جمعه, ۲۵ آبان, ۱۴۰۳ / 15 November, 2024
مجله ویستا


نفت ایران در عصر جهانی شدن


نفت ایران در عصر جهانی شدن
● نقش نفت به عنوان یک کالای استراتژیک
نفت به عنوان یک کالای تجاری با استریژیهای ملی و سیاست و قدرت جهانی عجین شده است. میدانهای جنگ اول جهانی اهمیت نفت را به عنوان یکی از عناصر قدرت ملی هنگامی به اثبات رساند که اتومبیل مجهز به موتورهای درون سوز بر اسب و لکوموتیو بخاری سبقت گرفت. نفت در تعیین سرنوشت جنگ دوم جهانی هم در خاور دور و هم در اروپا اهمیتی اساسی داشت. از جمله هدفهای استراژیکی مهم هیتلر از هجوم به اتحاد شوروی، تصرف میدانهای نفتی قفقاز بود. در سالهای جنگ سرد، مبارزه به خاطر در دست گرفتن کنترل نفت میان شرکتهای عمده بین المللی و کشورهای در حال توسعه، بخش عمده ای از نمایش عظیم استعمارزدایی و ظهور جنبش های ناسیونالیستی بود. بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ که حقیقتاً به قدرتهای استعماری کهن اروپایی پایان داد، به همان اندازه که به امور دیگر مربوط می شد، با نفت نیز ارتباط داشت. در دهه ۱۹۷۰ قدرت نفتی ابعاد گسترده ای یافت و دولتهایی را به ثروت و نفوذی عظیم نائل ساخت که تا آن هنگام در حاشیه صحنه های سیاست بین المللی قرار داشتند. بدین ترتیب در کشورهای صنعتی که رشد اقتصادی خود را بر پایه های نفت استوار ساخته بودند بی اعتمادی عمیقی ایجاد کرد و بالاخره اینکه نفت در کانون نخستین بحران پس از جنگ سرد دهه ۱۹۹۰ حمله عراق به کویت قرار داشت.
نفت در طبقه بندی منابع خام ، در ردیف منابع معدنی استراتژیک است. امروزه مواد خام به عنوان یکی از ابزارهای اعمال فشار در سیاست خارجی به کار گرفته می شود. زمانی در اثنای جنگ جهانی اول، کلمانسو گفته بود که : «هر یک قطره نفت ارزش یک قطره خون سرباز ما را دارد». در همین راستا، کشورهای قدرتمندی چون انگلیس ، فرانسه و آمریکا با به کارگیری دیپلماسی نفت در صدد نفوذ و کنترل بر مناطق نفت خیز بودند. این نمونه ازسیاستها زمینه تعارضات و تنشهایی را در پیوند با نفت، بویژه در پی جنگ دوم جهانی، بوجود آورد.
با توجه به اینکه مالک نفت بودن در جهان امروز به معنای تأمین و کسب سرمایه نیز می باشد. ارزش و اهمیت نفت، هم به عنوان یک منبع انرژی و هم یک منبع تأمین سرمایه مقام والا و بالایی پیدا می کند.
از لحاظ تأمین سرمایه باید نکته اشاره شود که تجارت نفت خام از نظر ارزش پولی، ۱۰% از مجموع تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است که در مقایسه با کالاهای تجاری دیگر مثل گندم با ۳ تا ۴درصد سهم از کل تجارت جهانی اهمیت آن در تأمین سرمایه برای کشورهای دارای نفت و در جهت رشد اقتصادی بیشتر نمایان می شود. امروزه بیش از ۷۰% از انرژی مورد نیاز انسان را نفت و گاز و ۱۵ تا ۲۵ درصد آن را ذغال سنگ و حدود ۱۰% آن را از طریق برق و اتم تأمین می کند.برای تولید برق نیز باید از انرژی های حاصل از نفت، گاز، آب و یا اتم استفاده شود. انرژی های حاصل از نیروی برق اتم و ذغال سنگ معمولاً فقط به انرژی های حرارتی و گرمایی و مکانیکی تبدیل می شوند، حال آنکه نفت به علت کاربرد وسیعی که در صنایع مختلف دارد، علاوه بر تأمین انرژی های حرارتی و مکانیکی، قابل تبدیل به فراورده های مختلف شیمیایی و قابل استفاده در شیمی صنعتی نیز می باشد. بهمین سبب الگوی مصرف انرژیی در قرن بیستم در جهت استفاده و مصرف بیشتر از نفت تدریجاً و دائماً تغییر پیدا کرده است. اوپک با بودن بیش از ۷۵% ذخائر جهان و عمر تولید، ۹۰ ساله، بلقوه می تواند سهم قدرتمندی در سیاستهای جهانی انرژی داشته باشد. نفت کالای استراتژیک است و تحریم یا کاهش آن ابزاری برنده و کارا می باشد اینک اپک می تواند از قدرت بالقوه ذخائر نفت خود بهره جسته و با تجمع گروهی از کشورهای هم جهت تبدیل به یک قدرت و عامل بازدارنده سیاسی شود. در صورتی که اعمال چنین فشار و دستیابی به چنین قدرتی برای هر یک از اعضای اپک به صورت مجرد امکان پذیر نیست.
● اقتصاد ایران
کشورمان حدود ۱% جمعیت جهان را در پهنه گسترده خود جای داده است و اگر بخواهیم همین سهم را در تجارت جهانی داشته باشیم باید که مسیر دشوار آینده را هموار نمائیم و این در حالی است که در سالهای اخیر سهم کشورمان در تجارت جهانی در حدود ۳۴/۰ درصد بوده است. در ضمن، برنامه پنج ساله دوم قرار بود که در سال ۱۳۷۷ صادرات غیر نفتی به رقم معادل ۷/۵ میلیارد دلار برسد. ولی به دلیل مشکلات متعددی که عده ای از آنها اجتناب ناپذیر می نمودند صادرات غیر نفتی کشور به حد ۳ میلیارد دلار رضایت داد.
● استراتژی اقتصادی کشور ایران
در حال حاضر استراتژی پذیرفته شده کشور، توسعه صادرات غیر نفتی ضمن استراتژی جایگزینی واردات است. معنی این مفهوم از یک، ضرورت جستجوی بازارهای فعال و ثروتمند برای کالاهای ساخت کشور می باشد که از این نقطه نظر شرایط قابل قبولی را فراهم می سازد، اما از طرف دیگر صادرات نیازمند وجود یک ساختار تولیدی قوی است که پاسخگوی تقاضاهای خارجی باشد. در عین حال ساختار تولیدی لازم، نیاز به تکنولوژی پایه دارد که خود در اکثر رشته ها وارداتی است. لذا برای تحلیل اینکه در صادرات چه مزیت نسبی داریم باید با توجه به جمیع شرایط فوق تصمیم بگیریم. بنابراین از یک زاویه و به طور مشخص، پیش شرطهای یک اقتصاد برای پذیرش گات، همان تکمیل فرایند تولید کالاها و خدمات در اقتصاد ملی است و تنها در این وضعیت است که می توان ادعا نمود که تکنولوژی به بدنه اقتصاد پیوند خورده و به اصطلاح نهادی شده است و این همان مقدمه کسب مزیت های نسبی اقتصادی است. بنابراین پیش شرط عضویت ایران در گات از نقطه نظر اقتصادی، تکمیل زنجیره تولید، افزایش کارایی عوامل تولید و متعاقب آن ایجاد مزیت های نسبی است و تنها پس از طی این مراحل است که می توان با طرفهای تجاری وارد مذاکره و معامله گردید و نه به عنوان یک کشور نیازمند و خریدار.
از آنجا که اقتصاد ملی آن اتکا به درآمد نفت دارند این کالا به عنوان محور استراتژریک خارجی ما مطرح شود و سپس سایر اقلامی که در ترکیب تجارت خارجی ما با توجه به توان تولید فعلی موافق تولید در آینده از سهم بالاتر و نیز برتری نسبی در ترکیب صادرات برخوردارند مطرح می گردد.
پس از انقلاب اسلامی هم با تلاش زیاد نفت هنوز به عنوان مهم ترین و اصلی ترین درآمد کشور می باشد. نفت خام از مهمترین کالاهای صادراتی کشور است. که بخش عمده ای از درآمدهای عمومی کشور را به خود اختصاص داده است و لذا در تجارت خارجی ایران سهم عمده ای دارد. در جایی که گات منادی حرکت آزادی سازی جهانی است، نفت خام که کشورهای نظیر آن در آن از مزیت نسبی برخوردار است و شاید مطلق برخوردارند از شمول تعرفه های گات خارج نگه داشته شده و بر عکس با تشدید
تعرفه های سنگین کشورهای صنعتی بر نفت وارداتی خویش تا حدود ۳۰% انرژی آن، بیشترین درآمدهای درآمد مالیاتی ممکن را از نفت وارداتی می گیرد. ضمن اینکه از این منبع مالیاتی بودجه تحقیقاتی مربوط به جایگزینی سوختهای دیگر را هم تأمین می کند چنانچه نفت در زمره کالاهای مشمول گات درآید. قیمت مصنوعی فعلی به بهای واقعی خود نزدیک شده و درآمد ناشی از صادرات نفت کشوهای صادر کننده نفت واقعی خواهد بود.
● مقابله با بحرانهای آینده
ذخیره سازی به انباشت ذخایر مواد خام و محصولات تولید شده و آماده به مصرف برای استفاده در زمانی که ممکن است منابع عرضه آنها قطع شود گفته می شود. جنگ ها مدرن غیر هسته ای تقاضای شدید و بی سابقه ای برای انواع کالاها به وجود می آورند زیرا بایستی با مواد اولیه کارخانه ها را تغذیه کرد و با مواد غذایی نیروهای مسلح و مردم غیر نظامی و متحدین را. اما امروزه خطری جدی تر از جنگ های هسته ای و غیر هسته ای این منابع را تهدید می کند و آن خطر هم خطر تمام شدن این منابع می باشد. بر طبق آخرین اسناد ارائه شده حفره های زیر زمینی نفت برای پنجاه سال آینده و حفره های گازی تا دویست سال آینده قابل استفاده اند و پس از آن به اتمام میرسد. با توجه به اینکه این دو از منابع مواد استراتژیک اصلی جهان هستند باید دانست که از هم اکنون چه خطری جهان فردای ما را تهدید می نماید. لازم است به منظور خطر تا زمان های بیشتری از صرفه جویی و ذخیره سازی استفاده نماییم. دسترسی به مواد استراتژیک عامل مهمی در تعیین قدرت ملی محسوب می شود. از سال ۱۹۴۰ تا امروز کالاهایی که مواد استراتژیک تلقی می شوند سریعاً رو به افزایش گذرانده اند.
بعضی از اساسی ترین مواد استراتژیک عبارتند از :
▪ مواد غذایی
▪ آلومنیم
▪ کادومیوم
▪ مس
▪ منیزیم
▪ قلع
▪ تنگستن
▪ جیوه
▪ کبالت
▪ اورانیوم
▪ الماس
▪ نفت
▪ آنتیمون
▪ سرب
بنابراین برای بهبود و ارتقای وضع دفاعی خود بایستی سیاستهای زیر را در پیش گیریم.
● ذخیره سازی مواد استراتژیک
▪ تولید و توسعه مواد صنعتی جانشین به منظور کاهش یا حذف وابستگی به این نوع مواد
▪ سوبید دادن به تولید داخلی در مواقع صلح و غیر بحرانی
▪ برگزاری پیوندهای ترکیب، با سیستم های سیاسی عرضه کننده بزرگ
▪ پیش دستی در برخورداری به منظور محروم کردن دشمن از مواد
منبع : شبکه رشد