جمعه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 9 May, 2025
مجله ویستا
جانشینی پیامبر(ص)؛ انتقال کاریزما

در مدینه، سال ۱۱ قمری، جامعه - پس از قریب ۱۰ سال كه از شكلگیری نخستین نمونهی حكومت اسلامی میگذشت - رویكردی جدید به مسألهی رهبری در رأس ساختار حكومت را تجربه كرد. پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله جریانات فكریِ مختلفی وجود داشتند كه طبعاً راه حلهای مختلفی، برای پر كردن خلأ شخصیت كاریزماتیك پیامبرصلی الله علیه وآله پیشنهاد میكردند. خط فكری اهلبیتعلیهم السلام كه به لحاظ مدیریتی، حول محور علیعلیه السلام میچرخید، در عرصهی تبلیغ و تبیین آرمانهای فكری، قائم به شخصیت فاطمهعلیها السلام و به لحاظ حوزهی حمایت و دفاع اجتماعی، بیش از همه متكی به حمایت بنیهاشم بود، الگوی ولایی را به جای ساختار نبوی پیشنهاد كرده و كاریزمای امام معصومعلیه السلام را مناسبترین گزینه برای جانشینی كاریزمای پیامبرصلی الله علیه وآله دانسته، مدعی ابتناء این جانشینی ب ر نصب الهی بود.۲ در مقابل، جریانات فكری دیگری نیز وجود داشتند كه آهنگ دیگری نواخته و طرح دیگری در میانداختند.۳
گروهی از صحابه، با طرحی هوشمندانه متكی بر روانشناسی و جامعهشناسی آن روز مدینه، از یك سو به سنتهای جاهلیِ فروخفته در سایهی فرهنگ اسلامی دامن زده و با افروختن آتشِ كینههای زیر خاكستر ماندهی سالهای بحران و تنشِ مبارزات دینی پیامبرصلی الله علیه وآله، جاذبهی حقانیت ادعای اهلبیتعلیهم السلام را كمرنگ نمودند و از سوی دیگر با القاء روشی جدید برای مشروعنمایی ساختار نوین رهبری جامعهی اسلامی به سرعت زمام مدیریت افكار عمومی و اهرم قدرت سیاسی را به دست گرفته نهایتاً بر اوضاع مسلط شدند. از آنجا كه بنی تی م به سبب موقعیت كم اهمیتشان در میان تیرههای مطرحِ قریش هرگز در جنگ قدرت و رقابتهای سیاسی موجود میان آنها، شركت نداشتند، امكان سازش بر سر انتخاب ابوبكر به خصوص با توجه به شخصیت ظاهراً آرام و مسالمتجوی او بیش از هر كس دیگری فراهم بود. در مقابل، احتمال ب روز مشكلات و درگیریهای داخلیِ میان قبایل، در حكومت علیعلیه السلام - به خصوص آنان كه زخم خوردهی شمشیر وی بودند - مانع تأیید او از جانب بسیاری از عافیتطلبان میشد. عمر در جملهی معروف خود كه، سزاوار نیست كه خلافت با نبوت، در بنیهاشم جمع گردد،۴ احتمال بروز چنین مخالفتهایی را یادآوری میكند و سركشی قبایل دیگر را در مقابل بنیهاشم پیشبینی مینماید، در حالی كه در احتجاج با انصار، خلافت آنان را موجب طغیان عرب، و خویشاوندی قریش با پیامبرصلی الله علیه وآله را موجب تواضع در مقابل آنها میداند و قرابت بنیه اشم با پیامبرصلی الله علیه وآله را عامل سركشی عرب و مانع دستیابی علیعلیه السلام به خلافت معرفی میكند۵ و بالاخره معلوم نمیشود كه این قرابت، موجب شرافت است یا بهانهی ایجاد انزوای سیاسی.
جریان دیگر، امویان به رهبری فكری ابوسفیان بودند، كه گرچه موقعیت بالفعل جامعه را عرصهی مناسب ظهور و جولان خود نمیدیدند؛ اما به دلیل برخورداری از منابع ثروت و قدرت و ریشه داشتن در عمق باورهای سنتی مردم، به لحاظ شرافت اجتماعیِ جاهلی، همچنان بسیاری از مس لمانان را مرعوب اشرافیت خویش میساختند. اینان با طراحی جریانی دراز مدت با ترفندی هوشمندانه - پیشنهاد یاری به علیعلیه السلام - حكومت نوپا را متوجه خطر احتمالی مخالفت خویش نمودند. گرچه از این راه ظاهراً به همراهی و شراكت در جریان دوم توفیق یافتند؛ اما در واقع زمینههای حذف این جریان و دستیابی كامل خود، به عرصهی حكومت اسلامی، در فاصلهای نه چندان طولانی را فراهم آوردند.
در اینجا نمیتوان از جناح انصار نام نبرد؛ آنان نیز كه در چشم پیامبرصلی الله علیه وآله عزیز و تا آن زمان در جامعهی اسلامی مورد احترام و اعتنا بودند، از خدشهدار شدن موقعیت مطلوب خود در شرایط جدید بیمناك بودند. البته در سقیفه با ارائهی اولین حجت از جان ب مهاجرین حاضر در مجلس، كه با اتكاء به حدیثی نبوی، خلافت را حق قریش میدانستند،۶ از ادعای خویش بر خلافت عقبنشینی كرده،۷ به نفع علیعلیه السلام موضع گرفتند؛ اما رقابتهای داخلی اوس و خزرج باعث تضعیف این موضع، و پیروزی حزب رقیب شد.۸
این مقاله در صدد ارائهی گزارش دقیق تاریخ آن روزگار یا ارزیابی میزان حقانیت هر یك از طرفین این مدعا، در كسب قدرت نیست؛ بلكه در پی تبیین جامعهشناختی جریانی است كه به سرعت شكل گرفت و حتی در دید طراحان آن، ناباورانه۹ به كامیابی دست یافت و ساختاری نوین از هرم قدرت حكومت اسلامی را پایهگذاری نمود، آن چه ما امروز آن را دستگاه خلافت مینامیم.
تأكید بر اولین گامهای شكلگیری دستگاه خلافت اسلامی؛ یعنی نخستین ماههای پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله به آن دلیل است كه، فرایند جایگزینی نظام خلافت خلفاء آن چنان كه مورد قبول اهل سنت بود و در تاریخ، تحقق خارجی یافت، به جای رهبری دینی و دنیایی ائمه معصومعلیهم السلام آنگونه كه شیعه بدان معتقد است و در طول تاریخ نگاهی آرمانی بدان داشته است، ریشه در همین نخستین روزها و ماههای پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله دارد. گرچه تاریخ اسلام شاهد تحولات بسیاری در این الگوی سیاسی، دینی - خلافت - بوده و خلفای متعدد با عملكردهای متفاوت، از سلسلههای مختلفی كه یكی پس از دیگری به قدرت رسیدند ویژگیهای خاص خود را داشته و طبیعتاً با نمونهی اولیهی خلافت اسلامی تفاوت بسیار داشتند؛ اما همهی آنها به رغم وجوه اختلاف و تمایز، ریشه در بستری واحد داشته و از ج ایگاه واحدی نشأت میگرفتند.
كنار زدن كسی كه به اعتقاد شیعه و بر اساس نقلهایی قابل دفاع - پیامبرصلی الله علیه وآله او را جانشینِ منصوب الهی معرفی كرده بود - و سپردن خلافت به دیگری و تغییر ملاكهای استحقاق تصدی امور مسلمین و تحریف باورهای ارزشی حاكم بر جامعهی عصر پیامبرصلی الله عل یه وآله، رویدادی بود كه در اولین روزهای پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله تحقق یافت، و به تدریج ریشه دواند و بارور شد. البته در قالبهای متنوع و ساخت و سازهای متفاوت، در طول تاریخ هر روز شكل نوینی یافت، به علاوه آن چنان كه خواهد آمد در طول قرنهای بع د به عرصهی نظریههای سیاسی راه یافت و در قالبهایی چون نظریه عدالهٔ صحابه و حجیّت اجتهاد، نظریهپردازی شد. شاید واژه خبط در خطبهی شقشقیهی علی بن ابیطالبعلیه السلام، كه ضمن آن به تشریح و توصیف دقیق جریانات سیاسی پس از رسول خداصلی الله علیه وآله میپرد ازد به همین معنا، یعنی آغاز و تولد جریان انحرافی در مسیر رهبری مسلمین، اشاره داشته باشد.
این نكته قابل ذكر است كه، جمعبندی و تبدیل رویدادهای مربوط به آن دوره به ساختاری نظری، و عرضهی آنها به عرصهی اندیشههای اجتماعی - سیاسیِ اسلام و طرح این نظریات در محافل نظریهپردازان این حوزه، به سالها بلكه قرنهای بعد مربوط است، لكن به هر حال نطفهی این نظریههای سیاسی را باید در همان سالهای اولیه جست و جو كرد. به عنوان مثال گرچه تبیین، تدوین و دفاع از نظریهی عدالت صحابه و صحت عمل آنها به قرنها پس از وفات همهی صحابه، مربوط است؛ اما آن چنان كه خواهد آمد نخست، مقدمات اولیهی ظهور و بروز این اندیش ه و امكان اعمال و تحقق خارجی این تفكر، در همان روزهای نخستِ پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله فراهم گردید. بنابراین محدود كردن حوزهی بحث به سالهای نخستِ سامان یافتن خلافت، به معنای عطف نظر از ساخت و ساز نظری ماجرا در دورههای بعد نیست. در مقالهی حاض ر به هر دو بخش جریان پرداخته میشود.
گرچه مراد از واژهی صحابی در ادامهی مقاله - به مناسبت بحث از نظریهی عدالت صحابه - كاملاً مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ اما در اینجا ضروری است منظور از برخی صحابه، كه در فرضیه به آنها اشاره میشود، بیان گردد و آنان كسانی بودند كه در نخستین مبارزهی سیاس ی بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله رقیب و طرف اصلی اهلبیتعلیهم السلام محسوب میشدند. اعضای مركزی این حزب را باید ابوبكر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و ابوعبیدهٔ، سه مدعی نمایندگی از بین مهاجرین، در اجتماع سقیفه دانست. پس از اولین حضور رسمی این تشكل، یعنی ور ود آنان به مسجد، پس از خروج از سقیفه و بیان صریح عمر مبنی بر بیعت وی و برخی از انصار با ابوبكر، چهرههای دیگری نیز با انگیزههای مختلف به این تشكل پیوستند. بر اساس برخی نقلها، عثمان و برخی از بنی زهره اولین كسانی بودند كه با ابوبكر در بدو ورود به مسجد، بیعت كردند.۱۰ كشف ارتباط میان این چند نفر از توالی آنان در دستیابی به قدرت و خلافت، مشكل نیست. ابوبكر عامل كسب وجههی دینی، عمر مغز متفكر و بازوی اجرایی و عثمان صاحب پایگاه اشرافیِ سنتی - وابستگی به قدرت، ثروت و اشرافیت بنیامیه - یكی پس از دیگری بر كرسی خلافت تكیه زدند.
علی بن ابیطالبعلیه السلام با صراحت، دلیل تلاشِ عمر برای تحقق خلافت ابوبكر را گوشزد میكند:
شتر خلافت را بدوش، كه برای تو در آن نصیبی خواهد بود. امروز خلافت را برای او استوار ساز كه فردا آن را به تو خواهد سپرد.۱۱
عثمان نیز بعدها، هنگام ثبت مفاد وصیتنامهی ابوبكر مبنی بر جانشینی عمر، نقش خود را به خوبی ایفا كرد و جایگاه خویش را تثبیت نمود.۱۲ گرچه به نظر میرسد ابوعبیده از زنجیرهی قدرت حذف شده است، اما باید توجه داشت كه وی پیش از مرگ عمر در منطقهی شام از دنیا ر فته بود و عمر نیز بعدها از اینكه او را در كنار خود نداشت تا به جای خویش به خلافت بنشاند ابراز اندوه و افسوس میكرد.۱۳
بر اساس قطعیترین متون تاریخی نمیتوان جایگاه اجتماعی و وجههی دینی اهلبیتعلیهم السلام را در جامعهی آن روز انكار نمود؛ از جمله: سابقهی دینی - سیاسی علیعلیه السلام در طول سالهای مبارزه برای پیروزی اسلام و پایگاه عاطفی او و خانوادهاش نزد پیامبرصلی الله علیه وآله و تلاش پیامبرصلی الله علیه وآله برای معرفی وی به عنوان جانشین خود و تأكید پیامبرصلی الله علیه وآله بر محوریت خشم و رضای فاطمهعلیها السلام بر خشم و رضای خدا و پیامبرش - كه طبعاً خشم و رضای فاطمهعلیها السلام را از انفعال عاطفی یك زن، تا حد آیت و نشانهای دینی - سیاسی، برای انحراف یا اعتدال جامعه ارتقاء میبخشید - امر پنهان و قابل اغماضی نبود.
وضوح مسأله به اندازهای بود كه دقایقی پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله، عباس - چهرهی شاخص بنیهاشم - از علیعلیه السلام خواست بیعت او را بپذیرد تا وصایتش مسجّل شده، جلوی حركتها و ادعاهای مخالفان گرفته شود! وی با تعجب اظهار داشت: مگر در این مسأله، مخالفی نیز وجود دارد؟۱۴
اكنون سؤال اینجاست كه، چگونه و از چه راهی رقبای سیاسی اهلبیتعلیهم السلام توانستند افكار عمومی را از توجه به آنان در رابطه با پذیرش حزب مخالفشان معطوف نمایند؛ و چه چیزی را جایگزین جاذبهای كنند كه میتوانست امتداد شخصیت كاریزمای پیامبرصلی الله علیه و آله و بهترین گزینه برای جانشینی وی شود؟
●ساختار نظری
در تبیین جامعهشناختی موضوع این مقاله، نظریهی سیادت كاریزماتیكِ وبر، و آنچه كه او به عنوان جریان روزمرّگی كاریزما و راهحلهای محتمل برای سامان بخشی به این جریان، از آن یاد میكند؛ مبنای بحث خواهد بود.
وبر در تعریف واژهی كاریزما مینویسد:
واژهی كاریزما برای خصوصیت ویژهی شخصیت یك فرد، كه به خاطر این ویژگی از افراد عادی جدا انگاشته میشود و به عنوان كسی كه صاحب تواناییها یا خصوصیات فوق طبیعی، فوق انسانی، یا حداقل استثنایی باشد، به كار میرود. این ویژگیها بدان گونهاند كه قابل دسترسی بر ای افراد عادی نیستند؛ بلكه منشأ آنها الهی یا منحصر به فرد تلقی میشود، و بر این اساس فرد مورد نظر به عنوان رهبر تلقی میگردد... .۱۵
وبر در موارد متعددی انبیاء را شاخصترین نمونهی كاریزمای اصیل معرفی میكند،۱۶ و انقلابیگری یا سرشتِ حركتآفرینی و تحولزایی را لازمهی دوام و بقای واقعی شخصیت كاریزما میداند؛ اما از آنجا كه این موج انقلابی نمیتواند همواره دوام و استمرار یابد بدیهی اس ت كه خصیصهی كاریزمایی در معرض خطر قرار میگیرد؛ پس برای دستیابی مستمر به منافع ناشی از گرایش عمومی به كاریزما، باید راهی برای تثبیت و دائمی ساختن آن جست. این امر كه به اعتقاد وبر، به خصوص پس از فقدان شخصیت كاریزمای اصلی، برای جانشینان او بسیار حیاتی می نماید، گرچه از یك سو باعث پایداری منافع حاصل از وفاداری عمومی به جریان سیادت كاریزمای اولیه میشود؛ اما از سوی دیگر، به ذات اصلی و جوهرهی اصیل كاریزما، لطمه زده و سرشت آن را به انواع دیگر سیادت، به خصوص سیادت سنتی متمایل میسازد.۱۷وبر مینویسد:
سیادت كاریزمایی در شكل و حالت اصیل خود، دارای سرشتی غیر معمول است. این سیادت عبارت از مناسبات اجتماعی شدیداً شخصی است كه به اعتبار و اثبات خصایص كاریزمایی بستگی دارد. این مناسبات میتواند با دائمی شدن خود، از كوتاه مدت و گذرا بودن بپرهیزند... در این صور ت سرشت سیادت كاریزمایی، كه فقط در تولید و یا پیدایش خود از نمونهی خالص بوده است، عمیقاً دگرگون میشود. در نتیجه این سیادت یا سنتی میگردد، یا عقلایی (قانونی) میشود و یا در مواردی تبدیل به تركیبی از هر دو میشود.۱۸
وی در توضیح چرایی این دگرگونی به عواملی اشاره میكند، از جمله:
منافع قویتر معنوی یا مادی نظام گردانندهی پیروان، مریدان، حواریون... ایجاب میكند كه اولاً، مناسبات كاریزمایی ادامه یابد و ثانیاً به گونهای ادامه یابد، كه موقعیت مادی - معنوی خودِ آنها بنیانی مستمر و روزمره پیدا كند... .
این منافع و مصالح معمولاً با فقدان شخص كاریزما و مطرح شدن مسألهی جانشینی به شكل حادی نمایان میگردد. اگر آن حل شود، یعنی اجتماعی كاریزمایی بقاء یابد یا ایجاد گردد، نحوهی این مسأله، سرشت روابط اجتماعیِ بوجود آمده را تعیین مینماید.۱۹
وبر سپس به راههایی كه میتواند این مشكل، یعنی از سویی استمرار جاذبهی كاریزمایی را برای مخاطبان و از سوی دیگر فقدان كاریزمای اصیل را حل كند، اشاره مینماید. گرچه وبر تأكید میكند كه روزمره شدن را فقط مسألهی جانشینی به وجود نمیآورد،۲۰ اما از آنجا كه مسألهی جانشینی مربوط به كُنه پدیدهی روزمره شدن كاریزما، یعنی به خودِ سُرور و مشروعیت اوست۲۱ طبعاً راه حلهایی نیز كه وی برای حل مشكل روزمرگیِ كاریزما، مطرح میكند بیش از همه، ناظر به مسألهی جانشینی است.۲۲ از آنجا كه این مقاله، درصدد تبیین جامعهشناخ تیِ جریان جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله میباشد، تكیهی نگارنده بر همین بخش از راه حلهایی است كه وبر در ارتباط با چگونگی استمرار جاذبهی كاریزمایی جانشینان رهبر اولیه، مطرح میسازد.
●این راه حلها عبارتاند از:
۱)كوشش مجدد، برای پیدا كردن رهبر كاریزمایی كه طبق شواهد و علائم، صلاحیت سیادت را داراست.۲۳ روشن است كه این عبارت وبر هم چنان كه میتواند ناظر به یافتن رهبری باشد كه دارای كاریزمای واقعی است، میتواند شرایطی را نیز توضیح دهد كه كسانی، در صدد القاء غیر و اقعی قدرت كاریزمای رهبر جدید، به مردم هستند؛ امری كه با كمك ابزارهای تبلیغی برای غلبه بر افكار عمومی، كار مشكلی به نظر نمیرسد. آنچنان كه در ادامهی بحث خواهد آمد، شاید معرفی غیر واقعی چهرهی برخی از صحابهی پیامبرصلی الله علیه وآله در هالهای از قداست، چه در زمان خود آنها و چه در دورههای بعد، با انگیزههای سیاسی مختلفی كه البته جعل حدیث و تحریف تاریخ از ابزارهای عمدهی این تلاش محسوب میشدند، مثالهای مناسبی، برای كوششی باشد كه به قول وبر در جهت یافتن یا القاء رهبر كاریزمایی جدید، به جای پیامبرصلی ال له علیه وآله انجام شده است.
۲) تعیین جانشین، توسط خود [شخصیت صاحب] كاریزما و قبول آن از طرف پیروان؛ كه به قول وبر، رایجترین شكل انتخاب بوده است.۲۴ وی در جای دیگر مینویسد:
اعتقادِ بدیهی بر این است كه خود كاریزما صلاحیت تعیین جانشین خود را دارد...؛ تعیین جانشین یا معاون توسط خود پیشوا مناسبترین شكل حفظ استمرار سیادت، در تمام نهادها و مؤسسات مبشری [دینی] یا نظامی است كه در اصل، كاریزمایی بودند... .۲۵
متأسفانه این اعتقادِ به قول وبر بدیهی در جامعه، پس از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله نادیده گرفته شد و حق تعیین جانشین از او سلب گردید. شاید تأكید وبر بر تمایل و خواست بسیاری از پیروان، مریدان و حواریونِ رهبر اولیه، به سوق دادن جریان جامعه، از حالت مناسب ات كاریزمایی به سمت و سویی كه منافع مادی و معنوی آنها را بهتر تأمین كند،۲۶ توجیه دقیقی برای نحوهی عملكرد برخی از صحابهی پیامبرصلی الله علیه وآله در ممانعت از وصیت یا انكار تعیین جانشینی علیعلیه السلام از جانب وی باشد.
۳) راه حل دیگر كه بیش از بقیهی موارد در این مقاله مورد توجه است: تعیین و انتصاب جانشین توسط دستگاه كاریزماییِ گردانندهی اجتماع كاریزمایی و پذیرش و به رسمیت شناختن وی از طرف اجتماع مذكور۲۷ میباشد.
عبارت دستگاه كاریزمایی به خوبی روشن میسازد كه برای بهرهبرداری از این راه حل، لازم است در كنار یا امتداد جایگاه شخصیت كاریزمایی اصلی - رهبر اولیه - دستگاه یا نهادی طراحی و ایجاد گردد كه در تلقی عمومی پیروان، به دلیل ارتباط یا وابستگی با كاریزمای اصیل ا ز جاذبه، مشروعیت و نوعی سیادت كاریزماتیك برخوردار باشد. این نهاد یا دستگاه یا سازمانِ كاریزمایی شده، مهمترین كانال انتخاب جانشین و طبعاً اصلیترین ابزار تأیید مشروعیت وی و ایجاد حالت پذیرش عمومی در مخاطبان و پیروان میباشد. آن چنان كه در ادامهی مقاله خ واهد آمد به نظر میرسد این همان جریانی است كه پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله و البته در كنار استمرار اعتقاد به جانشینی علیعلیه السلام به عنوان خلف منصوب از جانب شخص پیامبرصلی الله علیه وآله - به اعتقاد شیعه - و در رقابت با این باور طراحی شده بود و برای تثبیت مشروعیت خلفاء، پس از ایشان مورد بهرهبرداری قرار گرفت و تلاش نمود موقعیت ویژهی اهلبیتعلیهم السلام را تحتالشعاع قرار دهد و یا حداقل انحصار ارزشی آن را در دید عموم بشكند و این، همان واقعیتی است كه وبر تحت عنوان كاریزمایی كردن یك نهاد یا مع رفیِ نهادی كاریزمایی به جای فرد كاریزما، از آن یاد میكند.
وبر در جای دیگر مینویسد:
...اگر پیشوای كاریزمایی جانشینی تعیین نكرده باشد...،۲۸ افراد تحت سیادت وی معتقد میشوند كه، كسانی كه شریك سیادت وی میباشند، یعنی حواریون و مریدان، مناسبترین اشخاصی هستند كه میتوانند فرد ذیصلاحیت را برای جانشینی تشخیص دهند. از اینرو برای اینان امر م شكلی نیست كه این نقش را به عنوان یك حق به خود اختصاص دهند، مخصوصاً كه ابزار قدرت را منحصراً در اختیار دارند. البته چون منشأ تأثیر و نفوذ كاریزما، اعتقاد و ایمان پیروان است، نامزد جانشینی باید توسط آنها پذیرفته و به رسمیت شناخته شود. اساساً قبول و به رسمی ت شناختن پیروانِ تحت سیادت، در ابتدا و در اصل عامل تعیین كننده میباشد...، بنابراین نامزد كردن توسط نزدیكترین و قویترین پیروان و تأیید توسط پیروان تحت سیادت، شكل عادی این نوع تعیین جانشین میباشد.۲۹
به نظر میرسد بیعت به ویژه در سدهی نخستین تاریخ سیاسی اسلام، همان راه اعلامِ به رسمیت شناختن پیروان تحت سیادت است كه وبر بر آن تأكید دارد و طبعاً تلاش اعضای آن نهاد كاریزمایی، معطوف به القاء وجود كاریزما، اولاً در آن نهاد و ثانیاً در كاندیدای معرفی شده از جانب آن به مردم و در نتیجه، كسب بیعت از ایشان بوده است.
●فرضیه
اكنون پس از طرح موضوع و مسألهی تحقیق و عرضهی ساختار نظری كه در چارچوب اصلی مباحث این مقاله توضیح داده شد، به تشریح فرضیهای پرداخته میشود، كه میتواند توجیه و تبیین كنندهی چگونگی فرایند شكلگیری سازمان خلافت، پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآ له و چشمپوشی جامعه، از اهلبیتعلیهم السلام و رهبری علی بن ابیطالبعلیه السلام باشد.
بر اساس این فرضیه، برخی صحابهی پیامبرصلی الله علیه وآله با كاریزمایی معرفی كردن جایگاه صحابه و نهاد خلافت - یعنی طراحی و ایجاد نهاد كاریزمایی به جای فرد كاریزما - آن را جایگزین رهبری فكری، دینی و سیاسی اهلبیتعلیهم السلام كردند و در نتیجه فرد مورد نظ ر خود را به جای رهبرِ معرفی شده از جانب آنان، به افكار عمومی تحمیل نمودند. به تعبیر دقیقتر با كاریزمایی شدن نهاد صحابه و دستگاه خلافت، این نهاد جایگزین كاریزمای فردی پیامبر و جانشین او از اهلبیتعلیهم السلام شد. در این فرضیه، نهاد كاریزمای صحابه متغیر ِ مستقل و جایگاه رهبری اهلبیتعلیهم السلام متغیر وابسته است.
●جایگاه اهلبیتعلیهم السلام، چالش اصلی حكومت
اشاره شد كه با وجود پیشبینی برخی ادعاهای مخالف، جانشینی علیعلیه السلام پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله به دلیل سفارشات ایشان و شایستگیهای خود او، امری طبیعی مینمود. بنابراین جریان مدافع پیروزی خلیفه، در آن مبارزهی سیاسی، محتاج پشتوانهی فك ری بسیار عمیقی بود. پیروزی بر علیعلیه السلام به خصوص در عرصهی باورهای ارزشی مردم، به سادگی عقب راندن انصار یا معامله با ابوسفیان نبود،۳۰ و كس یا كسانی كه میخواستند در مقابل علیعلیه السلام بایستند و از دستیابی او به خلافت ممانعت نمایند و جای او را بگی رند، لازم بود نشانههای صلاحیت او را بشناسند و معادلی برای معارضه با آن یا دلیلی برای نفی آن بیابند.
گرچه در گام نخست و در اولین نشست و گفت و گو در مورد خلافت - سقیفه - نمایندگان جریان مورد بحث، تنها با تأكید بر مسألهی قریشی بودن و تعارف قبول بیعت با یكدیگر، تلویحاً خلافت را تنها به شرط انتساب به قریش برای همه كس قابل دسترسی دانسته، اهمیت سایر امتیازا ت را نادیده گرفتند.۳۱ اما به هر حال علیعلیه السلام چهرهی ممتازی بود كه سابقهی ایمان، خویشاوندیاش با پیامبرصلی الله علیه وآله، فداكاریهای وی در مسیر مبارزه، قدرت، شهامت و توفیق او در نبردهای متعدد سالهای اولیهی تشكیل حكومت اسلامی شناخته شده بود و ا لبته سفارشات پیامبر به وصایت او مهمترین دلایل امتیاز شخصیت وی محسوب میشد. چنان چه در جملات و عباراتی كه از زبان چهرههای شاخص جناح رقیب، در توصیف ابوبكر یا نقد علیعلیه السلام آمده، دقت شود كشف نوع مواجهه با این موارد و تلاش برای ایجاد موازنهی ارزشی د ر افكار عمومی، میان دو مدعی خلافت مشكل نخواهد بود.۳۲ تأكید عمر در سقیفه، بر ایمان زود هنگام ابوبكر و همراهی وی با پیامبرصلی الله علیه وآله در مسیر هجرت و خویشاوندیاش با آن حضرت۳۳ نشانهی همین تلاش است. پس در سابقهی ایمان، خویشاوندی با پیامبرصلی الله ع لیه وآله و فداكاریها و تلاشهای سیاسی با علیعلیه السلام قابل مقایسه است! اما در قدرت و شهامت و پیروزی در میدانهای نبرد، چطور؟ تنها ماجرای ضربهی علیعلیه السلام در روز خندق و یا رویداد خیبر برای بر هم زدن این موازنه كافی بود. بنابراین در حركت بعدی این نقطهی قوت و سابقهی درخشان علیعلیه السلام با یك چرخش تبلیغاتی علیه وی به عنوان نقطهی ضعف و عامل بروز كینههای فروخفته در بسیاری از افراد یا گروهها و طبعاً موجب ظهور تنش و بحران در مناسبات اجتماعی در صورت دستیابی علیعلیه السلام به خلافت، معرفی گردید .
اما نكتهی آخر و مهمتر از همه، سفارشات پیامبرصلی الله علیه وآله به جانشینی علیعلیه السلام بود. برای حل این مشكل، ضمن آنكه پیشاپیش تلاش نمودند تا از وصیت صریح پیامبر در واپسین ساعات حیاتش ممانعت كنند،۳۴ با طرح استنتاجات اجتهادی، نظیر آنكه جوان بودن ع لیعلیه السلام - آن هم در مقایسه با شیخ كهنسالی چون ابوبكر - دلیل ناپختگی اوست و یا سابقهی جهاد علیعلیه السلام، به پایگاه مردمی او در میان قبایل مختلف، لطمه زده و خلافت او انسجام اجتماعی را خدشهدار میسازد، یا عرب در مقابل تمركز نبوت و امامت در تیره ی بنیهاشم مقامت میكند؛ دستور صریح پیامبر، نظیر ماجرای غدیر، را در حد سفارشی شخصی و سلیقهای تنزل دادند. علاوه بر آنكه در تكمیل برنامهی خود تلاش كردند مواردی نظیر جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله در نماز، در زمان بیماری ایشان را جایگزین یا موازی این سفارشات قلمداد نموده، انحصار موقعیت ممتاز علیعلیه السلام را بشكنند.۳۵ گذشته از آن چندی بعد، اساساً منكر وجود چنین سفارشات و توصیههایی شده و صراحتاً فقدان نص صریح از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله در تعیین جانشین را به جامعه، القاء كردند.۳۶
اما مسأله به همینجا ختم نگردید، چرا كه علاوه بر همهی مواردی كه به آنها اشاره شد، امام علیعلیه السلام و فاطمهی زهراعلیها السلام صاحب جایگاه ویژهای در چشم و دل و منطق پیامبرصلی الله علیه وآله بودند كه با هیچ یك از ترفندهای قبلی، قابل توجیه و جبران نب ود. پیامبرصلی الله علیه وآله شخصیتی با آن شكوه، قدرت معنوی و نفوذ و سلطهی بی منازع كه در ذهن و اندیشه و قلب و احساس مردم داشت و به قول وبر با آن جاذبهی كاریزمایی اصیل، چنان آشكارا، تمامی جاذبه و حجیت خود را در نگاه مردم، به علیعلیه السلام و فاطمهعلیه ا السلام و البته فرزندان آنان انتقال داده بود كه توجیه جزء به جزء مواردِ شایستگیهای علیعلیه السلام از راههایی چنان سطحی، نمیتوانست مانع توجه مردم، پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله به وی شود. تعابیری مانند، علی مع الحق و الحق مع علی یدور الحق مع عل ی كیف ما دار.۳۷ و یا، فاطمهٔ بضعهٔ منّی فمن اذاها فقد اذنی و من اذانی فقد اذی ا....۳۸ حتی در صورت پیروزی ظاهری ابوبكر در ماجرای خلافت، نمیتوانست مانع اعتراف و باور درونی مردم نسبت به احق و افضل بودن علیعلیه السلام در مقایسه با ابوبكر شود.این خطر، یعنی م قایسهی ذهنی دائمی میان این دو، به خصوص هر گاه رفتار یا عملكردی از خلیفه را نپسندند یا موجه ندانند، همواره جایگاه وی را در افكار عمومی تهدید میكرد. این مسأله، در كنار همهی مواردی كه پیشتر گفته شد اصلیترین چالش حكومت، محسوب میگردید، بنابراین لازم بود ، حجیت مشابه و معارضی با حجیت علیعلیه السلام برای رقیبش جعل شود. از آنجا كه این امر، حداقل در روزگار معاصر آن دو و در جمع كسانی كه خود شاهدین و مستمعین رفتار و گفتار پیامبرصلی الله علیه وآله بودند ممكن نبود؛۳۹ بنابراین تلاش در جهت حجیت بخشیدن به یك نها د كه خلیفه جزء و مصداقی از آن محسوب میشد در دستور كار قرار گرفت. علت توفیق طراحان این برنامه عدم وضوح منافع شخصی در اجرای این پروژه بود كه از احتمال بروز بدگمانی عمومی نسبت به این جریان میكاست، و از این راه، از یك سو افراد این مجموعه - همهی صحابهی پی امبرصلی الله علیه وآله - با كسب اعتماد به نفسی كاذب، خود را از مراجعه به آن مرجع اصلی، یعنی اهلبیتعلیهم السلام بینیاز میدیدند و از سوی دیگر این كار به شكل غیر مستقیم، نوعی باجدهی سیاسی به این اكثریتِ قابل ملاحظه به منظور هموار كردن راه غلبه بر افكار عمومی به حساب میآمد.
حزب حاكم برای دستیابی به این هدف بر خلق نوعی حجیت و مقبولیت دینی برای نهاد صحابه به منظور هماوردی با حجیت و مقبولیت دینی اهلبیتعلیهم السلام یا شخص علیعلیهم السلام در پیش گرفت.
در اینجا اشاره به دو نكته لازم است: اول آنكه، خلیفه برای جبران ضعفِ پایگاه دینی خود یا ضعف كاریزمای شخصیاش در اذهان عموم به محض وصول به قدرت، به سرعت چند حركت چشمگیر سیاسی را در رأس برنامههای خود قرار داد كه عبارت بودند از اعزام شتابزدهی جیش اسام هٔ، كه در وقت خود، آن همه مورد توجه پیامبرصلی الله علیه وآله بود و برخی از اعضاء همین جناح، مانع حركت آن شدند؛۴۰ و نیز بزرگنمایی خطر مرتدان و سازماندهی چندین گروه نظامی برای سركوبی آنان؛ از جملهی این برنامهریزیها بود. البته برنامهی اخیر - نبرد با مرت دان - علاوه بر آنكه حضور ابوبكر را در رأس هرم مدیریت اجتماع پررنگ و مؤثر نشان میداد و او را به عنوان حامی، بلكه ناجی اسلام به مردم معرفی میكرد باعث میشد بسیاری از دشمنانِ شخصی خلیفه یا بهتر بگوییم مخالفان خلافت ابوبكر، تحت عنوان مرتد و خارج شده از دی ن، توسط گروههای مردمی سركوب شوند، و یا مخالفت را مصلحت ندیده با وی بیعت كنند.۴۱
نكتهی دیگر كه توجه به آن سودمند است آنكه، نظریهپردازان حزب حاكم علاوه بر تلاش كوتاه مدت، در جهت انحصارشكنی حجیت اهلبیتعلیهم السلام برای كاهش تأثیر جاذبه و نفوذ آنان در دراز مدت، در صدد ممانعت از انتقال زمینههای ایجاد این مقبولیت، یعنی نصوص منقول ا ز پیامبرصلی الله علیه وآله برآمدند و با وجود آنكه خود، عامل اشاعه و ترویج اخبار واحدی نظیر، الائمهٔ من قریش؛ یا نحن معاشرالانبیاء لا نورث بودند كه در جهت دستیابی آنان به اهداف سیاسی - اجتماعی و اقتصادیشان مفید مینمود، با توجیهاتی سطحی مانع اشاعه، ثبت و كتابت احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله شدند و با اعمال سیاست منع كتابت حدیث، تلاش كردند آن بخش از سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله را كه برای استقرار حاكمیت یا تثبیت موقعیت و وجههی دینی و سیاسی آنها مضر بود از اسناد مكتوب، حذف و طبعاً در درازمدت از اذهان مردم محو كنند.
●تلاش برای فرهنگسازی به نفع نهادی كاریزمایی
۱)نظریهی عدالت صحابه و صحت اجتهاد آنها؛
۲)سیاست منع كتابت حدیث؛
۳)جعل حدیث.
ابن حجر در مباحث ابتدایی كتاب خود الاصابهٔ فی تمییز الصحابهٔ مینویسد:
همهی اهل سنت جز افراد انگشت شماری از میان بدعتگذاران، بر این مسأله اتفاق نظر دارند كه تمامی صحابهی پیامبرصلی الله علیه وآله عادلند و اعتقاد به پاكی و درستی آنان واجب است، چرا كه ثابت شده(!) همهی آنها اهل بهشتند و هیچ یك از آنان وارد آتش نمیشوند.۴۲
وی سپس برای معرفی صحابه میگوید:
صحابی كسی است كه پیامبر را در حال ایمان به او، ملاقات كرده باشد و با اعتقاد به اسلام، بمیرد.۴۳
روشن است كه با این تعریف، میدان صدق این عنوان بسیار وسیع خواهد بود و شامل هر كسی میگردد كه پیامبرصلی الله علیه وآله را حتی یك بار در حال ایمان دیده باشد - هر چند دیداری بسیار كوتاه - و هیچ شرط دیگری مثل روایت از پیامبرصلی الله علیه وآله، یا همراهی با ا و در جنگ، یا طول مدت خاصی برای این مصاحبت و مهمتر از همه نوع خاصی از رفتار و عملكرد مطابق با شریعت و... مطرح نیست. پیامدهای چنین نظریهای روشن است، بر این اساس هر كس حتی در دورهی كودكیاش معاصر پیامبرصلی الله علیه وآله بوده، هر چند مرتكب قتل و منكر آشك اری نیز شده باشد عادل است، و نسبت دادن كذب و فسق به او یا انتقاد از اعمالش ممنوع میباشد. بنابراین نسل اول امویان معاصر ظهور اسلام، مثل ابوسفیان و فرزندانش و مروانیان با آنكه رسماً مطرود پیامبرصلی الله علیه وآله بودهاند، علیرغم كارنامهی سیاه و عملكرد كاملاً غیر دینیشان، معتبر و عادل شناخته میشوند.۴۴ نادرست بودن چنین نظریهای چنان واضح است كه حتی برخی از خود اهل سنّت نیز در صدد تعدیل چنین اعتقادی برآمدهاند؛۴۵ از جمله ماوردی كه به نقل از ابن حجر در شرح البرهان مینویسد:
منظور ما از اعتقاد به عدالت صحابه، عدالت كسانی كه ملاقات كوتاهی با پیامبرصلی الله علیه وآله داشتهاند، نیست؛ بلكه منظور، كسانی هستند كه ملازم پیامبرصلی الله علیه وآله بودهاند، در كنار پیامبرصلی الله علیه وآله جنگیدهاند، ایشان را یاری كردهاند و از نور انیت او بهره بردهاند.۴۶
با ذكر این مقدمه، باید پرسید منشأ این نظریه كجاست و چرا تا بدانجا مورد پذیرش و تأیید قرار گرفته كه برخی مدعی شدهاند، اگر كسی به یكی از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله خرده بگیرد، زندیق است و نه تنها سخن او پذیرفته نیست بلكه معاشرت با او و حضور بر جنازه اش نیز روا نمیباشد.۴۷
آن چنان كه پیشتر به مقدمات این مطلب پرداختیم، ریشهی این حركت را باید در حكومت شیخین جست و جو كرد. گفتیم كه سیاست منع حدیث از سویی، و جعل و اشاعهی احادیث خاص از سوی دیگر را باید راهی برای تسلط بر مجاری تغذیهی فكری مخالفین به شمار آورد؛ اما این حركت ب ه تنهایی كافی نبود، بلكه نیاز به ابزار دیگری داشت تا جریان، رقیب اهلبیتعلیهم السلام را به عنوان یك مرجع فكری موازی با آنان قلمداد كند. آنان حتی به كمك پشتوانههای سیاسی كه البته در اختیار خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله نبود، كار را تا آنجا پیش بردند كه مخالفت و نقد جریان دوم را به مراتب نابخشودنیتر از مخالفت با جریان اول به حساب آوردند.
در سقیفه جریان به نحوی طراحی شد كه اهلبیتعلیهم السلام و شخص علیعلیه السلام امتیازی بر سایر مسلمانان نداشته باشند؛ گرچه خلیفهی دوم در زمان خلافتش و به هنگام تدوین دیوانهای مالی، مسألهی سابقهی ایمان، كثرت جهاد و نظایر آن را در تعیین سهم افراد دخالت داد؛ اما در سقیفه حتی حاضر به دخالت دادن همین ارزشها در انتخاب خلیفه نشدند. در سقیفه تنها وجود یك ملاك برای احراز خلافت، ضروری معرفی شد كه انتساب به قریش بود. این بیتوجهی نسبت به احراز سایر شروطِ لازم برای جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله و رهبری جامع هی اسلامی، باعث شد كه در گام نخست، مرجعیت فكری و عملی خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله مسكوت گذاشته شود و در گام بعدی اشاعهی اخبار واحدی از زبان خلیفهی اول، نظیر: اصحابی كالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، اصحاب من همچون ستارگانی هستند كه به هر یك اقتدا كن ید به هدایت راه مییابید.۴۸ و یا، لایجتمع امتی علی الخطا.۴۹ زمینهی ظهور و معرفی یك مرجع جدید، جایگزین موقعیت علمی و مرجعیت دینی خطاناپذیر آنان، فراهم آید و با مصون معرفی كردن این منبع جدید راه بر هر تردید، انتقاد، اعتراض و خدشهای نسبت به آن بسته شود.
روشن است كه ادعای عدالت صحابه، مسألهای دینی است، كه در حقیقت ریشهی سیاسی دارد تا نه تنها موقعیت سیاسی ائمهعلیهم السلام را تحتالشعاع قرار دهد، بلكه تمام عملكردهای شخصی خلفاء را جزء دین تلقی كرده، از انتقاد مصون بدارد.
این سیاست بعدها، در دورهی معاویه به دلیل نتایج مثبتی، كه برای تحكیم قدرت سیاسی و توجیه عملكرد وی به همراه داشت، مورد تأیید و حمایت جدی قرار گرفت و فعالیتی همهجانبه برای سازش افكار عمومی با آن آغاز گردید و جعل حدیث پشتوانهی اساسی این نظریه شد.
اعتبار بخشیدن به چنین اندیشهای از دو راه میتوانست به استحكام موقعیت سیاسی معاویه كمك كند: اولاً خود او به عنوان صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله میتوانست، از امتیاز مصونیت علمی، عملی و سیاسی برخوردار شود. وقتی قرنها پس از مرگ معاویه مورخ و نویسندهای مدعی حقمداری و حقنگاری، چون ابن خلدون با تكیه بر همین اندیشه، یعنی عدالت صحابه و حجیت اجتهاد آنها تمامی كارنامهی سیاسی - دینی معاویه را توجیه میكند، حتی به توجیه عوامل و دلایل قتل حسین بن علیعلیه السلام پرداخته از صحابهی شاهدِ بر این فاجعه، رفع تكل یف مینماید.۵۰ روشن است كه این سیاست تا چه اندازه برای پذیرش سلطهی فكری - سیاسی امویان به خصوص معاویه در افكار عمومیِ عوام مفید و مؤثر بوده است.۵۱ ثانیاً علاوه بر بهرهبرداری مستقیم، معرفی و تأیید خلفاء سهگانه، به عنوان حجت و مراجع دینی - سیاسی خطاناپذ یر، غیر مستقیم، به تأیید سلطهی كسانی میانجامید كه از قِبَل حكومت آنها، به موقعیت سیاسی - اجتماعی و حكومتی دست یافته بودند. كسانی كه ابوسفیان و فرزندان او به خصوص معاویه، در رأس آنها قرار داشتند. لذا میبینیم كه معاویه تلاشی پیگیر برای وجهه بخشیدن به چ هرهی سیاسی و به خصوص منزلت دینی خلفاء آغاز كرده و به پشتوانهی فعالیتهای تبلیغی خود، به خصوص جعل حدیث، از آنان چهرههایی ویژه، ممتاز و مقدس معرفی مینماید؛۵۲ در مقابل به طعن و جرحِ بنیهاشم و به خصوص علیعلیه السلام و فرزندانش میپردازد.
ابن ابی الحدید در جلد ۱۱ از شرح نهجالبلاغهی خود، ذیل خطبهای از امیرالمؤمنینعلیه السلام كه در آن جملهای از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میكند آورده: من كذب علیّ متعمداً فلیتبوء مقعده من النّار؛ هر كسی عمداً به من دروغ ببندد، جایگاه خویش را از آتش ا نباشته است و سپس در ضمن خطبه به معرفی این كذّابین میپردازد، بحثی جدّی در مسألهی جعل و وضع حدیث، مطرح كرده و ضمن آن میگوید: مسألهی وضع حدیث، به ویژه در عصر معاویه بسیار رایج بوده است. وی همچنین به مسألهی جعل حدیث در فضایل شیخین اشاره كرده، اعتراف می كند گروهی برای تأكید بر فضایل آنها كه البته به جای عبارت گفته شده توسط این دانشمند اهل سنت، باید گفت: برای مشروع نمایاندن سلطهشان، در مقابل هر حدیثی كه از پیامبرصلی الله علیه وآله در فضایل و مناقب علیعلیه السلام آمده بود، حدیثی مشابه در فضایل ابوبكر ج عل كردند، مثلاً در مقابل حدیث اخاء، حدیث مشابهی را در مورد ابوبكر به پیامبرصلی الله علیه وآله نسبت دادند و یا در مقابل این خبر كه پیامبرصلی الله علیه وآله در بستر بیماری فرمودند: برای من دوات و بیاضی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم كه هرگز گمراه نشوید - ك ه البته بعضی خطر را تشخیص دادند و با نسبت دادن هذیان به پیامبر، مانع از وصیت او شدند - حدیثی با این مضمون جعل كردند كه، ائتونی بدواهٔ و بیاض اكتب فیه لابیبكر كتاباً لا یختلف علیه اثنان؛۵۳ برای من دوات و دفتری بیاورید كه در مورد خلافت ابوبكر نامهای بنویس م، تا حتی دو نفر هم در این مورد اختلاف پیدا نكنند و....ابن ابی الحدید اضافه میكند كه اینان كار را به آنجا كشاندند كه احادیثی در طعن علیعلیه السلام و فرزندان او جعل نمودند. در ضمن آنها، به ایشان ضعف عقل و ضعف سیاست و حبّ دنیا و... را نسبت میدادند. وی تصریح میكند كه امویان تنها به جعل این احادیث اكتفا ن كردند؛ بلكه با جدیت تمام در اشاعهی این اخبار از راه ذكر به منابر و ثبت در كتب و تعلیم آنها به بچهها و دانشجویان و... كوشیدند، تلاشی كه باید در مورد تعلیم قرآن به كار میرفت. وی ضمن گزارش پارهای از این احادیث از قول برخی اكابر محدثین، نقل میكند كه اكث ر احادیث جعلی در فضایل برخی صحابه در زمان بنیامیه و برای غلبه بر بنیهاشم جعل شده است.۵۴ این همان جریان انتقال كاریزمای پیامبرصلی الله علیه وآله و جایگزینی آن به جای كاریزمای اصلی است،۵۵ كه وبر بدان اشاره كرده و آن را راه حلی، برای دستیابی برخی از حوار یون و بازماندگان كاریزمای اولیه به منافع ناشی از استمرار و روزمره شدن جاذبهی كاریزمای او معرفی میكند. بدینسان بحثهای تاریخی و كلامی در مقطع خاصی از تاریخ اسلام به هم آمیختند و حتی پشتوانهی بهرهبرداریهای سیاسی دشمنان اسلام شدند.۵۶
●پیامدهای درازمدت
بررسی پیامدهای درازمدت این جریان در اندیشهی سیاسی اسلام، پژوهشی مستقل میطلبد؛ در اینجا به اشارهای مختصر اكتفا میگردد، كه این ماجرا نه تنها به عنوان حركتی سیاسی، به قدرتطلبان و سیاستپردازان این امكان را بخشید تا از طریق مجاری هدایت افكار عموم ی به توجیه عملكرد خویش و تحمیل باور صیانت خود به اذهان عوام سادهلوح بپردازند، كه تأثیر پایدار خود را بر حوزههای حدیثی گذارده و موجب رواج جعل حدیث به نفع جریانات فكری و سیاسی مختلف، حتی در میان متشرعین و متدینین گردید.۵۷ و طبعاً این جریان حتی به عرصهها ی فتاوای فقهی نیز راه یافت؛ به عنوان مثال با وجود صراحتِ حدیث نبوی در حرمت شرب خمر نه تنها این رفتار معاویه موجب عكسالعملی جدی از جانب فقهاء - حتی فقهای متأخر از دورهی حكومت او - نشد، بلكه حتی در نسخ حدیث نبوی ادعای اجماع گردید.۵۸ یعنی میدان تأثیر این نظریهی سیاسی علاوه بر حوزهی عملكرد حكومتی، وارد عرصهی صدور احكام فقهی شد و علاوه بر ایجاد زمینهی اختلافات كلامی میان فِرق اسلامی، كه ریشه در اختلافات سیاسیِ نخستین سالهای پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله داشت، از جمله موجبات اختلاف فقهی میان فِرق نیز گردید. روشن است كه تنها با تكیه بر همین اندیشه، میتوان اجتهادات خلیفهی دوم و صدور فتاوای مخالف با حرام و حلال پیامبرصلی الله علیه وآله، از جانب او را توجیه و احكام فقهی مترتب بر این اجتهادات را در فقه اهل سنّت تعریف نمود.
جالب است كه پس از اشاعهی این تفكر و به پشتوانهی قدرت دینی و سیاسی حاكم، و البته با اتكاء به همراهی فقهای وابسته به این جریانات سیاسی، علاوه بر صدور حكم زندقه و كفر در مورد منكران آن، در حوزهی علوم حدیث راویان شیعی و محدثانی كه با چنین نظریهای موافقت نداشتند غیر ثقه شناخته شده و روایات آنها مورد جرح قرار میگرفت.۵۹ روشن است كه از این راه نیز بار دیگر به لحاظ نظری، مانند گام اولِ این ماجرا، در روزگار نخستِ پس از پیامبرصلی الله علیه وآله دست مخالفین جریانات فكری حاكم، از میدان كوتاه شد و مجال انحصارطل بی فكری در عرصههای فرهنگی برای همان عناصر ویژه فراهم آمد. از یك سو راویان شیعه و یا غیر شیعهی مخالف این نظریه،۶۰ غیر ثقه شناخته شدند و از سوی دیگر امثال زیاد بن ابیه و عمر سعد، ثقه معرفی گردیدند.۶۱ یا معاویه به عنوان صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله مجته د مصیب و حجت عدل شناخته شد و معترض و منتقد او، حكم زندقه گرفت، اما سبّ و لعن علیعلیه السلام در منابر شیوع تمام یافت و كسی آن را تخطئه نكرد.
اما خطر پیامدهای این نظریهپردازی از آن هم فراتر رفت، یعنی نه تنها نظریهی مصونیت صحابه و عدالت آنها، ابزار موجهنمایی خلفاء اولیه و سپس توجیه عملكرد امثال معاویه و مروان شد، بلكه بعدها رفته رفته مشروعیت این نظامِ سیاسی جور، مستند تأیید و تجویز اطاعت از هر سلطان جائری گردید؛ یعنی فقهای مذاهب اهل سنت با استناد به اطاعت صحابه از معاویه، اطاعت از هر سلطان جائری را جایز دانستند.۶۲ در اینجا هم جعل حدیث پشتوانهی این حكم فقهی شد و روایاتی در جهت تأیید قدرت حاكم و منع ایستادگی در مقابل حاكم، حتی جائر، جعل گر دید؛۶۳ كه نشانهی صریح دخالت جریانات سیاسیِ حاكم در عرصههای فكری و حوزههای علمی و دینی در تاریخ است.
●جمعبندی نهایی
در مباحث گذشته، روشن شد كه پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله و با توجه به آنكه قدرت و نفوذ پیامبرصلی الله علیه وآله، چه در جاذبهی نبوت - جنبه دینی - و چه در اقتدار حكومت - جنبهی سیاسی - ریشه در قدرت منحصر به فرد كاریزمایی ایشان داشت، و البته با تكیه به سفارشات مكرر آن حضرت در جانشینی علیعلیه السلام و مرجعیت اهلبیتعلیهم السلام، مانند حدیث ثقلین دستیابی علیعلیه السلام به جاذبهی كاریزمایِ مشابه پیامبرصلی الله علیه وآله و استقرار او بر مسند خلافت، قابل پیشبینی بود.
مخالفین این نفوذ و اقتدار، برای غلبه بر این شرایط، ضمن تلاش برای خدشهدار كردن صراحت سفارشات پیامبرصلی الله علیه وآله، مانند جریان منع وصیت همچنین پس از رحلت ایشان در قالب یك طرح هوشمندانه و ضربتی، با طراحی نهاد كاریزمایی شدهی صحابه و معرفی آن به عنوا ن مرجعی فكری، در كنار اهلبیتعلیهم السلام و بلكه مقدم بر آن در افكار عمومی، این نهاد را جایگزین كاریزمای فردی پیامبرصلی الله علیه وآله و جانشینِ بر حق او نمودند؛ و از همهی وسایل برای حذف مرجعیت و رهبری فكری او و جایگزینی قدرت رقیب بهره بردند.
سیاست منع حدیث، در كنار جعل و اشاعهی احادیث واحدی با جهتگیریهای خاص، و دست زدن به معاملات سیاسی با لایههای ذینفوذ در جامعهی آن عصر، مانند خاندان ابوسفیان، از جملهی این وسایل و ابزارها بودند. این روشها از یك سو، زمینه را برای سلطهی حزب حاكم فراه م آورده و انحصار رهبری فكری اهلبیتعلیهم السلام را در افكار عمومی خدشهدار نمود و از سوی دیگر راه را برای سلطهی درازمدت كسانی فراهم آورد كه در معاملات سیاسی به توسعهی اقتدار فكری خلفای اولیه و موجه و معتبر معرفی كردن آنها به جامعه و تاریخ، اهتمام نمود ه و از این راه، جای پای خود را در جریانات سیاسی و كرسیهای حكومتیِ پس از خلفاء، پررنگ و مستحكم نمودند.
آن چنان كه اشاره شد در درازمدت رد پای این بدعت را، علاوه بر عرصهی سیاست، در حوزهی سایر علوم اسلامی مانند: حدیث، فقه، كلام و تاریخ، باید جست و جو نمود و آن را حتی در جهان معاصر، بر مناسبات سیاسی و اندیشههای اجتماعی و بخشهای مهمی از جغرافیای جهان اسلا م مؤثر دانست.
نویسنده:فهیمه فرهمندپور
پینوشتها:
۱. دانشجوی دكتری تاریخ اسلام دانشگاه الزهراءعلیها السلام.
۲. البته نباید همهی طرفداران امام علیعلیه السلام را معتقد به این نظریه دانست و تفاوت انگیزههای طرفداران او را نادیده گرفت. درست است كه برخی چون: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، سهل و عثمان پسران حنیف و دیگران را باید نخستین عناصر هستهی تشیع د انست كه به علیعلیه السلام به چشم وصیّ منصوب پیامبرصلی الله علیه وآله مینگریستند؛ اما برخی دیگر چون: زبیر بن عوام با توجه به همان ملاكهای سقیفه، یعنی حُسن سابقه و قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله، علیعلیه السلام را شایستهتر از ابوبكر میدیدند. البته كسانی چون ابوسفیان آنچنان كه خواهد آمد نیز اهدافی صرفاً دنیا گرایانه داشتهاند.هدف چنین كسانی بیشتر اعلام مخالفت با ابوبكر بوده است تا حمایت از شخص علیعلیه السلام، هم چنان كه عكس العمل دستگاه خلافت نیز در برابر این مخالفان یكسان نبوده است.
۳. انگیزهی بیعت كنندگان با ابوبكر نیز همچون انگیزهی هواداران علیعلیه السلام، متفاوت بوده است كه بررسی آن مجال دیگری میطلبد.
۴. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۶۳ و ۶۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۹۴ - ۱۰۷، از طبع ۴ جلدی.
۵. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۳، ص ۲۲۰؛ ابن قتیبه، الامامهٔ و السیاسهٔ، ج ۱، ص ۲۴ و ۲۵؛ ابن اثیر، همان، ج ۲، ص ۳۲۹ و ۳۳۰.
۶. «الائمهٔ من قریش»؛ مسلم، صحیح، ج ۳، ص ۱۴۵۲ به بعد؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۶، ص ۱۱۹؛ حاكم نیشابوری، مستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۸؛ آیت ا... صافی در آغاز كتاب ارزشمند خود، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، این روایت را با نقلهای متفاوتِ آن و طرق مختلف ش بر اساس منابع فریقین گزارش كرده است.
۷. البته روشن است كه دعوی خلافت از جانب انصار از ابتدا، چندان جدی نبوده است و الّا به این سرعت از ادعای خود صرفنظر نمیكردند. به نظر میرسد آنها بیشتر به دنبال محكم كردن جای پای خود در حاكمیت آتی جامعه بودهاند تا دستیابی به اصل خلافت.
۸. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۲ - ۲۳۰؛ ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۵؛ مفید، الاختصاص، ص ۱۰۱.
۹. عمر بعدها ماجرای خلافت ابوبكر را فلته نامید. طبری، همان ج ۳، ص ۲۰۵. امیرالمؤمنینعلیه السلام در خطبهی ۱۳۶ نهج البلاغه به كنایه از این تعبیر یاد كرده و شاید از این راه، خلافت خود را با این جریان مقایسه میكند.
۱۰. ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۸.
۱۱. همان، ص ۲۹.
۱۲. طبری، همان، ج ۳، ص ۴۲۹.
۱۳. همان، ج ۴، ص ۲۲۷.
۱۴. ابن قتیبه، همان، ص ۲۱.
۱۵. ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ص ۳۹۷.
۱۶. به عنوان نمونه، همان، ص ۴۳۲ و ۴۳۶؛ اما این نكته بسیار مهم است كه به تصریحِ وبر لفظِ كاریزما در نگاه جامعهشناسی، فاقد جایگاه ارزشی است، یعنی شامل انبیاء و مصلحان اجتماعی از سویی و قهرمانان موهوم، نیرنگ بازان و حتی ساحران از سوی دیگر میشود؛ همان، ص ۴۳۱ و ۴۳۲.
۱۷. همان، ص ۴۴۳ - ۴۴۷.
۱۸. همان، ص ۴۰۲ و ۴۰۳.
۱۹. همان، ص ۴۰۳.
۲۰. همان، ص ۴۱۰.
۲۱. همان.
۲۲. همان، ص ۴۰۳ - ۴۰۵.
۲۳. همان، ص ۴۰۳.
۲۴. همان.
۲۵. همان، ص ۴۴۸.
۲۶. همان، ص ۴۰۳.
۲۷. همان، ص ۴۰۴.
۲۸. و یا مانند نمونهی مورد بحث ما، برخی از پیروان او، مصلحت بدانند كه چنین وانمود كنند!
۲۹. ماكس وبر، همان، ص ۴۴۹.
۳۰. خلیفه برای جذب ابوسفیان و كاستن از خطر مخالفتِ احتمالی او، علاوه بر واگذاری مبالغی از صدقات كه نزد وی بود، فرزندانش را به جانب شام گسیل داشت، و زمینهی نفوذ آنان را در مدیریتِ مناطقِ مفتوحه فراهم آورد، كاری كه تأثیر غیر قابل پیش بینی بر چینش مدیریتی و سیاسی آیندهی جهانِ اسلام گذارد.
۳۱. برای مطالعهی بیشتر پیرامون جریانات سقیفه و شكلگیری خلافت ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۲۰۱ - ۲۰۶ و ۲۱۸ - ۲۲۳؛ ابن هشام، السیرهٔ النبویّهٔ، ج ۴، ص ۳۰۶ - ۳۰۸؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ۳، ص ۱۸۱ و ۱۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۱ - ۵۹۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۷۷ - ۸۳؛ ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۱؛ ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۲ - ۳۴؛ مفید، الارشاد، ص ۱۰۱؛ ابن اثیر، همان، ج ۲، ص۳۲۶-۳۳۲.
۳۲. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۱؛ تعبیری را به عمر نسبت میدهد كه به نظر نمیرسد هیچ پایه و اساسی برای اثبات آن، وجود داشته باشد. وی خطاب به ابوبكر میگوید: فانّك افضل المهاجرین! این در حالی است كه این تعبیر با همان نقلهایی كه در همین مراجع در قالب اعترافات خودِ ابوبكر، یا نظرات دیگران وجود دارد، سازگار نیست.
۳۳. البته عمر با گوشزد نمودن خویشاوندی ابوبكر با پیامبرصلی الله علیه وآله تلویحاً خویشاوندی خویش را هم یادآوری میكرد، چون او هم همان نسبت را با پیامبرصلی الله علیه وآله داشت.
۳۴. جهت مطالعه، پیرامون تصمیم پیامبرصلی الله علیه وآله به مكتوب نمودن وصیت، ممانعت برخی از این كار و نسبت هذیان دادن به نبیّ اكرمعلیه السلام ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۱۹۲ و ۱۹۳؛ ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۲۴۲ - ۲۴۵؛ مسلم، همان، ج ۲، ص ۱۲۵۷ - ۱۲۵۹؛ بخاری، صحیح ، ص ۳۷؛ مفید، همان، ج ۲، ص ۹۸؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۳، ص ۱۱۷ و ۱۱۸، (از طبع ۴ جلدی)؛ همچنین برای توضیح بیشتر: عسگری، عبدا... سبا و اساطیر اخری، ج ۱، ص ۹۵ - ۱۰۰.
۳۵. در مورد این دلیلِ اهل سنّت و سایر امتیازاتی كه آنان در خلافت ابوبكر به آنها استناد جستهاند و پاسخ علمای شیعه به این موراد، ر.ك: هادی عالمزاده، مقاله «ابوبكر»، دائرهٔ المعارف الاسلامی، ج ۵، ص ۲۲۲ - ۲۲۶.
۳۶. به عنوان مثال وقتی از عمر دربارهی جانشینیاش میپرسند، میگوید: اگر كسی را به جانشینی خود، معلوم كنم كسی بهتر از من، چنین كرده است - یعنی ابوبكر - و اگر كسی را به عنوان جانشین معرفی نكنم، پس كسی از من بهتر نیز، چنین كرده است یعنی پیامبرصلی الله علی ه وآله؛ طبری، همان، ج ۴، ص ۲۲۸؛ مسلم، همان، ج ۲، ص ۱۹۳؛ التاج الجامع للاصول، ج ۳، ص ۵۷؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۳، ص ۹۷، ۱۰۵، ۱۱۴ و ۱۱۸. نه تنها به وجود چنین نصوصی تصریح میكند بلكه موارد بسیاری نیز از خلیفهی دوم نقل میكند كه صراحتاً به چنین نصوصی اشار ه نموده است؛ اما صرفاً به دلیل همان اجتهاد شخصی، از عمل به مفاد آنها صرف نظر كرده است.
۳۷. این حدیث، از نقلهای بسیار معروف در منابع شیعه و سنّی است. یكی از محققان معاصر در كتابی با عنوان حق با علی است تمامی اسناد روایی این حدیث را در منابع اهل سنّت با دقت بسیار جمعآوری و گزارش كرده است. مهدی فقیه ایمانی، حق با علی است، ص ۳۷ - ۱۰۹.
۳۸. علامه امینی(ره) در كتابی با عنوان فاطمه زهرا(س)، این حدیث را با تمامی نقلهای مشابهش، در آثار روایی اهل سنّت، بررسی نموده و به بیش از ۶۰ منبعِ روایی عامه كه این نقلها را آوردهاند، اشاره میكند.
۳۹. البته بعدها هم تلاشهای تبلیغی و برنامهریزیهای فرهنگی - سیاسی كه در ادامه، بدانها اشاره خواهد شد، گرچه در عمل و در اذهان تودهی عوام، حزب مخالف اهل بیتعلیه السلام را به پیروزی سیاسی رساند، اما نتوانست جایگاه كم نظیر اهل بیتعلیه السلام را در آثا ر علمی مسلم روایی، تاریخی، تفسیری، و ... انكار یا حتی كمرنگ نماید.
۴۰. دربارهی جیش اسامهٔ و توصیههای پیامبرصلی الله علیه وآله و تعویق حركت سپاه، ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۶؛ مفید، همان، ص ۱۵۹ - ۱۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ص ۲۳؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۱، ۱۵۹ - ۱۶۲.
۴۱. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۳ به بعد؛ ابن اعثم، كتاب الفتوح، ج ۱، ص ۸ به بعد.
۴۲. ابن حجر، الاصابهٔ فی تمییز الصحابهٔ، ص ۹ و ۱۰.
۴۳. همان.
۴۴. به عنوان نمونه اظهار نظر ابن خلدون در تبرئهی معاویه، مروان، و عبدالملك بن مروان قابل تأمل است. ابن خلدون، مقدمهی ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۹۳ - ۳۹۶ و ۴۰۳ - ۴۰۴.
۴۵. البته از ابن خلدون بگذریم كه تا عدالت تابعان هم پیش رفته است.
۴۶. ابن حجر، همان، ص ۱۹.
۴۷. احمد حسین یعقوب، نظریهٔ عدالهٔ الصحابهٔ...، ص ۲۰ - ۲۱.
۴۸. روایتی مجعول است كه بسیاری از علماء فریقین به جعلی بودنِ آن تصریح كردهاند. مرحوم علامه سید میر حامد حسین در ضمن بحثی گسترده، ساختگی بودن آن را روشن كرده است ر.ك: خلاصهی عبقات الانوار، ج ۳، ص ۲۲۶ - ۲۷۶؛ همچنین ر.ك: سید علی حسینی میلانی، الامامهٔ فی اهم الكتب الكلامیهٔ و عقیدهٔ الشیعهٔ الامامیهٔ، ص ۴۶۲ - ۵۱۴ كه تمام اسناد و طرق آن را آورده و در پرتو اطلاعات رجالی و حدیثشناسی و بر اساس منابع اهل سنّت، نقد كرده است.
۴۹. در متون روایی اهل سنّت، احادیث متعددی با تعابیر مختلفی وجود دارند كه همگی به نوعی بر مسألهی مصونیت جماعت از خطا یا بیانی نظیر آن، دلالت دارند. به عنوان نمونه ر.ك: التاج الجامع للاصول، ج ۱، ص ۴۷ و ج ۲، ص ۴۴ - ۴۷. این احادیث مستند همهی اصولیینِ اهل سنّت در گشودن باب اجمال و دفاع از حوزه و حریم آن شده است؛ به عنوان مثال غزالی در المستصفا و فخر رازی در المحصّل، به تفصیل به آن پرداختهاند. علامه سید محمد تقی حكیم در كتاب ارزشمند خود الاصول العامهٔ للفقه المقارن، كه با روش تطبیقی، تمامی مباحث اصولی را د نبال كرده است، در باب اجمال به طرح مفصل مجموعهی این احادیث از منابع عامه و دعاوی و دلایل آنها پرداخته و عالمانه به نقد آنها اقدام نموده است.
۵۰. ابن خلدون، همان، ص ۴۱۵ - ۴۱۸.
۵۱. جالب توجه است كه حتی در میان محققان و نویسندگان متأخر و معاصر هم، كسانی هستند كه از توجیه عملكرد معاویه، كوتاهی نمیكنند؛ از جمله میتوان از عباس محمود العقاد مؤلف كتاب معاویهٔ بن ابیسفیان فی المیزان نام برد. وی با وجود آن كه در آغاز كتابش به مسأله ی اهمیّت تاریخ و سوء تأثیر امویان بر آن اشاره كرده است، لزوم مراعات حق الامانت را بر مورخ گوشزد میكند. ص ۵ - ۱۲. و با این كه خود، به بسیاری از اعمال خلافِ معاویه اعتراف مینماید، با این حال به طور جدی در صدد توجیه عملكردِ او بر میآید، ص ۱۱۷ - ۱۳۵.
۵۲. نظریهی لامنس در این زمینه، اجمالاً این نظریه را تأیید میكند. به گفتهی او تصویری كه از شخصیت نخستین جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله، در روایات اسلامی ارائه گردیده، بر اثر عوامل گوناگونِ پدید آمده و از وسایل مختلف دینی - سیاسی، خانوادگی و قبیلهای برای گسترش وسیع و سریع آن استفاده شده است. این تصویر كه از طریقِ همین منابع، بر تاریخنگاریِ اسلامی و نیز بر پژوهشهای خاورشناسان، تحمیل شده، به هیچ روی نمایانگر شخصیت واقعی ابوبكر - كه مورد بحث لامنس است و خلفاء اولیه در بحث ما - نیست. وی مینویسد: از ل حاظ اصول اعتقادی، ابوبكر باید مهمترین و كاملترینِ مسلمانان باشد. از اینرو مكتب نیرومند مدینه و نویسندگانی مؤثر از خانوادهی زبیریان در راه درست كردن چنین چهرهای از او، گام نهادند و سرانجام توفیق یافتند، تا نام ابوبكر با فضایل و خصایص همراه گردد. هادی عالمزاده، همان، ج ۵، ص ۲۳۷ و ۲۳۸. صرفنظر از اظهار نظریههای ثانوی و فرعی، این نظریه در ساختار كلی، با آنچه نگارنده در متن مقاله بدان میپردازد هماهنگ است.
۵۳. از همین روایتِ مجعول به خوبی میتوان دریافت كه پیامبرصلی الله علیه وآله هنگامی كه دوات و دفتر خواستند، قصدشان نوشتن چه چیزی بود كه بعضی مانعِ ایشان شدند.
۵۴. ابن ابی الحدید، همان، ج ۱۱، ص ۴۲ - ۵۰.
۵۵. برای دستیابی به مجموعهای از احادیث در فضایل و مناقب خلفای اولیه، كه در بسیاری از موارد با هم در تعارض و خود به خود نافی یكدیگرند، مطالعهی كتاب تاریخ الخلفاء سیوطی، سودمند است. وی در آغاز بحث از دوران خلافت هر یك از خلفاء راشدین - كه البته شامل عل ی بن ابیطالبعلیه السلام هم میشود به ذكر مجموعهی مفصلی از روایات در فضایل و خصایص و مناقب آنها پرداخته است.
۵۶. برای مطالعهی بیشتر به كتابهای كلامی و حدیثی چون عبقات الانوار، الغدیر، احقاق الحق و نظایر آن مراجعه فرمایید.
۵۷. صاحبِ الغدیر در جلد پنجم اثر ارزشمند خود، بابی تحت عنوان سلسلهٔ الوضاعین و الكذابین میگشاید و گزارش مشروحی از جریان وضع حدیث ارائه میدهد و فهرستی مبسوط از اسامی واضعین حدیث حتی در میان متدینین و زهّاد عرضه میكند، ص ۲۰۹ - ۲۹۵.
۵۸. محمد بن عقیل العلوی، النصایح الكافیهٔ لمن یتولی معاویهٔ، ص ۶۰.
۵۹. امینی، همان، ج ۵، ص ۲۹۶ - ۳۹۳، جالب است كه امام صادقعلیه السلام از جمله كسانی است كه به نظر برخی، حدیثش مورد وثوق نمیباشد؛ محمد بن عقیل العلوی، همان، ص ۱۱۸ و ۱۱۹؛ احمد حسین یعقوب، همان، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.
۶۰. مانند شافعی، العلوی، همان.
۶۱. همان.
۶۲. نكتهی شیرین اینجاست كه با وجود این همه تلاش برای توجیهِ عملكرد معاویه و امثال او، این حكم، تلویحاً نشان میدهد كه این حضرات، خود به جائر بودن معاویه معترفند و از راه مقایسهی جورِ حكومتهای جائر با ستم معاویه، اطاعت از آنها را تجویز كردهاند.
۶۳. ر.ك: التاج الجامع للاصول، ج ۳، ص ۴۴ - ۴۷.
منابع:
۱- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰ جلدی (بیجا، دار احیاء الكتب العربیهٔ، ۱۹۶۲ م).
۲- -، شرح نهجالبلاغه، ۴ جلدی (مصر، دارالكتب العربیهٔ الكبری).
۳- ابن اثیر، الكامل فی التاریخ (بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م).
۴- ابن اعثم، كتاب الفتوح (بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م).
۵- ابن حجر، احمد بن علی، الاصابهٔ فی تمییز الصحابهٔ (قاهره، بینا، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م).
۶- ابن حنبل، احمد، مسند، به اهتمام ابی عبداللَّه الشیبانی (بیجا، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۱۴ ق/۱۹۹۳م).
۷- ابن خلدون، مقدمه، ترجمهی محمد پروین گنابادی (تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۶).
۸- ابن سعد، الطبقات الكبری (بیروت، دار صادر، بیتا).
۹- ابن قتیبه، الامامهٔ و السیاسهٔ (قم، منشورات شریف رضی، ۱۴۱۳ق).
۱۰- ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ (قاهره، بینا، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م).
۱۱- امینی، فاطمهٔ الزهرا (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۳ش).
۱۲- امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر (بیجا، دار الكتب الاسلامیهٔ، ۱۳۷۲ش).
۱۳- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح (قاهره، بین
پینوشتها:
۱. دانشجوی دكتری تاریخ اسلام دانشگاه الزهراءعلیها السلام.
۲. البته نباید همهی طرفداران امام علیعلیه السلام را معتقد به این نظریه دانست و تفاوت انگیزههای طرفداران او را نادیده گرفت. درست است كه برخی چون: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، سهل و عثمان پسران حنیف و دیگران را باید نخستین عناصر هستهی تشیع د انست كه به علیعلیه السلام به چشم وصیّ منصوب پیامبرصلی الله علیه وآله مینگریستند؛ اما برخی دیگر چون: زبیر بن عوام با توجه به همان ملاكهای سقیفه، یعنی حُسن سابقه و قرابت با پیامبرصلی الله علیه وآله، علیعلیه السلام را شایستهتر از ابوبكر میدیدند. البته كسانی چون ابوسفیان آنچنان كه خواهد آمد نیز اهدافی صرفاً دنیا گرایانه داشتهاند.هدف چنین كسانی بیشتر اعلام مخالفت با ابوبكر بوده است تا حمایت از شخص علیعلیه السلام، هم چنان كه عكس العمل دستگاه خلافت نیز در برابر این مخالفان یكسان نبوده است.
۳. انگیزهی بیعت كنندگان با ابوبكر نیز همچون انگیزهی هواداران علیعلیه السلام، متفاوت بوده است كه بررسی آن مجال دیگری میطلبد.
۴. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۶۳ و ۶۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۹۴ - ۱۰۷، از طبع ۴ جلدی.
۵. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۳، ص ۲۲۰؛ ابن قتیبه، الامامهٔ و السیاسهٔ، ج ۱، ص ۲۴ و ۲۵؛ ابن اثیر، همان، ج ۲، ص ۳۲۹ و ۳۳۰.
۶. «الائمهٔ من قریش»؛ مسلم، صحیح، ج ۳، ص ۱۴۵۲ به بعد؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۶، ص ۱۱۹؛ حاكم نیشابوری، مستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۸؛ آیت ا... صافی در آغاز كتاب ارزشمند خود، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، این روایت را با نقلهای متفاوتِ آن و طرق مختلف ش بر اساس منابع فریقین گزارش كرده است.
۷. البته روشن است كه دعوی خلافت از جانب انصار از ابتدا، چندان جدی نبوده است و الّا به این سرعت از ادعای خود صرفنظر نمیكردند. به نظر میرسد آنها بیشتر به دنبال محكم كردن جای پای خود در حاكمیت آتی جامعه بودهاند تا دستیابی به اصل خلافت.
۸. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۲ - ۲۳۰؛ ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۵؛ مفید، الاختصاص، ص ۱۰۱.
۹. عمر بعدها ماجرای خلافت ابوبكر را فلته نامید. طبری، همان ج ۳، ص ۲۰۵. امیرالمؤمنینعلیه السلام در خطبهی ۱۳۶ نهج البلاغه به كنایه از این تعبیر یاد كرده و شاید از این راه، خلافت خود را با این جریان مقایسه میكند.
۱۰. ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۸.
۱۱. همان، ص ۲۹.
۱۲. طبری، همان، ج ۳، ص ۴۲۹.
۱۳. همان، ج ۴، ص ۲۲۷.
۱۴. ابن قتیبه، همان، ص ۲۱.
۱۵. ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ص ۳۹۷.
۱۶. به عنوان نمونه، همان، ص ۴۳۲ و ۴۳۶؛ اما این نكته بسیار مهم است كه به تصریحِ وبر لفظِ كاریزما در نگاه جامعهشناسی، فاقد جایگاه ارزشی است، یعنی شامل انبیاء و مصلحان اجتماعی از سویی و قهرمانان موهوم، نیرنگ بازان و حتی ساحران از سوی دیگر میشود؛ همان، ص ۴۳۱ و ۴۳۲.
۱۷. همان، ص ۴۴۳ - ۴۴۷.
۱۸. همان، ص ۴۰۲ و ۴۰۳.
۱۹. همان، ص ۴۰۳.
۲۰. همان، ص ۴۱۰.
۲۱. همان.
۲۲. همان، ص ۴۰۳ - ۴۰۵.
۲۳. همان، ص ۴۰۳.
۲۴. همان.
۲۵. همان، ص ۴۴۸.
۲۶. همان، ص ۴۰۳.
۲۷. همان، ص ۴۰۴.
۲۸. و یا مانند نمونهی مورد بحث ما، برخی از پیروان او، مصلحت بدانند كه چنین وانمود كنند!
۲۹. ماكس وبر، همان، ص ۴۴۹.
۳۰. خلیفه برای جذب ابوسفیان و كاستن از خطر مخالفتِ احتمالی او، علاوه بر واگذاری مبالغی از صدقات كه نزد وی بود، فرزندانش را به جانب شام گسیل داشت، و زمینهی نفوذ آنان را در مدیریتِ مناطقِ مفتوحه فراهم آورد، كاری كه تأثیر غیر قابل پیش بینی بر چینش مدیریتی و سیاسی آیندهی جهانِ اسلام گذارد.
۳۱. برای مطالعهی بیشتر پیرامون جریانات سقیفه و شكلگیری خلافت ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۲۰۱ - ۲۰۶ و ۲۱۸ - ۲۲۳؛ ابن هشام، السیرهٔ النبویّهٔ، ج ۴، ص ۳۰۶ - ۳۰۸؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ۳، ص ۱۸۱ و ۱۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۱ - ۵۹۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۷۷ - ۸۳؛ ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۱؛ ابن قتیبه، همان، ج ۱، ص ۲۲ - ۳۴؛ مفید، الارشاد، ص ۱۰۱؛ ابن اثیر، همان، ج ۲، ص۳۲۶-۳۳۲.
۳۲. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۱؛ تعبیری را به عمر نسبت میدهد كه به نظر نمیرسد هیچ پایه و اساسی برای اثبات آن، وجود داشته باشد. وی خطاب به ابوبكر میگوید: فانّك افضل المهاجرین! این در حالی است كه این تعبیر با همان نقلهایی كه در همین مراجع در قالب اعترافات خودِ ابوبكر، یا نظرات دیگران وجود دارد، سازگار نیست.
۳۳. البته عمر با گوشزد نمودن خویشاوندی ابوبكر با پیامبرصلی الله علیه وآله تلویحاً خویشاوندی خویش را هم یادآوری میكرد، چون او هم همان نسبت را با پیامبرصلی الله علیه وآله داشت.
۳۴. جهت مطالعه، پیرامون تصمیم پیامبرصلی الله علیه وآله به مكتوب نمودن وصیت، ممانعت برخی از این كار و نسبت هذیان دادن به نبیّ اكرمعلیه السلام ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۱۹۲ و ۱۹۳؛ ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۲۴۲ - ۲۴۵؛ مسلم، همان، ج ۲، ص ۱۲۵۷ - ۱۲۵۹؛ بخاری، صحیح ، ص ۳۷؛ مفید، همان، ج ۲، ص ۹۸؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۳، ص ۱۱۷ و ۱۱۸، (از طبع ۴ جلدی)؛ همچنین برای توضیح بیشتر: عسگری، عبدا... سبا و اساطیر اخری، ج ۱، ص ۹۵ - ۱۰۰.
۳۵. در مورد این دلیلِ اهل سنّت و سایر امتیازاتی كه آنان در خلافت ابوبكر به آنها استناد جستهاند و پاسخ علمای شیعه به این موراد، ر.ك: هادی عالمزاده، مقاله «ابوبكر»، دائرهٔ المعارف الاسلامی، ج ۵، ص ۲۲۲ - ۲۲۶.
۳۶. به عنوان مثال وقتی از عمر دربارهی جانشینیاش میپرسند، میگوید: اگر كسی را به جانشینی خود، معلوم كنم كسی بهتر از من، چنین كرده است - یعنی ابوبكر - و اگر كسی را به عنوان جانشین معرفی نكنم، پس كسی از من بهتر نیز، چنین كرده است یعنی پیامبرصلی الله علی ه وآله؛ طبری، همان، ج ۴، ص ۲۲۸؛ مسلم، همان، ج ۲، ص ۱۹۳؛ التاج الجامع للاصول، ج ۳، ص ۵۷؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۳، ص ۹۷، ۱۰۵، ۱۱۴ و ۱۱۸. نه تنها به وجود چنین نصوصی تصریح میكند بلكه موارد بسیاری نیز از خلیفهی دوم نقل میكند كه صراحتاً به چنین نصوصی اشار ه نموده است؛ اما صرفاً به دلیل همان اجتهاد شخصی، از عمل به مفاد آنها صرف نظر كرده است.
۳۷. این حدیث، از نقلهای بسیار معروف در منابع شیعه و سنّی است. یكی از محققان معاصر در كتابی با عنوان حق با علی است تمامی اسناد روایی این حدیث را در منابع اهل سنّت با دقت بسیار جمعآوری و گزارش كرده است. مهدی فقیه ایمانی، حق با علی است، ص ۳۷ - ۱۰۹.
۳۸. علامه امینی(ره) در كتابی با عنوان فاطمه زهرا(س)، این حدیث را با تمامی نقلهای مشابهش، در آثار روایی اهل سنّت، بررسی نموده و به بیش از ۶۰ منبعِ روایی عامه كه این نقلها را آوردهاند، اشاره میكند.
۳۹. البته بعدها هم تلاشهای تبلیغی و برنامهریزیهای فرهنگی - سیاسی كه در ادامه، بدانها اشاره خواهد شد، گرچه در عمل و در اذهان تودهی عوام، حزب مخالف اهل بیتعلیه السلام را به پیروزی سیاسی رساند، اما نتوانست جایگاه كم نظیر اهل بیتعلیه السلام را در آثا ر علمی مسلم روایی، تاریخی، تفسیری، و ... انكار یا حتی كمرنگ نماید.
۴۰. دربارهی جیش اسامهٔ و توصیههای پیامبرصلی الله علیه وآله و تعویق حركت سپاه، ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۶؛ مفید، همان، ص ۱۵۹ - ۱۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ص ۲۳؛ ابن ابی الحدید، همان، ج ۱، ۱۵۹ - ۱۶۲.
۴۱. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۲۳ به بعد؛ ابن اعثم، كتاب الفتوح، ج ۱، ص ۸ به بعد.
۴۲. ابن حجر، الاصابهٔ فی تمییز الصحابهٔ، ص ۹ و ۱۰.
۴۳. همان.
۴۴. به عنوان نمونه اظهار نظر ابن خلدون در تبرئهی معاویه، مروان، و عبدالملك بن مروان قابل تأمل است. ابن خلدون، مقدمهی ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۹۳ - ۳۹۶ و ۴۰۳ - ۴۰۴.
۴۵. البته از ابن خلدون بگذریم كه تا عدالت تابعان هم پیش رفته است.
۴۶. ابن حجر، همان، ص ۱۹.
۴۷. احمد حسین یعقوب، نظریهٔ عدالهٔ الصحابهٔ...، ص ۲۰ - ۲۱.
۴۸. روایتی مجعول است كه بسیاری از علماء فریقین به جعلی بودنِ آن تصریح كردهاند. مرحوم علامه سید میر حامد حسین در ضمن بحثی گسترده، ساختگی بودن آن را روشن كرده است ر.ك: خلاصهی عبقات الانوار، ج ۳، ص ۲۲۶ - ۲۷۶؛ همچنین ر.ك: سید علی حسینی میلانی، الامامهٔ فی اهم الكتب الكلامیهٔ و عقیدهٔ الشیعهٔ الامامیهٔ، ص ۴۶۲ - ۵۱۴ كه تمام اسناد و طرق آن را آورده و در پرتو اطلاعات رجالی و حدیثشناسی و بر اساس منابع اهل سنّت، نقد كرده است.
۴۹. در متون روایی اهل سنّت، احادیث متعددی با تعابیر مختلفی وجود دارند كه همگی به نوعی بر مسألهی مصونیت جماعت از خطا یا بیانی نظیر آن، دلالت دارند. به عنوان نمونه ر.ك: التاج الجامع للاصول، ج ۱، ص ۴۷ و ج ۲، ص ۴۴ - ۴۷. این احادیث مستند همهی اصولیینِ اهل سنّت در گشودن باب اجمال و دفاع از حوزه و حریم آن شده است؛ به عنوان مثال غزالی در المستصفا و فخر رازی در المحصّل، به تفصیل به آن پرداختهاند. علامه سید محمد تقی حكیم در كتاب ارزشمند خود الاصول العامهٔ للفقه المقارن، كه با روش تطبیقی، تمامی مباحث اصولی را د نبال كرده است، در باب اجمال به طرح مفصل مجموعهی این احادیث از منابع عامه و دعاوی و دلایل آنها پرداخته و عالمانه به نقد آنها اقدام نموده است.
۵۰. ابن خلدون، همان، ص ۴۱۵ - ۴۱۸.
۵۱. جالب توجه است كه حتی در میان محققان و نویسندگان متأخر و معاصر هم، كسانی هستند كه از توجیه عملكرد معاویه، كوتاهی نمیكنند؛ از جمله میتوان از عباس محمود العقاد مؤلف كتاب معاویهٔ بن ابیسفیان فی المیزان نام برد. وی با وجود آن كه در آغاز كتابش به مسأله ی اهمیّت تاریخ و سوء تأثیر امویان بر آن اشاره كرده است، لزوم مراعات حق الامانت را بر مورخ گوشزد میكند. ص ۵ - ۱۲. و با این كه خود، به بسیاری از اعمال خلافِ معاویه اعتراف مینماید، با این حال به طور جدی در صدد توجیه عملكردِ او بر میآید، ص ۱۱۷ - ۱۳۵.
۵۲. نظریهی لامنس در این زمینه، اجمالاً این نظریه را تأیید میكند. به گفتهی او تصویری كه از شخصیت نخستین جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله، در روایات اسلامی ارائه گردیده، بر اثر عوامل گوناگونِ پدید آمده و از وسایل مختلف دینی - سیاسی، خانوادگی و قبیلهای برای گسترش وسیع و سریع آن استفاده شده است. این تصویر كه از طریقِ همین منابع، بر تاریخنگاریِ اسلامی و نیز بر پژوهشهای خاورشناسان، تحمیل شده، به هیچ روی نمایانگر شخصیت واقعی ابوبكر - كه مورد بحث لامنس است و خلفاء اولیه در بحث ما - نیست. وی مینویسد: از ل حاظ اصول اعتقادی، ابوبكر باید مهمترین و كاملترینِ مسلمانان باشد. از اینرو مكتب نیرومند مدینه و نویسندگانی مؤثر از خانوادهی زبیریان در راه درست كردن چنین چهرهای از او، گام نهادند و سرانجام توفیق یافتند، تا نام ابوبكر با فضایل و خصایص همراه گردد. هادی عالمزاده، همان، ج ۵، ص ۲۳۷ و ۲۳۸. صرفنظر از اظهار نظریههای ثانوی و فرعی، این نظریه در ساختار كلی، با آنچه نگارنده در متن مقاله بدان میپردازد هماهنگ است.
۵۳. از همین روایتِ مجعول به خوبی میتوان دریافت كه پیامبرصلی الله علیه وآله هنگامی كه دوات و دفتر خواستند، قصدشان نوشتن چه چیزی بود كه بعضی مانعِ ایشان شدند.
۵۴. ابن ابی الحدید، همان، ج ۱۱، ص ۴۲ - ۵۰.
۵۵. برای دستیابی به مجموعهای از احادیث در فضایل و مناقب خلفای اولیه، كه در بسیاری از موارد با هم در تعارض و خود به خود نافی یكدیگرند، مطالعهی كتاب تاریخ الخلفاء سیوطی، سودمند است. وی در آغاز بحث از دوران خلافت هر یك از خلفاء راشدین - كه البته شامل عل ی بن ابیطالبعلیه السلام هم میشود به ذكر مجموعهی مفصلی از روایات در فضایل و خصایص و مناقب آنها پرداخته است.
۵۶. برای مطالعهی بیشتر به كتابهای كلامی و حدیثی چون عبقات الانوار، الغدیر، احقاق الحق و نظایر آن مراجعه فرمایید.
۵۷. صاحبِ الغدیر در جلد پنجم اثر ارزشمند خود، بابی تحت عنوان سلسلهٔ الوضاعین و الكذابین میگشاید و گزارش مشروحی از جریان وضع حدیث ارائه میدهد و فهرستی مبسوط از اسامی واضعین حدیث حتی در میان متدینین و زهّاد عرضه میكند، ص ۲۰۹ - ۲۹۵.
۵۸. محمد بن عقیل العلوی، النصایح الكافیهٔ لمن یتولی معاویهٔ، ص ۶۰.
۵۹. امینی، همان، ج ۵، ص ۲۹۶ - ۳۹۳، جالب است كه امام صادقعلیه السلام از جمله كسانی است كه به نظر برخی، حدیثش مورد وثوق نمیباشد؛ محمد بن عقیل العلوی، همان، ص ۱۱۸ و ۱۱۹؛ احمد حسین یعقوب، همان، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.
۶۰. مانند شافعی، العلوی، همان.
۶۱. همان.
۶۲. نكتهی شیرین اینجاست كه با وجود این همه تلاش برای توجیهِ عملكرد معاویه و امثال او، این حكم، تلویحاً نشان میدهد كه این حضرات، خود به جائر بودن معاویه معترفند و از راه مقایسهی جورِ حكومتهای جائر با ستم معاویه، اطاعت از آنها را تجویز كردهاند.
۶۳. ر.ك: التاج الجامع للاصول، ج ۳، ص ۴۴ - ۴۷.
منابع:
۱- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۲۰ جلدی (بیجا، دار احیاء الكتب العربیهٔ، ۱۹۶۲ م).
۲- -، شرح نهجالبلاغه، ۴ جلدی (مصر، دارالكتب العربیهٔ الكبری).
۳- ابن اثیر، الكامل فی التاریخ (بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م).
۴- ابن اعثم، كتاب الفتوح (بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م).
۵- ابن حجر، احمد بن علی، الاصابهٔ فی تمییز الصحابهٔ (قاهره، بینا، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م).
۶- ابن حنبل، احمد، مسند، به اهتمام ابی عبداللَّه الشیبانی (بیجا، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۱۴ ق/۱۹۹۳م).
۷- ابن خلدون، مقدمه، ترجمهی محمد پروین گنابادی (تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۶).
۸- ابن سعد، الطبقات الكبری (بیروت، دار صادر، بیتا).
۹- ابن قتیبه، الامامهٔ و السیاسهٔ (قم، منشورات شریف رضی، ۱۴۱۳ق).
۱۰- ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ (قاهره، بینا، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م).
۱۱- امینی، فاطمهٔ الزهرا (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۳ش).
۱۲- امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر (بیجا، دار الكتب الاسلامیهٔ، ۱۳۷۲ش).
۱۳- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح (قاهره، بین
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست