چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
زیر آسمان تهران
بدنه اصلی سینمای ایران در چند سال گذشته به دلیلهای فرامتنی به سمت و سوی ساخت فیلمهایی سرخوشانه و البته سبک و بیارزش روی آورده است. در این میان سینمای اجتماعی دیگر آن شان و جایگاه اصلی خود را ندارد.
این ژانر سینمایی، پس از دوم خرداد و آزاد شدن دست و بال فیلمسازان برای سرک کشیدن در موضوعهای ملتهب اجتماعی، محبوبترین جریان سینمای ایران شد که متاسفانه به دلیل افراط تهیهکنندگان در استفاده از مولفههای جوانپسند و گیشهساز و برخی سیاستهای نادرست مسئولین وقت، این جریان امیدوارکننده به بیراهه رفت.
اصغر فرهادی یکی از معدود فیلمسازان یک دهه اخیر سینمای ایران است که نگاه تیزبینانهاش به معضلها و ناهنجاریهای اجتماعی از او کارگردانی شناخته شده و کاربلد ساخته که بسیاری از علاقهمندان و پیگیران سینمای ایران مشتاق کارهای دیدن او هستند.
نیمههای سال گذشته بود که دایره زنگی، با فیلمنامهای از اصغر فرهادی، توسط همسر او، پریسا بختآور، به عنوان اولین تجربه کارگردانیاش، مقابل دوربین رفت و خود را به جشنواره فجر رساند. فیلم در جشنواره حرف و جنجالهای بسیاری به دنبال داشت و تنها در یک سانس در یکی از سینماهای مردمی به نمایش درآمد و سپس اکران آن متوقف شد. اما بلافاصله پس از اتمام جشنواره و با جرح و تعدیلهایی (گویا نزدیک به بیست دقیقه از فیلم کوتاه شده است)، این فیلم توانست پروانه نمایش دریافت کند. اکنون اولین ساخته سینمایی پریسا بختآور بر پرده سینماهاست و در گیشه هم خوب هم میفروشد.
دایره زنگی یک فیلم اجتماعی است که حرفهای خود را در قالب انتخاب آدمهای مختلفی از تیپهای گوناگون و با بهرهگیری از چاشنی طنز میزند و از این مسیر، هم میخواهد یک فیلم سالم و آبرومند باشد و هم اینکه در جذب رضایت مخاطبان عام موفق عمل کند.
داستان فیلم در یک روز و بیشتر در یک مجتمع مسکونی میگذرد. جدا از چند فصل کوتاه و مقدمهای فیلم که در شب قبل میگذرد، با ورود محمد (صابر ابر) و شیرین (باران کوثری) به این آپارتمان برای نصب دیشهای ماهواره (یا به قول یکی از ساکنین مجتمع، دایره زنگی) و آشنایی و برخوردهای آنها با اهالی ساختمان است که موتور داستان به راه میافتد.
اصغر فرهادی نشان داده که فیلمنامهنویس دقیقی است. او از اندک فیلمسازان و نویسندگانی است که موقعیتهای دقیق را خوب در کنار هم میچیند و حواسش به رعایت روابط علت و معلولی میان اتفاقها است.
اعلام وضعیت جوی نامساعد هوا در تلویزیون در ابتدای فیلم که همزمان با سرقت اتومبیل کارمند اداره ترابری است، زمینهای برای آن باد و بوران اول داستان و افتادن لباسهای روی بند خانم آقای عبداللهزاده (گوهر خیراندیش) بر دیشهای ماهواره است که جنجالها و ماجراهای میان اهالی ساختمان و همراه شدن بیننده با شخصیتهای متعدد داستان را به دنبال دارد.
چند سالی است که موج فیلمهای پرشخصیت که هر کدام داستانی را با خود به همراه دارند، در سینمای روز جهان باب شده است که از جمله آنها میتوان به تصادف (پل هگیس) و با اندکی اغماض ۲۱ گرم و بابل (هر دو ساخته الخاندرو گونزالس ایناریتو) اشاره کرد. این موج خیلی زود در سینمای ایران نیز جای پای خود را سفت کرد و فیلمهای از قبیل تقاطع (ابوالحسن داوودی)، حقیقت گمشده (محمد احمدی)، مجنون لیلی (قاسم جعفری) و همین دایره زنگی، کم و بیش از همین دستورالعمل استفاده کردهاند.
نحوه آشنایی تماشاگر با کاراکترهای اینگونه فیلمها به این صورت است که هر چند دقیقه با یکی از آنها روبه رو میشویم و به طور اتفاقی شخصیتی دیگر همان زمان و از همان جا میگذرد و دوربین نفر قبل را رها و داستان شخصیت جدید را دنبال میکند و در نهایت هم سرنوشت این آدمها به نوعی در هم گره میخورد. البته در دایره زنگی این فرمول تنها در بیست دقیقه ابتدایی و برای معرفی کاراکترها رعایت شده و این برخوردهای اتفاقی و محتوم، در نهایت به جمع شدن تمامیشخصیتها در یک جا، آن هم در یک سوم ابتدایی فیلم، ختم گردیده است و بیننده غالبا به صورت همزمان شاهد رفتار و عکسالعملهای آنهاست.
دایره زنگی آدمهایی را به ما نشان میدهد که میان سنت و مدرنیته گرفتار شدهاند. این شخصیتها آنقدر زیاد هستند که پرداختن به همه آنها از حوصله این مطلب خارج است. کاراکترهای فیلم بیشتر تیپ هستند تا شخصیت; اما به کمک پرداخت نه چندان بد فرهادی از رابطه میان آنها و همچنین توانایی او در خلق موقعیتهای کمیک و نمایشی جذاب و نیز فضاسازی موفق بختآور (استفاده از نماهای نزدیک و مدیوم و صد البته بهرهگیری نسبتا مناسب از دوربین روی دست که متاسفانه افراط در استفاده از آن در سینمای امروز ایران تا مرز آماتورگرایی صرف و آزاردهندهای پیش رفته است)، همه دست به دست هم دادهاند تا فیلم برای بیننده خستهکننده نباشد.
تیپسازی به خودی خود چیز بدی نیست، مهم اینست که چطور از آنها در دل یک فیلمنامه یا نمایشنامه یا یک متن ادبی استفاده کنیم. تیپهای معرفی شده در فیلمنامه دایره زنگی میتوانستند در اجرا بد از کار در بیایند. اما با انتخاب خوب بازیگران که بیشترشان انگ تیپ شخصیتهایشان هستند، این پرسوناژها برای بیننده قابل باور شدهاند.
با این حال دایره زنگی در جاهایی از آن طرف پشت بام افتاده است! برخلاف بسیاری از فیلمهای سینمای ایران، ریتم و ضرباهنگ اثر تند است و همین موضوع و شلوغی فضا سبب شده تا دایره زنگی در جاهایی از دست کارگردان و فیلمنامهنویسش خارج شود و با وجود دقت فرهادی در پرداخت جزئیات، منطق خود را از دست بدهد. موضوع سفر خانوادههای رزاقی (مهران مدیری) و سرخی (محمدرضا شریفی نیا) خیلی زود فراموش میشود و این شخصیتها بیجهت درگیر حادثههای فرعی میشوند و هر از چند گاهی به هم تذکر میدهند که باید به مسافرت بروند و دیر شده است! پس از دعوای عباس رزاقی با آقای عبداللهزاده (دکتر امید روحانی)، که البته کمی کشدار و بیشتر یادآور فیلمهایی نظیر اجارهنشینها (داریوش مهرجویی) و آپارتمان شماره ۱۳ (یدالله صمدی) است، بهتر بود که این دو خانواده و ماجراهای مربوط به آنها باید کنار گذاشته میشدند، اما تا به انتهای فیلم و در لابلای سکانسها و در جاهایی که بار طنز فصلها باید افزایش یابد این کاراکترها حضور دارند.
این سئوال به وجود میآید که چرا وقتی غائله ختم به خیر شده و این دو خانواده باید بار سفر ببندند، سر فرصت به تماشای فیلم مستند پسر عبداللهزاده، خسرو (نیما شاهرخ شاهی) مینشینند و البته در این بین و برای خالی نبودن عریضه باید شاهد عکسالعملهای سخیف و خندهآور شریفینیا و مهران مدیری باشیم؟
آیا قضیه پرت شدن دیش ماهواره بر روی زن همسایه و چشمچرانیهای اهالی ساختمان و شکایت مرد همسایه (محسن قاضی مرادی) با آن سر و وضع زائد به نظر نمیرسد؟ چرا کارگردان اینقدر روی فیلم خسرو (اینجا تهران است) که از خواهرش لیلا در نقش زنی خیابانی استفاده کرده و کفر پدر را در آورده، تاکید میکند؟ چرا آن جناب سرهنگ زمان شاه (پدر عباس) و شیرین باید با کارگران ساختمان نیمه کاره مقابل مجتمع، بر سر یک سفره بنشینند و غذا بخورند؟ دلیل تراشی شیرین (ترس از ماموران) اصلا قابل دفاع نیست و این وسط شوخیهای بامزهای که فرهادی با دیالوگهای اپوزیسیونی جناب سرهنگ کرده، کمی فضای این سکانس را ملموس و قابل باور ساخته است.
یا چرا شعله (بهاره رهنما) که تنها به فکر برقراری ماهوارهاش است و آرزوی تبدیل شدن شعرهای مبتذل لوسآنجلسیاش به ترانههایی از این دست را در سر میپروراند، یکباره به مانند یک مصلح اجتماعی به شمارهای که شیرین گرفته، زنگ میزند و با صدایی مبدل به خیال خود به خانواده شیرین هشدار میدهد مواظب دخترشان باشند، غافل از اینکه این شماره متعلق به خانه عبداللهزاده است و زمینه سوءتفاهم عبداللهزاده را نسبت به دخترش کامل میکند؟
همچنین سوءتفاهم به وجود آمده میان احمد (امین حیایی) و مهناز (نیلوفر خوش خلق) بر سر حضور شیرین در خانه آنها جالب و ظریف است، اما استفاده از این سوءتعبیر برای گرهگشایی فیلمنامه نمیتواند پذیرفتنی باشد. احمد از روی آرم اتومبیل پدر شیرین که متعلق به ادارهای است و اتفاقا برادر زنش نیز در آن اداره صاحب مقام است به مهناز قضیه را گوشزد میکند و مهناز نیز با برادرش صحت این موضوع را بررسی میکند (مهناز نام خانوادگی شیرین را از کجا میداند؟) و گویا برادر مهناز نیز که چنین کارمندی را در مجموعه خود ندارد، به طور اتفاقی با صاحب ماشین تماس گرفته و میفهمیم که ماشین دزدی بوده و در واقع همان اتومبیل سرقتی ابتدای فیلم است. اینها بخشی از نقطه ضعفهای جزئی فیلمنامه است که سبب شده تا دایره زنگی که سعی میشد از ابتدا با فیلم درخشان چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی) مقایسه شود، کاستیهایی قابل لمس داشته باشد و تاثیرش را بر بیننده خیلی زود از دست بدهد. با همه این توصیفها باز هم فیلم در نگاه اول بیشتر جاذبه ایجاد میکند تا دافعه; شاید این امر به لحن صمیمیفیلم و حضور آدمهای قابل باوری بازگردد که بختآور به خوبی آنها را به تصویر کشیده است; آدمهایی که دعواها، شوخیها و نوع گفتارشان برای ما بسیار آشنا و ملموس است و بیشک این امر به شناخت درست فیلمنامهنویس و کارگردان از این تیپ افراد بر میگردد. ولی ای کاش این نگاه اجتماعی و به روز از آدمهای کلان شهر تهران تا به آخر حفظ میشد و شاهد چرخش ناگهانی و بدون مقدمه داستان در انتها نبودیم.
شخصیت به ظاهر معصومیهمانند شیرین که کارگردان و فیلمنامه نویس میتوانستند از تقابل سادگی او با بازیگوشیهای برخی از اهالی نهایت استفاده دراماتیک را ببرند (نظیر همان خواستگاری زیرکانه همسر سرخیشهناز (اکرم محمدی) از او برای پسر معتادش)و به لحن اجتماعی فیلمشان تشخص ببخشند، در واقع آدمیهفت خط و نابکار است و نه فقط تمامیاهالی ساختمان را دور زده، بلکه از سادگی پسری همانند محمد نیز سوءاستفاده کرده است. این چرخش شخصیتی شاید در نگاه اول و در مقایسه با پایانبندیهای معمول و نچسب فیلمهای ایرانی جالب و جذاب به نظر برسد، اما با روح فیلمیمثل دایره زنگی همخوانی چندانی ندارد.
اگر قرار است تماشاگر را به وسیله کاراکتری غافلگیر کنیم، باید زمینههای این غافلگیری را در آن شخصیت بپرورانیم. اما در طول فیلم دایره زنگی ذرهای از این بسترسازیها را در مورد شخصیت شیرین نمیبینیم (البته طبق شنیدهها حضور کاراکتر شیرین در نسخه اصلی فیلم بیش از این چیزی است که بر روی پرده دیدهایم). حتی با اندکی اغماض، فیلم میتوانست با همان فرار موفقیتآمیز شیرین از دست تمام آدمهای دور و برش تمام شود که قطعا همراه با خود هشداری تلخ و گزنده برای بیننده داشت، ولی متاسفانه به دلیل ترس از ممیزی، پای دوربینهای کنترل پلیس به داستان باز شده و بیننده شیرفهم میشود که شیرین خیلی زود دستگیر خواهد شد.
پریسا بختآور در مجموعههای تلویزیونیاش (پشت کنکوریها و من یک مستاجرم) نیز بارقههایی از نگاه اجتماعی آمیخته به طنزش را به رخ بینندگان کشیده بود. حال او در اولین ساختهاش اگر نگوییم قدمیمحکم برداشته، لااقل توانسته برای خود، به عنوان یک فیلمساز اجتماعی، جایگاهی در سینمای ایران دست و پا کند.
بدون شک قابلیتهای او بیشتر از دایره زنگی است و این توانایی را میتواند با آزمون و خطاهای آینده ذره ذره کشف کند و به تکامل برساند. بخت آور هنوز خیلی فرصت دارد و در این بین نباید از یار خوبی که در کنارش است، غافل شود; این یار و همراه قابل اتکا کسی نیست جز اصغر فرهادی.
امیررضا نوری پرتو
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست