یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
گفتگو با پنه لوپه کروز
این گفتگو در چهل و چهارمین فستیوال فیلم نیویورک توسط Brad Balfour صورت گرفته است که ترجمه خلاصه شده آن در زیر قرار دارد.
اگر یک کارگردان وجود داشته باشد که دغدغه کارهای پنه لوپه را داشته باشد، او کسی نیست جز آلمودووار. زمانیکه کروز همکاری خود با آلمودووار را آغاز کرد تنها ۱۷ سال داشت و در آن زمان او ناشناخته و آماتور بود. اما اکنون در سن ۳۲ سالگی او تبدیل شده به انتخاب اول آلمودووار در ایفای نقشی جذاب و مشکل.
▪ بازگشت بعنوان یکی از بهترین کارهای آلمودووار تا به امروز شناخته شده.
ـ کروز: پدرو با این فیلم نشان داد که چطور میتوان بدون داشتن یک داستان عاشقانه معمولی، بدور از هیاهو، بدون استفاده از صحنههای اکشن و بدون استفاده از شیوه کارگردانی که بیشتر مخاطب جوان را نشانه میرود، میتوان فیلمی موفق ساخت. این یک کلاس آموزشی است. پدرو هیچگاه مخاطبهای خود را کودن فرض نمیکند . به آنها ارج میگذارد. او با همه جور آدمی از هر سن، جنس و نژادی رابطه برقرار میکند. برای نمایش این فیلم به کشورهای مختلفی سفر کردیم. واکنشها هیجان انگیز بود. با هرکسی که صحبت کردم بازگشت را دوست داشت، حتی نوجوانان.
▪ در نقش ریموندا که با اداره کردن رستوران به بلوغ شخصی میرسد، به نظر تو با بازی نقش مادر، خودت را به بلوغ رساندی.
ـ کروز: من اکنون ۳۲ سال دارم و هنوز جوان هستم. اما احساس میکنم که در جریان تغییری قرار گرفتهام که باعث میشود نقشهایی را که به دلایلی واضح در سالهای قبل از عهده بازی آنها بر نمیآمدم را بازی کنم. بسیار خوشحالم که توانستهام نقش یک زن کامل را بازی کنم. من بازیگری را از سن نوجوانی شروع کردم و همیشه نقشهایم متناسب با سنم بوده است. من توانستم نقش مادر دختری نوجوان را بازی کنم چراکه شخصیت من توانست به او در سن چهارده سالگی زندگی دوباره بدهد. ریموندا احساسیترین نقشی است که تابحال بازی کردهام. من در این فیلم توسط بسیاری دیده شدم، چراکه این فیلم پدرو است و او مخاطبان بسیاری در دنیا دارد.
▪ پس عقیده دارید که بازی در نقشهایی که تابحال در آنها ظاهر نشدهاید به شما کمک کرده.
ـ این بمانند نیرویی است که مرا در مسیری به جلو میبرد. من اکنون از آنچه درباره فیلم نوشته میشود آگاه میشوم و این باعث رشد فکر و گسترش تخیل من می شود که بدانم چه نقشهایی را میتوانم بازی کنم. همه میگویند: "اوه! ما نمیدانستیم او میتواند چنین نقشی را بازی کند." آنچه که من درباره پدرو دوست دارم همین است که او نقشی را که هیچگاه تجربهای در آن نداری را به تو میسپارد. او با همه بازیگرانش این کار را انجام می دهد. تا به حال سه تجربه فیلم با آلمودووار داشتهام و این کار را انجام داده است. او با دادن مسئولیت نقشهای این چنین سنگین کمک بزرگی به حرفه من کرده است. من از ترسی که در طول بازی در این فیلم داشتم لذت بردم. اینکه میدانی چه مسئولیت سنگینی داری و باید بخوبی از عهده آن بر آیی. میدانستم هر دقیقه این فیلم پرمخاطره است و این چیزی است که من درباره بازیگری میپسندم.
▪ پدرو نسبت به تو چه شناختی داشت که باعث شد تو را بعنوان بازیگر نقش ریموندا انتخاب کند؟
ـ برای بازی نقش ریموندا، بازیگر باید بداند که چطور جنبههای متفاوت خودش را و نقاط ضعف و قدرتش را نمایش دهد. پدرو همیشه میگفت به دنبال کسی است که ذرهای از چنین تضادهایی در وجودش باشد. او مرا انتخاب کرد چون میدانست من در حالیکه میتوانم در مواردی قوی عمل کنم در مواردی دیگر آسیب پذیر هستم. او میداند که من زیاد گریه میکنم. حتی گاهی از دیدن آگهی تبلیغاتی به گریه میافتم و همچنین او میداند که اگر لازم باشد به نهایت قوی خواهم بود. پدرو مرا بخوبی میشناخت و میدانست که من تمام لایههای شخصیت ریموندا را درک خواهم کرد.
▪ مردها در بازگشت اضافی به نظر میرسند. حتی انگار تاریخ مصرف دارند. رهبران این فیلم چهار زن از یک خانواده هستند. ریموندا، خواهرش، دخترش، و مادرش. حتی نقشهای مکمل هم زن هستند. آیا این جمع زنانه به اجرای نقش کمکی کرد؟
ـ این خیلی عالی است که من در فیلمی که متعلق است به زنان، به مادران، به استقلال زنان و به خانواده زنان چنین نقشی را بازی میکنم. در فیلم تنها چهار زن وجود ندارند، بلکه زنهای همسایه و دهکده نیز حضور دارند. فکر میکنم وجود چنین فیلمهایی بسیار لازم است. همچنین نقشهایی پر از زنان باید نوشته شود، مشابه کاری که پدرو انجام داده. باعث افتخار من است که در این فیلم در کنار بازیگران با استعدادی حضور داشتهام، به خصوص کارمن ماورا که یک افسانه است.
▪ مشاهده رابطه پدرو و کارمن بعد از ۱۷ سال عدم همکاری چطور بود؟ چه نکته خاصی در این رابطه وجود داشت؟
ـ در تمرینهای اولیه من احساس یک جاسوس را داشتم. میدانید؟ سعی میکردم تمرکز کنم، اما مدام به آنها نگاه میکردم و با خودم میگفتم اوه این دو نفر زوج افسانهای هستند که در هفت فیلم با هم همکاری نمودهاند و بعد ارتباطشان برای بیست سال قطع شده و اکنون من شاهد این رابطه دوباره هستم. من احساس میکردم که مخاطب خارجی هستم و این باعث میشد که تمرکزم را از دست بدهم. بسیار شگفت انگیز بود که بعد از این مدت هردوی آنها خیلی راحت با هم کار میکردند. بعد از این زمان جدایی آنها کاملن درک متقابلی از یکدیگر داشتند و بخوبی همدیگر را درک میکردند.بعد از این ماجرا به این نتیجه رسیدم که اگر دو نفر هماهنگی لازم در کار را داشته باشند، احتیاجی نیست که همه وقت را با همدیگر بگذرانند. حتی سالها جدایی نیز تاثیری نخواهد داشت.
▪ تمرینات و آمادگی تو برای فیلم، با پدرو چطور بود؟
ـ کار با او خیلی خاص و طاقت فرساست اما من عاشق این وضعیت بودم. اگر او از چیزی ناراضی باشد، خیلی راحت آن را مطرح میکند و اگر راضی باشد میگوید خوب است همین را نگه دار. بنابراین او همیشه شما را در مسیر صحیح هدایت میکند. ما مدت زیادی در دفتر پدرو مینشستیم و درباره نقشها و فیلمنامه صحبت میکردیم. این جریان چند ماه طول کشید.
برای درک اینکه ریموندا چطور زندگی میکند، من باید کارهای زیادی را که یک زن در خانه و نه در هتل انجام میدهد یاد میگرفتم. من باید به همه این کارها بازمیگشتم و این برایم عالی بود. من آموزش آشپزی دیدم، چرا که باید خیلی حرفهای این کار را میکردم. همچنین درسهایی از خواندن فلامینگو را فراگرفتم چون باید در قسمتی از فیلم نشان میدادم که میخوانم و چون ریموندا یک خانم خانه تمیز کن بود، من خیلی خانه خودم را تمیز میکردم که این خانوادهام را نگران کرده بود.
آنها فکر میکردند من دچار وسواس شدهام چرا که به خانه میرفتم و میگفتم جارو را به من بدهید، بگذارید ظرفها را من میشویم. پدرو هیچگاه به من نگفت که این کارها را انجام بدهم، اما میدانستم که جلوی دوربین باید کارم را درست انجام دهم وگرنه پدرو به شدت عصبانی میشود.
▪ وقتی فیلم برداری را شروع کردید آیا تغییر در روش بازی و نوع صدا برایتان مشکل بود؟
ـ بعد از سه ماه تمرین من همه آنچه که میبایست راجع به ریموندا میدانستم را بدست آورده بودم. فکر میکردم من با او ارتباط لازم را برقرار کردهام و فهمیدهام که چطور او را بازی کنم. بنابراین من همه آنچه که راجع به کار و تکنیک میدانستم را کنار گذاشتم و تنها با درکی درونی فقط به بازی پرداختم. روزهایی بود که گاهی در یک رومجبور بودیم تا چند ژانر مختلف را بازی کنیم. بعنوان مثال صبح کمدی و درام بازی میکردیم، بعد از ظهر ملودرام و کمدی. برای انجام این کار، من میبایست تنها روی یک حرکت تمرکز میکردم و این همان شکل زندگی ریموندا است. اگر ریموندا در روز اینهمه تغییر نکند خواهد مرد. او چارهی دیگری ندارد. او با مشکلات زیادی روبرو است، باید مراقب خیلی چیزها باشد و تنها راه بقای او انجام دادن یک کار در لحظه است.
▪ شما اشاره کردید که ریموندا احساسی ترین نقشی بوده که بازی کردهاید. به نظر شما ریموندا چطور شخصیتی است؟
ـ او دیوانه نیست، اما از نظر احساسی خیلی بالا و پایین میشود. من توانستم در رفتار آشفته او نظمی را بیابم. او در نوجوانی ضربه روحی شدیدی خرده است، بنابراین باید فکر کرد که چنین شخصیتی در آن زمان با چه شرایطی روبرو شده و آن اتفاقها چه تاثیری در رفتار امروز او دارد. در واقع برای ریموندا اتفاقی ناگوار رخ داده اما او هیچگاه یک قربانی نبوده و این ممکن است تنها برای ریموندا صادق باشد.
زمانیکه دختر ریموندا به او میگوید پدرش که قصد تجاوز به او داشته را کشته، ریموندا این اتفاق را میپذیرد و برای مخفی کردن جنازه اقدام میکند.
با اتفاقی که بین همسر و دخترش رخ میدهد، تمام گذشته ریموندا برایش زنده میشود. هنگامیکه او خون را پاک میکند، کسی در میزند و همسایه میپرسد اتفاقی افتاده؟ بعد تلفن زنگ میزند و مشکلات بیشتر و این جریان روزها ادامه داشت. من ترسیده بودم و نمیدانستم چطور باید از یک صحنه به صحنه دیگر رفت. قبلتر هم گفتم ریتم کار خیلی تغییر میکرد.
هنر پدرو اینجاست که او شما را به این باور میرساند که همه این اتفاقات میتواند برای یک نفر و در یک روز بیافتد.
▪ ریموندا با اینکه زندگی شلوغ و پر حرج و مرجی دارد اما هر صبح زمانی برای آرایش خود صرف میکند.
ـ او در روز چهار کار انجام میدهد. اما هر صبح پانزده دقیقه به خودش فرصت میدهد تا تصویر دلخواه خودش را ایجاد نماید. من زنهای بسیاری مثل ریموندا را میشناسم که در حومه مادرید زندگی میکنند. من با این دست از زنها زندگی کردهام چرا که خودم از خانوادهای از همین سطح هستم. محل زندگی ریموندا مشابه محل جایی است که من بزرگ شدم. پشت این وقت گذاشتن ریموندا برای خود معنی مخفی شده و این مهم نیست که او کجا کار میکند، سالن فرودگاه را تمیز کند یا یک حمام را بشوید. من زنهای زیاد مشابهی را میشناسم و به آنها احترام میگذارم چرا که آنها به خودشان احترام میگذارند.
امیر مهرانی
منبع : کافه نمایش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست