دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
یک سوءاستفاده هنری - نگاهی به بازی پدرخوانده
![یک سوءاستفاده هنری - نگاهی به بازی پدرخوانده](/mag/i/2/4cd8h.jpg)
●پدرخوانده-كتاب
بیشك پدیدآورنده دنیای مافیایی پدرخوانده را میشناسید. <ماریو پوزو> نویسنده امریكایی این اثر كه عمده شهرتش برای ترسیم جذاب دنیای مافیا است، از پدر و مادری فقیر، ساكن ناپل، در سال ۱۹۲۰ بهدنیا آمد. خانواده او به ایالات متحده مهاجرت كردند و در محلهای كه او بارها نامش را در كتابهای مختلفش آورده، موسوم به <آشپزخانه جهنمی> در نیویورك ساكن شدند. این محله در واقع زیستگاه جمعی مهاجران ایتالیایی بوده و هست و در زمان فعالیت مافیا، در واقع معبری برای ورود به گروه آنان شناخته میشد.
او در جنگ جهانی دوم به نیروی هوایی ارتش ایالات متحده پیوست و مأموریتهایی در آسیا و آلمان انجام داد. اولین كتابش در سال ۱۹۵۵ با نام <عرصه تیره> منتشر شد. اما معروفترین كتاب پوزو در سال ۱۹۶۹ هنگامی كه شایعات زیادی در مورد دنیای مادون (Underworld) در روزنامههای مختلف نوشته میشد، منتشر شد و این كتاب همان <پدرخوانده> بود كه از سال انتشار تا اكنون توانستهاست تحسین همگان را برانگیزد. او همچنین همكاری ویژهای در نوشتن سناریوی سه فیلم اقتباس شده از این كتاب داشت.
در واقع قسمتهایی از فیلم دوم و تمام فیلم سوم در كتاب چاپ شده اصلی وجود نداشت، و ماریو پوزو با همكاری كاپولا (كارگردان فیلم) این قسمتها را بهصورت یك فیلمنامه نوشت. میزان حقوق ماریو پوزو در زمان فیلمبرداری قسمت اول فیلم هفتهای پانصددلار بهعلاوه ۵/۲ درصد از فروش كل فیلم بودهاست كه شاید این حقوق حتی كمتر از حقوق یكی از طراحان فرعی گرافیك بازی پدرخوانده باشد! پوزو دو جایزه اسكار نیز برای نوشتن فیلمنامه پدرخوانده همراه با كاپولا گرفتهاست.
در زمان چاپ كتاب و هنگامی كه كتاب بهصورت غیرقابل باوری بهفروش میرسید و بعدها با كسب موفقیتهای بیشمار فیلم، عده زیادی از منتقدان، پوزو و كاپولا را برای نشان دادن تصویر خوبی از تبهكاران مافیایی ملامت كردند.
حتی عدهای نیز پوزو را محكوم كردند كه از طرف رئیس یك خانواده مافیایی ترغیب شدهاست تا چنین تصویری برای تبلیغ مافیا نشان دهد.
اما هیچ سازمان دولتی یا خصوصیای نتوانست این مطلب را تایید كند.این مسئله نشان میدهد كه تأثیری كه تصویر قابل لمس و واقعیِ ارائه شده توسط این نویسنده از قهرمانان یا ضدقهرمانان داستان، در میان همگان داشته است خود عامل پیشرفت و محبوبیت این كتاب بودهاست.
در واقع هیچ یك از آدمهای داستان بد یا خوب مطلق نیستند. استقبال از این كتاب آنقدر زیاد بود كه توانست تا پخش دومین قسمت فیلم یعنی تا سال ۱۹۷۴ در حدود دوازده میلیون نسخه از آن به فروش برسد. در واقع باید گفت كتاب پدرخوانده یكی از موفقترین كتابهای تاریخ است كه تاكنون با فروش ۲۱ میلیون نسخه، یكی از پرفروشترین كتابهای همه دوران میباشد.
ماریو پوزو در جولای ۱۹۹۹ در خانهاش به علت ایست قلبی، درگذشت. آخرین كتاب او كهOmerta نام داشت، بعد از مرگش چاپ شد. گفته میشود او در آخرین روزهای عمرش همراه با فورد كاپولا در فكر نگارش فیلمنامهای برای چهارمین فیلم پدرخوانده بودهاست. در تصویر ۱ عكسی از او را میبینید.
●پدرخوانده- فیلم
ساخت فیلم پدرخوانده در مارس ۱۹۷۱ به وسیله فورد كاپولا (تصویر ۲) آغاز شد و تنها در مدت ششماه بهپایان رسید. برای ساخت این فیلم بودجهای نهچندان زیاد از طرف شركت پارامونت، تهیهكننده فیلم اختصاص یافت. نكته جالب این است كه ابتدا اختلاف نظرهای فراوانی بین این شركت و كارگردان فیلم وجود داشت. قبل از كاپولا كه خود انتخاب سوم كارگردانی این فیلم بود، قرار بود <سرجیو لئونه>، كارگردان فیلمهای <روزی روزگاری در امریكا> و <خوب، بد، زشت> این فیلم را بسازد. جالب است بدانید او دلیل نپذیرفتن كارگردانی این فیلم را داستان غیرجذاب آن دانست!
اختلافات پارامونت با كاپولا آنقدر زیاد بود كه او چندین بار حتی در میانههای فیلمبرداری تا مرز كنار گذاشته شدن از فیلم قرار گرفت. پارامونت اصرار داشت كه <رابرت ردفورد> نقش <مایكل> را بازی كند، ولی با اصرارها و تهدید كاپولا مبنی بر توقف پروژه، پاچینو كه در آن زمان شهرتی نداشت، بازیگر این شخصیت شد. علاوه بر ردفورد، بازیگرانی دیگر مانند <جك نیكلسون>، <داستین هافمن>، <وارن بیتی>، <مارتین شین> و حتی <رابرت دنیرو>ی جوان، كاندیدای ایفای نقش برای كاراكتر مایكل بودند.
بسیاری از نقشهای مكمل بازی نیز برخلاف اصرار پارامونت و با نظر كاپولا توسط بازیگران غیرمشهور آن دوران ایفا شدند، كه البته به لطف موفقیت فیلم، آنها نیز چهرههای موفقی شدند. انتخاب پارامونت برای نقش <تام هیگنس>، وكیل خانواده، بازیگرانی مانند <استیو مككوئین> و <پل نیومن> بودند. حتی <الویس پریسلی> نیز كه یكی از شیفتگان كتاب پوزو بود آرزو داشت در نقش وكیل خانواده ایفای نقش كند كه نتوانست. گفتنی است، سه بازیگر مكمل فیلم یعنی پاچینو، دوال و كان، برای بازی در قسمت اول فیلم، نامزد دریافت اسكار شدند كه البته هیچیك از آنها نتوانست آن را كسب نماید.
سرانجام فیلم با سر و صدای نهچندان زیاد پایان یافت و وقتی فیلم دیده شد، همگان بر تولید یك اثر هنری ناب توافق كردند. <مارلون براندو>، در نقش <دن ویتو كورلئونه>، بسیار خوش درخشید و توانست جایزه اسكاری را از آن خود كند كه البته در اعتراض به تصویرهای هالیوود از سرخپوستان امریكایی، آن را نپذیرفت.
میتوان گفت فیلم پدرخوانده موفقترین فیلم تاریخ سینماست كه توانسته است هم محبوبیت عام پیدا كند و هم تحسین منتقدان را از آن خود كند. نشریه Entertainment Weekly این فیلم را به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب كردهاست و مؤسسه فیلم ایالات متحده به پدرخوانده رتبه سومین فیلم خوب تاریخ سینما را داده است. همچنین این فیلم توانسته است از اولین سال تأسیس سایت IMDB تاكنون، با كسب امتیاز ۹ از ۱۰، بهترین فیلم انتخاب شده باشد. این فیلم توانست ۹ جایزه اسكار ببرد كه از آن جمله اسكار بهترین فیلم، فیلمنامه و بازیگر نقش اول مرد را میتوان نام برد.
●مشخصات بازی
▪تاریخ پخش: ۲۱ مارس ۲۰۰۶ (یكم فروردین ۱۳۸۵)
▪شركت تولید كننده:Electronic Arts
▪شركت پخش كننده:Electronic Arts
▪تعداد سیدی: پنج عدد
▪تعداد:DVD یك عدد
▪طراحی شده برای: PC ،PS۲ و Xbox ،PSP و Xbox ۳۶۰
▪نوع بازی: اكشن، سوم شخص
▪مخاطبان بازی بر اساس درجه بندیM :ESRB
▪قابلیت بازی شبكهای: ندارد
▪قیمت اولیه بازی: سی دلار
▪حداقل تجهیزات لازم برای اجرای بازی:
▪Windows ۲۰۰۰/Xp Only
▪۱۴۰۰MHz CPU
▪ ۲۵۶MB RAM
▪۵۰۰۰MB available hard drive space
▪DVD-ROM
▪Nvidia GeForce ۲ + or ATI Radeon ۳-D accelerator
▪Supports EAX and A۳D Audio
فیلم در هفته اول نمایش خود توانست پنج میلیون دلار بفروشد و به فروش كلی ۱۳۴ میلیون دلار رسید كه در آن زمان یك ركورد حساب میشد.
از نكات جالب دیگر انتخاب شدن جمله شعاریِ فیلم: <به او پیشنهادی میكنم كه نتواند رد كند> به عنوان دومین جمله تأثیرگذار فیلمها (بعد از جمله <راستشو بخوای عزیزم اصلاً برام مهم نیست> گفته شده توسط <رت باتلر> در فیلم بر باد رفته) انتخاب شده است.
قسمت دوم فیلم سه سال بعد در سال ۱۹۷۴ پخش شد. داستان این فیلم شامل دو داستان موازی بود كه ماجراهای قبل و بعد از داستان قسمت اول را روایت میكرد.
براندو كه اخلاق عجیب و غریبش همواره زبانزد بود، از پذیرفتن ایفای نقش پدرخوانده در این فیلم ممانعت كرد و به جایش بازیگر دیگری، به جمع بازیگران این فیلم پیوست. <رابرت دنیرو> نقش دن ویتوی جوان را در فلاشبكها بازی كرد و توانست آنقدر این كاراكتر را خوب و مانند نمونه اصلیش كه توسط براندو ارائه شده بود بازی كند، كه اسكار نقش مكمل آن سال را به او پیشكش كردند.
جالب است بدانید كه اكثر دیالوگهای این بازیگر را جملات ایتالیایی تشكیل میداد و او توانسته بود دیالوگها را با لحن براندو بیان كند. شخصیت <پدرخوانده> تنها كاراكتری است كه تا به حال توانسته است، دو بازیگر ایفاكنندهاش را صاحب اسكار كند. به عقیده بسیاری، این فیلم بسیار بهتر و خوشساختتر از قسمت اول است. این فیلم نیز توانست شش اسكار مهم را بهخود اختصاص دهد.
سومین قسمت فیلم نیز كه از نظر منتقدان بدترین قسمت فیلم میباشد، در سال ۱۹۹۰ نمایشداده شد و علیرغم نقدهای منفی توانست بهفروش قابل قبولی دست پیدا كند. پاچینو به رغم مخالفتهایش در این فیلم دوباره در نقش مایكل ظاهر شد.
او بعدها در مورد ساخت این فیلم گفته است: <ساخت پدرخوانده قسمت سوم، بزرگترین اشتباه تاریخ سینما بودهاست!> جالب است بدانید این فیلم نیز نامزد دریافت هفت جایزه اسكار شد. در این فیلم <سوفیا كاپولا> دختر كارگردان در نقش دختر مایكل بازی میكند. او در قسمت اول نیز حضوری كوتاه داشتهاست؛ در نقش خواهرزاده مایكل كه در سكانس مشهور <عشاء ربانی> مایكل او را به فرزند خواندگی قبول میكند.
چهارمین فیلم پدرخوانده قرار است در سال ۲۰۱۲ در چهلمین سالگرد پدرخوانده اول نمایشداده شود. به گفته كاپولا فیلم به سبك دومین قسمت، دو داستان را روایت میكند. اولین داستان مربوط به دن جدید خانواده یعنی وینسنت (با بازی اندی گارسیا در پدرخوانده سه) است و روایت پیوستن او به تجارت مواد مخدر و تخریب خانواده را بیان میكند و داستان دیگر فلشبكی است كه داستان كودكی فرزندان دن ویتو را در سالهای رشد پدرشان روایت میكند. گفته میشود <لئوناردو دیكاپریو> یكی از نامزدان ایفای نقش در این فیلم میباشد.
باید منتظر ماند و دید كه آیا چهارمین رویای مشترك كاپولا و پوزوی فقید متولد میشود یا خیر. پدرخوانده تا قبل از ارباب حلقهها تنها فیلمی بود كه توانسته بود دو قسمت از آن، دو جایزه بهترین فیلم را كسب كند.
●پدرخوانده - بازی
موارد متعددی وجود دارد كه عدهای از ما روی خرید كالای تولیدشده توسط شركت خاصی پافشاری زیادی داریم. شاید این طرز نگرش از تعصبی به وجود میآید كه روی شركت تولیدكننده آن كالا داریم. این تعصب هم، بنا به دلایل متعددی به وجود میآید كه منطقیترین این دلایل كیفیت محصولات قبلی و دمدستترین دلیل هم تبلیغات پیرامون آن كالا میباشد. به طور مثال ممكن است، عدهای مارك آدیداس را به نایكی ترجیح دهند و عدهای هم به جای پپسی، همیشه كوكا بخورند! این مقدمات را نوشتم كه بگویم در زمینه بازیهای كامپیوتری هم این تعصب روی بعضی از شركتهای سازنده بازیها وجود دارد.
بهطور مثال عدهای وقتی متوجه میشوند یوبیسافت در حال ساخت یك بازی میباشد، روزشماری میكنند تا زودتر این بازی به بازار بیاید و آن را تهیه كنند. عكس این قضیه نیز صدق میكند؛ بعضی از شركتها به علت پیشینه بازیهای قبلی خود، در خریدار رغبتی برای خرید محصول آیندهشان ایجاد نمیكنند.
اولین بار كه خبر ساخت بازیِ پدرخوانده توسط EA را شنیدم، به كلی مأیوس شدم. به خصوص وقتی شنیدم كه قرار است علاوه بر تهیه و پخش این بازی، تولید و طراحی آن نیز بهعهده EA باشد. به نظر من شركت EA متخصص خراب كردن پیشینه خوب بازیها و دیگر محصولات هنری است. مشهورترین مثالی كه میتوان در این مورد زد، تولید ناقص بازیهای پرطرفدار FIFA میباشد كه هر سال با اینكه از لحاظ ظاهری پیشرفتهای زیادی میكند ولی از لحاظ رفع ایرادها، پسرفت میكند.
بهطوری كه ایرادی كه در بازی نسخه ۹۹ قبلاً مشهود بودهاست ممكن است در محصول جدید آن هم مجدداً تكرار شود. به یاد دارید وقتی كه بازی جیمزباند توسط EA ساختهشد، چقدر منتقدان و بازی دوستان آن را نكوهش كردند. یا هنگامی كه از روی فیلم موفق Lord of the Rings بازیای ساخت، كارگردان این فیلم <پیتر جكسون> آنقدر از محصول كار ناراضی بود كه همان موقع قرارداد اقتباس از فیلم <كینگكنگ> را با یوبی منعقد كرد و اظهار داشت دیگر اجازه نخواهد داد EA محصولات هنریش را خراب كند.
در همان ابتدا، میشد حدس زد كه EA نمیتواند بازی موفقی در حد فیلم ارائه كند، اما اكنون با پخش بازی، میتوان گفت EA كوچكترین تلاشی هم نكردهاست كه لااقل یك بازی خوب و نه در حد فیلم تولید كند.●داستان بازی
این بازی قرار بود اواخر سال ۲۰۰۵ پخش شود كه با چند ماه بدقولی EA سرانجام در ماه مارس امسال به بازار آمد. بازی اقتباسی است از روی فیلم قسمت اول و كتاب. با توجه به اینكه در بازی داستان قسمتهای دوم و سوم فیلم ذكر نشدهاست، میتوان انتظار داشت كه EA در محصولات بعدی خود، قسمتهای دوم و سوم بازی را هم تولید كند.
داستان بازی مانند داستان قسمت اول فیلم بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق میافتد. شما در نقش یكی از افرادی كه تازه به افراد خانواده كورلئونه پیوسته است ظاهر میشوید. میتوانید مانند دیگر بازیهای اخیر EA شكل ظاهریِ بازیكن خود را با جزئیاتی قابل قبول طراحی كنید و این نكته مثبتی است كه در تمام قسمتهای بازی و حتی دموها میتوانید این ظاهر را ببینید. اما ضعفی كه در این قسمت به خوبی مشهود است، عدم تنوع زیاد در انتخاب لباسها و دیگر مسائل ظاهری میباشد.
مأموریت شما در كل بازی كسب احترام در میان خلافكاران نیویورك و ارتقای مقام و جایگاهتان در خانواده تا رسیدن به ریاست مافیای شهر میباشد.
داستان بازی بزرگترین ضعف بازی است. در واقع نكتهای كه در كتاب و فیلم نقطه قوت فیلم محسوب میشود، در این بازی، بزرگترین ایراد بازی میباشد. گویی EA تنها كپیهای نامناسبی از جایجای داستان بازی را وام گرفته است و هیچگونه خلاقیتی را از خود برای شاخ و برگ دادن به آن به كار نبردهاست. وقایعِ محبوب فیلم و كتاب فیلم بهطور غیرمستقیم به كار گرفته شدهاند تا ماموریتهای شخصیت اصلی بازی را تشكیل دهند.
بازی با صحنهای از نمایش یك قتل صورت میگیرد. پدر قهرمان بازی كه خود یكی از افراد خانواده كورلئونه میباشد، توسط افراد خانواده <بارزینی> به قتل میرسد. شما كه در آن زمان كودكی خردسال هستید شاهد این قتل هستید و به گفته پدرخوانده، باید هنگامی كه بزرگ شدید، انتقام قتل پدر خود را بگیرید. سپس بازی به ۹ سال بعد میرود و به زمان ابتدای قسمت اول فیلم میرسد. همین نكته میتواند یكی از ضعفهای اساسی روایت داستان بازی باشد؛ زیرا همانطور كه میدانید هر سه فیلم پدرخوانده، از لحاظ ساختار وجوه مشتركی دارند كه یكی از این وجوه، شروع مشترك هر سه فیلم با یك مهمانی میباشد.
در واقع بازی هم میتوانست با همان عروسیِ فیلم اول شروع شود و سپس در نماهای بازگشت به گذشته، صحنه قتل پدر قهرمان را روایت كند. سپس بازی صحنههایی از عروسی دختر دن كورلئونه را در دموهایی نشان میدهد. طبق رسم سیسیلیها كه در عروسی دخترشان هیچ تقاضایی را بیپاسخ نمیگذراند، دن كورلئونه تقاضای مادر قهرمان بازی را مبنی بر سامان دادن به او میپذیرد و برای این كار یكی از خوش خدمتترین افرادش یعنی <لوكا براتزی> را مامور پیدا كردن و تربیت شما میكند. بازی شما از این جا شروع میشود كه لوكا شما را در مبارزهای با دو مرد تمرین میدهد و شما با گذراندن این مرحله قسمت Training بازی را پشت سر میگذارید.
همانطور كه به خاطر دارید یكی دیگر از تقاضاهایی كه در شب عروسی دختر پدرخوانده از او میشود انتقام از دو دانشجویی است كه دختر یك تابوتساز را مورد آزار قرار دادهاند. این مأموریت در بازی به شما واگذار میشود و شما باید انتقام دخترك بیچاره را از این دو دانشجو بگیرید.
از دیگر ماجراهای داستان اصلی كه در بازی بهصورت یكی از مأموریتها به كار رفته است، مرگ لوكا براتزی توسط <تاتالیا> و <سولاتزو> (ملقب به ترك) میباشد. در صحنه معروفی كه در فیلم، ترك در دست لوكا چاقویی فرو میكند و او را خفه میكند، شما یكی از افرادی هستید كه توسط لوكا به محل قرار رفتهاید و این ماجراها را میبینید. در تصویر ۴ این بازسازی این سكانش مشهور را در بازی میبینید.
اتفاق دیگر فیلم كه در بازی نیز آمدهاست كشتن خرطوم، اسبِ تهیه كننده فیلمیاست كه حاضر نشده است در آن <جانی فانتین>، پسرخوانده دن كورلئونه را بازی دهد.
در یكی از مراحل بازی باید سر اسب را ببرید و آن را در تخت تهیه كننده قرار دهید. اگر كتاب پدرخوانده را خوانده باشید، متوجه میشوید كه برخلاف شیوهای كه در بازی روایت میشود، این كار توسط یكی از محافظان خانگی تهیه كننده كه به وسیله افراد كورلوئنه تطمیع شدهاست انجام میشود.
دیگر واقعه موجود در بازی، ترور پدرخوانده هنگام خرید كردن برای كریسمس است كه شما در نقش راننده ماشین او ظاهر میشوید (در صورتی كه در فیلم پسر دن كورلئونه، <فردو> راننده ماشین است.) همچنین در فیلم و كتاب، برخلاف بازی، كشتن خرطوم قبل از ترور پدرخوانده اتفاق میافتد.
مأموریتی نیز در بیمارستانِ محل نگهداری پدرخوانده در بازی همراه با مایكل انجام خواهید داد. در صورتی كه اگر به خاطر داشته باشید در فیلم كسی جز مایكل و یكی از دوستان دن كورلئونه در بیمارستان حضور نداشت.
در بخش دیگری از بازی باید <پائولی> راننده و محافظ خائن پدرخوانده را كه در روز ترورش به بهانه بیماری كارش را رها كرده بود، از بین ببرید. صحنه كشتن او كاملاً با صحنهای كه در فیلم آمدهاست متفاوت است.
مأموریت دیگر بازی، قراردادن اسلحهای در توالت یكی از رستورانهای شهر است كه در آن رستوران قرار است مایكل، افسر پلیسی كه گونه او را شكسته است (مك كلاسكی) و سولاتزو كه عامل ترور پدرش بودهاست را از بین ببرد. جزئیات پرداخت این صحنه نیز كاملاً با چیزی كه در فیلم میبینید متفاوت است.
ولی شاید بتوان گفت بدترین اقتباسی كه از داستان و فیلم در بازی ایجاد شده سكانس كشته شدن <سانی> میباشد كه بهبدترین شكل ممكن طراحی شدهاست. اگر بهخاطر داشته باشید این صحنه یكی از تأثیرگذارترین صحنههای فیلم است كه متأسفانه در بازی بسیار عجولانه و پراشتباه طراحی شدهاست. شما در این صحنه یكی از اشخاصی هستید كه در ماشینهای پشت ماشین سانی قرار دارید و باید قاتلین او را تعقیب كنید و همگی آنها را یكتنه از بین ببرید!
صحنه فینال فیلم اول، یعنی همان صحنه مشهور روایت موازی صحنههای قتل سران مافیا و غسل تعمید پسرخوانده مایكل نیز بسیار مضحك از آب درآمدهاست. در این صحنه شما در نقش قاتل تكتك سران ظاهر میشوید! در صورتیكه در فیلم این قتلها همزمان و با یك برنامهریزیِ از قبل انجام شدهاست صورت میگیرد. جزئیات قتل نیز با آنچه كه در فیلم میبینید متفاوت است.
<فیلیپ تاتالیا> كه در فیلم توسط <راكو> در تختخوابش كشته میشود، در این فیلم در حال فرار از خانهاش توسط شما میمیرد. <امیلیو بارزینی> كه در فیلم توسط <آلبرت نری> در پلكان عمارت <پلازا> كشته میشود، در بازی، شما او را در خیابان به قتل میرسانید. <دن استراتچی> در داستان توسط <كلهمنزا> كشته میشود كه در فیلم شما او را در هتلش میكشید. <آنتونیو كونیو> هم در فیلم در حالی كه میان درِ شیشهای چرخان، گیر میافتد توسط <ویلی چیچی> كشته میشود كه در بازی باز شما او را در جایی دیگر از بین میبرید.
صحنه كشته شدن <مو گرین> كه در فیلم با شلیكی در عیكنش انجام میشود نیز در بازی حذف شدهاست. همچنین صحنه كشتن خائنان خانواده یعنی <تسیو> و <كارلو> هم در بازی نیامده است و نكته مضحك این است كه <تسیو> تا آخر بازی حضور دارد و حتی بعد از اینكه شما رئیس خانواده شدید هم، او را در گوشه و كنار شهر میبینید!
در این بین داستانهای خارج از كتاب هم اتفاق میافتد كه اكثراً بیمزه و خالی از ظرافتِ موجود در اثر اصلی است. از این داستانها میتوان به كشتهشدن زن قهرمان بازی اشاره كرد كه در قصهای كلیشهای و خارج از پرداخت مناسب، روایت میشود. مأموریتهای جانبی شما شامل دستوراتی است كه از دیگر اعضای خانواده مانند تسیو و كلهمنزا میگیرید و یا پولی است كه با زور از كسبه محلهها میگیرید و یا گرفتن سهم خود از شغلهای خلافی است كه دیگران آن را اداره میكنند.
شما با انجام هر مأموریت علاوه بر پولی كه میگیرید، در بین مردم شهر احترام هم به دست میآورید. همچنین با تكمیل مراحل میتوانید قسمتهایی از فیلم (به خصوص صحنههای حذف شده فیلم) را در منوی بازی برای دیدن فعال كنید. علاوهبراین، میتوانید با امتیازهایی كه میگیرید برخی از تواناییهای خود مانند تیراندازی و مبارزههای تن به تن را ارتقا دهید.
از دیگر مأموریتهای بیمزه و تقریباً غیرممكن بازی، پیدا كردن صد قطعه فیلم در جاهای مختلف شهر بزرگ میباشد كه مطمئناً انجامش كلی وقت شما را خواهد گرفت. اگر آنها را كامل به دست آورید، میتوانید فیلمهای اشاره شده از فیلم اصلی را در منوی بازی قابل دیدن كنید.
بازی از ۱۸ مرحله اصلی و چندین مرحله فرعی تشكیل شدهاست. جذابیتی در مأموریتها وجود ندارد و با انجام چند تایی از آنها، بقیه برایتان خستهكننده و تكراری خواهد شد.
در این بازی شهر نیویورك به پنج محله تشكیل شدهاست. این محلهها عبارتند از: <ایتالیای كوچك>، <بروكلین>، <نیوجرسی>، <آشپزخانه جهنمی> و <وسط شهر>. این محلهها هر یك توسط خانوادهای كه نفوذ بیشتری در آنجا دارد، اداره میشود. خانواده قهرمان بازی و پدرخوانده یعنی <كورلئونه> در ایتالیای كوچك اقامت دارند. افراد خانواده شما لباس مشكی میپوشند.
خانوادهای كه در بروكلین نفوذ بیشتری دارد خانواده تاتالیا است كه بیشترین دشمنی شما با این خانواده میباشد. آنها لباسهای قهوهای به تن دارند. افراد این خانواده نسبت به سایر خانوادهها ضعیفترند. خانواده استراچی با لباس آبی در نیوجرسی، كونیو با لباسهای قرمز در آشپزخانه جهنمی و بارزینیها با لباسهای سبز در وسط شهر اقامت دارند. بارزینیها از دیگر خانوادههای رقیب قویترند و مقابله با آنها مشكلات بیشتری را برایتان به وجود میآورد.
با زیاد شدن احترام شما، رتبه شما در خانواده نیز ارتقا پیدا میكند. شما ابتدا در مقامOutsider یا پادو در خانواده استخدام میشوید. سپس میتوانید به مقام Associate یا عضو خانواده ارتقا پیدا كنید. سپس Soldier یا سرباز خانواده میشوید و با كسب احترام بیشتر میتوانید Capo یعنی جزو چند نفر مشاور خانواده شوید. (مقامی كه تسیو و كلهمنزا در كتاب دارند.) سپس وظیفه دارید مقر تمامی خانوادهها را در محلههای خودشان از بین ببرید و خانه اصلی آنها را مال خود كنید.
اگر این كار را در مورد هر چهار خانواده انجام دهید دن خانواده خواهید شد. جالب است كه هنگامی كه دن و رئیس خانواده میشوید، بازی بدون آوردن اسمی از مایكل یا داستان منطقی شما را جایگزین او میكند و او را بهكلی حذف میكند. این مراحل گفته شده در مجموع با بیست ساعت بازی مداوم قابل انجام میباشد. بعد از این مرحله شما باید اختیار تمام تجارتهای شهر را در دست بگیرید تا رئیس یا دن نیویورك شوید. كاری كه همانند پیدا كردن صد قطعه فیلم كمی آزاردهنده و بهاصطلاح سركاری به نظر میرسد!
نكتهای كه میتواند شما را در پیشبرد مأموریتها كمك كند، ارتقای اسلحهها میباشد. محلهایی كه میتوانید این كار را انجام دهید، روی نقشه مشخص شدهاست. با ارتقای اسلحه میتوانید هم تیر بیشتری را در خشاب قرار دهید و هم میزان آسیبرسانی بیشتری با هر تیر داشته باشید. ارتقای <شاتگان> و <تامیگان> میتواند خیلی برایتان مفید باشد. البته باید بهخاطر داشته باشید كه معمولاً برای این كار به پول زیادی احتیاج دارید كه میتوانید با زدن بانك، سرقت گاوصندوقها و توسعه تجارتهای غیرقانونی خود، این پول را به دست آورید.
برای خریدن اسلحه و مهمات نیز میتوانید به دلالان اسلحه كه جایگاه آنها هم در نقشه مشخص است مراجعه كنید یا اسلحههای موجود در خانههای خود را مورد استفاده قرار دهید. شما فقط با منطق مخصوص بازیهای EA میتوانید در یك زمان هرچه اسلحه در بازی وجود دارد را در جیب خود داشته باشید! از دینامیت و مواد منفجره گرفته تا شاتگان و چوب! سیستم بهبود سلامتی در این بازی توسط گرفتن داروهای پزشكی از پزشكان داخل شهر و برداشتن آنها از محلهای مختلف میباشد.
باید بهخاطر داشته باشید كه هنگامی كه به جنگ با یك خانواده میپردازید، Vendetta یا میزان انتقامگیری آن خانواده زیاد میشود و هنگامی كه این میزان تا آخر پر شود، شما فرصت خواهید داشت یكی از شغلهای غیرقانونی آن خانواده را تصاحب كنید یا به رئیس پلیس شهر رشوه دهید تا فعالیت آن خانواده را بیشتر تحت نظر قرار گیرد. در صورتی كه این زمان بگذرد و نتوانید دو كار گفته شده را انجام دهید، یكی از مغازههای تحت نظر خود را به خانواده مذكور میبازید.
بهخاطر داشته باشید كه در این بازی هم مانند GTA با انجام خلافهای مختلف میزان جرم شما زیاد میشود و در واقع با افزایش Heat، شما بیشتر از جانب پلیس تحت تعقیب خواهید بود. برای از بین بردن سابقه خلافها میتوانید به پلیسها رشوه دهید تا از خلافهای شما چشمپوشی كنند یا با دادن پول بیشتر به رئیس پلیس هر منطقه كل خلافهای گذشته را پاك كنید.●پیشنهادی كه میتوان به راحتی آن را رد كرد
متأسفانه بازیِ پدرخوانده علاوه بر ضعفهای داستانی، ضعفهای تكنیكی زیادی هم دارد. بهنظر منتقدان، نیویورك ساخته شده توسط EA در این بازی، برخلاف شهرهای طراحی شده در GTA و Mafia كمی مصنوعی و غیرقابل باور طراحی شدهاست.
آدمهای پیاده هم شكل، خیابانها و مغازههای مانند هم، دیالوگهای گفته شده محدود توسط شخصیتهای غیر اصلی شهر، ماشینهای شبیه هم و نامتنوع، امكان رانندگی در جاهای محدود شهر و از همه مهمتر گرافیك بد شهر، باعث شدهاست كمی شهر برایمان مصنوعی جلوه كند.
آنقدر جاهای مختلف شهر شبیه هم است كه ترفندهایی مانند اسمگذاشتن روی خیابانهای مختلف یا قراردادن ساختمانهایی مانند Empire State و Flat Iron نیز نتوانسته است جلوهگر یك شهر واقعی باشد.
حتی EA با آوردن جاهای آشنا كه در فیلم نیز آنها را در گوشه و كنار شهر دیدیم، مانند تابلوهای تبلیغاتی در سكانس مرگ سانی، تلاش كرده است شباهت بازی با فیلم را بیشتر كند، ولی متأسفانه باز با طراحی پر اشتباه در همین مكانها نیز بیش از پیش ارزش بازی را پایین آوردهاست.
متأسفانه سازندگان پدرخوانده توجه زیادی به بازی GTA داشتهاند و در بسیاری جهات از روی آن بازی نكاتی را كپی كردهاند. بهطور مثال نحوه Save بازی دقیقاً مانند بازی GTA است.
به این صورت كه شما باید در جاهای مختلفی از شهر خانه یا به اصطلاح Safe House داشته باشید و با خوابیدن در اتاق خواب آن خانه بازی را ذخیره كنید. از لحاظ بصری نیز بافت تیره كل صحنههای بازی و گرافیك شهر نیز به نظر تقلیدی از حالات گرافیكی آن بازی را برایمان تداعی میكند.
لازم به توضیح است كه این بازی هم در اوایل پخش در ایران برای بازی دوستانی كه چارهای جز تهیه نسخه كپی بازیهای ندارند، مشكلساز شده بود. شركت EA اینبار هم مانند بازیِ Sims از قفلی جالب برای بازی استفاده كرد بود.
این قفل به این صورت بود كه شما هنگامی كه سوار ماشین میشدید، دیگر نمیتوانستید از آن پیاده شوید! و به همین راحتی دیگر قادر نبودید بازی را ادامه دهید. البته بعد از مدتی این مشكل نیز حل شد و نسخهای از فایل اجرایی بازی روی اینترنت پخش شد كه این مشكل را حل میكرد.
تولید این بازی از پرهزینهترین و سختترین تولیدات در زمینه بازیهای كامپیوتری بودهاست. برای ضبط صداهای دن كورلئونه، مارلون براندو در روزهای آخر زندگیش با EA همكاری كرده است كه البته كه به علت كیفیت بد ضبط، این صداها كلاً در بازی استفاده نشده است و به جای براندو در بازی از صدای شخص دیگری كه مهارت در تقلید صدای دن كورلئونه داشتهاست، استفاده شدهاست.
از بازیگران فرعی دیگر نیز برای استفاده از صداها و تصویرشان همكاری خواستهشده است. از این بازیگران میتوان به <جیمز كان> و <رابرت دووال> اشاره كرد. نكته جالب ایناست كه با تمام اصرارهای پارامونت و EA، آلپاچینو حاضر نشد صدا و تصویر خود را به این بازی ببخشد. در نتیجه سازندگان بازی از یك بازیگر دیگر خواستهاند در بازی در نقش صدای مایكل كورلئونه ظاهر شود.
سیستم ماشین سواری بازی نیز بسیار ضعیف است و اصلاً با بازی Mafia یا GTA قابل مقایسه نیست. در واقع هدایت ماشینها و مسیرهای طولانی بین دو محل مأموریت كاری خسته كننده و كسالتبار است.
سیستم نقشه بازی هم آنقدر ابتدایی و ضعیف است كه اولاً برای دیدن آن باید از بازی خارج شوید و ثانیاً حركت منوهای آن آنقدر سخت است كه از استفاده از آن پشیمان میشوید. ماشینهای بازی تنوع محدودی دارند و اكثرا رانندگی با آنها مانند هم است و هیچ یك برتری واضحی نسبت به دیگری ندارد.
سیستم دعواها و كتككاریهای بازی خوب طراحی شدهاست. این امكان برای شما وجود دارد كه با فنون مختلف حریفتان را از پای در آورید.
میتوانید با گرفتن یقه او، سرش را به سطوح بزنید، با مشتهای مختلف او را بزنید، او را به درون شیشه هل دهید و با وسایلی مانند چوب به جان او بیفتید. صحنههای كشتن با اسلحه نیز كاملاً خشونتآمیز و البته جذاب از كار در آمدهاست. در این بازی شما این توانایی را دارید كه در هنگام تیراندازی، جاهای مختلف بدن دشمنان را مورد هدف قرار دهید.
بهطور مثال میتوانید پای آنها را با تیر بزنید كه در این صورت دیگر نمیتوانند دنبال شما بیایند یا میتوانید دست آنها را برای خلع سلاح كردنشان مورد هدف قرار دهید. در مورد نشانهگیری هم دو سیستم وجود دارد: یك سیستم اتوماتیك كه با نگهداشتن دكمه راست ماوس انجام میشود و دیگری سیستم نشانهگیری توسط خود شما.
گرافیك بازی عالی نیست. گرچه بد هم نیست. مدل طراحی صورتهای واقعی هنرپیشهها، برای اولین بار است كه در چنین وسعتی در یك بازی كامپیوتری به كار میرود.
طراحی صورتها در صحنههای ثابت و در عكسهای تبلیغاتی بازی، بینقص و به بهترین شكل است، ولی وقتی مدل متحرك شخصیتها را میبینیم، نتیجه كاملاً تغییر میكند.
صورت هنرپیشهها در بیشتر مواقع متحرك دارای نقاط برجسته اضافی است و نورپردازی جزئیات صورت خوب صورت نمیگیرد. سیاهیهای اطراف چشم و دهان زیادتر از حد معمول بهنظر میرسد و پوست صورت، هنرپیشهها تیرهتر از نمونه واقعی به نظر میآید و در مجموع، كاراكتر به وجود آمده را زشت و خندهدار جلوه میدهد.
طراحی شهر، ماشینها و آدمها نیز همانطور كه گفته شد در حد یك بازی معمولی راضی كننده است، ولی برای بازیای مانند پدرخوانده ضعیف میباشد. در مقایسه این بازی با بازیهایی مثل Mafia و GTA این ضعف را متوجه میشوید.
موسیقی بازی دارای دو قسمت است: قسمت اول همان موسیقی فیلم است كه توسط <نینو روتا>ی بزرگ ساخته شده است و در فیلم مورد استفاده قرار گرفتهاست. قسمت دوم نیز آهنگی است كه برای بازی ساختهشده است.
در مورد خوب بودن موسیقی اصلی پدرخوانده بیشك نمیتوان حرفی به میان آورد. تنها نكتهای كه شاید كمی ما را خسته كند، استفاده بسیار زیاد از آن در اكثر صحنههای بازی است كه در اواخر بازی كمی اعصابمان را خرد میكند.
موسیقی ساخته شده برای بازی نیز هیچ ربطی به موسیقی پدرخوانده ندارد! در واقع ریتم بیمحتوایی است كه نه تنها نمیتواند گوشهای از اعتبار موسیقی اصلی را برای خود داشته باشد، بلكه به خود بازی هم نمیخورد.
صدای بازی هم در حد عالی و قابل ستایش انجام نشدهاست. در حالی كه در نقشهای اصلی اكثر هنرپیشههای خود فیلم، در بازی هم صحبت میكنند، ولی این صداها هم در حد مطلوبی تأثیرگذار و پخته از كار در نیامدهاست. صدای اسلحهها و ماشینها هم نكته قابل تقدیر خاصی ندارد.
در مورد منوها، كنترل شخصیت، رانندگی و قابلیتهای درون بازی نیز EA مانند دیگر بازیهایش بسیار بد عمل كردهاست. به خاطر دارید برای تغییر منوهای بازی در بازیِ فیفا میبایست روی مثلثی كوچك چندین بار كلیك میكردید تا آن منو تغییر كند؟ در این بازی هم از این نمونهها بسیار میبینید. كنترل شخصیت بازیكن كه با ماوس و كلیدها انجام میشود، بسیار سخت و نامأنوس است.
این امر بهخصوص در نبردها خود را نشان میدهد. زمانی كه میخواهید از اتاقی كه بمبی را در آن قرار دادهاید بیرون بیایید، آنقدر به در و دیوار میخورید تا بمب و اتاق و شما، همگی با هم منفجر شود! مسیر عبور شخصیت شما مسیری تقریباً محدود است و شما در این بازی قادر به پریدن نمیباشید. برای هر بار اجرای بازی، باید چیزی حدود ۴۵ ثانیه منوهای EA و پارامونت را تحمل كنید؛ بدون آنكه قادر باشید با زدن كلید Esc آنها را رد كنید. تمام اینها در مجموع انجام بازی را برای بازیكننده سخت و كسلكننده میكند.
از همان ابتدا كه <فرانسیس فورد كاپولا>ی بزرگ، خشمش را نسبت به <پارامونت> مبنی بر واگذاری حقوق ساخت بازیِ پدرخوانده توسط EA ابراز كرد، میشد حدس زد كه هنگامی كه كارگردانی باهوش، مثل او مخالف ساخت چنین بازیای است، مطمئناً نمیتوان زیاد به آن دل بست. جالب است بدانید كه كاپولا در مصاحبهای كه در یكی از شبكههای تلویزیونی انجام داد گفت كه شركت پارامونت در هیچ یك از مراحل ساخت بازی اجازهای از او مبنی بر ساخت این بازی نگرفتهاست.
او گفت: <من هیچ چیز از این بازی نمیدانستم، آنها هیچگاه نظر من را مبنی بر درست بودن این عمل نپرسیدند.> كاپولا بعد از ساخته شدن بازی و دیدن قسمتی از آن بیان كرد كه از شخصیتهای فیلم بهدرستی در بازی استفاده نشدهاند. او در این مورد در آن مصاحبه گفت: <آنها از شخصیتهایی كه همگی آنها را میشناسند استفاده كردهاند، حتی از بازیگرهای این شخصیتها هم برای ساخت این بازی دعوت كردهاند و همه این كارها را برای برجسته كردن یك كاراكتر فرعی انجام دادهاند.
درحالی كه این شخصیتهای جاودانی در بازی به جان هم میافتند تا كاراكتر بیارزش ابداعیشان به همه جا برسد.> كاپولا در آخر این مصاحبه با این جمله ابراز نارضایتیش را از پارامونت و EA ابراز داشت: <من، مطلقاً، هیچ كاری به این بازی ندارم و بهطور قاطع آن را رد میكنم. به عقیده من این بازی یك سوءاستفاده محض است.>
از طرف دیگر EA تمام صحبتهای كارگردان را رد میكند و میگوید كاپولا میدانستهاست كه آنها در حال ساخت بازی هستند. در مصاحبهای كه تهیه كننده اجرایی بازی، David De Martini انجام داده، گفتهشده است كه تهیهكنندگان بازی با كاپولا در ابتدای پروژه ملاقاتی داشتهاند و در مورد ساخت آن با او صحبت كردهاند. حتی با اینكه او از همان ابتدا گفته بوده در پروژه شركت نخواهد كرد، از سازندگان بازی دعوت كردهاست كه به كتابخانه و انبار شخصیش بیایند و از منابعی كه در زمان ساخت فیلم جمعآوری كردهاست استفاده كنند.
سازندگان بازی نیز با صرف یك هفته وقت در این انبار توانستند موارد ارزشمندی را برای بازی مورد استفاده قرار بدهند. طبق گفته <دی مارتینی> بسیاری از لباسها، معماری مكانها و دیالوگهای استفاده شده در بازی از منابعی بودهاست كه كاپولا آنها را در اختیار تیم سازنده بازی قرار دادهاست.
در واقع اگر هم كاپولا از اطلاع نداشتن ساخت این بازی كمی اغراق كرده باشد، با دیدن نتیجه نهایی، میتوان خشم او را در مورد این بازی درك كرد. فیلمی كه انتخاب اول بسیاری از علاقمندان سینما است، مطمئناً شایسته اقتباس كامپیوتری بسیار بهتری است. در واقع میتوان گفت كه بازیِ EA تنها از نام و اعتبار فیلمساز، داستان نویس، بازیگران، مدیر فیلمبرداری، سازنده موسیقی و دیگر عوامل فیلم استفاده كرده است تا اثری تولید كند كه به بدترین نحو آن را عجولانه ساخته است.
كدِ تقلب / نتیجه
Corleone / پر شدن میزان سلامتی
Stracci / پر شدن مهمات
Cuneo / افزودن ۵۰۰۰ دلار به میزان پولها
Tattaglia / بازكردن تمام فیلمها
اگر بخواهیم این بازی را با بازیِ مافیا كه در سال ۲۰۰۲ توسط Illusion Softworks ساخته شد مقایسه كنیم، خواهیم دید با اینكه مافیا خود در بسیاری جاها، از تكههایی از فیلم پدرخوانده الهام گرفته بود، اما با داشتن داستانی زیبا و جذاب به مراتب بهتر از محصول پر ادعای EA است كه چهار سال بعد از آن بازی به بازار آمده است.
در آخر میتوان گفت، برخلاف شعار تبلیغاتی فیلم، بازیِ پدرخوانده پیشنهادی است كه به راحتی میتوان آن را رد كرد!
●كدهای مخفی
با زدن دكمه Esc از بازی خارج شوید و به منوی بازی بروید. سپس نام هر خانواده را كه درجدول زیر آمدهاست، برای نتیجه مورد نظر وارد كنید.
امیرپاشا آزادی پو
منبع : ماهنامه شبکه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست