یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

وظایف حکومت و حاکمان در اندیشه سیاسی اسلام


وظایف حکومت و حاکمان در اندیشه سیاسی اسلام
در نوشتار حاضر نویسنده با تشریح اهمیت و ضرورت حکومت، تعهد و کاردانی را ملاک سپردن مسئولیتها به افراد می داند که لازمه و خاستگاه تعهد اخلاقی آنان باید دین و شریعت باشد.
وی همچنین به برخی از وظایف و مسئولیتهای حاکم بر مسئولان اشاره می کند. اینک باهم آن را از نظر می گذرانیم.
● تشکیل حکومت عدالتخواه، وظیفه و خواست پیامبران
حکومت به معنای تدبیر امور مردم و اجرای عدالت، آن چنان اهمیت دارد که به عنوان بخشی از وظایف و مسئولیت های مهم بسیاری از پیامبران (ع) بوده است اگر نگوییم وظیفه همه ایشان بوده اما آنان به اسباب و علل بیرونی و شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی اجازه بروز و ظهور نیافتند و نتوانستند در این حوزه وارد شده و کاری را به انجام برسانند؛ با این وجود بسیاری از آنها در مسیری حرکت کردند که با توجه به کاربردهای فنی واژه حکومت و سیاست، نمی توان رفتار ایشان را بیرون از دایره رفتار سیاسی تبیین و تحلیل نمود؛ زیرا در تحلیل قرآنی از جمله اهداف بعثت پیامبران، ارسال رسل و انزال کتب آسمانی، تبیین حقوق مردم و ایجاد انگیزه و تحریک مردم به برپایی عدالت بوده است. مسأله ای که به صراحت در آیات چندی به ویژه آیه ۲۵ سوره حدید بیان شده است و به نظر می رسد که نمی توان این امور را بیرون از دایره حکومت و سیاسی تحلیل و دسته بندی کرد.
براین اساس می توان گفت که حکومت در اسلام به عنوان هدف نهایی و یا میانی مطرح است؛ زیرا دستیابی به انسان کامل و بسترسازی برای فعلیت بخشی خلافت الهی بشر به جز از راه حضور و مشارکت و دخالت در عرصه اجتماعی و سیاسی شدنی نیست؛ در تحلیل وحی، انسان کامل موجودی است که از نظر شخصیت فردی و اجتماعی خود کامل بوده و دیگران را نیز در مقام و نقش ربوبی، به سوی کمال سوق دهد؛
بنابراین می توان گفت همه شرایع از آدم(ع) تا خاتم(ص) بخشی از مأموریت خویش را در حوزه اجتماعی و سیاسی تعریف و تبیین کرده اند اگر نگوییم که هدف کتاب (قوانین) و قدرت (شمشیر و حدید) چیزی جز دستیابی به حکومتی عدالت خواه و عدالت گستر نبوده است.
از این رو یکی از درخواست های حضرت ابراهیم(ع) از خداوند، حکومت برای تدبیر امور مردم و اجرای حکومت بوده است؛ زیرا واژه حکم که در آیه ۸۳ سوره شعراء آمده شامل حکومت قضایی و حکومت اجتماعی و سیاسی و ریاست بر مردم است؛ چون حکومت قضایی و داوری در میان مردم نیازمند قدرت اعمال و اجرای احکام صادر شده می باشد؛ افزون بر این که وی خواهان الحاق خویش به صالحان با دستیابی به حکم و حکومت می شود که به معنای درخواست توفیق اجرای عدالت در میان مردم است؛ زیرا صالح کسی است که در عمل خویش نیکوکار باشد و عدالت و حق را به صاحبان آن بازگرداند و صدور حکم بی عمل اجتماعی و مفید و تأثیرگذار نمی تواند این خواسته را برآورده سازد (روح المعانی، ج ۱۱، جزء ۲۹، ص ۱۴۶)
● تدبیر امور مردم، کاری پسندیده
اگر به درخواست حضرت ابراهیم(ع) از خدا در خصوص حکومت توجه شود، به سادگی آشکار می شود پسندیده بودن حکومت بر مردم و تدبیر و اصلاح امور ایشان از این رو در آموزه های اسلامی و قرآنی دستیابی به مشاغل حکومتی حتی در حکومت های کافر و مشرک به منظور و به هدف تدبیر و اصلاح امور مردم امری مذموم و ناپسند نیست و حتی چنان که قرآن در پاسخ به درخواست حضرت یوسف(ع) بیان می دارد، جایز است که انسان درخواست مشاغل حکومتی در چنین حکومت هایی را نیز داشته باشد. (یوسف آیه ۵۵) در این راستا تنها امری که ناپسند است یاری به حکومت های ظالم و مشرک و کافر در انجام و یا تداوم ظلم و ستم است؛ چنان که این معنا از احادیث بسیاری نیز به دست می آید.
به سخن دیگر، آن چه از حکومت، مطلوب است دست یابی به مشاغل حکومتی برای جلوگیری از ظلم و اجرای عدالت و اصلاح امور مردم است و این چیزی است که حضرت یوسف(ع) در دوران تصدی حکومت در مصر انجام می داد و ازهرگونه ظلم و ستم اجتناب می ورزید (یوسف آیات ۷۷ تا ۷۹) و با انجام دادن اقدامات امنیتی به گونه ای عمل می کرد که تجار کشورهای دیگر به آسانی در کشور فعالیت و تجارت نمایند و حتی برای اطمینان از فسادگر نبودن برخی از بازرگانان، کنترل دقیق بر رفت و آمدهای همه بیگانگان اعمال می داشت. (یوسف آیات ۷۲ و ۷۳)
● ضرورت تعهد و کاردانی در مسئولیتها
تاکید یوسف(ع) بر امانت داری، تعهد و کاردانی در حوزه مسئولیت ها و مشاغل به این معناست که حاکم و حکومت می بایست خود را امین مردم دانسته و ضمن تعهد اخلاقی، از تخصص کامل برخوردار بوده و در کار خویش کاردان و توانا باشد. (یوسف آیه ۵۴ تا ۵۶)
تعهد اخلاقی و امانت داری می بایست بر اساس تعهدات دینی باشد؛ زیرا آن چه فرد را در زندگی، انسان کامل اخلاقی می سازد، پذیرش ربوبیت الهی همراه با پذیرش رستاخیز و حساب و کتاب آن است؛ زیرا بسیاری از افراد ممکن است در فرآیند تربیتی و جامعه پذیری به گونه ای آموزش و تربیت ببینند که هنجارگرا و نابهنجار گریز باشند ولی از آن جایی که مبانی و اصول اخلاقی آنها عادت و آموزش است و ریشه و خاستگاه محکم و استواری ندارد می تواند آنرا ترک کرده و رفتار نابهنجار و ضدامانت را در پیش گیرند. از این رو برخورداری شخص از تعهد اخلاقی و هنجاری می بایست دارای خاستگاه و مبانی و اصول دینی باشد که این مطلب در آیات چندی چون آیات مرتبط با حکومت حضرت یوسف(ع) به روشنی تبیین شده است.
غافل نبودن از مشیت خدا در امور حکومتی، خود عاملی مهم در واکنش های حاکم و حکومت خواهد بود و تعهدات اخلاقی و قانونی را معنا و مفهوم دیگری می بخشد، از این رو آیه ۹۹ سوره یوسف به این مسئله اشاره می کند و با تاکید بر این که تقواپیشگی، صبر، نیکوکاری و دینداری حضرت یوسف(ع) موجب نایل شدن وی به حکومت شده (یوسف آیه ۹۰) ارتباط حکومت اخلاقی را با دین به خوبی و روشنی تبیین می کند؛ زیرا تنها انسان های با تعهدات اخلاق دینی می توانند پس از دست یابی به حکومت و قدرت، خود را از وسوسه ها و آثار آن دور نگه دارند و حکومت مایه غرور و برترطلبی ایشان نشود و زمینه برای بی عدالتی و استخفاف ملت را در آنها از میان بردارد؛ زیرا چنان که آیات ۲۵۸ سوره بقره و ۵۱ و ۵۴ سوره زخرف تبیین می کند، قدرت و حکومت برای انسان های بی تقوا و بی دین، جز غرور و برتری جویی ثمره ای ندارد.
اگر به حکومت های فاسدی که در طول تاریخ پدید آمده اند، همانند دولت هایی که قرآن از عملکرد آنان گزارش می کند، توجه شود به روشنی می توان ریشه تباهی و فساد و اقتدارگرایی آن ها را در کفر و شرک و بی تقوایی مسئولان و حاکمان جست وجو کرد. دولت فرعونی به جای آن که به تدبیر امور و اصلاح کارهای مردم بپردازد به بهره برداری نادرست از قدرت و حکومت می پرداخت و حتی خوار و ذلیل کردن ملت خویش را در دستور کار و برنامه های خویش داشت و هیچ گونه امانت داری در مسئولیت نداشته است؛ زیرا اصولا خود را برتر از ملت خویش می پنداشت و هیچ گونه تعهد قانونی و اخلاقی نسبت به آنان احساس نمی کرد و بر این باور بود که او نسبت به مردم تعهد و مسئولیتی ندارد بلکه ملت در قبال او مسئول هستند. چنین اندیشه ای جز اقتدارگرایی و ظلم و ستم به مردم و حتی استخفاف آنان نتیجه ای نداشته و ندارد. (زخرف آیات ۵۱ تا ۵۴)
● وظایف حکومت و حاکمان
هرچند که میان حکومت و حاکمان ارتباط تنگاتنگی است و جدا کردن وظایف و مسئولیت های حکومت از حاکمان به یک معنا نادرست بلکه ناشدنی است ولی به گونه ای می توان میان این دو دسته تفکیک قائل شد، زیرا؛ حکومت به عنوان نظام اجتماعی، دارای نوعی ثبات نهادینه شده است و وظایف کلی و اصلی برای آن تعریف و تبیین شده و کمتر قابل انعطاف است و متاثر از شرایط و مقتضیات، تغییر نمی یابد مگر آن که فرآیندی پیچیده را طی کند؛ اما حاکمان به سبب انسانی بودن،متاثر از شرایط و مقتضیات عمل می کنند و تغییرات به سرعت در آدمی به شکل کنش ها و واکنش ها بروز و ظهور می کند و آثارسریع و روشنی در جامعه و ملت به جا می گذارد.
انعطاف پذیری و تغییر براساس شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی و انفعالی بودن حاکمان، امری طبیعی است، از این رو برای حاکمان وظایفی فزون تر از آن چه از یک نهاد و نظام انتظار می رود، مورد انتظار است؛ زیرا حاکم به عنوان یک انسان می بایست خود را سریع تر با شرایط و مقتضیات ملت وفق داده و به خواسته های متغیر و نوشونده ملت پاسخ های درست و مناسب دهد.
برقراری امنیت، نظم و دفاع از جان و مال و عرض مردم (بقره آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ و یوسف آیات ۹۹ تا ۱۰۱)، رعایت حق مردم در مقام داوری و قضاوت (ص آیه ۲۶) مبارزه با ظلم و تلاش برای سبک بار ساختن مقررات اجتماعی ملت (کهف آیه ۸۷ و ۸۸) بازداشتن اصحاب قدرت از ظلم و مجازات بی گناهان (یوسف آیه ۷۸ و ۷۹) تدبیر امور اقتصادی (یوسف آیه ۵۵) مهار تولید و توزیع ارزاق عمومی در شرایط بحرانی و نظارت بر عملکرد بازار در همه شرایط (یوسف آیه ۲۷ ) توجه به وضع اقتصادی ملت و تلاش برای بهبودی آن و نیز اهتمام به برنامه ریزی، محاسبه و پیش بینی شرایط اقتصادی کشور (نساء آیه ۵۵ و یوسف آیه ۴۷ و ۴۸)، حفظ کشاورزی و توسعه آن برای برآورد نیازهای غذایی مردم و بهبود وضعیت تغذیه (بقره آیه ۲۰۵) و آموزش نیروها و منابع انسانی کارآمد و اصلاح جامعه و حفظ نسل ها (بقره آیه ۲۰۵ و آیات دیگر) گردآوری و هزینه درست و مناسب درآمدهای ملی (توبه آیه ۶۰) ایجاد وحدت و حفظ آن از هرگونه علل و عوامل تفرقه برانگیز (نساء آیه ۵۹) اطلاع رسانی دقیق و به هنگام و درست از فعالیت های غیر سری و محرمانه جهت مقابله باهرگونه شایعه و از میان رفتن امنیت روانی و روحی جامعه و ملت (نساء آیه ۸۳) در کنار برنامه ریزی و تلاش برای مقابله با ظلم جهانی و رهایی و نجات مستضعفان در جهان (نساء آیه ۷۵) از جمله مهم ترین وظایف حکومت است که در آیات بسیار از جمله آیات یاد شده تبیین شده است.
در کنار این وظایف حکومتی می توان به برخی از مهم ترین وظایف حاکمان از جمله مسئولیت پذیری نسبت به اعمال زیردستان و نظارت دقیق ایشان با بهره گیری از همه ابزارهای مادی و معنوی و پاسخ گویی نسبت به اعمال و رفتار آنها (طه آیات ۴۳ و ۴۷) اشاره کرد؛ زیرا هرگونه رفتار زیردستان به سبب انتساب به حاکم، به عنوان اعمال حاکم تلقی می شود و واکنش های مثبت و منفی ملت را برمی انگیزد و هیچ حاکمی نمیتواند خود را از اعمال زیر دستان بری و پاک بشمارد؛ لذا خداوند در آیات یاد شده بالا شکنجه بنی اسرائیل را به فرعون نسبت می دهد با آن که فرعون خود به این کار به طور مستقیم اقدام نمی کرد بلکه ماموران وی بودند که به شکنجه مردم می پرداختند.
اگر حاکمی از کارها و اقدامات زیردستان خود آگاهی و اطلاع نداشت، باید خود را سرزنش کند که چشمانی برای نظارت در اختیار نگرفته است و اگر موردی به هر علت، از چشم دور ماند، می بایست پس از آگاهی به سرعت و دقت همراه با اطلاع رسانی، کارگزار و مامور را مواخذه نماید و یا از مسئولیت برکنار کند؛ زیرا ادامه حضور کارگزار خاطی به معنای پذیرش عمل او و تاکید بر درستی آن است.
بسیاری از کارگزاران و ماموران باتوجه به درجه انتساب به قدرت، رفتارهای خویش را تعیین و تعدیل می کنند؛ از این رو کارگزاران باتوجه به همین درجه انتساب می بایست با دقت بیش تر و حساسیت فزون تری انتخاب شوند. امیر مومنان(ع) در عهدنامه به مالک اشتر باتوجه به همین شرایط، شیوه انتخاب کارگزار را مشخص می کند و آزمون پذیرش و گزینش را دشوارتر و شدیدتر قرار می دهد.
بنابراین می توان گفت پذیرفتن مسئولیت کارهای کارگزاران و زیردستان از مهم ترین وظایف شخصی هر حاکم در هر پست و منصبی است که آیات قرآنی بر آن تأکید ویژه دارند.
از دیگر وظایف حاکمان نظارت دقیق و کارآمد است؛ زیرا اقتضای مسئولیت های کلان آن است که نظارت ها دقیق تر، پیچیده تر و کارآمدتر باشد و نسبت به مسئولیت ها و مقامات کارگزاران نظارت ها تنظیم و مجازات ها تعیین گردد. از این رو حضرت سلیمان(ع) باتوجه به نظارت دقیق و بازدید وقت و بی وقت کارگزاران می کوشد تا از همه جزئیات امور به طریقی مطلع شود و در صورت بروز هرگونه تخلف آنان را به اشد مجازات چون شکنجه و مرگ تهدید کند. تهدید کارگزاران به اشد مجازات از این جهت است که انتساب به قدرت و حکومت، شرایط ویژه ای برای کارگزاران فراهم می آورد و دست آنان را برای سوء استفاده از قدرت باز می کند، لذا نمی توان شرایط عادی را نسبت به آنان اعمال کرد و همان مجازات عمومی را برایشان در نظر گرفت.
در آیاتی از قرآن چون سوره احزاب باتوجه به تاثیر شگفت انتساب به قدرت و حکومت و هم چنین افراد ذی نفوذ جامعه است که برای زنان پیامبر(ص) تشدید مجازات در کنار تشدید پاداش های نیک و افزایش آن مطرح می شود.
این ها بخشی از وظایف ویژه حاکمان است که در این نوشتار کوتاه بیان شد. البته می توان با دقت و تدبر در آیات دیگر، وظایف و مسئولیت های دیگری برای آنان شناسایی و مطرح کرد.
● زوال حکومت و امت
هرگونه تخلف و کوتاهی حکومت و حاکمان در انجام وظایف و مسئولیت ها می تواند زوال حکومت و حتی جامعه و ملت را در پی داشته باشد. از این رو خداوند ظلم و ستم به جای عدالت گرایی را عامل مهم زوال دولت و ملت برمی شمارد که زمینه بروز و ظهور سنت الهی عذاب دنیوی را در پی خواهد داشت. (اعراف آیه ۱۲۸ و اسراء آیات ۴ و ۶ و آیات دیگر)خداوند در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء و نیز ۵۵ سوره نور بر این سنت الهی تاکید می کند که حکومت های ناصالح در نهایت نابود می شوند و به جای آن حکومت های صالح بر سر کار می آیند.
از آن جایی که قدرت و حکومت، آشکارکننده خصلت های درونی انسان است (بقره آیات ۲۰۴ و ۲۰۵) به عنوان عامل آزمایش و آزمون بشر و طبقات اجتماعی نیز مطرح می باشد و بسیاری از مردم بدان آزموده می شوند و در این آزمون هاست که معلوم می شود آیا شخص در مسیر کمالی گام برمی دارد و یا از قدرت و حکومت در مسیر ضدکمالی خود و جامعه بهره می گیرد.(بقره آیه ۲۵۸ و زخرف آیه ۵۱ و ۵۴)
به هر حال، حرکت در مسیر خلاف وظایف و اهداف، هم موجب می شود تا حکومتی از مشروعیت بیفتد و با بحران مشروعیت مواجه شود و هم به سبب ناکارآمدی و برآورده نشدن اهداف و مقاصد، جامعه دچار تشتت و فروپاشی گردد. بر این اساس قرآن هرگونه ظلم و بی عدالتی در کنار فقدان امنیت و آسایش و مانند آن را عاملی برای فروپاشی جامعه و ملت دانسته است؛ چنان که کفر و شرک را نیز عاملی مهم در تباهی جامعه و حکومت می شمارد.
امید آنکه دولت اسلامی معاصر باتوجه به وظایف و مسئولیت های خویش حرکت کند و با پرهیز و اجتناب از ظلم و ستم و امور دیگری که در این نوشتار بیان شد، حافظ مشروعیت و مقبولیت دولت بوده و با کارآمدی بهتر، جامعه و ملت را از آسیب ها و بحران های برخاسته از آن محافظت نماید.
خلیل آقاخانی
منبع : روزنامه کیهان