یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

به چشم هایت اعتماد نکن


به چشم هایت اعتماد نکن
● درباره ویلارد ون كواین
كواین ( ۲۰۰۰- ۱۹۰۸) در اُبرلین و هاروارد در ریاضیات و فلسفه تحصیل كرد. استاد مشاور او در تز دكترایش آلفرد وایتهد بود. وی پیش از جنگ جهانی دوم به اروپا رفت و با اعضای حلقه وین و همین طور حلقه منطق دانان لهستان تبادل نظر داشت. در طول جنگ دوم در بخش جاسوسی نیروی دریایی آمریكا خدمت كرد. پس از جنگ به تدریس در هاروارد پرداخت و از اواخر دهه ۴۰ تا دهه ۷۰ انتقادات شدیدی را به همراه نظریه های نوینی در سنت تجربه گرایی خصوصاً در مقاله «دو حكم جزمی تجربه گرایی» و كتاب «شیء وكلمه» مطرح نمود. وی همچنین آثار مهمی در منطق ریاضی، فلسفه منطق و معرفت شناسی دارد. از مهمترین شاگردان وی می توان به دانلد دیویدسون، دیوید لویس و دنیل دنت اشاره كرد.
فصل ششم از كتاب جیمز لیدیمن با عنوان «Understanding Philosophy of Science» شرح دقیقی از انواع تعین ناقص و نظریات مطرح شده در پاسخ به آن به دست می دهد. این كتاب به فارسی ترجمه نشده است. الكس روزنبرگ نیز در بخش پنجم كتاب «فلسفه علم» به این موضوع پرداخته است؛ این كتاب توسط آقایان دشت بزرگی و اسدی امجد ترجمه شده است. دكتر سعید زیباكلام در فصل هفتم كتاب «معرفت شناسی اجتماعی» به بررسی تبعات تز تعین ناقص می پردازد.
ابوریحان بیرونی در كتاب تحقیق ماللهند (۴۲۴ هجری، ۱۰۳۴ میلادی) شرح دقیقی از یك نظریه نجوم خورشید مركزی كه توسط ابوسعید سجزی پیشنهاد شده بود، ارائه كرد. پس از مقایسه این نظام با نظام زمین مركزی بطلمیوسی كه در آن دوره مورد توافق ستاره شناسان بود، ابوریحان اظهار كرد كه این مسأله كه كدام نظام درست است، یك مسأله فلسفی است، زیرا پیش بینی های نجومی هر ۲ نظام یكسان است. برای نمونه، هر ۲ نظام زمان وقوع كسوف و خسوف را مانند یكدیگر پیش بینی می كنند. به عبارت دیگر، بر مبنای شواهد تجربی نمی توان مشخص نمود كه كدام نظریه صادق و كدامیك كاذب است. چنین وضعیتی در قرن شانزدهم، هنگامی كه كپرنیك نظریه خورشیدمركزی خود را پیشنهاد كرد، نیز پیش آمد. تنها در ابتدای قرن هفدهم بود كه برخی از مشاهدات جدید نجومی با نظریه زمین مركزی سازگار نبود. در تاریخ علم، با جفت نظریه های متعددی رو به رو می شویم كه برای دوره ای نسبتاً طولانی دارای «كفایت تجربی» یكسان بودند، یعنی هر ۲ با مجموعه شواهد تجربی موجود سازگاری داشتند؛ مانند نظریه مكانیك نیوتنی و دكارتی از میانه قرن هفدهم تا میانه قرن هجدهم، نظریه موجی و نظریه ذره ای نور در قرن نوزدهم و نظریه اتمی و نظریه غیراتمی ماده بین سال های ۱۸۱۵ تا ۱۸۸۰. در فیزیك معاصر نیز تعبیر كپنهاگی و تعبیر بوهمی از فیزیك كوانتوم با توجه به شواهد تجربی موجود، دارای كفایت تجربی یكسان هستند و برای انجام آزمایش های جدید به منظور تعیین نظریه برتر نیاز به بودجه های هنگفتی است.
فلاسفه علم، از میانه قرن بیستم به موضوع نظریه های دارای كفایت تجربی یكسان علاقه مند شدند. در آن دوره، پوزیتیویست ها و ابطال گرایان روش شناسی های قاطعی برای انتخاب میان نظریه های رقیب معرفی می كردند، اما مسأله استقرای هیوم و تز دوئم-كواین، به ترتیب، اشكالات جدی بر سر راه روش شناسی پوزیتیویستی و ابطال گرایانه شناخته می شد. علاوه براین، كواین در كتاب «كلمه و شیء» مسأله دیگری را مطرح كرد كه به عنوان تز «تعین ناقص نظریه ها توسط مشاهدات» شناخته شده است. این تز را می توان به صورت زیر شرح داد:
نظریه T با مجموعه شواهد تجربی E سازگار است و مورد توافق دانشمندان قرار گرفته است. در این وضعیت، نظریه T (كه معمولاً با نظریه T ناسازگار است) پیشنهاد می شود كه به نوبه خود با مجموعه شواهد تجربی E سازگار است. در این صورت هیچ دلیل مبتنی بر تجربه وجود ندارد كه بر مبنای آن بتوان میان ۲ نظریه T و T انتخاب نمود.
برخی از فلاسفه علم چنین پاسخ می دهند كه مسأله تعین ناقص تنها یك مسأله معرفت شناختی است، به عبارت دیگر، به واسطه نقص دانش ما است كه چنین حالتی پیش می آید. بنابراین، بهترین راه این است كه صبر كنیم و آزمایش های جدیدی انجام دهیم تا بالاخره یكی از نظریه ها با شواهد جدید ناسازگار شود، به عبارت دیگر، كفایت تجربی خود را از دست بدهد.
اما تز تعین ناقص را می توان به نحوی بازسازی نمود كه مشكل همیشه خود را نشان دهد. تقریر قویتری از تز بدین ترتیب است:
در قبال هر نظریه T كه با مجموعه شواهد تجربی E سازگار است، می توان به لحاظ منطقی بی نهایت نظریه ساخت كه با همان شواهد تجربی سازگار باشند.
به عنوان تمثیل می توان به مسأله برازش خم در ریاضیات اشاره كرد. فرض كنیدمجموعه ای ازآزمایش ها رابرای تعیین رابطه میان فشاروحجم گازها انجام داده ایم ونقاطی كه روی نمودارزیرنشان داده شده است،به دست آمده اند.
به لحاظ ریاضی، می توان بی نهایت خم را معرفی كرد به شكلی كه از نقاط مشخص شده عبور كنند. این پاسخ كه با آزمایش های بیشتر و تشخیص نقاط بیشتری از نمودار، می توان خم های نادرست را تشخیص داد، مسأله اصلی را حل نمی كند، زیرا از آنجا كه تعداد آزمایش های انجام شده متناهی است، باز هم به لحاظ ریاضی می توان بی نهایت خم از نقاط مشخص شده عبور داد.
از سوی دیگر، مسأله تعین ناقص هنگامی جدی می شود كه نظریه ها به موجودات «مشاهده ناپذیر» مانند الكترون ها، فوتون ها، میدان های مغناطیسی و ... اشاره می كنند. ۲ نظریه رقیب ممكن است، كفایت تجربی یكسانی داشته باشند، اما وجود موجودات مشاهده ناپذیر متفاوتی را فرض كنند. برای مثال نظریه های اتمی و غیراتمی در قرن نوزدهم چنین وضعیتی داشتند، طرفداران نظریه اتمی، وجود ذرات مشاهده ناپذیری به عنوان اتم ها را فرض می كردند و طرفداران نظریه غیراتمی وجود سیال مشاهده ناپذیری مانند كالریك را. باز هم برخی فلاسفه علم ممكن است پاسخ دهند كه مسأله با آزمایش های بیشتر حل خواهد شد، اما با توجه به صورت قویتر تز تعین ناقص، مسأله همواره باقی خواهد ماند. علاوه براین، مدافعان تز به این نكته اشاره می كنند كه این ادعا كه آزمایش های بعدی می توانند داور خوبی میان نظریه های رقیب باشند، قدری ساده انگارانه است، چون نحوه تأیید یك نظریه توسط مشاهده نیز به مجموعه نظریه هایی وابسته است كه درستی آنها از پیش مفروض گرفته شده است. ممكن است طرفداران ۲ نظریه رقیب حتی در مورد چگونگی تأیید نظریه ها توسط مشاهدات به علت پذیرفتن نظریه های پشتیبان مختلف، اختلاف نظر داشته باشند.
● ارزش های غیرتجربی درعلم
تز عدم تعین نظریه ها توسط مشاهدات، راه را برای بررسی تأثیر ارزش های غیرتجربی در علم باز می كند. برای نمونه، مجدداً به تمثیل برازش خم باز می گردیم: با وجود آن كه خم های بسیاری را می توان از نقاط مشخص شده عبور داد، ما معمولاً خم های خطی، نمایی یا توانی با مرتبه پایین را ترجیح می دهیم، چون این خم ها ساده تر هستند. «سادگی» یك ارزش علمی غیرتجربی است. برای یك نمونه تاریخی می توان به مسأله زمین مركزی و خورشید مركزی بازگشت. اگرچه ۲ نظام در زمان كپرنیك دارای كفایت تجربی یكسان بودند، ارسطوئیان نظریه زمین مركزی را ترجیح می دادند، چون این نظریه با متافیزیك ارسطو سازگاری داشت، در مقابل كپرنیك نظریه خورشیدمركزی را ترجیح می داد، چون از لحاظ ریاضی ساده تر بود و بیكن مدافع نظریه زمین مركزی بود، چون این نظریه به فهم متعارف نزدیكتر به نظر می رسید. سازگاری با متون فلسفی یا متون دینی، سادگی یا سازگاری با فهم متعارف می توانند ارزش های غیرتجربی مؤثری در انتخاب میان نظریه های علمی رقیب باشند.
یاسر خوشنویس
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید