سه شنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۲ / 12 December, 2023
مجله ویستا
محکوم
سال تولید : ۱۳۴۲
محصول : سازمان سینمائی نسیمیان
کارگردان : فرج الله نسیمیان
تهیهکننده : فرج الله نسیمیان
فیلمنامهنویس : ابوالقاسم ملکوتی
فیلمبردار : ناصر رفعت
هنرپیشگان : مجید محسنی، جواد قائم مقامی، دلیله نمازی، جمشید مهرداد، غیاث و اشرف کاشانی
نوع فیلم : ۳۵ میلیمتری، سیاه و سفید
̎امیدوار̎ کارمند دقیق و مورد اطمینان بانک است، همهٔ دلخوشی و افتخار او پسری است که دور از او در سال آخر دانشکدهٔ حقوق مشغول تحصیل است.
امیداور به لحاظ شایستگیهایش به ریاست بانک منصوب میشود. ̎جمشید̎ ـ همکار امیداور ـ این پست را شایستهٔ خود میداند و سخت به توفیقهای امیداور حسادت میورزد.
اولین مأموریت امیداور در پست جدید، دریافت جواهرات امانتی خانم متمولی در آبادان است. جمشید با طرح نقشهای، مردی در لباس مبدل به سراغ زن آبادانی میفرستد. زمانی امیدوار به آبادان میرسد که سرقت صورت گرفته است و امیداور که آنها را میبیند به تعقیبشان میپردازد و یکی از آنها که خود را شبیه او ساخته است، با اتومبیل برخورد میکند و بر اثر شدت تصادم در میگذرد و دزد دیگر دستگیر میشود. دزد در بازجوئیها کلامی به زبان نمیآورد و خبرها حکایت از سرقت جواهرات و مرگ امیدوار ـ بهعنوان یکی از سارقین ـ میکند. امیداور که روی بازگشت به خانه و کارش را ندارد، ناپدید میشود.
سالها بعد، دزد جواهرات از زندان آزاد و برای دریافت سهم خود به جمشید مراجعه میکند امیدوار که او را میبیند، بلافاصله میشناسد و به تعقیبش میپردازد و اینبار اتهام جدیدی پیدا میکند: قتل.
جمشید که نمیخواهد سهم سارق تازه آزاد شده را بپردازد. او را به قتل رسانده و وانمود میکند امیدوار مرتکب این قتل شده است.
دادستان دادگاه، پسر خود امیدوار، زمانی که در مییابد، پدرش بیگناه است، وکالت او را قبول کرده و ترتیب ثبوت بیگناهی، آزادی، اعادهٔ حیثیت و احترام پدرش را فراهم میآورد.
محصول : سازمان سینمائی نسیمیان
کارگردان : فرج الله نسیمیان
تهیهکننده : فرج الله نسیمیان
فیلمنامهنویس : ابوالقاسم ملکوتی
فیلمبردار : ناصر رفعت
هنرپیشگان : مجید محسنی، جواد قائم مقامی، دلیله نمازی، جمشید مهرداد، غیاث و اشرف کاشانی
نوع فیلم : ۳۵ میلیمتری، سیاه و سفید
̎امیدوار̎ کارمند دقیق و مورد اطمینان بانک است، همهٔ دلخوشی و افتخار او پسری است که دور از او در سال آخر دانشکدهٔ حقوق مشغول تحصیل است.
امیداور به لحاظ شایستگیهایش به ریاست بانک منصوب میشود. ̎جمشید̎ ـ همکار امیداور ـ این پست را شایستهٔ خود میداند و سخت به توفیقهای امیداور حسادت میورزد.
اولین مأموریت امیداور در پست جدید، دریافت جواهرات امانتی خانم متمولی در آبادان است. جمشید با طرح نقشهای، مردی در لباس مبدل به سراغ زن آبادانی میفرستد. زمانی امیدوار به آبادان میرسد که سرقت صورت گرفته است و امیداور که آنها را میبیند به تعقیبشان میپردازد و یکی از آنها که خود را شبیه او ساخته است، با اتومبیل برخورد میکند و بر اثر شدت تصادم در میگذرد و دزد دیگر دستگیر میشود. دزد در بازجوئیها کلامی به زبان نمیآورد و خبرها حکایت از سرقت جواهرات و مرگ امیدوار ـ بهعنوان یکی از سارقین ـ میکند. امیداور که روی بازگشت به خانه و کارش را ندارد، ناپدید میشود.
سالها بعد، دزد جواهرات از زندان آزاد و برای دریافت سهم خود به جمشید مراجعه میکند امیدوار که او را میبیند، بلافاصله میشناسد و به تعقیبش میپردازد و اینبار اتهام جدیدی پیدا میکند: قتل.
جمشید که نمیخواهد سهم سارق تازه آزاد شده را بپردازد. او را به قتل رسانده و وانمود میکند امیدوار مرتکب این قتل شده است.
دادستان دادگاه، پسر خود امیدوار، زمانی که در مییابد، پدرش بیگناه است، وکالت او را قبول کرده و ترتیب ثبوت بیگناهی، آزادی، اعادهٔ حیثیت و احترام پدرش را فراهم میآورد.
همچنین مشاهده کنید