جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
زیباییشناسی رسانهها از دیدگاه ویلم فلوسر
![زیباییشناسی رسانهها از دیدگاه ویلم فلوسر](/mag/i/2/4s8e0.jpg)
به نظر می رسد مهمترین ویژگی نظرات فلوسر در پیشبینی پیدایش شاهراههای اطلاعاتی در سال ۱۹۷۹ است.
● بیوگرافی
ویلم فلوسر در ماه مه سال ۱۹۲۰در خانوادهای یهودی در شهر پراگ (مجارستان) دیده به جهان گشود پدرش استاد ریاضی بود. او در سال ۱۹۳۹ تحصیلات خود را در رشتهٔ مطالعات فلسفی در دانشگاه كارلز پراگ شروع كرد. درست یك سال بعد و پس از یورش نازیها به پراگ او از طریق لندن به برزیل فرار كرد و در آنجا به مطالعاتش ادامه داد. فلوسر در سال ۱۹۵۹ كرسی فلسفه در سائوپولو را به دست آورد و در سال ۱۹۶۲ عضو انستیتو فلسفه برزیل گردید.
وی اولین كتابش را در سال ۱۹۶۳ منتشر كرد و پس از آن استاد فلسفه ارتباطات و عضو مدرسه عالی ارتباطات و علم روانشناسی (FAAP) در سائوپولو گردید. او بهعنوان استاد مهمان به دانشگاههای هاروارد، ییل، بارسلون و برلین دعوت شد و پس از سی سال سكونت در برزیل، در سال ۱۹۷۳ به علت سلطه حكومت نظامی به پرونس (در جنوب فرانسه) گریخت و در یكی از بزرگترین دانشگاههای فرانسوی مشغول تدریس شد.
در این زمان، شروع به تحقیقات در حوزهٔ «رسانههای جدید» كرد. وی در سال ۱۹۸۳ اولین كتاب خود به زبان آلمانی را منتشر نمود. از ۱۹۸۵ سفرهای علمیاش را به آلمان و سوئیس آغاز كرد كه این سفرها با سخنرانیهایی نیز همراه بود. در این هنگام بود كه علاوهبر نوشتن كتاب، دست به انتشار مقالاتی در روزنامهها و مجلات زد. وی در نوامبر سال ۱۹۹۱ پس از شركت در یك سخنرانی در پراگ و هنگام بازگشت به منزل در اثر تصادف كشته شد. مرگ وی باعث شد كه او شاهد به حقیقت پیوستن پیشبینیهایش در مورد «چندرسانهایها» و «بزرگراههای اطلاعاتی» نباشد. تنها پیشبینیای كه او شاهد و ناظر به وقوع پیوستن آن بود نظریه «شبكههای جهانی» است. سراسر زندگی وی متأثر از فرارش بود، مطلبی كه فلوسر در نوشتههایش بارها از آن یاد كرده است. «بشر نیاز مبرمی به آزادی، رهایی از جبر و حركت بدون محدودیت دارد».
وی دیدگاهی بسیار وسیع و برجسته داشت و معتقد بود كه رسانهها اتفاقات را قبل از وقوع منتقل میكنند و اكنون با رسانههای جدید است كه این مسئله فهمیده میشود.
● نظریهها
▪ بنیان فكری فلوسر
اندیشههای فلوسر دربرگیرنده موضوعات گوناگونی همچون هنر، علوم طبیعی، مذهب، تكنولوژی و رسانهها است. او كوشیده بود تا دوران مرتبط با توسعهٔ تجربی بشر را به رشته تحریر درآورد. از موضوعات مورد علاقه وی میتوان به تاریخ خط، پدیدهشناسی رسانهها، آینده ذهنیتگرایی، در جستوجوی انسانشناسی جدید و انتقاد در فرهنگ تلهماتیكی اشاره كرد. یكی از علائق اصلی فلوسر، تألیف دایرهٔالمعارف جدیدی بود، كه تصاویر تكنیكی را جایگزین الفبا میكرد. دایرهٔالمعارفی كه در عین تفاوت با دیگر كتابها، مورد توافق همه نیز باشد. همزمان با این تحول عظیم، روشهای جدیدی نیز پا به عرصهٔ ظهور گذاشتند، روشهایی كه بدون هیچگونه تأثیر و بدون آگاهی توسط رسانههای جمعی و با عنوان «برنامهای شدن» در خدمت تكنیكهای تصویری قرار گرفتند. (منظور تكنیكهایی است كه در عكاسی، فیلمسازی و تلویزیون استفاده میشود.)
فلوسر «فرستنده» و نه «گیرنده» را مسئول میدانست و معتقد بود: «ما هنوز در وضعیتی قرار نداریم تا تصاویر تكنیكی را آنچنان كه هست پخش كنیم، ما محدودیت الفبایی و رسانهای داریم و بدون كمك دانستههای تاریخیمان نمیتوانیم جهان را بهسوی پیشرفت و توسعه هدایت نماییم. با توجه به این دانستهها و آگاهیهای جدید باید دست به تألیف دایرهٔالمعارف جدید بزنیم. فلوسر از آگاهیهای جدید با عنوان «انگارههای تكنیكی» نام میبرد، دانستههایی كه تصاویر تكنیكی را مورد ارزیابی قرار میدادند. او كوشید رسانهها را به همان شیوهای كه خود میدید و درك میكرد برای ما تفسیر و معرفی كند. فلوسر از تلویزیون و رسانههای جمعی دیگر كه روزبهروز قویتر میشدند، بیزار بود. او بدبینی فرهنگی نداشت اما برای توسعه سریع رسانهها و زمان هیچگونه جوابی نمییافت و شیفته ارتباطات انسانی و تكنیكهای جدید بود و خود را برای یك سفر تحقیقاتی به ناكجاآباد رسانهها و تكنولوژیهای جدید آماده كرده بود. وی با نگرانی درباره این رسانهها و تكنیكهای جدید این سؤال را مطرح كرد: «آیا تكنولوژیهای دیجیتالی واقعاً برای بشریت فرهنگساز هستند یا فقط از یك دورهٔ زمانی خاص برای ما خبر میآورند؟ دورهای كه او از آن با عنوان ”بربریت دیجیتالی“ یاد میكرد.»
▪ تكنیك تصاویر
یكی از نكات مورد توجه فلوسر تكنیك تصاویر و تعریف آن است: «تصاویر بر نظریههای علمی استوارند و بهوسیله دستگاههای تكنیكی (عموماً رایانه) تولید میشوند. اندیشههای رسانهای وی در این مورد را میتوان در اثرش به نام «در جهان تكنیك تصاویر» كه در سال ۱۹۸۵ منتشر شد، مشاهده كرد. در این كتاب فلوسر از دو مفهوم تصویری متضاد استفاده كرده است: یكی «تصاویر باستانی» تاریخ كهن و دیگری «تصاویر تكنیكی» تاریخ معاصر. در حالی كه او مشغول طراحی صفحات گسترده مفاهیم اولیه بود، مشاهده كرد كه برخلاف نظریاتش، تصاویر تكنیكی از عناصر نقطهای خاص و گسسته تشكیل شده است. این تغییر ناگهانی تكنیكی، نتایجی در تفكرات و فعل و انفعالات فرهنگی در برداشت فلوسر این تغییرات را اینگونه بیان میكند: «وقتی كه شما به تصاویر جدید نگاه كنید، تصاویری را میبینید كه جای نوشته نشستهاند. تصاویر، قصهها و داستانهای گویایی هستند كه از صفحات تلویزیون و رایانه مشاهده میكنید. اینها تصاویری با مفاهیمی مرسوم و یكپارچه نیستند، بلكه موزائیكهایی هستند كه از نقاط به هم پیوسته تشكیل شدهاند، ما تصویری فكر نمیكنیم، خطی نمیاندیشیم، بلكه مانند انسانهای قرون ۱۶ و ۱۷ پراكنده فكر میكنیم و محاسبههایمان نیز چرتكهای است. ما همه چیز را به صورت قطعات كوچك درمیآوریم و سپس این قطعات كوچك را دوباره به هم متصل میكنیم، فلوسر معتقد بود كه رسانههی جدید باید از تصاویر تكنیكی رمزگشایی كنند و این را وظیفهٔ خود بدانند. از نظر وی، مادامی كه توانایی رمزگشایی از تصاویر را نداشته باشیم همچنان بازیچه رسانهها خواهیم ماند و با آنها بیگانه. انتقاد درباره تصاویر تكنیكی مستلزم خودآگاهی با سطح فرهنگی استاندارد است و باید منطبق بر چیزی باشد كه آن را ایجاد كرده است. فلوسر حتی به تغییراتی كه در حین كار با تصاویر پیش میآمد توجه میكرد تصاویری كه آنها را «تصاویر خاموش» مینامد و این تصاویر خاموش با امواجی از تصاویر متفاوت دیگر به كنار زده شده بودند.
امواج تصاویر جدید، ما را از رفتن بهسوی تصاویر مرسوم بازمیدارد و این امواج باعث میشود تا به جلو و به سمت و سوی تصاویر جدیدتر حركت كنیم.
فلوسر «هراس» خود را از این امواج خروشان تصاویر را به سه بخش تقسیم كرد:
۱) تصاویر برای گیرندهاش یك مكان مجازی ایجاد میكند؛
۲) تصاویر چشماندازهای مساوی برای گیرندگان فراهم میكند و در عین حال دریافتكنندگان را مبهوت كرده، چندانكه افراد بی هویت شده و اتحاد و ارتباط خود را از دست میدهند.
۳) تصاویر همهٔ اطلاعات را بهعنوان اطلاعات واقعی به ما نشان میدهند، اطلاعاتی كه ما حتی از دیگر رسانهها نیز دریافت كردهایم.
این مسائل بشر را به آنجا سوق میدهد كه در همه حال مرهون حوادث، اخبار، عقاید و تصمیمات مرتبط با تصاویر باشد و در نتیجه ذاتاً وابسته به تصاویر خواهد ماند. این سه عامل نه تنها در تصاویر، كه در هنر نیز وجود دارد، هنری كه با تصاویر به وجود آمدهاند، تا به دریافتكننده برسد و نیز تشكیلدهنده ساختار اصلی ارتباطات است.
ارتباط هنری به این صورت شكل میگیرد: فرستنده تصاویر را تولید میكند و با كابلهای واسط برای گیرنده توزیع و پخش میكند و این ارسال فقط برای گیرندههایی است كه در همان خط قرار دارند. اشكال این ارتباط یك طرفه بودن آن است. فرستندهها ناشناساند و دریافتكنندگان عام و بی هیچ هویت شناخته شده. دریافتكنندگان در اینجا شناختی از یكدیگر ندارند زیرا كابلها اجازهٔ ارتباط گسترده را نمیدهند. فلوسر در اینجا بود كه نشانهای از یك «انقلاب تصویری» را مشاهده كرد. او برای رفع مشكل ارتباط یكطرفه، حالت برگشتپذیری پیام و تصویر را امكانپذیر میدانست، و شبكهٔ كابلهای دوسویه را پیشبینی كرد و معتقد بود در این صورت سردرگمی و آشفتگی پیش آمده از بین خواهد رفت. او در این انقلاب تصویری، به نكات مهمی اشاره كرده است؛ ازجمله او معتقد بود هر دریافتكنندهای باید احساس مسئولیت كند، زیرا در عین گیرندگی، فرستنده هم است و باید در تولید و توزیع تصاویر فعالانه مشاركت داشته باشد.
در هر شاهراه ارتباطی، تصاویر جریان مییابند و در آنجا هر گیرندهای، با نگاه ویژهٔ خود، به مفهومی دست خواهد یافت كه انتظارش را دارد، كه همان گفتوگوی ارتباطی است و در این حالت است كه به پذیرش و درك واقعی تصاویر به صورت انتقادی نگریسته میشود.
تغییر شاهراههای ارتباطی در شبكهها و كابلهای دو سویه، یك ساختار اجتماعی و واقعی میسازد. فلوسر معتقد بود كه شبكههای بههم پیوستهٔ كابلهای دوسویه به هیچ عنوان خیالپردازی نیست، بلكه مدتهاست كه در شبكههای مخابراتی تجربه شدهاند.
● جامعه اطلاعاتی، اینترنت و PC
فلوسر دقیقاً در سال ۱۹۷۴ در استنباطهایش به مقایسهٔ توسعهٔ شبكههای جهانی با اینترنت پرداخته بود. وی میدان مجازی را اینگونه به تصویر كشید: جامعهای جهانی با زیربنایی سیاسی. او این جامعه را «جامعه اطلاعاتی تلهماتیك» نامید.
فلوسر، مفهوم «تلهماتیك» را اینگونه تعریف میكند: «تلهماتیك»، پیوند و تركیبی از ”ارتباطات دور“ و ”انفورماتیك“ است. تكنیك مجازییی كه هویت رسانههای جمعی را در یك گفتوگو میسازد و در آن از اطلاعات موجود، یك محتوای كاملاً جدید ایجاد میكند.» در این گفتوگوی «تلهماتیكی» اطلاعات مابین حافظهٔ هنری و انسانی رد و بدل میشوند (منظور از حافظه هنری استفاده از تواناییهای رایانه است) تا مطلب نوینی ایجاد شود سپس این مطلب دوباره در حافظه هنری ذخیره گردد. مهمترین دستاورد این عمل، مانایی حافظه هنری است و در این حالت است كه از زوال و انحطاط طبیعی اطلاعات جلوگیری میشود. فلوسر در نوشتههایش تأكید كرده بود كه ما در آستانهٔ پیشرفت تكنیكی قرار داریم. او میدانست چه خواهد شد یا چه باید كرد، او میدانست چگونه میتوان رسانههای جدید را كه از شبكههای ارتباطی استفاده میكنند، جایگزین وسایل ارتباطی مرسوم كرد، او میدانست كه مشكل فقط تكنیكی و ابزاری نیست بلكه سازمانهای فرهنگی و اجتماعیاند، او بشریت را از ارتباط رسانهای بسته و متمركز به جای شبكههای ارتباطی دموكراتیك و پخش وسیع بر حذر میداشت.
فلوسر از این واهمه داشت كه اگر ارتباط رسانهای بسته بر شبكههای ارتباطی دموكراتیك و گسترده فائق آید ما به سوی زندگی بدون مسئولیت، سرگردان ویران شده و سبعانه خواهیم رفت.
اما بهعكس، در مدینه فاضلهٔ جامعه اطلاعاتی و به عبارت دیگر در جهان شبكهای، بشر میتواند به واقعیات هستی و تواناییهایش از نظر تكنیكی جامعهٔ عمل بپوشاند. در عصر جدید، مالكیت مطلق بر رسانهها امكانپذیر نیست زیرا قدرت اطلاعاتی است كه حرف اول را میزند؛ و زیربنای جامعه نه اقتصاد كه ارتباطات است.
برای ویلم فلوسر، مفهوم جامعه اطلاعاتی دو معنا دارد كه تفكرات اصلی او بر روی وصف و تعریف جامعه اطلاعاتی بنا شده است كه دارای زیربنای اجتماعی است زیربنایی كه در آن تولید، پردازش و توزیع اطلاعات، نقش اصلی را دارد. جامعهٔ اطلاعاتی، جایگزین جامعهٔ صنعتی میشود و او این جایگزینی و جانشینی جامعهٔ اطلاعاتی به جای جامعه صنعتی را «جامعه پساصنعتی» مینامد. البته فلوسر با این تعریف ساده متوجه این پیشفرض گردید كه، برنامههای جامعه اطلاعاتی یك فرهنگ جدید را مطرح میكند و در این فرهنگ جدید تمركز بر تبادل اطلاعات است، و رسیدن به این وضعیت ایدهآل و آرمانی، خودبهخود و با پیشرفتهای تكنیكی و ارتباط با ساختارهای نوین رفتارهای ارتباطی، امكانپذیر نیست.
در این مرحله بود كه فلوسر قبل از شروع پیشرفت سریع اینترنت، نظریهٔ مدلهای شبكهای را توسعه داد، نظریههایی كه با امكانات و مشكلات شبكههای جدید اینترنتی مرتبط بود. فلوسر معتقد بود كه برای مهندسی شبكه این امری كاملاً بدیهی است كه ساختارهای دوسویه و محاورهای، رسانههای جمعی بزرگ را متحول كند، تحولی كه در آن هر مخاطبی هم فرستنده است و هم گیرنده.
وی در فرآیند پیشرفت همزمان تكنولوژیهای دیجیتالی و ارتباطات از راه دور به این نتیجه رسید كه میتوان از فرهنگ منفوری كه تلویزیون آن را اشاعه میدهد، گریخت؛ یعنی شبكهسازی جامعه با رسانههای جدید در پی شكست در فرآیند فرهنگی است.
در این برهه بود كه فلوسر، گسستی را در انقلاب ارتباطات مشاهده كرد. این انقلاب درواقع عبارت بود از تغییر راهبرد در جریان انتشار اطلاعات. این تغییر راهبرد باعث جلوگیری از استفادهٔ همگانی از شبكههای ارتباطی میشد و این نبود استفاده همگانی راه پیشرفت و توسعه واقعی ارتباطات را مسدود میكرد. در این حالت استفاده از شبكههای ارتباطی بهصورت خصوصی درمیآمد و عاملی میشد تا شبكههای كابلی، فقط برای افرادی كه مشترك اینگونه شبكهها هستند، پخش شود. برنامهریزی در چنین فضای بستهای، باعث ایجاد یك جامعه اطلاعاتی بسته خواهد شد.
فرستندهٔ اطلاعات نباید با كاهش فضای عمومی، دست به انتشار اطلاعات بزند، بلكه میتواند با تقسیمبندی و انشعاب كانالها، اطلاعاتش را به دست یكیك گیرندگان و مخاطبان برساند و مخاطبان و گیرندگان میتوانند در خروجی این كانالها قرار گیرند تا بتوانند اطلاعات را دریافت و ارسال نمایند. انقلاب اطلاعاتی یك سری ممنوعیتها نیز دارد، ازجمله میتوان به روزنامه، رادیو و پست اشاره كرد كه فضای ارتباطی بسته دارند.
رد پای گرایشهای سیاسی در تكنولوژیهای نوین را میتوان از آغاز الكترومغناطیسی كردن تصاویر، اتصال به رایانه و دستگاههای هوشمند هنری مشاهده كرد (استفاده از ابزارهای جاسوسی كوچك و ماهوارههای ارتباطی) در این فرآیند، كوچك و ارزانسازی حافظهها، نصب شبكههای كابلی و ماهوارهای و ارتباطات تله ماتیكی مد نظر قرار گرفت كه این عمل سرآغاز جهش هوشی در افراد شد.
تكنولوژیهای جدید از طرفی میتواند ما را به یك شكوفایی در توزیع و انتشار اطلاعات برساند (دستگاههای پخشكننده) و از طرف دیگر به یك تبادل اطلاعات شبكهای رهنمون شود (شبكههای اینترنتی). در اولین حالت گفتوگویی از طرف فرستنده برای گیرنده در كانالها پخش میشود و در حالت دوم عكس این عمل صورت میگیرد.
منظور از دستگاههای پخشكننده، رادیو، روزنامه و منظور از دستگاههای تبادل اطلاعات، پست و تلفن است. بدین منظور هر مشتركی میتواند با بقیه، اطلاعاتی جدیدی را تولید و رد و بدل كند. هنگام انتشار و پخش اطلاعات باید این مسئله را هم مد نظر قرار داد كه همهٔ مخاطبان قادر به دریافت همهٔ اطلاعات به صورت كامل نیستند و یا نمیخواهند كه همهٔ اطلاعات را دریافت كنند.
● نقش تصاویر در رسانههای جدید
تصویر، پیام است. تصویر، فرستنده و گیرندهای دارد و در حال حاضر به راحتی قابل انتقال است اما به عكس، گیرندگان غیرقابل انتقالاند. گیرندگان غیرمحرك و گوناگون، پیامها را منتشر و پخش میكنند و موضوع اصلی در اینجا وقوع انقلابی فرهنگی است نه یك روش جدید. تصاویر به گونهای برنامهریزی میشوند كه انتقادات گیرندگان را به حداقل برساند. در این مورد روشهای متفاوتی وجود دارد: انباشتگی تصاویر، انباشتگییی كه انتخاب تصویر را غیرممكن میسازد یا پیامدهای منفی مربوط به تصاویر را تشدید میكند. توقف تطابقپذیری ابزارها برای همخوانی تصاویر، فایدهای برای گیرندگان و مخاطبان ندارد تا سوژهای عینی به سوژهای ذهنی تبدیل شود و این ناهمخوانی موجب میشود مخاطب از موقعیت خود چشمپوشی و از جامعه كنارهگیری كند.
روشهای انتقال كنونی با تكنیكهای ضروری رسانههای جدید انطباق ندارد، زیرا فقط منظور را میرساند. تصاویر نباید فقط ضروریات تكنیكی را انتقال بدهد. آنها میتوانند به همان اندازه، تأثیرات مثبت را به اینجا و آنجا انتقال دهند.
این انتقال تأثیرات مثبت توسط تكنیكهای جدید نشاندهندهٔ تغییر و تحول هستند، تغییر و تحولی كه این امكان را فراهم میكند تا «قدرت» اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به طور تكنیكی به مرحله اجرا بگذاریم. در حال حاضر رسانههای جدید تصاویر را به گونهای انتقال میدهند كه نمایانگر یك مدل رفتاری و انسانی ذهنی هستند، اما اگر این تصاویر به صورت دیگر منتقل شود، میتواند نشانگر این باشد كه همراه با انتقال تصاویر، انتقال مفاهیم و هویت انسانی نیز امكانپذیر است.
● تغییرات نوشتاری در بعد زمان
ویلم فلوسر در بسیاری از نوشتههایش تفكرات خود را درخصوص راههای توسعهٔ تصاویر در حوزه «الكترو مگنیتیك» به رشته تحریر درآورده است. او در نوشتههایش در مورد تغییرات نوشتاری از منظر تداوم توسعهٔ تكنیكی سخن به میان آورده است. اسناد و اطلاعات غیرنوشتاری به صورت دیگری ایجاد گردیده، منتقل شده و ذخیره میگردند و همچنین اثراتش متفاوت با اثرات متون نوشتاری است. او احتمال جهشی خلاقانه و ابتكاری در نوشتار را امكانپذیر میداند: و در نوشتههایش از این مسئله با عنوان «بدون كاغذ» یاد میكند. تفكرات فلوسر در نوشتار بر اساس خلاقیت و ابتكارات ضروری پایهریزی شده است. تفكراتی كه قبلاً در هیچیك از اطلاعاتی كه در دسترس ما و در مفاهیم مرسوم، وجود نداشت، اما در آینده آثار ما متكی به الهامات و شم اطلاعاتی نیست كه بر اساس تئوریها پایهریزی میشود.
تفاوتهای قطعی نوشتن بر كاغذ و رایانه عبارتاند از: نویسنده بر كاغذ متون خطی میسازد كه هدفش به سمت نقطه پایانی جریان دارد و در پایان به یك اثر بسته و تفكیكپذیر ختم میگردد. این اثر برای گیرنده فرستاده میشود و گیرنده آن را نقد و تفسیر میكند و در صورت لزوم به حافظه میسپارد. با وجود این، خلاقیت نیز در این مورد حد و مرزی دارد، زیرا هم از نظر محتوایی (با توجه به اینكه در خاتمه به نقطه پایانی ختم میشود) و هم از نظر مواد مورد استفاده محدودیت دارد (كاغذ پر میشود). درحقیقت میتوان این محدودیتها را بسط داد (برای مثال از ورقهای بیشتری استفاده كرد) و این عمل درواقع باعث میشود كه آثار به وجود آمده كمتر و در نتیجه مخاطبان كمتری داشته باشیم.
فرانك هارتمن مفهوم «محدودیت كاغذ» را اینگونه بیان كرده است: تعداد نشریات علمی از ابتدای قرن ۱۹ تا اواسط قرن ۲۰ بهتنهایی به یك میلیون عنوان میرسید، دو برابر شدن عناوین آثار نشریات علمی در عرض ۱۶ سال رخ داد (این آمار بر اساس برآورد واقعی كتابخانههای انگلیس است) برای مثال، برای نگهداری این مقدار كتاب سالانه بیش از ۲۰ كیلومتر قفسه مورد نیاز است. با توجه به این موضوع و محدودیت كتابخانهها و آرشیوهای سنتی برای نگهداری اطلاعات، نقش بانكهای اطلاعاتی و عرضهٔ اطلاعات الكترونیكی و همچنین منابع اطلاعات علمی دیجیتالی بیش ازپیش باید مد نظر قرار گیرد.
نگارش در فایلهای الكترومغناطیسی، امكانات جدید دیگری را برای ما به ارمغان آورد كه برای مثال میتوان به كوتاه شدن صفحات و تبدیل متنهای نوشتاری به محاوره و گفتوگو اشاره كرد؛ این موارد باعث میشود تا دیگر احتیاجی به نوشتن متون بر كاغذ نباشد، بلكه فرآیند جدیدی بهوجود آمد، فرآیندی كه خود یك برنامه بود. یعنی فرآیند و برنامهای از اطلاعات قدیمی به سمت اطلاعات نوین. در این حالت متون دیجیتالی نه تنها در بین گیرندگان مبادله میشود كه مستقیماً همه را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. گیرندگان بهواسطهٔ اطلاعات قدیمی، اطلاعات جدیدی را تولید میكنند و در این صورت است كه از اتصال این صفحات میتوان از یك صفحهٔ محدود به یك شبكهٔ بسیار وسیع جهانی دست یافت.
فلوسر كه خود یكی از طرفداران این نظریه بود، به فقر علمی آن نیز اذعان داشت و این فقر علمی را اینگونه تقسیمبندی كرده است: خلاقیت فرایندی كاملاً پوشیده و سری است و فقط میتوان در تنهایی آن را به ظهور رساند. خلاقیت ظهور احساسات و هیجانات درونی است و هر انتقاد بیجایی میتواند این خلاقیت را سركوب كند. فلوسر مشاهده كرد كه این مسئله نوع جدیدی از انتقاد از خود و احساس مسئولیت در برابر دیگران و همچنین یك موفقیت در زندگی شخصی و در نظم دادن به متون نوشتاری است. وی درست مانند دیگر نظراتش به جنبههای گفتوگویی این نوشتهها، تفكرات و تولیدات اهمیت میداد. در حالی كه دیدگاههای فلوسر در مورد جهان تصاویر مغفول مانده است، اما دیگر دیدگاههای او در مورد زبان و نوشتار خطی همچنان مستحكم و پابرجاست.
● نتیجهگیری
تفكرات، دیدگاهها، تحلیلها و انتقادات فلوسر به مثابه فیلسوف و همچنین نظریات او در مورد توسعهٔ رسانهها پس از چند دهه همچنان پابرجاست. گفتمان اینترنتی (چت و تله كنفرانس) بهگونهای كه او پیشبینی كرده بود همچنان وسعت مییابد و دیگر تقریباً هیچ ارتباط یكطرفهای وجود ندارد.
مشكلاتی كه فلوسر در این راه و در آن زمان پیشبینی كرده بود به ثبوت رسید: اینترنت و محتوای آن تا حدود زیادی غیرقابل كنترل است و در ضمن زندگی انسان را میگسترد. او به تنها چیزی كه توجه نكرد آموزش افراد بود، افرادی كه به محض بروز مشكلات در استفاده از ابزارهای جدید، به دنبال راهكار غلبه بر مشكلات بودند.
در زمان فلوسر، برداشتهایی اینچنین عمیق و ژرف از دنیای دیجیتالی بسیار محدود بود، بدین خاطر واهمهای عجیب در مورد ناشناختهها وجود داشت؛ اما در حال حاضر، دنیای دیجیتالی، دستكم برای جوانان نیازی روزانه به حساب میآید.
فرانك هارتمن در مورد فلوسر میگوید: تنها مطلبی كه فلوسر متوجه آن نشده، این بود كه جریانهای اطلاعاتی نه تنها حاصل یك «تكنولوژی ناخواسته» نیست بلكه حاصل «تغییر نیاز جامعه اطلاعاتی و علمی در اواخر قرن بیستم» است.
هنوز معلوم نیست چرا فلوسر با پیشبینیهایش به این نتیجه رسیده بود كه با پیشرفت تكنیك، تفاهم بین افراد كاهش مییابد. به نظر هارتمن، تفاهم بین افراد فقط جابهجا شده است، مثلاً چت و ایمیل نوعی ایجاد ارتباط است. بنابراین نه تنها شكل ارتباطی تغییر نكرده كه كاملتر شده است. تكنیك در خیلی از زمینهها هنوز موفقیت كامل به دست نیاورده است، مثلاً در امور مربوط به نشر كتاب، كه در آن بشریت هنوز در مقابل دیجیتالی شدن آن مقاومت میكند و یا دیجیتالی شدن روزنامهها و محدود بودن آن. با توجه به همهٔ این موارد و با توجه به پیشرفت تكنولوژی و استفاده از اینترنت، هنوز هم افراد در اعیاد و جشنها ترجیح میدهند از كارتپستالی استفاده كنند كه پست آن را میبرد. با همهٔ این موارد و نكات ما به این نتیجه میرسیم كه ارتباطات بین افراد با تكنولوژیهای جدید مهمترین دستاورد بشریت است كه نه تنها شكل سنتی آن را از بین نبرده كه آن را كاملتر كرده است.
نوشتهٔ آنا پینكرنل
ترجمه: مهرداد امیررضائی رودسری
ترجمه: مهرداد امیررضائی رودسری
منبع : دفتر مطالعات و توسعه رسانهها
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست