چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
ستاره کمدی جهان
چاپلین در سال ۱۸۸۹ در لندن از پدرومادری اهل موسیقی و نمایش به دنیا آمد. اما چندی بعد پدر دایمالخمرش پس از ترک خانواده از دنیا رفت و مادرش نیز بر اثر عارضه ای مغزی در آسایشگاه بستری شد. به این ترتیب بیشتر کودکی او و برادرش سیدنی در پرورشگاه گذشت.
سینما تا امروز نابغه ای چون چاپلین نداشته است. کارگردان بزرگ ایتالیایی، فدریکو فلینی گفته است: «او همچون حضرت آدم برای نسل انسان، سر منشا همه فیلمسازان است». او برای برخی چارلی است، برای برخی دیگر شارلو، کارلوس یا کارلیتو، زیرا به جرات میتوان گفت پس از اختراع سینما هیچ کمدینی و در واقع هیچ شخصیتی به اندازه او مشهور نشده و این به شمایل خودساخته او از فقیری با آرزوهای دور و دراز برمیگردد. ولگرد چاپلین به یقین ماندگارترین و آشناترین شخصیت سینمایی تا به امروز است.
اما با تمام اینها میخواهیم خود را از سنگینی شهرت چاپلین رها کنیم و نظری دقیقتر به کارنامه او بیفکنیم. نخست نباید فراموش شود که زندگی او یکی از شگفتانگیزترین داستانهای «از فقر تا ثروت» در قرن بیستم بود و موفقیتهای جهانیاش در وهله اول از دل کودکی محنت بارش سر زد. بیشتر مردم و کمدینها معمولا تا به مرتبه ای میرسند، گذشته خود را از یاد میبرند یا آن را در پوششی دروغین پنهان میکنند، در حالی که چاپلین نه تنها هیچگاه پس زمینهاش را انکار نکرد، بلکه با تاکید بر زندگی فقرا و راندهشدگان و نمایش کوشش و مقاومت «ولگرد» برای پیوستن به جامعه، مدام به آن رجوع داشت.
چاپلین همچون دیکنز (که پدرش بر اثر بدهیهای فراوان در زندان بود)، فروپاشی خانوادهاش را به چشم خود دید و برای بقا ناگزیر از رجوع به سرچشمههایش شد و باز همانند دیکنز سعی کرد کودکی اندوهبارش را با خلق شخصیتهای خیالی پر کند. شگفت نیست اگر رمان محبوب چاپلین در سراسر عمرش «اولیور تویست» با صحنههایی بسیار شبیه کودکی خود او بود و باز شگفت نیست اگر شمایل انتخابی چاپلین به عنوان کمدین، ولگردی بود که او کاملا زیر و بم شخصیتش را میشناخت. همچنین بیراه نیست که حتی بر قله شهرت، کماکان احساس ناامنی، حقارت و فقر میکرد و به گفته خودش عمیقا همچون شکست خوردگان بود. او پس از تثبیت، از پول و رفاه بینیاز بود، اما خاطره عمیق کودکی هراس بارش همچنان او را میآزرد و فقر و گرسنگی، مایههای بنیادین بسیاری از فیلمهای او بود.
بارقه بازیگری نیز در چاپلین با دیدن نقشهایی ملهم از شخصیتهای آثار دیکنز بر صحنه بیدار شد که او بسختی میتوانست بخواندشان و چاپلین بار دیگر همچون دیکنز با حسرت ناشی از فقدان تحصیلات رسمی کوشید تا این جای خالی را با مطالعات شخصی منظم پر کند و برای مدتی هرچه به دستش میرسید خواند، از ادبیات و فلسفه تا زبان و سیاست. چاپلین به گروه رقص و نمایش فردکارنو پیوست و به زودی ستاره آنها شد.
در سفر این گروه به امریکا در ۱۹۱۰ استنلی لورل او را به یاد میآورد که با نزدیک شدن کشتی به ساحل، به درون قایق پرید و فریاد زد: «امریکا! میآیم تو را فتح کنم. هر مرد، زن و کودک نام مرا خواهد برد: چارلز اسپنسر چاپلین!» تصوری که واقعا معنادار بود. احتمالا از پس تحمل آن میزان مصایب در لندن، امریکا باید در نظر چاپلین، سرزمین فرصتها جلوه کرده باشد، چنانکه به زودی احساس کرد در وطنش است. اما هیچگاه شهروندی امریکایی نشد که این موضوع در محاکمه سیاسیاش در دوران مک کارتی علیه او به کار گرفته شد. او همواره میگفت: «من شهروند جهان هستم».
مدتی بعد، از چاپلین دعوت شد تا به کمپانی فیلمسازی کیتون بپیوندد، که کم و بیش با اکراه و صرفا بخاطر پول پذیرفت. بتدریج احساس کرد با سبک دیوانهوار این کمپانی که در آن، تعقیب و گریز مقدم بر شخصیت بود، نمیخواند. به روایت خود چاپلین، شمایل «ولگرد» در بعدازظهری از روزهای آن دوره و در پی تلاش او برای یافتن شخصیتی جذاب و متفاوت زاده شد. او در انبار وسایل صحنه، شلواری بزرگ، کتی تنگ، یک جفت کفش وارفته، کلاه، عصا و سبیلی کوچک یافت و تنها چیزی که نیاز داشت، راه رفتنی مضحک بود که از دورهگردی پیر در لندن به یاد داشت. در آن بعدازظهر، مشهورترین شخصیت سینمایی جهان به این ترتیب شکل گرفت.
اما البته کار چاپلین بر این شخصیت بود که آن را مهم ساخت. از دید چاپلین، این شخصیت چندوجهی است: «ولگرد، نجیب، شاعر، رویاپرداز و مردی تنها و احساساتی با آرزوهای دور و دراز که شما را وادار میساز او را در جامعه دانشمند، موسیقیدان، اشرافزاده یا ورزشکار بپذیرید. اما واقعیت این است که او حتی نمیتواند ته سیگاری را از زمین بردارد یا نوزادی را از کالسکهاش برباید». اینها ابعاد گوناگون این شخصیت است که او را چنین آشنا و جذاب میسازد. استادی چاپلین در کمدی جسمانی بینقص بود و بدن او نمونه ای خارقالعاده از انعطاف کمیک به شمار میرفت.
او میتوانست با مهارت تمام اسکیت کند، برقصد، تردستی کند و بر طناب راه برود. یکی از شگردهای جذاب او هنگام فرار، توقف ناگهانی بر یک پا و چرخ زدن با پای دیگر بود. او میتوانست با فنجانی چای در دست، معلق بزند و بیآنکه قطرهیی از چای بریزد، دوباره بایستد.
چاپلین جز بدنش، خلاقترین استفادهکننده از ابزار صحنه برای خلق کمدی نیز بود. معمولا دو راه در این زمینه وجود دارد، یا وسیله در خدمت مفهوم صحنه قرار میگیرد یا بازیگر از آن استفادهیی ؤانوی به عمل میآورد. تمامی عوامل توفیق او در خلق شخصیت ولگرد ترکیب شده بودند، کسی که اندامش، راهرفتنش، سبیلش، شلوارش و حتی عصایش خندهدار بود. اما همچنین شخصیت او بود که این ترکیب را کامل میکرد، جاذبه و مهربانیش، عکسالعملهای سریعش و بویژه توانایی غلبهاش بر دشمنان غولپیکر. او با گسترش و رشد این شخصیت از خلال دامنهیی وسیع از موفقیتها و حوادث توانست به خود در جامههای آشپز، واعظ، مشتزن، خدمتکار، رهبر سیاسی، معدنکار، مکانیک، شیشهبر و... جنبهیی اسطورهیی ببخشد.
برخی معتقدند چاپلین با باز کردن دهانش دچار مشکل شد و دوران درخشان آثارش صرفا شامل فیلمهای صامت اوست. البته واقعیت دارد که چاپلین از سینمای ناطق چندان خوشش نمیآمد و تا سالها این شیوه را به کار نگرفت اما تغییر تدریجی چاپلین از آن پس فقط ناشی از محدودیتهای فنی او نبود، بلکه جهان اساسا در حال تغییر بود و او به جای مضامین بیعدالتی، گرسنگی، بیکاری و فقر، اینک به جنایتهای سازمان یافته، شکنجه و کشتارجمعی آدمیان میاندیشید. ولگرد مهربان در جهانی که در حال زیرپا گذاردن انسان و اخلاق بود، دیگر جایی نداشت. اما چاپلین به عنوان هنرمند، تعهد ادامه رویارویی با این جهان را داشت و این نیز از اعتبار اوست که فیلمهای ناطقش چنین بحثانگیزند. آیا این دوره، زمان افت خلاقیتهای کمدی اوست یا دوره دیدگاهی نوین به جامعه و انسان در پس ساختارهایی نمادین تر و هنرمندانهتر؟
چاپلین در روز کریسمس ۱۹۷۷ درگذشت. ژان رنوار در رثای او گفت: «او فریب و پوچی جهان را دریافته بود و مانند حواریون مسیح، آن را با بردباری تحمل میکرد تا قلبش آرامش یابد و روحش از خشونت دور بماند.» چاپلین بعد از دیکنز، بهترین دوست راندهشدگان، رنجدیدگان و مستمندان بود. او نه تنها بهترین کمدین تاریخ سینما بلکه وجدان بیدار جامعه بود. او بیپرواترین و با شفقتترین طنزپرداز سینما بود که فیلمهایش همچنان همچون نگینی بر تارک زمان میدرخشند.
امیـــر حســـین تفخــــیمی
http://questiong.blogfa.com
http://questiong.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست