چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

او همه جا بود


او همه جا بود
گفت وگوی طولانی با زكریا حمزه ملقب به ابویحیی تبدیل به مروری بسیار خواندنی از یك راوی نزدیك به امام موسی صدر شد. در این روایت دست اوّل كه تقریباً تمامی دوران زندگی امام را دربرمی گیرد تصویری دقیق از وضعیت منطقه، روابط كشورهای اسلامی، كوشش های امام موسی برای رهایی جنوب لبنان و روابط او با انقلاب ایران به دست داده شده است.ابو یحیی عضو كادر مركزی حزب الله بود كه پنج ماه پیش درگذشت.
●اولین فعالیت های امام صدر در لبنان چگونه شروع شد . خودتان از چه زمانی با ایشان آشنا شدید؟
امام موسی صدر در سال ۱۹۵۹ میلادی به دعوت مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین به لبنان آمد. اولین مرحله حضور ایشان در لبنان از اینجا آغاز شد. در این مرحله ما به طور حضوری ایشان را نمی شناختیم. فقط اخبار فعالیت های ایشان را می شنیدیم. این مرحله از زمان ورود ایشان به صور در سال ۱۹۵۹ میلادی آغاز، و تا حدود سال ۱۹۶۶ ادامه داشت. همانطوریكه گفتم، در این مرحله از نزدیك با امام صدر ارتباط نداشتیم. اما بواسطه صحبت های مردم، اخبار مربوط به ایشان را می شنیدیم. امام در جنوب برنامه هایی داشتند كه بی سابقه بود. این برنامه ها باعث شده بودند تا همه در مورد ایشان سخن بگویند. ما این اخبار را می شنیدیم و به دیدار ایشان مشتاق می شدیم. هرچند تا آن تاریخ ایشان را زیارت نكرده بودیم. من و برخی دوستان، یك گروه كوچك ده دوازده نفره تشكیل داده بودیم كه در زمینه های اسلامی فعالیت می كرد. در چارچوب این گروه، اخبار مربوط به فعالیت های امام را نیز دنبال می كردیم. یكی از افراد این گروه برادر ابوهشام بود. برخی از این برادران نیز به شهادت رسیده و امروز در میان ما نیستند.
امام صدر در این مرحله كارهای مهمی را انجام دادند. اولین كار ایشان تغییر وضع اجتماعی شهر صور و مناطق اطراف آن بود. بعد از آن دامنه فعالیت خود را گسترش داده و به تدریس در مدارس پرداختند. یكی از این مدارس، كلیه عاملیه در بیروت بود. همزمان با آن به ایراد سخنرانی و برگزاری سمینارهای خاص فكری پرداختند. موضوع این سخنرانی ها اسلام قرآنی بود. تعبیر خود ایشان اینگونه بود: اسلام قرآنی، آنطوریكه موسی صدر می فهمد!
این تعبیر در واقع از خود ایشان بود. امام صدر از هر فرصتی استفاده می كردند تا اذهان مردم و خصوصا نسل جوان را روشن كنند. در اغلب مجالس حاضر شده و به ایراد سخن می پرداختند. حتی در مجالس مربوط به طوائف دیگر! سمینارها و سخنرانی های مهم و متعددی طی این مرحله توسط ایشان ایراد گردید. تا آنجائیكه اطلاع دارم، مهمترین این سمینارها در الندوه اللبنانیه و تحت عنوان اسلام و فرهنگ قرن بیستم ایراد گردید. بهر حال حوزه فعالیت ایشان با سرعت زیادی گسترش یافت.
بنابراین چنان كه اشاره كردم، امام از شهر صور آغاز نمود. اولین فعالیت ایشان احیاء شعائر اسلامی بود. در قدم اول به شكلی مبتكرانه، برنامه های مربوط به شب های ماه رمضان را دگرگون نمود. این برنامه ها صرفاً دعا و ادعیه نبودند. از جاذبه و محتوی زیادی برخوردار بودند. همزمان با آن به مناطق داخل و خارج شهر صور نیز سركشی می كرد. اینها اولین فعالیت های امام در محیطی بود كه به عنوان عالمِ اول شهر، مستقیماً در آن مسؤلیت داشتند.
مدت كمی بعد حوزه فعالیت امام صدر گسترش یافت و ایشان به درمان پدیده فقر و تكدی در سطح شهر صور پرداخت. امام پدیده تكدی را بطور كلی از سطح این شهر بر انداخت. متكدیان زیادی در سطح كوچه و خیابان بودند كه آنها را جمع، و با استفاده از صدقات مردم برایشان مقرری تعیین نمود. او اعتقاد داشت كه تكدی شایسته شیعه نبوده و اینگونه ظواهر زشت، می باید هرچه سریعتر از مناطق شیعه نشین پاك شوند.
بعد از ریشه كنی پدیده تكدی در شهر صور، دامنه فعالیت امام گشترش بیشتری یافت و این بار كل منطقه جنوب لبنان را شامل گردید. هدف امام عمران، آبادانی و ایجاد توسعه در منطقه جنوب بود. به همین جهت جمعیت خیریه بر و احسان را تقویت و راه اندازی نمود. ما اخبار این فعالیت ها را می شنیدیم و مرتباً در جریان آنها قرار داشتیم. امام صدر مؤسسات فرهنگی و اجتماعی متعددی را بنام جمعیت خیریه بر و احسان تأسیس نمود. یكی از این مؤسسات هنرستان فنی جبل عامل است. یكی دیگر حوزه معهد الدراسات الاسلامیه است. این مؤسسات، فعالیت جمعیت خیریه مزبور را از حالت سنتی و رایج خود درآوردند. امام صدر جمعیت خیریه بر و احسان را در زمینه های فرهنگی و اجتماعی بسیار فعال نمود.
در میان طائفه شیعه هم رهبران سیاسی با ایشان مخالف بودند و هم برخی از روحانیون سنتی یعنی دقیقا از زمانی كه ایشان به فكر پی ریزی تشكیلاتی قوی و منسجم برای ساماندهی امور شیعیان افتاد موج مخالفت ها ودشمنی ها آغاز گردید
●امام صدر از چه زمانی در صدد تأسیس مجلس اعلای اسلامی بر آمد؟
در اواخر مرحله اول بود كه امام صدر به فكر گسترش بیش از پیش برنامه ها، و ایجاد تشكیلاتی مادر، برای در برگرفتن همه فعالیت ها افتاد. ایشان بدین نتیجه رسیده بود كه فعالیت فردی هر قدر هم مؤثر باشد، باز حوزه تأثیری محدود دارد! بنابراین می بایست تشكیلاتی مناسب برپا نمود! از اینجا بود كه ایده تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه در ذهن ایشان شكل گرفت. در سال ۱۹۶۶ میلادی بود كه به طور جدی برای تأسیس آن كمر همت بستند. مجلس اعلای اسلامی شیعه اولین مؤسسه رسمی شیعه در جهان است. انقلاب اسلامی ایران هنوز پیروز نشده بود و بنابراین از جمهوری خبری نبود.
همزمان با فعالیت برای تشكیل مجلس، به طور جدی در صدد آموزش و آماده سازی مردم جنوب برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی برآمد. این اقدامات مقارن جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل و ماه های بعد از آن بودند. امام صدر از سال ۱۹۶۷ میلادی به بعد، به طور جدی در صدد عملی ساختن اندیشه مقابله با اسرائیل برآمد. البته در مقام نظر، این اندیشه از سال های پیش از آن نیز وجود داشته است. تا آنجائیكه به خاطر دارم، امام خمینی از سال ۱۹۴۸، یعنی بدنبال تأسیس دولت صهیونیستی، این اندیشه را مطرح كرده بودند. طبیعتاً امام موسی صدر نیز از پیروان همان مكتب بود. منتها در مقام عمل، این امام صدر بود كه از سال ۱۹۶۷ به بعد، به طور جدی در صدد عملی كردن آن برآمد! او در پی آن بود كه بتواند از پایگاه لبنان با اسرائیل مقابله كند. بنابراین همانطوریكه گفته شد، امام صدر همزمان با برنامه ریزی برای تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه، به این فكر نیز افتاد كه مردم را برای مقابله با رژیم صهیونیستی آماده كند. از اینجا به بعد مرحله دوم حضور امام صدر در لبنان آغاز گردید. در این مرحله بود كه با ایشان تماس گرفتیم و رابطه ای نزدیك و دوستانه میان ما بوجود آمد!
از طرفی در همین زمان بود كه مخالفین و دشمنان امام به حركت درآمدند. یعنی وقتی كه دایره فعالیت ایشان گسترش یافت، دشمنان نیز به تكاپو افتادند! …
●مخالفین امام صدر چه كسانی بودند؟ آیا از طوائف دیگر بودند یا از میان خود طائفه شیعه؟
مخالفین هم از طوائف دیگر بودند و هم از خود طائفه شیعه! در میان طائفه شیعه، مشخصاً هم زعامات سیاسی با ایشان مخالف بودند و هم برخی از روحانیون سنتی! یعنی دقیقاً از زمانیكه ایشان به فكر پی ریزی تشكیلاتی قوی و منسجم برای ساماندهی امور شیعیان افتاد، موج مخالفت ها و دشمنی ها آغاز گردید. در رأس این مخالفین، زعماء سیاسی طائفه شیعه و برخی طوائف دیگر، و همچنین برخی از معممین سنتی و تقلیدی بودند! فشارها از همه طرف برایشان وارد می آمد و روز به روز بر شدت آنها افزوده می شد.
فشارها در اواسط سال ۱۹۶۶ میلادی به اوج رسید. گروهی از خانواده آل محفوظ، كه در شهر صور ساكن بودند، به شخصیت روحانی و اخلاقی ایشان تعرض كردند. این واقعه یكی از مصادیق این آیه شریفه بود كه و عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم ! جریانات آن روز را همه مردم به یاد دارند. آن روز همه می دانستند كه سیاسیون، دشمنان امام، و درصددند تا ایشان را نابود كنند. مردم با فطرت خود دریافته بودند كه این انسان با دیگران فرق دارد! آنها با تمام وجود حس كرده بودند كه كردار این مرد با كردار همه سیاسیون و معممین فرق دارد. به همین جهت به شكلی غیر منتظره و بی سابقه به حمایت از او قیام كردند. از منتهی الیه شمال هرمل تا اقسی نقاط جنوب جبل عامل، همه به حركت درآمدند! ما هم از منطقه بعلبك به راه افتادیم. از همین روز بود كه مستقیماً با امام صدر مرتبط شدیم. كاروانی متشكل از ۱۵۰ عدد اتومبیل را از بعلبك به طرف صور راه انداختیم. در صور با امام صدر ملاقات كردیم. تصور می كنم كه محل اجتماع در باشگاه امام صادق (ع) بود. سخنرانی های متعددی در آنجا ایراد گردید. یك روحیه حماسی و سلحشوری خاصی در همه پدید آمده بود. البته مردم بعلبك در لبنان به این روحیه شهرت دارند. روحیه ای كه هر وقت از اعتدال خارج گردید، مشكلاتی نیز به بار آورده است! از جمله در همین مجلس قرار گذاشته شد كه اهالی بعلبك به حركت درآیند و منازل خانواده آل محفوظ را در شهر صور به آتش بكشانند. برای اینكه این ها به ساحت امام جسارت كرده بودند. اتفاقاً من هم یكی از سخنرانان آن روز بودم. اهالی بعلبك را تشویق كردم تا از باشگاه امام صادق خارج شده و منازل آل محفوظ را به آتش بكشانند. البته مخاطبین ما تنها اهالی بعلبك بودند. قصد داشتیم اهالی صور را از صحنه درگیری دور نگه داریم تا دچار مشكلات بعدی نشوند. بخصوص مراقب بودیم كه مسائلی نظیر اختلافات شیعه و سنی بوجود نیاید. چرا كه آل محفوظ از خانواده های اهل سنت شهر صور بودند. البته آنها به اسم اهل سنت دست به این توطئه نزده بودند. بهر حال بدون توجه به عواقب این اقدام، در حال خروج از باشگاه بودیم كه ناگهان امام صدر بلند شدند و پشت میكروفون قرار گرفتند. باز تأكید می كنم كه ما انصافاً همه جوانب را بررسی نكرده بودیم. تنها موضوعی كه به آن فكر می كردیم، جسارت سیاسیون به عمامه پیامبر اكرم (ص) بود. بهر حال امام صدر در جایگاه قرار گرفتند و خیلی سریع اوضاع را آرام كردند. ابتدا مردم را به حال طبیعی خود باز گرداندند. سپس شبه برنامه ای را برای حركت آینده شیعه ترسیم كردند كه بسیار كاراتر و مؤثرتر از برنامه ما، یعنی آتش زدن خانه دشمن و درگیری فیزیكی با آنان بود. اینگونه بود كه اوضاع آرام و از بروز یك فتنه قطعی جلوگیری گردید.
همان روز از امام صدر درخواست كردیم تا كل لبنان، خصوصاً مناطق شیعه نشین آنرا تحت پوشش قرار دهد. همینطور هم شد. با تحرك امام بین مناطق شیعه نشین لبنان، بقاع و جنوب، و بعلبك و جبل عامل به یكدیگر متصل شدند. این یك واقعیت معروف و تاریخی است كه هرگاه بعلبك و جبل عامل به هم متصل شوند، قدرت شیعه افزایش و نتیجتاً بسیاری از معادلات منطقه تغییر می یابند! این قضیه ریشه ای تاریخی دارد كه به دوران امیر فخرالدین المعنی بر می گردد. در آن دوران خاندان آل حرفوش در منطقه بعلبك و هرمل، و خانواده های مهمی چون آل صعبی، آل نكاد و … در منطقه جبل عامل زندگی می كردند. این خانواده های بزرگ بر آن بودند تا رابطه ای نزدیك با یكدیگر، و نتیجتاً بین بعلبك و جبل عامل بر قرار كنند. فرآیند نزدیكی شروع شده بود و تدریجاً پیش می رفت. خانواده آل حرفوش مناطق تحت سیطره خود را گسترش دادند و به مشغره رسیدند. آرزوی آنها این بود كه به جزین برسند و بدین ترتیب مناطق بعلبك و هرمل را از طریق مشغره، جزین و سپس مرجعیون و نبطیه به جبل عامل متصل كنند. در اینجا بود كه امیر فخرالدین وارد عمل گردید. درتاریخ لبنان از فخرالدین به عنوان یك قهرمان یاد می كنند! در حالی كه او یك خائن است! این پیشینه تاریخی را از این جهت بیان میكنم تا به اهمیت اقدامات امام صدر بهتر پی برید. امیر فخرالدین با مصطفی پاشا والی ترك تبار شام تماس گرفت. آن نامه معروف را به او نوشت و هشدار داد كه این "مطاوله" می خواهند بعلبك و هرمل را به جبل عامل متصل كنند! و اگر چنین كنند، خطری بزرگ امارت من و دولت عثمانی را تهدید خواهد نمود! اینگونه بود كه قوای مصطفی پاشا و امیر فخرالدین به راه افتادند و شیعیان را قتل عام كردند. ابتدا شهرهای قبل الیاس، جزین و مشغره را به آتش كشیدند. بعد به بعلبك رسیدند و تمامی آنجا را به آتش كشیدند. تنها هدف آنها آن بود كه از اتصال بعلبك و جبل عامل جلوگیری كنند! امام موسی صدر نیز در این فكر بود كه بعلبك را به جبل عامل پیوند دهد. درست همانطوریكه آرزو داشت، لبنان را به تهران، و حتی منطقه زهران در ساحل خلیج (فارس) پیوند دهد.●پس آن خیزش مردمی كه به دنبال واقعه شهر صور پیش آمد، فرصتی فراهم آورد تا امام صدر بتوانند ایده تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه را قدرتمندانه مطرح كنند؟
دقیقاً همینطور است! بعد از این خیزش مردمی بود كه حركت امام صدر حسابی اوج گرفت. ایشان طی یك مصاحبه مطبوعاتی، خواسته شیعیان مبنی بر ضرورت تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه را رسماً اعلان نمود. و البته همانطوریكه اشاره كردم، همزمان با آن به طور جدی و عملی به فكر افتاد تا نیرویی نظامی برای شیعیان فراهم آورد!
در همین مقطع با ایشان مرتبط شدیم و خود را به عنوان یك مجموعه در اختیار ایشان قرار دادیم. ما مجموعه متدینی بودیم كه در همه مناطق فعالیت می كرد.
●همكاری های نظامی خود را با امام صدر از چه زمانی آغاز كردید؟
در سال ۱۹۷۰ بود كه تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان ابعاد بسیار وسیعی یافت! ما نیز از همین زمان همكاری جدی و عملی خود را در زمینه های نظامی با امام صدر آغاز كردیم. این در زمانی بود كه مجلس اعلای اسلامی شیعه تأسیس، و امام صدر نیز به ریاست آن انتخاب شده بود. اجازه دهید تا قبل از اینكه وارد این بحث شوم، خاطره زیبایی را تعریف كنم! البته این خاطره به سؤال قبل بر می گردد!در همان روزهای اول تأسیس مجلس، شارل حلو رئیس جمهور وقت لبنان برای تبریك گویی به دیدار امام آمد. ما در آن جلسه حضور داشتیم و كنار امام نشسته بودیم. یادم هست كه امام در بخشی از سخنان خود به رئیس جمهور پیشنهاد نمود، تا كل لبنان به صورت یك حوزه انتخابی واحد در آید. شارل حلو یك مسیحی فرانكوفون معروف و شناخته شده بود. افكار و گرایش هایش كاملاً فرانسوی بودند. او در جواب امام لبخندی زد و گفت: حضرت امام! گویا شما در نظر دارید از همین حالا حكومت لبنان را در دست بگیرید!
برای اینكه او می دانست كه اگر لبنان به صورت یك حوزه انتخابی واحد درآمده و مردم مستقیماً رأی دهند، امام بدون تردید پیروز خواهد شد! …
و اما فعالیت های نظامی! همانطوریكه اشاره شد، در سال ۱۹۷۰ میلادی تجاوزات اسرائیلی وسعت یافتند. از اینجا به بعد بود كه دوران آموزش و عملیات نظامی، كم كم شروع گردید. امام به طور جدی به فكر تشكیل نیرویی نظامی افتادند تا با تجاوزات اسرائیل مقابله كنند. البته ابتدئاً از دولت خواستند تا از جنوب دفاع كند، در آنجا پناهگاه بسازد و وسایل مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل را فراهم نماید. در این راه تلاش های بسیاری كردند. این در زمانی بود كه سلیمان فرنجیه ریاست جمهوری لبنان را به دست گرفته بود. اما سلیمان فرنجیه از همان ابتدا، بنای مخالفت با امام صدر را گذاشته بود. او با امام دشمنی داشت. به هیچ وجه حاضر نبود با امام كنار آید! با این وجود و به خاطر اتمام حجت هم كه شده، امام طرح ها و پیشنهادات خود را مجدانه مطرح كردند. ایشان می خواستند جنوب را برای مقاومت آماده كنند. می خواستند جنوب به نیرویی مقاوم در برابر اسرائیل بدل شود. امام صدر در این باب كلام و سخنان زیادی دارند. اما دولت با هیچ یك از طرح ها و پیشنهادات ایشان موافقت نكرد. به همین جهت بود كه امام مبارزه منفی خود را شروع كردند. اول مردم را به یك اعتصاب عمومی فرا خواندند. تمام لبنان به این دعوت پاسخ مثبت داد. در نتیجه این اعتصاب، دولت ناچار از تأسیس مجلس جنوب گردید. در همان سال بسیاری از روستاهای جنوب در اثر حملات اسرائیل آسیب دیدند. روستایی كه بیشترین خسارات را متحمل گردید، روستای مجدل زون بود. اسرائیلی ها وارد آن روستا شدند و ۱۲ واحد از منازل آن را منفجر كردند. متعاقب این حادثه امام موسی صدر از دولت درخواست نمود، تا به مسؤلیت خود در قبال جنوب عمل كند. اما دولت وقعی ننهاد. اینجا بود كه امام تصمیم گرفت، مردم جنوب و بقاع را برای مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل بسیج كند. به یاد دارم كه به مجدل زون رفتیم. مردم در وسط روستا جمع جمع شدند. هزاران نفر آمده بودند! صدها نفر نبودند! هزاران تن از جبل عامل، بعلبك و هرمل آمده بودند. امام موسی صدر در كنار خانه های تخریب شده ایستاد و یكی از سخنرانی های تاریخی خود را ایراد نمود. دقیقاً یادم هست كه آن روز، ولادت یا وفات حضرت فاطمه زهرا (ع) بود!
●آیا این مراسم همان تظاهرات معروف صور نبود؟
خیر! تظاهرات صور غیر از این است. واقعه ای كه تعریف می كنم در سال ۱۹۷۰ اتفاق افتاد. تظاهرات صور به سال ۱۹۷۴مربوط می شود. همانطوریكه گفتم، تجمع مردم در مجدل زون با یك مناسبت دینی تقارن داشت. اصولاً امام صدر بر روی مناسبت های دینی تأكید فراوانی داشت.
بهر حال امام به طور جدی و عملی به فكر افتاد تا دولت را برای اجباری كردن سربازی، احداث پناهگاه و تمامی اقدامات لازم جهت مقابله با اسرائیل، تحت فشار قرار دهد. ایشان می خواست نیرویی مؤثر برای مقاومت در برابر اسرائیل پدید آورد. اما از دولت هیچ جوابی نشنید. بالعكس با برخوردهای منفی آن مواجه شد. دولت نه تنها به حمایت از جنوب، جبل عامل و ایجاد یك نیروی مقاوم در برابر اسرائیل بر نخاست، بلكه در مقابل واكنش منفی نشان داد. سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ به همین منوال، با فشارها و هشدارهای امام سپری شدند.
در سال ۱۹۷۳ بود كه آموزش نظامی جوانان شیعه را آغاز كردیم. هیچ كس از قضیه خبر نداشت. در روستایی بنام یمونه ، كه در میان كوه های سر به فلك كشیده و دور دست بقاع واقع شده بود، دوره های آموزش نظامی سری خود را برپا كردیم. مدیریت این دوره ها با دكتر مصطفی چمران (ره) بود. در سال ۱۹۷۴ نیز دوره هایی را در روستای یمونه برگزار كردیم. برگزاری این دوره ها، به هیچ وجه با حوادث بعدی لبنان ارتباط نداشت! تنها هدف آن بود كه مجموعه هایی از جوانان، برای مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل آماده شوند. آنطوریكه خود امام به ما گفت، قرار بر آن بود تا بعدها وجود این مجموعه ها علنی شود. من از همان زمان، مسؤلیت امور لجستیك و تجهیز این مجموعه ها را بر عهده گرفتم. البته یكی از برادران بنام استاد محمد شرایف، كه خود از اهالی روستای یمونه بود، ما را در این امر یاری می كرد. او لیسانس فیزیك داشت و در دبیرستان یمونه تدریس می كرد. یمونه روستایی بود كه در میان كوه ها قرار داشت. هیچ كس از فعل و انفعالات داخل آن مطلع نمی شد. استدلال امام موسی صدر آن بود كه دولت در حق جبل عامل اهمال، و آن را فراموش كرده است. می گفتند دولت آمادگی مقابله با تجاوزات اسرائیل را ندارد! بنابراین بر خود ماست كه به مقابله با آن اقدام كنیم. امام می گفتند كه باید مردم را آموزش دهیم، مسلح و آماده كنیم تا در برابر اسرائیل مقاومت كنند. بهر حال این دوره ها در سالهای ۴-۱۹۷۳ برگزار شدند. همانطوریكه اشاره كردم، تمامی این برنامه ها سری بودند.
بالأخره سال ۱۹۷۵ فرا رسید. در این سال دائره فعالیت را وسیع تر كردیم. یك سلسله پادگان آموزشی در سلسله كوه های شرق لبنان و در مجاورت مرز سوریه احداث كردیم. محل تمركز ما در منطقه ای بنام عین البنیه بود. اولین پادگان نظامی و آموزشی ما در این منطقه احداث گردید. این منطقه در منتهی الیه جنوب شرقی بقاع قرار گرفته است. برنامه های جدید نیز اگر چه غیرعلنی بودند، اما آن حالت كاملاً سری گذشته را نیز دیگر نداشتند. تعداد اندكی از بزرگان و شخصیت ها مطلع شده بودند. همانطوریكه گفتم، هدف اصلی آن بود كه برای مقابله با اسرائیل آماده شویم. برنامه ها بر همین منوال ادامه داشتند تا این كه در ماه ششم سال ۱۹۷۵، حادثه دردناكی در یكی از دوره های آموزشی به وقوع پیوست. مین ضد تانكی منفجر گردید كه در اثر آن ۲۸ نفر شهید و ۴۵ نفر مجروح شدند. اینجا بود كه امام صدر ناچار گردید تا ولادت جناح نظامی حركت المحرومین، یعنی امل را اعلان كند.
●آیا این فعالیت های نظامی قبل از تشكیل حركت المحرومین بودند یا بعد از آن؟
آنچه هم اكنون گفتم، تاریخچه ای از تكوین فعالیت های نظامی ماست. مبارزات سیاسی امام صدر مدتی قبل از آن آغاز شده بودند. نقاط عطف این مبارزات، تظاهرات بزرگ و مسلحانه بعلبك و صور بودند كه در سال ۱۹۷۴ به وقوع پیوستند. اولینِ این تظاهرات، در ماه مارس سال ۱۹۷۴ در بعلبك بر پا گردید. دهها هزار تن از مردم كه بسیاری از آنها مسلح بودند، اجتماع و همراه امام صدر بر ادامه مبارزه سوگند یاد كردند.
بعد از آن و در ماه می، تظاهرات دوم در شهر صور بر پا گردید. این بار تمامی جناح های دولت لبنان، یعنی ارتش، نیروهای امنیتی، خود سلیمان فرنجیه به عنوان رئیس جمهور، كامل اسعد به عنوان رئیس مجلس نمایندگان، همه و همه در مقابل امام صدر صف كشیده و برای ممانعت از مراسم به حركت درآمدند. این جناح ها موفق نشده بودند در تظاهرات بعلبك كاری انجام دهند. برای اینكه بعلبك معروف بود به اینكه مردمانی سلحشور دارد. مردمی كه نه به دولت، و نه به هیچ نهاد دیگر، بهایی نمی دهند. اما جنوب وضع متفاوتی داشت. بسیاری از جنوبی ها در ارتش بودند. بسیاری از آنها در داخل دولت بودند. سیاسیون جنوب نیز همواره جدیترین مخالفین امام صدر بودند. به همین جهت دولت به حركت درآمد تا برنامه اجتماع مردم شهر صور را بر هم زند. در همین ایام بود كه دكتر مصطفی چمران، كه در مؤسسه صنعتی جبل عامل مستقر بود، نامه ای برای ما ارسال نمود. آن موقع هنوز در نبی شیث مستقر بودیم و من در دبیرستان آن تدریس می كردم. پیام دكتر آن بود كه جماعت دولت و كامل اسعد در پی آن هستند تا تظاهرات صور را به شكست بكشانند. به همین جهت لازم است شما و دوستانتان مسلح شوید و به سمت صور حركت كنید! خوب؛ در آن موقع رفتن مسلحانه به صور كار آسانی نبود! دولت با برنامه تظاهرات مخالف بود و به همین دلیل در تمامی راه های منتهی به صور، پست های بازرسی ارتش را مستقر كرده بود. سلیمان فرنجیه، كامل اسعد و دوستانشان تصمیم قطعی گرفته بودند تا برنامه را به شكست بكشانند. اینجا بود كه ناچار شدیم، تا حیله ای را بكار بریم. البته حیله حلالی بود! پلاك اتومبیل یكی از نمایندگان پارلمان را باز كردیم. نمایندگان پارلمان مصونیت سیاسی داشتند و كسی اتومبیل آنها را بازرسی نمی كرد. اتومبیل متعلق به آقای محمد یوسف بیضون بود. البته خود ایشان هیچ اطلاعی نداشت. پلاك اتومبیلِ نمایندگان، پلاك مخصوصِ پارلمان بود. دقیقاً یادم هست كه شماره این پلاك، عدد ۲۷ بود. این پلاك را به اتومبیل مرسدسی آویزان كردیم. ۳۰ قبضه اسلحه جمع كردیم و در داخل ماشین گذاشتیم. آن زمان داشتن این مقدار سلاح امر مهمی بود. مثل امروز نبود كه عادی باشد. سلاح ها از نوع كلاشینكف بودند. قبل از عزیمت، تعدادی از جوانان آموزش دیده را به صور فرستادیم. من و برادر خانم شیخ محمد یعقوب سوار اتومبیل شدیم. او صاحب اتومبیل بود. شخصی را برداشتیم و به او لباسی رسمی همراه با كراوات پوشاندیم. او را در سمت راست نشاندیم. اینگونه وانمود كردیم كه او، محمد یوسف بیضون نماینده پارلمان است. با این وضع رهسپار صور شدیم. سلاح ها در صندوق عقب اتومبیل جاسازی شده بودند. طبیعتاً هیچكس ما را تفتیش نكرد! چون همه تصور می كردند كه اتومبیل به پارلمان تعلق دارد. به محض اینكه به صور رسیدیم، با راه اندازی پست های بازرسی و تعدادی گشتی، كنترل شهر را به دست گرفتیم. یادم هست كه دكتر مصطفی چمران (ره) از شدت خوشحالی گریه می كرد! همانطوریكه اشاره كردم، ایشان در آن زمان مؤسسه صنعتی جبل عامل را اداره می كرد. این مؤسسه یكی از مؤسسات بسیار ارزشمند امام صدر است كه در اواخر دهه ۶۰ میلادی، یعنی قبل از تشكیل مجلس اعلای اسلامی شیعه، و تحت پوشش جمعیت خیریه بر و احسان تأسیس گردید. بهر حال پست های بازرسی را در صور ایجاد كردیم و شیرازه جماعت كامل اسعد تماماً از هم گسست. مزدوران وی در خانه های خود مخفی شدند و وضعیت شهر به حالت عادی بازگشت. كنترل تمامی شهر در دست ما قرار گرفت. احدی از جماعت كامل اسعد و حتی دولت باقی نماند كه جرأت خروج از منزل را داشته باشد. البته قبل از آمدن ما، تعداد زیادی میخ مخصوص سه شاخه در جاده های منتهی به شهر ریخته بودند تا حركت وسائل نقلیه را مختل كنند. منتها دكتر مصطفی چمران (ره) با آن نبوغ خود، تعدادی از شاخه های بزرگ درختان سرو را شكست و آنها را به یك دستگاه تراكتور كشاورزی بست. با استفاده از این روش، تمامی راه های منتهی به صور، یعنی جاده صیدا، جاده جبیع و … پاكسازی شدند. نهایتاً تظاهرات صور نیز به شكل بسیار باشكوهی برگزار گردید.بعد از این تظاهرات امام صدر جلسه ای گذاشت و نظر ما را پیرامون هر دو مراسم بعلبك و صور جویا گردید. البته امام نظر گروه ها و طبقات مختلفی را جویا شده بود. ما به اصطلاح گروه عملیاتی و اجرایی بودیم و طبعاً بدون تشویش و ملاحظات معمول فكر می كردیم. اما امام حتی از سیاسیونی كه دشمنی نداشتند نیز نظرخواهی كرده بود. از روحانیون نیز نظر خواهی كرده بود. اصولاً مشاوره بخشی از روش امام موسی صدر بود. دكتر مصطفی چمران نیز در این جلسات ایشان را همراهی می كرد. بهر حال جلسه ای گذاشته شد و امام نظر ما را جویا شدند. من نیز از جوانانی بودم كه مورد سؤال قرار گرفتم. در آن جلسه مسائل مختلفی طرح گردید. من در جواب چنین اظهار داشتم: درست است كه در بعلبك ده ها هزار نفر از مردم در مراسم شركت كردند! درست است كه در صور نیز ده ها هزار تن شركت كردند! اما بر اساس تجربه خود اعتقاد دارم كه نتیجه كار ده نفر آدم تشكیلاتی، از نتیجه كار هزار نفر آدم بدون تشكیلات بیشتر است! البته خود امام صدر بهتر از ما بدین امر واقف بود. منتها چون نظر ما را جویا شده بود، چنین جوابی دادیم. اغلب برادران حاضر در جلسه با این مسأله موافق بودند. یعنی اغلب موافق بودند كه نمی توان به مجلس اعلای اسلامی شیعه اكتفا نمود. احساس می كردند كه وقت آن رسیده است تا تشكیلاتی منظم و قوی بوجود آید، كه بتواند با تجاوزات اسرائیل، و همچنین حرمان و محرومیت در داخل كشور، مقابله كند. این در زمانی بود كه اوضاع داخلی لبنان نیز كم كم به مرحله انفجار نزدیك می شد. همه حس می كردند كه وضع موجود نهایتاً به انفجار منجر خواهد شد. همانطوریكه اشاره كردم، بعد از این قضایا بود كه پادگان های آموزشی را در منطقه عین البنیه برپا كردیم و هزاران نفر از جوانان آموزش نظامی دیدند.
●هم و غم اصلی امام صدر چه بود؟ ایشان به چه هدفی می اندیشید؟ نهایتا به كجا می خواست برسد؟
هم و غم اصلی امام صدر، آینده تشیع جهانی بود. هنگامی كه مجلس اعلای اسلامی شیعه را ایجاد كردند، نظرشان این بود كه اولین مؤسسه رسمی شیعه در جهان باشد. می خواستند نیرویی قوی و مؤثر برای شیعه بوجود آورند. از طرفی در صدد بودند تا به طور جدی و عملی با اسرائیل مقابله كنند. شب و روز تلاش می كردند تا تمامی اعراب را به جنوب لبنان بكشانند. می خواستند این منطقه را به صورت خط مقدم مقابله با اسرائیل درآورند. بگذارید باز خاطره ای برایتان تعریف كنم: در سال ۱۹۷۶ نیروهای سوریه وارد لبنان شدند. من شرائط ورود این نیروها را كه بر اساس توافق كنفرانس ریاض صورت گرفت، دقیقاً به خاطر دارم. می دانید كه امام صدر خود، صاحب و برپاكننده این كنفرانس بود. ایشان سفرهای متعددی به دمشق، قاهره، ریاض و كویت نمود و نهایتاً موفق گردید تا سران این كشورها را در قالب كنفرانس ریاض گرد هم آورد. یكی از تدابیر امام صدر آن بود كه ورود نیروهای سوریه به لبنان، از جنوب و مشخصاً از منطقه نبطیه باشد. هدف اصلی امام آن بود كه تمامی اعراب را به جنوب بكشاند. آن موقع هنوز جمهوری متولد نشده بود. شاه پاسبان آمریكا در خلیج (فارس) بود. امام در پی آن بود تا ارتش كشورهای عربی را در قالب نیروهای بازدارنده عرب، به جنوب بكشاند. بدین ترتیب مقدمات مقابله تمامی اعراب با اسرائیل فراهم می شد. امام در واقع می خواست دولت های عربی را از طریق جنوب لبنان به مقابله با اسرائیل بكشاند. این هدف ایشان بود. اما وقتی اولین واحد نیروهای بازدارنده عرب وارد نبطیه گردید، هنوز ۲۴ ساعت از ورود آنها نگذشته بود كه اسرائیل توسط آمریكا به سوریه اولتیماتومی ۲۴ ساعته داد! یعنی هشدار داد كه اگر آن واحد نظامی ظرف ۲۴ ساعت از منطقه خارج نشود، اسرائیل حملات مستقیم خود به لبنان و سوریه را آغاز خواهد كرد. این هشدار، جدی بود. به همین جهت واحد مزبور از نبطیه عقب نشینی نمود. من همان موقع در خدمت امام صدر بودم كه آقایی آمد و نوشته ای آورد. خبر عقب نشینی آن واحد نظامی در نوشته قید شده بود. انگار آن صحنه همین الآن جلوی چشمانم مجسم است. امام دستان خود را به هم زدند و گفتند: نشد! برنامه ما به هم خورد!
ما كه متوجه قضیه نبودیم، از ایشان پرسیدیم منظورتان چیست؟ كدام برنامه به هم خورد؟ آن وقت قضیه را شرح دادند. هدف اصلی امام آن بود كه در آن روزهای ضعف لبنان، و تا زمان كسب آمادگی مردم آن برای مقابله مستقیم با اسرائیل، ارتش كشورهای عربی را از طریق جنوب در مقابل اسرائیل قرار دهند. اما وقتی آن واحد نظامی عقب نشست، اظهار داشتند كه برنامه به هم خورده است و روزهای سخت تری در پیش داریم!
اسناد ساواك مجموعه ای سه جلدی از اسناد مربوط به امام موسی صدر است.این سه جلد، كتاب هفدهم از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواك است كه مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات آن را به چاپ رسانده است.تاریخ اولین سند این مجموعه ۱۲/۳/۱۳۳۸ و مربوط به صدورامتیاز مجله مكتب اسلام است.
●اگر اجازه دهید، مایلیم دامنه بحث را به انقلاب اسلامی ایران بكشانیم. رابطه امام صدر با این انقلاب و حضرت امام به چه شكلی بود؟
همه ما در پیشگاه خداوند هستیم و قاعدتاً توجه داریم كه چه می گوییم. من در جواب این سؤال مطالبی دارم كه می گویم و امیدوارم كه در تاریخ ثبت شوند. تا آنجایی كه ما شاهد بودیم، حتی یك روز هم حركت مردم و جامعه روحانیت ایران از ذهن، زبان و كلام امام نیفتاد. ما را مرتباً متناسب با ظرفیتی كه داشتیم، در جریان فضای ایران قرار می داد. دقیقاً یادم هست كه از امام خمینی با تعبیر الامام الاكبر یاد می كردند.
برخی در ایران عنوان كرده اند كه امام صدر نظرموافقی نسبت به امام خمینی و انقلاب اسلامی نداشت. اگرممكن است، این مساله را بیشتر توضیح بفرمائید.
تا آنجایی كه ما اطلاع داریم، ایشان حتی یك روز هم از حركت مردم ایران غافل نبود. تازه ما در جریان اقدامات امام قرار نداشتیم! زیرا ضرورتی نداشت كه ایشان همه برنامه های خود را برای ما تعریف كنند. من یقین دارم كه امام صدر یكی از اركان انقلاب اسلامی ایران بود!
●امام صدر در مورد شخص امام خمینی چه نظری داشتند؟
همانطوریكه گفتم، ایشان دائما از امام خمینی با عنوان الامام الاكبر یاد می كردند. همواره می گفتند: او انقلابی را رهبری می كند كه چهره منطقه را دگرگون خواهد كرد!
ما مرتباً این تعابیر را از ایشان می شنیدیم. همواره به شكلی بسیار محترمانه و سطح بالا از علمای مبارز ایران یاد می كردند. متأسفانه در آنزمان روحانیت لبنان با روحانیت مبارز ایران تفاوت داشت. امام همواره تأكید داشتند كه روحانیون ایران افرادی روشن، انقلابی و مبارز هستند. همواره چنین تصویری را از علما و روحانیت ایران در ذهن ما ایجاد می كردند. دائماً به ما القا می كردند كه آن كسی كه این انقلاب را رهبری می كند، لامام الاكبر آقای خمینی است.
برخی افراد، هم در زمان حضور امام و هم بعد از آن، خرده گرفته اند كه حركت امام صد در صد مكتبی نبوده است! استدلال آنها این است كه امام با بسیاری افراد غیر مسلمان، و یا مسلمانان غیر ملتزم، همكاری داشته اند. به عنوان مثال به تماس های امام با سران حكومت و برخی افراد متنفذ در هیئت حاكمه اشاره می كنند. یا می گویند كه امام در اداره حركت امل بعضاً به كسانی مسؤلیت واگذار كردند، كه هیچ گذشته و سابقه ای در فعالیت های اسلامی نداشتند! نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
سؤال شما شامل دو بخش است. رابطه امام صدر با افراد بعضاً غیر مكتبی! و همچنین رابطه ایشان با نهادهای رسمی حكومتی و دولت! ابتدا به رابطه امام با برخی از نیروها و عناصر نه چندان ملتزم و مكتبی می پردازم. در این رابطه می خواهم به سه نكته مهم اشاره كنم.
نكته اول آنكه امام سعی می كرد تا از خصوصیات مثبت تمامی افراد برای پیشبرد اهداف اسلامی استفاده كند. اجازه بدهید تا خاطره كوچكی برایتان تعریف كنم. می خواهم از این خاطره به واقعیت بزرگی برسم. یكی از وجهاء منطقه بعلبك، شخصی به نام ملهم عاصم المصری بود. همه مردم ملهم عاصم المصری را می شناختند. او به شجاعت، قدرت، وجاهت و بزرگی معروف بود. ایشان پسری داشت بنام ابونایف كه به این خاطره مربوط می شود. امام صدر برای مدتی موقت در محلی از بقاع بنام هتل آلویت مستقر بود. این محل بعدها به مدینه الامام الصدر مشهور گردید. هواپیماهای اسرائیلی نیز آنجا را بمباران كرده اند. یك روز امام مرا صدا كردند! مأموریت دادند تا پیش ابونایف بروم و بگویم كه امام می خواهند به زیارت شما بیایند! من كه حیرت كرده بودم، مدتی تأمل نمودم و كار به تأخیر افتاد! زیرا می دانستم كه این آقا یكی از كسانی است كه سال های متمادی با امام دشمنی كرده است! سال ها امام را متهم كرده بود كه ایرانی، منحرف، همكار كجا، دشمن فلسطینیها و … است! یعنی انواع تهمت ها را به امام وارد كرده بود! امام تردید مرا دید! گفت از شما خواهش كردم به ابونایف خبر دهید كه می خواهم به زیارت ایشان بروم! فاصله بین محل اقامت امام و منزل این شخص زیاد نبود. یعنی از یك كیلومتر تجاوز نمی كرد. به امام گقتم: سرورم! این آقا یك عمر با شما دشمنی كرده و تهمت زده است!
اما امام گفتند عیبی ندارد! بروید و آنطوریكه گفتم عمل كنید! رفتم! بالأخره دستور امام بود و باید اجرا می شد. به آن آقا گفتم كه امام می خواهند به ملاقات شما بیایند. او هم خیلی تعجب كرد. با تعجب سؤال كرد كه آیا خود امام شما را فرستاده است؟ گفتم بله، خود امام مرا فرستاده اند! آن آقا مرا خیلی خوب می شناخت. نیم ساعت وقت خواست تا خودش را آماده كند. برگشتم و به امام خبر دادم. بعد از گذشت نیم ساعت به اتفاق امام سوار ماشین شدیم و رهسپار منزل آن آقا شدیم. این آقا باغ بزرگی داشت. از ساختمان تا در باغ حدود ۲۰۰ متر فاصله بود. وقتی به در باغ رسیدیم، دیدیم كه آن آقا با تمامی افراد خانواده و فرزندان به انتظار امام ایستاده اند! سرش برهنه بود و با پای پیاده تا دم درب آمده بود! این خیلی معنا داشت! ابونایف كه حدود ۷۵ سال سن داشت، با پای پیاده و سر برهنه به استقبال امام آمده بود! چنین برخوردی در منطقه بعلبك خیلی معنا دارد! ابونایف امام را درآغوش گرفت و شروع به گریستن كرد. سپس باتفاق وارد ساختمان شدیم و حدود ۱۰ دقیقه در آنجا نشستیم. فنجانی قهوه خوردیم و برگشتیم. وقتی برگشتیم، امام من و تعدادی از برادران را صدا زدند تا خدمتشان برویم. در آنجا چنین گفتند: فرزندان من! اساس كار، شما هستید! اساس تشكیلات، شما هستید! قدرت ما، شما هستید! این آقایان تنها پوششند! باید اینها را دریابیم تا بر ضد شما عمل نكنند! مأموریت اینها تنها آن است كه پوشش لازم را برای فعالیت شما فراهم كنند! تنها چیزی كه می خواهم، آن است كه اینها ساكت باشند! تا بتوانید با خاطری آسوده فعالیت كنید! بتوانید شب و روز كار كنید! كادر تربیت كنید و مردم را آماده كنید! اینها حامیان شما در بیرون تشكیلات هستند! تشكیلات ما بسان باغی است كه شما میوه های آن هستید و اینها حصار آن! كار كنید و بگذارید تا شما را توسط این افراد پوشش دهم! اینها هیچ امتیازی نخواهند گرفت! تنها آن كاری را انجام می دهند، كه ما بخواهیم!این روش كار امام موسی صدر بود. ایشان به این شكل و بر این اساس كار می كرد. یك بار از ایشان در باره جبهه محافظت از جنوب پرسیدم. این جبهه توسط امام تأسیس شده بود و برخی از سیاسیون تقلیدی و سنتی لبنان مثل محمد صفی الدین، حسین الحسینی و جعفر شرف الدین در آن عضویت داشتند. از امام پرسیدم كه این افراد به چه دردی می خورند! چه كاری از آنها ساخته است! عین این سؤالات را برادر ابوهشام نیز از امام كرده بود. پاسخ امام چنین بود: فرزندانم! فرض كنید كه بخواهم كسی را پیش صائب سلام بفرستم! صائب سلام سیاستمداری كهنه كار است كه بارها رئیس حكومت بوده است! چه كسی را بفرستم؟ آیا شما رزمندگان را بفرستم؟ در مورد چه چیز می خواهید با او صحبت كنید؟ آیا می خواهید به او درس جهاد، ایثار و شهادت بدهید! او كه این چیزها را نمی فهمد! من باید كسانی را بفرستم كه با او همزبان باشند! آنها زبان او را بفهمند و او هم زبان آنها را! مطمئن باشید كه هر كسی برود، تنها مطلبی را عنوان می كند كه ما بخواهیم!
در مورد هیئت یاری جنوب نیز قضیه به همین شكل بود. این هیئت غیر از جبهه محافظت از جنوب بود. در این هیئت بسیاری از رهبران مسلمان، دروزی و مسیحی، از جمله بطریرك آنطونیوس عضویت داشتند. ریاست هیئت با امام صدر بود. یعنی اداره آن و تصمیم گیری های اساسی با خود ایشان بود. می خواهم بگویم كه امام صدر تمامی نیروها و امكانات موجود را برای خدا و در راه او بكار گرفته بود. و در همین حال مرتباً به ما تأكید می كرد: تنها شما رزمندگان مورد اعتماد من هستید! با جدیت كار كنید! نگران دیگر افراد نباشید! اینها صرفاً پوشش شما هستند!
نكته دوم آنكه امام صدر تمامی افراد و نیروها را به دقت می شناخت. به خوبی می دانست كه چه كسانی قبلا با احزاب قومی یا بعثی ها كار كرده اند! روحیه افراد را می شناخت و می دانست كه چه كسانی منافع خود را بر چیزهای دیگر مقدم می دارند! همه را می شناخت! و بر اساس همین شناخت بود كه از هر كس در جای خود استفاده می كرد. امام صدر حتی در یك مورد هم نیروهای غیر مكتبی، یا غیر ملتزم به آداب شرعی را در مناصب حساس و تصمیم گیرنده قرار نداد. حداكثر مسؤلیتی كه به این افراد واگذار می كرد، مسؤلیت های مشورتی بود. شواهد فراوانی دال بر این مطلب دارم كه الآن مجال ذكرشان نیست. امام صدر تنها به كسانی مسؤلیت حساس و كلیدی واگذار می كرد كه صد در صد به ایمان و اخلاص آنها اعتقاد داشت. یكی از این افراد دكتر مصطفی چمران بود كه مسؤلیت بخش تشكیلات حركت امل را بر عهده داشت. شاید دكتر چمران تنها فردی بود كه امام به او اعتماد مطلق داشت! به همین جهت هم تمامی اختیارات لازم را در اختیار او قرار داده بود!
نكته سوم آنكه امام صدر با دیدی واقع گرایانه و منصفانه به تمامی امور می نگریست. همواره مسائل را ریشه یابی می كرد. دائماً تأكید می كرد كه من هیچ كراهتی نسبت به اینگونه افراد ندارم. می گفت كه این افراد به دنبال تغییر وضع اسفبار موجود بودند و بستری جز احزاب چپ نیافتند! آن زمان هنوز نه مجلس اعلای اسلامی شیعه، نه حركت المحرومین، نه امل و نه هیچ گروه اسلامی دیگری تأسیس نشده بود. امام به همین دلیل در پی آن بود تا كیانی برای شیعیان بوجود آورد! كیانی كه بتواند اینگونه افراد را جذب و به اصل خویش باز گرداند!
و اما بخش دوم سؤال كه به رابطه امام با حكومت ها و من جمله دولت لبنان مربوط می شود! بیایید روش امروز جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم كه تنها كشور اسلامی در دنیای كنونی است. جمهوری چگونه برخورد می كند؟ وقتیكه نمایندگان جمهوری به لبنان می آیند، با چه كسانی تماس می گیرند؟ وقتیكه وزیر خارجه ایران می آید، با چه كسی ملاقات می كند؟ وقتیكه وزرای كشور و اقتصاد ایران می آیند، با چه كسانی ملاقات می كنند؟ در هر امری باید از راه طبیعی و عادی آن وارد شد! اگر قرار بر آن شد كه در سطحی رسمی تماس گرفته شود قاعدتاً بایستی از راه های رسمی نیز استفاده نمود! امروز خود حزب الله چكار می كند؟ همگی بیاد داریم كه حزب الله در ابتدا از حضور در نهادهای دولتی اجتناب و بر این موضع تأكید می كرد. اما بالأخره به این نتیجه رسید كه باید در قلب نهادهای دولتی حضور یافت، و هر جایی كه لازم است صحبت نمود! امروز می بینیم كه حزب الله در مجلس نمایندگان لبنان نیز مشاركت فعال دارد! این به نظر من كاملاً طبیعی است! امام صدر هم دقیقاً به همین شكل عمل می كرد. من معذرت می خواهم كه این را می گویم. اما با تأكید می گویم كه هیچ كسی نتوانست واقعیت های جامعه لبنان را همانند امام موسی صدر درك كند! چه قبل از ایشان و چه بعد از ایشان! امام موسی صدر جهت گیری تحولات سیاسی و اجتماعی لبنان را حداقل تا ۵۰ سال بعد درك و پیش بینی نمود! تمامی كسانی كه نقطه نظری غیر از ایشان داشتند، نهایتا به دیدگاه های ایشان رسیدند!


همچنین مشاهده کنید