جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


رسانه های گروهی و امنیت ملی


رسانه های گروهی و امنیت ملی
استانلی هافمن امنیت ملی را حمایت هر ملت از صیانت و دور نگه داشتن جامعه از حمله فیزیکی و جریان های ویران کننده بیرونی تعریف می کند ولی با تغییر تاکتیک و رویکرد امپریالسم و استعمار از شیوه های کهن مبتنی بر حمله فیزیکی و نظامی به شیوه های سلطه اقتصادی و فرهنگی، امروز آنچه امنیت کشورهای جهان سوم را از جانب قدرت های بزرگ تهدید می کند تنها حمله فیزیکی نیست بلکه در دنیای امروز همچنان که هجوم دشمنان صرفاً نظامی نیست، مقابله با دشمن یا دشمنان یا رقیبان نیز صرفاً دفاعی نظامی نیست، بلکه دفاعی فرهنگی، هویتی و توسعه یی خواهد بود به همین خاطر است که عده یی دیگر از نظریه پردازان قدرت و امنیت ملی (همچون رابرت مک نامارا) بر این باورند که در جوامع در حال مدرن، امنیت سخت افزاری نیست،گرچه ممکن است آن را در بر بگیرد. امنیت نیروی نظامی نیست - گرچه ممکن است آن را شامل شود - امنیت توسعه یی است و بدون توسعه، امنیتی وجود ندارد. مک نامارا معتقد است امنیت در گرو فکر انسان و در سایه توسعه عملی است و به خوبی می دانیم توسعه مفهومی کیفی است که از طریق فرآیند فرهنگ سازی و ایجاد هویت فرهنگی تحقق می یابد. جامعه یی که گرفتار بحران هویت و به تبع آن مشارکت است، نمی تواند به توسعه دست یابد و طبعاً از اقتدار ملی و امنیت بالایی برخوردار نخواهد بود. این همان نکته مهمی است که استراتژیست های قدرت های بزرگ به خوبی به آن پی برده اند و بر آن دست نهاده اند؛ «تشدید و یا ایجاد بحران هویت در کشورهای جهان سوم به منظور سلطه فرهنگی بر آنها».
امروزه این هدف قدرت های بزرگ با استفاده از تکنولوژی ارتباطات و رسانه های گروهی عملی می شود.
امنیت ملی مفهومی است که بدون اقتدار ملی دست یافتنی نخواهد بود. برخی از محققان مانند مورگنتا در کنار توانایی های جغرافیایی، طبیعی، نظامی و سیاسی به مشخصات جمعیتی، خصائل ملی، ارزش های مشترک ایدئولوژیک، میزان همبستگی اجتماعی، وفاق و وحدت ملی به عنوان مولفه های اقتدار ملی اشاره می کنند. در همین رابطه است که مورگنتا اقتدار سیاسی را به مناسبات روانشناختی میان قدرت و آن که قدرت بر او اعمال می شود تعریف می کند. مناسباتی که یکی می تواند از طریق نفوذ خود بر ذهن دیگری اثر گذارد. با عنایت به تعریف فوق به خوبی روشن می شود وقتی بیگانگان از طریق تکنولوژی ارتباطات قصد نفوذ بر افکار و فرهنگ ملی کشوری را دارند در واقع اقتدار و امنیت ملی آن کشور را هدف قرار داده اند و از طریق شیوه یی کاملاً نرم افزاری به همان اهدافی می رسند که در قرون گذشته با تاکتیک های نظامی حاصل می شد؛ با این تفاوت که امپریالیسم مبتنی بر میلیتاریسم به دلیل انقلابات ناسیونالیستی کشورهای جهان سوم ناپایدار و سطحی بود در حالی که امپریالیسم فرهنگی به دلیل نفوذ در ذهن، جان، اندیشه و فرهنگ مردم، عمیق و پایدار است و به همین خاطر به مراتب خطرناک تر و تهدیدآفرین تر است. با این مقدمه نقش، اهمیت و تاثیر سزایمند رسانه های گروهی در ایجاد یا تهدید امنیت ملی به خوبی روشن می شود.
● مفهوم ارتباطات
به طور کلی ارتباط را می توان به این صورت تعریف کرد؛ برقراری تفاهم و هماهنگی در بین فرستنده و گیرنده پیام. هدف از وسیله ارتباطی به طور کلی جریان انتقال و برقراری ارتباط و تعامل است. این فرآیند را در مجموع «ارتباط های جمعی» می گویند. وسیله ارتباط جمعی عبارت از آن وسیله ارتباطی است که مورد توجه جماعت کثیری است.
سه وسیله ارتباط سیاسی یعنی تلویزیون، رادیو و روزنامه (و اخیراً ماهواره و اینترنت) بیش از همه مورد توجه سیاستمداران و ارتباط گران سیاسی است. سیاستمداران از وسایل ارتباط جمعی سه بهره متفاوت می گیرند؛ نخست ارائه اطلاعات، دوم شخصیت پردازی و سوم شکل دادن به افکار عمومی و آماده کردن و جهت دادن به آن. امروزه سیاستمداران به توانایی و نقش موثر وسایل ارتباطی عمده یعنی روزنامه، رادیو، سینما، تلویزیون، ماهواره و اینترنت در زمینه اطلاعات، شخصیت پردازی و چهره سازی و جهت دهی به افکار عمومی آگاهی یافته اند و لذا اولین هدف سیاستمداران، کنترل و دسترسی به این ابزار به ویژه رادیو و تلویزیون است. روزنامه ها با ارائه اخبار و تفاسیر، طرح دیدگاه ها، نقد مسائل جامعه و انتقاد از عملکرد دولت، مطلع ساختن حکومت و نمایندگان از نظرات و خواست های مردم و منعکس کردن پاسخ ها و نظرات حکومت، می توانند در ایجاد فرهنگ مشارکتی و باز کردن فضای سیاسی مناسب برای پیشرفت جامعه، نقش مهمی را ایفا کنند. اهمیت رادیو در کسب و حفظ قدرت سیاسی یا در تضعیف حکومت ها در دوره معاصر، فوق العاده افزایش یافته است. برای نمونه می توان به نقش رادیوهای آزاد در شوروی سابق اشاره کرد که بسیاری از صاحب نظران، نقش این رادیوها را یکی از عوامل مهم فروپاشی شوروی دانسته اند. در انقلاب ها و کودتاها نیز یکی از زمینه های مبارزه، نبرد بر سر تسلط بر وسایل ارتباط جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون است. دریافت پیام رادیویی یا تلویزیونی نیازی به داشتن سواد ندارد و همه جوامع و اقشار اعم از بی سواد و با سواد مخاطب آن هستند. اگرچه رادیو در حال حاضر فراگیرترین وسیله ارتباط جمعی در جهان است ولی روز به روز بر اهمیت و جاذبه تلویزیون در ارتباطات افزوده می شود. تلویزیون از امتیازات رادیو و سینما هر دو برخوردار است و راحت تر به حوزه زندگی خصوصی افراد وارد می شود. امروزه اکثر سیاستمداران جهان یکی از راه های موفقیت در سیاست را در تلویزیون جست وجو می کنند و تلاش می کنند که از طریق آن، پیام و تبلیغ سیاسی خود را ارائه کنند. تلویزیون در کسب و حفظ قدرت سیاسی و ایجاد رابطه بین حکومت و مردم و نیز تاثیرگذاری بر افکار عمومی، نقش تعیین کننده یی دارد. از این نظر جایگاه خبری تلویزیون بسیار با اهمیت تلقی می شود. نهایت آنکه تلویزیون و ماهواره و اخیراً اینترنت به عنوان یکی از ابزارهای اصلی «نفوذ در افکار عمومی» مورد شناسایی قرار گرفته و توسط دولت ها یا بخش خصوصی در جهت اهداف مورد نظر به کار برده می شود. تلویزیون و ماهواره وسیله هایی حائز اهمیت در شکل دادن به افکار عمومی در رابطه با سیاست داخلی و خارجی هستند.
● تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا)
واژه تبلیغات سیاسی یا پروپاگاندا از ریشه پروپاگاره به معنی نشا کردن، منتشر ساختن، برانگیختن یا به حرکت واداشتن اندیشه خاصی است. هدف از تبلیغ سیاسی می تواند تحت تاثیر قرار دادن افراد برای پذیرش نگرش های خاص باشد. البته گوبلز تنها هدف تبلیغ را غلبه بر توده ها می دانست، ولی به طور کلی، هدف تبلیغات سیاسی، تغییر در نحوه ادراک و قضاوت های ارزشی مردم است تا براساس آن، رفتارهایی را از خود بروز دهند. بنابراین تبلیغات سیاسی موجب گردآوری آرا، عضویت در احزاب و گرویدن به گروه های سیاسی می شود. با توجه به اهمیت تبلیغات است که امروزه سخن از قدرت هایی می رود که رهبری مغزها را در اختیار دارند؛ این قدرت ها حکومت ها نیستند، بلکه کنترل کنندگان اطلاعات و ابزار اطلاعاتی هستند.
● ارتباطات سیاسی
با پیچیده تر شدن جوامع، اهمیت ارتباط از جنبه سیاسی هر روز افزون تر می شود تا حدی که باید گفت در شرایط کنونی، ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهره گیری از وسایل ارتباطی و رسانه های گروهی، نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن به جامعه و مشارکت دادن مردم در زندگی سیاسی نخواهند بود. مشارکت در زندگی سیاسی (از جمله عضویت در احزاب، انتخابات و ایجاد ارتباط متقابل با سیاستمداران) ایجاب می کند که مردم به رسانه های گروهی دسترسی داشته باشند. در ارتباط سیاسی، ارتباط گران تلاش می کنند با بهره گیری از وسایل گوناگون ارتباطی و کاربرد تکنیک ها و به اتکای قوانین مربوطه، بر مخاطبان تاثیر گذاشته آنان را با برنامه ها و افکار خود هماهنگ ساخته و با جلب افکار و آرای عمومی، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و قدرت خود را گسترش دهند.
ایجاد نظم در جامعه، فراهم آوردن اطلاعات در زمینه قوانین زندگی سیاسی و ارائه آن به مردم، تعیین چگونگی و چرایی رفتار مردم در حمایت از نظام و حاکمیت و متقابلاً خواست ها و نظرات مردم و چگونگی پاسخ حکومت به آن، ایجاد وفاق ملی و گفت وگو میان مردم، روشنفکران و حکومت، همگی از طریق ارتباطات سیاسی صورت می پذیرد. رسانه های اطلاعاتی و خبری، واسطه اصلی میان سیاستگذاران و مردم هستند. آنها مردم را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و تکنیک های جدید را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانه های گروهی این است که ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته یی پدید آید و به گسترش توسعه ملی سرعت بخشد. در این راستا دو وظیفه مهم برای رسانه های گروهی قابل طرح خواهد بود؛
۱) متحد ساختن مردم یک کشور
۲) تشویق آنان به مشارکت در توسعه ملی.
ایجاد مشارکت و تبادل افکار میان مردم یک جامعه با فرهنگ های متفاوت توسط رسانه ها می تواند با شیوه های غیرسیاسی موجب وحدت ملی شود. ضمناً رسانه ها به ظهور آن دسته از رهبران سیاسی که به ارزش های اجتماعی مخالف تغییر، حمله می کنند، کمک می کنند و از این طریق، احتمالاً در آینده توجه مردم را به خود جلب می کنند. به عبارت دیگر رسانه های گروهی به پیدایش رهبران جدیدی کمک می کنند که مساله می آفرینند و از نظر ایدئولوژیک متصدی توسعه ملی می شوند.
یکی از وظایف رسانه ها این است که بتوانند تمام نظام اجرایی را نقد کنند، زیرا انتقاد با هدف رفع خطا و اجرای درست امور، سازنده است. نقش رسانه ها در هدایت افکار عمومی، بر ساختن فرهنگ مردمی، پرورش شهروندانی نقاد و ایجاد همبستگی اجتماعی در جامعه یی باز و کثرت گرا بسیار بااهمیت است. جامعه پذیری سیاسی و تحت تاثیر قرار گرفتن مردم جامعه نسبت به ارزش های نظام برای اداره موثر آن، ضرورتی انکارناپذیر است. از طرف دیگر، نظام سیاسی باید موجبات پذیرش نقش از سوی مردم را فراهم سازد. باید طریقی را برگزید که گرایش ها و منافع گوناگون افراد و گروه ها از طریق تشکل های حزبی، گروه های ذی نفوذ و امثال آن، بیان و ارضا شود و بدینسان ارتباطات سیاسی زمینه ساز فعالیت و مشارکت سیاسی افراد جامعه شود، پس رواج نوعی فرهنگ سیاسی که به آن «فرهنگ مشارکتی» می گویند ضروری است. در این فرهنگ، افراد به صورت مثبت نسبت به بیشتر جنبه های نظام سیاسی برخورد می کنند. نقش ارتباطات سیاسی در ایجاد چنین فرهنگی بسیار قاطع و اساسی است.از سوی دیگر پیشرفت ارتباطات بین المللی به وابستگی متقابل دولت ها دامن زده است. البته در این پدیدار، شاهد یک ناسازه هستیم؛ به این معنی که از یک سو استقلال ملی بدون کنترل بر ارتباطات معنی خود را از دست می دهد، اما از سوی دیگر نظام جدید ارتباطی، امکان کنترل و سانسور اطلاعات را از دولت ها سلب می کند.برای عبور از این تناقض می توان به این دیدگاه رسید که هرچه مردم با رسانه ها بیشتر پیوند داشته باشند و هرچه نظرات مردم در رسانه ها بیشتر منعکس شود، مشارکت مردم نیز بیشتر خواهد شد.
● رسانه ها و افکار عمومی
افکار عمومی عبارت از مجموعه گرایش های ذهنی افراد یک واحد اجتماعی نسبت به موضوعات مطروحه است. بهترین نوع افکار عمومی را افکار عمومی صمیمی و دیرپا دانسته اند زیرا از تعادل، ثبات و دوام بیشتری برخوردار است. افکار عمومی زیربنای تبلیغات به شمار می رود. به بیان دیگر همه سعی و تلاش تبلیغات اعم از سیاسی، تجاری یا فرهنگی در جذب یا هم سویی افکار عمومی است. امروزه در اغلب کشورها افکار عمومی یک قدرت واقعی است و اهمیت آن بستگی به رشد سیاسی مردم دارد و دولت و مسوولان کشور (حتی در نظام های سیاسی خودکامه و استبدادی) ناچارند به آن توجه کنند. موثرترین نوع تبلیغ، فرآیندی است که مردم را بی اراده وادار به دیدن و شنیدن کند، به عبارتی اراده تفکر را از آنها سلب کند. در این میان تبلیغات دیداری - شنیداری یعنی همان استفاده از رادیو و تلویزیون، موثرترین نقش را بازی می کند. تردیدی نیست که رسانه ها نقش زیادی در شکل دهی افکار عمومی دارند، با این حال از آنجا که افکار عمومی در پاره یی موارد بازتاب خواست های بی آلایش فطرت انسانی هستند، چه بسا شاهد پدیده های معکوس هستیم. بدین معنی که افکار عمومی درست نقطه مقابل رویه رسانه های گروهی رفتار می کنند و آنها را تحت تاثیر خود ناگزیر به اصلاح روش می سازند. این پدیده را ما در جریان انقلاب اسلامی شاهد بودیم. بنابراین نباید نسبت به کارکرد رسانه ها در افکار عمومی، به صورت یک سویه قضاوت کرد. در دوران فعلی، رابطه تنگاتنگی را می توان میان تبلیغات سیاسی، آگهی های تجاری، اخبار و حتی آموزش و پرورش مشاهده کرد. بسیاری از اقتصاددانان، جامعه شناسان یا فلاسفه، خصوصاً در جوامع غربی بر نقش فزاینده تلویزیون در عملکرد دموکراسی های جدید تاکید کرده اند. رسانه ها همچنین با نمایش زندگی عده یی از شخصیت های فرهنگی به شهروندان منزوی، آنها را در زندگی جمعی تازه یی مشارکت می دهند. هنرمندان و سیاستمداران به تدریج چهره های آشنا می گردند و موضوع گفت وگو واقع می شوند. افراد با سیاستمداران نظرات و هویت مشترکی پیدا می کنند و علاقه یا نفرت مشترک خود را نسبت به سیاستمداران خاصی کشف کرده و این خود باعث تقویت انسجام گروهی در آنها می شود. سریال های تلویزیونی نیز همین نقش را ایفا می کنند. آنها درواقع الگوهای رفتاری عرضه می کنند. امروزه حکومت و دولت، موضوع افکار عمومی شده است و صاحبان قدرت در معرض داوری همگان قرار گرفته اند. صاحبان نفوذ دیگر نمی توانند قدرت را به دست بگیرند یا آن را حفظ کنند، مگر با موافقت ضمنی یا آشکار نیروی ناپیدایی به نام افکار عمومی. درست در همین نقطه، نقش رسانه ها، بارز می شود؛ رسانه های همگانی در زمره عوامل اساسی شکل دادن افکار عمومی در جهان امروز هستند، یعنی رسانه های عمومی می توانند به جای ارتقای سطح آگاهی و فرهنگ، به تحمیق مردم دست یازند و رهبران و مدیران لایق را نالایق و برعکس مقامات نالایق را توانا نشان دهند.
متن حاضر بخشی از مقاله دکتر حسن روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است که در آخرین شماره نشریه آن مرکز به چاپ رسیده است.
حسن روحانی
منبع : روزنامه اعتماد