چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
گونهشناسی اجتماعی روحانیت معاصر شیعه
۱) گونهشناسی نظری - اجتماعی
گونهشناسی روحانیت را از ابعاد و منظرهای مختلف میتوان انجام داد. برخی از نوعبندیها در طول یکدیگر بوده و بعضی در عرض هم میباشند و بعضی دیگر متداخل هستند.
گونهشناسی نظری ناظر به نوعبندیای است که به لحاظ دیدگاههای نظری واقع میشود و در قبال نوعبندی دیگری میتواند باشد که به لحاظ رفتار علمی رخ میدهد. بین نظر و عمل گرچه همواره تعامل و پیوند برقرار است ولکن این تعامل به معنای پیروی همیشگی نظر از عملی و یا عمل از نظر نیست و در بسیاری از موارد بین این دو میتواند به دلایل مختلفی فاصله رخ دهد.
گونهشناسی نظری یا عملی در قبال نوع دیگری از نوعبندی میتواند قرار گیرد که ناظر به موقعیت اجتماعی – تاریخی و فرهنگی بوده و وزنکشی اجتماعی میکند . ممکن است در گونهشناسی نظری یا عملی، هیچ یک از تیپهای رفتاری و یا انواع نظری ای سخن به میان آید که به لحاظ واقعیت اجتماعی فاقد وزن و جایگاه خاصی بوده و به حساب نمیآیند.
برخی از گونهها ممکن است منحصر در فرد یا افراد انگشتشماری باشند که در برخی از شرایط در انزوای اجتماعی و فرهنگی به سر برده و در شرایط دیگر در اثر زمینهها و انگیزههای مختلف اجتماعی مورد استقبال جریانها و یا گروههای گوناگون قرار گیرند.
عنوان گونهشناسی نظری در این نوشتار در مقام خارج کردن گونهشناسی عملی بوده، و نظر به توان و حضور اجتماعی نیز ندارد.
گونهشناسی نظری روحانیت در این نوشتار دو ویژگی دیگر نیز دارد، اول: منحصر به حوزه اندیشه سیاسی و اجتماعی بوده و ثانیاً به دوره معاصر محدود بوده و امتداد آن را تا مشروطه پی میگیرد.
نکته مقدماتی دیگری که باید مورد توجه قرار داد این است که گونهشناسی نظری روحانیت و یا گونهشناسی عملی و یا هر نوع گونهشناسی دیگر گرچه ناظر به مسائل عینی و خارجی است و لکن به این معنا نیست که گونههای شناسایی شده به صورت مجرد و ناب در خارج محقق هستند و به بیان دیگر افراد خارجی اشخاصِ مجرّد و تام گونههای شناسایی شده نیستند، زیرا اولاً: افراد انسانی در آن واحد میتوانند ابعاد شخصیتی متفاوت و حتی گاه متناقض داشته باشند و لذا در صورتی که بخشی از اندیشه ویا عمل آنها در ذیل نوعی خاصی از رفتار ویا عمل قرار گیرد، الزاماً دیگر ابعاد شخصیت و یا رفتار آنها چنین نخواهد بود. ثانیاً: انسانها تا هنگامی که در زندگی دنیا به سر میبرند بر مبنای حرکت جوهری دارای شخصیت سیال و متحرکی میباشند، و به همین دلیل ممکن است در طول زمان نوع اندیشه و یا رفتار خود را تغییر داده و حتی مصداق از برای گونههای مخالف و متناقض رفتار و یا اندیشه گردند.
۲) اندیشههای مبتنی بر سنت و رویکرد مدرن
روحانیونی که در تاریخ معاصر ایران به لحاظ اندیشههای اجتماعی و سیاسی فعال بوده و اظهار نظر کردهاند در یک تقسیمبندی اولی یا در چارچوب سنت نظری شیعی به اظهار نظر پرداختهاند و یا آن که در خارج از این سنت اندیشیدهاند.
مراد از سنت نظری شیعی، سنت کلامی، فلسفی، عرفانی و فقهی است و کسانی که خارج از این سنت بودهاند یا آن که در حاشیه جریان منورالفکری و روشنفکری سخن گفتهاند و یا از دیگر جریانهای فکری غیر شیعی دنیای اسلام اثر پذیرفتهاند، جریان منور الفکری و روشنفکری به لحاظ نظری؛ صورتی معرفتی و به لحاظ عملی؛ چهرهای فعال و اجتماعی دارد و این جریان به نوبه خود در هر دو بعد نظری و عملی در حاشیه دنیای مدرن در تاریخ معاصر ایران و دیگر کشورهای اسلامی و بلکه در کشورهای غیر غربی شکل گرفته است. آشنایی روحانیون ایران با اندیشههای مدرن در تاریخ معاصر به استثنای دهه اخیر اغلب به وساطت آشنایی منورالفکران و روشنفکران بوده است و به همین دلیل روحانیونی که در خروج از سنت اعتقادی و یا فقهی تشیع به اندیشههای مدرن تشبّه ورزیدهاند اغلب در حاشیه جریان منورالفکری و روشنفکری قرار میگیرند.
مرحوم مجتهدی، (که جامعه مذهبی و روحانی تهران در این ایام – بهمن ۶۸ – در ماتم از دست دادن اوست) در عبارت طنزآمیز خود از روحانیونی که خارج از سنت کلامی و فقهی تشیع از دیگر جریانهای فکری دنیای اسلام اثر میپذیرفتند با عنوان منّی (بر وزن سنی )یاد میکرد و توضیح او درباره این گروه آن بود که این گروه گرچه شیعه هستند ولکن سنگ تسنن را به سینه میزنند.
در دوره معاصر ایران، افرادی که در اندیشه اجتماعی سیاسی منّی باشند نیز بیشتر در یک موضع منورالفکرانه و یا روشنفکرانه از چارچوب سنت فکری تشیع خارج شده و از همین موضع نیز تشبّه به اهل سنت ورزیدهاند و به همین دلیل تفکر اجتماعی، سیاسی این گروه را نیز اغلب نمیتوان به جریانهای تاریخی اهل سنت ارجاع داد. یعنی اندیشه اجتماعی آنان، به شیوههای تاریخی تفکر اهل سنت و جماعت اعم از کلامی نظیر اشعری یا معتزلی و یا فقهی نظیر مالکی و حنبلی باز نمیگردد.
این گروه اغلب تشبّه به آن بخش از جریانهای معرفتی اهل سنت ورزیدهاند که خود نیز تحت تأثیر اندیشههای مدرن شکل گرفتهاند.
بنابراین روحانیونی که تفکر اجتماعی آنان در خارج از سنت کلامی فقهی شیعه شکل گرفته، اغلب در همان گروهی قرار میگیرند که اندیشه آنان در تأثر از حضور اندیشههای مدرن در جوامع اسلامی از جمله ایران است.
از آنجا که منورالفکری یا روشنفکری در ایران به لحاظ تاریخی بیشتر با یک جنبه غیر دینی و یا دینستیزانه پدیدار شده قرار گرفتن برخی از روحانیون در حاشیه این جریان به تدریج ظرفیت نوعی از منورالفکری و یا روشنفکری را نیز تقویت کرد.
خصوصیت اصلی این نوع از روشنفکری دینی این است که اولاً خارج از سنت تاریخی تشیع و در چارچوب سنت فکری دنیای مدرن به مسائل اجتماعی و سیاسی پیرامون خود مینگرد و ثانیاً در اظهارات و بیانات خود اغلب از نمادها و پوششهای دینی نیز استفاده میکند.
از آنچه بیان شد، نوعبندی نظری روحانیت سیاسی معاصر را به لحاظ نظری باید به دو گونه اصلی قرار داد. اول: روحانیونی که در چارچوب سنت و اصول کلامی ـ فقهی تشیع به مسائل اجتماعی خود نگریسته و اظهار نظر نمودهاند و دوم: روحانیونی که در چارچوب اندیشههای سیاسی دنیای غرب و در حاشیه جریان روشنفکرانه متأثر از آن قدم زدهاند.
هر یک از دو گونه فوق به نوبه خود به اقسام و انواعی دیگر تقسیم میشوند:
۳) گونههای اندیشه سنتی
گونه نخست که در چارچوب اصول کلامی و فقهی شیعه میاندیشیدهاند به لحاظهای مختلف تقسیمبندیهای گوناگونی را میپذیرند و برخی از این تقسیمبندیها متداخل هستند. از جمله تقسیماتی که نسبت به اندیشههای این گروه میتوان بیان داشت موارد زیر است:
۱) به لحاظ نوآوری به سه دسته تقسیم میشوند:
الف) با نظر به مسائل اجتماعی معاصر خود با حفظ اصول و سنتهای فکری شیعی دارای نوآوری هستند؛
ب) خود فاقد نوآوری میباشند و لکن از اندیشههای نوآوران حمایت میکنند؛
ج) به نقل و اظهار اندیشه اجتماعی پیشینیان اکتفا ورزیدهاند.
۲) از جهت سطح اندیشه ، اندیشههای اجتماعی و سیاسی به سه بخش تقسیم میشوند:
الف) در سطح فلسفه اجتماعی و سیاسی بوده و در مقام تبیین مسائل و امور اجتماعی است، این نوع اندیشهها از موضعی کلامی – فلسفی، عرفانی، علمی و مانند آن بیان میشوند؛
ب) در سطح هنجاری وفقهی میباشد؛
ج) تلفیقی از دو بخش فوق است. یعنی برخی از روحانیون در هر دو سطح به اظهار نظر پرداخته و فعالیت نظری داشتهاند.
۳) به لحاظ نوع رویکرد نسبت به محیط اجتماعی وسیاسی خود نیز به سه دسته قابل قسمت هستند:
الف) توجیهگر یا محافظهکار؛
ب) اصلاحی انتقادی و تحول خواهانه؛
ج) انقلابی، رادیکال و براندازانه.
اندیشههای اجتماعی بسیاری از روحانیونی را که در صد ساله اخیر تلاش نظری و یا عملی داشتهاند میتوان در ذیل برخی از اقسام و انواع یاد شده شناسایی نمود، مانند: اتحاد اسلامی سید جمالالدین اسد آبادی، تحریم تنباکو میرزای شیرازی، مشروطه میرزای نائینی و یا آخوند خراسانی، مشروعه شیخ فضلالله نوری و سید کاظم یزدی، مخالفت یا موافقت مدرس و کاشانی با مشروطه و یا جمهوری، حکومت اسلامی نواب صفوی، ولایت فقیه امام خمینی، فلسفهها و اندیشههای اجتماعی علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح، شهید صدر و اندیشههای سیاسی شهید بهشتی، ربانی شیرازی و....
۴) اندیشههای نوآورانه مدرن
مشی فکری روحانیون در حاشیه اندیشههای مدرن از جهت نوآوری سه قسم میباشد:
الفـ ) اکتفا کردن به تکرار و بازتولید اندیشههای مدرن بدون هیج تصرف؛
ب)نوآوری بر مبنای تفکر مدرن؛
ج) حمایت از حرکتهای نوآورانه در این مسیر.
گروه دوم که دارای نوآوری هستند به نوبه خود به دو گونه تقسیم میشوند. گونه نخست نوعی است که با حفظ اصول تفکر مدرن به تلفیق اندیشههای مدرن با مفاهیم دینی مبادرت ورزیده، یعنی کوشیده است تا نظریات و تئوریهایی را که دنیای غرب در عرصههای مختلف مسائل و علوم اجتماعی وسیاسی پدید آورده است در قالب نمادها و عبارات و مفاهیم دینی ارائه دهد. نوآوریهای این گروه در ارائه نظریهای اجتماعی و یا سیاسی بر اساس اصول و مبانی اعتقادی و کلامی تشیع و یا بر مبنای فقه اجتماعی و سیاسی شیعی و یا اسلامی نیست بلکه در کوشش برای نشان دادن سازگاری، هماهنگی و یا حتی دینی اسلامی و شیعی بودن نظریات و اندیشههایی است که از دنیای غرب و به وساطت منورالفکران و یا روشنفکران به آنان رسیده است.
این نوع از نوآوری با آن که مختص به روحانیون نبوده و برخی از روشنفکران در بعضی از مقاطع تاریخی معاصر مستقیماً در این مسیر گام گذاردهاند، ولکن پیوستن برخی از روحانیون به این جریان در گسترش نوعی از روشنفکری دینی که در چارچوب اصول و بنیانهای روشنفکری مدرن به بازخوانی و حتی بازسازی مفاهیم و مبانی دینی میپردازد. کمک شایانی نموده است، یعنی موجب شده است تا اندیشههای منورالفکرانه و یا روشنفکرانه مدرن از طریق آنان به قلمرو فرهنگ عمومی وارد شود و این حقیقتی است که گرچه در بخشی از تاریخ معاصر مورد غفلت منورالفکران و روشنفکران بوده و لکن از آغاز مورد توجه برخی از آنان قرار گرفته بود.
ملکم خان با توجه به همین حقیقت بود که بر ضرورت تأثیرگذاردن بر روحانیون تأکید داشت و خود میکوشید تا اندیشههای منورالفکرانه خود را از این طریق بسط دهد.
برخی از روحانیونی که در چارچوب اصول و سنت کلامی یا فقهی شیعی میاندیشند با توجه به حقیقت فوق گاه نسبت به آثاری که در حاشیه جریان منورالفکری و روشنفکری به بسط نوآورانه و یا ترویج اندیشههای مدرن در قلمرو فرهنگ عمومی کمک میکردند، حساسیتهای تندی نشان دادند.
موضعگیری شهید مطهری نسبت به آثار گروه فرقان و برخی از روحانیونی که در دهه پنجاه به توجیه دینی مفاهیم مارکسیستی میپرداختند نمونهای از این حساسیت است.
گونه دوم از روحانیونی که در حاشیه جریانهای واسطه به انتقال نوآورانه تفکرات و اندیشههای اجتماعی مدرن پرداختهاند کسانی هستند که به قلمرو نظریهها و اندیشهها وارد نشدهاند و در صدد توجیه و یا پوشش دینی دادن به نظریاتی که بر اساس بنیانهای نظری مدرن شکل گرفتهاند، برنیامدهاند بلکه کوشیدهاند تا آن اندیشهها را در حوزه مسائل اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و تمدن اسلامی و تشیع به کار گیرند، این گروه در واقع دنیای اسلام و تشیع را به صورت ابژه و موضوع برای دانش و اندیشه اجتماعی مدرن در آوردهاند. و فعالیت فکری و اندیشههای این گروه در قیاس با فعالیت روشنفکران و منورالفکرانی که مؤثر بر اندیشه آنان بودهاند دارای دو ویژگی متقابل است.
ویژگی نخست این است که: اندیشه این گروه به دلیل حاشیهنشینی نسبت به روشنفکرانی که خود در حاشیه تفکر مدرن قرار گرفتهاند، اغلب از دقت نظری کمتری برخوردار است. ویژگی دوم این است که این گروه به رغم حاشیهنشینی نسبت به گروه مرجع خود به دلیل آشنایی نزدیکتر و بیشتر نسبت به موضوعاتی که نظریهها را در تحلیل آن موضوعات به کار می برند، یعنی به دلیل انس و آشنایی بیشتر به موضوعات دینی در کاربرد نظریات مدرن نسبت به موضوعات دینی قویتر و حتی گستاختر عمل میکنند.
۵) سطوح حاشیهنشینی
حاشیهنشینی به لحاظ سطح اندیشه نیز به سه نوع: الف: بنیادین، ب: هنجاری و یا فقهی و ج: تلفیقی قابل تقسیم میباشند.
به لحاظ تاریخی بیشترین حجم اندیشه اجتماعی و سیاسی روحانیونی که در حاشیه اندیشههای مدرن گام برداشتهاند در خروج از بنیانها و اصول کلامی و فلسفی، شیعی بوده و در حد تبیین فلسفههای سیاسی و اندیشههای اجتماعی مدرن مربوط به این سطح متوقف مانده است و بسیاری از کسانی که در این سطح اظهار نظر کرده و یا تألیف نمودهاند یا در بعد فقهی و هنجاری سکوت کرده و یا آن که در چارچوب سنت فقهی شیعی اندیشه و عمل نمودهاند.
با این همه حاشیهنشینی نسبت به اندیشههای مدرن در سطح فقهی و هنجاری در محدوده فتاوای فقهی و اجتماعی وجود دارد ولکن این نوع حاشیهنشینی کمتر صورت نظری عمیق پیدا کرده، و بیشتر در حد تشبه ورزیدنهای ظاهری و صوری بوده است. تشبه ورزیدنهای ظاهری و صوری به این معناست که فرد از بین انظار مختلف فقهی که در چارچوب سنت استنباط شیعی وجود دارد، بدون توجه و یا التزام به روش استنباط، از موضع حاشیهنشینی نسبت به اندیشهها و بلکه نسبت به فرهنگ عمومی دنیای مدرن گزینش فتوای میکند، این امر در سطح روحانیونی که کمتر از قدرت استنباط فقهی برخوردارند بیشتر جهت در هم شکستن صولت فشاری رخ میدهد که از ناحیه فرهنگ غرب، بر فقه اسلامی وارد میشود. ولکن در سطح روحانیونی که در مسند فتوی قرار میگیرند. بیشتر از مکانیزمی تبعیت میکند که شهید مطهری از آن با عنوان عوامزدگی مرجعیت یاد میکند.
مرجع در هنگام فتوا به دلایل مختلف غیر فقهی همواره در معرض اثرپذیری از فرهنگ عمومی مخاطبان و مقلدان خود میباشد. خطر عوامزدگی در دورههای گذشته تاریخی به تأثیرپذیری فتاوی از تمنیات مقلدینی محدود میشد که در حوزه فرهنگ بومی و تاریخی رفتار میکردند.
گسترش فرهنگ غرب در جوامغ غیر غربی و از جمله شیعی زمینه تأثیرپذیری فتاوای اجتماعی را از ناحیه تمنیات مدرن مخاطبین پدید میآورد. و در این میان بیشترین تأثیر را آن دسته از مدیران اجتماعی خواهند داشت که با صرف نظر از دغدغههای نظری به تحولات مدرن جامعه خود دل بستهاند. در این شرایط میتوان روحانیونی را دید که آشنایی با لایههای عمیق تفکر مدرن و یا فلسفهها و اندیشههای سیاسی غرب ندارند، بلکه بعضاً فاقد تخصص نسبت به سطوح عمیق فلسفی، کلامی سنت شیعی نیز میباشند. ولکن تحت تأثیر القائات آگاهانه و یا غیر آگاهانه مقلدین خود از فتاوایی سخن میگویند که ارکان هنجاری دنیای مدرن بر آنها استوار است. این گونه از مفتیان بدون آن که علقه و یا توجهی به هویت فرهنگ و تمدن غرب داشته باشند، با فتاوای خود به گسترش و بسط فرهنگ مدرن در حوزه زندگی عمومی جامعه کمک میکنند.
عملکرد این گروه نظیر عملکرد کسانی است که در سطح بنیادین از طریق کمک گرفتن از نمادهای مذهبی به انتقال مفاهیم معرفتی و وجودشناختی و یا فلسفههای اجتماعی مدرن کمک میکنند. با این تفاوت که فعالیت نظری یکی به حذف سنت کلامی شیعی در سطوح عمیق نظری منجر میشود و فعالیتهای فتوایی دیگری به بسط فرهنگ مدرن در زندگی عمومی یاری میرساند.
صورت تلفیقی حاشیهنشینی در دو سطح کلامی و فقهی آگاهانهترین و کاملترین نوع حاشیهنشینی نسبت به اندیشههای اجتماعی مدرن است . کسانی که با عدول از سنت کلامی شیعی به قلمور مسائل فقهی وارد میشوند، به لحاظ منطقی نمیتوانند به شیوههای سنتی استنباط فقهی وفادار بمانند. به بیان دیگر نوآوریهای این گروه برای حل مسائل اجتماعی از نوع نوآوریهای اصولی و فقهی نیست، بلکه نوآوری آنان در تخریب شیوههای استنباطی است.
به دلیل این که ثقل آموزشهای روحانیون بر فقه و اصول استوار است، روحانیونی که عدول از سطوح بنیادین معرفت دینی سنت شیعی را به سطوح فقهی نیز سریان میدهند، ارتباط نظری خود را با فرهنگ روحانیت قطع شده مییابند، چه این که جامعه علمی روحانیت نیز ارتباط نظری خود را با آنها گسسته میبیند، این گروه اگر تحت تأثیر عوامل عاطفی و یا اغراض اجتماعی و سیاسی، زی ظاهری روحانیت را حفظ نکنند، ارتباط ظاهری خود را نیز با روحانیون قطع کرده و از لباس خارج میشوند.
۶) رویکردهای اصلاحی و انقلابی مدرن
حاشیهنشینی به لحاظ نوع رویکرد سیاسی خود سه صورت محافظهکارانه، انتقادی و انقلابی دارد.
از آنجا که محافظه کاری و انتقادی و انقلابی بودن یک اندیشه چه در سطوح بنیادین و چه در سطوح هنجاری و فقهی امری نسبی و اضافی بوده و در قیاس با محیط اجتماعی و اندیشه مقابل آن معنا پیدا میکند، اتصاف اندیشه این گروه از روحانیون به هر یک از اوصاف فوق نیز از این قاعده پیروی میکند.
نکتهای که موجب پیچیدگی این نوع از تقسیمبندی نسبت به جریانهای حاشیهنشین میشود، دوگانگی موقعیت یک اندیشه در متن و حاشیه است این امر موجب میشود تا پیچیدگی و دشواری این تقسیمبندی درباره غیر روحانیون یعنی در مورد روشنفکرانی که مستقیماً به انتقال مفاهیم مدرن به حوزه اجتماعی خود میپردازند نیز صادق باشند.
برخی از اندیشهها که نسبت به محیط فرهنگی و معرفتی خود صورتی محافظهکارانه دارند، هنگامی که به محیط فرهنگی دیگری وارد میشوند، موقعیتی اصلاحطلبانه و انتقادی و یا براندازانه و انقلابی پیدا میکند.
اندیشهای که در یکی از سطوح بنیادین و یا غیر آن قرار دارد، هنگامی که از متن فرهنگی و معرفتی خود خارج شده در متن فرهنگ جدید، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی نوینی که مغایر با کارکردهای اجتماعی پیشین آن است پیدا میکند، اندیشهای که از متن فرهنگ محیط خود برنخواسته و از حاشیه فرهنگ رقیب وارد شده است، گاه به دلیل خصلت حاشیهنشینی اوصاف پیشین خود را نیز که در اضافه به فرهنگ سابق معنا پیدا میکند با خود به همراه میآورد مثلاً فلسفههای سیاسی لیبرال که در جامعه لیبرال دموکراسی غرب، نقش محافظهکارانه و یا اصلاحطلبانه دارند. هنگامی که به حوزه یک فرهنگ دینی وارد میشوند که بر اساس یک فلسفه سیاسی شیعی شکل گرفته ، بدون شک به لحاظ نظری نقش محافظهکارانه یا حتی انتقادی و اصلاحطلبانه ندارد، بلکه نقشی انقلابی و براندازانه دارند. لکن این فلسفه سیاسی در این محیط نیز با همان عنوان پیشین خود وارد میشود.
پیچیدگی فوق مانع از اصل تقسیمبندی صورتهای نظری اندیشههای اجتماعی و سیاسی روحانیون نیست بلکه زمینه تنبّه به این حقیقت را فراهم میآورد که این تقسیمبندی نسبت به محیط فرهنگی اسلامی و شیعی به صورت حاشیهای و تقلیدی نباید باشد، بلکه با نظر به کارکردهای نوین آن در محیط جدید باید انجام شود و اگر این نکته مورد توجه قرار گیرد، به این حقیقت نیز پی برده میشود که اندیشههای مدرن به رغم تنوع و اختلافاتی که با یکدیگر دارند و به رغم اوصافی که در قیاس با یکدیگر از جهت وفاق و یا تضاد پیدا میکنند، هنگامی که از چارچوب تفکر مدرن خارج شده و به حوزه اندیشه دینی و خصوصاً شیعی وارد میشوند، با همه تشابهات صوری که در بسیاری از موارد در سطوح هنجاری و یا فقهی با حوزه معرفت دینی میتوانند پیدا کنند، از تضاد و تقابلی بنیادین با اندیشه سنتی برخوردارند.
تقابل بنیادین به لحاظ نظری و منطقی بین دو گونه اندیشه مبتنی بر سنت تاریخی تشیع و اندیشه مبتنی بر تفکر مدرن وجود دارد و این تقابل بنیادین معرفتی مانع از هم نشینی دیدگاهها با توصیههای مختلف رفتاری و یا شکلگیری گونههای مختلف عملی نیست.
۷) امتیاز گونههای متنی و حاشیهای
اندیشههای اجتماعی و سیاسی روحانیون در هر یک از دو جریان اصلی:
الف) مبتنی بر سنت کلامی و فقهی شیعی؛
ب) متأثر از جریانهای معرفتی مدرن، از تنوع و تکثر درونی نیز بهرهمندند ولکن تفاوت مهم در این دو نوع تکثر در این است که تکثر و تنوعی که مبتنی بر اصول و سنت تاریخی تشیع است، تنوعی متنی است یعنی به حسب اندیشهها، مسائل و تحولات اجتماعی بومی پدید آمده است و حال آن که تکثر مربوط به جریان حاشیهای اغلب خصلتی حاشیهای دارد و یا دست کم بخش قابل توجه آن از این خصلت بهرهمند است.
خصلت تنوع حاشیهای مسائل نظری در این است که این تنوع محصول تفکر و اندیشه افراد در مواجه با مسائل محیطی و فرهنگی خود نیست، بلکه بازتاب تفکر و اندیشهای است که در محیطی دیگر رخ داده است، تکثر و اختلاف حاشیهای ریشهدار عواملی اجتماعی جامعهای که در حاشیه در آن بروز پیدا میکند، ندارند. این اختلافات ریشه در متن جامعهای دارد که حاشیه را بیرون از خرد پدید آورده است و به همین دلیل افرادی که در متن یک جریان حاشیهای هستند بدون آن که موقعیت حاشیهای آنها تغییر کند، به دنبال تحولاتی که در جریان مرجع رخ میدهد تحول مییابند. این نوع از تحول در حقیقت یک تحول درونی و واقعی نیست، بلکه انعکاس و بازتاب یک تحول خارجی است که از یک منظر واحد و ثابت داخلی نشان داده میشود.
به عنوان مثال تا هنگامی که در قرن بیستم جریانهای سیاسی انتقادی و یا رادیکال بر فضای روشنفکری دنیای مدرن سیطره داشت، جریان روشنفکری حاشیهای را نیز در کشورهای غیر غربی از جمله ایران به صورت چپ و رادیکال به دنبال میآورد. ولکن بعد از افول روشنفکری در کشورهای غربی و غلبه اندیشههای لیبرال سایه این جریان در حاشیه نیز افول کرد و به دنبال آن اندیشههای لیبرالیستی در متن و حاشیه فرهنگ غرب فعال شد.
آمد و شد اندیشههای سیاسی رادیکال و محافظهکار یا اندیشههای چپ و راست برای دنیای غرب یک تحول متنی است ولکن آمد و شد این اندیشهها در کشورهای متأثر از فرهنگ غرب حاشیهای است.
تفکر حاشیهای عوامل اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خود را دارد و کسانی که در این موضع مینشینند، چه از قبیل روشنفکران غیر غربیای باشند که مستقیماً آموزههای مدرن را منتقل میکنند و یا آن که از روحانیونی باشند که در حاشیه آنان قرار میگیرند، برای گذار از تفکر چپ سوسیالیستی به راست لیبرال نیازی به تحولات و تغییرات اجتماعی بومی و درونی ندارند و بلکه از موضع ثابت خود، تنها تغییرات بیرونی را نشان میدهند و به همین دلیل است که در مثل ایران افرادی در طی دهههای مختلف، جریانهای معرفتی متنوع و گوناگونی را ارائه داده و یا حتی رهبری میکنند بیآنکه موقعیت اجتماعی آنها تغییر کرده باشد و یا آن که تأملات عمیق نظری، تحولی جوهری را در هویت آنان به دنبال آورده باشد.
این نوع از تنوع و تکثر حاشیهای، در بین روحانیون حاشیهنشین نیز وجود دارد مثلاً همان افرادی که در دهههای چهل و پنجاه در حاشیه جریان روشنفکری غالب به تفسیرها و قرائتهای مارکسیستی از مفاهیم دینی و قرآنی مشغول بودند از سالهای پایانی دهه شصت و در دهه هفتاد به قرائتهای لیبرال از قرآن و مانند آن مشغول گشتند.
حاشیهنشینی یک موقعیت ثابت اجتماعی است که تحت تأثیر عوامل نظری و فرهنگی خود به وجود میآید. کسانی که در این موقعیت قرار میگیرند منعکس کننده متن و تحولات مربوط به آنند و به همین دلیل نه تغییرات متنی را میتوان به آنان نسبت داد و نه تغییرات متنی را از نظر به آنان میتوان به راستی تحلیل کرد و یا شناخت.
حمید پارسانیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست