سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
مجله ویستا
موسیقی و حکیم قشقایی

● پیشینهٔ موسیقی
به خلاف آنچه مرفّهان بیدرد و دهریون و حكمتناآشنایان لاابالی و خوشگذرانان بیادراك و معرفت شایع میكنند، دینمداری و خدامحوری و كهانتخویی و تعبّدپیشگی، اساس و جانمایه موسیقی بشر است. قدمت موسیقی به اندازهٔ زبان و شاید از آن هم فزونتر است و اعتبار و اهمیت آن بسیار فراتر از اعتبار و اهمیت زبان است. چرا كه بشر بی آن پیوسته احساس فقر و خلأ معنوی كرده است. و اگر زبان را به مثابه وسیله اُنسیت و ایجاد ارتباط و پیامرسانی روزمره به كار گرفته است، با موسیقی به عنوان زبانی فراتر از آن و وسیلهای پرشورتر از زبان معمولی سخن گفته است و آن را یك عامل بنیادین حیات معنوی خود، چون زیرساختی بر زندگی این جهانی برشمرده است. موسیقی هیچگاه ماهیت سرگرمكننده، مانند شطرنج یا چوب الف نداشته است و انسان، بی آن احساس كمداشت كرده است.
موسیقی در هر زمان و در همهٔ روزگاران بشر بوده است و اندرونهٔ بشر از لحظهٔ تولد با آن عجین شده است. در حكمت به این نعمت عظمای الهی و موهبت آسمانی «نقطهٔ فرد وجود» نام دادهاند. یعنی جزء لایتجزی و غیر منفك از هستی بشر كه «انسان كامل» میسازد.
انسان آغازین، هنگامی كه به تكامل این داده و موهبهٔ فرابشری مینشیند، آن را در تعلیل حوادث و پدیدههای طبیعی به كار میگیرد. چرا؟ بدین جهت كه محیط اطراف خود را تبیین كند و به احساس غنای معنوی دست یابد و تازه، این، همهٔ جوانب نیست، موسیقی در همهٔ دورانها زندگی بشر را معنی میبخشیده است و نخستین شكل و محتوای آن «حماسی» بوده است و «ملاحم» با موسیقی همراه بودهاند و «حماسه» و «ملحمه»، بستر اصلی آفرینش موسیقایی بشر شمرده میشده است.
● قدمت موسیقی ایل سرافراز قشقایی
بررسی تاریخ هنر در میان اقوام كهن تاریخ ایرانی، این ادعای بهحق ما را كه در بالا گفتیم به اثبات میرساند. یكی از این اقوام، كه قدمت حضور فعال فرهنگینهٔ آنان در فلات ایران، به هفت هزار سال پیش میرسد، قوم قشقایی است كه تیرهای كهن تاریخ از «آذان»، سكنهٔ اصلی آذربایجان بودند و مانند تیره «بایات» آئینمداران نغمهپردازشان، با موسیقی غنی و سرشاری در نبردهای آیینی، همراه آلات موسیقی ابتدایی خویش پیشاپیش سربازان و عساكر تیرهشان، كه به آنان «ار» Er اطلاق میشد آهنگهای رزمی و قهرمانی مینواختند و جنگاوران را تهییج به نبرد میكردند.
یكی از این آلات موسیقی كه در الواح سومری حك و نقر شده است، كاسهای كمضخامت، پهن و بیضیشكل با ساعدی كوتاه بوده است كه ظاهراً سه وتر زهی بر آن میكشیدند و مباشر و نوازنده سرپا ایستاده بر سینه میفشرد و با استفاده از هر دو دست مینواخت. «ساز» یا «سهتار» امروزین قشقاییان صورت تكاملیافته آن است كه جهانگیر خان نیز در دوره شباب همین ساز را مینواخت و «الهی»ها و مناجاتهای خویش را در آن ترنّم میكرد.
● اكنون در میان ایل قشقایی سه آلت موسیقی رایج است:
۱) ساز یا قوپوز Qopuz، ساز زهی شناختهشده تركان ایرانی، با قدمت سومری.
۲) كرنا، ساز بادی معروف.
۳) دؤول (معرب و مفرس آن: دهل)، ساز كوبهای.
● از میان آهنگهای حماسهای كهن نیز، هنوز نشانههایی بر جای است. مانند:
▪ «سحرآوازی» كه پیش از طلوع آفتاب و برای بیدار ساختن جوانان ایل با ریتم تندی نواخته میشود و ریشه در باورهای كهن ایل سرافراز و شیوههای آیینی یكتاپرستی تركی باستان دارد. امروزه این آهنگ را فقط در روزهای خاصی مینوازند و چنان دلنشین و حماسهپرور است كه بسیاری از جوانان در آن روزها در آلاچیقها، فقط برای شنیدن «سحرآوازی» میمانند.
▪ ساواش یا «جنگنامه» كه با ورود مردان به میدان بازی نواخته میشود. این آهنگ حماسی در «ساز»، آلت كهن موسیقی تركی سومری نواخته میشود. جهانگیر خان در «ساواشنوازی» تبحر داشت.
▪ ههلئی Haley نوعی آهنگ رقصهای حماسی آیینی كه آن نیز در «ساز» نواخته میشود.
شكل تجمع ایلی مراسمی كه این آهنگ در بستر آن پیاده میشود، ریشه در فرهنگ غنی هفت هزار ساله قشقایی دارد. مثلاً در هنگام نواختن «ساواش»، جوانان ایل با جامههای رزمی كهن (= آرخالیق، جیقا، زنهارا، پاتاوا) به میدان میآیند و چوب دستی «دگنك» بر دست، در صفهای منظم میایستند و به آهنگ ساواش آغاز به رقص جنگ میكنند.
در ههلئیها موسیقی حماسی آیینی نواخته میشود و گاه آهنگهای حماسی تند دلاورانه به ریتمی غمانگیز و محزون بدل میشود و مادران فرزند از دست هشته غمآگین، همراه با شعلههای رقص، نه برای تفریح، بلكه برای ادای دین و پاس رسمهای آیینی در هالهای از معنویات فراز میایستند.
گذشته از سه آهنگ حماسی یادشده، در میان ایل سرافراز، «عاشیقها» كه وارث خنیاگران كهانتپیشه و چندین هنر «اوزان» Ozanهای گذشتههای دور خود هستند، آهنگهای حماسی تندی دارند كه همه در «ساز» و همراه «زورنا» اجرا میشود. عاشیق این گونه آهنگها را با تمام وجود اجرا میكند. در تلحین نعمات حماسی نیز با بهرهوری از تصویت انسانی، اشعاری با مضامین جنگاوری، شجاعت و قهرمانی میخوانند كه گاه اعتراضی تند به ناتساویهای اجتماعی و زر و زور و تزویر دارد.
مضامین اشعاری كه در آهنگهای حماسی اجرا میشود، درونمایهای از بها دادن به اتحاد ایلی، وابستگی عمیق به سرزمین و جولانگاه ایل و قهرمانیهای جوانان ایل سرافراز است در دفاع از شرف و نوامیس ایل خود كه صد البته جانمایهٔ مذهبی و دینمداری دارد. شعر معروف «بیزیمدیر» (از آن ماست!) كه از یكی از این آهنگهای حماسی از سوی (دادال اوغلو)، عاشیق و شاعر و سخنپرداز غریب قشقایی سروده شده است، چنین اندرونهای دارد. اجرای حماسی بسیار نامبردار این شعر كه پژوهندگان اشاره دارند، احتمالاً در عصر شاه عباس صفوی، در گیر و دار اختلاف با قزلباش و اسكان و تبعید و كوچ اجباری تیرههایی از ایل كهن تاریخ «اوشار» (= افشار) در كوهپایههای استان فارس انجام پذیرفته است.
شعر این آهنگ چنین آغاز میشود:
قالخدی، كؤچ ائیلهدی آوشار ائللری،
آغیر ـ آغیر گئدن ائللر بیزیمدی!
در این بیت شاعر، حتی در گزینش واژهها به همآوایی تند صامتها و صائتها توجه داشته است و در اجرای تند حماسی آن، حركت هجوموار ایل لمس میشود، تا جایی كه در اعتراض به ستم شاهان، چنین رجزی میخواند:
پادشاهلار بیزه ائدهر فرمانی،
فرمان شاهین ایسه، داغلار بیزیمدیر.
نئچه قوچ ایگیدلر یئره سریلر،
ئولن ئولر، قالان ساغلار بیزیمدیر.
این حماسهها، آیینهٔ زلال زندگی قهرمانی حكمتآشنایان ایل را نشان میدهد.
● از میان آهنگهای حماسی معروف ایل سرافراز میتوان به عنوان شناختهشده زیر نیز اشاره كرد:
▪ گرایلی
▪ باش گرایلی
▪ گئدن دارغا
▪ صمصام
كه همگی در ساز و همراه كرنا اجرا میشوند. از میان داستانهای حماسی ایل سرافراز كه گفته میشود جهانگیر خان با آن آشنا بوده، منظومههای دوازدهگانه «كوراوغلو» است كه روایتهای بدیعی در میان ایل از آن وجود دارد. گذشته از روایات ناشناخته به جهان علم كه از این منظومهها و در صندوق سینهٔ «ییرچی»های ایل سرافراز مدفون است، در بسیاری از حكایات ضمنی روایات مشترك نیز، تفاوتهایی عمده به چشم میخورد. حتی نامهای اشخاص منظومهها هم تغییر یافتهاند. مثلاً پدر «كور اوغلو» كه در روایات ایل سرافراز، «یوسف» نام دارد، در روایت آذری و تركمنی «علی كیشی» است. در برگردان فارسیِ روایتی از زبان جهانگیرخان كه از طریق «عاشیق محمد» و «عاشیق اسماعیل قشقایی» منتقل شده است، داستانی كامل دربارهٔ اختراع تفنگ و آشنایی كور اوغلو با آن آمده است كه بسیار بدیع است.
● ریشههای موسیقی ایل سرافراز در آذربایجان
در نخستین منظر، موسیقی قشقایی را در گسترهٔ فولكلور، میتوان وجهی از موسیقی آذری دانست. وجود اصلاحاتی نظیر گرایلی، شاه ختایی، كرم، كور اوغلو، غریب، كؤچ ایوازی، خوش گلدین ایواز و جزء اینها، نشانگر آن است كه آبشخور اصلی موسیقی قشقایی موسیقی غزان و آذریان بوده است. اما، نوازندگان ایل گذشته از ایجاد دگرگونیها در سازه و ساختار، در اجرا نیز تغییراتی را ایجاد كردهاند. مثلاً آهنگی با عنوان «دؤنه» را در ریتم بایاتی مینوازند و یا آهنگی با روح حماسی و قوی با نام «ظومار» دارند كه بر اساس «آنادولو سهگاهی» ساخته شده است. و با آهنگهایی با عنوانهای باش خسرو، دلی خسرو، صمصام، بیستون، ههلئی و جز آن را میتوان نام برد كه موسیقیآشنایان آذری با آنها چندان آشنایی ندارند و نوازندگان قشقایی این آهنگها را در كنار ملودیها و ترانههایی نظیر: های مدد، های مدد، اویان ائلیمیز اویان، آغیر ائل و غیره، از آن خود كردهاند.
بسیاری از ترانهها و آهنگهای فولكلوریك آذری و مناطق شمال غرب ایران و شرق آنادولو نظیر: دورنالار، عاشیق گلمش، مارالا باخ، سازی دوتون، كسمه نار آغاجی، آغدیر بیلگین، معصوم و دهها ترانه نظیر آن با اندك دگرگونیها در اجرا در میان قشقاییان رایج است.
موسیقی رسمی و مكتوب قشقایی همانند ادبیات قشقایی غریب و بیكس است. قشقاییان در محیطی كه تدریس زبان و ادبیات تركی در آن عملاً ممنوع و ناممكن است، زیست میكنند و طبیعی است كه نمیتوان در میان ایل از موسیقی مدرن و ادبیات مدرن مكتوب سخن گفت. اما، همانند موسیقی فولكلوریك این قوم، ادبیات شفاهی ایشان نیز غنی و پُربار و سرشار از درد هجران و غربت، اكنون بر جای است. این مجموعهٔ بسیار عظیم و انسانی وجوه اشتراك قومی با ادبیات آذری و تركمنی و تركان شرق تركیه دارد.
اغلب موارد انواع ادبیات شفاهی آذری نظیر: بایاتی، قوشما، گرایلی، تاپماجا، قوشماجا، ناغیل، دستان، دیوانی و غیره در میان قشقاییان نیز رایج است و در صندوق سینهها محفوظ كه ضبط و نشر آنها اكنون مرد این میدان میطلبد. مضامین اصلی ترانههای قشقایی غربت و هجران است. مصراعهای سوم و چهارم اغلب بایاتیها و قوشما حكایت از این دارد. مانند:
باشی پارا ـ پارا دومانلی داغلار
كؤنلوم قارا گئیمیش گؤزلریم آغلار
و یا:
دولاننام داغلار سنی
سندن یار ایسی گلیر
و یا:
تانریم بیزه بیر یول وئر
بیز واراق ئولكه میزه
و یا:
غنچه دن آچیلا گوللریم منیم
فلك اوزاق سالمیش یوللاریم منیم.
و غیره كه در میان متون شفاهی فراوان میتوان به آنها برخورد.
پیش از حكومت رضاخانی، در مكاتب سیار قشقایی كه به آنها در متون تاریخی «كرباسیه» نام داده شده است، تعلیم و تدریس اصلاً به زبان تركی قشقایی بوده است و در كنار آن متون فارسی و عربی نیز آموخته میشده است. بسیاری از شاعران ایل مانند میرزا ماذون قشقایی و یوسفعلی بیگ، این گونه تعلیم یافتهاند. اكنون در میان ایل به برخی از متون مكتبی تركی میتوان برخورد و نیز حافظهٔ دیرسالان كه منظومههای حكمتآمیز مكتبخانههای «كرباسیه» را اكنون از حفظ دارند.
هم از این روی حدس میزنیم كه حكیم قشقایی پیش از ورود به حوزهٔ علمیهٔ اصفهان در ایام صباوت و جوانی، در كرباسیه تحصیل كرده است.
در باب موسیقی قشقایی باید گفت تركان بر روی میراث فرهنگی بر جای گذاشته از خود، پیوسته دستینهٔ تركی نزدهاند و آثار بسیاری را به زبانهای غیرتركی به ویژه فارسی آفریدهاند. اما به هر تقدیر، ما این آثار را نیز جزء آثار فرهنگی تركی به حساب میآوریم. در نام آلات موسیقی و نام آهنگها و مقامها هم وضعیت چنین است.
مثلاً ما در موسیقی عرب الان اصلاحاتی نظیر: نهفت الاتراك، چارگاه التركی، عشاق لاتراك، ضرب التركی، بسته نگار التركی، مخمس التركی، برافشان التركی داریم.و این خود نشان میدهد ك اصلاحاتی نظیر: برافشان، نهفت، سوزناك، راحتافزا، شوقافزا، فرحناك، فرحفزا، راحت الارواح، شوق و طرب و جزء آن كه تركیبهای فارسی یا عربی هستند، ایجاد و اختراع تركان بوده است، كه در كنار نامهای تركی در تاریخ موسیقی ایران به كار رفته است. نامهای سازها نیز چنین است كه در كنار نامهای تركی مانند:
باغلاما، قابازرنا، اگری، چوگور، بورغو، شدرغو، دیللی دودك، قاوال، بالابان، بارقی، چیغیرتما، دومبك، سورمه، قوپوز و جز آن به نامهای غیر تركی برمیخوریم. موسیقی قشقایی از این جهت از بومیان استان فارس بیشتر تأثیرپذیر است. ولی در هر جا دستینهٔ قشقایی مشهود است كه نیاز به پژوهشی همه جانبه دارد.
مردان و زنان قشقایی، همگی توان گفت با موسیقی محشورند و از آن تلذذ حاصل میكنند. اغلب زنان قشقایی رقص و یورقا هلئی و آغیر هلئی و اوچ باسما را به عنوان رقصی مقدس و با آداب خاص یاد دارند و مردان، همه، با آهنگهایی نظیر «سحرآوازی» آشنا هستند و در اعیاد و جشنها گوش به «ساز» و «قوپوز» عاشیقها میسپارند و فراوان هنگام كوچ آهنگهای سوزناك سر میدهند.
نوازندگان و خوانندگان حرفهای را قشقاییان ساروان، عاشیق و چنگی مینامند كه با ساز و كرنا و ناقرا آهنگهای اصیل مینوازند. سهتار كمانچه و ویولن نیز در میان قشقاییان رایج شده است و بسیاری از حافظان و میراثداران فرهنگ اصیل قشقایی اكنون سرگرم تدوین علمی آهنگهای بومی خود هستند.● صبغهٔ مذهبی موسیقی
▪ موسیقی مترنّم در ساز حكیم قشقایی، البته موسیقی آیینی و مذهبی بوده است. آنچه به تواتر به ما رسیده است، این است كه او در سه مایه به ترنّم موسیقی میپرداخته است:
۱) موسیقی حماسی در مایههای شاهنامهخوانی، بویلاماهای كوراوغلو و جز آن.
۲) موسیقی مردمی و ترانههای بومی و آهنگهای اصیل تركی.
۳) موسیقی آیینی، الهی و مذهبی.
نوع سوم موسیقی متعالی آیینی در مراسم مذهبی، در شبهای ماه رمضان و در ایام ماه محرم میان ایل سرافراز نواخته میشود.
در ماه محرم هر سال تا اربعین حسینی اغلب مردان و زنان ایل قشقایی سیاه میپوشند و كارهایی نظیر بافتنی، رنگرزی، لباسدوزی را تعطیل میكنند و به عزاداری و نوحهسرایی آهنگین بر اساس موسیقی آیینی میپردازند.
شب عاشورا اغلب مردان و زنان در دستههای سوگوار و جداگانه شبزندهداری میكنند. برخی از مردم، روز عاشورا هلیم میپزند كه نذر ادا كنند برای ثواب بیشتر، شب هلیم را آماده میكنند تا در ساعت آغازین سحرگاه، گروه سینهزنان و شبزندهداران برای خوردن هلیم برسند. عاشقان شهدای كربلا كه تا بامدادان پگاه، بیدار بودهاند، و تمام شب را با موسیقی آیینی عزاداری میكردهاند پس از خوردن هلیم پراكنده میشوند، هلیم پختهشده كفاف همهٔ چادرهای اطراف را میدهد. اگر تعداد نذركنندگان زیاد شد، حتی تا چادرهای دوردست هم هلیم میفرستند. از نوحههای معروفی كه در میان مردم ایل قشقایی در روز عاشورا به آهنگ موسیقی آیینی خوانده میشود، این نوحه است:
ای كربلا سلطانی
قارداش واویلا
زینبین شیرین جانی
قارداش واویلا
زینبینین گؤز یاشی
یاندیری داغی داشی
امام حسین قارداشی
قارداش واویلا
گؤز یاشیم سئیلاب اولدو،
جیگریم كباب اولدو،
كربلا خراب اولدو
قارداش واویلا
بیكس قالدی سكینه
خراب اولدو مدینه
كیم رحم ائدر یتیمه
قارداش واویلا
آهنگ این نوحه در مایهٔ «بایاتی» است و گفته میشود كه حكیم قشقایی خود بایاتیسرا بوده و در اوزان هفت هجایی اشعاری داشته است.
● حكیم قشقایی در آیینهٔ ادبیات شفاهی
مردم پیوسته قهرمانان عرصهٔ اندیشه و علم را، در خمیر خانهٔ خیال خویشتن بازسازی كردهاند و روایتهایی مناسب با حال و مقام آنان ساختهاند كه صد البته از واقعیتهایی انكارناپذیر اخذ قوت و الهام كرده است و در هالهای از اسطوره و افسانه گم شده است. استخراج این قصص و افسانهها و روایات از صندوق سینهها و تدوین آنها، كمك زیادی به روشن شدن زوایای تاریك زندگی قهرمانان عرصههای اندیشه و عمل میكند.
عامه در فرهنگ شفاهی خود، فارغ از میزانها و هنجارهای زمان و مكان و استدلال و استنتاج، قهرمان آرمانی خویشتن را آنگونه كه خود میخواهد میسازد. هم از این رو گوییم برای تدوین حیات سرشار از تقوا و فضیلت آن حكیم بزرگوار، به ادبستان فرهنگ عامهٔ قشقایی در یك صد سال اخیر باید سر بزنیم. اینك برخی از این روایتها:
▪ حكایت كنند كه روزی از دكان سازفروشی جنب مدرسه صدر اصفهان بیرون آمد كه درویشی روشنضمیر او را فراخواند و از وطن، شغل، حسب و نسب وی جویا شد. جهانگیرخان شرح حال خود را با درویش در میان گذاشت و گفت كه سهتار میزنم و شاهنامه میخوانم و سرود میگویم.
خود میگفته: «چون گفتار من به پایان رسید، درویش خیره در من نگریست و گفت: گیرم در این حرفه فارابی زمان شدی، مطربی بیش نخواهی بود!»
گوید: «گفتم نیكو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار كردی، هان بگو چه باید بكنم كه خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»
پس آنگاه آن درویش، او را به حوزهٔ علمیهٔ مدرسهٔ صدر برد و...
▪ به یك روز از شهر خود شد روان
سوی اصفهان آمد او بیگمان
سراغ یكی تارزن را گرفت
ز شخصی كه مهرش به او جا گرفت
جوابش همی داد آن باصفا
كه: «ای بندهٔ عاصی بیصفا!»
تو گیرم در این فن سرآمد شوی
چو بونصر فارابی امجد شوی
نئی مطربی بیش، پس دم مزن!»
از این گفته برقی ز دل برجهید
در او خرمن جان بر آتش كشید
ضمیر خدائیاش بیدار شد
دل غافل از یار، هشیار شد
سخن كز دل پاك آید برون
نشیند به دل صاف سازد درون
▪ روزی در كارگاه سازآموزی استادش به فراگیری فن نواختن سهتار مشغول بود. كارگاه سازآموزی در كنار مدرسهٔ صدر قرار داشت. ناگهان چشمش به جمعیت انبوهی میافتد كه از مدرسه خارج میشدهاند و شخص معمّمی پیشاپیش جمعیت بوده است.
جهانگیرخان از استاد خویش میپرسد «جمع برای چیست این شخص معمّم كیست؟»
استاد پاسخ میدهد: «اینان از نماز جماعت میآیند و آن آقا مجتهد و پیشنماز است.»
جهانگیرخان شیفتهٔ آن همه ابهت و جلال قرار میگیرد و به حلقه طلاب میپیوندد و از همان وقت وارد مدرسه صدر میشود.
▪ جهانگیرخان طبع شعر داشت و وقتی به اصفهان میآمد پیش همای شیرازی میرفت كه شعرهایش را اصلاح كند. روزی در محضر همای شیرازی بر سر وزن بیتی جدل میكند و میگوید: «كه این شعر به آهنگ جور در میآید و غلط نیست، من از كجا بتوانم این غلطها را تشخیص دهم؟»
همای شیرازی او را به تعلیم فن عروض و مبادی عربیات دعوت میكند و به مدرسهٔ صدر رهنمون میشود.
▪ در یك تابستان و در اوایل دههٔ نهم از سدهٔ سیزدهم، برای فروش دام به اصفهان آمده بود. «ساز» شكستهٔ خود را نیز برای تعمیر همراه داشت. پیش یحیی ارمنی كه كارگاه كوچك «سازسازی» داشت، رفت. او را در حالتی یافت مست و میخواره. بسیار ناراحت شد چنین گمان كرد كه در فن الحان و سازنوازی فارابی زمان هم شود، باز به او «مطرب» خواهند گفت. در آن روزگار چهل بهار از عمرش سپری شده بود.
از كارگاه سازسازی بیرون شد و یك راست به مدرسه صدر رفت و برای تحصیل عزم جزم كرد.
▪ جهانگیرخان در جوانی شاهنامهخوان ایل بود و سهتار مینواخت. گویند در یكی از تابستانها كه ایل به ییلاق سمیرم آمده بود، او نیز برای خرید و فروش و رفع حوایج شخصی به اصفهان رسید. در ضمن تارش هم خراب شده بود، سراغ استاد تارساز گرفت. او را پیش یحیی ارمنی تارساز معروف مقیم جلفا بردند. در این میان ناگهان زنی از میان مردم خطاب به او گفت: «برو پی كار بهتری و علمی بیاموز، از تار زدن چه حاصل كه پیرت یحیی ارمنی باشد؟» سخن آن زن در جهانگیرخان مؤثر افتاد و همان روز در مدرسهٔ «الماسیه» حجرهای برای خود گرفت و با یك عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت... .
▪ وقتی ظلالسلطان در مدرسه به دیدن او (جهانگیرخان) رفت، در اثنای سخن گفت: «خان بزرگ اگر سابقاً میخواست مرا ببیند، چند ماه قبل میبایست وقت میگرفت. اما، من امروز برای دیدن شما، از شما وقت میگیرم!»
▪ جهانگیرخان در جوانی، دلباختهٔ دختر عمهاش گلندام بود. گلندام هم میدانست كه او عاشق «سهتار» است و شرط ازدواج با او را «ترك سهتار» قرار میدهد. جهانگیرخان ترك سهتار نمیكند و تا پایان روزگار خود نیز تن به ازدواج نمیدهد. گلندام نیز هیچگاه ازدواج نمیكند. گلندام دختر ابراهیم خان كلانتر بوده است.
▪ جهانگیرخان روز و شب سهتار مینواخت و میخواند و اشك میریخت. روزی «بیبی فاطمه» مادرش بر او خشم میگیرد و سهتارش را پرت میكند، به گونهای كه میشكند.
جهانگیرخان دلآزرده به كنجی مینشیند و فردای روز آن را به اصفهان برای تعمیر میبرد. وارد بازار اصفهان میشود و تا سویهای مدرسهٔ صدر میرود. سراغ «یحیی ارمنی» تارساز معروف را میگیرد. پینهدوزی پای دیوار مدرسه صدر نشسته بود، او را با قیافه ایلاتی و كولهبار بر پشت سرگردان میبیند و میپرسد:
«ـ آهای! خان! چه كار داری؟ دنبال چه و كه هستی؟!»
خان ماجرا را میگوید، پینهدوز نشان یحیی ارمنی را در چهار سوق اصفهان به او میدهد.
خان به درب منزل یحیی میرود. خانوادهاش میگویند كه او در مسافرت است و تا سه روز دیگر نخواهد آمد.
خان پیش پینهدوز میآید و میگوید: «جایی ندارم كه بروم.»
پینهدوز او را به خانهٔ خود میبرد. در خانه میبیند كه او نماز را با حالت عرفانی خاص و با عشق و گریه بر دامان میخواند. این است فردا روز او را به «آقا محمدرضا قمشهای» مجتهد و پیشنماز مدرسه صدر معرفی میكند.
▪ روزی آقا محمدرضا قمشهای به مسجد صدر داخل میشد. مردم و شیفتگان و مؤمنان و طلبه اطراف او را فراگرفته بودند. میان آنان مردی خوشهیكل ایلاتی كولهبار گونیوار بر دوش توجه او را جلب میكند. میگوید: « راه باز كنید، این مرد بیاید.»
با او سخن میگوید و علت آمدنش به اصفهان را میپرسد. خان ماجرا را تعریف میكند. آقا محمدرضا قمشهای میگوید: «میخواهی من تاری یادت دهم كه آوازهاش جهانگیر شود؟!»
این سخن در خان اثر میكند. آن را كرامتی الهی حساب میكند، روحش منقلب میشود و همراه او به مدرسه میرود. آقا درس فلسفه داشت. خان پای صحبت آقا مینشیند. درس بسیار شیرینی بود. خان جذب آقا میشود و سؤالهای گوناگون از او میكند. آقا برخلاف برخی آخوندهای مخالف فلسفه، خیلی راحت و با گشادهرویی سؤالهای او را پاسخ میگوید و او را به خانهاش میبرد و پس از چندی در مدرسهٔ صدر به او حجرهای میدهند و بدینگونه خان در سلك طلاب علوم در میآید.
▪ در سالی كه در اصفهان قحطی بود و آدمخواری باب شده بود، اكثر طلاب، مدرسهٔ صدر را ترك گفته به دیار خود رفته بودند. از اقامت جهانگیرخان در مدرسه سه سالی میگذشت. به خلاف آنچه از سوی گلندام، پدر و مادر و دیگر بستگانش اصرار میشود، او مدرسه را ترك نمیگوید و در راه ارتزاق مردم فعالیت میكند.خان بنیهای قوی داشت، خود چاهی در كنار زایندهرود میكند و هر روز بر سر آن حاضر میشود و آب در میآورد و به مردم میدهد.
▪ حسامالسلطنه پسر عباسمیرزا، برادر محمدشاه قاجار و عموی ناصرالدین شاه حاكم اصفهان بود. او میگفت: «ـ من از كسی ترسی ندارم، فقط از نگاههای این آخوند ایلاتی (= جهانگیرخان) میترسم.
▪ ظل السلطان كه میخواست به جای مظفرالدین شاه ولیعهد شود، وارد اصفهان میشود كه مردم آن سامان را با خود همراه سازد و مخفیانه نظر سران ایلات و عشایر را جلب میكند كه علیه مظفرالدین شاه اقدام كند.
ابراهیمخان كلانتر به او میگوید كه اگر بخواهی ایل قشقایی را به كمك طلبی باید جهانگیرخان را با خود همراه سازی.
ظل السلطان نامه به جهانگیرخان میفرستد، جواب نمیگیرد. ابراهیمخان كلانتر، حاكم دهاقان و شوهر عمهٔ خان و پدر گلندام را واسطه میكند. خان او را نیز رد میكند و پاسخ نمیدهد.
▪ ظلالسلطان از محبوبیت جهانگیرخان در میان مردم اصفهان خبر داشت. به وسیله او عدهای پیش خان میروند و به دروغ میگویند كه امام جمعه مسجد شاه مریض شده است و از او تقاضا میكنند كه نماز جماعت فردا را در مسجد شاه او اقامه كند.
وقتی مردم مطلع میشوند كه جهانگیرخان در مسجد شاه نماز خواهد خواند، تمام سطح میدان و بازار و كوچهها را پر میكنند.
خان وقتی وارد میدان میشود و چشمش به جمعیت میافتد، برمیگردد و راه مدرسه را در پیش میگیرد، همه دنبالش راه میافتند و عدهای التماسكنان میخواهند كه خان نماز را اقامه كند.
جهانگیرخان میگوید: «من، اگر امروز نماز بخوانم، نماز همه خراب میشود. وقتی جمعیت را دیدم، تكان خوردم. این تكان تا از من دور نشود، من نمیتوانم نماز را اقامه كنم.»
و بدین گونه توطئه و نقشه ظل السلطان كه میخواست با اقامه نماز از سوی جهانگیرخان، تأیید برای خود بیابد، نقش بر آب میشود.
در پایان باید گفت كه موسیقی در نظر حكیم قشقایی دریچهای برای راز و نیاز با مبدأ فیض ازلی بوده است. شایع است كه وی رسالهای در موسیقی نیز داشته است. گرچه هیچ گونه اثر مكتوبی از وی به دست نیامده است، اما همین شایعه نشان میدهد كه وی تا آخر عمر از نواختن ساز، این آلت عشق و طلب دست برنداشت.
دکتر صدیق
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست