چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
اوباما و محیط امنیتی ایران
● مقدمه
انتخاب اوباما به عنوان اولین رئیس جمهور رنگین پوست آمریکا، بیش از هر چیز بیانگر شکست نئو محافظه کاران در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر است. در دوره جرج بوش، عظیمترین بحران مالی هشتاد سال گذشته آمریکا اتفاق افتاد که این بحران به سراسر جهان گسترش یافته و بازارهای سهام را نیز به سقوط کشانیده است. این بحران هم اکنون حجم تولیدات جهانی را تحت تأثیر قرار و موجب افزایش روند بیکاری و نیز بالا رفتن نرخ تورم کالاها و محصولات شده است و به عنوان اولویت اول کاری رئیس جمهور جدید ایالات متحده محسوب میگردد.
بسیاری از سران کشورهای جهان، در پی آنند که با تدابیری مناسب از گسترش این بحران و تبدیل آن به یک بحران اقتصادی گسترده جلوگیری نمایند. هم اکنون رقم بیکاران آمریکا به بیش از ۶ میلیون نفر افزایش یافته و رکود اقتصادی، دامنگیر آمریکا و برخی از کشورهای دیگر شده است. سیاست نظامی گری بوش موجب شد تا علاوه بر زمین گیر شدن ارتش آمریکا در افغانستان، عراق و خلیج فارس، سالانه بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار از درآمدهای مردم آمریکا، صرف هزینههای نظامی این کشور گردد.
در این شرایط اوباما با سر دادن شعار «تغییر» امیدی را در دل بسیاری از رأی دهندگان آمریکایی اعم از دموکرات و جمهوری خواه، پدید آورد تا بتواند اعتبار از دست رفته آمریکا در دوران جرج بوش را باز سازی نموده و ایالات متحده را از سراشیبی سقوط نجات دهد.
روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در آمریکا، طبیعتاً انتظار تغییر در سیاستهای شکست خورده ایالات متحده بخصوص در خاورمیانه را فراهم میآورد. یکی از مناطقی که بیش از هر جای جهان در دوران محافظه کاران جدید، آماج حملات، فشارها و اهداف آمریکا قرار داشته، جهان اسلام و کشورهای خاورمیانه بخصوص ایران بوده است. بنابراین انتظار برای تغییر راهبردها، روشها و شیوههای رفتاری آمریکا، تبدیل به یک امید و مطالبه برای مردم این منطقه شده است. شاید بتوان گفت که بر اساس چنین انتظاری بود که بسیاری از مردم کشورهای مسلمان و آفریقایی در انتظار سپری شدن دوران وحشت زای بوش و وزیدن هوایی تازه بودند و در نظرسنجیها تمایل بیشتری به روی کار آمدن نماینده دموکراتها نشان میدادند. ایران هم از این پدیده مستثنی نیست. بسیاری از ایرانیان که نگران یک تهاجم نظامی از سوی جرج بوش در دوران حاکمیت نئو محافظه کاران بر کاخ سفید بودند، حالا احساس میکنند که با روی کار آمدن چهرهای سیاه در کاخ سفید، این خطر بر طرف شده و ابرهای تیره ی تهاجم نظامی احتمالی آمریکا، از فراز خاک ایران، دور شده و حتی چشم اندازی از تغییر احتمالی سیاستهای آمریکا را در پیش رو میبینند.
حال باید منتظر ماند و دید که چه خواهد شد؟ آیا اوباما همچنان که در تهاجم بی رحمانه اسرائیل به نوار غزه سکوت اختیار کرد و این جنایات را محکوم نکرد، در سیاستهای خاورمیانهای خود، ادامه دهنده راه بوش است و یا مسیر تازهای را در برنامه خود دارد؟
آیا با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در آمریکا، تحولی در سیاست خارجی آن کشور و نیز در حوزه نظام بین الملل و در حوزههای قدرت و امنیت صورت خواهد گرفت و اگر جواب مثبت است، این تحولات چیست؟ در رفتار آمریکا با اروپا و نیز کشورهای عربی چه تغییری رخ خواهد داد؟
در مطلب ذیل سعی میشود به تاثیر انتخاب اوباما بر روابط آمریکا با ایران، به طور مختصر پرداخته شود.
● محیط امنیتی ایران
اصولاً همه کشورهای جهان، از نظر تعامل با سایر کشورها و ملتها، در چندین محیط امنیتی متفاوت زندگی میکنند که گستره هر کدام از آنها با یکدیگر فرق میکند. در تعریف عملیاتی محیط، گفته میشود که «محیط آن چیزی است که بر روی یک مجموعه و یا یک سازمان اثر دارد و باید آن را مدیریت کرد».
به بیان دیگر محیط، همیشه در تعریف یک سیستم و یا یک نظام، معنا یافته و تبیین میشود. از این رو میتوان گفت که «محیط آن چیزی است که بر روی هر سیستم اثر مشخصی داشته باشد و هر سیستم نیاز به کنترل و مدیریت آن دارد».
برای محیط هر سیستم، تقسیم بندیهایی وجود دارد که هر کدام از آنها الزامات و اقتضائات و کارکردهای خاص خود را دارند. از یک دید کلی، محیط را میتوان بر دو نوع زیر تقسیم نمود:
۱) محیط داخلی هر کشور که از آن به «محیط ملی» نیز یاد میشود.
۲) محیط بیرونی هر کشور که از آن به عنوان «محیط بینالمللی» تعبیر میشود.
با نگاهی دیگر، محیط، خود به دو گونة زیر قابل تجزیه است:
الف) محیط ایستا (Static Environment): محیطی است که به دلیل عدم تنوع و تکثر، عدم تحرک و جنبش متغیرهای آن، قابل پیش بینی و برنامه ریزی است.
ب) محیط پویا (Dynamic Environment): محیطی است که به دلیل برخورداری از پیچیدگی و تنوع و تکثّر متغیرهای آن، براحتی قابل پیش بینی و تحلیل نیست.
برای تجزیه و تحلیل محیط بیرونی هر کشور باید به دو محیط کلی زیر پرداخته شود:
۱) محیط منطقهای (Regional Environment): این محیط، جغرافیای پیرامونی کشور در ارتباط با محیط ملی را در بر میگیرد و بلافاصله بر روی محیط ملی تأثیر میگذارد.
در این محیط، از عمدهترین سیستمها و یا به عبارتی زیرسیستمها و یا حوزههایی که دارای قابلیت اثرگذاری بر روی ایران هستند، میتوان موارد زیر را نام برد:
ـ حوزه خلیج فارس، عمدتاً با بازیگری عربستان سعودی، عراق و امارات متحده عربی در ارتباط با جزایر سه گانه ایرانی
ـ حوزه مدیترانه، با بازیگری رژیم صهیونیستی و تحولات لبنان
ـ حوزه آسیای مرکزی و قفقاز و مسائل مربوط به گسترش ناتو به شرق
بنابراین میتوان گفت که محیط امنیتی ایران از قدس تا قندهار را از یک سو و محیط پیرامونی دریای خزر تا محیط پیرامونی خلیج فارس و دریای عمان را از سوی دیگر دربر میگیرد. در این محیط تاکنون ظرف چند سال گذشته دو جنگ مهم رخ داده است که بر اثر آن افغانستان و عراق به اشغال ارتش آمریکا درآمده است. این محیط محل حضور نظامی و سیاسی قدرتهای بزرگ جهانی از جمله آمریکاست. در واقع محیط ایران یک محیط ایرانی، اسلامی، عربی و آسیایی است. بازیگران منطقهای سیاسی و اقتصادی در آن فعالند، بازیگرانی مثل سازمان اوپک، اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و... در این محیط حکم قطب و دیگران حکم پیرامون را بازی میکنند.
۲) محیط بینالمللی (International Environment): حوزه جغرافیایی وسیع و گستردهای است که در سطح جهان بر روی محیط ملی هر کشور اثر میگذارد. در این محیط، بازیگران اصلی که دارای بیشترین اثر بر جمهوری اسلامی ایران هستند، شامل موارد زیر میباشند:
ـ ایالات متحده آمریکا
ـ اتحادیه اروپا
ـ شورای امنیت سازمان ملل متحد
و سیاستهای کشورهایی مانند روسیه و چین
رابطه سه محیط ملی، منطقهای و بینالمللی را میتوان به شکل روبرو نشان داد:
برای پرداختن به پیامدهای انتخاب اوباما بر محیط ملی جمهوری اسلامی ایران، نیاز است تا به وضعیت فعلی آمریکا و شرایطی که این کشور در آن به سر میبرد پرداخته شود.
● وضعیت کلی آمریکا
آمریکا کشوری با اقتصاد بسیار قدرتمند، وسعت زیاد، جمعیت بالا، نیروهای نظامی زیاد و قدرتمند، فناوریهای پیشرفته فراوان و متنوع و گستره منافع بسیار گستردهتر از هر قدرتی در سطح جهان است. آمریکا یکی از بزرگترین بازارهای کالاهای مصرفی جهان، بخصوص نفت و انرژی، محسوب میگردد. مصرف نفت این کشور روزانه حدود ۲۰ میلیون بشکه یعنی در حدود دو برابر ظرفیت تولید روزانه ی کشور عربستان میباشد. بر همین اساس آمریکا بزرگترین کشور وارد کننده کالا و انرژی از جهان است.
بنا بر برآورد سال ۲۰۰۶، جمعیت آمریکا ۳۰۰،۴۰۹،۴۹۷ نفر و در برآورد سال ۲۰۰۷، این رقم ۳۰۱۱۳۹۹۴۷ نفر بوده است. اکنون جمعیت آن را ۳۰۳۲۴۴۹۳۷ نفر برآورد میکنند لازم به ذکر است که جمعیت جهان در حال حاضر، ۶۶۲۷۸۶۹۰۸۹ نفر است.
بر اساس برآورد سال ۲۰۰۶، رقم GDP آمریکا برابر با ۱۳۰۴۹ میلیارد دلار بوده که بیش از ۲۰ درصد تولید ناخالص جهان را دارا بوده است. GDP سرانه آمریکا در همین سال، برابر با ۴۳۵۵۵ دلار بوده است.۳ GDP اسمی آمریکا در سال ۲۰۰۴ برابر با ۵۱۵/۱۱۶۶۷ میلیارد دلار بوده است که با کشور دوم جهان یعنی ژاپن با رقم ۳۹۸/۴۶۲۳ میلیارد دلار، ۱۱۷۲/۷۰۴۴ میلیارد دلار فاصله دارد. این رقم با کمترین کشور جهان یعنی جزایر سائوتومه با رده ۱۸۴ جهان و با رقم ۶۲ میلیون دلار، فاصله عظیمی دارد. لازم به یادآوری است که در آن سال، GDP اسمی ایران رقم ۷۰۹/۱۶۲ میلیارد دلار بوده است.
هزینههای نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۷/۲۷۶ میلیارد دلار بوده که در مقایسه با کشور دوم جهان یعنی چین با ۹۱/۵۵ میلیارد دلار و کشور رتبه ۱۶۹ جهان یعنی جزایر سائتومه با رقم ۴۰۰ میلیون دلار، دارای فاصله عظیمی است. مجموع هزینه نظامی جهان در این سال ۱۵۹۰۱/۷۴۱ میلیارد دلار بود که آمریکا به تنهایی ۳۳/۳۷ درصد آن را دارا بوده است.
البته پس از روی کار آمدن دولت بوش، سیاست کوچک سازی ارتش آمریکا در دوران کلینتون، تبدیل به سیاست توسعه قدرت نظامی ایالات متحده، گردیده و هزینههای نظامی در این دوران از ۳۲۳ میلیارد دلار در سال به حدود ۷۰۰ میلیارد دلار یعنی بیش از ۲ برابر دوران حاکمیت دموکراتها بر کاخ سفید، افزایش یافت.
لازم به ذکر است که تنها در سال گذشته، آمریکا بیش از ۷۱۶ میلیارد دلار صرف هزینههای نظامی خود در جهان کرده است. بنابراین میتوان گفت که آمریکا بزرگترین قدرت نظامی جهان، گستردهترین اقتصاد جهان و بیشترین واردات و صادرات جهان را در اختیار داشته و در حال حاضر با حدود ۱۳ هزار میلیارد دلار بدهکارترین کشور جهان میباشد.
● عوامل تعیین کننده سیاستهای آمریکا
در تکوین دکترین و سیاستهای آمریکا عوامل اصلی ذیل نقش تعیین کنندهای ایفا کرده و میکنند. این عوامل عبارتند از:
۱) تأکید بر رهبری آمریکا بر جهان و علاقه مندی ایالات متحده به تشکیل نظام تک قطبی در کره خاکی و قرار گرفتن در رأس نظام نوین جهانی
به عبارتی دیگر آمریکا میخواهد مدیر جهان شود و رهبر بلامنازع دنیا گردد و رهبری جهان را برای خود احیا کند
۲) برنامه آمریکا برای باقی ماندن در رأس قدرت سیاسی، اقتصادی، فناوری و نظامی جهان
۳) نوع نگاه آمریکا به اداره جهان و تلاش برای مدیریت مسائل اساسی دنیا از جمله مسئله امنیت و نیز ترویج نظام سرمایه داری در جهان
۴) تعهد آمریکا به حفظ، بقاء و امنیت رژیم صهیونیستی
۵) کنترل نقاط ژئوپلتیک اقتصادی و سرزمینی در جهان به منظور تضمین حاکمیت بر جهان
۶) مداخله در کشورهای مختلف جهان از طریق ابزار دموکراسی و بهانه حقوق بشر
سیاستهای فوق، شکل دهنده دکترین آمریکا بوده و صرف نظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید بر مسند قدرت بنشیند، اصول فوق به صورت کلی تغییر نخواهند کرد. بنابراین آنچه میتوان انتظار تغییر و تحول در آنها را داشت روشهای رسیدن به اهداف سیاستهای فوق، میباشد. بنابراین میتوان گفت حداکثر اختلاف اوباما با رئیس جمهور قبلی حدود ۱۰ درصد خواهد بود و آمریکا در ماهیت خود تغییر نخواهد کرد.
در این چارچوب، آنچه از منظر امنیت ملی آمریکا دارای اهمیت ویژه است و نیروهای نظامی قدرتمند این کشور برای آن بوجود آمدهاند، حفظ منافع حیاتی ایالات متحده در سراسر جهان است.
از آنجا که آمریکا قادر نیست که از همة این منافع به طور هم زمان و در همه حال، با نیروی نظامی خود دفاع نماید، بنابراین ایالات متحده، برای تنظیم راهبرد مناسب و مؤثر، میبایستی اولویتهای اجرایی خود را مشخص و انتخاب نماید.
منافع حیاتی آمریکا، آن دسته از منافعی هستند که این کشور حاضر به معامله و مصالحه بر سر آنها نبوده و در صورت به خطر افتادن آنان، حاضر است تا پای ایجاد خونینترین جنگها، نیز از آنها دفاع کند.
● تجدید نظر در دیدگاههای آمریکا
سه حادثه بزرگ در قرن بیستم باعث شد تا آمریکا به سمت تجدید نظر در دیدگاههای منطقهای و جهانی خود و نیز تغییر رویکرد در شکل دهی و مدیریت جهانی، به سمت یکجانبهگرایی و برقراری نظام هژمونیک در جهان پیش برود. این سه رویداد عبارت بودند از:
۱) پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی که موجب تغییر موازنه قوا در منطقه حساس خاورمیانه گردید و حوزه نفوذ آمریکا را در این منطقه کاهش داد.
۲) فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی که موجب از بین رفتن نظام دوقطبی در جهان شد و آمریکا را برای شکل دهی نظام تک قطبی به تلاش واداشت.
۳) و نهایتاً حادثة حمله به برجهای دوقلو در۲۰ شهریور سال ۱۳۷۹ هجری شمسی که آمریکا را مصمم به استفاده از فرصت پدید آمده و بکارگیری اهرم نظامی به عنوان مؤثرترین عامل اجرای سیاست خارجی در صحنه خاورمیانه نمود.
اگر چه تا قبل از فروپاشی شوروی، نظام موازنه وحشت و جنگ سرد بین نظام دوقطبی شرق و غرب برقرار بود، اما به محض فروپاشی بلوک شرق و از بین رفتن پیمان ورشو، آمریکا خود را در برابر فرصت بی نظیری یافت که باید از آن بهره میگرفت. لذا در صدد شکل دهی به محیط بینالمللی جدید بر آمد تا خود در رأس هرم قدرت جهانی قرار بگیرد. بنابراین ایالات متحده، سیاست یکجانبهگرایی را در مسائل بین المللی در پیش گرفت و تلاش نمود تا نظامی تک قطبی را در جهان شکل دهد. حادثة ۱۱ سپتامبر، فرصتی مناسب و فضای بیشتری را برای اجرایی نمودن سیاستهای امنیتی آمریکا در جهان ایجاد کرد. در این حال رئیس جمهور آمریکا و نومحافظهکاران تلاش کردند تا از این فرصت و فضای ایجاد شده، بیشترین استفاده و بهره را ببرند. آنها به افغانستان لشکر کشی کرده و حکومتی هم سو با خود را در آن کشور، بوجود آوردند. سپس به عراق حمله کرده و آن کشور را به اشغال نظامی درآورده و حاکم آمریکایی بر آن گماردند. گرچه بعدها مجبور به پذیرش انتخابات در عراق شده و با حفظ حضور نظامی خود در آن کشور، نقشهایی را برای دولت عراق تعریف کردند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گسسته شدن حلقة اصلی پیمان سنتو و در نتیجه بروز شکاف در سیاست «سدّ نفوذ» آمریکا در برابر توسعة شوروی، بزرگترین ضربه را بر پیکرة سیاست جهانی و منطقهای آمریکا وارد ساخت. از این رو، آمریکا تلاشهای گستردهای را در طیفهای سخت، نیمه سخت و نرم برای برقراری مجدد نظام دوران جهان دو قطبی به عمل آورد. از ۱۹۸۰ تا کنون، سیاستهای کلی آمریکا در مورد ایران، تقریباً ثابت مانده و تنها تاکتیکهای اجرایی آنها و یا سیاستهای اجرایی آنها، دارای فراز و نشیبهایی بوده است. چه در زمان حاکمیت دموکراتها و چه در زمان حاکمیت جمهوری خواهان، برخورد و تضعیف سازی جمهوری اسلامی ایران در دستور کار سیاست خارجی دولت آمریکا قرار داشته است. به ویژه پس از دست یافتن نومحافظه کاران به قدرت، سیاستهای آمریکا در برابر ایران از عدم انعطاف، خشونت و شدت بیشتری برخوردار شد و بیشتر رنگ و بوی سختافزاری و نظامی به خود گرفت.
● پیامدهای روی کار آمدن اوباما
شواهد و قرائن حاکی از آن است که پس از یک دوره ۸ ساله حاکمیت جمهوری خواهان بر کاخ سفید، روند سیاستهای جهانی و ملی آمریکا به سمتی رفته است که اکثر شاخصهای قدرت آمریکا دچار خدشه و افول شدهاند. از بُعد نظامی، آمریکا در باتلاقهای افغانستان و عراق گیر افتاده و تلفات انسانی و هزینههای اقتصادی هنگفتی را متحمل شده است. گفته میشود هزینههای جنگهای عراق و افغانستان از هزینههای جنگ ویتنام بالاتر رفته است.
از نظر اقتصادی نیز وضعیت برای آمریکا نگران کننده است. به طوری که در پایان دوره ریاست بیل کلینتون بر کاخ سفید، این کشور دارای بیش از ۲۳۰ میلیارد دلار مازاد ذخیره ارزی بود، در حالی که میراث بوش پسر برای اوباما، بیش از ۳۹۰ میلیارد دلار کسری ذخیره ارزی است. هم اکنون رشد بیکاری و بحران مالی نه تنها دامن آمریکا بلکه رکود ناشی از وضع بد اقتصادی آمریکا دامن اروپا و بسیاری از کشورهای جهان را نیز گرفته است.
از بُعد سیاسی نیز آمریکا در صحنة جهانی کاملاً بی اعتبار و بی حیثیت شده و به پایینترین درجه محبوبیت خود طی سالهای اخیر رسیده است. میزان تنفّر جهانی از سیاستهای یکجانبه گرایی و خشونت زایی آمریکا در دوران بوش به بالاترین حد خود رسیده و حیثیت ملی و جهانی آمریکا به شدت تنزّل کرده است.
پیروزی قابل توجه اوبامای دموکرات بر مککین جمهوری خواه، حاوی پیامهای زیادی در سطح ملی آمریکا و سطح جامعه بینالملل بوده است. هر چند که عدهای بر این اعتقادند که در رویکردها و سیاستهای آمریکا به مسائل جامعه جهانی، تغییرات چندانی بوجود نمیآید، اما به نظر میرسد که اوباما با شعار «تغییر»، در صدد تحول در رویکردها و سیاستهای ملی و جهانی آمریکا و ترمیم چهره منفور این کشور در بین افکار عمومی مردم جهان است.
● سناریوهای پیش روی آمریکا در دوران اوباما
به نظر میرسد که سه سناریو برای آمریکا در دوران جدید وجود دارد:
۱) احیا قدرت
با تغییر سیاستها و اولویتها قدرت آمریکا احیا شده و نظام تک قطبی در جهان اتفاق بیفتد. بر این اساس اوباما اولویت چالشهای آمریکا را داخلی و حل بحران مالی دانسته و اولویت بعدی خود را مسائل مربوط به سیاست خارجی و چالشهای بین المللی میداند. الگوی وی فضای دوران کلینتون بوده که موجب رونق اقتصادی در آمریکا گردید و قدرت اقتصادی موجب افزایش قدرت سیاست خارجی آمریکا شد. به نظر میرسد حداکثر کاری که اوباما میتواند انجام دهد، بازگرداندن شرایط اقتصادی آمریکا به اوایل دوران کلینتون است.
۲)مشارکت دادن دیگران در قدرت
آمریکا دریافته است که در چالشهای اقتصادی و مسائل بین المللی بدون شرکت دیگر قدرتهای جهانی نمیتواند کار مؤثری انجام دهد. بنابراین اوباما تلاش خواهد کرد که با چند جانبه گرایی سعی نماید تا از شکستهای بیشتر آمریکا در دوران بوش جلوگیری نموده و شرایط آمریکا را به وضعیت خطی تبدیل نماید.
۳) افول قدرت
با توجه به آنکه آمریکا، امکان احیای قدرت سابق خود را ندارد و بحران اقتصادی در کنار شکستهای نظامی موجب کاهش اقتدار ایالات متحده در جهان گردیده است، این وضعیت ادامه یافته و محدودیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی باعث ادامه شکستهای دوران بوش شده و روند افول قدرت ادامه یابد.
از سوی دیگر در منطقه خاورمیانه تحولات جدیدی رخ داده است که بر سیاستهای آمریکا تأثیرگذار است. شکست اسرائیل در جنگ ۲۲ روزه غزه و قدرت گرفتن حامیان «گفتمان مقاومت» در فلسطین و همچنین توسعه قدرت سیاسی حزب الله در لبنان، شرایط را برای دولت جدید آمریکا پیچیدهتر کرده است.
● تأثیر انتخاب اوباما بر محیط امنیتی ایران
در شرایط کنونی اوباما در مرحله حل مشکلات فوری باقی مانده از دوران بوش، مثل بحران مالی است. طبیعی است پس از گذشت این مرحله اوباما بایستی راهبرد جدید خود در ارتباط با ایران را مشخص کرده و بر مسائل خاصی تمرکز نماید.
آنچه در اینجا مهم و مورد توجه است، اتخاذ رویکردها و سیاستهای اوباما در برابر جمهوری اسلامی ایران است که قاعدتاً بایستی با شعارهای انتخاباتی و نیز شعار محوری «تغییر» وی، همخوانی داشته باشد. اوباما در سخنرانیهای انتخاباتی خود از گفتوگوی بدون پیش شرط با ایران سخن گفته است. گرچه او بعدها تا حدی این گفته خود را تعدیل نمود ولی به هر حال این سخن وی با سیاست محوری «نیاز به تغییر» او نیز تناسب دارد. البته راهبرد مشترک اوباما و مک کین در موضوع هستهای ایران، «اعمال فشارهای هرچه بیشتر» بر ایران بوده است. اما تفاوت آنها در روشهای اجرایی و تاکتیکهای مورد نیاز برای اعمال این سیاست میباشد. اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی خود بارها تأکید کرد که تاکتیک جمهوری خواهان، کم بها دادن به تأثیر فشار اقتصادی و تلاش برای استفاده از تهدید نظامی علیه ایران بوده است. بنابراین به نظر میرسد که سیاستهای اصلی و عمده آمریکا در دوران اوباما نسبت به ایران، تغییر معنی داری پیدا نخواهد کرد. البته چنانچه دیدگاه آمریکا به دلیل واقعیتهای موجود جهانی نسبت به نقش جمهوری اسلامی در مسائل منطقهای و بین المللی، تغییر کند میتوان انتظار داشت تا دوران جدیدی برای دو کشور آغاز گردد.
برای بررسی پیامدهای انتخاب اوباما بر محیط امنیتی ایران، لازم است که چندین محور اساسی مورد توجه و بررسی مختصر قرار گیرند. این محورها عبارتند از:
الف) واقعیات موجود در انتخاب اوباما:
همانطور که قبلاً ذکر شد، در انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، چندین واقعیت در حال حاضر وجود دارد که توجه به آنها میتواند زمینه بهتر تحلیل و نتیجه گیری را فراهم آورد:
۱) اوباما رییس جمهوری قانونی و نسبت به بوش مقبولتر است و اقبال عمومی آمریکاییان در جریان مبارزات انتخاباتی، این مقبولیت را رقم زده است.
۲) حداقل تا این مقطع، وی در سطح افکار عمومی جهانی،به نسبت مورد توجه است و یا به بیانی دیگر، منفور افکار عمومی جامعه جهانی نیست. در حالی که انتخاب بوش از چنین مزیتی برخوردار نبود. استقبال افکار عمومی بسیاری از کشورهای جهان از انتخاب وی، خود بیانگر این محبوبیت نسبی است.
۳) با شعارهایی که وی در جریان انتخابات خود داده است، انتظار تغییر از سوی وی در تمام سیاستهای آمریکا به خصوص در سیاست خارجی و سیاستهای نظامی گرایانه وجود دارد.
۴) او چهرهای نرم و صلح طلب از خود را در افکار عمومی به نمایش گذاشته است و لذا امید به توسعه صلح و امنیت جهانی در چنین شرایطی افزایش یافته است.
۵) وی سیاست خود را در مورد مسائل جهانی، مبتنی بر مذاکره و گفتگو، حتی با دشمنان آمریکا، قرار داده است.
۶) میتوان گفت که اوباما تا این مرحله از انتخاب خود نیز، اعتبار و حیثیت آمریکا را تا حدی در سطح جهان افزایش داده است.
۷) با توجه به روندهای گذشته در مورد شکوفایی اقتصادی آمریکا در دوران حکومت دموکراتها، انتظار بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا در دوران وی افزایش یافته است. این مسئله هم از دید ملی آمریکا و هم از دید جهانی حائز اهمیت است و شاخصهای اقتصاد جهانی را میتواند پس از شروع به کار وی تا حدی بهبود بخشد. البته باید توجه داشت که بحران فعلی اقتصادی آمریکا آنقدر عمیق و گسترده است که برای رفع آن و تغییر شرایط، تلاش و وقت زیادی را میطلبد.
۸) احتمال عملیات نظامی و جنگی آمریکا در جهان کاهش یافته است. سیاست به ظاهر نرم اوباما، نویدی بر چنین احتمالی در آینده است. اصولاً در شرایط فعلی هر کس رئیس جمهور آمریکا میشد، امکان انجام جنگ جدیدی در سطح جهان را در توان نظامی آمریکا نمیدید بنابراین اوباما تلاش نموده است تا با ارائه تصویری از خود به عنوان سیاستمداری منطقی و طرفدار مذاکره، استفاده از اهرم نظامی برای حل چالشهای جهانی را به کنار بگذارد. همین نکته باعث شده تا مردم خسته از جنگ و تنش آفرینی دوران بوش را به خود جذب نماید. طبیعتاً اوباما قادر خواهد بود از این ظرفیت مثبت ایجاد شده در افکار جهانیان به سود دیپلماسی جدید آمریکا استفاده نماید.
ب) سیاستهای اعلامی اوباما:
آنچه تا کنون از سخنان اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی منتشر شده میتوان برداشت کرد که اوباما:
۱) در چالشهای جهانی و تعاملات بینالمللی، سیاست چند جانبهگرایی را جایگزین سیاست یکجانبهگرایی دوران بوش خواهد کرد. سیاست تهاجمی بوش، به دلیل مخدوش شدن اعتبار و مشروعیت دیپلماسی آمریکا نزد جهانیان، همراهی و همکاری همدلانه چندانی میان رهبران کشورهای دیگر نمییافت. برای مثال بوش برای حمله به عراق بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد، و علی رغم مخالفت فرانسه، روسیه و بسیاری از کشورهای عربی، اقدام نمود.
۲) در مسائل جهانی، سعی در هماهنگی بینالمللی و ائتلاف کشورهای مؤثر با سیاستهای آمریکا دارد. لذا همسویی قدرتهای جهانی را با آمریکا ایجاد کرده و افزایش خواهد کرد.
۳) به جای سیاست «چماق و هویج» از سیاست «هویج و چماق» استفاده خواهد کرد. بنابراین سیاست کاربرد دیپلماسی زور و استفاده از قدرت نظامی که در دوان بوش حرف اول را میزد، در اولویت ۴) سیاست گفتگو و مذاکره به عنوان تلاش اصلی دیپلماسی آمریکا در روابط بین الملل و دوجانبه خواهد بود. البته باید توجه داشت که مذاکره برای حل مشکلات آمریکا صورت خواهد گرفت و از این طریق با چالشهای جهانی با هزینههای کمتری رفتار خواهد شد.
۵) اوباما تلاش خواهد کرد تا با اولویت دادن به اقتصاد به جای اولویت دادن به جنگ و نظامی گرایی، از بحران فعلی مالی در آمریکا عبور نموده و شرایط داخلی را برای اِعمال سیاست خارجی خود، آماده نماید. لازم به ذکر است که بحران اقتصادی فعلی آمریکا، توجه به مسائل داخلی را در رأس تلاشهای رئیس جمهور ایالات متحده قرار داده است.
۶) او تلاش دارد تا کاهش وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه را در مدت ۱۰ سال تحقق بخشد و در منابع تولید انرژی در آمریکا تنوع ایجاد نماید.
حال در اینجا به سیاستهایی که به طور معمول در آمریکا با تغییر رئیس جمهور پایدار میمانند اشاره میشود.
ج) سیاستهای ثابت و پایدار آمریکا:
در برابر سیاستهای اوباما که بیشتر سیاستها و روشهای اجرایی هستند، کشور آمریکا دارای یک سلسله سیاستهای ثابت و یا پایدار نیز هست که به ندرت تغییر میکنند. از این رو، سیاستهای اجرایی هر رییس جمهوری در آمریکا، طبیعتاً تابعی از این سیاستهای کلان میباشد. بنابراین، چنین سیاستهایی، قدرت تصمیم گیری رؤسای جمهور آمریکا را در صحنه ملی و بینالمللی محدود میسازند. عمده این سیاستها عبارتند از:
۱) آمریکا در رأس نظام جهانی است و مدیریت جهان را بر عهده دارد.
۲) مسئولیت حل چالشهای امنیتی جهانی و بحرانهای بزرگ بر عهده آمریکا است.
۳ ) آمریکا بزرگترین قدرت سیاسی، اقتصادی، فناوری و نظامی جهان باقی میماند.
۴) آمریکا متعهد به گسترش آزادی و دموکراسی در سراسر جهان است و تلاش مینماید تا دولتهای جهانی بر مبنای ارزشهای آمریکایی تشکیل شوند.
۵) آمریکا متعهد به حفظ، بقاء و امنیت اسراییل است و با دولتها و گروههایی که معتقد به نابودی اسرائیل هستند، به شدت برخورد خواهد کرد.
د)روند سیاستهای گذشته آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران:
از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی و استقرار نظام سیاسی جدید در ایران، آمریکا سیاستهای خصمانه، خشن و متعددی را علیه ایران بکار گرفته است. البته در مقاطعی از سیاستهای اعمال فشارهای روانی و اقتصادی نیز بهره گرفته است. نکتة مهم آن است که در طول دوران ۳۰ ساله عمر جمهوری اسلامی، سیاستهای آمریکا در مقابل ایران دچار ضعف و یا تغییر رویکرد چندان متفاوتی نسبت به گذشته نشده است. البته این سیاستها در دوران نومحافظه کاران که جزء جناح تندرو و جنگ طلب بوده و از حامیان سرسخت رژیم صهیونیستی بودند، سختگیرانهتر شده است. البته هر زمان که آمریکا دچار گرفتاریهایی شده که کمک جمهوری اسلامی ایران میتوانسته به حل آنها کمک نماید، روش دیگری را در پیش گرفته است. برای نمونه میتوان به ماجرای مک فارلن در دوران ریاست جمهوری ریگان اشاره نمود.
روند سیاستهای آمریکا علیه ایران را میتوان در مقاطع زیر نشان داد:
۱) دوره ۸۶-۱۹۷۹: در این دوره موضع آمریکا در برابر ایران، دارای رویکردی به منظور بازگشت به ایران بوده است که مهمترین مقاطع آن را میتوان در حمایت آمریکا از رژیم صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی ۸ ساله، حمله نظامی مستقیم در طبس، کودتای نوژه و... دانست.
۲) دوره ۸۸-۱۹۸۷: در این دوره به دلیل رو به افول رفتن قدرت نظامی ارتش بعثی عراق در جنگ تحمیلی و افزایش احتمال شکست آن در جنگ، موضع آمریکا به سمت دخالت مستقیم در جنگ و رویارویی با ایران در حمایت از صدام پیش رفت که به درگیری نظامی مستقیم در خلیجفارس و حملة نظامی آمریکا به منافع ملی ایران شامل سکوهای نفتی، ناوهای نیروی دریایی ارتش، درگیری با شناورهای نیروی دریایی سپاه و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرباس و نظایر آن انجامید.
۳) دوره ۹۸-۱۹۸۸: در این دوره که مصادف با پایان جنگ تحمیلی است، مداخله آمریکا شکل دیگری به خود گرفت. با پیشنهاد «مارتین ایندایک» طرحریزی و اجرای سیاست «مهار دوگانه» و انزوای جمهوری اسلامی ایران در دستور کار آمریکا قرار گرفت که عمدهترین محور آن تحریم اقتصادی ایران میباشد. از آن تاریخ تا کنون، هر ساله این تحریمها از سوی رؤسای جمهوری آمریکا تمدید شده و آخرین بار نیز توسط «جورج دبلیو. بوش» صورت گرفته است.
۴) نیمه اول ۱۹۹۹: در این دوره رویکرد جدیدی بر سیاست خارجی آمریکا سایه افکند. بیل کلینتون تلاش داشت تا رویکرد جدیدی را جهت ایجاد رابطه در واکنش به سیاستهای دولت ایران از خود بروز دهد. البته دولت کلینتون با طرح مسئله ی حاکمیت دوگانه ی انتخابی و انتصابی در ایران و تأکید بر همکاری با بخش انتخابی جمهوری اسلامی، فرصت فراهم شده را از دست داد و با چنین برخوردی، تفکر مداخله جویانه دولت آمریکا در امور داخلی ایران را آشکار ساخت.
۵) نیمه دوم ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰: در این مقطع نیز مجدداً آمریکاییها رویکرد خود را تغییر داده و به سمت اعمال فشار و تهدید علیه ایران پیش رفتند.
۶) دوره ۲۰۰۰ تا کنون: در این مقطع به دلیل نفوذ تدریجی محافظه کاران و سپس استیلای کامل آنها بر ارکان سیاست گذاری و تصمیمگیری آمریکا، رویکرد این کشور به سمت فشار بیشتر بر ایران پیش رفت. در این راستا افزایش چندین محور تهدید برانگیز دیگر، علاوه بر اتهامات قبلی علیه جمهوری اسلامی ایران نظیر تهدید به بکارگیری تسلیحات هستهای، افزایش اتهامات و عناوینی نظیر محور شرارت، پناه دادن به اعضای القاعده و نظایر آنها، شرایط تهدیدات آمریکا علیه ایران از شدت و حدّت بیشتری برخوردار شد. به ویژه پس از اشغال افغانستان و تشکیل دولت جدید در آن کشور، حجم جنگ روانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به شدّت افزایش یافته و فشارها تا حدود زیادی صورت جدیتر و عملیتری به خود گرفت.
بنابراین میتوان گفت، طی ۳۰ سال گذشته دولتهای مختلف آمریکا سیاستهای گوناگونی را از قبیل اعمال مهار دوگانه، فشار و تحریم اقتصادی و تهدید به حمله نظامی و حمایت از مخالفین جمهوری اسلامی را تجربه کردهاند ولی کمتر به نتیجه دلخواه رسیدهاند از سوی دیگر در شرایط کنونی که آمریکا دچار مشکلات اقتصادی فراوان است نمیتواند هر نوع خواستهای در قبال ایران را به مرحله اجرا بگذارد. همچنین مداخله نظامی آمریکا و نیز حمایت بی دریغ ایالات متحده از جنایات اسرائیل در فلسطین، باعث توسعه رفتارهای مقاومت گرا در منطقه و توسعه تروریسم گردیده است و موجب شده که چهره آمریکا در سطح جهان بسیار منفور و کریه جلوه کند. بنابراین محدودیتهای فوق موجب میگردد که آمریکا نتواند سیاستهای مورد علاقه خود را به مرحله اجرا درآورد.
حال با توجه به نکات فوق به نظر میرسد که اوباما تلاش خواهد کرد تا مشت بسته ایران را باز کرده و با پررنگتر کردن مشوقها مذاکره مستقیم با ایران را به صورت آشکار و یا از طریق دیپلماسی پنهان شروع نماید.
● سیاستهای آمریکا در برابر ایران
در مجموع میتوان گفت، سیاستهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در پنج محور کلیدی زیر خلاصه میشود:
۱) جلوگیری از دستیابی ایران به قابلیتها و ظرفیتهای رسیدن به سلاح هستهای در ابعاد گوناگون نرمافزاری، فنآوری و سختافزاری به گونهای که ایران از توسعه ی تأسیسات هستهای صلح آمیز خود به منظور اعتماد سازی، دست بردارد.
هدف اصلی آمریکا در این مقطع، جلوگیری از غنی سازی اورانیوم در داخل کشور میباشد. لذا شورای امنیت موضوع هستهای ایران را از روند فنی آن خارج کرده و آنرا به صورت یک پروندة سیاسی و امنیتی تبدیل کرده است.
۲) ایران نباید به قدرتی برتر از اسراییل در حوزة نظامی خاورمیانه تبدیل شود. در این رابطه، آمریکا در صدد جلوگیری از قابلیتهای موشکی ایران و محدود سازی حوزة نفوذ و قدرت آن در منطقه است.
۳) ایران باید با نظام بینالملل در مسائل منطقهای و جهانی همکاری کند. از ارکان این مسئله میتوان به مصادیق زیر اشاره کرد:
ـ همکاری با آمریکا در مبارزه با تروریسم بر اساس تعریف آمریکاییها از تروریسم.
ـ عدم کمک و همکاری با گروههایی از قبیل حزبالله و حماس، زیرا آمریکا حزبالله و حماس را جزء گروههای تروریستی تلقی مینماید.
۴) ایران باید با ارزشهای آمریکایی یعنی آزادی و دموکراسی هماهنگ باشد. مهمترین نمونه این سیاست آمریکا، هدف قرار دادن مسائل داخلی ایران در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و.... میباشد.
۵) ایران نباید به حضور نظامی آمریکا در کشورهای عراق و افغانستان و منطقه خلیج فارس اعتراض نموده و جریانات و احزاب داخلی و مردم این کشورها را علیه آن تحریک نماید.
برخی از تحلیل گران، معتقدند که سیاستهای غلط بوش رئیس جمهور نومحافظه کار آمریکا در عراق، باعث شد تا ایران به قدرتی منطقهای و تأثیرگذار در خاورمیانه تبدیل شود.
● سیاستهای اصولی ایران
از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران معتقد است که بایستی در برابر نظام سلطه جهانی ایستادگی نموده و اصول ذیل را رعایت نماید.
۱) قوی ساختن ایران در برابر نظام سلطه جهانی
۲) اجرای دیدگاههای اسلامی در کشور و نپذیرفتن افکار مغایر با اصول اسلامی
۳) قرار گرفتن در کنار مظلومین دنیا و مخالفت با ظلم جهانی
۴) مخالفت با اسرائیل به عنوان مظهر تروریسم دولتی
۵) داشتن روابط حسنه با همه کشورهای دنیا به جز رژیم اشغالگر قدس
۶) ایجاد وحدت بین مسلمانان به منظور ایجاد یک قدرت اسلامی در بین قدرتهای جهانی
با توجه به نکات فوق و سیاستهای دو کشور ایران و آمریکا، حال به تأثیر روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در آمریکا، از طریق نگاهی به سیاستهای اجرایی وی میپردازیم.
● سیاستهای اجرایی اوباما
از مجموعه سخنان و مواضع اوباما در طول تبلیغات انتخاباتی و نیز شرایط موجود آمریکا، میتوان موارد زیر را جزء سیاستهای اجرایی آمریکا در دوران دموکراتها دانست:
۱)کاهش نیروهای آمریکایی در عراق که از این طریق، نتایج زیر حاصل خواهد شد:
ـ یافتن نیروهای آزاد برای انجام عملیاتهای احتمالی آینده.
ـ دور کردن واحدهای آسیبپذیر آمریکایی از دسترس مخالفین.
ـ نشان دادن چهرة صلحطلبانه از اوباما و آمریکا.
ـ پایان دادن به جنگ عراق و تمرکز نیروها برای مقابله با تروریسم در افغانستان
ـ حفظ حضور ارتش آمریکا در پایگاههای احداث شده اختصاصی در سرزمین عراق برای مقاصد بعدی
۲) اعلام مذاکره بدون پیش شرط با ایران
اوباما در نقد رویکرد محافظه کاران در استفاده از تهدید نظامی علیه ایران، معتقد بود که درعمل تهدید نظامی از مرحله حرف به مرحله اجرا نخواهد رسید و ایران نیز با تحلیل شرایط آمریکا به ناتوانایی ایالات متحده در شروع جنگ جدیدی در خاورمیانه پی برده است. بنابراین آمریکا صرفاً هزینه نمایش جنگ طلبی خود را میپردازد. بنابراین راهکار وی افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران و به حاشیه راندن تهدید نظامی است. اوباما ضمن اعلام آمادگی احتمالی برای مذاکره مستقیم با ایران سعی خواهد کرد تا از این طریق اهداف آمریکا را تأمین نماید. بنابراین چنانچه ایران به مذاکره روی خوش نشان ندهد، آنگاه اوباما در تشکیل جبهه جدیدی علیه ایران راه چندان دشواری را در پیش ندارد. بنابراین چنانچه ایران از فرصت فوق استفاده نکند میتواند مهمترین پیامد این سیاست، خلع سلاح ایران و انداختن توپ به زمین ایران باشد.
۳) تعهد به حل مسئله تروریسم و القاعده از طریق افزایش نیروهای نظامی و تمرکز قوا در افغانستان که پیامد مهم این سیاست، اعمال فشار بر دولت افغانستان برای سهیم کردن طالبان و القاعده در حکومت افغانستان است.
۴) فعال سازی روند سازش فلسطینیان با اسراییل که پیامد مهم این سیاست، محدود ساختن حوزه عمل و نفوذ حزبالله و حماس خواهد بود.
● جمعبندی و نتیجهگیری
چالش آمریکا با ایران در سه حوزه مفهومی، میدانی و موضوعی قابل تقسیم بندی است. در حوزه مفهومی آمریکا میخواهد مانع نفوذ منطقهای ایران شده و نگران ورود تفکر انقلاب اسلامی به سرزمینهای عربی است. در حوزه میدانی آمریکا از نفوذ عملی ایران در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین نگران است و حزب الله، حماس و جریان صدر را سرشاخههای توسعه نفوذ ایران دانسته و معتقد به حذف آنها از صحنه تأثیرگذاری در این کشورهاست. در حوزه موضوعی آمریکا از قدرت یافتن ایران با توسعه فعالیتهای هستهای نگران است و تلاش دارد تا با ابزار حقوق بشر بر فضای سیاسی داخل ایران تأثیر گذاشته و در روی کار آوردن جریانات کمتر انقلابی، مؤثر باشد. بنابراین برای تحلیل وضعیت رفتار آمریکا با ایران پس از روی کار آمدن اوباما، باید به دو مسئلة اساسی ذیل توجه شود.
۱) سیاستهای پایدار آمریکا در محیط بینالمللی و در خاورمیانه
طبیعی است که کارکردهای سیاست خارجی رؤسای جمهور آمریکا نباید از چارچوب و حوزة عمل منافع ملی، ارزشهای اساسی و سیاستهای ثابت آمریکا فراتر رود. شاید اگر نگاه بدبینانه داشته باشیم، به این نتیجه برسیم که سیاستهای اوباما نیز نخواهد توانست در حل معضلات میان ایران و آمریکا گشایش مهمی ایجاد نماید. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران مسائل بین المللی، شیوه ی تعامل اوباما با ایران، سرنوشت خاوریانهای دولت آمریکا را در ۴ سال آینده رقم خواهد زد.
۲) سیاستهای اجرایی اوباما در شرایط فعلی
به نظر میرسد که برنامه اوباما در شرایط کنونی تغییر نگاه آمریکا به جهان از نگاه امنیتی به نگاه ژئوپلتیکی و اقتصادی خواهد بود. بر این اساس اوباما تلاش خواهد کرد تا به جای دکترین «جنگ پیشدستانه» از «سیاست بازدارندگی» بهره جسته و درگیریهای نظامی آمریکا در جهان را به حداقل برساند. بر همین اساس اوباما به جای عراق بر افغانستان و پاکستان تمرکز خواهد یافت تا بتواند با ریشه تروریسم برخورد نماید. از سوی دیگر یکی از محورهای سیاست آمریکا میتواند خلع سلاح هستهای بوده و از این طریق تلاش برای افزایش اعتبار آمریکا صورت خواهد گرفت. در شرایط کنونی دولت آمریکا با بحران مالی ویرانگر در اقتصاد و افزایش بیکاریها مواجه است. ولی در عین حال ایران در راهبرد آمریکا به عنوان یکی از ۱۰ چالش بزرگ این کشور، قرار دارد. از سویی دیگر مسئله ایران چالش مشترک آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه است. بنابراین مسئله چالش با آمریکا را در دو حوزه اصلی میتوان مشاهده و تحلیل کرد:
۱) رویکرد فرصت محور:
برخی معتقدند، از آنجا که اوباما اعلام کرده است که بدون پیش شرط با ایران مذاکره خواهد کرد و سیاستهای تند روانه، خشن و تنش زای دوران بوش را تغییر خواهد داد و در سخنرانی معارفه خود، هیچ بحثی از جنگ و ایجاد فشار علیه ایران نکرد و از دشمنان گذشته، حرف زد، بنابراین فرصتی برای ایران ایجاد شده است که باید از آن بیشترین استفاده را به عمل آورد. اوباما گفته است تخریب، ملاک توانمندی نیست بلکه سازندگی، ملاک توانمندی است. البته آمریکا برداشت خاص خود را از تخریب و از سازندگی دارد که طبیعتاً با تعریف ایران متفاوت و متعارض است. ولی به هر حال برای حداکثر بهره برداری از چنین شرایطی، باید سیاستی فعال و برنامه ریزی شده در دستور کار دولت ایران قرار گیرد. بر این اساس لازم است تا رفتار سیاست خارجی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی از سوی ایران مدیریت و کنترل گردد.
در این رویکرد، ایران میتواند در صورت مشاهده تغییر سیاستهای آمریکا به صورت عملی و عینی، در فرصت زمانی مناسب و با مشاوره با کارشناسان برجسته ی سیاست خارجی، برای مذاکره با رییس جمهور آمریکا اعلام آمادگی کرده و دستور کار معینی را برای این منظور تهیه نماید. این دستور کار بایستی بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت و بر مبنای ارزشهای انقلاب اسلامی و منافع حیاتی کشور تنظیم گردد. باید توجه داشت که در شرایط کنونی، آمریکا به دلیل بحران اقتصادی و زمین گیر شدن در عراق و افغانستان، در ضعف به سر برده و ایران بایستی از موضع قوت و عزت، راه جدید خود را انتخاب نماید. حاصل چنین رویکرد فعالی از سوی ایران، خلع سلاح آمریکا و افتادن توپ به زمین این کشور و از بین بردن بهانههای آمریکا و جامعة جهانی نسبت به ایران خواهد بود.
۲ ) رویکرد خطر آفرین:
از سوی دیگر نظر برخی از صاحب نظران این است که روی کار آمدن اوباما و حاکم شدن حزب دموکرات بر دولت آمریکا در دراز مدت، میتواند خطری برای ایران تلقی گردد. در صورتی که سیاستی فعال برای شرایط جدید در پیش گرفته نشود و مدیریت رفتار آمریکا از سوی ایران، در دستور کار دولت قرار نگیرد، و یا تعللی در پیشدستی ایران پدید آید، فرصت نهفته در شرایط فعلی، ممکن است به یک تهدید و یا خطر علیه ایران تبدیل گردد. از آنجا که هستهای شدن ایران برای آمریکا تا حدود زیادی غیر قابل پذیرش بوده و ایران هستهای را تهدیدی برای بقای اسرائیل تلقی مینماید بنابراین این کشور تلاش خواهد کرد تا:
الف) از هر امکانی برای متوقف کردن غنی سازی در ایران استفاده نماید و با توجه به سیاست دولت اوباما و دیپلماسی فعال وی در سطح جهان، قدرت و فرصت اجماع سازی آمریکا علیه ایران در ارتباط با مسئله هستهای احتمالاً افزایش خواهد یافت.
ب) دولت آمریکا بدون همکاری با اروپا در مورد مسئله هستهای ایران، تصمیم نمیگیرد، بنابراین میتواند افکار دولتهای اروپایی و منطقهای را علیه دولت ایران باز سازی نماید.
پ) میتواند با کمک سایر کشورها، تحریمها و فشارهای اقتصادی جدیدی علیه ایران اعمال نماید.
ت) در صورت موفقیت اقدامات فوق به طور طبیعی، تلاش برای انزوای سیاسی ایران سادهتر و توجیه پذیرتر خواهد بود.
ث ) اقدام ضربت نظامی محدود علیه برخی از مراکز هسته ای، پس از اجرای اقدامات سیاسی، توجیه پذیرتر خواهد شد.
خلاصه آنکه روی کار آمدن اوباما در کوتاه مدت میتواند برای ایران یک فرصت تلقی گردد. ولی چنانچه از این فرصت به طور مناسب بهره برداری نشده و شرایط به درستی مدیریت نشود، در دراز مدت میتواند روی کار آمدن دموکراتها با طرح مسائل جدیدی مانند حقوق بشر و... به خطر جدیدی منجر شده و یا حتی از دوران حکومت بوش نیز برای ایران نامناسبتر شود. بنابراین انتظار میرود که مسئولین کشور با بررسی تأثیرهای مثبت و منفی روی کار آمدن اوباما، با دور اندیشی، برنامههای کارآمدی در زمینه تحولات جدید آمریکا، تدوین و به اجرا در آورند.
با توجه به توضیحات فوق و از آنجا که آمریکا در نظر دارد در دوران جدید از قدرت هوشمند که ترکیبی از قدرت سخت و نرم است، استفاده نماید، به نظر میرسد که در شرایط کنونی سیاست آمریکا درباره ایران، مهار جمهوری اسلامی از طریق تعامل محدود با ایران باشد.
دکتر حسین علایی
منبع : سایت تابناک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست