سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ولادت امام علی النقی الهادی(ع)


ولادت امام علی النقی الهادی(ع)
● نگاهی به زندگی امام هادی(ع)
حضرت امام علی النّقی، ملقّب به هادی، فرزند امام جواد(علیه السلام) در ۱۵ ذی حجّه سال ۲۱۲ هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر بزرگوارش، سمانه، معروف به سیّده از برجسته ترین زنان زمان خود در ایمان و پاکدامنی بود.
آن حضرت در سوم رجب سال ۲۵۴ در ۴۲ سالگی در شهر «سامرّا» بر اثر زهری كه به دسیسه «معتزّ»، خلیفه عبّاسی، توسط «معتمد» عبّاسی، به آن حضرت خورانده شد به شهادت رسید.
● موقعیت نابسامان درزمان متوکل عباسی
امام هادی(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش در محیط پر از خفقان و وحشتی كه متوكّل عبّاسی به وجود آورده بود به سختی می زیست.
خلیفه غاصب با حمله به یاران امام(علیه السلام)و ویران ساختن قبر حضرت امام حسین(علیه السلام)، شیعیان را بیش از پیش، دچار رعب و وحشت كرد و امام را از آنان دور ساخت و دستور داد تا آن بزرگوار را به سامرّا آوردند.
متوكّل به وسیله یحیی بن هرثمه، یكی از فرماندهان ارتش خود، نامه ای برای امام فرستاد و سپاهی را با یحیی همراه كرد تا به مدینه روند و خانه امام هادی را بازرسی كنند، بلكه مدركی بجویند تا آن حضرت را محكوم به توطئه و اقدام علیه دولت كند.
هرثمه می گوید: سرای امام را بازرسی كردم و در آن جز قرآن و دعا و كتب علمی چیزی نیافتم.
هدف متوكّل از احضار امام(علیه السلام) به سامرّا نزد خود و ایجاد فاصله بین ایشان و یارانشان، محو كردن آن حضرت در حاشیه دربار خلافت بود تا در ضمن، آن حضرت را زیر نظر گیرد.
امام(علیه السلام) توجّه داشت كه سیاست ستمگرانه آنان به او، روز به روز، تندتر و بیشتر می شود، تا جایی كه متوكّل در پایان حكومت خود، به علّت سعایتها و خبرچینی ها بر ضدّ امام(علیه السلام)، ایشان را زندانی كرد.
موضع گیری های اطرافیان متوکل در طرز برخورد او با امام تاثیر بسیاری داشت ؛ یحیی بن اكثم که از دانشمندان بود و در محافل علمی ، از مطرح شدن امام هادی (ع) بیزار بود به متوكّل گفت: دوست ندارم پس از پرسش های من از این مرد چیزی پرسیده شود، زیرا وقتی آشكار گردد كه او دانشمند است رافضیان(شیعیان) تقویت می گردند.
با وجود ممانعت های دولت، امام(علیه السلام) با كوشش خستگی ناپذیر و فراوان، پایگاه های مردمی خود را تا سر حدّ امكان تقویت می كرد تا در برابر مشكلات، نیرویی پایدار به دست آورد و مجهّز و آماده باشد.
برای امام هادی(علیه السلام) از راههای پنهانی و آشكار، مبالغی از بابت خمس و زكات و خراج می رسید كه آنها را در مصالح عمومی اسلام به مصرف می رسانید تا جنبش و حرکت بیداری مسلمین فرو ننشیند.
● امام هادی(ع) و قیامهای علویان
یكی از نگرانی های فرمانروایان عبّاسی در آن روز، شورش علویان بود، كه عبّاسیان در برابر آن موضعی قاطعانه می گرفتند تا پیش از رشد و گسترش، آن را در نطفه خفّه كنند و بقایای آن را تعقیب نموده و از بین ببرند.
در آن هنگام، دولت عبّاسیان به علّت سیاست ظالمانه خود، دچار ناتوانی و گسیختگی شده بود و از اندك جنبش علویان به هراس می افتاد.
از این روی، مقابل آنان روشی خشن پیش میگرفتند و شورشیان را با بدترین شكنجه ها آزار می دادند.
شورشیان علوی اگر در خود احساس قدرتی میكردند و پیروانی فراهم می آوردند، درمی یافتند كه باید برنامه ای تهیّه كنند و نقشه ای طرح نمایند تا بر ضدِّ حكمرانان فاسد و منحرف، قیام كنند.
در بیشتر شورش ها با شعار "رضا از آل محمّد" مردم را فرا می خواندند و منظورشان از آن شعار، بهترین شخص از آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) بود و به اعتقاد آنان در آن زمان كسی بهتر از حضرت امام هادی(علیه السلام) وجود نداشت.
● موضع امام هادی درباره غالیان
تمامی ائمّه(علیه السلام) و شیعیان آنها، برخوردی روشن و در عین حال قاطع با افراط و تفریط ها داشته و از كسانی كه در باره اهل بیت غلوّ می كرده و آنها را به مقام خدایی می رساندند، به شدّت بیزاری می جستند.
امام هادی فرموده است: كفر بر چهار بنیاد استوار یافته است: فسق، غلوّ، شكّ و شبهه.
ائمه(علیهم السلام) همواره پافشاری داشتند كه هیچ گونه رابطه و پیوند میان ایشان و سران غُلات وجود ندارد اِعلام می داشتند كه این سران، بر ایشان دروغ می بندند.
غالیان، احادیث را خود وضع می كردند و آنها را در میان گفته های امامان وارد می كردند.
جعل حدیث و نسبت دادن آن به ائمّه، از یك سو باعث فراهم آمدن یاران و پیروانی برای آنها می شد و از سوی دیگر كمكشان می كرد تا در ویران كردن شرع و مشوّه كردن آن موفّقتر باشند و همین ویژگی در تبلیغات غالیان، از همه نمایانتر بود.
برای همین بود كه ائمّه(علیهم السلام) همواره سعی می كردند این جنبه ها را افشا كرده و نظر خود را در باره اهل غلوّ پخش كنند و روایات خویش را بشناسانند.
بر اثر برخورد حضرت امام صادق(علیه السلام) با غالیان، مدتّی فعّالیّت آنها فروكش كرد، ولی آنان در زمان امام هادی(علیه السلام) دوباره پا گرفتند.
به نظر می رسد كه آنان، محیط را در دوره امام هادی برای از سرگیری و علنی ساختن تلاش های خود مناسب دیدند و این دعوت آنها، در میان دشمنان اسلام با استقبال روبه رو شد.
از جمله غالیان حسن بن محمّد معروف به ابن بابا و محمّد بن نُصَیْر و فارس بن حاتم قزوینی است كه امام هادی آنها را لعنت كرد و یاران خود و مسلمانان را از توطئه ها و نیرنگ هایشان برحذر داشت.
محمّد بن نصیر قائل به تناسخ و غلوّ درباره آن حضرت گردید و خود به عنوان فرستاده او، حرامها را حلال می نمود! امام هادی(علیه السلام) نیز طیّ نوشته ای به یاران خود، مسلمانان را از وی برحذر داشتند.
آن حضرت پس از شهادت پدر، بیش از بیست سال در مدینه باقی ماند.
مردم به او علاقه فراوان نشان می دادند و به دورش گرد می آمدند و علما و دانش طلبان در محضر ایشان جمع می شدند.
بریحه عبّاسی یكی از یاران متوكّل به او نوشت: اگر می خواهی حرمین را از دست ندهی، علی بن محمّد (امام هادی) را از آنجا بیرون كن، چرا كه او مردم را به خود فرا می خواند و خلق بسیاری از او پیروی می كنند.
● رسوایی میگساران
مسعودی در مروج الذّهب می نویسد: گروهی از درباریان متوكّل به سعایت امام هادی(علیه السلام) نزد متوكّل پرداخته و به او گفتند كه در خانه اش اموال و سلاح و نامه هایی از شیعیان اوست كه وی را به قیام، دعوت كرده اند و او نیز در تدارك این كار است.
متوكّل نیز عدّه ای ترك و غیر ترك را به سراغ حضرت فرستاد كه در دل شب به خانه اش یورش بردند، او را تنها در خانه یافتند، قبایی بافته از موی بز بر تن داشت و در خانه اش چیزی از اثاث و فرش یافت نمی شد، ملافه ای پشمی بر سر داشت و آیات قرآنی مربوط به وعد و وعید الهی را زیر لب تلاوت می كرد.
حضرت را به همان سان كه دیده بودند نزد متوكّل بردند و او در حالی به حضور متوكّل رسید كه خلیفه مشغول میگساری بود و جام می به دست داشت. وقتی متوكّل حضرت را دید گرامی اش داشت و كنار خود نشاند. در خانه امام هادی(علیه السلام)چیزی از آنچه به او گفته بودند یافت نشده بود و هیچ بهانه ای هم نمی شد از امام گرفت. متوكّل جامی را كه در دست داشت به حضرت داد! حضرت فرمود: گوشت و خون من هرگز با می آلوده نشده است، مرا از آن معاف دار.
متوكّل ایشان را معاف داشت. آن گاه گفت: برایم شعر بخوان. حضرت فرمود: من چندان اهل شعر نیستم.
متوكّل گفت: چاره ای جز این نیست.
حضرت چون چنین دید این اشعار را كه مشتمل بر ناپایداری دنیا، مرگ سلاطین و ذلّت آنان در عالم برزخ است، در آن مجلس خواندند:
باتُوا عَلی قُلَلِ اَلاَْجْبالِ تَحْرِسُهُمْ غُلْبُ الرِّجالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ
وَاسْتُنْزِلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ معاقِلِهِمْ وَأُسْكِنُوا حُفَرًا یا بِئْسَما نَزَلُوا
ناداهُمُ صارِخٌ منْ بَعْدِ دَفْنِهِمُ أَیْنَ الاَْساوِرُ وَالتّیجانُ وَالْحُلَلُ
أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتی كانَتْ مُنَعَّمَهًٔ مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الاَْسْتارُ وَالْكُلَلُ
فَأَفْصَحُ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حینَ سائَلَهُمْ تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَیْها الدُّودُ تَنْتَقِلُ
قَدْطالَ ما أَكَلُوا دَهْرًا وَقَدْ شَرِبُوا و َأَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الاَْكْلِ قَدْ أُكِلُوا
ترجمه روانِ این اشعار چنین است:
۱ ) بر قلّه های كوهسار شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسداری كردند، ولی قلّه ها سودی به آنان نرساندند.
۲ ) پس از عزّت، از جایگاه هایی امن پایین كشیده شدند، و در گودال های گور جایشان دادند، وه! چه منزلگاه ناپسندی!
۳ ) پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دستبندها و تاج ها و لباس های فاخر؟!
۴ ) كجاست آن چهره های به ناز و نعمت پرورده، كه به احترامشان پرده ها می آویختند؟!
۵ ) گور، به جای ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها، هم اكنون كرمها راه می روند!
۶ ) روزگاری دراز، خوردند و نوشیدند! ولی اكنون خود، طعمه [جانوران قبر ] شده اند !تأثیر كلام امام(علیه السلام) چندان بود كه متوكّل به سختی گریست، چندان كه ریشش خیس شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند! متوكّل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و امام را با احترام به منزل باز گردانند.
این گونه برخوردها نمونه ای از صدها نوع آزاری است كه خلیفه غاصب عبّاسی درباره امام هادی(علیه السلام) روا می داشت.
در كتاب «اعیان الشّیعه» به نقل از ابن بابویه آمده كه معتمد عبّاسی، حضرت هادی(علیه السلام)را مسموم ساخت.
از آن حضرت فرزندانی چون امام حسن عسكری(علیه السلام) و حسین و محمّد و جعفر و دختری به نام عایشه بر جای ماند.
● کلام نور
«خَیْرٌ مِنَ الخَیْرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راكِبُهُ.»
بهتر از نیكی، نیكوكار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناكتر از وحشت، آورنده آن است.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : عرفان