسیار دقت کنند ؛ که ارایه تفسیر کاملا عینی غیر ممکن است . تاریخ معمولا از باستان شناسی برای مطالعه دوره هایی بهره می گیرد که اسناد و مدارک نوشتاری در مورد آنها موجود نیست ، مخصوصا عصر پیش از تاریخ .
باستان شناسی همچنین به لحاظ هدف و مقصد یکی از رشته های علوم انسانی است ، ولی از روش های علمی بهره می گیرد و از همین رو علم نیز به شمار می رود . باستان شناسی باید شواهد موجود را مطالعه و بررسی کند و بر اساس آنها به یک ایده یا فرضیه خاص برسد . در این مرحله باستان شناس فرضیه خود را به آزمون می گذارد ، به این ترتیب که بار دیگر به شواهد از این جنبه نگاه می کند که آیا فرضیه را ثابت می کنند یا خیر . آخرین و مهم ترین مرحله ، رسیدن به استنتاجی موثق است که هم توضیح دهنده شواهد باشد وهم ایده کلی تر و هدف اصلی تحقیق را روشن کند .
در واقع نکته مهم همین استنتاج پایانی است ، نه صحت فرضیه یاکشف شواهد جدید . این امر به هنگام تولد باستان شناسی به منزله هدف اصلی آن به شمار می رفت ، ولی اکنون فقط یکی از قابلیت های جذاب و شگفت انگیز این علم به شمار می رود .
امروزه نسبت به سال های قبل اهداف باستان شناسی پیچیده تر شده اند . باستان شناسان اکنون بیشتر به رفتار سازندگان و پدید آورندگان اشیا و رخدادها علاقه دارند . آنها هنوز هم به خود اشیا و حرف های شان در مورد تمدن های باستانی علاقه مندند ، اما امروزه یک دل مشغولی دیگر نیز دارند و آن درک جامعه پشت شواهد مادی است . آنها می خواهند جامعه باستانی را در تمام وجوهش بشناسند : « انسان ها چگونه زندگی می کردند ، چه طور روزگار می گذراندند و ماهیت سازمان دهی جامعه شان چه بوده است . » این پرسش ها شامل باور های مذهبی ، تکنولوژی ها ، ساختار خانواده و روابط با دیگر جوامع ، و بسیاری چیزهای دیگر نیز می شود . در واقع باستان شناسی امروزی بر انسان ها متمرکز است و می خواهد درباره انسان ها بیشتر بداند . شواهد و مدارک کشف شده را تنها زمانی می توان توضیح داد که جامعه تولید کننده آنها را بشناسیم . باستان شناسی می خواهد به گذشته پل بزند ، نه این که فقط علمی آکادمیک برای توضیح و توصیف کشفیات باشد . باستان شناسی همچنین باید دگرگونی های جوامع را تحلیل کند و دلایل بروز دگرگونی و پیشرفت در جوامع را بیابد .
امکان شناخت روشن زندگی انسان های گذشته ، مقایسه زندگی انسان ها در فرهنگ های مختلف ، هنر و فرهنگ انسان ها ، و در پایان شناخت بهتر بشریت به طور کلی از دلایل جذابیت و اهمیت این رشته اند . بررسی انسان از آغاز با زمان پیچیده شدن جوامع در دوره « کلاسیک » و دوره های پس از آن برای درک بهتر تغییر و تحول « جهان » ، مجموعه جوامع ، الزامی است . انسان مدرن اساسا به انسان اولیه شباهت دارد ، فقط در جامعه ای پیچیده تر زندگی می کند و محصول پیشرفت مدوام در بستر زمان است . در نتیجه درک جوامع ساده و دلایل پیشرفت آنها سخت مورد علاقه افرادی است که می خواهند جامعه کنونی ما را بهتر بشناسند . باستان شناسی برای ساخت یک حافظه جمعی از بشریت و درک انسان الزامی است . مردم شناسی بدون باستان شناسی فقط می تواند به ما بگوید که فرد چیست ، و چگونه زندگی می کند ، اما نمی تواند رفتارهای واقعی و جامعه او را توضیح دهد . اما همین که مردم یک شهر بدانند اجدادشان چگونه زندگی می کردند برای مهم فرض کردن باستان شناسی و ارضای باستان شناسان کافی است .
باستان شناسی فقط یک رشته علمی یا انسانی نیست ، شور و عشق نیز هست . هدف اصلی آن درک بهتر بشریت است ، اما در کنار این هدف می توان به مقاصدی « کوچک تر » هم رسید . فقط با فکر کردن به این پرسش ساده می توان به اهمیت باستان شناسی پی برد : « آیا چیز ی مهم تر از شناخت خودمان ، گذشته و جامعه مان ، و زندگی مان هست ؟ »
آندره آ و یانلی
باستان شناسان با پیاده کردن دقیق فنون علمی در حفاری ها و تحلیل یافته های خود تلاش می کنند زندگی بشر در گذشته را بازسازی کنند و دلیل به وجود آمدن و ترویج آداب و رسوم مختلف را بیابند . باستان شناسی بخشی از مردم شناسی است ، چرا که به بررسی افراد و فرهنگ های آنها ، هر چند فقط در محدوده گذشته ، می پردازد . و این جالب ترین وجه باستان شناسی است . باستان شناسی راهی است برای درک بشریت . باستان شناسی در عین حال بخشی از تاریخ است ، البته گه گاه از آن قابل اعتمادتر و موثق تر است ، چرا که برخلاف تاریخ که اساسا متکی است بر اسناد نوشتاری ، باستان شناسی از شواهد و مدارک مادی بهره می گیرد. توصیف واقعیات می تواند بسیار ارزشمند باشد ، اما اگر فقط یک توصیف یا چند توصیف از یک دیدگاه داشته باشیم ، نمی توانیم مطمئن شویم که به حقیقت گذشته دست یافته ایم . آدم ها می توانند دروغ بگویند یا به امور از ساده ترین راه نگاه کنند .
در مورد امپراتوری روم باید بپذیریم که به عصری طلایی شباهت دارد ، البته طبق منابعی معین بسیاری از منابع نوشتاری آشکارا با مقاصد سیاسی یا فقط برای تبلیغ تولید شده اند ، و بسیاری دیگر توسط کسانی به روی کاغذ آمده اند که تلاش کرده اند واقعیاتی باستانی را که مربوط به زمانی دور هستند ، به یاد بیاورند ، و در این میان تنها معدودی از متون را می توان نتیجه اختلافات سیاسی داخلی دانست . به بیان دیگر ، دانسته های ما مبتنی است بر نوشته هایی که افراد دارای قدرت در امپراتوری روم می خواستند مردم بدانند . اما با خواندن آثار ادبی باستانی ، می توان فهمید که رومی ها در بهشت گمشده زندگی نمی کردند . برای مثال ، نتایج یک بررسی جدید در شهر پمپی خاکی از آن است که از کودکان برای انجام کارهای سخت سوء استفاده می شده است و این نکته ای است که هرگز در متون باستانی آشکارا به آن اشاره نشده است . این کشف مرهون بررسی علمی استخوان های کشف شده در خرابه های پمپی است ، وگر نه با خواندن آثار ادبی فقط در حد شک باقی می ماند .
تاریخ تفسیر گذشته براساس نوشته ها و متون باستانی است . باستان شناسی به ویژه از لحاظ شیوه ها و روش های کار تا تاریخ تفاوت دارد . می توان شواهد و مدارک را با اسناد تاریخی مقایسه کرد تا مشخص شود که آیا به تفسیری روشن و درست رسیده ایم یا خیر ، پس باستان شناسی می تواند به تاریخ کمک و آن را کامل کند . اما باستان شناسی تفسیر داده ها نیز هست ، بنابراین باستان شناسان باید در توضیح فرهنگ و این که بر چه بخشی از شواهد و مدارک تاکید می کنند بسیار دقت کنند ؛ که ارایه تفسیر کاملا عینی غیر ممکن است . تاریخ معمولا از باستان شناسی برای مطالعه دوره هایی بهره می گیرد که اسناد و مدارک نوشتاری در مورد آنها موجود نیست ، مخصوصا عصر پیش از تاریخ .
باستان شناسی همچنین به لحاظ هدف و مقصد یکی از رشته های علوم انسانی است ، ولی از روش های علمی بهره می گیرد و از همین رو علم نیز به شمار می رود . باستان شناسی باید شواهد موجود را مطالعه و بررسی کند و بر اساس آنها به یک ایده یا فرضیه خاص برسد . در این مرحله باستان شناس فرضیه خود را به آزمون می گذارد ، به این ترتیب که بار دیگر به شواهد از این جنبه نگاه می کند که آیا فرضیه را ثابت می کنند یا خیر . آخرین و مهم ترین مرحله ، رسیدن به استنتاجی موثق است که هم توضیح دهنده شواهد باشد وهم ایده کلی تر و هدف اصلی تحقیق را روشن کند .
در واقع نکته مهم همین استنتاج پایانی است ، نه صحت فرضیه یاکشف شواهد جدید . این امر به هنگام تولد باستان شناسی به منزله هدف اصلی آن به شمار می رفت ، ولی اکنون فقط یکی از قابلیت های جذاب و شگفت انگیز این علم به شمار می رود .
امروزه نسبت به سال های قبل اهداف باستان شناسی پیچیده تر شده اند . باستان شناسان اکنون بیشتر به رفتار سازندگان و پدید آورندگان اشیا و رخدادها علاقه دارند . آنها هنوز هم به خود اشیا و حرف های شان در مورد تمدن های باستانی علاقه مندند ، اما امروزه یک دل مشغولی دیگر نیز دارند و آن درک جامعه پشت شواهد مادی است . آنها می خواهند جامعه باستانی را در تمام وجوهش بشناسند : « انسان ها چگونه زندگی می کردند ، چه طور روزگار می گذراندند و ماهیت سازمان دهی جامعه شان چه بوده است . » این پرسش ها شامل باور های مذهبی ، تکنولوژی ها ، ساختار خانواده و روابط با دیگر جوامع ، و بسیاری چیزهای دیگر نیز می شود . در واقع باستان شناسی امروزی بر انسان ها متمرکز است و می خواهد درباره انسان ها بیشتر بداند . شواهد و مدارک کشف شده را تنها زمانی می توان توضیح داد که جامعه تولید کننده آنها را بشناسیم . باستان شناسی می خواهد به گذشته پل بزند ، نه این که فقط علمی آکادمیک برای توضیح و توصیف کشفیات باشد . باستان شناسی همچنین باید دگرگونی های جوامع را تحلیل کند و دلایل بروز دگرگونی و پیشرفت در جوامع را بیابد .
امکان شناخت روشن زندگی انسان های گذشته ، مقایسه زندگی انسان ها در فرهنگ های مختلف ، هنر و فرهنگ انسان ها ، و در پایان شناخت بهتر بشریت به طور کلی از دلایل جذابیت و اهمیت این رشته اند . بررسی انسان از آغاز با زمان پیچیده شدن جوامع در دوره « کلاسیک » و دوره های پس از آن برای درک بهتر تغییر و تحول « جهان » ، مجموعه جوامع ، الزامی است . انسان مدرن اساسا به انسان اولیه شباهت دارد ، فقط در جامعه ای پیچیده تر زندگی می کند و محصول پیشرفت مدوام در بستر زمان است . در نتیجه درک جوامع ساده و دلایل پیشرفت آنها سخت مورد علاقه افرادی است که می خواهند جامعه کنونی ما را بهتر بشناسند . باستان شناسی برای ساخت یک حافظه جمعی از بشریت و درک انسان الزامی است . مردم شناسی بدون باستان شناسی فقط می تواند به ما بگوید که فرد چیست ، و چگونه زندگی می کند ، اما نمی تواند رفتارهای واقعی و جامعه او را توضیح دهد . اما همین که مردم یک شهر بدانند اجدادشان چگونه زندگی می کردند برای مهم فرض کردن باستان شناسی و ارضای باستان شناسان کافی است .
باستان شناسی فقط یک رشته علمی یا انسانی نیست ، شور و عشق نیز هست . هدف اصلی آن درک بهتر بشریت است ، اما در کنار این هدف می توان به مقاصدی « کوچک تر » هم رسید . فقط با فکر کردن به این پرسش ساده می توان به اهمیت باستان شناسی پی برد : « آیا چیز ی مهم تر از شناخت خودمان ، گذشته و جامعه مان ، و زندگی مان هست ؟ »
آندره آ و یانلی
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست