یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
جنسیت و اوقات فراغت در عرصههای زندگی شهری
فراغت عرصهای است که اختیار و آزادی انسانها در آن، بیشتر قابل اعمال است. از اینرو، میتواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد. اگرچه گفته شده که امروزه فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از فعالیتهای کاری متمایز شده، با این حال هنوز فراغت زنان، محدودتر از مردان بوده و با کارهای خانگی درهم آمیخته است.
در این مقاله ابتدا سعی شده تا مسایل فراغتی زنان، ریشهیابی شده و نقش تقسیمهای اجتماعی جنسیتی بر حضور متفاوت مردان و زنان در فضاها و فعالیتهای فراغتی تشریح شود. سپس محدودیتهای فراغتی زنان به لحاظ زمان، فعالیت و فضای فراغت در فضاهای شهری تحلیل شده است. دگرگونیهای اخیر و حضور بیشتر زنان در عرصه عمومی شهرها، عمدتا به سبب افزایش تحصیلات و اشتغال در زنان و تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی خانوادهها بوده و بازنگری در نحوه ساماندهی فضاهای شهری ایران را به ویژه در زمینه ایجاد فضاها و امکانات فراغتی مناسب برای زنان و دختران جوان، ضروری ساخته است
از آن جا که اوقات فراغت در این قشر هم افزایش یافته و هم از شکل انفعالی و درونخانگی به شکل فعالانه و برونخانگی میل میکند، چنانچه برنامهریزان به نیازهای فراغتی آنان توجه کرده و در جهت گسترش فضاها و تسهیلات فراغتی مورد نیاز آنها اقدام نمایند، امکان حضور سالم، فعالانه و خلاقانه و غیرآسیبزای آنها را در عرصههای عمومی شهری فراهم میآورند.
● مقدمه
یکی از عرصههایی که زندگی روزمره را بازنمایی میکند و قدرت و مقاومت را در زندگی انسانها به نمایش میگذارد، عرصه فراغت است.
فراغت عرصهای است که اختیار و آزادی انسانها در آن عرصه بیشتر قابل اعمال است. در نتیجه برخلاف کار که انضباط بیشتری را ایجاب میکند فضای مناسبی برای مقاومت در برابر رویههای فرهنگی جاافتاده و برای پدیدآوردن روالها و کردارهای جدید است. از اینرو است که گفتهاند فراغت میتواند فرهنگ ایجاد کند و هویت افراد را آشکار سازد.
برخی از پژوهشگران بر این باورند که پدیده فراغت در سراسر تاریخ زندگی بشر وجود داشته و خاص زمان مشخصی نیست. اما برخی دیگر فراغت را پدیدهای میدانند که با تمدن صنعتی پیوند دارد و معتقدند که فراغت دارای دو ویژگی و شرط خاص است که عبارتند از:
۱) تحت تاثیر مراسم اجباری و الزامات فرهنگی و اجتماعی نیست بلکه با اراده و اختیار فرد سپری میشود (براون، ۱۹۹۶: ۹۲۰).
۲) از سایر فعالیتهای ضروری زندگی روزمره نظیر خوردن متمایز است (دومازدیه، ۱۹۷۲).
چنانچه این دو شرط ملاک باشد، اوقات فراغت در جوامع پیشصنعتی وجود نداشته، زیرا افراد در گذران فراغت خود نظیر تفریحات و سرگرمیها همواره به نوعی تابع الزامات فرهنگی و اجتماعی بودند (فکوهی، :۱۳۸۲). واقعیت آن است که امروزه وجود فراغت و اهمیتبخشی به آن، هم نتیجه رشد صنعت و هم نتیجه جامعه مصرفی بوده است. با این وجود، امروزه با آن که فراغت تا حدودی از اجبارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و از سایر فعالیتهای کاری و شغلی متمایز شده، هنوز فراغت زنان به ویژه زنان متاهل بسیار محدود است و با کارهای خانگی بدون دستمزد درهم آمیخته است.
برای آشنایی با تعاریف عمدهای که از فراغت شده، باید اظهار کرد که سه نگرش و تعریف متمایز در مورد فراغت وجود دارد:
در نگرش اول، فراغت بیشتر به معنای زمان آزاد از کار در نظرگرفته میشود و اوقات فراغت را زمانی میدانند که شخص در درجه اول، برای پول کار نمیکند. اما این تعریف تنها در صورت اشتغال و در رابطه با کار دستمزدی قابل درک است و به ویژه در مورد زنان که کارهای خانگی بدون دستمزد انجام میدهند بیفایده است. در همین نگرش، برخی دیگر فراغت را به منزله «وقت آزادی که پس از پرداختن به ضروریات عملی زندگی (کار و فعالیتهای ضروری روزمره) باقی میماند، تعریف میکنند. مشکل این تعریف نیز آن است که کشیدن خط بین کارهای ضروری زندگی و وقت آزاد دشوار است و به تعریف ما از کارهای ضروری برمیگردد. به اینکه ما چه کارهایی را ضروری میدانیم.
در یک نگرش دیگر، فراغت به منزله فعالیت در نظر گرفته میشود. فعالیتی که از کار متمایز است و شامل شماری از مشغولیتها است که فرد به اختیار خود از آنها برای استراحت، سرگرمی، افزودن به دانش خود یا توسعه مهارتهایش سود میگیرد. اگرچه در این معنا فراغت به منزله فعالیتهایی که آزادانه انتخاب شده، درنظر گرفته میشود، اما آزادی انتخاب به ندرت قابل حصول است. از اینرو دومازدیه اصطلاح «نیمه فراغت» را برای فعالیتهایی وضع کرده که شخص مجبور به انجام آنها است اما در عین حال رضایتخاطر او را جلب میکنند.
در نگرش سوم فراغت به منزله حالتی از بودن در نظر گرفته میشود. در این تعریف، فراغت مشتمل بر یک حالت روحی و روانی (فارغالبال بودن) است و نتیجه ساده عوامل خارجی نیست. نتیجه وقت آزاد و تعطیل هم نیست. بلکه در درجه نخست یک نوع طرز فکر و یک حالت روحی (فراغت بال) است. فراغت یا فارغ بودن در این معنا «حالت آرام یک وقار فکورانه» است (تورکیلدسن، ۱۳۸۲: ۱۰۷-۱۱۲).
دوگرازیا این نگرش را به فراغت دارد و آن را به معنای رها و آزاد بودن از ضرورتها و الزامهای زندگی روزمره میداند. او فراغت را به منزله وقت آزاد پنداشتن، یک تصور غلط و عامیانه دانسته و به باد انتقاد میگیرد:
«ذهنیت نگاه کردن به ساعت»، شتابی بیروح و اعمالی غیرفکورانه را به وجود میآورد. وقت آزادی که از طریق صنعتیشدن به وجود آمده است با رخوت و ذهنی غیرنقاد و شیفته تفریح توأم است. به نظر او ما فراغت واقعی را برای مردم ایجاد نکردهایم و شاید چنین فراغتی کاملاً «خارج از ظرفیت اکثریت مردم» باشد. در نگرش دوگرازیا فراغت، مردان و زنان را به کمال رسانده و دری به آینده میگشاید از اینرو، میتواند تسلط ماشین را بشکند و انرژی انسان را برای بیان آزادانه خود و جستوجوی حقیقت، زیبایی و دانش رها سازد.
کاپلان پیچیدگی تعریف فراغت را گوشزد کرده و معتقد است هیچچیزی را نمیتوان فینفسه (برای همه) به عنوان فراغت تلقی کرد و تقریباً هر چیزی را (چنانچه رضایتبخش باشد) میتوان فراغت دانست. مطابق این الگوی انسانگرایانه، فراغت فینفسه هدف تلقی شده و حالتی از بودن به شمار میآید (تورکیلدسن، ۱۳۸۲ :۱۱۲-۱۱۱).
در نوشتارحاضر، فراغت به مجموعهای از مشغولیتها گفته میشود که افراد آن را پس از انجام وظایف کاری، خانوادگی و اجتماعی به اختیار خود برای استراحت، تفریح، افزودن به دانش و یا مهارتهای خود به کار میبرند و متضمن رضایت و خشنودی است (تورکیلدسن، ۱۳۸۲ :۱۱۰). این تعریف، افراد غیرشاغل و زنان را نیز دربرمیگیرد.
● جنسیت و فراغت
یکی از تقسیمات اجتماعی که به ناهمگونی و نابرابری در فراغت منتهی میشود، جنسیت است. جنسیت نوعی ساختار اجتماعی است و به استنباط جامعه از رفتار، ویژگیها و نقشهای مناسب برای مردان و زنان مربوط میشود. بر اساس سن و جنس طیفی از دلالتها و انگارشها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیتهای اوقات فراغت را توضیح می دهد.
برای درک دقیقتر این که تقسیمات اجتماعی چگونه بر اوقات فعالیتهای فراغت اثر میگذارد، لازم است به دو بعد همبسته توجه نماییم که به پیامدهای عینی و ذهنی این تقسیمات مربوطاند. بعد عینی به وضعیت شخص در بازار کار، شغل، آموزش، تحصیلات، درآمد و مسکن مربوط است. ولی بعد ذهنی به برداشتهای اجتماعی و فرهنگی و انگارشهای شخصی مربوط است که از طریق نهادهای اجتماعی حفظ و بازتولید میشود.
در تقسیمات اجتماعی، زنان و مردان در حوزهها و لایههای متفاوتی جای میگیرند. زنان غالبا در «حوزه خصوصی» خانواده قرار میگیرند و مراقبتهای عاطفی و انجام امور خانگی را برعهده دارند. در حالی که مردان در «حوزة عمومی» کار، سیاست و فراغت واقع میشوند و تحت حمایت حوزه «خصوصی» قرار میگیرند و زنان به آنها خدمت میکنند. زنان شاغل با «زحمت دوگانه» انجام کار استخدامی و رسیدگی به کارهای خانه روبهرو هستند.
معمولاً چنین تصور میشود که تقسیم کار براساس جنسیت امری طبیعی و گریزناپذیر است و ناهمگونیهای جنسی و مساله تولیدمثل ایجاب میکند که زنان مراقب و پروراننده کودکان باشند. در این دیدگاه فرض بر آن است که عوامل زیستی تعیینکننده رفتارهای اجتماعی و فرهنگی است و غریزه، زنان را به طور طبیعی به طرف مادری، کارهای خانه و مراقبت از کودک سوق میدهد. اما پیام زیستی جنس به تدریج در اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی تغییر میکند و به شکل «جنسیت» ظاهر میشود. یعنی تقسیم زیستی بین مذکر و مونث با توجه به تفاوتهای اجتماعی مردبودگی و زنبودگی یا به عبارت دیگر داشتن صفات زنانه و مردانه بروز مییابد. تعاریف فرهنگی جنسیت به مرور زمان هم در درون یک جامعه و هم در بین جوامع مختلف تغییر میکند. این تعاریف منشاء تعریف زنان و مردان هر جامعه ازخودشان و نیز منشاء نقشهای جنسیتی است (هیوود، ۱۳۸۰ :۳۶۴).
فمنیستهای لیبرال که در دهه ۱۹۶۰ مبارزاتی در جهت کسب حقوق برابر با مردان و ایجاد فرصتهای کاری و آموزشی برای زنان آغاز کردند، پایگاههای اصلی دگرگونی نظام تبعیضآمیز سرمایهداری را، اندیشهها و شیوه تفکر درباره زن و زنبودگی میدانستند. تفکری که زنان را نه فقط به سبب به دنیا آوردن کودکان، بلکه به بهانة زن بودن و داشتن طبیعت زنانه، به انجام کارهای خانه و خانواده پیوند میزند. این تفکر مانع از آن میشود که برخی از زنان به شغل مورد علاقه خود بپردازند، از فراغت بهرهمند باشند و در حوزههای اجتماعی زندگی فعالیت کنند.
برای رفع تبعیض از زنان چه در عرصه کار و چه در عرصه فراغت، لازم است که طرز فکر خویش را تغییر دهیم. غالباً خود زنان با قبول این موضوع که مردان «کار واقعی» انجام میدهند، باعث گسترش اندیشه پدرسالاری میشوند و به مردان حق میدهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهشها نشان میدهد که بسیاری از زنان از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیتهای فراغتی احساس گناه میکنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شستوشو یا کارهای بافتنی همراه باشد. تحت انقیاد درآوردن زنان از طریق توجیه و الزام آنها به انجام کارهای خانه و مراقبت از کودکان عملی میگردد. زنانی که از خانهداری و بچهداری احساس رضایت نکنند، در صورت مقاومت و مبارزه با این انتظارات فرهنگی با تعاریفی از قبیل «غیرطبیعی»، «بیتوجه» یا «منحرف» روبرو میشوند (هیوود و دیگران، ۱۳۸۰: ۳۶۷).
منابع مربوط به انتظارات فرهنگی در مورد رفتارهای مناسب مردانه و زنانه را در همه جا میتوان یافت. ولی این سرچشمهها را بیشتر باید در نهادهای خانواده و آموزش جستوجو کرد. دختران هم در خانواده هم در موسسات فراغتی و هم در امکانات تفریحی مورد تبعیض واقع میشوند. بنابراین انگارههای موجود اجتماعی شدن و آموزش، باید دگرگون شود.
سرچشمه دیگر ویژگیهای زنانه (زنبودگی) و مردانه (مردبودگی)، رسانههای گروهی هستند که با نشان دادن تصاویر زنان به ویژه در تبلیغات مصرفی به این امور دامن میزنند. در فروش کالاها به ویژه کالاهای ویژه اوقات فراغت، اختلافات جنسیتی نمایان میشود و تحت استیلا قرار گرفتن زنان در فرهنگ تودهپسند جشن گرفته میشود. ایدئولوژی عشق رمانتیک در رگهای ادبیات، فیلمها، مجلات و موسیقی تودهپسند روان است. برخی از زنان با گردن نهادن به این اندیشهها به بازتولید پدرسالاری کمک میکنند(استریناتی، ۱۳۷۹: ۲۷۵).
تحلیلهای فمنیسم بنیادگرا که بر موضوعات سیاستهای جنسیتی و ستمگری نسبت به زنان تمرکز دارد به اندازه فمنیسم مارکسیستی که بهرهکشی اقتصادی از مردان و زنان را برجسته میسازد، به بحثهای فراغت نزدیک نمیشود. دیدگاه اخیر نشان میدهد که چگونه کار خانگی در خدمت منافع سرمایه درآمده است و اوقات فراغت مردان در خانه برای زنان ایجاد کار میکند. مردان از این رو میتوانند در درون یا بیرون خانه به فعالیتهای فراغتی بپردازند که مسئولیت عمده کارهای خانه از جمله کارهای روزمره، خرید و نگهداری بچهها به عهده زنان است. با ازدواج و تشکیل خانواده علایق اوقات فراغت زنان محدود میشود اما این محدودیتها به همان شکل یا به همان اندازه در مورد مردان اعمال نمیشود.
سه عامل کلیدی در فراغت عبارت اند از: زمان، فعالیت و فضا. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیتهای فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیتهای فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینههای اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.
در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است صرف نظر از این که آنها شغل با دستمزد داشته باشند یا نداشته باشند. بر خلاف استخدام با دستمزد، این گونه کارهای خانه حد و مرز مشخصی ندارد. مسئولیتهای خانگی به گونهای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت را دشوار میسازد. بنابراین باعث تکهتکه شدن اوقات فراغت میشود. از اینرو، برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است و در نظر گرفتن فراغت به منزله وقت آزاد با تجربه بیشتر زنان بیگانه است (هیوود و دیگران، ۱۳۸۰).
درست به همان شکل که جداسازی کار و فراغت به لحاظ بعد زمانی دشوار است، بسیاری از زنان از فضای یکسانی برای کار و اوقات فراغت بهره میگیرند که عمدتا همان خانه است. بنابراین، بر خلاف مردان، بیشتر فعالیتها و اوقات فراغت زنان به ویژه زنان دارای کودک خردسال، خصوصی و خانهمحور است. همچنین شمار موسسات و فضاهای فراغتی عمومی که زنان میتوانند در آن حضور یابند، بسیار کمتر است. برخی از این فضاهای تفریحی و ورزشی اساسا مردانهاند و زنان در آن احساس امنیت نمیکنند. به این محدودیتهای فضایی باید عامل مادی درآمد را نیز افزود. زنان غیرشاغل و فاقد درآمد، به لحاظ درآمد «قابل مصرف»، به شوهرانشان وابستهاند و زنان شاغل اگرچه از این نظر وضعیت بهتری دارند اما چنانچه متاهل باشند وقت آزاد کمتری در اختیار دارند.
کار خانگی کاری بدون مهارت و یکنواخت، کسلکننده، روزمره و نامرئی است و تمامی هم ندارد. برای زنان خانهدار «وقتی که صرف نوشیدن چای» میشود، «گوش دادن به رادیو» و «پرحرفی» خیلی به عنوان اوقات فراغت به حساب نمیآید، بلکه «استراحت» پس از کار روزمره است که ممکن است فراغت محسوب شود. معما این است که بنابر شواهد موجود، زنان معمولاً معیارهای رو به افزایشی برای کارهای خانگی درست میکنند. درنتیجه وسایل خانگی جدید، الزاماً باعث کاهش میزان وقتی که آنها صرف انجام کارهای خانه میکنند، نمیشود. زنان، به لحاظ مالی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به ساختارهای خانواده و ازدواج هستند و کارگران بدون دستمزدِ عرصه خانه به شمار میآیند و مردان، کارگرانی که در بیرون و با دستمزد کار میکنند و اگرچه هر دو گروه، مصرفکنندهاند و در واقع آب به آسیاب سرمایهداری میریزند، اما زنان فرصتها و امتیازات کمتری در اختیار دارند.
دولت از طریق بخششهای مالیاتی، طرحهای بازنشستگی و سیاستهای رفاه اجتماعی، باعث وابستگی بیشتر زنان به مردان میشود. درنتیجه وظیفه اولیه زنان ارضای نیازهای مردان و انجام امور خانه است و انجام کارهای خانگی آنها، فضا، منابع و وقت لازم را برای مردان به ویژه شوهران فراهم میآورد تا از اوقات فراغت خویش لذت ببرند.
از طرف دیگر با افتادن مسئولیت خرید اقلام مصرفی خانواده بر دوش زن و به طور کلی با گسترش فرهنگ مصرفی، خرید تفننی به عنوان فعالیتی فراغتی، مطلوب زنان میشود. زیرا فرصتی برای خروج از خانه و حضور در مکانهای امن عمومی در اختیار آنها میگذارد.
خود زنان نیز غالباً با قبول این موضوع که مردان «کار واقعی» انجام میدهند، باعث گسترش اندیشه پدرسالاری میشوند و به مردان حق میدهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهشها نشان میدهد که بسیاری از زنان متاهل و مادر از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیتهای فراغتی احساس گناه میکنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون برای آنها باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شستوشو یا کارهای بافتنی همراه باشد(هیوود و دیگران، ۱۳۸۰: ۳۶۷).
● زنان، کار و اوقات فراغت
موقعیت خانه و کارخانگی، امکان اشتغال دائمی به زنان را نمیدهد در نتیجه غالب آنان در بازار کار ثانویه و در مشاغل نیمهوقت و کماهمیتتر به کار مشغول میشوند. به دوشکشیدن مسئولیت سنگین کارهای خانگی (خانهداری و بچهداری و تربیت فرزندان) به تنهایی و اضافه شدن کار بیرون خانه به آن، در اوقات فراغت زنان محدودیتهای آشکاری ایجاد میکند با این اوصاف، غالب آنها نه تنها به وقت آزاد بلکه به فضا و تسهیلات مناسب و وسیله نقلیه ایمن و درآمد قابل مصرف برای پرداختن به اوقات فراغت دسترسی ندارند.
برای بسیاری از زنان شاغل که درگیر کاری دوگانه هستند «اوقات فراغت» زمانی است که صرف انجام کارهای خانه و بچهداری میشود زیرا تربیت آنها نیز به گونهای است که «هوس» فراغتی آنها به این محدود میشود که ایکاش وقت بیشتری در اختیار داشتند تا باز هم بیشتر به انجام کارهای خانه بپردازند.
● قدرت، جنسیت و فراغت
اصولاً در شهرها است که تقسیمهای فضایی و تمایزات اجتماعی و اقتصادی شدت میگیرد و در این تقسیمبندیها و تمایزها عوامل متعددی اعم از اقتصادی، قومیتی و جنسیتی دخالت میکنند. قدرت در انحصاری کردن فضا و راندن گروههای ضعیفتر جامعه به فضاهای کمتر مطلوب نقشی تعیینکننده دارد. در تهران امروز نیز ما میتوانیم تمایزات طبقاتی، اجتماعی و جنسیتی را در مکان جغرافیایی مشاهده کنیم. این تمایزهای مکانی براساس تمایزات قدرت و ثروت در میزان دسترسی به فضای باز و عمومی و در سایر امکانات و امتیازها نمایان است. ملاحظات جنسیتی این تمایزات را تشدید کرده است. پدرسالاری و دنیای مردانه که بر انگارش توانمندی فیزیکی بیشتر مردان نباشد، در فضای اجتماعی و فرهنگی در دو عرصه خود را نشان میدهد:
۱) در عرصه رفتاری، مردان نانآور خانواده دانسته میشوند و آنها هستند که در استفاده از منابعی چون ثروت و قدرت ارجیحت دارند.
۲) در عرصه ایدئولوژیک که (با باورهای قالبی جنسیتی و نهادینه کردن آن) دو وجه دیگر را توجیه، تفسیر و بازتولید میکند. انگارش کلی این است که زن طبیعتا ضعیفتر است پس باید مورد اتکا و حمایت مردان قرار گیرد. در نتیجه زنی که به مرد متکی نباشد نابهنجار و آسیبپذیر تلقی میشود.
در عرصه شهرها دو عامل یاد شده به تخصیص منابع و امتیازها بر اساس جنسیت منجر میشود و این امتیازات در سه وجه نمایان میشود:
۱) در حرفهآموزی و اشتغال و در تقسیم کارهای خانگی
۲) در امور رفاهی و فراغتی
۳) در خدمات حمل و نقل شهری، که زن را از نظر فیزیکی آسیبپذیرتر و ضعیفتر نشان میدهد و در نتیجه حضور او را در فضاهای عمومی شهری محدود میسازد و در عمل نیز او را در عرصه شهری که عمدتا برای مردان ساخته شده، آسیبپذیر میسازد.
بدینسان در خطمشیهای زندگی شهری که تعیینکننده کار و فراغت و تخصیصدهنده منابع و امتیازات است، زنان را به حاشیه میرانیم و همواره مردان در کار و در فراغت و در سایر امتیازات زندگی شهری اولویت دارند و اگرچیزی باقی بماند سهم زنان است.
براساس همین تفکر در فضاهای شهری، اولویتبخشی به مردان و تدارک فضاهایی برای آنها تداوم مییابد. چون زن ضعیف، آسیبپذیر و متکی به مرد بازنمایی میشود، در زمینه حضور در فضاهای عمومی و به ویژه روباز مثل خیابانها محدودیت مییابد. فضای باز در شهر برای زنان فضای ناامن است به خصوص اگر که تاریک باشد زن باید فوراً از آن خارج شود. چون مرد تصور میکند که زن ضعیف است و کالایی است که با تاریک شدن در معرض خطر بهرهبرداری قرار میگیرد، بسیاری از فضاهای شهری به ویژه فضاهای فراغتی، در بسیاری از اوقات برای زنان مجاز و امن نیست.
در تقسیم جنسی کار، نهادهای سیاسی، قانون و عرصه عمومی به مردان و خانه و خانواده به زنها اختصاص مییابد، لذا زن در فضای شهری ایرانی و در ذهن ایرانی به اندرون (خانه) و در اندرون به آشپزخانه تعلق دارد این همان عرصه خصوصی زنانه است که مرد علاقهای به حضور در آن ندارد. این محصوریت فضایی و جدایی نسبی از عرصه عمومی، کمکم به ذهن و روح ایرانی سرایت میکند و نگاه به زن در یک الگوی محصور ذهنی شکل میگیرد که زن مشکل میتواند از آن بیرون بیاید. در این میان خود زنان نیز بعضاً به این الگوی ذهنی دچار میشوند. یعنی با باورهای قالبی جنسیتی به بازتولید این تقسیمها و تمایزات اجتماعی مدد میرسانند (پیران، ۱۳۸۰).
با این همه در دهههای اخیر برخی دگرگونیهایهای فرهنگی و اجتماعی سبب شده که زنان حصار محدود خانهها را شکسته و وارد فضای عمومی شدهاند.
سه عامل کلیدی:
۱) تحصیل،
۲) تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی در خانهها
۳) اشتغال سبب ورود بیشتر زنان ایرانی در دهههای اخیر به مکانهای عمومی شد.
افزایش تحصیلات زنان ایرانی در دهههای اخیر (با توجه به اعلام پاکسازی فضاهای آموزشی) حضور بیشتر زنان و دختران در عرصه عمومی شهر را در پی داشته و این تغییر در مناطق جنوبی شهر چشمگیرتر است. پدیده دیگر متنوعتر شدن نقش زنان در خانه است. قبلاً بسیاری از وظایف از جمله خرید مایحتاج خانواده و انبار کردن آن و مدیریت مصرف با مردان بود، اما امروزه بیشتر زنان تهرانی علاوه بر این وظایف، یعنی خرید، رساندن بچهها به مراکز آموزشی و پرورشی را نیز به عهده دارند. البته این نحوه حضور نسبت به کار و تحصیل، غیرمستمر است اما به هرحال شهر را تحت تاثیر قرار میدهد.
در هر حال این تغییرات، حضور زنان در عرصهها و فضاهای شهری را اجتنابناپذیر و نحوه ساماندهی فضاهای شهری را دگرگون میسازد. به ویژه در زمینه ایجاد فضاها و امکانات فراغتی برای زنان و دختران جوان که قبلاً جایشان در خانه و فعالیتهایشان محصور به خانه تصور میشد امکانات و تغییرات جدیدی را ایجاب میکند (پیران، ۱۳۸۰).
یکی از نیازهای زنان و دختران شهری که اکنون دیگر در خانهها محصور نیستند نیازهای فراغتی است. اگرچه برخی از زنان شاغل خانهدار ممکن است در شرایط فعلی (عدم مشارکت مردان در کارهای خانگی و فقدان حمایتهای اجتماعی) از وقت آزاد کمتری برخوردار باشند، اما با دگرگونی تدریجی سبک زندگی و کاسته شدن از تعداد فرزندان و اهمیتی که زنان برای سلامت، سرگرمی و فعالیتهای فراغتی برونخانگی قائل میشوند لازم است برنامهریزان به نیازهای آنان توجه نموده و در جهت گسترش فضاهای فراغتی عمومی نظیر ورزشگاهها، فرهنگسراها و مراکز تفریحی مناسب با علایق زنان اقدام کنند..
پژوهشهای اخیر نشان میدهد الگوهای اوقات فراغت دختران جوان شهری به ویژه در اقشار متوسط، از شکل انفعالی و درونخانگی به شکل فعالانه و برونخانگی میل میکند. در تحقیقی که فریدون تندنویس در سال ۱۳۸۱ درباره اوقات فراغت زنان شهرنشین ایرانی انجام داده است، میانگین اوقات فراغت زنان ۲۰ تا ۶۵ ساله شهری حدود سه و نیم ساعت در روز،آن هم بیشتر در بعد از ظهرها است که بیش از دو ساعت آن صرف تماشای تلویزیون میشود. غالب این زنان ذکر کردهاند که به سبب کمبود امکانات و فضاهای مناسب و محدود بودن گزینههای اوقات فراغت، بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه و کنار خانواده میگذرانند. بر اساس نتایج این پژوهش هر چه میزان تحصیلات زنان افزایش مییابد، و به ویژه در نسلهای جوانتر که سن ازدواج افزایش و تعداد فرزندان کاهش یافته و مشارکت مردان در کارهای خانگی رو به افزایش گذارده و مهم تر از همه با دگرگونی در ارزشها و سبک زندگی که پیشتر از آن سخن گفتیم، زنان و دختران جوان شهری وقت بیشتری برای فراغتهای شخصی فعال و برونخانگی، صرف و آن را به فرصتی برای شکوفایی فردی و اجتماعی بدل میکنند.
از این رو به ویژه در تهران شاهد آن هستیم که دختران به جای استراحت در خانه، انجام کارهای منزل، تماشای تلویزیون، ویدئو و ماهواره، مطالعه کتاب و روزنامه و کارهای هنری به سوی انواع فراغتهای بیرون از خانه شامل ورزش، سینما، موزهها، پارکها، کافیشاپها و مسافرتها و رفتن به مراکز خرید و قدم زدن در خیابانها متمایل شدهاند. اما با محدودیتها و موانعی که امروزه برای حضور دختران در غالب فضاهای عمومی شهری وجود دارد به نظر میرسد فراغت این قشر میتواند از بیرون به مکانهای سربستهای که آسیبهای بیشتری در پی دارد کشانده شود. سیاستهای فرهنگی معطوف به فضاهای فراغتی میتواند گذارن فعالانه و خلاقانه و غیرآسیبزای اوقات آزاد دختران و زنان جوان را بارور سازد
بیرون آمدن دختران و زنان جوان از خانه و تمایل آنها به سبکهای جدید زندگی، فراغت، مصرف و مد، نشاندهنده دگرگونی ارزشها و پیدایش مسایل هویتی در زنان و دختران جوان است. امکان حضور سالم و مناسب در عرصههای تحصیلی و شغلی، کسب هویتهای تاملی و مستقل و ایجاد تفکر انتقادی در این قشر از زنان، میتواند بسیاری از آسیبهای شخصیتی و از جمله فراغتهای آسیبزا، مصرفگرایی، مدگرایی و خریدهای تفننی را در آنها کاهش دهد. گسترش تسهیلات فراغتی برون خانگی از جمله فرهنگسراها و مراکز ورزشی و تفریحی برای جوانان به ویژه دختران جوان، ابعاد آسیبزای گذران فراغت در فضاهای بسته را کاهش میدهدف زیرا در هر حال با میزانی از کنترلهای جمعی همراه است.
در نهایت صرفنظر از عوامل فرهنگی که بیش از همه بر چند و چون فراغت مردان و زنان جامعه تاثیر میگذارد، وقت فراغت زنان تابعی است از خدمات اجتماعی و مراقبتهای بهداشتی عمومی، مشارکت سایر اعضای خانواده در کار خانگی، گسترش فضاها و تسهیلات تفریحی و ورزشی عمومی برای زنان، تدارک غذای کودکان از طرف مدرسه، درآمد قابل مصرف و قابل اعتماد بودن وسیله حمل و نقل و ایمن بودن فضاهای فراغتی.
مریم رفعت جاه
منابع
استریناتی، دومینیک،۱۳۷۹، مقدمهای برنظریههای فرهنگعامه، ترجمه ثریا پاک نظر،تهران، گام نو،
پیران، پرویز،۱۳۸۰، سخنرانی در سمینار زن و شهر.
تورکیلدسن، جرج، ۱۳۸۲، اوقات فراغت، ترجمه عباس اردکانیان، انتشارات نوربخش.
تندنویس، فریدون،۱۳۸۱، «جایگاه ورزش دراوقات فراغت زنان ایرانی»، مجله حرکت، ش ۱۲،
دومازیه، ژوف، ۱۳۵۲، «زمان فراغت از دیدگاه تاریخی و جامعهشناسانه»، ترجمه م. آدینه، مجله فرهنگ و زندگی، شماره۱۲،
فکوهی، ناصر و انصاری، فرشته، ۱۳۸۲، «اوقات فراغت و شکلگیری شخصیت فرهنگی»، نامه انسانشناسی، پاییز و زمستان ۱۳۸۲.
طهماسیان، پری و دیگران،۱۳۷۹، زنان و اوقات فراغت، نشر یاسمن،
لس هیوود و همکاران،۱۳۸۰، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی، نشر امید دانش،
Brown, R. K. ,۱۹۹۶, ”Work and Leisure”, in the Encyclopedia of Social Sciences, eds. :Adam Kuper and Jessica Kuper, London and Newyork, Routledge.
منابع
استریناتی، دومینیک،۱۳۷۹، مقدمهای برنظریههای فرهنگعامه، ترجمه ثریا پاک نظر،تهران، گام نو،
پیران، پرویز،۱۳۸۰، سخنرانی در سمینار زن و شهر.
تورکیلدسن، جرج، ۱۳۸۲، اوقات فراغت، ترجمه عباس اردکانیان، انتشارات نوربخش.
تندنویس، فریدون،۱۳۸۱، «جایگاه ورزش دراوقات فراغت زنان ایرانی»، مجله حرکت، ش ۱۲،
دومازیه، ژوف، ۱۳۵۲، «زمان فراغت از دیدگاه تاریخی و جامعهشناسانه»، ترجمه م. آدینه، مجله فرهنگ و زندگی، شماره۱۲،
فکوهی، ناصر و انصاری، فرشته، ۱۳۸۲، «اوقات فراغت و شکلگیری شخصیت فرهنگی»، نامه انسانشناسی، پاییز و زمستان ۱۳۸۲.
طهماسیان، پری و دیگران،۱۳۷۹، زنان و اوقات فراغت، نشر یاسمن،
لس هیوود و همکاران،۱۳۸۰، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی، نشر امید دانش،
Brown, R. K. ,۱۹۹۶, ”Work and Leisure”, in the Encyclopedia of Social Sciences, eds. :Adam Kuper and Jessica Kuper, London and Newyork, Routledge.
منبع : انسان شناسی و فرهنگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست