با هــم شـــــاد بــودن

اگر بر روی یك ورق كاغذ اهداف باارزش زندگی‌تان را بنویسید فكر می‌‌كنید كه كدام یك از آنها را می‌‌توانید به انجام برسانید؟آیا این ارزش‌های جدید تنها توده‌ای از كلمات بر روی كاغذ هستند؟ در صورتی كه شما خود را برای استفاده از آنها در گستره جدید زندگی‌تان شرطی نكنید، پاسخ می‌‌تواند مثبت باشد.
ولی با انجام این كار، ارزش‌های شما می‌‌توانند به شما در هدایت زندگی در مسیری كه به سمت سرنوشت‌تان طرح‌ریزی كرده‌اید كمك‌كنند، تا به سلامت از دریاهای آرام و طوفان‌های سهمگین بگذرید.آنها را در طول روز جلو چشم خود قرار دهید، یك كپی از فهرست خود را به دوستان‌تان بدهید كه به شما كمك كنند تا از مسیر اصلی خارج نشوید. به زندگی كردن با این ارزش‌ها فكر كنید، آنها را مجسم و احساس كنید تا زمانی كه بتوانید احساس خوبی را كه با این كار به شما دست می‌‌دهد به صورت قسمتی از تجارب روزمره خود درآورید اما این احساس خوب چیست؟ چه اتفاقی باید بیفتد كه احساس خوب داشته باشید؟ آیا كسی باید به شما آفرین بگوید یا به شما بگوید كه چه ‌قدر برای‌تان احترام قائل است؟ یا میلیون‌ها دلار پول درآورید؟ گلف بازی‌ كنید؟ رییس‌تان شما را قبول داشته باشد؟ ماشین حسابی داشته باشید؟ به مهمانی‌های حسابی بروید؟ به اشراق معنوی دست یابید؟ یا تنها غروب خورشید را نظاره‌ كنید؟حقیقت این است كه برای این كه احساس خوبی داشته باشید لازم نیست اتفاقی رخ دهد.
اگر بخواهید همین حالا می‌‌توانید احساس خوبی داشته باشید! چون اگر همه این چیزها هم اتفاق بیفتد در نهایت چه كسی این احساس خوب را در شما ایجاد می‌‌كند؟ خود شما! پس چرا منتظرید؟ تنها چیزی كه مانع شما شده قانون شما (یا همان باور شما) است كه بر مبنای آن فكر می‌‌كنید كه همه این مسائل باید اتفاق بیفتند كه شما احساس خوبی داشته باشید. این قوانین قراردادی را در هم بشكنید و از لذتی كه سزاوار آن هستید برخوردار شوید تا در زندگی شادی را برای خود به ارمغان بیاورید و این شادی چگونه به دست می‌‌آید؟
اگر قرار است قانونی برای شاد بودن داشته باشید، بگذارید این باشد:(برای شاد بودن من لازم نیست حتما چیزی در زندگی‌‌ام رخ دهد! من شادم برای این كه زنده‌ام! زندگی موهبتی است كه به من داده شده و من از آن لذت می‌‌برم.) آبراهام لینكلن گفته است: (اكثر مردم آن‌قدری كه خودشان می‌‌خواهند شاد هستند.) سرگذشت زندگی او و سرگذشت‌های افرادی كه بر مصیبت‌های زندگی‌شان غلبه یافتند به ما یادآوری می‌‌كنند كه می‌‌توانیم بر همه چیز كنترل داشته باشیم.با به كارگیری این قانون، تصمیم بگیرید كه استاندارد‌های زندگی خود را حداقل در مورد چیزی كه كاملا بر آن مسلط هستید، یعنی خودتان، ارتقا دهید. بدان معنا كه با خود متعهد شوید همواره آن‌قدر هوشمند، انعطاف‌پذیر و مبتكر به زندگی بنگرید كه بتوانید تجاربی غنی و بارور در زندگی ایجاد كنید تا بتوانید مطابق ارزش‌ها و باورهای مثبت زندگی كنید.شاید از خود دائما می‌‌پرسید، چگونه باید بدانیم كه مطابق ارزش‌های خود زندگی می‌‌كنیم یا نه؟ این امر بستگی به این قوانین دارد، یعنی آن دسته از باورهای ما كه به ما می‌‌گویند برای این كه موفق، شاد یا سالم باشیم چه باید رخ دهد.درست مثل این است كه دادگاه كوچكی در مغز ما جریان دارد: قوانین شخصی ما قاضی و هیئت ژوری نهایی هستند كه تصمیم می‌‌گیرند آیا اقدامات ما مطابق با معیارهای لازم برای تحقق ارزشی خاص انجام گرفته یا نه.
●تصــــویــر ذهنـــــی
این قوانین در تصویر ذهنی شما چیست؟آیا فكر می‌‌كنید قوانینی كه امروز بر زندگی شما حكمفرما هستند با شخصیت كنونی شما متناسب‌اند؟ مثلا ممكن است زمانی برای‌تان مهم بوده كه سرسخت‌ترین فرد در میان اطرافیان‌تان باشید و هرگز احساسات خود را بروز ندهید. این قانون گرچه مثلا در مدرسه برای‌تان مفید بوده ولی امروز نمی‌‌تواند در ایجاد روابطی پایدار در زندگی برای شما موثر واقع شود.به همین ترتیب، اگر برای مثال حرفه شما وكالت است، مراقب باشید اصطلاحات و قوانینی را كه این اصطلاحات به دنبال دارند، با خود به خانه نیاورید. در غیر این صورت ممكن است هر روز بعدازظهر را به بازجویی از همسرتان بگذرانید.از كدام یك از قوانینی كه در گذشته از آنها تبعیت می‌‌كردید امروز می‌‌توانید چشم‌پوشی كنید؟ و به خودتان بگویید موفق و خوشبخت هستید.از كجا می‌‌دانید كه موفق و خوشبخت هستید؟به خود بگویید: (تنها كاری كه باید انجام دهم این است كه هر روز صبح كه بیدار می‌‌شوم، به زیر نگاه كنم و ببینم كه زمین، زیر پایم قرار دارد، چون همین كه احساس كنی هر روز را بر روی زمین زندگی می‌‌كنی فوق‌العاده است)!به نظر شما زندگی‌كدام یك از این دو نفر موفقیت‌آمیز‌تر است؟

منبع : مجله خانواده سبز