چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
چرایی تفاوت حقوق زن و مرد؟
با صرفنظر از این كه زن و مرد در بسیاری از احكام و حقوق، همانند هستند و تنها در برخی از مقررات شرعی (اعم از احكام و حقوق) متفاوت میباشند، روح پرسش شما به فلسفه قانونگذاری بر میگردد. برای پاسخ به این سؤال، باید به ملاكهای جعل یك حكم یا وضع یك قانون توجه داشت و به ویژه در مورد تفاوت حقوق زن و مرد باید به این ملاكها توجه بیشتری كنیم تا روشن شود كه چه مصلحت و مفسدهای بر این كار مترتب بوده است. آیا ما با عقل خود میتوانیم همه آنچه را كه به صلاح ماست و یا برای ما ایجاد مفسده میكند، تشخیص دهیم و یا آن كه عاقلانهترین راه این است كه به دامن وحی پناه ببریم؟ آیا در همه جا تساوی؛ بلكه تشابه حقوقی - آن گونه كه جنبش به ظاهر طرفداری از زنان (فمینیسم) ادعا میكنند - خوب است و یا آن كه این ادعای خوشسیما، باطنی ویرانگر دارد.
●ما در دو قسمت ذیل به پاسخ پرسش شما میپردازیم:
۱ـ صفات و ویژگیهای لازم برای یك قانونگذار شایسته.
۲ـ تشابه حقوقی زن و مرد.
نظام حقوقی اسلام، مشحون از مسائل و احكام اجتماعی و فردی است. اسلام، عقل را یكی از منابع استنباط احكام شرعی دانسته و حكم عقل و شرع را ملازم دانسته است؛ اما درعین حال قانون شایسته، قانونی است كه مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی باشد و این متوقف بر شناخت كامل تمام ابعاد جسمی و روحی، نیازها، غرائز، استعدادها، كمال لایق انسانی و راه رسیدن به آن است و حال آن كه روز به روز با پیشرفت علم و تأملات فكری، جهل بشر، بیشتر مكشوف میگردد و لذا قوانین بشری، همواره دستخوش تغییر و تحول است. ویلیام جیمز، معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دریا میدانست و «آنیشتاین»تصریح میكرد كه «انسان هنوز نتوانسته افسانه سرّ بزرگ (معمای خلقت) را حل كند و آن چه تاكنون از كتاب طبیعت خوانده، تازه به اصول زبان، آشنا شده و در مقابل مجلّداتی كه خوانده و فهمیده، هنوز از حل و كشف كامل این معما، خیلی دور است؛ تازه آیا چنین حلی برای او وجود داشته باشد یا نه»۱؟
تنها خداوند است كه مهربان، علیم و حكیم مطلق است(سوره سبأ، آیه۳) و احكام و معارف اسلامی، مؤیّد عقل و یافتههای علمی است و در ستیز با آنها نیست؛ گرچه به دلیل قصور علم و عقل، احكام دینی گاهی فراتر از دسترس علم و دین است؛ زیرا انسان و مصالح و مفاسد او، در مادیّات و تمنیات مادی منحصر نمیگردد. وظایف و حقوق بشر (و از جمله حقوق زن) با توجه به همه مصالح او در دنیا و آخرت جعل شده است و علمی بودن و معقول بودن احكام و حقوق، منافاتی با ناظر بودن آن به دنیا و آ خرت ندارد؛ بلكه ملازم با آن است. عقل به سه دلیل به طور قطعی حكم میكند كه تدبیر زندگی اجتماعی و دنیوی را باید بر وحی مبتنی كنیم.
●این دلایل عبارتند از:
۱. انسان به صورت فردی یا جمعی، حتی «خود» را به طور كامل نمیشناسد و در انسانشناسی و جهانشناسی، مجهولات بسیاری دارد.
۲. انسان در وضع قوانین نمیتواند كاملاً عاری از خودخواهی باشد؛ از این رو صلاحیت تام اخلاقی برای این كار ندارد و شناخت كاملی نیز از عدالت ندارد و ممكن است آن را علیه خود به كار گیرد.
۳. آفت غفلت، خطا و نسیان را در انسان نمیتوان نادیده گرفت.
با پذیرش خداوند حكیم، علیم، مهربان و بینیاز كه از راهنمایی كوچكترین مسائل مورد نیاز بشر دریغ نورزیده است، در مییابیم كه نظام حقوقی، سیاسی و اجتماعی شایسته، آن است كه معقول و انسانی و مبتنی بر وحی و آوردههای دینی باشد.۲ قرآن كریم میفرماید:«و مَن احسن من الله حكما لقوم یوقنون».۳
براساس این اصل اساسی در قانونگذاری و با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد واقعی، تشریع و قانونگذاری، بایستی با ملاحظه واقعیات خارجی (عالم تكوین) باشد و یكی از این واقعیات، تفاوتها و شباهتهای زن و مرد در عالم آفرینش است.
●مشتركات تكوینی و تشریعی زن و مرد در قرآن
اسلام برخلاف آنچه در تاریخ و فرهنگ قرنهای پیشین غرب و شرق گذشته است، زن و مرد را در امتیازات تكوینی و تشریعی یكسان دانسته است. چند نمونه از این موارد، عبارتند از:
۱. تساوی در ماهیت انسانی و لوازم آن (نساء، آیه۱؛ حجرات، آیه۱۳؛ اعراف، آیه۱۸۹و...).
۲. تساوی در راه تكامل انسانی و قرب به خدا و عبودیت (نساء، آیه۱۲۴؛ نحل، آیه۹۷؛ توبه، آیه۷۲؛ احزاب، آیه۳۵).
۳. تساوی در امكان انتخاب جناح حق و باطل و كفر و ایمان (توبه، آیه۶۷و۶۸؛ نور، آیه۲۶؛ آل عمران، آیه۴۳و...).
۴. اشتراك در اكثر - قریب به اتفاق - تكالیف و مسؤولیتها؛ گرچه به لحاظ فرهنگ محاورهای، گاهی به صیغه مذكر بیان شدهاند(بقره، آیه۱۸۳؛ نور، آیات ۲،۳۱و۳۲؛ مائده، آیه۳۸ و...).
۵. استقلال اجتماعی، سیاسی و اعتقادی زنان و حق مشاركت (ممتحنه، آیات۱۰، ۱۲و...).
۶. استقلال اقتصادی زنان؛ حال آن كه غرب تا چند دهه پیش، زن را مالك هیچ چیز نمیدانست(نساء، آیه۳۳).
۷. برخورداری مادران از حقوق خانوادگی مساوی با پدران؛ بلكه حق مادر با توجه به زحمات و تكالیف و مسؤولیتهایش، گاهی بیشتر است (عنكوبت، آیه۸؛ اسراء، آیات۲۳و۲۴؛ بقره، آیه ۸۳؛ مریم، آیه۱۴؛ انعام، آیه۱۵۱؛ نساء، آیه۳۶؛ لقمان، آیه۱۴و۱۵؛ احقاف، آیایه۱۵) و دهها مورد دیگر.
با وجود این همانندی، تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد قابل انكار نیست. از این رو مناسب است به تفاوتهای ساختاری زن و مرد و تأثیر آن در قانونگذاری و نظام حقوقی و ملاك و معیار این تأثیرگذاری اشاره شود. دكتر «الكسیس كارل» باعمیق شمردن اختلافات آفرینش زن و مرد، میگوید: «به علت عدم توجه به این نكته اصلی و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر میكنند كه هر دو جنس میتوانند یك قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت یكسانی به عهده گیرند... . زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و سرشت خاص خویش، بدون تقلید كوركورانه از مردان بكوشند. وظیفه ایشان در راه تكامل بشریت، خیلی بزرگتر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری بگیرند و رها سازند...۴».
●تفاوتهای ساختاری زن و مرد
این بحث، سابقهای حداقل ۲۴۰۰ ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوان بودن نیروهای جسمی، روحی و عقلی زنان، این تفاوتها را كمّی دانسته، مدّعی بود كه زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان میتوانند همان وظایفی را عهدهدار شوند كه مردان عهدهدار میشوند و از همان اختیاراتی بهرهمند گردند كه مردان بهرهمند میگردند. برخلاف وی، شاگردش ارسطو معتقد بود كه نوع استعدادهای زن و مرد، متفاوت و وظایفی را كه قانون خلقت به عهده هر یك از آنها گذاشته و حقوقی كه برای آنها وضع شده است، در قسمتهای زیادی با هم تفاوت اصولی دارد.۵
پروفسور«ریك»، روانشناس مشهور آمریكایی كه سالیان دراز به تفحص و جستوجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی را به دست آورده است، میگوید: «دنیای مرد با دنیای زن به كلی فرق میكند. اگر زن نمیتواند مانند مرد فكر كند یا عمل نماید، از این رو است... . زن و مرد جسمهای متفاوت دارند. علاوه بر این، احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچگاه یك جور در مقابل حوادث و اتفاقات، عكسالعمل نشان نمیدهند. زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود، به طور متفاوت عمل میكنند و درست مثل دو ستاره، روی دو مدار مختلف حركت میكنند. آنها میتوانند همدیگر را بفهمند و مكمّل یكدیگر باشند؛ ولی هیچ گاه یكی نمیشوند و به همین دلیل است كه زن و مرد میتوانند با هم زندگی كنند، عاشق یكدیگر شوند و از صفات و اخلاق یكدیگر خسته و ناراحت نشوند...۶».
خانم «كلیودالسون» میگوید: «به عنوان یك زن روانشناس، بزرگترین علاقهام، مطالعه روحیه مردهاست. چندی پیش به من مأموریت داده شد كه تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد به عمل آورم؛ به این نتیجه رسیدهام: خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری میكنند، بلكه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها، فقط احساسات شدید آنهاست. مردان همیشه عملیتر فكر میكنند، بهتر قضاوت میكنند، سازمان دهنده بهتری هستند [و ]بهتر هدایت میكنند». به نظر ما این نقطه ضعف زنان نیست؛ بلكه هدف خلقت این تفاوتها را ضروری ساخته است. دانشمند بزرگ، محمد قطب میگوید: اگر زنان بخواهند مادر باشند، باید احساساتی و عاطفی باشند و لازمه بقای نسل آدمی، وجود مادر و روابط جنسی زن و مرد و كاركردهای اختصاصی آنان است۷؛ پس برتری روحی مردان بر زنان به عنوان یك امتیاز ارزشی، به تفاوتهای جسمی و روحی و كاركردهای اختصاصی زن و مرد بستگی ندارد؛ بلكه براساس ایمان و عمل كه جامع آنها تقوی است، مشخص میشود [و این] چیزی است كه طراح آن طبیعت میباشد؛ هر قدر هم خانمها بخواهند با این واقعیت مبارزه كنند، بیفایده خواهد بود. خانمها به علت این كه حسّاستر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول كنند كه به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند... .كارهایی كه به تفكر مداوم احتیاج دارد، زن را كسل و خسته میكند...»۸.
«اتوكلاین برگ» نیز با صحه گذاشتن بر تفاوتهای جسمی و روحی و علایق زن و مرد براساس دادههای روانشناسی، مینویسد: «زنان بیشتر به كارهای خانه و اشیا و اعمال ذوقی علاقه نشان میدهند و بیشتر مشاغلی را میپسندند كه نیازی به جابه جا شدن در آنها نباشد و یا كارهایی را دوست میدارند كه در آنها باید مواظبت و دلسوزی بسیاری [به] خرج داد؛ مانند مواظبت از كودكان و اشخاص عاجز و بینوا... زنها عموماً احساساتیتر از مردان هستند...۹».
●ملاك تفاوتهای تشریعی میان زن و مرد
با توجه به برخی تفاوتهای تكوینی زن و مرد كه مؤید به عقل و نقل و وجدان عمومی و تحقیقات علمی روانشناسی است و نیز فطری بودن آنها، به نحوی كه ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارند و مقطعی و منطقهای نمیباشند، این مسأله مطرح میشود كه این اختلافات چگونه منشأ برخی تفاوتهای اجتماعی و حقوقی میشود؟ همه انسانها با هم تفاوت هایی دارند. قانونگذار اگر بخواهد در مقام وضع قانون، همه اختلافات را در نظر بگیرد، كاری غیر عملی و ناممكن است و اگر بخواهد بیتوجه به هر گونه تفاوت و اختلافی باشد، خلاف ضرورت تشریع و تقنین است و مصالح جامعه، آن طور كه باید تأمین نمیشود؛ زیرا تشریع باید مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی باشد و قواعد و مقررات حقوقی اعتباری صرف نیستند. پس آن اختلافات و تفاوتهای تكوینی كه موجب اختلاف در مصالح و مفاسد واقعی شود، منشأ تفاوت در حقوق و تكالیف میشود و این یك امر منطقی است؛ یعنی اگر احكام و تكالیف اجتماعی متناسب با واقعیتها باشد و رعایت گردد، سعادت فرد و جامعه حاصل میشود و چون سعادت فرد و جامعه مطلوب است، پس باید احكام و حقوق و تكالیف مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی بوده، كاملاً رعایت گردد. مناط در اختلافات و تفاوت هایی كه مایه اختلاف در مصالح و مفاسد واقعی میشود، عبارتند از آن اختلافات تكوینی كه دارای سه ویژگی ذیل باشند:
۱ـ دوام و ثبات از آغاز تا پایان عمر انسانی به مقتضای خصلت دائمی بودن قانون.
۲ـ عمومیت آن در قشر نسبتاً وسیعی از مردم به مقتضای خصلت كلی بودن قانون.
قانون برای نوع افراد جامعه وضع میشود؛ نه افراد معدود. اصولاً قانونگذاری برای یكایك افراد، به طور جداگانه ممكن نیست؛ اما در مقام عمل و اجرای قانون، باید شرایط و اوضاع و احوال افراد در نظر گرفته شود. شاید بسیاری از تفاوتهای تكوینی كه روانشناسان یا فیزیولوژیستها و... بر شمردند، به طور صد در صد در بین تمام زنان و مردان شایع نباشد؛ اما اغلب چنین است كه مثلاً زنها، احساساتیتر هستند و قانون برای نوع افراد وضع میشود. البته اگر در مقام اثبات آشكار شود كه همان خصلت نوعی، علت تامه جعل یك حكم خاص بوده است، قهراً در موارد خلاف، قانون دیگری وضع میشود و در غیر این صورت میگوییم كه «حكمت» وضع فلان قانون، این است. از این رو در موارد فقد شرایط، انتفا یا تغییر حكم را اقتضا نمیكند.
۳ـ آن اختلاف در كمّ و كیف و مشاركتی كه برای برآوردن نیازهای جامعه ضروری است، مؤثر باشد؛ مثلاً صرف رنگ پوست سیاه و یا سفید تأثیری در بازده كار ندارد و اگر تعیین دستمزدها صرفاً براساس بازده كار باشد، ما نمیتوانیم در تعیین دستمزد، بین كارگر سیاه و سفید فرق بگذاریم؛ اما چون نهاد قیمومیت مستلزم مدیریت و برخورداری از تعقل بیشتر است و یا لازمه حضانت، برخورداری از پشتوانه مالی است و این امور نوعاً با مسؤولیت مردان سازگاری دارد، قانونگذار این تكلیف را برعهده آنان گذارده است. همان گونه كه چون در سنین خردسالی كودكان و به ویژه دختران، نیاز بیشتری به عاطفه و سرپرستی محبتآمیز و شیرخوردن دارند، حضانت آنها در این سنین با مادر میباشد. اما در سنین بالاتر كه استقلال كودك، افزایش یافته و محتاج به تأمین اقتصادی بیشتری است، مسؤولیت حضانت بر دوش پدر میافتد.تفصیل و جزئیات اختلافات تكوینی و طبیعی زن و مرد و حدود تأثیر هر یك را ما در حوزه درك خود نمیتوانیم دریابیم تا قوانین عادلانه و متناسب وضع كنیم و ناگزیر از مراجعه به وحی هستیم. اكثر تبیینها در توجیه سرّ تفاوت احكام، با استفاده از دادههای مختلف علوم عقلی، روان شناختی، فیزیولوژی و آناتومی نیز از باب حكمت است و نه علت؛ به عنوان مثال تبیین حكم حجاب، براساس این كشف روانشناسی است كه میگوید:
«آستانه حس لمس و درد زنان از زمان تولد، پایینتر از مردان است؛ یعنی زنان به درد، حساسترند؛ در عوض مردان، بینایی بهتری دارند. مردان بالغ به محركهای بینایی شهوانی، حساسیت بیشتر دارند. زنان به محركهای لمسی، حساسیت بیشتر دارند. این تفاوت حساسیت از همان اوایل و تحت تأثیر «اندروژنها» شكل میگیرد. اصطلاح «چشم چرانی» كه برای این ویژگی مردان به كار میرود، زاییده حساسیت مردان نسبت به محركهای بینایی شهوانی است...۱۰».
●تساوی یا تشابه؟!
قرآن كریم میفرماید: «خلقكم من نفسٍ واحدهٍٔ۱۱». رسول اكرم(ص) میفرماید: «الناس كلهم سواء كأسنان المشط؛ مردم - اعم از زن و مرد - مانند دندانههای شانه با هم برابرند»؛ اما لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، تشابه صددرصد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند؛ اما آیا با توجه به تفاوتهای موجود و غیر قابل انكار و غیر قابل زوال، نباید هیچ گونه تقسیم كار و وظیفه و اختصاص كاركردی در میان باشد؟ تساوی، غیر از تشابه است. تساوی، برابری است و تشابه، یكنواختی. اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی و ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست؛ اما با توجه به تلازم حق و تكلیف، ممكن است به دلیل تكالیف بیشتری كه به عهده مردان گذاشته است، اختیارات بیشتری نیز برای آنان قائل شده باشد. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست؛ اما با تشابه و یكنواختی حقوق آنها مخالف است.۱۲
یكی از نكات مهمی كه در ارزیابی نظام حقوقی نادیده گرفته میشود، این است كه قواعد و مقررات حقوقی برای تنظیم روابط اجتماعی است و نه به منظور ارزش گذاری. استاد علی صفایی حائری میگوید: «تمامی درگیریها و داد و فریادها، از این جا برخاسته كه ما ارزشها را فراموش كردهایم و برای شغلها عنوانی دیگر در نظر گرفتهایم و آن را ملاك افتخار میشناسیم. خیال میكنیم قضاوت یا خیاطی یا بقالی، با یكدیگر تفاوت دارند و در ارزشها دخالت دارند. بینش اسلامی، برای شغلها، به اندازه بینشها و به اندازه نقشی كه در پشت آن ایستاده، ارزش قائل است... . با این دید، شغل قضاوت یا ریاست جمهوری، خودش مبنای ارزش نیست و این كار، وابسته به استعدادهای بیشتر و ظرفیت و قاطعیت و سنجش دقیقتر است... . با این دید مسأله تفاوت استعدادها و ناقص بودن زنها هم مسألهای نیست؛ چون، تفاوتها، ملاك افتخار نیست و در رسیدن به ارزشهای بیشتر، استعدادها دخالت ندارند. فوز، اجر، فضل و بهرههای عالی و لقاء رضوان الله، در رابطه با به كار گرفتن استعدادها است؛ نه مقدار آنها...و این استعدادها نیز بر مبنای ابتلاء و امتحان است؛ نه اكرم و اهانت به افراد مربوطه۱۳».
یكی از ویژگیهای مهم و ممتاز نظام حقوقی اسلام، كمال گرا بودن آن است. هدف آفرینش انسان، تكامل اختیاری است. انسان در پرتو اعمال و رفتار اختیاری خود، به قرب حضرت حق و لقاء او كه كمال مطلق است، نایل میآید و خدای متعال از باب لطف و كرم خود، نه تنها به عنوان مولی، بلكه به عنوان مربی و مرشد و راهنمای مهربان، انسان را از هر چیزی كه مانع این سیر و سلوك میشود، منع كرده است و به آن چه كه نیل به این هدف را تسهیل یا امكانپذیر سازد، ترغیب نموده است. از این رو این امر و نهی - دستورات شرعی - مصونیت است نه محدودیت؛ محدودیت برای غرائز شهوانی و امیال طبیعی است و مصونیت بخشی آن، به بعد ملكوتی و هویت انسانی انسان مربوط میشود. آموزههایی نظیر ضرورت پوشش بیشتر برای بانوان، نكوهش از حضور گسترده زن و به ویژه آن گاه كه با اختلاط توأم باشد، كاستن از تصدی مناصب اجتماعی - علاوه بر بعد تقسیم كار به لحاظ رعایت حریم عفاف و كمال شایسته انسانی است.
اول. حق طلاق
این كه حق طلاق به مرد داده شده، دلیلش این است كه بالاخره یك زندگی جمعی نیاز به مدیر دارد و اسلام نیز كسی را كه كمتر در مقابل عواطف و احساسات تحت تأثیر قرار میگیرد واز نظر مدیریت جمعی قویتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگی مشترك معرفی كرده و حتی نفقه و هزینه اداره این زندگی را هم بر او واجب نموده است. در این كه نوع مردان نسبت به زنان، از نظر مدیریت، قویترند و انعطافپذیری كمتری در برابر احساسات خام دارند، شكی نیست. به عبارت دیگر زندگی مشترك نیاز به مدیریت دارد و یكی از شؤون این مدیریت، مسألهاجرای طلاق و انفكاك است كه از چند حال خارج نیست:
۱. حق طلاق به دست مرد باشد.
۲. حق طلاق به دست زن باشد.
۳. هر دو به طور مستقل این حق را دارا باشند.
۴. این حق به دست هر دو به صورت اشتراكی باشد(یعنی طلاق زمانی ممكن است كه هر دو به آن توافق كنند).
۵. اصلاً حق طلاقی وجود نداشته باشد.
فرض پنجم صحیح نیست؛ زیرا گاهی اوقات، جدایی و گسستن این رابطه، به صلاح طرفین است.
فرض چهارم هم معقول نیست؛ چون طلاق به عنوان یك حلال مبغوض و به منزله یك راه خروجی اضطراری است كه نباید مسدود شود؛ بلكه باید در حد معقول، محدود شود؛ مثلاً به این میزان كه هوی و هوس و احساسات زودگذر باعث طلاق نشود. در این فرض اگر یكی از طرفین بخواهد لجبازی كند و باطلاق موافقت نكند، این راه اضطراری بسته خواهد شد. از این رو با حكمت جعل قانون طلاق منافات دارد؛ زیرا ممكن است یك نفر طالب طلاق و نفر دیگر طالب عدم آن باشد.
فرض سوم آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسأله را بعضی از كشورهای غربی تجربه كردهاند.
فرض دوم هم باتوجه به احساسات و عواطف فراوان خانمها، علاوه بر این كه آمار طلاق را بالا میبرد(زیرا از نظر آمار، غالباً خانمها تقاضای طلاق را دارند)، باعث سستی كانون محبت خانواده نیز میگردد و محبت زن را در دل مرد كاهش میدهد. در نتیجه بهترین فرض، صورت اول است؛ اما محدودیت هایی برای مرد در اعمال این حق در شریعت و قانون در نظر گرفته شده كه مانع از ضایع شدن حقوق خانمها میگردد. علاوه بر این، در شرایطی نیز زن حق طلاق دارد كه مانع ظلم به وی میشود؛ مانند طلاق وكالتی، طلاق قضایی و طلاق توافقی. بنابراین چنین نیست كه راه به كلی برای زن بسته باشد.
نكته دیگر این كه این مسأله، از احكام امضایی صرف نیست و شارع در آن تأسیسهایی دارد و علاوه بر آن، احكام امضایی شارع نیز مانند احكام تأسیسی ثبات و دوام دارد و قابل تغییر نیست.
دوم. ارث
زنان غیر مسلمان از حق ارث محروم هستند. در غرب، نه زن از شوهر ارث میبرد و نه شوهر از زن.
در قسمتهایی از آفریقای شمالی كه حقوق عرفی بربرها در آن جا كاملاً حكمفرما است، زنان با محرومیت شدیدی مواجه هستند. در بین قبایل الجزایر ازدواج هنوز شبیه نوعی خرید و فروش است كه در آن، شوهر مهریه را به پدر عروس میپردازد و با وقوع طلاق (كه همیشه طلاق بائن است، مهریه اغلب از پدر عروس یا همسر بعدی آن زن، به شوهر مسترد میشود.
علاوه بر این در مراكش، زندگی تقریباً نیمی از جمعیت، تحت حاكمیت حقوق عرفی مبتنی بر پدر سالاری است كه در محاكم خاصی اجرا میگردد و بر اساس آن، زنان از حق ارث محروم هستند.۱۴
در مناطقی كه اسلام حكمفرماست، زنان از كرامت و حقوق اجتماعی خاصی برخوردارند.
مسأله ارث و دیه زن در نظام حقوقی اسلام، جزئی از كل است و نگاه به آن به صورت گسسته و بیارتباط بادیگر اجزای این مجموعه، ناقض ا ندیشه و موجب برداشتهای ناصواب میشود. بنابراین نمیتوان این احكام را جدا از مجموعه نظام خانواده در اسلام مورد توجه قرار داد.
دیه وارث زن در همه موارد، كمتر از مرد نیست؛ بلكه در مواردی كاملاً یكسان و در مواردی ارث زن بیش از مرد است؛مانند موارد زیر:
۱. دیه زن در كمتر از ثلث با مرد برابر است.
۲. میراث پدر و مادر یا بستگان مادری، بین زن و مرد یكسان است. هم چنین در كلاله اُمی، طرف مادری برطرف پدری مقدم میشود و اگر زن نسبت به میت نزدیكتر از مرد باشد، چیزی به مرد نمیرسد.
۳. اگر در مواردی ارث و دیه زن، كمتر از مرد است، این مسأله مبتنی بر مصالحی در نظام خانوادگی و روابط زن و مرد میباشد و در مقابل نه تنها به نیكوترین وجهی جبران شده است، بلكه اساساً حقوق زن در چنین نظامی، بسیار بیش از مرد و فراتر از چیزی است كه در «فمینیسم» غربی وجود دارد. برای تبیین این مسأله، به امور زیر توجه كنید:
الف) اسلام در شرایطی به زن حق ارث بردن داد، كه به كلی زن از این حق محروم بود و نه تنها از مرد ارث نمیبرد، بلكه خود همچون كالایی به ارث برده میشد.
ب) اسلام به زن استقلال اقتصادی داد و او را در تصرف دارایی خود استقلال بخشید.
ج) علاوه بر استقلال اقتصادی، اسلام در هیچ شرایطی زن را موظف به تأمین نیازمندیهای خود و خانواده نكرده است. بنابراین او داراییهای خود را در هر راه مشروعی میتواند صرف كند و در عین حال برای رفع نیازمندیهای خود تأمین جداگانه دارد؛ یعنی نفقه او در هر حال برعهده مرد است و اگر خودش نیز درآمد اقتصادی داشته باشد، مالك شخصی آن در آمدهاست و موظف نیست كه آنها را در جهت نیازمندیهای خانواده و یا حتی نیازمندیهای خود صرف كند؛ اما مرد در هر حال موظف است كه نیازهای زن را تأمین نماید. بنابراین، شرایط جدید زندگی، با احكام اسلام هیچ تعارضی ندارد.
ه) اسلام دو حق اقتصادی برای زن، برعهده مرد قرار داده است:
۱. مهریه؛ كه افزون بر اصل مهریه، حق تعیین میزان آن نیز به دست خود زن میباشد.
۲. نفقه؛ یعنی تأمین مالی نیازمندیهای زن در زندگی كه آن نیز برعهده مرد است.
در كشورهای غربی كه دارای نگرش فمینیستی هستند و در تبلیغات پرهیاهوی جهانی، خود را بزرگترین حامیان حقوق زن قلمداد میكنند، حقوق زن چگونه است؟
۱. در غرب چیزی به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است برای تأمین معاش خود به تلاش و فعالیت بپرازد؛ در حالی كه در حقوق اسلامی، زن اگر كاری هم بكند و درآمد بالایی نیز كسب كند، دارایی اش برای خودش محفوظ است و تأمین نیازمندیهای او برعهده مرد است.
۲. در جهان غرب، شخص میتواند با وصیت خود، شخص واحدی را وارث تمام دارایی خود بگرداند و حتی اندكی از آن را به زن ندهد و شگفت این جاست كه در موارد متعددی دیده شده است كه ثروتمندان بزرگی، تمام دارایی خود را طبق وصیت برای گربه یا سگ خود به ارث نهادهاند و تمام اعضای خانواده را از آن محروم ساختهاند؛ در حالی كه در حقوق اسلامی، میراث میت، براساس حكم معین الاهی تقسیم و توزیع میشود و كسی نمیتواند زن و فرزند خود را از حقوق خود محروم سازد. بنابراین اگر مشاهده میشود كه در مواردی در حقوق اسلامی دیه و یا میراث زن، نصف مرد میباشد، به این علت است كه مرد باید دارایی خودرا برای زن به مصرف برساند؛ در حالی كه چنین وظیفهای برای زن مقرر نشده است. علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مینویسد: «نتیجه این گونه تقسیم ارث بین مرد و زن، آن است كه در مرحله «تملك»، مرد دو برابر زن، مالك میشود؛ ولی در مرحله «مصرف»، همیشه زن دو برابر مرد بهره میبرد؛ زیرا زن، سهم و دارایی خود را برای خود نگه میدارد؛ ولی مرد باید نفقه زن را نیز بپردازد و در واقع نیمی از دارایی خود را صرف زن میكند».۱۵
سید ابراهیم حسینی
پینوشت:
۱. ر.ك: قربانی، زینالعابدین: اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ص۲۸-۲۹.
۲. ر.ك: فلسفه حقوق، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ چاپ اول، تابستان ۱۳۷۷، ص۳۱،۳۳،۷۷و۸۵.
۳. مائده(۵)، آیه۵۰.
۴. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم: انتشارات صدرا، چ۱۴، سال۱۳۶۹،ص۱۹۴-۱۹۵.
۵. همان، ص۲۰۲.
۶. همان، ص۲۰۸، به نقل از مجله زن روز، شماره ۹۰.
۷. قطب، محمد، شبهات حول الاسلام، ص۱۱۲-۱۱۵.
۸. نظام حقوق زن در اسلام، ص۲۱۵-۲۱۶؛ نقل از مجله زن روز، شماره ۱۰۱.
۹. برگ اتوكلاین، روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی محمد كاردان، ج۱، ص۳۱۳.
۱۰. حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ، ص۷۳.
۱۱. نساء(۴):۱۲۴.
۱۲. نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۴۳-۱۴۴.
۱۳. صفایی، علی، روابط متكامل زن و مرد، ص۳۱-۳۳.
۱۴. نورمن اندرسون، تحولات حقوقی جهان اسلام، ترجمه فخرالدین اصغری، جلیل قنواتی و مصطفی فضایلی، ص۴۰.
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۱۵
برای آگاهی بیشتر ر.ك:
الف) نظام حقوقی زن در اسلام، شهید مطهری.
ب) زن در آیینه جمال و جلال، آیهٔ الله جوادی آملی.
پ) فمینیسم علیه زنان، سید ابراهیم حسینی، كتاب نقد، شماره ۱۷، زمستان ۱۳۷۹.
ت) قرآن و مقام زن، سیدعلی كمالی.
ج) بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران، حسین مهریور.
ح) قوانین فقه اسلامی، ج۱، دكتر صبحی محمصانی، ترجمه جمال الدین جمالی محلاتی.
خ) روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامی.
چ) زن از دیدگاه اسلام، ربانی خلخالی.
د) درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمد رضا زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی.
پینوشت:
۱. ر.ك: قربانی، زینالعابدین: اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ص۲۸-۲۹.
۲. ر.ك: فلسفه حقوق، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ چاپ اول، تابستان ۱۳۷۷، ص۳۱،۳۳،۷۷و۸۵.
۳. مائده(۵)، آیه۵۰.
۴. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم: انتشارات صدرا، چ۱۴، سال۱۳۶۹،ص۱۹۴-۱۹۵.
۵. همان، ص۲۰۲.
۶. همان، ص۲۰۸، به نقل از مجله زن روز، شماره ۹۰.
۷. قطب، محمد، شبهات حول الاسلام، ص۱۱۲-۱۱۵.
۸. نظام حقوق زن در اسلام، ص۲۱۵-۲۱۶؛ نقل از مجله زن روز، شماره ۱۰۱.
۹. برگ اتوكلاین، روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی محمد كاردان، ج۱، ص۳۱۳.
۱۰. حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ، ص۷۳.
۱۱. نساء(۴):۱۲۴.
۱۲. نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۴۳-۱۴۴.
۱۳. صفایی، علی، روابط متكامل زن و مرد، ص۳۱-۳۳.
۱۴. نورمن اندرسون، تحولات حقوقی جهان اسلام، ترجمه فخرالدین اصغری، جلیل قنواتی و مصطفی فضایلی، ص۴۰.
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۱۵
برای آگاهی بیشتر ر.ك:
الف) نظام حقوقی زن در اسلام، شهید مطهری.
ب) زن در آیینه جمال و جلال، آیهٔ الله جوادی آملی.
پ) فمینیسم علیه زنان، سید ابراهیم حسینی، كتاب نقد، شماره ۱۷، زمستان ۱۳۷۹.
ت) قرآن و مقام زن، سیدعلی كمالی.
ج) بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران، حسین مهریور.
ح) قوانین فقه اسلامی، ج۱، دكتر صبحی محمصانی، ترجمه جمال الدین جمالی محلاتی.
خ) روشنفكر و روشنفكرنما، داود الهامی.
چ) زن از دیدگاه اسلام، ربانی خلخالی.
د) درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمد رضا زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست