دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
شمس به روایت تصویر
شمس لنگرودی، به تعبیری، با تصویر مینویسد. این گزاره، وقتی معنادار میشود که شعرنویسی را مشتمل بر دو شیوۀ «استفاده از تصویر» و «نوشتن با تصویر» فرض کنیم. در شیوۀ استفاده از تصویر، شاعر در لابهلای اجزای کلامش، تصویرهایی مینشاند، کلام خود را مخیل میکند و در نهایت، زبانی آرایهمند و ادبی عرضه میکند: اینجا/ کنار همین نردهها و پنجرهها/ دراز کشیده بودی/ بیرنگ، بیصدا/ و از شیشهها/ به آسمان ابری شامگاهی نگاه میکردی./ قطرات باران/ چون شبنم صبحگاهان بر پنجرهها مینشست، شبنم صبحگاهان/ و تو/ خاموش، جادو شده، خیره به ناپیداها لبخند میزدی./ عصر بود و رهگذران، کمیخمیدهتر از صبح/ به خانههایشان میرفتند/... (ص ۴۲۷ مجموعه اشعار، از: اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید). این جملههای شعر، از صنایعی چون تشخیص (جانبخشی به یک مرده: خیره به ناپیداها لبخند میزدی) و تشبیه (قطرات باران چون شبنم صبحگاهان) و نماد (رهگذران خمیدهتر: غمگینتر، شکستهتر) برخوردار است. اگرچه، قبول دارید که بیشتر، نگاه حس برانگیز این سطرهاست که برجستگی میکند و ارکان کلام، گزارشی و برگرفته از زبان معیار و محاوره است.
اما «نوشتن با تصویر» رفتاری دیگر است؛ اینکه شاعر، به جز کلماتی چون ضمایر و حروف ربط و اضافه، دیگر کلمهای جز تصویر و خیال و آرایه باقی نمیگذارد: نه بالبال تند ستارهها/ نه زنگ زنجرهها/ که میشکند/ و در سماع صنوبرها و دستافشانی تبریزیها/ تکه تکه/ فرو میریزد/ نه چکمههای زمستان/ که در حوالی فروردین ریخته است،/ نه سفرههای زمان/ که برگ و نور و نمک/ تا به ازل بر سطحش پراکنده است/ نه گونههای عرق-کردۀ تابستان/ نه نیشکری/ که به خدمت آفتاب/ کمر میبندد/ نه پرندهها، نه مستی دریا.../ تنها/ تو تسلایم میدهی/ تو و انگشتانت/ که در اندوهم مینوازند/ و ترانههای شوریدۀ دریا/ در روحم/ موج میزند (صص۴۶۰ و ۴۶۱ از : نتهایی برای بلبل چوبی). در این شعر، کجاست که فارغ از یک ایماژ یا وابسته به یک ایماژ شعری نباشد؟ و نوشتن با تصویر، یعنی ردی از زبان عریان از ادبیات، در شعر نمانَد. در بسیاری از آثار شمس، گرایش به اینگونه سرودن، بارز است. حتی گاه، آنچه در هنگام خوانش شعر، از برابر دیدگان ما میگذرد، چیزی نیست جز فیلمهایی کوتاه و رنگی، که خواننده را در فضایی سمبلیک یا رمانتیک یا سوررئال، حیران نگه میدارد. هر چند بهویژه در کتابهای اخیر شمس، به شکل ارادی و آگاهانه، گریز از این شیوه به شیوۀ اول (زبانی ادبی ـ معیارگونه) اتفاق افتاده است.
برای درنگ بر شعر شمس لنگرودی شاعر تصویر و رنگ، گویا فقط باید تصاویر او را بررسی کرد. در این نوشتار، بر مبنای مجموعه اشعار او ـ که انتشارات نگاه، بهتازگی منتشر کرده ـ از دو منظر به ایماژهای شاعر نگاه میکنم: ۱.تصاویر نوآفرید؛ ۲. تصاویر پراکنده و اجمالی. (ارجاعها، به صفحات مجموعه اشعار شمس لنگرودی است، که گاهی همراه نام دفتر شعر آمده است.)
۱) تصاویر نوآفرید
«تصاویر نوآفرید» یا ابداعی، خلاقیتهای بیپیشینۀ شاعر در حوزۀ ایماژ است؛ مثلا «در آخرین دفتر شعر شمس (ملاح خیابانها)، او به تن رستم، پهلوان و اسطورۀ بزرگ و نامی، جلیقۀ خدمتکاران میپوشاند که باعث خنداندن مشتریان جدید میشود. یا در دفتر «پنجاه و سه ترانۀ عاشقانه»، او معشوق را به چاقویی تشبیه میکند که روز او را دو قسمت میکند. تعابیری مثل دریاچههای نخین(ص۳۰۸) یا امیدهای چرمشده (ص۳۵۹) نیز از این دست است، که به نظر من، در موارد بسیاری، شعر را به کمیک استریپ و یا پویانمایی(انیمیشن) نزدیک میکند.
این تصاویر، با «تصاویر بازآفرید» یا تلفیقی، همان تصاویر دستساز شاعران گذشته که با برخی دستکاریها و پرداختهای تازه، در شعر مینشیند، البته مرزهایی دارد. تصاویر نوآفرید، در وادی ثبت اختراع مطرح میشود، و در کارنامۀ هر شاعر، مرتبه و قیمت خاص خود را دارد. اما گمان نمیکنم بازآفرینی خلّاقانۀ تصاویر شاعران پیشین، کار کمی باشد؛ به ویژه اگر شاعر موفق شده باشد با حسن تعلیلها، تناقضها و طنزها و استدلالهای شگفتیساز و تازهاش، چنان رنگ و بوی نشاط و تازگی به تصاویر مُردۀ گذشتگان بزند که حتی گاه تلفیقی بودن آن جز با درنگ و دانش بسیار به نظر نیاید: زمین زنده، بر صندلی چرخدار، زمان را میپیماید(ص۱۶۸). در این تصویر، به زمین، جان بخشیده شده ـ که کاری تکراری است ـ اما این موجود زنده، اکنون معلول است و بر ویلچری تکیه زده؛ نگاهی که
تازگی دارد.
سکوت تو/ چاقویی زنگخورده است/ که به اره کردن ریشههای کهنۀ من میگماری (ص۷۷۷). شاید با دیدن «چاقوی زنگخورده» تداعی کنیم که این سکوت، باعث کشتن راوی میشود. اما پایانی غیرمنتظره در پیش است؛ اینکه این چاقوی قدیمی، ریشههای کهنه، شاید گذشتهها و سنّتها و هویت پیشین راوی را میبُرد. این قرائت تازه از ایماژی مستعمل، هنر شاعری است.
تفکیک قطعی تصاویر نوآفرید از تصاویر بازآفرید در شعر، ساده نیست. دست کم، تسلط و احاطه بر شعر شاعران ایران و جهان لازم دارد. این قلم مدعی احاطه بر تمامی تصاویر شاعران پیشین نیست، اما به صورت بختانه (رندوم) و با تکیه بر ذهنیت و مطالعۀ محدود خود، در شعر شمس، تصاویری تازه و ابتکاری یافته، که گاهی نوآفرید است و گاهی بازآفرید.
گفتنی است تکنیکهای شاعر در ساخت این تصاویر(نوآفرید یا بازآفرید)، البته متنوع است: انواع تشبیه و استعاره، انواع طنز، و جریان آزاد خیال. شماری از این تصویرهای تازه، بر اساس تکنیکهای ساخت یا ماهیت آنها، از این قرار است:
▪ انواع تشبیه (simile)و استعاره (metaphor)
نابینای توام... فقط به خط بریل میتوانم که تو را بخوانم(ص۸۱۴)؛ باروت توام، در دهان تفنگم بگذار و پرندههای پرستارت را صید کن (ص۷۶۰)؛ عشق تو از نامم میتراود، مثل شیرۀ تک درختی مجروح در حیاط زیارتگاهی(ص۷۵۴)؛ قلبت... شبیه زورق توقیفشدهای در بندرگاهی ناشناس است(ص۶۵۴)؛ ناظم! مادهفیل گرسنهای که ناهارت را به بچهپرستوها قرض دادهای(ص۷۹۹)؛ کاشف سرگردان را به قارۀ بیپایانش رساندی(ص۶۳۷)؛ چه طعم خوشی دارد مرگ، ران سرخشده در دهانت(ص۶۸۷)؛ نومیدی و خستگی چون کرمهای تیره از روزنههای پوستشان سر کشید(ص۴۰۳)؛ سکوت خمیدۀ خانههایی که به زندانها پشت کردهاند(ص۳۴۶)؛ حلزون رنگینِ صفی میلغزد(ص۳۰۶)؛ بر چنگک زندگی، عمر میگذرانیم(ص۳۰۲)؛ از لبان ترکیدۀ عشق، ریگ تیرۀ آهی بر میدارد(ص۱۶۲)؛ آوازی مقوایی(ص۶۲)؛ [از نام کتابهای شاعر:] در مهتابی دنیا، قصیدۀ لبخند چاکچاک، نتهایی برای بلبل چوبی.
پارهای از این استعارات و تشبیهات، نوعی بازی با اجزای طبیعت بیجان و جاندار و ماوراءطبیعت است:
دریا، دلشورۀ زمین است، سبدی آب نور(ص۸۲۶)؛ صدای تو(= دریا)... ، پاسبانی [است] که سرانگشت رود را میگیرد به دست صدف میسپارد(ص۸۲۸)؛ ترمهدوزی آب بر شنها(ص۸۲۸)؛ کنار تو(=دریا)، ماه خیس خورده، نه آب میرود، نه چروک میشود(ص۸۳۰)؛ ابر، زخمبند آسمان سوراخشده از تنفس طیارههاست(ص۷۴۶)؛ موش «همستر» است جهان(ص۷۳۸)؛ اگر اندکی پائینتر بود آسمان... میبریدم و پیشبند پرندههایش میکردم(ص۷۹۱)؛ کف دریا پنیر است، بگذار برای تو قاچش کنم(ص۷۵۱)؛ بریده ناخن آسمان در دفتر شاعران (ص۴۵۷).
▪ جانبخشی (animation)
این جانبخشی(تشخیص) ممکن است شامل تصور اشیا، به موجوداتی جاندار و با شعور و یا بیشعور(انسان و حیوان) باشد:
جلیقۀ آسمان(ص۵۴۷)؛ پارههای قلب زمان را لابهلای پتو پنهان میکنیم (ص۳۴۹)؛ پچ-پچ بشقاب و کارد و آهِ نان بریده(ص۳۵۹)؛ [زندگی]، ماه ترکخوردهای [است] که اردکوار میگریزد و از یاد برده است که همچون بانویی جدی قدم بردارد (ص۳۵۰)؛ بگذار نتهای جهان، گرداگردت، دو زانو بنشینند (ص۲۷۲)؛ سرفۀ ملاحان مرده، نهنگان شعلهور(ص۲۵۷)؛ گرسنگی چون پلنگی زبانم را میچرد(ص۱۸۹).
▪ انواع طنز (irony)
شمس گاهی با استفاده از طنز در ساختار شعری خود، ایماژهایی بازآفرید مینویسد. طنز یا شبیه آن در ادب غیرفارسی، آیرنی (irony)، طیفی از قالبشکنیها و غافلگیریها را در خدمت خلق و آفرینش قرار میدهد و قابلیت برداشتهای متعدد به کلام میبخشد؛ شاید گونهای غلیظ شده از به تعویق افتادن معنا که در آرای زبانی ژاک دریدا طرح میشد، و یا وصفی از جنس آرایۀ ایهام(چندپهلویی) که از رازهای هنر حافظ بود.
این دسته از تصاویر شعر شمس، گاهی مایه گرفته از باورها و عناصر مذهبی، تاریخی، اسطورهای و در واقع، تلمیحی است:
پروردگارا!...پیامبران شما کتابهایشان را خمیر کردهاند و بر سر بازار، کاغذ میفروشند(ص۷۲۶)؛ پروردگارا! گریه کن...تا نزد فرشتگانت برگردی، فرشتگانی مغموم با مشتی جن و پری که پیر شدهاند و روی کفل راه میروند(ص۷۲۷)؛ گوسالۀ سامری، موسی را خشک کرده، در دفتر کارش به تماشا میگذارد(ص۷۲۳)؛ انگشتهای تو، ده فرمان موسی(ص۶۲۶)؛ از سر اشتباهی، آتش را به نطفههای فرشتهای آمیختی و مرا آفریدی(ص۶۴۹)؛ فرشتگان سراسیمه در لباسهای اداری، آسمانها را آکندند(ص۴۱۲)، عصای موسی در دستان چارلی چاپلین(ص۷۱۱)؛ پیامبری معزولم(ص ۷۳۵)؛ از صدای تو(= دریا)...یونس میهراسد که سینۀ ماهیها را دفینۀ قاچاق کرده است(ص۸۲۸).
و گاهی مشتمل بر طنز اجتماعی و فرهنگی است:
[زندگی] عطاری بیکار [است] که برابر دکانش در آفتاب زمستانی خیره میشود و عطسه میکند(ص۳۵۰)؛ این مرد با دهانش قفس میبافد(ص۱۶۱)؛ رستم در جلیقۀ خدمتکاران، مشتریان جدید را میخنداند(ص ۸۱۳)؛ معتاد است ماه(ص ۸۱۲)؛ ای که ... شعرم را برای نگهبانانت سرخ میکنی(ص۷۸۴)؛ تقدیر من، سگ استخوان در گلویی است که صدای شکار را میشناسد و در گوشۀ ایوانم چرت می زند(ص۷۸۴)؛ امید، کلاهِ کِشی در سرماست(ص۷۸۵)؛ کف دریا پنیر است، بگذار برای تو قاچش کنم(ص۷۵۱)؛ زیبایی تو عقابی است که مرا به لجن میکشد(ص۶۶).
گاهی نیز با متناقضنمایی (paradox) این تصاویر طنزی، ایجاد میشود: خندۀ مردم چون زخمیگشاده در نُک چاقویی، آسمانها را ترکانده بود(ص۳۴۰)؛ دریا، جرقۀ آبهای ازل(ص۴۵۵)؛ [از اسامیکتابهای شاعر:] باغبان جهنم، ملاح خیابانها.
▪ جریان آزاد خیال (surrealism)
این ایماژهای نو، انگار گاهی منطقگریز میشود و جنبۀ نابهخود یا ناهشیار و خوابگونه و سوررئالیستی میگیرد، و فرآیند ساخت آنها، چندان تفسیرشدنی نیست:
زنبور کفآلودی در حباب هوا(ص۱۸۹)؛ دوغاب زمان(ص۳۴۷)؛ رودخانههایی سرشار زنبوران جنونزده [در رگهایم روان است](ص۶۸۸)؛ شامگاه ورقشده (ص۴۷۳)؛ ژندهپارههای سکوت را چرخ کن(ص۴۷۳)؛ زیتون پریشانی که بر آب زنگاری زیر و زبر میشود، چشمدانۀ ما نیست؟ (ص۳۸۵)؛ بخار زمانهای مرده، در گور آهک سالیان (ص۳۴۷)؛ ارواح سبز در چشمههای خاموش، ماران مرگ را تن میشویند(ص۱۶۸)؛ ساعت، شهامت طنز است(ص۵۵)؛ ماه ترکخورده در سطل پنبۀ خون(ص۳۶۴).
۲) تصاویر پراکنده و اجمالی
سبک هندی، که یکی از طرزهای شعر فارسی پیشانیمایی است، سرودن با تصویرهای شگفتآور و با خیالپردازیهای رنگارنگ است، حتی به قیمت دیریاب یا فهمناپذیر
شدن کلام.
با مطالعۀ بینامتنی، به وجود شباهتهای روشنی میان این شیوه و سبک شعرهای شمس لنگرودی پی میبریم. شمس، با انتشار کتاب «گردباد شور جنون» که تحقیقی دربارۀ سبک هندی است، مشغولیت ذهنی و شاید تعلق خاطر خود را به این شیوه نشان داده است.
در سبک هندی، واحد پردازش شعر، «مصراع» است، نه حتی بیت؛ بدین معنا که مثلا برای فهم غزلی در این سبک، چندان لازم نیست به کل تصاویر راه یابیم؛ زیرا استقلال معنایی و فرمی، از آنِ واحدهای کوچکتری است. این شکستهبودن ساختار شعر در کنار افقی بودن محور آن، ـ که از لوازم شعر پیشانیمایی و غیر روایتی است ـ مجموعهای از خیالهای رنگی را به وجود میآورد، که جزئی و اجمالیاند. این جزئی بودن، به چه معناست؟ اگر شاعر، دریا را وصف کند و در این توصیف، احوال
موجها، رنگ آب، شنهای ساحل، مرغان دریایی، گوشماهیها و طفلانی که دور و بر قایقهای ساحلی بازی میکنند، همه را بیان کند، با تصویری تفصیلی و یگانه رو به روئیم. اما اگر در روایتی دیگر، با دریا، ماه، خورشید، آسمان و انسانی تنها روبهرو باشیم ـ که هر کدام، وصف ویژۀ خود را، بیهمبستگی انداموار داشته باشند ـ ،
با تصاویری اجمالی و پُر شمار مواجهیم.
در شعر شمس لنگرودی، از هر دو نوع تصویر هست، اما آنچه پُر بسامد و سبکساز است، گرایش به تصاویر جزئی، اجمالی و پُر شمار است. البته شمس، شعر سپید میسراید، نه غزل سبک هندی؛ پس این تصاویر پُرشمارِ اجمالی، در بسیاری موارد، در خدمت ساختار داستانی اثر تعبیه شدهاند، و در واقع، بیان امری واحد، در قابهای متعدد محسوب میشوند:
اگر گنجشکی تازهبالی/ در شعر کوچک من لانه کن/ اگر آفتابی تازهزادی و راه را نمیشناسی/ در آسمان خانۀ من پرسه زن/ اگر توفانی و دریاهایت کوچکند/ در بستر من شعلهور شو/ ای بادپا که دستهکلید دریاها در دست توست/ صندوق قدیمیرا باز کن/ و نقشۀ ملاحان گمشده را به من ده/ ببین چگونه مرواریدها تکثیر میشوند/ بر آتش مژگان من (ص۶۱۹، از: پنجاه و سه ترانۀ عاشقانه).
میبینید که در یک شعر، معشوق راوی، «گنجشک تازهبال»، «آفتاب تازهزاد»، «توفان» و «بادپا»، همۀ اینها دانسته شده است. فرض کنید هر کدام از این تشبیهها، دستمایۀ نوشتن یک شعر، البته با تصاویر جزئی و مفصّل میشد.
اما از شعرهای تفصیلی شمس، این نمونه است در باب گزارش زندگی یک ماهی: دم میجنباند/ دعا میخواند/ و صدایی از او شنیده نمیشود/ راضی است ماهی/ چه در آب اقیانوس/ چه در کنار ساطور/ راضی است/ در خانۀ شیشهای/ و برای پنهان شدن جایی ندارد (ص۷۲۸، از:
باغبان جهنم).
یا این یکی که در باب احوال پرندهای(نمادین؟) است: همچون پرندهای گرسنه فرود آمدی/ پر و بالی به دریا سائیدی/ اوج گرفتی و /دیگر بارت ندیدیم./ گویا کنار ستارگان، شاد و نفسزنان نشستی/ در منقارت نگریستی/ قزلآلایی ندیدی./ ناگاه/ همه چیزی را به حیرت و وحشت دریافتی:/ تو بدان درخشش بیثمر در آمده بودی/ بدان سوی زمان/ آنجا که تمام جهان به حباب و خاطرهای بدل میشود/ مگر چشمانت/که به درۀ بیامان خلأ / در زیر قدمهایت بنگری (ص۴۳۷، از: اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید).
باید گفت آنجا که شمس، اجازه میدهد تصاویر پراکنده و پُرشمار، بیملاحظه و آزاد بر کاغذ بنشینند، در مجموع، ایماژهایی اعجابآور و گاه بیسابقه آفریده میشود؛ ایماژهایی «مادر» که انگار شاعرانی را به نوشتن و سرودن در وادیهایی جدید بر میانگیزد. این اختراعها، مدیون رهایی نیروهای خیال از هر گونه دلواپسی پیشینی و پسینی است. اما باید دید یکپارچگی اثر، آسانخوانی متن و احساس حضور در روایتی معین، در برخورد با این شیوه سرودن، در فضای شعر مخاطبگریز امروز، چه ابعادی پیدا میکند.
مصطفی پورنجاتی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست