چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
اول برنامه بعد اصول

بله اشتباه میكردم. به مرور فهمیدم كه همهچیز تنها وقتی سر جای درست خواهد بود كه شما بدانید چه اصولی را میخواهید. اصول فقط برای جمعبندی برنامهها و خلاصهكردن تصمیماتی كه گرفتهایم و رویكردی كه اتخاذ كردهایم به كار میآیند.
اما اگر شما میان برنامههای مختلف دودل مانده باشید، با تعمق در اصول مختلف به جایی نمیرسید. برای نمونه، دیدهاید كه در قائله سقط جنین هر دو طرف به اصول استثناناپذیر و بیعیب اخلاقی استناد میكنند اما این اصول در تضاد با هماند.
اصول قابلپذیرش معمولا به حدی بیچون و چرا هستند كه برای انتخاب یك برنامه به كار كسی نمیآیند. شك ندارم كه هر كس خودش را چپ میداند با معروفترین اصل پرداختشده از سوی فیلسوف سیاسی دهههای اخیر، یعنی اصل اختلاف جان رالز موافق است: «نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی باید به نحوی انتظام یابند كه هم (الف) به طور معقولی انتظار رود كه به نفع همه باشد و (ب) به مقامها و جایگاههایی متعلق باشد كه برای همه قابل دسترسی است.» مشكل اینجاست كه این اصل به مذاق بسیاری از دستراستیها هم خوش میآید.
شما جمهوریخواهان اندكی سراغ دارید كه حاضر باشند بگویند «ما همیشه باید در اجتماعمان افرادی فقیر داشته باشیم و نابرابریهای گزاف برای كاركرد موفقیتآمیز اقتصاد ضروری است». در عوض، جمهوریخواهان استدلال میكنند (و بسیاری از ایشان در حقیقت به این ایمان دارند) كه بهترین برنامه برای فقرزدایی، رونقگرفتن اقتصادی است و چنین اقتصادی مستلزم این است كه مردم صاحب سرمایه پولشان را به دست دلالان سهام شركتها بدهند تا اینكه به دولت بدهند.
معیارهای بازتوزیع ثروت به نفع كسانی كه كمترین بهره را از اقتصاد دارند نخواهد بود. به نظر ایشان چنین معیارهایی، گرچه با حسن نیت پذیرفته شده اما نتایجی متناقض با اصل رالز به بار میآورد.
وقتی در موضع چپ با جمهوریخواهانی كه در این خط حركت میكنند بحث میكنید، دیگر درباره اصول بحث نمیكنید. به جای این كار ما اصرار داریم كه رونق اقتصادی وقتی میتواند دربردارنده معیارهای بازتوزیعمدار باشد و موج خیزان آن همه قایقها را بلند كند كه حكومت به طور مداوم نظارت كند تا اطمینان یابیم كه این كار انجام میشود. مباحث پرثمر همه درباره واقعیتها و ارقام است، درباره پیامدهای انضمامی و مشخص تصویب مصوباتی خاص و معین.
چپ سیاسی بیش از اینكه به تفكر و تعمق در اصول محتاج باشد باید بر سر برنامههایی مشخص به توافق برسد. در نظام دموكراتیك مبتنی بر قانون اساسی همچون نظام سیاسی ما، برنامههای چپگرا نوعا به شكل طرحهایی قانونی هستند كه باید به تصویب برسند: قوانینی كه موجب افزایش برابری اجتماعی-اقتصادی شوند.
ما بیش از اینكه به توافق بر اصول اولیه نیاز داشته باشیم به فهرست برنامههای اولیه، یعنی قوانینی كه جبرانگر شكافهای نابرابری باشند، نیاز داریم.
اگر بیشتر مجلات و سازمانهای چپگرا و اتحادیههای كارگری با فهرست كوتاه قوانینی كه به زودی باید به تصویب برسند توافق كنند – اسنادی كه در صحن كنگره یا مجالس مقننه ایالتی طرح شدهاند یا باید طرح شوند- شاید اصطلاح «چپ آمریكایی» دیگر خندهدار به نظر نرسد.
اگر سازمان آمریكاییهای مدافع عمل دموكراتیك، نفع مشترك، حزب نوین، سوسیالدموكراتهای آمریكا، اتحاد زنان و مردان همجنسگرا علیه بدگویان، NOW (حالا)، و N.A.A.C.P و دیگر سازمانها همگی دست به دست هم به حمایت از منشوری كوتاه اما پرثمر به مثابه «منشور مردم» برخیزند، اتحاد مزبور نیرویی تاثیرگذار به شمار خواهد رفت.
زمانی همه كسانی كه خود را در صف چپ میدانستند به شما میگفتند كه تصویب چه قوانینی بیش از همه ضروری است: قانون ضد مجازات دلبخواهی سیاهان، قانون ضد مالیات ثابت سرانه، لغو قانون Taft-Hartley، قانون ملی بیمه درمانی Ted Kennedy و امثال اینها.
امروز روز، برای شاگردان چپگرای من بسیار دشوار است تا نام قانونی را كه به نظرشان تصویبش ضروری است به زبان آورند. به نظر نمیرسد آنها به قوانینی كه در صحن كنگره یا مجالس مقننه ایالتی مطرح میشود علاقه زیادی داشته باشند. ذهنشان جای دیگری است: به دنبال چیزی كه به آن «سیاست فرهنگی» میگویند.
میتوانید به سادگی درباره ارزشهای فردمدار در برابر ارزشهای اشتراكی، یا چندفرهنگباوری در برابر تكفرهنگمداری، یا سیاست هویت در برابر سیاست اكثریتباور با آنها گفت وگو كنید اما نمیتوانید سهل و ساده علاقه آنها را به قانونی پیشنهادی جلب كنید كه موانع دولت فدرال را از سر راه سازماندهندگان اتحادیهها بر میدارد.
چپ آمریكایی دیگر به حساب نمیآید، مگر اینكه دستوپایش را جمع كند و به یك برنامه سیاسی انضمامی و مشخص برسد. اغلب مجلات نظری، استادان و دانشجویان چپگرا در این اتهام ناپیدا مشتركند كه دیگر نمیتوان كاری كرد و امیدی به «این نظام» نیست.
تصور این كه جنبش اتحادیههای صنفی احیا شود و دوباره در مركز سیاست چپگرایانه قرار گیرد برایشان بسیار بعید است. اساسا اشاره به این امر كه كشور هنوز در حالتی مطلوب قرار دارد و هنوز روزنه امیدی برای شكستن قدرت ثروت و طمع وجود دارد، نزد ایشان خام و سادهلوحانه است.
ما باید از بزرگكردن این تردیدها درباره كشور و فرهنگمان دست برداریم و این سستیها را با پیشنهادهایی برای تغییرات قانونی جایگزین كنیم. تنها فرصت ما برای بهتركردن كشور و فرهنگ همان راهی است كه گذشتگان رفتند: برای جامعهای بدون طبقه و كاست، به رغم رخوت و خودخواهی، تلاش كردند.
چپها در دوره ترقی، از راه قانونگذاری اجتماعی با پیشنهادهایی كه Lyndon Johnson در میانه دهه ۶۰ در صحن كنگره مطرح میكرد همین راه را رفتند. چپ در سی ساله اخیر از پیگیری این خطوط ناكام ماند. چپ نمیتواند به یكباره اصولاش را متحقق كند مگر اینكه به موفقیتهایی اندك دست یابد، وگرنه به تدریج مضحكتر از حالا خواهد شد.
تنها راه رسیدن به این موفقیتها بازیافتن آرایی است كه دموكراتها به ریگان جمهوریخواه دادند، دیپلمهها و انصرافیهایی كه از آموزشگاهها و دانشگاهها و همچنین راه و رسم سیاستمداران بیزار بودند و آنها را تحقیر میكردند. این افراد، زن و مرد، سیاه و سفید با از جانگذشتگی در حمایت از افرایش حقوق مستخدمان خانگی (كه اگر شانس داشته باشند به میانگین درآمد ملی برسد) به ۳۲۰۰۰ دلار در سال كوشش كردند.
آنها كمك میخواستند. مثلا آنها خواستار مقاماتی انتخابی و نفوذناپذیر، بیمه بهداشتی و مدارسی بهتر برای كودكانشان بودند. آنها به خوبی میدانستند كه همین چیزها را میخواهند. چپ وقتی به درد میخورد كه مفصل و با جزئیات دقیق بگوید چگونه میشود به این خواستهها رسید.
این سه خواسته گزینههای خوبی برای فهرست برنامههای اولیه خواهد بود. نخستین خواسته باید در صدر فهرست باشد، زیرا بسیاری از نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی حال حاضر با رشوههای ثروتمندان به سیاستمداران اتفاق میافتد؛ رشوههایی كه فقرا هرگز نمیتوانند به سیاستمداران بپردازند.
طرحی كه با ظرافت «اصلاح منابع مالی مبارزات انتخاباتی» خوانده شد، پیشنهادی بود كه اكثر آمریكاییها از هر دسته و مرامی با آن موافق بودند: نفرت از گروههای رشوهگیر بیشرم كه انصرافیها و دكترها و لولهكشها و استادان در آن همدل بودند. كلبیمسلكی چپها در برابر نظام سیاسی ما از این قضیه ناشی میشود كه رشوهگیری راه و رسم زندگی در فضای سیاسی واشنگتن است؛ روشی كه هم مذاكرهكنندگان اتحادیهها و چپگرایان به آن خو گرفتهاند و هم نمایندگان ائتلاف مسیحیان.
فرض كنید كه كسی مانند Paul Wellstone یا Barbara Boxer بخش مغفولمانده قانون McCain-Feingold را به همگان معرفی كند كه در آن اعلام میدارد: نامزد انتخاباتی نمیتواند در تلویزیون ظاهر شود مگر در زمانی كه به رایگان از سوی شبكههای تلویزیونی در اختیار نامزدها قرار میگیرد و این زمان مابهازای پروانه گویندگان برای حضور در فضای الكترونیكی است.بر فرض كه كسی این قانون را «قانون جلوگیری از رشوهدادن به نامزدها» بنامد. بر فرض كه اتحادیهها اعلام كنند كه از این به بعد تنها به سیاستمدارانی رشوه میدهند كه از این معیار حمایت كنند، یعنی كاندیداهایی كه سعی دارند تضمین كنند كه اتحادیهها بیش از این نباید حق عضویت اعضایشان را بابت رشوه بپردازند.
و فرض كنید كه اتحادیهها اعلام كنند، اگر چنین معیاری تصویب شود، هزینهای را كه پیش از این به منظور پرداخت رشوه برای به دستآوردن آرای افراد صاحب نفوذ در شئون مختلف كنار میگذاشتند، در حمایت از تصویب قوانینی به كار میگیرند كه برای اعضایشان بیشترین فایده را به بار آورد.
گزینه دیگری كه برای درج در این فهرست میشود بیان كرد همان طرح بیمه بهداشتی عامی است كه مایه پیروزی كلینتون شد و چندی با آن بازی كرد و بعد به فراموشی سپرد.
نیمی از فقیرترین دهك جامعه هنوز از بیمه درمانی محروماند، در حالی كه ما از خیل كارمندان شركتهای بیمهای حمایت میكنیم كه برای این استخدام شدهاند تا حق ما را تا جایی كه میتوانند نادیده بگیرند.
به رغم تمهیداتی كه در بریتانیا، اسكاندیناوی و جاهای دیگر فراهم شده هیچ دموكراسی صنعتی دیگری تاكنون طرح بیمه بهداشتی عام را به اجرا نگذاشته است. مهمانان اروپایی و كانادایی در آمریكا نمیتوانند تصور كنند كه آمریكاییهای محروم از حق بیمه وقتی بیمار میشوند چه میكنند.
شكست كلینتون در كنگره برای پیگیری برنامه بهداشتی مورد نظرش چنان تصویر شد كه انگار شاهد نمایش فیلم مضحك ۳۰۰ میلیونی هستیم نه شاهد یك تراژدی ملی. از این نظر، جزئیات این طرح جدید بیش از سند قدیمی كندی ارزشی نداشت.
اگر چپها چنین سندی را انتخاب میكردند و به گفت وگوهای سیاسی روزمره میكشاندند و از هر نامزدی میخواستند تا بر تصویب آن پافشاری كند، میتوانستیم آنچه را آرزوی ترومن بود به اجرا گذاریم: مطمئن شویم كه دیگری فردی محتاج خیریه نخواهد بود، هر كس كه به بیمارستان میرود از حق درمان برابر با دیگران بهرهمند است.
سومین مطلب در فهرست برنامههای اولیه چه میتواند باشد؟ شاید برابری در آموزش ابتدایی و راهنمایی مناسب باشد. اگر ما نهادهای محلی و بیمعنای مدارس را برای جذب سرمایه از میان برداریم این امر به وقوع میپیوندد. شاید تنها موسسهای كه در برابر اصل اختلاف قرار میگیرد همین نظام جذب سرمایه است.
در این نظام تضمین میشود كه وضعیت آموزشی كودكان متناسب با قیمت خانه والدین آنهاست. دادگاههای ایالات نیوجرسی و تگزاس تلاش كردند موسسات حومه شهر را مجبور كنند تا در تهیه سرمایه برای تعمیر و كادریابی مدرسههای حومه شهر و مناطق روستایی مشاركت كنند، اما موفقیت چندانی به دست نیاورند.
اگر یك كودك در خانهای با وجود كتاب و حس عمومی نسبت به امنیت اقتصادی پرورش یابد، میتواند از امتیاز كافی برای آموزش برخوردار باشد.
او به مستخدمان اضافی بیشتر، ساختمانهای جدیدتر و امنتر یا معلمانی با حقوق بیشتر و كمآزارتر نیاز ندارد كه دانشآموزان مناطق حاشیهای از آن بهرهمند شوند. در این كشور هیچ طرح گسترده و فراگیری برای برابرساختن فرصتهای آموزشی وجود ندارد اما بیشك به آن نیازمندیم.
پیشنهادهای من در مورد عناوینی كه باید در راس این فهرست قرار گیرند همین است. شاید عناوین نادرست باشند یا به ترتیبی نادرست چیده شده باشند. اما حداقل یك مولفه مشترك دارند: اینها همه برنامههایی هستند كه برای ارتقا ایالات متحده از نظر جایگاه برابری اجتماعی-اقتصادی این كشور در میان دیگر دموكراسیهای صنعتی ضروری هستند.
دیر زمانی است كه اكثر كشورها در رابطه با مواردی كه در بالا پیشنهاد كردم قوانینی را به تصویب رساندهاند. در این كشورها تلویزیون و رادیو در دورههای كوتاه مبارزات انتخاباتی به رایگان در اختیار نامزدها قرار میگیرد.
تاسیس هیچ موسسه خیریهای برای امور درمانی لازم نیست؛ مراقبت پزشكی حق همه شهروندان است. در آن كشورها شكاف عمیقی كه میان مدارس حومهنشینان آمریكایی و مدارس ساكنین شهرها وجود دارد تصور ناپذیر است.
این كشورها مشكلاتی دارند و شهروندان آنها نیز نگراناند. اما آنها كارهایی انجام دادهاند كه ما انجام ندادهایم. آنها بر این امر صحه گذاشتهاند كه بهترین سود حاصل از رونق اقتصادی، استفاده از پول مالیات برای افزایش برابری اجتماعی- اقتصادی و تسهیل دسترسی به فرصتهای زندگی برای فرزندان فقرا همچون فرزندان اغنیا، در روندی تدریجی و پیوسته است.
اگر چپ به طور پیوسته مقایسههایی هشداردهنده میان نظام مراقبت پزشكی در كانادا و آمریكا، یا میان نهاد فرانسوی مراقبت از كودكان و فقدان وجود این نهاد مراقبتی در كشور ما و تفاوت مبارزات انتخابات سیاسی بریتانیا با ما انجام دهد، شاید قدمی به پیش برداشته شود.
جان دیویی امید داشت كه موضوع بحث سیاست دموكراتیك دیگر اصولی قابل پذیرش اما متناقض در اینجا و آنجا نباشد. او امید داشت كه سیاست دموكراتیك موضوع بحث بر سر نتایج تجارب مختلف حقیقی و خیالی در اجتماع باشد.
مقایسههایی هشداردهنده كه من طرح كردم همه برای این بود كه بگویم: ببینید، تجربههای بسیار خوب و مفیدی اجرا شدهاند برخی به واقع موفق بودهاند بیایید آنها را امتحان كنیم.
این لفاظیها وقتی با فهرست كوتاه و در ذهنماندنی قوانینی كه باید تصویب شوند همراه شود میتواند مركز تجمع مجدد دانشجویان من باشد. این كار به كمك برخی گزینههای دموكراتیك دیگر مخالف چرخش سیاسی به راست خواهد بود.
بهرغم این حقیقت كه همه سیاستمداران ما بر همه اصول برابریخواهانه قدیمی صحه میگذارند، گردش به راست احتمالا ادامه مییابد و فقرا در حقیقت فقیرتر خواهند شد. اصول جدید نمیتوانند در برابر این گردش بایستند اما موفقیت برخی تجارب اساسی میتواند جلوی آنرا بگیرد.
ترجمه: محسن سرخوش
منبع: Nation,Dec ۱۹۹۷
منبع: Nation,Dec ۱۹۹۷
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست