جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

امر به خودش هم مشتبه شده است


وقتی كسی دروغ های خود را باور كرده باشد ، این مثل را می آوردند .
آورده اند كه ...
روزی ملانصرالدین دید ، عده ای از بچه ها در میان محله شلوغ كرده اند . به منظور اینكه آنها را متفرق كند و گوش خود را از داد و فریادهای جانخراش آنها ، آسوده سازد ، خطاب به آنها گفت : سر بازار سیب مجانی پخش می كنند .
بچه ها شروع به دویدن كردند . عده ای هم به دنبال آنها بنای دویدن را گذاشتند . ملا ابتدا ایستاد و از اینكه تیر تدبیرش به هدف اصابت كرده بود ، بنای خندیدن را گذاشت ولی پس از آنكه قدری خندید ، ناگهان آن فكر برای او پیش آمد كه مبادا خود من هم اشتباه كرده باشم و خبری كه به بچه ها دادم ، مقرون به حقیقت باشد و در این صورت بهره ای به خود من نرسد !
و به مجردی كه این فكر از خاطرش گذشت ! پاشنه گیوه ها را وركشید و خودش هم به دنبال بچه ها و مردم دیگر رو به سوی بازار ، بنای دویدن را گذاشت .
منبع : شمیم