چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا


شهر طلا


شهر طلا
بدن بخاطر این که به رشد و پرورش نیاز دارد با هزار شیوه ما را بخود مشغول می دارد . آن ما را از خواست ها، تمایل ها، بیم ها ( و همه گونه توهم و بسیاری ازامور مهمل) لبریز می سازد، تا آن جا که ، هم چنان که گفته می شود ، در واقع، هرگز هیچ نوع فکری از بدن به ما نمی رسد . بدن تنها باعث بروز جنگ، اختلافات داخلی و مبارزه می شود زیرا تمام جنگ ها معلول میل به کسب ثروت است و این بدن و [ لزوم ] مراقبت از آن است که ما را اسیر خود می سازد.[۲]
به نظر می رسد که مطابق با سه بخش از روح، سه خوشی ( لذت ) وجود دارد و بر اساس هر قسمت، یک ناخوشی و نیز انواع میل ها و قواعد وجود دارد.
... اولین بخش از روح، قسمتی است که انسان بوسیله آن چیزها را می آموزد و دومین بخش از آن، قسمتی است که شخص از طریق آن عصبانی می شود. و اما برای سومین بخش از روح، اسم خاصی در نظر نداریم زیرا آن امری چند وجهی است. از همین رو، این بخش را قسمت اشتهایی ( بخاطر تنوع امیال برای غذا ، آشامیدن ، نیاز جنسی و تمام چیزهای مرتبط با آن ها ) می نامیم. اما این قسمت اخیر را قسمت عشق به پول نیز می توان نامید زیرا چنین امیالی بوسیله پول به گونه ای بسیار آسان ارضا می شوند.[۳]
کتاب شهر طلای وستبروک فقط یک کتاب نیست؛ آن یک سند اعتقادی است. همان گونه که پس از غارت شهر رم توسط آلریک[۴] و سلب احساس امنیت از آن شهر، به سنت آگوستین الهام شد تا کتابش « شهر خدا» را بنویسد،[۵] شهر طلای وستبروک نیز زمانی منتشرشد که اسامه بن لادن شهر نیویورک را به وحشت انداخت و احساس امنیت را از آن سلب کرد. سر انجام این که، سنت آگوستین فردی امید وار است: خدا طرح وبرنامه ای دارد که بر اساس آن تمام رنج ها به یک نتیجه [ مطلوب ] منجر خواهد شد .[۶]
وستبروک فردی شکیبا ست: در شهر طلا این امکان وجود دارد که زندگی مان را بهبود بخشیم؛ البته اگر بپذیریم که آن شهر، شهر خدا نیست و هرگز نیز شهر خدا نخواهد بود.[۷] باید بپذیریم که ازخود بیگانگی ( نشان شهر طلا ) بهتر از نسل کشی است. [۸]
وستبروک به ما یاد آوری می کند که برای مقابله با خشونت نهفته در قلب انسان ها، نظم جهانی ایجاد شده بعد از جنگ جهانی دوم، بهترین چیزی است که به تحقق آن می توانستیم امیدوار باشیم . شهر طلا ضرورتا قابل تحسین نیست اما برای حفظ ما از شر پدیده هایی نظیر هیتلر ضرورت دارد. با وجود این، نباید با آرمان های متکبرانه به خود آسیب برسانیم؛ ما در جنگ هستیم و در جایی زندگی می کنیم که می کوشد بوسیله بمب های اتمی ازنظمش دفاع کند. [۹] با این همه، این کافی نیست .
ورای این امر بدیهی که " ممکن است حقیقت جلوه کند " ، وستبروک می کوشد تا نشان دهد که شهر طلا " از لحاظ اخلاقی درست است".[۱۰] بازار آن سوی مرزهای ملی - با تمام نابرابری ها و از قرار معلوم، خلا های اخلاقی اش – نمی تواند برای ما خوشبختی به ارمغان آورد، اما دست کم می تواند برای ما نوعی صلح و صفا به بار آورد. وستبروک می داند که برای موجه جلوه دادن شهر طلا به شیوه ای برای تشخیص شرارت نیازمندیم، حتی وقتی آن شرارت مربوط به خودمان است ؛ یعنی این که ما به فرموله کردن عدالت نیازمندیم . او می داند که " پادشاهان ظالم ( ناعادل ) همانند باند های تبهکار هستند."[۱۱] صرف نظر از آن چه که ممکن است راجع به توجیه او از نظم جهانی مان فکر کنیم، خودکاوی ( تحلیل ضمیر ) صادقانه وستبروک نشان می دهد که تامین سرمایه، نهاد های آن و فرهنگ جهانی منبعث از آن ها، برای جلوگیری از شرارت های توتالیتری ( اقتدار گرایانه ) ضروری بوده اند. او باب نقد سیاسی فرهنگ حاصل از سرمایه جهانی و مبتنی بر معیارهای آن را می گشاید و بدین وسیله از تبدیل فرهنگ بر آمده از سرمایه جهانی به یک سری اصول بنیادگرایانه، جلوگیری می کند. به همین دلایل، کارکنان دولتی بین المللی، بانک دار ها ، دیپلمات ها، دانشگاهی ها، سیاستمدارها و منتقدان فرهنگی به یک اندازه از کتاب وستبروک بهره مند می شوند .
از بین تمام بحث های مربوط به امپراطوری و دفاع از جهانی شدن[۱۲]، استدلال وستبروک خوشایند است زیرا او اخلاق سیاسی را برای نظم جهانی مبتنی بر سرمایه به ارمغان می آورد . همچنین استدلال وستبروک بدین سبب نشاط بخش است که وی مقالاتی را برای طرح دفاعیه اش بر می گزیند. در مورد موضوع مورد بحث او، سبکی مناسب درحد و مرز بین اظهارات علمی، فلسفی و ادبی به آسانی رشد می کند. یا همچنان که خود وی می گویدسبک بیان او به تجربه، اعتقاد و گفتار نزدیک می شود.[۱۳]
استدلال وستبروک در چهار قسمت اصلی سازماندهی می شود: سرشت میل، نقد مزاجی، فلسفه های از توان افتاده، و بسوی اقتصاد سیاسی کلان شهر ها، کوششی برای باز اندیشی در مورد جهانی شدن فراتر از قالب های ذهنی دولت – ملت. وستبروک محدودیت های ذاتی تمام نظم های نهادی جوامع انسانی را تصدیق می کند: هرحکومتی تعصبات و پیشداوری های اصلاح ناپذیری دارد. با این وجود، بعد از قتل عام یهودیان، این بهترین نظمی است که تاکنون بدست آورده ایم . وستبروک قصد دارد تا تظاهر کنندگانی را که در اطراف خیابان نوزدهم ۷۰۰ ان دبلیو واشینگتن دی سی ۲۰۴۳۱ پرسه می زنند، آگاه سازد که نهادهای مالی جهانی ما نیز مروج فضیلت های اساسی هستند.
چنانکه خانم کروگر، جانشین مدیر عامل صندوق بین المللی پول، به نقل از سقراط می گوید: « به یک معنا ، ما پاداش های فضیلت را تعلیم می دهیم : ... و [ همچنانکه سقراط گفت ] من هم به شما می گویم که فضیلت از طریق پول بدست نمی آید: اما فرد از طریق فضیلت به پول و همه ی چیزهای خوب دیگر دست می یازد ( هم در سطح فرد و هم در سطح دولت [۱۴] ) . در مورد وستبروک بدیهی است که او نظم جهانی را بعنوان ترتیبات قانونی فراسوی / مادون/ پهلوی /پیرامون / داخل دولت – ملت ها تلقی می کند. ما در کلان شهرهای مجازی منفردی زندگی می کنیم که وستبروک آن ها را سرمایه داری فراملی نامیده است. این کلان شهر در یک فرهنگ عمومی سهیم است: عقایدی راجع به قرارداد ، ملک، پول، تاریخ و فرد. این چارچوب مرجع، یک سیاست مجازی، ماتریکس، است. ما شهروندان جهان هستیم اما نه جهان واجد همبستگی، عدالت و صلح. شهر طلا شهری موفق است زیرا آن ثروتی فراوان تولید می کند. با این همه، شهر طلا نمی تواند دارای حس عدالت خواهی باشد. سازمان های مردمی نباید به نهاد های برتون وودز[۱۵] اعتراض کنند – دست کم آن ها را سپر بلای تمام آن چیزی نکنند که در مورد جهانی شدن صدق می کند – اما آن ها باید به « خصیصه اساسی زندگی سیاسی امروز » اعتراض کنند. [۱۶]
وستبروک پاره ای از سوء تفاهم ها را برطرف کرد . جهانی شدن بمعنی انتقال [ قدرت ] از حکومت به بازار ( ایجاد اقتدار نامناسب) نیست. رابطه بین بازار و حکومت تغییر یافته است. با این وجود، هنوز مقوله های سیاسی را برای تبیین آن تغییر، توسعه نداده ایم . [۱۷]
بنابراین، وستبروک بیشتر دل مشغول سوالات ذیل است: آیا حکومت ما درست است؟ آیا آن یک جامعه درست را تقویت می کند ؟ آیا ما از یک زندگی پسندیده و دارای فضیلت برخوردار هستیم؟ [۱۸]
در پاسخ به این پرسش ها، وستبروک پاره ای از پیش فرض ها را معتبر می داند. برای مثال، جهانی شدن هم اینک نیز کامل است.
همه جوامع، از جمله کشورهای در حال توسعه، بوسیله موقعیت شان درشبکه جهانی درک و تعریف می شوند. جهانی شدن یعنی موفقیت تلاش های مدرنیته برای غلبه بر فاصله. [۱۹]
افزون بر این، جهانی شدن بمعنی پایان عصر دولت - ملت نیست اما آن عمل کردن و فکر کردن مبتنی بر سیاست های محدود به دولت - ملت را غیر ممکن می سازد. همچنین وستبروک با تشخیص این نکته که مهم ترین شکل رقابت، سرمایه گذاری خارجی شرکت های فراملی است، معتقد است که جهانی شدن از طریق ایجاد شرایط بازار انحصاری، بعنوان « فرایند همسان کننده نظم فرهنگی » تلقی می شود .[۲۰] « جهانی جدید و به عبارت دیگر، فرهنگی جدید در حال ظهور است » .[۲۱] فرهنگی که با اعتقاد به نهاد های پولی و مالی ( و نه دولت – ملت[۲۲]) رسمیت یافته است. سر انجام این که، هدف جهانی شدن، ایجاد نظامی برای محافظت از خطرات توتالیتری دولت – ملت است.[۲۳] شهر طلا پاسخی است به ادعای سلطه لویاتان[۲۴] بر زندگی اجتماعی و اقتصادی[۲۵] .
نهادهای برتون وودز و نهادهای اروپایی، ترتیباتی در مقابل این خطر توتالیتری هستند. ملی گرایی ممکن بود جهان را ویران کند، و از همین رو، باید کنترل می شد و بدرستی و طبق موازین اخلاقی هم باید چنین می شد. برتون وودز جانشین وستفالی[۲۶] شد.[۲۷] بعد از جنگ جهانی دوم قدرت های پیروز آتلانتیک شمالی یکپارچگی اقتصادی را برگزیدند زیرا آن ها دریافتند که عزلت گزینی اقتصادی انگیزه های جنگ را ایجاد کرده است.[۲۸] شهر طلا بر ضد هیتلر احداث شد اما تحت لوای حکومت استالین رشد کرد .[۲۹]
در واقع، شهر طلا با فروپاشی دیوار برلین شناخته شد. مردم جهان، مدیسون را بر مارکس ترجیح داده اند: « ما ازهمبستگی جهانی دست شستیم و شهر طلا را احداث کردیم».[۳۰] با وجود این، وستبروک دلایلی مهم تر برای احداث شهر طلا در نظر می گیرد.[۳۱] در پشت لیبرالیسم بین المللی بعد از جنگ (اعم از تعابیر اقتصادی یا سیاسی آن)، مسائلی مانند آشوویتس، مستمندان آلمانی در صف ایستاده برای دریافت غذا و آشپزخانه های سوپ آمریکایی[۳۲]، جنگ های وردون[۳۳]، پاساندال و نبرد سام[۳۴]، و ترس از تمدنی با محدودیت های فراتر از وحشیگری وجود دارد.[۳۵]شهر طلا به شهروندانی آموزش دیده نیازمند است اما آن ها باید سالم هم باشند . نمونه آرمانی یک شهروند خوب، مشتری (خریدار) است. به عبارت دیگر، شهر باید بر اساس بازار های منظم، « چرخه انگیزش وارضای امیال معمولی بجای امیال ایجادشده بوسیله افکار »، پایه گذاری شود .[۳۶] شهر طلا باید اولین شهر خوک ها باشد: این شهر، صرف نظر از مرزهای سیاسی، باید انباشت امیال باشد ». [۳۷] آن باید یکپارچگی اقتصادی را بر ایدئولوژی، و رضایت فردی را بر علائق سیاسی ترجیح دهد.[۳۸]
پول جوهر شهر طلاست: پول بر میل پیوسته متغیر دلالت دارد [۳۹]، و این « یک قاعده حسابداری است که توسط پیمان های حقوقی و قدرت حاکم مورد حمایت قرار می گیرد » .[۴۰] بخاطر ماهیت پول، « شهر طلا، واحد سیاسی آینده است و این شهر در حال حاضر، وجود ندارد. آن همواره شهری مناسب خواهد بود اما نمی توان آن را به آسانی ایجاد کرد .[۴۱]
برقراری امنیت بهترین وضعیتی است که شهر طلا نوید تحقق آن را می دهد .[۴۲] اما شهر طلا بر اساس ترس، محرومیت و ستیز برای دست یابی به مقام پایه گذاری می شود. با از بین رفتن همبستگی، شهر طلا براساس حسد پایه گذاری می شود. [۴۳]
شهر از شهروندانش انتظار دارد که ایجاد نابرابری ها و دائمی ساختن آن را هدف قرار دهند: « مالکیت بیشتر برای آزادی عمل بیشتر» .[۴۴] اگرچه شهر طلا با این هدف انحصاری ایجاد می شود که به افراد اجازه دهد تا با یا بدون هدف، شعله زندگی شان را برافروخته نگهدارند، آن مانع از این می شود که شهروندان اندیشه های صریح مشترکی در باب عدالت و فضیلت ( که به عرصه خصوصی واگذار می شود ) داشته باشند.
با این وجود، وستبروک می خواهد پاره ای از اصول اخلاقی و درستکاری را در کانون شهر فراهم آورد . او بر این اعتقاد است که حتی وجود نوعی عاطفه در اینجا امکان پذیر است. برای انجام چنین کاری، باید درک کنیم که بازارها دارای اخلاق، زیبایی و افسانه های متعلق به خودشان هستند. این امر حقیقت دارد که زندگی در این صورت خیالی کلان اقتصادی که بوسیله میل تحریک می شود، بمعنی مواجه شدن با بیگانگی، نادرستی و مصرف گرایی است. [۴۵]
یک واحد سیاسی که به شهروندانش اظهار می دارد که آن ها می توانند بدون قصد و نیت عمل کنند، نمی تواند مورد علاقه باشد، به این دلیل ساده که چیزی وجود ندارد تا مورد عشق وعلاقه و موضوع عواطف واقع شود.[۴۶]
در مقایسه با کشتار یهودیان در آلمان، هنوز فاقد گزینه های در دسترس دیگری هستیم. اگر این امر را بپذیریم ، ممکن است شروع به درک این نکته کنیم که حتی در این ماتریس مالی ( که در آن عدالت بطور جدی دنبال نمی شود ) اگرهمبستگی را بدست نیاوریم، می توانیم همدردی دیگران را کسب کنیم.
حصول همدردی برای پیشگیری از جنگ، کافی به نظر می رسد. « همدردی بهترین چیزی است که ما ( رهبرانی که بمب های هوشمند و اعتبارات مالی را در اختیار داریم ) می توانیم به تحقق آن امیدوار باشیم تا سرکوب هایی را که نمی توانیم از شر آن ها رها شویم، توجیه کنیم.[۴۷]
سر انجام این که، بانکدارها صاحبان واقعی تمدن ما هستند. آن ها وظیفه بسیار دشوار جنگ تعالی بخش و مدیریت تناقض های تشکیل دهنده تمدن را بر عهده گرفته اند.[۴۸] با در نظر گرفتن منافع ما، بانکدار ها چرخه تکراری تمایل به تولید و تغییر ماهیت سرمایه را مدیریت می کنند تا تنها توهمی از پیشرفت را ایجاد کنند. حقیقت شهر طلا اعترافی خاموش به این نکته است که جهد بلیغ مان در طلب حقیقت، فضیلت و عدالت، می توانست به نابودی مان منجرشود.
برای این که شهروندان شهر طلا زندگی خوبی داشته باشند، حسن نیت و احتمالا باغ شخصی، تنها چیزی است که به آن نیازمندیم.[۴۹] شهروندان ثروتمند شهرطلا باید چنان رفتار کنند که گویی آن ها در سیاست های یک شهر آرمانی مشارکت دارند؛ آن ها باید به « شهروندانی در حد و اندازه های آن چه که می بینند »، تبدیل شوند .[۵۰] اما شهروندان ثروتمند شهرطلا باید براساس حدس و گمان عمل کنند چرا که اگر نشان هایی از شهر خدا ( در این جا، در این شهر دنیوی ) وجود داشته باشد، آن ها فقط بعنوان « مقیمان موقت بیگانه » به زندگی خود ادامه می دهند .[۵۱]
ما باید صبور باشیم زیرا مادام که انسان « تخته بند این پیکر فانی است» به زائری در یک سرزمین بیگانه می ماند که به مدد « ایمان» ره می پوید و نه « بینش ».[۵۲] برای اکثر شهروندانی که زندگی خوبی در شهر طلا ندارند [۵۳] به چیزی بیش از حسن نیت و باغ شخصی نیازمندیم ؛ ما به عدالت نیازمندیم. و در اینجاست که آرمان انتقادی وستبروک درباب همبستگی در شهر طلا، باید یک اقدام مهم و همگانی در روزگار ما باشد.
بلوک غرب راجع به فکر- آزادی افراد برای تفکر، بیان و عمل – صحبت کرد و در مورد تامین معاش، توانایی افراد برای خرید در یک جامعه سازمان یافته بوسیله اشتها، به توافق رسید. بلوک شرق راجع به تامین معاش ، حق کار کردن و برخورداری ازسطح مناسبی از ثروت مادی، صحبت کرد اما در مورد فکر، همبستگی افراد با جامعه سازمان یافته بوسیله برنامه ریزی دیوانسالارانه، به اجماع رسید. پس از وقوع اکثر انقلاب های مخملی که به جنگ سرد خاتمه داد، اکنون آشکار شده است که ما بر حق بودیم و مواضع بلوک شرق بعنوان یک رویه قانونی اشتباه بوده است. اما اکنون در شهر طلا باید به طرح این پرسش پرداخت که تا چه حد می توانیم بر سیاست های مربوط به فکر تمرکزکنیم.
این مطلب با عنوان «پناه بردن به شر کوچک تر» در نشریه کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۹۹- چاپ شده است.
شهر طلای وستبروک : بین شهر خوک ها و شهر خدا[۱]
نقد و بررسی: میگوئل گونزالز مارکوس
ترجمه: علی علی آبادی
[۱] - نقد و بررسی کتاب «شهر طلا: عذر خواهی برای سرمایه داری جهانی در دوره نارضایتی» تالیف دیوید آ. وستبروک(David A. Westbrook) ، ( راتلیج، ۲۰۰۴)
[۲] - افلاطون، فیدون، ۶۶، ب- د، ۵۷
[۳] - افلاطون، جمهوری، ۵۸۰، د – ی ، ۱۱۸۸
[۴] - Alaric (۳۷۰- ۴۱۰)
پادشاه ویزیگوت از قبیله گاث (قبیله ای در شرق آلمان). اولین رهبر آلمانی که رم را فتح کرد. (مترجم)
[۵] - جی.آر. اوانز، درآمدی به سنت آگوستین، در مورد شهر خدا برضد پاگان پانزدهم (ترجمه هنری بتنسون، انتشارات پنگوئن، جی. آر اوانز در چاپ جدید این کتاب، مقدمه ای جدید را همراه با یادداشت ها و روزشمار وقایع بر آن افزوده است ، چاپ ۲۰۰۳)،
( ۱۴۶۷)
[۶] - همان ،ص۴۴۹
[۷] - وستبروک، ر ک: یادداشت شماره ۱، ص۳۰۱ ( «با این وجود، می توانیم(و باید) به تاسیس یک حکومت بهتر امیدوار باشیم. شهر طلا، شهر خدا نیست و هرگز نمی تواند شهر خدا باشد»).
[۸] - بعنوان مثال رک: همان، ص ۲۹۶ ( فناوری که اعمال چنین قدرتی را از چنین مسافت هایی ممکن می سازد از تحقق جوامع کوچک و یکدل ، حداقل بدون انقلاب، ممانعت بعمل می آورد. و بیگانگی بهتر از قتل و خونریزی است. این بمعنی یک عذر خواهی برای سرمایه داری جهانی است.» )
[۹] - همان، ص ۹
[۱۰] - همان، ص ۳۰۳ (« معتقدم که سرمایه داری فراملی نه تنها غیر قابل اجتناب است بلکه آن از لحاظ اخلاقی هم درست است»).
[۱۱] - سنت آگوستین، یادداشت شماره ۲، ص۱۳۹
[۱۲] - ( بعنوان یک مثال کلی) ر ک : نیال فرگوسن، امپراطوری: ظهور و سقوط نظم جهانی بریتانیا و درس هایی برای قدرت جهانی ( بیسیک بوکس، ۲۰۰۳) (۲۰۰۲) ؛ جوزف ای. استیگلیتز، جهانی شدن و نارضایتی ها یا ناخرسندی ها (۲۰۰۲).
[۱۳] - وستبروک، ر ک: یادداشت۱، ص۳۰۴
[۱۴] - نایب رئیس صندوق بین المللی پول « آن ا. کروگر»، واشینگتن دی سی، ۱۵ آوریل ۲۰۰۴ . رک:
http://www.imf.org/external/np/speeches/۲۰۰۴/۰۴۱۵۰۴.htm
[۱۵] - Bretton Woods Institution
[۱۶] - وستبروک، رک: یادداشت ۱، ص۳
[۱۷] - همان، ص ۵ (« افکار سیاسی ما باید با شناخت آن بازارهایی شروع شود که حکومت را غیر ضروری نمی داند؛ بازارها نوعی از حکومت هستند».)
[۱۸] - همان
[۱۹] - همان، صص ۶ و ۳۹ ( بازار ها ماده زدا هستند؛ خصیصه فیزیکی معاملات اقتصادی رو به افول است).
[۲۰] - همان، ص۱۰
[۲۱] - همان، ص۱۱
[۲۲] - همان، ص ۶۵ (« یکسان سازی ای که جهانی شدن اغلب بدرستی به آن متهم می شود، تصادفی نیست. بخش عمده ای از یکسان سازی، ناشی از ساختار مالی، بخصوص بیزاری سرمایه از عدم قطعیت و علاقه آن به امور آشناست.»)
[۲۳] - همان، ص ۱۴، همچنین ص ۲۵ ( «بنابراین، هیتلر شاهزاده تاریکی [ یا ظلمت] علیه سیاست سازمان یافته کلان شهری است.»)
[۲۴] - Leviathan
[۲۵] - همان، ص۱۲
[۲۶] - Westphalia
[۲۷] - همان، ص۲۰
[۲۸] - همان، صص۲۱ تا ۲۵
[۲۹] - همان، ص۳۰ تا ۳۱
[۳۰] - همان، ص ۳۲ و ص ۳۸
[۳۱] - همان، صص ۳۴ و ۳۵ (دلایلی وجود دارد که براساس آن حدس بزنیم ذهن «فراتر از نقطه معینی از پیچیدگی، بیگانه، بی ثبات و مستعد پرخاشگری می شود»)
[۳۲] - محلی است برای توزیع رایگان یا ارزان قیمت غذا در بین افراد فقیر این مکان ها بویژه در دوره رکود اقتصادی امریکا در این کشور رواج یافته بودند. به گونه ای که آل کاپون جنایتکار معروف امریکایی نیز (احتمالا برای بهبود وجهه خویش) اقدام به تاسیس چنین مکانی کرده بود.
[۳۳] - Verdun
نبرد اصلی بین آلمان و فرانسه در جنگ جهانی اول که از فوریه تا ۲۱ جولای ۱۹۱۶ ادامه داشت. (مترجم)
[۳۴] - The Battle of the Somme
حمله فرانسه و انگلیس به مواضع مستحکم آلمان در شمال رودخانه سام در فرانسه که از تاریخ ۱ جولای تا ۱۳ نوامبر ۱۹۱۶ ادامه داشت. نبرد سام استعاره ای از یک کشتار بیهوده و بی هدف است .(مترجم)
[۳۵] - همان، ص۳۵ همچنین ص۱۴۹
[۳۶] - همان، ص۳۷
[۳۷] - همان، ص ۳۸
[۳۸] - همان، ص ۳۷
[۳۹] - همان، ص ۴۳
[۴۰] - همان، ص۴۹، همچنین ص ۵۶ ("بدین ترتیب، شهر طلا مثل یک فضای ارتباطی تعریف می شود که در آن، پیمان های حقوقی احاطه کننده معرفی های ما از نگهداری پول نوسان پیدا می کند.").
[۴۱] - همان، ص۶۸
[۴۲] - همان، صص ۷۲-۷۳
[۴۳] - همان، ص ۸۸
[۴۴] - همان، ص ۸۹
[۴۵] - همان، ص ۱۲۵- ۱۲۷
[۴۶] - همان، ص۱۲۷
[۴۷] - همان، ص۲۸۸
[۴۸] - همان، صص ۲۶۹-۲۷۰
[۴۹] - همان، ص ۲۹۰
[۵۰]- افلاطون، جمهوری، ۵۹۲، ص ۱۱۹۹(جان ام- کوپر، و دی .اس. هاتچینسون، گردآورندگان، کامپلیت ورک، ۱۹۷۷).
[۵۱] - سنت آگوستین، یادداشت ۲، ص ۷۶۱
[۵۲] - همان، ص ۸۷۳
[۵۳] - ر ک : گروه بانک جهانی، چشم انداز جهانی، (۲۰۰۴)
http://www.worldbank.org/data/wdi۲۰۰۴/Section۱-intro.pdf
چشم انداز جهانی بیانگراین نکته است که بیش از یک میلیارد نفر از ساکنین زمین در فقر شدید بسر می برند.