یکشنبه, ۱۱ آذر, ۱۴۰۳ / 1 December, 2024
مجله ویستا


نقش زنان در ادبیات آمریکای لاتین


نقش زنان در ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات، فرهنگ و هنر هر منطقه و کشوری برگرفته از تمدن، تاریخ و سنت آن منطقه است. همانطور که زن نقش غیرقابل انکار و مؤثری در تمدن، فرهنگ و تاریخ منطقه دارد، در ادبیات و هنر آن منطقه نیز حضور پیدا می‌کند. این حضور یا در محتوای اثر و خود اثر جلوه‌گری می‌کند و یا در مؤثر و خالق آن‌ها.
بنابراین شناخت ادبیات، فرهنگ و هنر هر منطقه‌ای با قطع نظر از زنان و شخصیت بومی و هنری آن‌ها، شناختی عقیم و ناقص است، لذا نباید در شناخت ادبیات آمریکای لاتین که یکی از رازآلودترین و شاخص‌ترین ادبیات و سبک‌های هنری و ادبی عصر حاضر است، این قشر از جامعه را از قلم بیندازیم؛ ادبیاتی که بر خلاف بسیاری از ادبیات و هنرهای فاخر، با داشتن شاخصه‌های عالی و فاخر ادبی و هنری، اقبال عمومی و جمعی را هم به دنبال خود داشته است. به این منظور، در این نوشتار سعی شده شناختی هرچند کوتاه، بر ادبیات زنان آمریکای لاتین داشته باشیم.
حضور زنان در ادبیات آمریکای لاتین از سال‌ها قبل مشهود بوده است، اما به شکل استثنا و نه قاعده، برخلاف صده اخیر که حضورشان به شکل قاعده در آمریکای لاتین پدید آمده و حضور زنان در ادبیات با ذکر چند نام و اسم خاتمه نمی‌یابد. حتی با وجود مشکلات نشر و کمبود انتشار آثارشان، نه تنها در کنار مردان به قدرت‌نمایی پرداخته‌اند، بلکه شخصیت‌های همچون: کریستینا پری روسی(۱)، ایزابل آلنده(۲)، النا پونتا توسکا (۳) به قله‌های ادبیات جهان، شهرت و محبوبیت رسیده‌اند.
این پدیده را نمی‌توان یک مه زودگذر به حساب آورد و به ناچار این پدیده را باید به عنوان اتفاقی عمیق در تاریخ، فرهنگ و هنر آمریکای لاتین پذیرفت و زنان را در آمریکای لاتین به عنوان قشر عظیمی از ادبیات این منطقه به حساب آورد.
البته اوج سبک داستانی زنان صرفاً به خاطر کیفیت آثارشان نیست، بلکه به خاطر تغییر عمیق در معیارهای ادبی در آمریکای لاتین نیز است. در داستان‌های آن‌ها بیش از هر چیز دیگر، بُعد مکمل طبیعت انسان و رابطه‌های بین افراد را مشاهده می‌کنیم.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که داستان‌های زنان آمریکای لاتین را — علاوه بر حضور محوری شخصیت زن در داستان‌های‌شان — از مردان آن‌ها متمایز می‌کند، پرداختن آن‌ها به درون‌گرایی، شعرگویی، توهم و اروتیک است که زیر نفوذ سبک ادبی خاص مهاجرین رئالیستی و یا نئورئالیستی قرار می‌گیرد. البته وجود این خصوصیت به این معنا نیست که داستان‌های آن‌ها زنانه محض است و باید در آن‌ها فقط به دنبال ملاک‌های سنتی زنانه گشت، بلکه مانند تمام داستان‌نویسان زن، خصوصیت‌های مشترک و یا حتی مردانه‌ای در آثارشان دیده می‌شود، همان طوری که داستان‌های مردان هم مردانه محض نیست. یکی دیگر از ویژگی‌هایی که نویسندگان زن — شاید به خاطر احساسات درونی زنانه خودشان — در آن تبحر خاصی دارند، بیان حالات و احساسات خاصی است که می‌توان آن را به چند دسته تقسیم کرد:
الف: بیان حالات و احساسات دوره کودکی و نوجوانی: آثار بسیاری از نویسندگان زن آمریکای لاتین با این موضوع و محتوا دیده می‌شود که از برجسته‌ترین و معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به «دختر بچه بد» اثر «منتسرات اردونز بیلا» (۴) اشاره کرد. داستانی که در آن نویسنده، دختر بچه‌ای را نشان می‌دهد که در خیالات و ذهن خود به دنبال جدایی از عرف، قاعده و قانون، خواستار رفتار دلخواه خود است و به نوعی از زنی که در آن است ابراز گلایه و شکایت می‌کند، در قسمتی از داستان می‌خوانیم:
«می‌خواهم دختر بدی باشم و هیچ وقت ظرف‌ها را نشویم و از خانه فرار کنم. تکلیف‌هایم را به کسی توضیح نمی‌دهم، تخت‌خوابم را هم مرتب نمی‌کنم.» ولی در نهایت با وضع موجودش کنار می‌آید و به آن راضی می‌شود. البته شاید بتوان این داستان را در سلسله آثار فمینیستی قرار داد.
ب: بیان رابطه‌های پیچیده بین زن و مرد، به ویژه در ارتباط با روابط عاشقانه: البته شاید بتوان گفت قوی‌ترین آثار آمریکای لاتین از این نوع، متعلق به نویسندگان زن است که بهتر و عمیق‌تر به این روابط و لایه‌های آن پرداخته‌اند. از بهترین نمونه‌های آن در زنان و حتی در میان مردان می‌توان به «نامه‌های عشق خیانت شده» اثر ایزابل آلنده اشاره کرد.
آلنده در آن داستان‌ دختری را به تصویر می‌کشد که با نامه‌هایی که به پسرعمویش منتسب است، عاشق و دلباخته او می‌شود، ولی پس از ازدواج و سال‌ها زندگی با او متوجه می‌شود که شخصیتی که در ذهن و نامه‌هایش عاشق او بود پسر عمویش نیست. تا این‌که با امضایی که در کارنامه پسرش می‌بیند، نویسنده واقعی آن نامه‌ها یعنی دوست شوهرش و معلم پسرش را می‌شناسد. در جایی از این داستان می‌خوانیم: «آنالیا از این که نمی‌توانست تصویر آن معشوق خیالی را با تصویر شوهری از پوست و استخوانش تطبیق دهد، احساس مضحکی به او دست می‌داد، لوییس هیچ وقت به آن نامه‌ها اشاره نمی‌کرد و وقتی که آنالیا به این موضوع می‌پرداخت، دهانش را با حرکتی محبت‌آمیز می‌بست». آلنده در پرداخت روابط خاص بین زن و مرد و بُعد خاص نگاه زن به مرد تبحر خاصی دارد که این‌ها را در داستان‌هایش به گونه‌های مختلف نشان داده است، و ابعادی از این رابطه را بیان می‌کند که کمتر به آن پرداخته شده است.
ج: بیان پیچیدگی رفتاری مردان: بدین شکل که نویسنده زن، روان یک مرد را می‌شکافد و از درون آن با احساس انتقادی و هم‌دردی، ساختار تصویر زن را به ما معرفی می‌کند و زن خودش را در آینه مرد نگاه می‌کند که می‌توان در این رابطه به داستان «سینما پرادو» اثر «النا پونیا توسکا» اشاره کرد. نویسنده در آن مردی را نشان می‌دهد که در ذهن خود عاشقانه علاقمند بازیگر زنی است و برخی از رفتارهای آن زن در فیلم‌هایش او را ناراحت می‌کند و به ستوه می‌آورد، تا حدی که در حین پخش فیلم آن زن، به پرده سینما حمله می‌کند و آن را پاره می‌کند و رابطه ذهنی خود با آن زن را به هم می‌زند. در بخشی از این داستان می‌خوانیم: «دوشیزه، عصر امروز، بهتر بگویم امشب، شما مرا نابود کردید، از اینکه این موضوع برای شما مهم باشد، بی‌اطلاع هستم، ولی من یک مرد خرد شده هستم، مردی وابسته به یک سایه دروغین».
نکته دیگری که در ادبیات و آثار زنان آمریکای لاتین همچون مردان آن‌ها دیده می‌شود، نقش سیاست در ادبیات آن‌ها است،‌ که آثاری را با این مضمون در آثار آن‌ها می‌بینیم، مانند: «یک هفته هفت روزه» اثر «ماگالی گارسیا رامیس» (۵). البته این جریان سیاست در ادبیات زنان آمریکای لاتین دلایل متعددی دارد. شاید یکی از آن‌ها، وضع آشفته سیاسی کشورهای آمریکای لاتین و تلاش وسیع مردم و چریک‌های چپ‌گرا برای استقلال و از بین بردن حکومت‌های دیکتاتوری همچون پینوشه است. این کوشش به نویسندگان آمریکای لاتین نیز سرایت کرد و با انتشار آثاری از این دست خود را نشان داد. اما شاید مهم‌ترین دلیل جاری بودن موضوع سیاست در ادبیات آمریکای لاتین و زنان آن‌ها، این است که بیش از نیمی از داستان‌نویسان و فعالان ادبی آمریکای لاتین، کار خود را از حرفه خبرنگاری و روزنامه‌نگاری شروع کرده‌اند. این شروع کاری آن‌ها که سرلوحه‌اش توجه به سیاست و مسایل سیاسی است، باعث جریان آگاهانه و ناآگاهانه سیاست در آثار و داستان‌هایشان شده است. در این ارتباط می‌توان به ایزابل آلنده – دختر سالوادور آلنده رهبر و رییس جمهور شیلی – النا پونیاتوسکا، ماریلا سالا (۶) و ماگالی گارسیا رامیس اشاره کرد.
۱) کریستینا پری رسی در اروگوئه متولد شد و شهرتش در داستان و شعر می‌باشد. (Cristina Peri Rossi)
۲) ایزابل آلنده سال ۱۹۴۲ در شیلی متولد شد و حرفه خبرنگاری را از هفده سالگی شروع کرد. آلنده دختر سالوادور آلنده رییس جمهور شیلی، فروپاشی حکومت پدرش توسط پینوشه را باعث نویسنده شدن خود می‌داند.
(Isabel Allende)
۳) النا پونیا توسکا سال ۱۹۳۳ در پاریس متولد شد اما در سال ۱۹۴۲ به همراه خانواده‌اش به مکزیک نقل مکان کرد و در بیست سالگی با حرفه خبرنگاری شروع به کار کرد. (Elena Poniatowska)
۴) منتسرات اردونز بیلا اهل کلمبیا است و در سال ۱۹۴۱ در بارسلونای اسپانیا متولد شد. منتسرات هم شاعر، هم مترجم و هم ناشر و داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس است. (Monteserrat Ordonez)
۵) ماگالی گارسیا رامیس اهل پورتوریکو است و به عنوان خبرنگار و استاد دانشگاه پورتوریکو کار کرده است. (Magali Garcia Romis)
۶) ماریلا سالا در سال ۱۹۵۲ در لیمای پرو متولد شد. او نویسنده و خبرنگار است. (Mariella Sala)
منبع : firooze.com
منبع : گیگاپارس