چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


بناهای زاد و بومی ایران


بناهای زاد و بومی ایران
پیش از شروع به بررسی چند گونه از ابنیهٔ بومی ایران ، نیاز به دو تعریف روشنگر داریم . همان طور که (زبان بومی) به معنی کلماتی است که توسط مردم ناحیه ای مورد استفاده قرار می گیرد، مراد از (بنای بومی) نیز جایگاهی است که به دست مردم هر محل ساخته می شود ، و به نحوی از آن بهره وری می گردد؛ و این همان است که برنارد رودوفسکی (معماری بدون معمار) خوانده است .
نیز نباید توصیف رواج یافته ای که سر هنری و وتن از معماری به عمل آورده ، و هر گاه بحث بر سر تعریف معماری باشد یاد آن به میان می آید ، از خاطر دور بماند ، بدین مختصر که : (معماری خوب سه شرط اصلی دارد، استحکام، آسایش، انبساط خاطر.) جمع این سه شرط معیار مناسبی قرار می گیرد برای سنجش بنای بومی ایران . به یقین انبساط خاطر همان احساسی است که در نخستین لحظهٔ برخورد با این گونه بناها سراپای وجود همگان را فرا می گیرد . ولی هنگامی که مسائل کاربرد ، سنجیدگی نقشه های ساختمانی ، و آسایش بخشی معماری به ارزیابی گرفته شود ، سرافکندگی بر انبساط خاطر آغازین چیره می گردد .
زبان معماری هر سرزمین محتملاً همان قدر به سنت بومی اش مدیون است ـ اگرنه بیشتر ـ که به شیوهٔ برگزیده اش از روی تعقل ، و پیشرفت یافته اش بر اساس تجربه های نو به نو در طول زمان . از جانبی هم امکان دارد شیوهٔ معماری نامشخص و بیگانه و شی با تهاجم غلبه گران وارد کشوری شود و در مدت کوتاه دوام خود تأثیراتی بر بناهای محقرتر و دورافتاده از مراکز شهری بگذارد که نهایتاً موجب شکل بخشی به معماری بومی آن سرزمین گردد . در حال موضوع وسوسه انگیز این است که پیوندهای محکم موجود در میان دو مقوله معماری اصولی و معماری بومی ـ سنتی و بی چون و چرا ـ به شناسایی کامل درآید ؛ شناسایی هم در زمینهٔ نقشه ریزی یا طرح افکنی ، و هم از جهت شباهتهای آشکار شکلی که نتیجهٔ اجتناب ناپذیر بهره گیری از مصالحی یکسان در اقلیمی یکسان بوده است .
چنین پیوندها می تواند از منابع معنوی ، عقلانی ، و یا عملی سرچشمه بگیرد . این هر سه با هم تشکیل واحدی تفکیک ناپذیر می دهند . به عنوان مثال سر در ورودی به مساجد بزرگ یا به آب انبارهای بومی را در نظر بگیریم . رایطهٔ ایوان ورودی به شبستان گنبد داری که محراب را در پناه خود محفوظ می دارد ، به طرزی توهم انگیز شبیه است به رابطهٔ سردر هلالی بالای ردیف پلکان برای ورود به زیر زمین آب انبار گنبددار و دستیابی به آب محفوظ مانده در آن ، چنانکه در بیشتر دهکده ها دیده می شود . تردیدی نیست که در این میان شباهت کاربردی وجود دارد ؛ بدین معنی که کاربرد هر دو سردر هلالدار محفوظ داشتن و متمایز ساختن ورودیه به مکانی گرانقدر ، یا قدوسی مرتبت بوده است ؛ با این توضیح که در هر دو دنیای اسلامی و مسیحی ، پیش از ظهور حضرت پیغمبر اکرم و حضرت عیسی مسیح ، آب و چشمه سار از دیرباز مرتبتی ملکوتی می داشته است . مثال دیگر شباهت میان نقشهٔ حیاطی محقر در دهکده است با صحن والا مرتبت مسجد ، از این جهت که هر دو از سه سمت محصورند و تنها از یک درگاه راه به بیرون دارند . همین جاست که اصل (شکل تابع کاربرد است) تأیید می یابد ؛ چرا که مشاهده می کنیم دیوار خشک و خالی به دورخانه و مسجد با هدف کاربردهایی مشابه تدارک دیده می شوند : حفاظت در برابر اقلیم درشتخو ، دزد شبانه ، و ازدحام خیابان ، و همین است که نقشهٔ ساختمانی را در ایران درون نگر ، یا مستور ، می یابیم .
اشـتیاق ایرانی به انواع زینتگری که در مسجد و کاخ متجلی می شود ، همتای روستایی خود را نیز دارد . تـعادل مـاهرانه ای که در مجموعهٔ هنری ایران مـیان تجمع نـگاره ها و فضاهای خالی عرضه می گردد ، در معماری بومی نیز نمایان است . اکنون محتوای همان پرسش نخستین مطرح می شود که آیا اصل آن تعادل ـ یا اندازه داری ـ بومی بوده است یا مثلاً (سلجوقی)؟ برج کبوتر خان در لنجان می تواند پاسخگوی این پرسش واقع شود . نقش و نگارهای رنگی و بهجت انگیز روی صندوق جهیزیه عروس زادبومی ، یا بر سطح بادزنهای حصیر بافت ، یا درون قوطیهای چوبین و کاسه های سفالین که در بازارهای روستایی یا ایلاتی به فروش می رسند ، نمایانگر جنبهٔ دیگر از همان نگاره دوستی است که در کاشیکاری یا قالیبافی هنرمندانه به کار می رفته است .
منبع : پایگاه تجاری و اطلاع‌رسانی صنایع دستی