یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

باز هم پدیده هشترودی


باز هم پدیده هشترودی
سیاوش شهشهانی متولد ۱۰ خرداد ۱۳۲۱ در تهران محقق و استاد ریاضیات است. وی در حال حاضر استاد دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس واحد ثبت دامنه اینترنتی .ir است.
زمینه فعالیت و تحقیقات او در ریاضیات، عموماً سیستم های دینامیکی است.طی سال های ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۹، دوره های اول و دوم تحصیلات متوسطه را در «دبیرستان اندیشه» و «دبیرستان هدف ۱» گذراند و در سال ۱۳۳۹ تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته ریاضیات در کالج هوپ در ایالت میشیگان در کشور امریکا آغاز کرد و سپس از سال ۱۳۴۰ تحصیل در این رشته را در دانشگاه برکلی ادامه داد. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴میلادی) دریافت کرد و در همان سال شرکت در دوره تحصیلات تکمیلی را در همان دانشگاه آغاز کرد.
وی در سال ۱۳۴۸ پس از دفاع از رساله دکترای خود با عنوان «نظریه سرتاسری معادلات دیفرانسیل مرتبه دوم عادی روی خمینه ها» و تحت راهنمایی استیو اسمیل مدرک دکترای خود را دریافت کرد و از همان سال به مدت یک سال به تدریس در دانشگاه برکلی پرداخت.
در سال های بعد او به عنوان استادیار در دانشگاه های نورث وسترن در ایلینوی (سال های ۴۹ و ۵۰)، دانشگاه ویسکانسین در مدیسون (سال های ۵۰ تا ۵۲)، و دانشگاه میشیگان در ان اربر (سال های ۵۲ و ۵۳) حضور یافت. او در سال ۱۳۵۳ پس از بازگشت به ایران، به عضویت هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف درآمد. در سال ۱۳۵۸ وی به رتبه استادی در این دانشگاه رسید. در همین سال با الهه الهی ازدواج کرد. ایشان دو فرزند به نام های «سپهر» و «سهراب» دارند.
وی از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷ ریاست دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف را بر عهده داشته است و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ به عنوان رئیس بخش ریاضی «مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات»
- که امروزه با نام «پژوهشگاه دانش های بنیادی» شناخته می شود- فعالیت کرده است.
شهشهانی از سال ۱۳۶۷ عضو هیات تحریریه مجله نشر ریاضی بوده و از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۴ مدیرمسوولی آن را بر عهده داشته است.
او در سال ۱۳۶۸ قائم مقام مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات شد. همچنین در زمان برقراری اولین اتصال اینترنت در ایران که در این مرکز انجام گرفت، نقشی فعال در این زمینه ایفا کرد.
وی از شهریور ۱۳۸۲ عضو گروه زبان و رایانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز هست.
● تالیفات
▪ اسرار مکعب روبیک، نشر نو، تهران، ۱۳۶۱
▪ حساب دیفرانسیل و انتگرال،فاطمی، تهران، ۱۳۸۶
● ترجمه
جان میلنر، توپولوژی از دیدگاه حساب دیفرانسیل، موسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ۱۳۵۸؛ (با محمد جلوداری ممقانی) آندره ویل، نظریه اعداد، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۶۹.
یکی از دستاوردهای باز شدن نسبی فضای گفتمان در ۳۰ سال اخیر، پخته تر شدن بحث های اجتماعی و سیاسی و آگاهی یافتن دست کم بخش بزرگی از قشر تحصیلکرده به پیچیدگی های پدیده های اجتماعی و تاریخی است. ادبیات ترویج کننده تفکر دوقطبی، سیاه و سفید، خوب و بد، خائن و خادم و امثال آن که نزدیک به یک قرن بر فضای جامعه ما غالب بود، تدریجاً اعتبار خود را از دست می دهد و جا برای گفتمانی سنجیده تر و خردورزانه تر باز می شود. این به این معنا نیست که محیط ما از گفتارهای شعارگونه، ساده اندیشانه و محرک احساسات پاک شده است، که به رای العینی می دانیم چنین نیست، بلکه مقصود این است که تدریجاً جمع فزاینده یی از مردم کمتر تحت تاثیر این گونه ادبیات قرار می گیرند و طالب تحلیل و تفکر عمیق تر و منطبق تر بر واقعیات جهان اند. این فکر کم کم پیدا شده است که کسانی که هنوز گفت وگوهای ساده اندیشانه را دامن می زنند، یا خود کم عمق هستند یا دیگران را چنین می پندارند و از روی فرصت طلبی یا عوامفریبی به این شیوه پناه می برند. به یادم هست دو سالی قبل از انقلاب در جایی نوشته بودم مرحوم فروغی نمایشنامه «نودولت» مولیر را به فارسی برگردانده است. در کمال تعجب با اعتراض تعدادی از دانشجویانم مواجه شدم که چرا کلمه «مرحوم» را برای کسی به کار برده ام که فراماسون بوده و در رژیم پهلوی صاحب منصب بوده است. توضیحات من در مورد خدمات فرهنگی فروغی قانع کننده واقع نشد زیرا فروغی از نظر دانشجویان در رسته خائنان قرار داشت و حکم او نهایی و غیرقابل بازگشت بود. امروز کمتر با این شدت واکنش روبه رو می شویم. می بینیم که نویسندگان و حتی افرادی کاملاً مقرب نظام، کوشش می کنند به دور از احساسات، کارهای خوب و بدی را که گذشتگان ما صورت داده اند در جای تاریخی مناسبش قرار دهند.
معمولاً افرادی که انتساب اصلی شان به کار علمی است کمتر موضوع نوشته ها و بحث های جنجالی و احساسی قرار می گیرند. محسن هشترودی از این بابت یک استثنا است. چند سال پیش وقتی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مراسمی برای بزرگداشت هشترودی برپا کرد، با علاقه و کنجکاوی فراوان در این مراسم حاضر شدم چون به دلایلی موضوع هشترودی در آن زمان نظرم را جلب کرده بود. پس از چند ساعت گوش سپردن به سخنرانان متعدد، چیزی بر دانسته هایم افزوده نشد؛ آنچه شنیدم سیلی از تکریم و تمجید تشریفاتی و بی محتوا بود که عادتاً نثار بزرگان این سرزمین می شود. گویی تنها راه بزرگداشت مشاهیر ما، پنهان کردن آنان در لایه های تو در توی ابهام و ترفیع جایگاه شان به مرتبه قداست است. تنها چیزی که از این مراسم دستگیرم شد و قبلاً نیز به کرات مشاهده کرده بودم، احساسات عاشقانه و خودانگیخته یی بود که نزدیکان به هشترودی بی اختیار بروز می دادند. بغضی که گلوی دکتر شفیعی ها را هنگام صحبت کردن گرفته بود جای تردیدی برایم باقی نمی گذاشت که هشترودی یک پدیده بسیار ویژه بوده است. من خود هیچ گونه برخوردی با هشترودی نداشته ام. فقط یک بار او را دیده بودم، آن هم در شرایطی که نمی دانستم کیست. در بهار سال ۵۴ یا ۵۵ در مراسم اعطای جوایز ریاضی دانشجویی در وزارت علوم، پیرمردی سفیدموی کنار وزیر علوم وقت در راس مجلس نشسته بود که در تمام مدت دم برنیاورد. پس از جلسه از همکاران پرسیدم این آقا که بود؟ گفتند هشترودی، مگر او را ندیده بودی؟ این نکته را از آن جهت آوردم که معلوم شود آنچه خواهم نوشت تحت تاثیر شناخت و احساسات شخصی نیست.
پدیده هشترودی را باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد؛ جایگاه علمی هشترودی به عنوان ریاضیدان، نقش هشترودی در ریاضیدان پروری و توسعه علمی، نقش او به عنوان مروج ریاضیات و علم در سطح عامه و بالاخره جایگاه او در سلک روشنفکران ایرانی زمان خود و اثرات اجتماعی احتمالاً منبعث از آن.
پس از گذراندن دوره لیسانس در دانشسرای عالی، هشترودی از دانشجویان منتخبی بود که برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد. او در سال ۱۹۳۶ رساله دکترای ریاضیات خود را زیر نظر ریاضیدان مشهور الی کارتان گذراند. برای درک و ارزیابی کار ریاضی حرفه یی هشترودی، که ظاهراً تا چند سالی هم پس از بازگشت به ایران ادامه داشته و منجر به تالیف چند کتاب شده است، لازم است نظری کوتاه به کارتان، جو ریاضیات اروپا و وضعیت ریاضیات در ایران آن روزها بیندازیم. کارهای الی کارتان امروز از اثرگذارترین تحقیقات ریاضی نیمه اول قرن بیستم محسوب می شود ولی اهمیت کارتان و کارهایشان دیر شناخته شد و شهرت او تا مدت ها محدود به دایره خواص سطح بالای ریاضیات زمان بود. خطوط کاری او، که خود کم و بیش تک تازانه دنبال می کرد، موضوع روز نبود و بعدها جامعه ریاضی به اهمیت و عمق آن پی برد. او رفتاری گوشه گیر و منشی فروتنانه داشت ، و بیان او، چه در نوشتار و چه در گفتار به سادگی قابل فهم نبود. نمونه جالب توجهی را می توان در مراودات کارتان و اینشتین یافت. در نامه یی، کارتان از اینشتین گله گزار است که چرا موضوعی که کارتان در یک ضیافت شام برای او تشریح کرده است، اینشتین بدون ارجاع در مقاله چاپ شده خود به کار گرفته است. در پاسخ، اینشتین، ضمن عذرخواهی اظهار می کند که از توضیحات آن شب کارتان چیزی سر درنیاورده و مجبور شده است موضوع را از طریقی دیگر پیگیری کند.۱ کارتان فقط دو دانشجوی دکترا داشت؛ یکی هشترودی و دیگری شارل ارزمن دو سال قبل از هشترودی، و هر دو در زمانی که بیش از ۶۰ سال از عمرش می گذشت؛ بالاخره شهرت درخوری یافته بود، ولی همچنان کارهایش چندان مفهوم و مطلوب جامعه ریاضی نبود. ارزمن خود ریاضیدان صاحب نامی شد، دانشجویان متعددی داشت و بسیاری از تحقیقات بعدی او خارج از حیطه نفوذ مستقیم کارتان بود. البته ریاضیدانان جوان دیگری نیز در آن زمان بودند که تحت تاثیر کارتان قرار گرفته بودند مانند چرن که بعداً معروف ترین مبلغ خط فکری کارتان شد.
موضوع رساله دکترای هشترودی مبحث مورد علاقه کارتان بود و می توان شواهد گوناگونی ارائه کرد که هشترودی با نمایش توان و خلاقیت به موفقیت قابل ملاحظه یی در شکافتن موضوع مورد بحث دست یافت. از جمله می توان به زندگینامه ریاضی خود کارتان اشاره کرد که در آن پس از تشریح مساله، کارتان در یک پاورقی که ممکن است پس از نگارش اولیه کتاب افزوده شده باشد، به موفقیت هشترودی در رویارویی با مساله اشاره می کند. شاهد افواهی دیگر را نگارنده از زبان چرن شنیده است که خاطرات دلپذیر و احترام آمیزی از هشترودی داشت و اظهار تاسف می کرد که هشترودی به کار ریاضی ادامه نداده است. (چرن که خود اصلیت چینی داشت، در اروپا و سپس امریکا اقامت گزید، ریاضیدان معروفی شد، و فقط در اواخر عمر، مدتی پس از بازنشستگی به چین بازگشت.) در سال ۱۹۹۵ چرن در یک مقاله تحقیقاتی ریاضی که در مجله معروف ماتماتیشه آنالن به چاپ رساند، یک مفهوم ریاضی را که الهام گرفته از کارهای هشترودی بود «الصاق هشترودی» نام نهاد. باز شاهد دیگر اینکه جست وجویی در گوگل علمی نشان می دهد در شش اثر تحقیقاتی چاپ شده در اروپا و امریکا از سال ۲۰۰۰ به بعد، کار رساله دکترای هشترودی مورد ارجاع قرار گرفته است. چند ریاضی کار معاصر ایرانی می توانند امیدوار باشند که کارشان پس از ۶۰ سال مورد ارجاع قرار گیرد؟ اساساً چند رساله دکترا هست که پس از گذشت نیم قرن هنوز به آن اشاره می شود؟ چهار اثر ریاضی هشترودی به صورت کتاب یا درسنامه به زبان فرانسه توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است. بخشی از این مجموعه مربوط به رساله دکترای هشترودی است، بخشی را می توان تعلیمی تلقی کرد و به نظر می رسد باقیمانده کار خود او یا برداشت و نتیجه گیری های او از کار دیگران به شیوه کارتان است. در مقدمه چاپ دوم دو اثر که در سال ۱۳۴۹ (۳۴ سال پس از اخذ مدرک دکترا) چاپ شده است، هشترودی با اشاره به قضایایی که در متن ناقص رها شده اند ابراز امیدواری می کند که در آینده آنها را تکمیل و چاپ کند. (نگارنده به چاپ اول این آثار دسترسی نداشت که دریابد این ابراز امیدواری تکرار مقدمه چاپ اول است یا در چاپ دوم افزوده شده است.) با توجه به اینکه هشترودی سفرهایی به خارج داشته و ارتباط هرچند کمرنگی را با همکاران ریاضی دوره جوانی حفظ می کرده است، بعید به نظر می رسد این آثار پس از رساله دکترا مطلب خیلی درخور توجهی داشته باشند چون هیچ گونه ارجاعی به آنها دیده نمی شود. بخشی از مساله ممکن است مربوط به دشواری خواندن آثاری باشد که به سبک کارتان نوشته شده اند. این سبک برای ریاضی کاران امروز مهجور است. آثار کارتان تدریجاً به زبان ریاضی روز برگردانده می شوند و می توان امیدوار بود با برگردان این چهار کتاب هشترودی به زبان متداول امکان ارزیابی بهتری فراهم شود.
رساله دکترای هشترودی را باید در چه سطحی پنداشت؟ در اینکه هشترودی از معدود کسان زمان خود بوده که توانسته است با تسلط و مهارت روش کارتان را به کار گیرد و رساله اش نوآوری های حاکی از توان بارز دارد، شکی نیست. این رساله مسلماً یک رساله معمولی نیست. از طرحی دیگر، موضوع رساله، هرچند در آن زمان مورد توجه ویژه کارتان بوده، از مبحث های پربار معرفی شده توسط او از آب درنیامده و باب بزرگی را نگشوده است. انتظار اینکه هشترودی در ایران به محققی در سطح چرن یا ارزمن مبدل شود کاملاً دور از انصاف و واقع بینی است. ظاهر امر این است که کار مجرد ریاضی فقط به کاغذ و قلم نیاز دارد، ولی شاعری و نویسندگی هم همین طور است. کدام شاعر و نویسنده بزرگ به طور منفرد در برهوت ادبی پا به عرصه وجود نهاده است؟ در ایران فقرزده فاقد سنت علمی مدرن که هشترودی در آن می زیست، او اصلاً مخاطب و محیطی نداشت که در تعامل و تضارب با آن رشد کند و توان علمی اش به شکوفایی برسد. اینکه اگر هشترودی مانند چرن در غرب می ماند آیا ریاضیدان بزرگی می شد، سوالی نیست که بتوان با قاطعیت پاسخ داد. به نظر می آید او از پیش نیاز استعداد سرشار برخوردار بوده است، ولی دانشمند نامی شدن فقط به شرط استعداد نیست. اینکه هشترودی از پشتکار، اراده و همت لازم نیز بهره مند بود سوالی است که بی پاسخ باقی خواهد ماند. به هر صورت، هشترودی به ایران بازگشت و باید فعالیت های او را در چارچوب دیگری ارزیابی کرد.
از یک نظر مروری بر اثر مستقیم هشترودی بر گسترش ریاضیات در سطح دانشگاهی از سال ۱۳۱۶ که مشغول کار دانشگاهی در ایران شد تا سال ۱۳۴۸ که بازنشسته شد، کار دشواری نیست. به دور از هرگونه ارزشگذاری می توان اثر را در این زمینه به این صورت خلاصه کرد؛ مشوق عده یی برای ادامه تحصیل در ریاضیات شد و در راه اندازی دوره فوق لیسانس ریاضی دانشگاه تهران نقش داشت. به طور قطع می توان گفت هشترودی هیچ گونه مکتب ریاضی ایجاد نکرد، نه به معنای پژوهشی و نه به معنای توسعه یی. مقصود از اینکه هشترودی مکتب ریاضی پژوهشی ایجاد نکرد این است که هیچ کس دنباله دار نوع کار پژوهشی هشترودی نشد به گونه یی که هشترودی خود دنباله دار کار کارتان بود. شاید نتوان حتی یک کار نیمه پژوهشی یا ترویجی - پژوهشی پیدا کرد که شاگردان و مریدان متعدد هشترودی ادامه کارهای حرفه یی ریاضی او نوشته باشند. اما مقصودم از اینکه هشترودی هیچ مکتبی در توسعه ریاضیات در سطح دانشگاهی بنا نکرد این است که نمی توان مجموعه یی از ریاضی خواندگان، هر چند کوچک، یافت که شیوه کاری یا رفتار علمی آنان در چارچوب منسجم و مشخصی باشد که بتوان اثر آموزش ویژه هشترودی را در آن شناسایی کرد. البته تا آنجا که من می دانم هیچ فرد دیگری در ایران دوران هشترودی، در رشته های علوم پایه، مکتب پژوهشی ایجاد نکرد، که طبیعی است، ولی دست کم یک نمونه از نوع دوم موجود است. مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب شیوه و نگرش خاصی در تربیت مدرسان ریاضی داشت که سالیانی آن را با پایمردی و دیسیپلین به اجرا گذاشت.
دانش آموختگان را می توان، صرف نظر از هر گونه ارزشگذاری، به راستی شاگردان مکتب مصاحب از نظر سبک و در رفتار علمی قلمداد کرد. این ملاحظات نباید به حربه یی برای حمله به هشترودی یا خوار شمردن تاثیر او بدل شود. محیط نورسته دانشگاه تهران، به ویژه دانشکده علوم، جایگاه طبیعی برای شکوفایی فردی نبود که توانایی علمی اش بالقوه در سطح جهانی قرار داشت. از طرفی دیگر، مانند اکثر این گونه افراد، هشترودی یک آدم تشکیلاتی، منظم، صبور و به اصطلاح عملگرا نبود که با تدبیر و مصالحه خود دست به کار بنا نهادن زیرساخت های لازم شود. هر چند جذابیت های گوناگون هشترودی مانند وسعت معلومات عمومی، بهره بردن از ادبیات و هنر، فصاحت، آزادگی و جوانمردی مریدان و عاشقان بسیاری را در دانشگاه حول او گرد آورد، لیکن این شهرت دانشگاهی فقط پیش زمینه یی برای اثرگذاری در عرصه عام تری بود.
هشترودی عضوی فعال از جامعه روشنفکری دهه های ۲۰ تا ۴۰ ایران بود ولی هیچ گاه جذب حرکت های افراطی و جزمی نشد، چهره های شناخته شده فرهنگی و ادبی آن زمان اکثراً هم دوره و معاشر او بودند، و نقشی فعال در انتشار مجلات فرهنگی و علمی داشت؛ از مدیریت هیات تحریریه «کتاب هفته» تا حامی معنوی و مشوق انتشار مجله «یکان» به کوشش عبدالحسینی مصحفی. به طور خاص، در ریاضیات دبیرستانی، علاوه بر همکاری با مجله یکان که حدود ۱۵ سال رسانه ارتباطی ریاضی دوستان نوجوان بود، هشترودی دست به کار تالیف مقالات توصیفی گوناگون و گرد آوری مسائل و نتایجی در هندسه، به خصوص هندسه دوایر شد. این فعالیت ها جنبه ترویجی داشت و خود او هم ادعایی در مورد ابداع این موضوع ها نداشت. بعضی ها تصور کرده اند هندسه دوایر از نوآوری های هشترودی است در حالی که این موضوع در قرون ۱۸ و ۱۹ به ثمر رسید و هشترودی با تسلطی که بر ابزار پیشرفته تر هندسه دیفرانسیل داشت، می توانست این مطالب را از منظر بالاتری که هندسه سطوح انحنای منفی است، بررسی کند و قضایا و مسائل جذابی را برای دانش آموزان طرح کند.
سخنرانی های عمومی پرطرفدار هشترودی از یک سو آگاهی دهنده فرا رسیدن عصر فضا و فناوری های نو به عامه مردم بود و از سویی دیگر بی احتیاطی هایش در گفتار گاهی موجب درهم آمیختن واقعیت و افسانه می شد. این موضوع مورد انتقاد نسل جوان تر دانش آموختگان خارج کشور قرار می گرفت که با استانداردهای دیگری از دقت و مسوولیت در گفتار علمی خو گرفته بودند. به نظر می آید هشترودی خواننده آثار آیزاک آسیموف بوده و با تخیل سرشاری که خود از آن بهره داشت گاهی وارد حیطه افسانه های علمی- تخیلی می شده است. کسانی که تا اواخر عمر همدم هشترودی بودند به سلامت روانی و هوشیاری او تا آخر شهادت می دهند و برخلاف تصوری که گاهی ابراز شده است او دچار توهم و پریشان حواسی نشده بود. آنچه نزدیکانش گزارش می دهند نوعی احساس رنج و افسوس بود که خود و کشورش این گونه از چرخه علم جهان بازمانده اند. کوشش داشت در حد وسع و توانش شوق عمومی نسبت به پیگیری علوم روز را دامن زند و آگاهی عمومی را افزایش بخشد. در این راه هشترودی موفق بود. کمتر جوان دبیرستانی در ایران دهه های ۲۰ تا ۴۰ را می توان یافت که مسیر دانشوری را برای آینده خود انتخاب کرده باشد و به نوعی تحت تاثیر حرکتی که هشترودی موتور محرکه آن بود، قرار نگرفته باشد.
در اذهان عمومی هشترودی سمبل و پرچمدار علم در کشور بود، و صرف نظر از اینکه تصورات غلطی در مورد جایگاه علمی جهانی او وجود داشت، حضورش محرک اشتیاق به علم و خردباوری سازنده بود.
متاسفانه هنوز عادت های شخصیت سازی و شیطان سازی از فرهنگ کشور ما رخت بر نبسته است و به جای اینکه پس از گذشت بیش از ۳۰ سال تصویر متعادل و واقع بینانه یی از جایگاه هشترودی در فرهنگ معاصر کشورمان جا افتاده باشد، افراط و تفریط هایی در ارزیابی او مشاهده می کنیم که درخور هشترودی نیست و حاکی از عقب افتادگی فرهنگی ماست. از یک طرف عاشقان هشترودی همچنان جایگاهی در علم جهانی به او نسبت می دهند که دور از واقعیت است و خود او هم مدعی آن نبوده است. ولی نسل این عاشقان که هشترودی را از نزدیک می شناخته اند و مجذوب و مفتون شخصیت او بوده اند تا ۳۰ ، ۴۰ سال دیگر منقرض می شود و بیشتر باید نگران آن دسته منتقدانی باشیم که به قول مرحوم شفیعی ها نبش قبر می کنند و بر جسد خادمان این مرز و بوم تازیانه می زنند. انتقادات اساسی که از هشترودی می شود در بهترین حالت ناشی از تحمیل یک چارچوب جزمی بر ارزیابی کار خدمتگزاران دانش است. درست است که علم ماهیت جهانی دارد، ولی چارچوب ارزیابی علم پیشگان نمی تواند مستقل از زمان و مکان باشد. هیچ فعالیت علمی در خلأ صورت نمی گیرد و منصفانه نیست که هشترودی را به خاطر آنچه ۵۰ سال پیش در محیط علمی آن زمان ایران نکرده است مورد ملامت قرار دهیم. هنوز هم پس از ۵۰ سال در بسیاری از رشته ها در وضعیتی نیستیم که دانش آموختگان برجسته مان بتوانند به شیوه یی که در غرب تحقیقات خود را پیش می برند در اینجا فعالیت کنند. گاهی این اتهام به هشترودی وارد می شود که با تزریق افسانه های علمی- تخیلی پیشرفت علم در کشور را به انحراف کشانده است. کدام علم؟ ممکن است گاهی تصور غلطی برای یک شنونده سخنان هشترودی شکل گرفته باشد ولی این گونه موارد گذراست و چون سازماندهی شده نیست هیچ گاه به جریان های منحرف و فاسد منجر نمی شود. در ماه های اخیر در کشورمان شاهد مواردی از انحراف و تقلب در جامعه علمی و دانشگاهی بوده ایم که بعضاً کارش به روزنامه ها هم کشیده شده است. بعضی وانمود می کنند این موارد به نوعی استثنایی و خارج از روال غالب علم در کشور است، در حالی که رواج این گونه انحرافات که هر روز تعداد بیشتری از آنها نمایان می شود، نه تنها استثنایی نیست بلکه حاصل شیوه سازمان یافته برخورد با موضوع علم در کشور است؛ برخوردی مبتنی بر تحمیل چارچوب های جزمی، تقلیدی و از پیش ساخته که تصویر مضحکی از سازماندهی علمی در کشورهای پیشرفته است. فشاری که در حال حاضر بدون ارزیابی واقع بینانه از بنیه علمی موجود، بر دانش پژوهان برای تولید مقاله اعمال می شود، طیف وسیعی از تحقیقات صوری، تقلب و فساد را پدید آورده است که فقط فجیع ترین آنها به روزنامه ها کشیده می شود. استادی که نامش را بر مقاله دانشجو قرار می دهد بی آنکه بداند در مقاله چیست، رئیس پژوهشگاهی که اعتبارات علمی را احتکار می کند و فقط به کسانی حق التحقیق پرداخت می کند که نام او را بر مقاله هایشان بگذارند و امثال اینها، همه مصادیق انحراف و فسادند، ولی در رسانه ها بروز نمی کنند.
کسانی که دائماً زنگ خطر را برای احتراز از انحراف و فساد علمی به صدا درمی آورند باید در درجه اول مراقب جریان های سازمان یافته موجود باشند نه به دنبال سرنخ های واهی و انحرافی. این تفکر که هشترودی تصویر رمانتیکی از علم در اذهان عمومی القا کرده که موجب عقب افتادگی علمی شده حتی کمتر از تفکری معتبر است که فلان پادشاه یا وزیر چند قرن قبل مسبب عقب افتادگی سیاسی مملکت شده است.
دکتر سیاوش شهشهانی
پی نوشت؛
۱- ترجمه فارسی این مکاتبات در شماره ۲، سال ۱۴، مرداد ۱۳۸۳، مجله نشر ریاضی آمده است.
منبع : روزنامه اعتماد