یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تارخ آشور


تارخ آشور
● نظری سطحی برجهان کهن
بین النهرین، سرزمین تاریخی واقعی در میان دجله و فرات شاهد حوادث بسیاری بوده و اتفاقات بیشماری در آن رخ داده اند.
عده ای بمحض شنیدن نام بین النهرین، علم نجوم کلدانیان ، قبور سلطنتی (اور) و یا منابع عظیم نفتی خاورمیانه را بخاطر می آورند.
زمانی که رم بوجود آمد، قدمت شهر نینوا در سرزمین آشور به چهار هزار سال می رسد.
● ادله و مدارک
در زنده کردن و روشن ساختن تاریخ بین النهرین (سرزمین آشور) دو اصل عمده رل مهم را بازی می کنند.
یکی وجود تعداد بیشماری از اسناد و مدارک کتبی می باشند که قدمت آنها به دو هزار سال ماقبل تاریخ میرسد و دیگری بقایای بین النهرین . این بقایا شاهد زنده ای هستند از تمدن و پیشرفت آشور در عصر بربریت ، به عبارت دیگر ، تپه های قدیمی ، مدفن گنجینه های گرانبهائی هستند که یکایک زیر و رو شده و اسرارنهانی را بر ملا می سازند.
کتیبه ها و الواحی که بدست آمده اند، اطلاعات جامعی از آشوریهای دوره هزار ساله قبل از میلاد مسیح را نشان می دهد.
● دوره ما قبل تاریخ
آشوریها بعناون پیشاهنگان ضنایع و علوم ، نخست در امر سفالگری پیشرفت نموده و بعد در معماری ترقی کرده اند. سپس دوره ای در تاریخ فرا می رسد که عتقادات مذهبی ازدیاد می یابند. چرا آشوریها تپه های مصنوعی درست کرده وبدست خود تپه می ساختند حال آنکه زمین مسطح جهت بناری آبادیها بوفور یافت می شد؟
دلیل این کار خیلی ساده است . ساکنین اولیه این سرزمین ، محلی را جهت اقامت بر میگزیدند که دارای ذخیره آب کافی بوده و احتیاجات کشاورزی و تجاری آنها را بر آورده نماید.
شهرهائی که بنا می شدند ، بر اثر حریق ، سیلها و یا جنگ از بین می رفتند. تسطیح مکانی ساخته شده از خشت های آفتاب خورده، عمل دشواری نبود. آنها می توانسدتند بار دیگر شهرهای ویران شده را مسطح کرده و ابنیه جدید بسازند و یا اینکه در جای دیگری از دشت به شهر سازی بپردازند اما این کار را نکردند.
آشوریها، آبادیهای خود را بر تپه های مصنوعی می ساختند اما باید دید که منظور از تپ مصنوعی چیست . وقتی شهر یا آبادی ، به عللی ویران می گشت (بر اثر سیل، آتش و یا جنگلهی مکرر و لاینقطع) اهالی مجدداً بر ویرانه های قدیمی و در هم ریخته شهر خود ، خانه های تازه می ساختند زیرا آنها این نواحی را بخاطر دارا بودن آب کافی و چراگاههای سر سبز برای سکونت برگزیده بودند و اینک که خانه هایشان به عللی ویران می شدند ، نمی توانستند آنجا را ترک کنند. آنها با پشتکار زیادی به تجدید بنا بر ویرانه ها می پرداختند و تدریجاً آن نقطه از زمین مرتفع تر گشته و بصورت تپه ای در می آید. بار دیگر بلیات غیر نترقبه نازل شده و مجدداً این آبادایها از بین میرفتند و این بار با اصول معماری جدید تری بنا می شدند و در نتیجه ارتفاع آبادی بیشتر می گشت .
● هزار ساله دوم
در شمال ، شهر آشوذ تدریجاً به شکوه و جلال می رسد و حکومتی که از همان شهر شروع شد، طی قرون بعدی آنچنان ترقی کرد که مبدل به جهان امپراطوری نیرومندی شد.
روابط آشور بابل بی شباهت بروابط رم با یونان نیستند. بدین معنی که پیشرفت در تمام موارد را مرهون فرهنگ رقیب بودند. پیش از آنکه هزار ساله دوم به نیمه برسد، هم بابل و هم آشور تحت سلطه قوای خارجی در آمدن و در هر دو مورد نیز، فاتحین این دو سرزمین خارجی بودند.
● مرحله نهائی
آشور در تمام موارد، تا قرن چهاردهم ، خودمختاری خویش را حفظ کرد. از آن به بعد این سرزمین شاهد دوره مطول ترقی تدریجی گشت که تا هشت سال ادامه یافت .
آشور در قرن هفتم میلاد مسیح به اوج ترقی رسید و در این عهد بود که سلاطین آشور در مصر مستقر شدند . پیش از اتمام آن قرن پایتخخت (نینوا) مورد حملات پی در پی و کوبنده مادها و بابلیها قرار گرفت . آخرین شاه آشور موفق شد مدت شش سال در یکی از استانهای غربی دوام آورد. اما به سال ۶۰۶ قبل از میلاد، قوه بزرگی که آشورش می نامیدند به آخر رسیده و این فروغ تابناک برای همیشه خاموش شد. ززندگی آشوریها، علم و هنر، صنایع، فرهنگ و تمدن را آشکار کردند.
● موقعیت جغرافیایی
یونانیها آنجرا(مسوپوتامیا)(Mesp[ptamia)و اعراب (مصریها) آنرا بین النهرین و عبریها(نهریم) می نامیدند.
معانی کلیه این اسامی (بین دو نهر) می باشد(نظر به اینکه در زبان فارسی غالب کلمات معذب می باشند؛ لذا این نام نیز بعینه از عربی گرفته شده و ریشه فارسی ندارد به همین جهت به زبان فارسی نیز (بین النهرین) نامیده می شود.)
علت اطلاق این عنوان به سرزمین مزبور موقعیت جغرافیایی آن به شمار می رفت زیرا سرزمین آشور ما بین دو نهر پهناور دجله و فرات واقع شده و این دو نهر از کوههای آسیای صغیر سر چشمه گرفته و بصوب جنوب شرقی روان گشته و به خلیج فارس می ریختند.
این شهر تدریجاً وسیع تر گشته و حصارهای مرتفع جهت حفاظت آن کشیده می شدند.این حصارها عموماً از آجر ساختهمی شدند. سپس دست به کار ساختن معبدی بهر عبادت خدا می گشتند زیرا عموم را عقیده بر این بود که خداوند بر آن شهر نظارت می نماید. کنار معبد ، برج مرتفعی می ساختند که هر قدر ارتفاع می یافت، از قطر آن کاسته می شد. آنگاه ریش سفید یا بعبارت بهتر بزرگ قوم که هم سمت شاه و هم کاهن را بر عهده داشت، تقاضای بنای عظیمی جهت اقامت می نمود و مردم ششروع به ساختن قصری جهت اقامت سلطان می کردند. این کاخ ها را معمولاً جنب معبد می ساختند و بدین ترتیب یک شهر دیگر بوجود می آمد. در اطراف هر یک از شهرهائی که این چنین ساخته می شدند مزارع خرمی وجود داشتند که اهالی احشام خود را در مراتع اطراف و در آنها به چرا می بردند. صبح هنگام ، با طلوع فجر و با گشودن دروازه ها، مجدداً باز می گشتند : دورتر از مزارع شخم زده، چراگاههای وسیعی وجود داشتند که گله در آنها می چرید. یک چنین سلطنتی بسیار کوچک و فشرده و در عین حال کامل محسوب می شد و از جمیع این حکومت ها، یک کشور بزرگ ملوک الطوایفی بوجود می آمد حتی شهرهای آشور نیز چنین بود.
این قوم خدای بومی خود را هم با خود بردند . نام این بت(آَشور) بود و برایش شهری ساخته و (آشور) نام نهادند. به مرور زمان، این قوم به عنوان (آشوریها) شناخته شده و سرزمین ایشان نیز (آشور) نام گرفت. آشوریها مردمانی شجاع و روشنفکر به شمار می رفتند که شرح نبردهای آنها خواننده را دچار حیرت و اعجاب می نمایدو آشوریها و بابلی ها نه تنها در جنگ مهارت داشتند، بلکه در صنعت و هنر نیز گوی سبقت را از سایر ملل ربوده بودند. در سرتا سر آن سرزمین شهرهای باشکوه و یا اُبهتی بنا کردند. از این شهرها، دو شهر آنچنان با عظمت و باشکوه بودند که حتی نام آنها نیز،یعنی (نینوا) و بایل تا به امروز در صدر کلیه شهرهای دیگر دنیای کهن قرار گرفته و به عنوان سمبل و نمونه عظمت آشور شناخته می شوند.
آنها معابد غول پیکری جهت خدایان خود بنا کردند و در صنعت و هنر پیشرفت شایان توجهی نمودند. کتابخانه های بزرگی ساختند که طی فصول آتی راجع به آنها بحث خواهد شد که مملو از کتاب بی مانندی بودند. آشوریها در شناخت حرکات سیارات و کهکشان پیشرو بوده و علم نجوم و همچنین دریانوردی را بنیان نهادند. در همین زمان بود که بخت از آنان روی برگرداند و آنهمه عظمت و غرور در هم کوبیده شد.
اواسط قرن اخیر، شهرهای مدفون این جهان کهن بار دیگر از مقبره های خود سر برون آوردند و باستان شناسان موفق بکشفیات حیسرت انگیزی شدند. آنها شکوه و عظمت آشورا را از زیر تپه های شنی خارج ساختند و جهانیان را غرق در حیرت نمودند.
● در باب اقامت فرزندان یا نژاد سام
آشور، دومین فرزند سام، (نینوا) را بنا نهاد و این سرزمین به نام او نامیده شد.
تمام این ملل هر چند از یک قوم بوده ، در واقع از مبداء ملت واحدی را تشکیل می دادند و از یک پدر یعنی (سام) به وجود آمده لکن به عبت پراکندگی و اقامت در سرزمین های دور از هم ، مجزا گشته و با سامی آرامی ها آشورها و کلدانیها نامیده شدند.
● مذهب و آئین آرامی ها، آشوریها و کلدانیها
آشوریان خورشید پرست بودند ، آشوریها نیز خدایان متعددی داشتند که آنها را مورد پرستش قرار می دادند، بزرگترین خدا یا بت آشوریها(آشور) نام داشت که او را برتر از تمامی خدایان دیگر می پنداشتند . برای خدای (آشور) در شهر معبد مخصوصی بنا کرده بودند که کوه جهان نامیده می شد . این معبد بزرگترین مکانی به شمار می رفت که آشوریها جهت پرستش بدانجا می رفتند. علاوه بروی دوازده خدای دیگر وجود داشتند که خدایان پایین تر مجسوب می شدند و ما در مورد آنها طی حماسه گیل گمیش بطور کامل بحث کرده ام. خدایان (آشور) و (بل) نه تنها در آشور و بابل ، بلکه در غالب شهرهای بزرگ نیز معابدی دارا بودند.
● سلطنت آشور
سلطنت آشور را می توان به دو قسمت تقسیم ساخت . بطوریکه گفتیم تاریخ آشور را می توان از دو نبع یا ماخذ نوشت . یکی الواح مکشوفه و دیگر کتاب تورات است .
این تریخ نیز به دوقسمت تقسیم می شود . یکی آغاز سلطنت است که به موجب تورات (آشور از سرزمین (شانار) آمده و نینوا، رخوبوت ـ ایر، کلاخ، و (رزن) را بنا نمود.) این دوره سلطنت تا سال ۱۲۵۰ ق ـ م ادامه یافت . دومین قسمت از ۱۲۵۰ تا ۶۲۵ ق ـ م است . اولین شاه . یعنی (آشور) نینوا را بنا نهاده و برخی او را (بلوس) یا (بهروز) می نامند.
دومین شاه آشوره در این دوره(نینوس) بود. برخی از پروفسورها معتقدند که او نینوا را بنا کرده ولی موسس واقعی نینوا، همان (آشور) بود. شاید (نینوس) آنجا را تعمیر کرده باشد. سومین شاه (شماروش) بود . چهارمین شاه را(آریوک) می نامیدند. در اینجا تاریخ تا سال ۱۸۰۰ ق ـ م مسکوت است. از این تاریخ ششمین داگین سلطنت نموده. سلاطین بعد از وی ، سلاطینی بودند که مانند پیشینیان خویش قدرت نداشتند.
اینها عبارتند از: توگلات بیل ـ آرماتوک ـ آشورنیدار ـ نبوداگین ـ آشورزا ـ کیرسیر ـ هولی خ
(آشور باخید) معابد بسیاری بنا کرد.
پس از وی سلطنت به آشور بل نی شی رسید که تا ۱۴۱۰ ق ـ م سلطنت کرد. کیسر و آشور تا ۱۳۹۰ ق ـ م فرمانروائی نمود و آشور بالید تا ۱۳۷۰ و بل نی راری تا ۱۳۵۰ . این شاه بابلیها را شکست بسیار سختی داد و پسرش بنام بوت ایل ، تا ۱۳۳۰ بجای وی سلطنت کرد. پس او نیز موسوم به بل ـ نی راری تا ۱۳۱۰ ق ـ م سلطنت نمود و فتوحات زیادی در آسیا انجام داد.
بعد از او ، شالمانسار اول تا ۱۲۹۰ ق ـ م فرمانروائی نمود. (توگلات شمش بین) نیز تا ۱۲۷۰ سلطنت کرده و جنگلهای زیادی انجام داد و خود را فرمانروای مطلق بین النهرین ساخت . بیل قدور آشور تا ۱۲۶۰ ق ـ م سلطنت کرده و جنگ خونین و سختی با بابلیها انجام داد که طی آن بابل موفق شد استقلال خود را بدست آورد .
آشون دنیا تا ۱۲۰۰ و متقال نبو تا ۱۱۷۰ سلطنت کرد. آشور شی سی نیز تا ۱۱۳۰ حکومت نمود. سلطنتی که پس از آدارپال آشور تا ۱۱۳۰ حکومت نمودند زیاد مشهور نبودند .
تیگلات پیلسر ، سال ۱۱۳۰ بر تخت سلطنت نشست و در زمان وی آشور به اوج اعلای ترقی رسید. او تمام مللی را که اطراف سرزمین آشور به سر می بردند ، از خلیج فارس گرفته تا دریای مدیترانه ، سرکوب نمود.
او طی اولین لشکر کشی خویش، قبیله (موسکی) را گوشمالی داد و پلهای عظمیی بر قسمت علیای دجله زده و قشون خویش را از وی آن عبور داد.
طی دومین لشکر کشی ، عازم سرزمین ارامنه بنام (کورک گی خا) شد و تمام ارامنه را در کوهستانهای قفقاز دور هم گرد آورده و آنان را وادار ساخت تا دست از آشوب و بلوا بردارند و با غنائم بسیار به سرزمین خود برگشت . طی سومین لشکر کشی نیز عازم مدیترانه شده و تمام آن نواحی را که حکومت خود مختاری اعلام داشته و بعبارت دیگر سلطنت ملوک الطوایفی تشکیل داده بودند؛ اشغال نموده و تحت تسلط آشور در آورد.
در چهارمین لشکر کششی ؛ به سرزمین (چیتاجی) واقع در شمال آشور رفت و پس از جنگهای زیاد؛ تمام قبائل آن حوالی را تار و مار ساخت و قلاع بسیار بنا نهاد.
بعد از این شاه (آشور بانی پال) به سلطنت رسید. در دوره سلطنت او؛ سرزمین آشور در امن و امان و صلح و آرامش قرار داشت . بعد از او؛ برادرش (شمش بین) دوم مدت ده سال حکمرانی نمود و(آشور رامبار) جانشین او گشت . در این زمان سرزمینهای واقع در مشرق فرات مجددا کسب قدرت کرده و از زیر سلطه آشور خارج شدند. این واقعه به سال ۱۰۲۰ ق ـ م صورت گرفت .
در این موقع دودمان دیگری زمان اموررا در آشور بدست گرفت . اولین شاه این سلسله،(بیل چاتریشو) بود و پس از او هفت شاه دیگر حکومت نمود و پسرش(هلیخوس) سوم از ۸۸۹ تا ۸۸۶ زمام امور را بدست گرفت . تیگلات تین دوم فرزند وی ، از ۸۸۹ تا ۸۸۶ بر تخت سلطنت نشسته و بعد (آشورا یدینپال) از ۸۶۶ تا ۸۵۸ قدرت را بدست گرفت.
این شاه فاتح بسیار بزرگی بود و موفق شد تمام بلوها را بخواباند و بر روسای قبایل نیز خراجی تحمیل نمود. او سواحل مدیترانه آرک ، عربستن ، ماد، پارس، ارمنستان، سوریه و سرزمین فینیقی ها را فتح نمود و برای آنکه خاطره پیروزیهایش در تاریخ باقی بماند، دستور داد تا جریان فتوحاتش بر صخره هائی حک شوند.
این شاه اقدامات آبادانی بسیاری انجام داده و شهر کلاخ را نیز تجدید بنا کرد و عده کثیری را از سرزمینهای دیگر بدانجا برد تا در آن شهر سکونت کنند و بین فرات و زوعلیا خندقی حفر نمود تا بتوانند الواری را که از کوهستانهای لبنان می بریدند، بدانجا برسانند . ائ نامه های خود را این چنین آغاز می کرد :
(( من شاه، ایدین ایپال، فرزند تیگلات تین دوم ، به اراده قدرت آشور، خدای خودم ، دستور می دهم )).
بعد از او پسرش (شالمانسار) دوم از ۸۵۶ تا ۸۲۳ فرمانروائی کرد. این شاه نیز چون پدرش ، سلحشوری دلاور و بزرگ بود و سی و یک سفر جنگی کرده ، بیست و پنج بار از رودخانه فرات گذشته ، نه مرتبه از سلسله جبال (آمائوس) ، به قصد قطع الوارو آوردن سنگهای معدنی جهت ساختمان صعود نمود.
او طی یکی از سفرهای خود ، سپاهی متشکل از یکصد و بیست هزار سرباز، به قصد گوشکالی دوازده سلطان طغیانگر تشکیل داد . این سلاطین خود مختار ، فقط با چهارهزار و هشتصد سرباز و ده ارابه جنگی ، هشتصد و دو اسب سوار، نود ونه هزار و نهصد سرباز پیاده و هزار شتر به میدان جنگ رفتند و شکست سخت و مفتضحانه ای خوردند. تتعداد تلفات طرفین در این جنگ ده هزار می باشد.
(شالمانسار) در ساحل دیگر فرات قلعه ای بنا کرد که به نام خودش نامیده می شود و مستعمره ای از آشور در آنجا تشکیل شد. وی بخاطر این پیروزی ، یکهزار گاومیش برای خدای خود(بل) قربانی نمود. آنگاه سفر دیگری به سوی دریای سیاه کرده و طی آن با فتوحات بسیار مواجه شد، و شاه (گراناسیر) را نزدیک دریاچه وان در ارومیه (رضائیه) دستگیر نمود.
بعد از او(بل نی راری) یا (بل هولی خوس) به سلطنت رسید که دوره سلطنتش به ۸۱۰ تا ۷۸۱ تخمین زده می شود. او سر حدات کشور خویش را وسعت داد و بر قسمت اعظم آسیای صغیر حکمرانی نمود و با بنای ابینه مختلفه ، نینوا و بابل را تزئین کرد .
نام همسر آن مرد ، سمیرامیس بود که در تاریخ دنیای کهن شهرت به سزائی دارد در مورد این ملکه، مطالب ضد و نقیض بسیاری گقته می شوند اما آنچه که مسلم است این می باشد که او ملکه ای بوده با تدبیر و سلحشور که در غالب جنگها دوشادوش شوهر خود شمشیر می زد. یکی از مورخین یونانی آن زن را بنا کننده بابل می نامد.
سمیرامیس، پس از مرگ شوهرش به سلطنت رسید و به همین سبب نویسندگان بابل ، نام وی را جزو سلاطین خود آورده اند.
سمیرامیس سفرهای بسیار به ایران ، ارمنستان کرده و هرجا که پا می نهاد، آنجا را مبدل به بهشت برین می ساخت و در کارهای عمرانی و آبادانی بی همتا بود . او تونلهای بسیار زده و معابد و قصرهای فراوانی بنا کرد و پس از مرگش شالمانسار سوم به سال ۷۸۱ تا ۷۷۱ به فرمانروائی رسید. آشوردین دوم از ۷۷۱ تا ۷۵۳ حکومت نمود و در زمان وی آشوریها به کسوف پی برده و آنرا حمل بر ظفر کردند.
آشرلی خوس از ۷۵۳ تا ۷۵۴ ق ـ م سلطنت کرد و وی آخرین شاه این دودمان بود که متاسفانه بعلت عدم انجام کارهای مهم ، نامش چندان معروفیت ندارد. در زمان وی ، سلطنت آشور ضعیف شده زیرا فریدون فرمانروای ماد و (بیلاش) سردار بابلی علیه او شورش کرده و به نینوا حمله نمودند و آنجا را به ویرانی کشیدند.
تیگلات پیلسر از ۷۴۵ تا ۷۲۷ ق ـ م سلطنت کرده است که اولین شاه دودمان جدید بود . مقر حکومتش شهر کلاخ بوده و خود از شاهزادگان به شمار می رفت . او سرزمین خویش را از مشرق توسعه داد و پارت، هارت، آرکوسیا؛ قسمتی از هندوستان و تمام آسیای صغیر و قسمت شمالی عربستان را فتح نمود. جنگهای او بسیار سخت بود و در تاریخ ثبت شده اند. وی اسرا را به سرزمین خود برده برای ازدیار نفوس ؛ به تبعیت می پذیرفت .
شالمانسار چهارم ، از ۷۲۷ تا ۷۲۱ ق ـ م سلطنت نمود. در آن زمان سارگن یکی از سرداران قشون آشوریها بود که بعد از شالمانسار بر تخت سلطنت نشست .
سارگن از ۷۲۱ تا ۷۰۵ ق ـ م سلطنت کرده و در این دوره امپراطوری آشور بسی وسعت سافت. او آنچنان شهرتی کسب کرد که هیچ شاهی تا بدان موقع بدست نیاورده بود.
سارگن در تمام جنگهای خود پیروز شده و پانزده جنگ بزرگ انجام داد و سوریه ، آسیای صغیر، ارمنستان ، مار، باکتریا، سرزمین ایلام، پارت ، قسمتی از عربستان و غیره را تسخیر کرد.
وقتی که سارگن از جنگهای خود فارغ شد ، به ترویج امور کشاورزی پرداخت و منابع آبیاری بسیاری درست کرد. به علاوه شهر تازه ای را در مشال نینوا بنا نمود که نام خود (دور شاروکین) را برآن نهاد و این اسم به زبان آشوری (ساراشارگن) می باد. الوار مورد نیاز جهت ساختن بیمارستانها، قلاع و سایر ابینه را از جنگلهای لبنان می آوردند.
سارگن مدارس بسیار ساخته و معبد عظیمی هم جهت خدای خود ساخت . دیوارهای این معبد ؛ همگی منقوش به نقوش مختلف بودند. امروزه بقایای آنها از زیر خاک بیرون آمده اند.
سارگن کتابخانه پیشینیان خود را توسعه داد و خود را سارگن اخد نامید .
▪ سانخیرف
جانشین سارگن ، پسرش (سانخیرف) یا سانخیریب بود که از ز۷۰۵ تا ۶۸۰ ق ـ م سلطنت نمود . آن عده که از پدر او شکست خورده بودند، فرصت را مغتنم شمرده و تصمیم گرفتند که مجدداً شورش نمایند و خود را از طوق رها کنند.
سانخیریب بالاجبار عازم جنگ شد. او نست به مردوک بالادان شاه ایلام و ارمنستان و بابل حمله کرده و او را شکست سختی داد. آنگاه قوای خود را به سوی شام گسیل داده و پس از پیروزی ، به طرف عربستان رفت و ۷۲۰۰ اسب و قاطر و ۵۳۳۰ شتر به غنیمت گرفت .
▪ ایسر حدون
در تاریخ آمده است که پس از سانخیریب پسرش ایسرحدون یا (سرخدون)ب تخت سلطنت نشست او از ۶۸۰ تا ۶۶۷ حکومت نموده و قصر مجللی بین بابل و کلاخ جهت خود بنا کرد .
فهرست اسامی برخی از سلاطین آشور
۱) آشور
۲) شماروش
۳) آریوک
۴) شمش داگین
۵) شمش بین
۶) توگلات بیل
۷) آرماتوک
۸) آشور ـ نی رار
۹) نبوداگین
۱۰) آشورزاکیرسیر
۱۱) هولیک ـ کای یا خوس
۱۲) آشور باخید ... از ۱۴۹۵ ق ـ م حکومت کرد
۱۳) آشور بلی نی شی شوع ... از ۱۴۱۰ ق ـ م فقط ۴۰ سال
۱۴) بوشور آشور ... از ۱۳۹۰ ق ـ م مدت ۲۰ شال
۱۵) آشور بالید ... از ۱۳۷۰ ق ـ م مدت ۲۰ سال
۱۶) بل نی راری ... از ۱۳۵۰ ق ـ م مدت ۲۰ سال
۱۷) پود ـ ایل ... از ۱۳۳۰ مدت ۲۰ سال
۱۸) بل نی راری از ۱۳۱۰ مدت ۲۰ سال
۱۹) شالمانسار اول ... از ۱۲۹۰ مدت ۲۰ سال
۲۰) توکلات شمش بین ... از ۱۲۷۰ مدت ۲۰ سال
۲۱) بل قدور آشور ... از ۱۲۶۰ مدت ۱۰ سال
۲۲) آدارپال آشور از ۱۲۲۰ مدت ۴۰ سال
۲۳) آشور دانی از ۱۲۰۰ ق ـ م مدت ۲۰ سال
۲۴) متکال نبو از ۱۱۷۰ ق ـ م مدت ۳۰ سال
۲۵) آشور شی شی از ۱۱۳۰ مدت ۴۰ سال
۲۶) تیگلات پیلسر از ۱۰۸۰ مدت ۵۰ سال
۲۷) اشور بانی پال اول از ۱۰۳۰ مدت ۵۰ سال
۲۸) شمش بین دوم از ... مدت ۱۰ سال
۲۹) آشور رامبار از ۱۰۲۰ .... نامعلوم
۳۰) بل قادریشو از ... مدت ....
۳۱) آشوردین اول از ۹۰۹ تا ۸۸۹ مدت ۲۰ سال
۳۲) هولیک کاس دوم از ۸۸۹ یا ۸۸۶ مدت ۳
۳۳) توگلات دین اول از ۷۸۶ مدت ...
۳۴) آشوردین دوم از ... مدت ...
۳۵) هولیک خوس سوم از ... مدت ...
۳۶) توکلت دین دوم ... مدت ...
۳۷) آشورایدانی پال اول از ۸۸۶ تا ۸۵۸ مدت ۲۸ سال
۳۸) شالمانسار دوم از ۸۳ تا ۸۵۸ مدت ۳۵ سال
۳۹) شمش بین سوم از ۸۱۰ تا ۸۲۳ مدت ۱۳ سال
۴۰) بل نی راری یا بل هولی کاس از ۷۸۱ تا ۸۱۰ مدت ۲۷ سال
۴۱) سمیرامیس از ۷۷۱ ـ ۷۸۱ مدت ۱۰ سال
۴۲) شالمانسار سوم از ... مدت ۱۰ سال
۴۳) آشوردین از ۷۵۳ ـ ۷۷۱ مدت ۱۸ سال
۴۴) آشورلی خوس از ۷۴۵ ـ ۷۵۳ مدت ۸ سال
۴۵) تیگلات پیلسر دوم از ۷۲۷ ـ ۷۴۵ مدت ۱۸ سال
۴۶) شالمانسار چهارم از ۷۲۱ ـ ۷۲۷ مدت ۶ سال
۴۷) سارگن از ۷۰۵ ـ ۷۲۱ مدت ۱۶ سال
۴۸) سانخیریب از ۶۸۰ ـ ۷۰۵ مدت ۲۵ سال
۴۹) آشوراخددین یا ایسرخدون از ۵۶۷ ـ ۶۸۰ مدت ۱۳ سال
۵۰) آشور بانی پال از ۶۴۷ ـ ۵۶۷ مدت ۲۰ سال
۵۱) آشورایمیدایلین از ۶۲۵ ـ ۶۴۷ مدت ۲۲ سال
● گنجینه های مدفون
کسی که برای نخستین بار به جستجوی شهرهای مدفون و گنجینه های اشور پرداخت یک باستان شناس فرانسوی بود به نام مسیو (پل امیل بوتا) که به سال ۱۸۴۲ به عنوان کنسول فرانسه به موصل اعزام شد و به محض رسیدن به محل ماموریت شروع به حفریات خود در تپه شنی بزرگی موسوم به (کویونجیک) در حوالی موصل نمود.
برروی دیوارها نقوش حیرت انگیزی دیده می شدند که هر یک صحنه ای اعم از جنگ و ظفر ، شکار و جشن و یا غیره را نشان میدادند . جلو در بهای اطاقها مجسمه های غریبی که از سنگ تراشیده شده بودند خود نمائی می کردند . این مجسمه ها دارای سر انسان ، بالهای ملائک و بدن شیر و یا گاو بودند.
● یک شهر آشور در ۲۸۰۰ سال قبل چگونه بوده است
حال که پی بکشف عجائب آشور کهن برده ایم /ف باید از طرز زندگی آشوری ها نیز در دوران قدیم، یعنی زمانی که این شهرها و معابد مدفون ، بر دشت وسیع قد برافراشته و فخر سلاطین به شمار می رفتند، آگاه شویم . در تاریخ ذکر شده یکی از سلاطین بزرگ آشور، بر اینکه سلطنت تکیه زده بود به نام (آشورناتسیرپال) . برای آنکه بهتر از تاریخ حیات وی آگاه شویم ، باید زمانی را بخاطر آوریم که (آهاب) به سلطنت اسرائیل رسید و این در تاریخ و حتی تورات نیز ثبت شده است .
علت اینکه ما شهر آشور را در زمان سلطنت این پادشاه مورد برسی قرار میدهیم و به دوره قدیمی تر، به زمان سانخریب یا آشور بانی پال و نینوا رجوع نمی کنیم ، اولاً اینست که قصر این شاه که توسط (لایارد) در تپه (نمرود) کشف شد جزو مهمترین کشفیات این باستان شناس بوده و ثانیاً اینکه (آشور ناتسیرپال) مدارک و برگه های زیادی از اقدامات خود بر جای گذاشته که در استناد آنها تردیدی نیست .
حال فرض کنید که همراه کاروانی بزرگ و تجار و بازرگانان متمولی در طول دشت سفر می کنیم . مبدا این مسافرت را مصر قرار می دهیم (زیرا مصر امروزه نیز پا بر جا بوده و می تواند ذهن خواننده را روشن تر سازد) تصور کنید که شترها از سوقاتی ها و متاع بسیار زیبای سرزمین نیل بار شده اند، پارچه های زربفت مصری و زیورآلات ظریف و غیره .
سف ما به تانی صورت گرفته و اینک پس از چند روز، از فاصله دوری بروج مرتفع شهر عظیم (کلاخ) را مشاهده می کنیم که سر به فلک کشیده اند. بر فراز این برج ها نوری طلائی رنگ ، همچون ستاره ای درخشان می تابد و بازرگانی که قبلاً بدان حوالی سفر کرده اند اظهار می دارند که این شعاع از پرتو خورشید در حال غروب تولید شده که بر بام مطلای برج ها بخصوص برج بزرگ (نی نیب) تابیده سا ت بر سرعت خود اضافه می کنیم و شترها را سریع تر به حرکت وامیداریم زیرا شب نزدیک گشته و نمی خواهیم که دروازه ها بسته شده و شب را پشت آنها سر کنیم.
هر قدر که به دیوارهای شهر نزدیک تر می شویم بیشتر پی می بریم که یک شهر آشور تا چه اندازه با شهرهای بزرگ مصر چون طبس و ممفیس متفاوت است و البته خط طویل دیوارها ، بابرجهای مرتفع و مهماتی که روی دیوارها دیده می شوند، کاملا مغایر دیوارهای شهرهای مصر می باشد ، در بنای دیوارهای مصر آجر کمتر و سنگ بیشتر بکار رفته است حال آنکه دیوارهای هشر آشور (کلاخ) به طور کلی از آجر ساخته دشه اند ، مگر زیر بناکه از سنگهای سخت بزرگ ساخته شده تا در قبال حملات دیوار شکن های دشمنان دوام بیاورد. اما بجای دروازه های سنگین و بلند و علم های رنگارنگی که بر فراز برجهای مصری در اهتزاز هستند ، اینجا یعنی شهر (کلاخ) چیزی که بیشتر جلب نظر می نماید برج معبد عظیمی است که تلالو آنرا از مسافت بعیدی و از دشت مشاهده کردیم. دیدار این برج از فاصله نزدیک بس غریب است زیرا کاملاً مغایر معابد مصری می باشد .
اینک بدروازه بزرگ شهر رسیده ایم دو برج بزرگ در طرفین دروازه قرار دارند . پس از قدری گفتگو با دروازه بان ، سردار دستور باز کردن دروازه را میدهد و ما با صاحب منصب های گمرک بر سر حق گمرک اجناس تجارتی قدری چانه زده و سر انجام از زیر طاق تیره به سوی خیایانهای شلوغ شهر حرکت می کنیم . در هر دو طرف معبد بایرک ، قراولی کشیک میدهد که اینها همه از ینزه داران مشهور آشور محسوب می شوند. سربازانی که هیچ خصمی پشت آنها را ندیده است .
بر فراز برج های مراقبت برق کلاهای خود و زره کمانداران پاسدار دیده می شود کاروان ما تدریجاً پیش می رود و از خیابانهای تنگ عبور کرده و به کاروانسرای بزرگی وارد می شود که تجار جنوب مرکز داد وستد خویش قرار داده اند.
اما یکی از همراهان ما منشی سفارت مصر است که یک مرد آشوری به نام (زیل آسور) می باشد و قصد دارد در خانه یکی از اقوام خود اقامت نماید.
(زیل آشور) قصد خرید خانه دوستش را دارد و از ما دعوت می کند که با وی هم اطاق شویم. بدین ترتیب از کاروان جدا شده و به خانه دوست آشوری خود که (سارلوداری) نام دارد می رویم .
خانه (سارلوداری) از خیابان نمای جالبی ندارد... به عبارت دیگر هیچیک از خانه های آشور از بیرون دارای نمای جالبی نیستند . دروازه کوتاهی مدخل بنا محسوب می شود که از آنجا به دالاان تنگ و تاریکی پا می نهیم و مستقیماً به قسمت درونی ساختمان وارد می شویم . وقتی که صاحبخانه این درب ثانوی را می گشاید ، عقیده ما در مورد زشتی و عدم هماهنگی بنا عوض می شود و از آنهمه زیبائی غرق در حیرت می شویم . درب به حیاط بنا باز می شود. در حیاط پیاده روهای متعددی درون باغچه ها درست کرده اند که همه با کاشی های زنگارنگ مفروش شده اند. در وسط حیاط حوضی وجود دارد که آب از فواره های آن فوران می زند در طرفین پیاده رو ها ، گلهای معطر و رنگارنگی کاشته اند که شامه و باصره را بسی خوش می آیند، در آن هوای نیمه تار شامگاهان ، باغ منظره بسیار جالبی پیدا کرده است . در یک سمت باغ ایوان ما به اطاق های مختلف بنا راه می یابیم ، پس از آنکه (سارلوداری) مقداری آب به ما می دهد تا دست و روی خود را بشوئیم ، ما را دعوت می کند که تا حاضر شدن شام ، خانه را تماشا کنیم تا در صورت پسند، صبح روز بعد معامله تمام شود.
قبل از همه از یک پله کان آجر ی به بام ساختمان یا به عبارت دیگر به تراس می رویم که از آنجا بخوبی بامها و خیابانهای شهر را که به کاخ سلطنتی و معبد (نی نیب) منتهی می گردند، مشاهده می کنیم. بام محصور به دیوار کوتاهی است تا خانمهای خانه بتوانند به راحتی و دور از دید همسایه ها، آنجا بخوابند. همسر(سارلوداری) و دخترانش صبح ها یا عصرها در گوشه ای از بام نشسته و به گلدوزی می پردازند و در گوشه دیگر بام ندیمه ها در پس پرده ای توری و مجزا از خانمهای خود ، به پخت و پز یا شستشو و خشک کردن البسه مشغول می شوند . برخی اوقات همسایه ها بر لبه بام ایستاده و به سخن پراکنی می پردازند و شایعه ای زبان به زبان گشته و در شهر پراکنده می شود .
چون از پله ها پایین می رویم، متوجه می شویم که تمام اطاقها مطول و باریک هستند درست به سبک اطلقهای پاشوریها سقف اطاقها صاف بوده و چوبها و ترکه های آن با گچ پوشیده شده اند . قسمت عمده آپارتمانها در واقع انبار به شمار می روند زیرا خانواده های آشور از تملک اموال فراوان لذت می برند. در زیر بنا ، سرداب وجود ندارد، بلکه یک اطاق زیر زمینی وسیعی است که (سارلوداری) با فخر و کبر هرچه تمامتر به ما نشان می دهد. نور بندرت به اینجا می تابد کف زمین با تخته سنگهای خاکستری و سسفید رنگ پوشیده شده و دیوارها نیز با گچ سفید شده و ایام تابستان دو سه بار خسیانده می گردند تا اطاق خنک شود. این خلوت ترین اطاق بنا است که افراد فامیل در فصل گرما به آنجا پناهنده می شوند و از سردی زیر زمین و رطوبت آن متلذذ می گردند.(دیوارهای برخی از اطلق های سلاطین آشور مجوف بودند و در آنها آب می ریختند تا خنک شوند).
پس از آنکه بازدید ما باتمام می رسد شام ماکولی متشکل از گوشت ، ماهی و سبزیجات صرف کرده و به بستر می رویم. مستخدمین خانه روی تشکلهائی که بر زمین می اندازند بخواب می روند اما ما که میهمان محسوب می شویم بر تختخوابهای چوبی زیبائی دراز می کشیم که پایه های منبت کاری شده ای به صورت پنجه شیر دارند.
لحافهای گرم و تشکلهای نرم واقعاً در خور ستایش هستند و در هر یک از اطاقهای خواب مجسمه ای برنزی ، سنگی و یا گچی از دیو مخرب باد جنوب غربی وجود دارد زیرا آشوریها معتقد بودند که باد جنوب غربی انواع بیماریها و تب ها را همراه خود بار مغان آورده و ارواح خبیثه را بدانسو میراند اما این بت ها طلسم را خنثی می نمایند.
(زیل آشور) پیش از خفتن ، علیرغم تمام عادات مصری خود ، وردی را به زبان می راند تا در امان بماند و این ورد به استناد کتیبه ها و لوح ها چنین است :
حذر از آفات و تب، از ارواح خبیثه از ارواح خبیثه و از ابلیس از مردان بد طنیت از زبان نیشدار حذر . هیچیک از این آفات نه بر پشتم آسیب رسانده و نه چشمم را زخم کنند . نه در بدنم وارد شوند و نه چشم زخمی به من برسانند ، نه به خانه ام وارد شوند نه به خانواده ام آسیب رسانند . ای آسمان دفع آفات کن ! ای ارض و سما دفع آفات کنید.
در هر حال می بینیم آنچه را که ورد یا طلسم می نامند بی شباهت بدعای امروزه ما نیست . ما هم در دعاهای خود طلب آسایش ، سلامتی و امنیت می کنیم حال آنکه مدد رسان و مخاطب ما پروردگار است و ملجا و پشت گرمی آنان آسمان و بت ها با فرا رسیدن بامداد ، کار و فعالیت نیز شروع می شود . بعد از مشاهده خانه (زیل آشور) تصمیم به خرید آن میگیرد و با (سارلوداری) قرار و مداری می گذارند . همه بالاتفاق بطرف دروازه (نی نیب) یعنی مقر قاضی می رویم و همراه خود طومار و شهود لازمه را نیز می بریم .
سند مالکیت که بر لوحی گچی نوشته شده است آماده می گردد و توسط قاضی در محضر شهود قرائت می شود . قاضی و یا بعبارت دیگر محضر دار ، مهر خود را برلوح زده و (سارلوداری) و همسرش که چون غالب آشوریها سواد داشتند ، امضا مخلط خود را در پای گچ نرم می نهند و معامله ختم می شود. سند مالکیتی که برای خرید و فروش خانه تنظیم می گردد ، بدین مضمون است:
(( علایم میخی (امضا) سارلوداری و همسرش آمات سوهلا، مالکین خانه ای که فروخته شده . خانه که احتیاج به هیچگونه تعمیر و مرمتی ندارد، باتمام متعلقات غیر منقول از قبیل دربها و قابها و غیره ، واقع در شهر(کلاخ) مجاور ساختمانهای (مانوکی یاخی) و (ایلوای تی یا) به منشی مصری ، (زیل آشور) فروخته شد . ایشان بنا را به قیمت یک من نقره از سارلوداری و آمات سوهلا خریداری کرده اند. مبلغ بطور کامل پرداخت شده وخانه بعینه دریافت گردید. نقض عهد و فسخ معامله ، ادعاهای بعدی و غیره وارد نمی باشند . هر آنکس که از این تاریخ به بعد در هر زمانی اعم از این اشخاص یا سایرین ادعا و خسارتی بر خریدار (زیل آسور) وارد سازند به ده من نقره جریمه می شوند. شهود معامله مورمازا ، صاحب منصب (نبودوروزور) پهلوتن (مورمازا) فرمانده دریائی و (زوکیا) .
در پایان این سند ، تاریخ و نام محضر دار ثبت می شد. بطوریکه از این قرارداد بر می آید ، معلوم می شود که مصریها خیلی زود زیر تعهدات خود میزند و به همین جهت چنین شرایط سخت و اکیدی قید میشدند تا مانع از دغلبازی شوند .
پس از اتمام معامله گشتی در خیابانهای شهر میزنیم . در امتداد رود (دجله) جائی که آب بسرعت از کنار بندرها و دروازه های آبی شهر عبور می نماید ، قایقها بزرگی را مشاهده می کنیم که وسائط عبور و مرور اهالی به شمار می روند . این قایقها تفاوت فاحشی با سایر قایقهای رودپیما و یا قایقهای بادبانی مصریها دارند زیرا درست مانند سبدهای گرد ومدوری می باشند که از پوست خشک پوشانده شده اند.
برخی از آنها بسیار بزرگ بوده و گنجایش عده کثیری را داشته و یاقادر به حمل ده من مارالتجاره هستند، البته از این قایقها نمی توان برای عبور در جهت مخالف آب استفاده کرد و تنها راه استفاده از آنها چنین است : هنگامیکه اجناس و یا بار کافی در آنها قرار گرفت ، تاجر چند راس الاغ نیز بر اموال خود نهاده و خودش نیز سوار می شود و مستخدیمن خویش را نیز سوار کرده در جهت سرازیری آب پیش می رود و هرجا که قصد توقف داشته باشد، قایق را نگه می دارد و پیاده می شود و پس از عرضه و فروش اجناس خود پوست دباغی شده را ینز از قایق خود کنده و پوشالها را هم می فروشد آنگاه پوست ها را به صورت خرجین در آورده و بر پشت الاغهایش قرار میدهد و بار دیگر به عقب و سربالائی بر می گردد. این نوع تجارت بسیار ساده و ارزان بوده تنها ضرری که تاجر می نماید از دست دادن پوشالهای قایق است و بس .
البته بر روی رودخانه قایقهای دیگری نیز سواری این قایقهای سبک و مدور وجود دارند که قایقهای عسگران به شمار میروند. نوک این قایقها تیز بوده و همواره عده ای از غسس های مسلح در آنها سوار می شوند و این قایقها پاروئی بوده و در جهات مختلف آب حرکت می نمایند . به عبارت بهتر ، اینها را قایقهای گشتی نام گذاشته اند . قایقهای دیگری نیز باشکال و اندازه های مختلف خود نمائی می کنند . آنهائی که نیل را مملو از کشتیها و قایقهای بزرگ و کوچک دیده و حیرت می نمودند؛ با مشاهده رودهای شهرهای آشور ، خجلت زده می گردند و می فهمند که حیرت آنها در مورد نیل بی جا بوده است .
به قسمت های بالای شهر حرکت می کنیم تا ببینیم آیا باز چیزهای قابل توجهی مشاهده خواهیم کرد یا خیر؟
اولین چیزیکه در خیابانهای شلوغ جلب توجه می نماید، لباس مردم است . اینجا دیگر چون مصر ، مردم پوست عریان و برنزه خود را به نمایش نگذاشته و یا جامه بلند و سفید مصری بر تن ندارند(گفتیم که مبدا سفر ما مصر بوده است زیرا مصر در آنزمان چون آشور مهم بوده و از نظر قدمت هم پایه آشور است و به همین جهت آنها را با هم تطبیق می کنیم.)
اینجا مردم لباس زیادی بر تن می کنند . کلاه پردار ضخیمی از نوعی نمد بر سر می گذارند . پیراهنهای ضخیم یشمی و رنگارنگی با حاشیه دوزیهای جالب بر تن می نمایند که تا زانوی آنها را می پوشاند وروی این جامه ها، در فصول سرما، جامعه ضخیم و گرم دیگری می پوشند که تقریباً تا پای آنها می رسد .
دستها و بازوهایشان برهنه بوده و پاهایشان را صندل و یا چکمه های تسمه دار پوشانده اند. این چکمه ها بیشتر توسط سربازها و جنگچوها پوشیده می شوند اما بجای قیافه ها و صورتهای تراشیده شده مردان مصری اینجا، در اطراف خود جنگلی از ریش و پشم می ینم . موهای سر همه بر اشه هایشان ریخته و ریش ها و سبیلهای سیاه و پرپشت و روغن زده آنها بیننده را مرغوب می سازند. در واقع آشوریها و بابلیها به (ملت سر سیاه یا سیاه مو) مشهور هستند. پوشاک اهالی الوان تر وزیباتر از پوشاک اهل مصر است.
بخش های مختلف شهر هر یک مختص عرضه متاع معینی می باشند. یک بخش مخصوص نساجان و دیگری مختص آهنگران ، سومی متعلق به رنگرزان و چهارمی به سنگتراشهاو غیره .
بابلی ها در بافتن پارچه ها (بابلی) در جهان آن روز شهرت به سزائی داشتند و طرحهای زیبائی به منسوجات خود می بخشیدند، نساجان آشوری هم دست کمی از آنها ندارند .
در اینجا می توان هر آنچه مورد پسند است پیدا کرد . چلچراغ های زیبا برای کاخ های سلاطین و منازل اشراف با رنگهای الوان و زیبا پارچه های زربفت و رنگی؛ پشمی و غیره. حریر و ابریشم با قیمت ارزانی عرضه می شوند.
در بازار آهنگران در این لحظه بیشتر به ساختن زره مشغول هستن زیرا همه می دانند که عنقریب جنگ سختی در می گیرد. برخی از اسلحه ها ساخته و پرداخته شده و دلاوران آشور از دارا بودن چنان شمشیرها و سپرهای زیبا و محکم فخر و مباهات می کنند .
در خیابان دیگر ، به بازار زرگرها می رسیم و سری به مغازه برادران (بلاخی دنیا) و (بل سونو) می زنیم زیرا به ساختن زینت های ظریف شهره عام می باشند انگشتر زیبائی را به عنوان سوقاتی انتخاب می کنیم تا وقتی به شهر خود برگشتیم ، به محبوب خود بدهیم .
پس از دریافت انگشتری ، فروشنده همواره لوحی گچی به عنوان ضمانت نامه بخریدار تحویل نیدهد بدین مضمون :
(( در مورد انگشتر طلائی زمرد نشان ضمانت می شود که نگین آن تا بیست سال نیفتد . در صورت افتادن قبل از مدت مقرره ، بهای انگشتر باضافه ده من نقره به خریدار پرداخت می شود.))
بطورئیکه می ببینیم ضمانت ورقه خرید و جایز و غیره از همان زمان توسط آشوریها ابداع شده و آنها چنان بکارهای خود اطمینان داشتند که حاضر بودند حتی در ازای یک انگشتر چنین ضمانت نامه ای نیز بدهند .
حال بد نیست که قبل از رفتن بخانه سری هم به محله سنگتراشان و حکاکها بزنیم و کار یک حکاک را از نزدیک برسی نمیائیم چون در هیچ نقطه جهان مهر ساز و حکاکی چون آشوریها وجود ندارد . مدتها قبل از آنکه آهن پیدا شود ، و هنگامی که بشر فقط از ابزار برنجی و مسی استفاده می کرد ؛ آشوریها موفق شدند حیرت انگیزترین تصاویر کوچک را بروی مهرها و انگشترهائی که از سنگهای سخت ساخته شده بودندغ حک نمایند که این مایه بسی تعجب است امروزه برای تراشیدن سنگ از دستگاه خراطی استفاده می شود اما در آنزمان آشوریها سنگی را با سنگ و ماسه صاف کرده و صیقل می دادند و زبیاترین و کوچکترین تصاویر را بر نقطه کوچکی حک می نمودند بطورئیکه اغلب ؛ این تصاویر ذره بینی بوده و جز باذره بین دیده نمی شوند کار سنگ تراشها رونق فراوانی دارد چون همه کس محتاج مهر ؛ نشانه ؛ علامت خانوادگی و طلسنی برحسب سلیقه و پسند خود می باشد تا از آن بجای امضاء یا مهر خود بر روی الواح گچی استفاده کند.
نظاره سنگتراشها و حکاکها موجب خستگی باصره شده و چون نتایج کار آنها را مشاهده کردید ؛ سخت از حوصله و مهارت این مردم هنرمند و صنعت گر حیرت می نمائید.
در راه بازگشت به منزل ؛ از نقطه ای رد می شویم که در تمام شهرهای بزرگ نظائر آن بوفور یافت می شوند و این یک میخانه بزرگ یه شمار می رود که در زیر زمینی پایین تر از سطح زمین واقع شده و مشتریها از هر طبقه ای آنجا را پر کرده اند .
در مورد آشوریها باید نکته مهمی را یادآور شویم و آن اینکه در مورد می خواری و مستها مقررات سختی داشتند (هر چند که خود مشروبخور بودند) .
مدتها قبل از زمان مورد بحث ما ، در عهد ابراهیم ؛ شاه بابل یعنی (حمورابی) قانونی وضع کرد که به موجب آن هر زنی که می خانه ای را اداره می نماید (اغلب زنها این کار را پیشه خود می ساختند) در صورت عدم گزارش اختلال و بلوا در میخانه اش به عسس ها ، بیدرنگ سیاست می شود و محکوم به مرگ می گردد. یک چنین مقررات سختی باعث شده بودند که در میخانه های آشور و بابل ترس از مرگ در دل شمروبخورها وشب زنده داران پرورش یابد و در نتیجه کمتر جنجال و بلوا شده و یا تظاهرات مستانه بندت صورت می گرفتند .
سرانجام پس از یکروز گردش در بازارها و دکانین (کلاخ) باردیگر به خانه جدید (زیل آسور) بر می گردیم تا شب را در آنجا سر کنیم . فردا باید بدیدن مناظر و آثار مهم تاریخی ، معابد و قصر سلطنتی رفته و شاید نظری هم بر خود شاه (آشورناتسیرپال) بی اندازیم . شاه خبردار گشته که اهل جنوب شروع ببلوا نمود و به همین جهت از هر تازه واردی در این مورد تحقیقات می نماید و ای خواننده عزیز ما که تازه با هم وارد شهر شده ایم ؛ فردا بالاتفاق بحضور شاه شرفیات خواهیم گشت .
● شاه به شکار می رود
برج مرتفع قصر بر تمام شهر مسلط بوده و از فراز آن رود دجله بخوبی بچشم می خورد . قصر و معبد در جوار علم واقع شده اند که هر دو یاد بود دوران سلطنت و قدرت و تمول (آشور ناتسیرپال) می باشند، سرداری که در جنگلهای بسیار پیروز شد و تنها چینین سرداری که ملل بسیاری را مغلوب ساخت ، می توانست بر این همه عظمت وثروت و ابینه بزرگی که جز در آشور جاهای دیگر دیده نمی شوند حکومت کند.
در امتداد ساحل شرقی رود دجله سکوی مطولی بنا دشه که آنرا از اجر پوشانده و بعد روی آجر سنگ قرار داده اند . بر روی این سکوی بزرگ و عریض، که کاملاً محکم و خلل ناپذیر می باشد. ساختمان قصر سلطنتی بنا نهاده شده اطراف سکو را نودانهائی قرار داده اندتا آب باران از آنجا سرازیر گردد. هر یک از اضلاع این سکوی بزرگ به ۳۵۰ پا می رسند ، در وسط این میدان وسیع حیاطی به طول و عرض ۱۵۰ در ۱۰۰ فوت دیده می شود . در اطراف این حیاط اطاقهای قصر حرمسرا ، اقامتگاه اختصاصی شاه، سالنهای پذیرایی میهمانان و سفرای خارجی ، بطور مجزا ساخته شده اند . با شکوه تر از همه سالن پذیرائی پذیرائی است . شاه در اینجا بر تخت خود نشسته و درباریان و سفرای دول خارجی را بحضور می پذیرد . سکوی مرتفعی درون سالن قرار گرفته که روی آن صندلی بزرگی از عاج و طلا با حکاکیهای مختلفی از قبیل کله شیر (بروی دسته ها) دستها و پاهای شیر(پایه های صندلی) نهاده اند.
این صندلی یا بعبارت دیگر تخت بزرگ قسمت بزرگی از سالن را اشغال کرده و طول اطاق بدون در نظر گرفتن مساحت اشغال شده توسط تخت به ۱۵۴ پا بالغ می گردد . عرض اطاق با توجه به طول آن بسیار ناچیز است . یعنی به ۳۳ پا می رسد . بدین ترتیب مشاهده می کنم که سالن پذیرائی مستطیل شکل می باشد .
علت بنای سالن به این نحو ، آنست که سلاطین آشور حداکثر استفاده را از نور آفتاب می نمودند . نور خورشید که بدون سالن نفوذ می کرد ، بعلت طول زیاد و عرض کم ، به صورت شعاعهای مطولی در می آمد که تمام سالن را منور می ساخت .
باری سالن علیرغم شکوه و زیبائی خیره کننده اش بی شباهت به یک راهرو طولانی نیست .
● جنگهای یک ملت
یکی از محسنات آشوریها و عامل مهم برتری آنها برخصم آمادگی دائمی برای جنگ بود .
ثروت عمده آشور تنها اراضی حاضلخیزش یا پیشرفت بازرگانی به شمار نمی رفت بلکه قسمتی از این ثروت را غنائم جنگ از دشمنان شکست خورده تشکیل می داد . پایداری و استقامت سرزمین آشور در آن عهد بیشتر به علت قدرت و نیرویش بود و زمانی که این قدرت کاهش یافت ، آشور نیز سقوط نمود.
به همین دلائل سپاه آشور همواره اماده نبرد بود و هرگاه خبر از جنگ جدیدی می رسید ، قشون آشور در یک چشم به هم زدن پیش آنکه دشمن بخود بجنبد ، بر سرش می ریخت و قوای خصو را در هم پاشیده و تار و مار می کرد . اینک که قبائل شمال شام سر به شورش برداشته و عده ای از تجار آشور را غارت کرده بودند، سپاه آشور فوراً بسیج شده وآماده حرکت به سوی خصم گشت .
قسمت ععقب سپاه را پیاده نظام تشکیل می داد . حرکت منظم سپاه یکی از عجائب بزرگ به شمار می رود. سپاهیان به نیزه داران ، فلاخن افکنها و شمشیر داران منقسم گشته بودند. پیاده نظام سنگین کلاه خودهای بلندی بر سر داشتند و چکمه های چرمی سنگین پوشیده بودند.
هر یک از افراد پیاده نظام سنگین ، نیزه ای به طول شش پا و یک شمشیر و یک سپر و یک چهار پر با خود حمل می کردند، پیاده نظام سبک را دسته ای از سربازانی تشکیل می داد که سپری کوچک حمل می نمودند حال آنکه کمانداران و فلاخن انداز ها به هیوچه سپر حمل نمی کردند.
ملت آشور در آن اعصار و قرون با همین رویه ، با خشونت و قدرت با نرمش و صلح ، با رعایت حال ضعفا و مسکنیان با ابداع ابراز عجیب جنگی با پیشرفت در صنعت معماری و علم ططب ، گوی سبقت را از رقبا ربوده و بالاخص در امر ادبیات مقام شامخی را احراز کرده بود یزرا کتابخانه های زیادی که از آن دوره باقی مانده اند ، خود نشنانه علاقه ملت آشور به ادبیات و دانش می باشند زیرا هیچک از ملل کهن حتی مصر نیز اینهمه کتاب یا بعبارت دیگر الواح گچی در کتابخانه های خود انبار نکرده اند .
● کتابخانه سلطنتی در بیست و پنج قرن قبل چگونه بوده است
اولنیموتور قطار (ستیفن سن) ، موشک و یا مدل اول کشتی بخاری ک هبرای نخستین بار اقیانوس را در نوردید همه از یادبودهای گذشته برداشته شده اند . این مایه بسی حیرت است که چگونه از آن کشتیهای کوچک و ناچیز عهد قدیم ، امروزه کشتیهای غول پیکری ساخته شده اند که دل آب را شکافته و پیش می روند و بر دریاها حکومت می کنند .
علی ایحال برخی از ملل مطالب را بوسیله فرچه و یا نوعی قلم و جوهرهائی به زنگهای مختلف بر طورمارهائی از پوست حیوانات و یا پاپی روس (که امروزه کاغذش می نامیم) می نوشتند . ملل دیگر مطالب مورد نظر را بوسیله آلت نوک تیزی بر لوحی گچی و یا مومی حک می نمودند . این مطالب یا بصورت یک سلسله اشکال تنظیم می شدند و یا به وسیله حروف متداول حک می گشتند.
در روزگاران قدیم ، این دو طریق مختلف در امر کتاب نویسی بکار می رفتند و معلوم نبود که در کدامیک از آنها می توان پیشرفت نمود که در کدامیک از آنها می توان پیشرفت نمود. یا کدامیک پیشرفت می کند.
اقوام بزرگ و عمده دیگری که از الواح گچی و آلات نوک تیز استفاده می کردند ، آسوریها بودند. شاید علت اینکه آنها از رویه مصریها تقلید نمی کردند این بوده باشد که در دوام طومارها تردید داشتند و میدانستند که اگر کتب خود را به صورت الواح و کتبیه ها برجا بگذارند دوام آورده و آیندگان از آنها مستفیض خواهند شد در اینجا حتی المقدور سعی می کنیم که طرز ساختن و نوشتن این نوع کتابها را تشریح کرده و یکی دو قصه آشور کهن را که بر این لوح های گچی حک شده و باقی مانده اند ، نقل کنیم.
آشوریها و بابلیها اولین ملتی بودند که خط نقاشی را ترک کردند و در سرزمین آنها گیاه پاپی روس نمی روئید و بدین ترتیب دیگر نمی توانستند یا همانگونه که ذکر شد، نمی خواستند از پاپیروس استفاده کنند.
در برخی از نواحی بابل خاک بسیار مرغوبی وجود دارد که بیشتر ته مانده یا رسوب رودخانه ها بوده و هرگاه بابلیها قصد نوشتن مطلبی را می نمودند، مقداری از این خاک نرم را برداشته و پس از گل کردن ، آنرا پهن می نمودند تا آنکه به صورت لوحی مربع شکل و یا مستطیل در آید سپس آلت نوک تیزی چون دشنه برداشته و تصاویر مورد نظر را برآن می کشیدند .
آشوری ها دریافتند که برای هر مطلبی یا هر چیزی بید خطوط مختلفی را ابداع نماید تا بهم شبیه نباشند و قاطی نگردند. این چنین بود که خط به وجود آمد . خطی که آنرا خط میخی نامیدند.
اگر دشه نوک تیز و تیغه پهنی را درون گچ فرو برده و بعد از آنرا تدریجاً بیرون بکشید ، متوجه خواهید شد که محل ورود دشنه در گچ پهن تر از قسمتی است که دشنه بیرون کشیده شده و به عبارت دیگر به صورت یک پیکان یا میخ در آید. علت اطلاق این عنوان به خط مزبور نیز همین امر است .
برخی از نویسندگان و مورخین مغرض ، ملت آشور را ملتی خونخوار نامیده واهشان و سلاطین آنها را بیرحم و سفاک قلمداد کرده اند . البته نمی توان انکار کرد که آشوریها مردانی جنگجو و خشن بودند. در پیروزیها و فتوحات آنان نیز کوچکترین تردیدی نیست؛ اما آبا در دنیای آن عهد چگونه یک ملت می تونست جنگی را بدون خونریزی فتح کرده و بربرها ر سرجای خود بنشاند؟ کتابخانه ها ، یادبودهای هنری ، صنعت معماری ، علم طب و سایر علوم بالاخص نجوم و پیکر ترسی ، که امروزه از آشور کهن به یاد گار مانده اند، همه نشانه تمدن این ملت بوده اند.
آنچه که امروزه ما را بر تاریخ آشور آگاه و واقف می سازد وجود کتیبه ها و کشفیات بی شماری است که شده اند بعبارت دیگر یادبودهای آشوریها گویای تاریخ آن ها بوده و تا صد سال قبل هیچ کس چون امروز از تاریخ آشور بوضوح اطلاع نداشت اما بعد از کشفیات لایارد و مسیوبوتا و سایر باستان شناسان این تاریخ نیز روشن شد.
بنا بر این وقتی که امروزه از تاریخ آشور سخن می گوئیم ، گفته های خود را به استناد کتبه ها والواحی ابزار می داریم که در موزه های بزرگ جهان قرار دارند . در هیچ یک از کتیبه ها و لوح ها نقاشیهائی که از سرزمین آسور کشف شده اند. دلیلی بر خونخواری آنان دیدهنمی شود وبه عبارت دیگر آشوریها هرگز یک چنین برگه ای برجای نگذاشته اند که امروزه مرجع تواریخ باشد. بدین ترتیب هر سخنی که در این مکورد گفته شود، بی دلیل بوده و زاییده تخیل و یا غرض و نظر شخصی نویسنده است. چون همانگونه که گفتیم ما از روی یاد بودهای آشوریها از تاریخ آنان مطلع شده ایم و چون برگه ای دال بر خونریزی و سفاکی وجود ندارد لذا این موضوع بکلی ا زاعتبار ساقط است.
سلاطین آشور همواره در فکر پیشرفت ، بسط دانش و صنایع مختلفه بودند وهمین عوامل موجب شدند که سرزمین آشور بهشت دنیای کهن گشته و لاشخورها و اقوام بربر را به طمع بیاندازد.
کتابخانه های بزرگ و متعددی که امروزه از سرزمین آشور کشف شده اند، همه نشان میدهند که آشوریها نیز چون سایر ملل بت پرست بودند و خدایان متعددی داشتند. یکی از کتابخانه های بسیار بزرگ و محتوی دهها هزار لوج گچی که توسط سرآستن لایارد انگلیسی و دستیار آسوری الاصلش (هرمزرسام) در تپه (کوبونجیک) کشف شد، تعلق به آخرین شاه بزرگ آشور به نام آشور بانی پال داشته .آشور بانیپال از جمله سلاطینی به شمار می رفت که علاقه فراوانی به تاریخ داشته و به فرمان او نسخ متعددی از تاریخ ، مذهب ، کیش و مرام و علم و فرهنگ آشور و بابل نوشته شدند . بعبارت بهتر ، آشوریها بنیان گذاران ادبیات بوده و نوشتن کتاب و تشکیل کتابخانه و بسط دانش و سوادرا رواج دادند.
● معابد آنها
برخی از افسانه های قدیم آشوریها ، کاملا مشابه قسمتهای اولیه عهد عتیق انجیل یا تورات یابخش آفرینش سایر کتب دینی جهان است. در مورد سیل بزرگ و کشتی نوح ، آشوریها افسانه ای بس شیرین دارند(حال آنکه می دانیم این قضیه صدها قرن بعد در کتب مذهبی (تورات و انجیل) ثبت شده ) .
زمانی که آشوریها حکومت مستقل تشکیل دادند ؛ خدایان متعددی برای خود بوجود آوردند مثلاً آشوریها (آشور) را خدای ملی خود قرار دادند. در آن زمان آرم، علامت یا مظهر و غیره متداول نبودند . به همین مناسبت ین قبیل چیزها ر (خدا) می نامیدند. اگر خوب توجه کنیم از خود جمله فوق که جمیز بیکی در کتاب تاریخ آشور آورده در می یابیم (آشور) مظهر ملت آشور بوده است. همانگونه که مثلاًپرچم سه رنگ پرچم ملی ایران یا داس د چکش نشانه شوروی و غیره هستند، (آشور) نیز سمبل و نشانه ملت آشور بوده هر ملتی در مقابل پرچم خود که نشانه وجود قدرت و سربلندی کشورش می باشد به حالت احترام می ایستد و عموم ادای احترام می نمایند .(آشور) نیز مظهر قدرت و نشانه آشوریها بود.
● جامعه ، خانه و خانواده
جامعه بین النهرین در مراحل اولیه ، نوعی تقسیم سه گانه را بین اعضایش شاهد شد. بین انساان آزاد و یک برده ، ارزش طبقه ای حکمفرمائی می کرد. از زمان حمورابی به بعد ، یعنی در حدود سده هیجدهم قبل از میلادی ، این طبقه دارای رازش جزئی بود. انسان آزاد بر قله برج جامعه قرار داشت. انسان آزاد، یعنی کسی که جزو اموال دیگری محسوب نگردد. یک فرد آزاد در جامعه آشور، تنها تابع قانون بود . بس؛ لیکن در دربار و سایر دستگاههای دولتی، ارزشی برتر از یک برده داشت.
در آشور کهن ، اساس خانواده را ازدواج تشکیل می داد. ازدواج یک امر قانونی و شرعی به شمار می رفت لیک انتخاب همسر از بین برده ها نیز به عنوان صیغه آزاد بود. دختر تا قبل از ازدواج تحت سرپرستی پدر قرار می گرفت آن مرد می توانست دخترش را یه صلاحدید خود، شوهر دهد. حتی اگر دختر در خدمت یک طرف ثالث قرار می گرفت ، بعنی اگر به عنوان مثال مانند گروگان در ازای دین پدر در خانه طلبکار به سر می برد و در همان اوان پدرش فوت می کرد، باز دختر اختیاری در انتخاب شوهر نداشت و طلبکار مجاز بود که با دختر در صورت نداشتن پدر و برادر به دلخواه رفتار نماید.
ازدواج به دنبال نامزدی صورت می گرفت و طی شوهر آتی ، عطر و گلاب بر سر عروس ریخته و هدایائی باو تقدیم می کرد. از آن لحظه به بعد دختر جزو اعضای خانه شوهر آتی در می آمد و اگر احیاناً شوهر آتی بعللی بدرود زندگی می گفت دختر با یکی از برادران او ازداوج می کرد و اگر مرد ، برادر نمی داشت دختر با یکی از اقوام نزدیک او مزاوجت می نمود. این رسم با دقت کامل اجرا می شد. ام اگر پدر ، دختر خویش را از گرو خارج کرده وبه خانه خود می برد؛ بار اختیاردار او می گشت . در صورتیکه احیاناً دختر فوت کرده و نامزدش حاضر به ازدواج با یکی از خواهران او نمی گشت، تمام هدایای خود را جز خوراکیها پس می گرفت .
ازدواج واقعی به طوریکه جریان آن بر الواح نوشته شده است ، بصورت تسلیم زن به شوهر صورت می گرفت چنانچه هر دو نفر آنها از طبقه آزاد محسوب می شدند ، شوشهر در حضور شهود حجاب بر چهره همسرش انداخته ومی گفت: او همسر من است.
البته انداختن حجاب در وقت عقد ، مرسوم بوده . بعدها برداشته می شد. و آشوریها جز در این مورد سخت با حجاب مخالف بوده و وظیفه داشتند که هرگاه زن یا دختری را با حجاب ببینند ، تحویل مقامات دولتی دهند. این آزادی که به زن داده شده بود ، نشان میدهد که آشوریها تا چه اندازه از تمدن برخوردار بوده اند و اینکه چگونه مقام زن را در جامعه شناخته و محترم می شمردند.
زندگی زناشوئی می توانست یا شامل اقامت زن در خانه پدری و یا رفتن بخانه شوهر باشد. در صورت اول شوهر مبلغی به همسرش می پردخت که به (دوماکی) مشهور بود و اگر شوهر فوت می کرد ، این مبلغ جز و اموال بیوه زن می ماند ولی مشروط بر اینکه بچه نمی داشت . البته زن مجاز بودکه (دوماکی) را بطور کامل و یا جزئی خرج کند.
اما اگر زن و شوهر تشکیل خانه و زندگی مجزئی را می دادند ، زن (شیر کوئی) با خود به خانه شوهر می برد. این کلمه در زمان حمورابی به (شریکتو) تغییر یفت و همان جهیزیه امروزی می باشد.
(شیرکو) همراه هدایای که عروس دریافت می نمود اموال مطلق فرزندانش باقی می ماند و برادران شوهر حق ادعای نسبت به آنها نداشتند.
چنانچه شوهر پیش از زن بدرود زندگی می گفت ، بیوه اش کماکان در خانه او به سر می برد و فرزندانش از او مراقبت می نمودند اما در صورتیکه از شوهر قبلی خود فرزندانی می داشت ، فرزندان ذکور ازدواج ثانوی می توانستند او را به عنوان سلب مسئلیت از خویشتن از خانه طرد نمایند.
● برده و بردگی
نخستین دلیل ازدیاد بردگان در اشور، جنگهای متعدد محسوب می شدند و این بردگان فقط به بیگاری گماشته می شدند و بس در آغاز ، پدر خانواده می توانست ززن یا فرزندان و یا خودش را در صورت عدم توانائی در تادیه دین خویشتن به عناون برده غلام به فروش برساند. بعدها این قانون لغو شد و در عوض تصویب گشت که اگر فرزندی ناخلف از آب در آمده و موجبات ننک خانواده اش را فراهم
آورد ، پدرش بتواند او را به عناون برده به فروش رساند.
بردگانی که بمشابه گروگان در خانه طلبکار باقی می ماندند پس از تصفیه حساب ، آزادی خود را بدست می آوردند. یک برده فاقد شخصیت انسانی محسوب می شد بدواً او را چون جزئی ز اموال می پنداشتند ولی بعدها قانون برده فروششی در سرزمین آشور لغو گشت .
نکته دیگری که لازم به تذکر است این می باشد که داغ کرده برده ها، حتی از همان بدو امر نیز ممنوع بود زیرا منجر به جرح آنان می شگت حال آنکه ضرب ئ جرح برده ها جرم شناخته شده و خاطی مستحق مجازات بود.
اگر احیاناً برده ای فرار می کرد ، نه تنها از طرف صاحب خود بلکه از طرف مقامات دولتی نیز تحت تعقیب قرار می گرفت و قانون حمورابی در این مورد دارای شش ماده است .
▪ برده فروشی
برده فروشی قوانین مخصوصی داشت.هرگاه برده ای فروخته می شد، فروشندگان ضمانت نامه ای نظیر ضمانت نامه فروش احشام به خریدار می دادند که به موجب آن ویرا مالک مطلق برده معرفی می کردند و سلامت برده فروخته شده را تایید و تضمین می نمودند.
ضمانت صحت برده و عدم ابتلای وی به (بنو) و (سیب تو) یعنی (غش وصرع) و (جذام) مدت یکصد روز اعتبار داشت.
قرارداد فروش برده از زمان نبو کدنصر به بعد مطابق نمونه ذیل تنظیم می شد:
(( فرزندان زکیر،... با اختیار تام ... برده خود، (نانادیرات) و طفل شیرخوارش را به پسر (وای) فروخته اند. بهای دریافتی ۱۹ (شه کل) نقره بوده و فروشندگان ضمانت می کنند که برده فروخته شده به هیچوجه فرار نکرده و کاملاً صادق و درستکار است))
در آغاز یک برده مونث وظیفه داشت که نه تنها به ارباب خود خدمت کند، بلکه خود را هم تسلیم وی نماید و این امر موجب میشد که ارباب برده خود را به فحشاء وا دارد.
▪ آزادی
برده هائی که در خانه ارباب به سر می بردند؛ فقط چند راه جهت آزادی داشتند اولاً اینکه فرزندان یک زن آزاد و یک غلام برده ، آزاد بودند حال آنکه برده مونث کماکان برده می ماند و ثالثاً خوش رفتاری و جلب رضایت ارباب امکان داشت که به آزادی آنان منتج گردد. رابعاً شکایت از ارباب و ثبوت جرم وی در مورد ایراد ضرب ناشایست و بی دلیل ، باعث آزادی آنها می شد . خامساً ابتلا به بیماریهای وحشستناک نیز موجب طرد آنها می گشت بعدها برده فروشی در آشور بکلی لغو شد و کسانی که به ااین کار دست می زدند مورد مجازات سختی قرار می گرفتند.
● منازل آشوریها
آشوریها مناطق باطلاقی را جهت سکونت بر گزیده بودند و باطلاق ها را بطرز جالبی خشک می کردند . بدین معنی که حصیرهائی روی باطلاق ها انداخته و بعد با پا روی آن حصیرها می رفتند ، وجود حصیر مانع از فرو رفتن آنها در باطلاق می شد و فشاری که بر حصیر وارد می آمد، موجب می گشت که آب از منافذ آن بیرون بزند و بر اثر حرارت شدید خورشید تبخیر گردد.
بعد از این مرحله از تاریخ سکونت، مرحله کلبه های حصیری فرا می رسد کلبه ها را با حصیر و پوشال ساخته و بعد روی نها را با سیمان و گل اندود می نمودندو وقتی که خشک میشد ، آنجا را رنگ میکردند. درب کلبه ها بر لولائی گردش می کردکه دیوار و لنگه درب کار گذاشته می شد بدین ترتیب می بینیم که مخترعین لولا نیز برای اولین بار آشوریها بوده اند.
▪ استفاده از گچ
آشوریها گچ را با کاه و تراشه های خیزران مخلوط می کردند تا قدرت و استحکام آنرا چند بربر کنند . پس از آنکه گچ و کاه کامل با هم مخلوط می شد ، آنرا در قالبهای چوبی می ریختند و می گذاشتند که خشک شود وبدین ترتیب آجرهای محکمی بدست می آوردند. باتمام این تفصیل ، این آجرها خیلی زود زیر خورشید سوزان ترک بر می داشتند و آجرهای پخته فقط در ساختمانها وبناهای مهم بکار برده می شدند زیرا پختن آجر مستلزم مخارج بسیار بوده و محتاج سوخت بود.
آجرها را با اندازه های مختلف جهت قسمتهای مجزای بنا درست می کردند برای کف سالن ها بزرگ و معابد و قصرهای سلطنتی از مرمر استفاده می نمودند.
سقف طبقه فوقانی خانه را نخسیت با چوب نخل می پوشاندند و بعد روی این چوبها را برگهای نخل قرارداده و سرانجام آنرا با گل اندود می کردند و اگر احیاناً سقفی چکه می نمود، آنرا بوسیله بام غلطان سنگی، صاف میکردند . بعدها تراس عمارات بزرگ را با مرمر پوشاندند که بی شباهت به تراس های امروزی نبود. برخی دیگر از اهالی خانه های خود را بشکل گنبد می ساختند.
▪ دکوراسیون
دکور یا زینت خانه ها در سرزمین آشور حائز اهمیت فوق العاده ای بود پس آنکه اطاقها را ساخته و حاضر می نمودند ، آنها را با دوغ آب سفید می کردند و بعد روی این دوغ آب را رنگ و روغن مخصوص می مالیدند و دیوارها را با تصاویر مختلف نقاشی می کردند.
تصویر روی جلد این کتاب نمونه ای از نقاشی رنگی دیوارهاست که بدست هنرمندان بزرگ صورت گرفته است.
قاب درب ها را رنگ قرمز میزدند ولی بعدها این رنگ را به رنگهای الوا تغییر دادند زیرا رنگ قرمز را جلب کننده ارواح خبیثه می پنداشتند.
▪ اثاثیه ـ روشنائی حرارت
در مورد نور روشنائی باید گفت که آشوریها و بابلیها از چراغهائی استفاده می نمودند که می توان آنها را اولین چراغهای تاریخ نامید. این چراغهائی ظاهر بشقاب عمیقی را داشتند که روی ان پوشیده بود؛ به عبارت دیگر شبیه دو عدد نعلبکی بودند که بطور وارو بر هم قرار داده شوند. از قسمت فوق این چراغ ، فیتله ای خارج شده بود که سر دیگر آن، درون روغن چراغ قرار داشت . آشوریها از نوعی مایع سوخت استفاده می کردند که (روغن سنگ) نامیده میشد و این همان نفت خام است که البته بدون آنکه تصفیه شود، مورد استفاده قرارمی گرفت . لیکن بخوبی روغنهای نباتی نمی سوخت . هرگاه به نوربسیار احتیاج پیدا می شد از مشعلهای متعدد یا شمع استفاده می کردند .
اما در مورد سیستم حرارتی در فصل زمستان باید بگوئیم که علیرغم هوای معتدله باز سرمای زمستانی ایجاد حرارت را ایجاب می نمود، برای تولید حرارت از بخاریهائی استفاده می نمودند که در دیوار قرار گرفته بودند ویا اینکه اجاقهائی را بکار می بردندکه از سنگ ساخته شده و در گوشه اطاق قرار داشتند.
این اجاقها علاوه برآنکه اطاق را گرم می کردند جهت پختن غذا نیز بکار برده می شدند .
● شهر و حدود آن
در آشور قدیم چون برخی از شهرهای امروزه ، ساختمانها را کنار هم بنا می نمودند. سطح زمین خیابان ناهموار بوده و خیابانها غالباً تنگ و پر از پیچ و خم محسوب میشدند. علت ناهمواری زمین این بود که بیشتر ساختمانها را بدون زیر بنای جدید وبدون تسطیح زمین ، تجدید بنا می کردند .
ساخمتانهای مرتفع و بزرگ را در بابل (مرک) می نامیدند. سلاطین آشور در مورد تامین آب آشامیدنی و زراعتی بی نهایت اهمیت بخرج می دادند وشاید همین امر باعث شده بود که در جهان آنروزه مقام شامخی بدست آورده و بتواند مدارج ترقی را با سرعتی حیرت آور طی کنند.
توجه سلاطین به آب آشامیدنی شهر حائز اهمیت فوق الععاده ایست و نمونه آن شاه سانخیریب می باشد که از دهکده ای بنام (جروان) واقع در چند میلی نینوا ، آب آشامیدنی را از راه لوله ها وکانالها به شهر رسانید . این لوله ها مانند لوله های امروزی نبودند. برای آنکه آب را از نهر به شهر برسانند ، بین نهر و شهر جوی باریکی می کشیدند که سطح آنرا با آجر و سیمان و سنگ محکم می نودندو آب بسوی شهر روان می شد. یکی دیگر از وظایف مهم شاهان آشور، رسیدگی به وضع دیوارها بوده و در استحکام دیوارها دقت خاصی بخرج می دادند.
جاده شهر طوری ساخته شده بود که تدریجاً شیب برداشته و بصورت مارپیچ در می آید و در نتیجه ارابه براحتی به بالای دیوار می رفت . در خارج دیوارها خندق پرآبی حفر می نمودند که از آب کانالهای متعدد پر می شد و نزدیک شدن دشمن را غیر مقدور می ساخت . برای آنکه دیوارهای شهر و قلاع را محکم تر سازند، روی پوشش گچی آنها آجر پخته قرار میدادند. در نوشته های موجود اندازه دیوارها مغایر هم می باشند.
▪ دروازه ها
دروازه های شهر چه در بابل و چه در آشور یکسان ساخته میشدند . در ساختن دروازه تمام شهرها وابنیه ها حداکثر دقت و مهارت بکار برده میشد زیرا دروازه نقطه ضعف شهر به شمار می رفت هر درواره را در وقت حمله دشمن از داخل و خارج با دیواری از خشت می پوشاندند. دروازه های چوبی را با ورقه ای از مس می پوشاند تا صدچندان بر اسحتکام آنها افزوده شود.
▪ کانالها
سرنشینان بین النهرین از همان بدو امر احتیاطات لازمه را جهت جلوگیری از سیل احتمالی و طغیان دجله و فرات انجام داده بودند و به همین جهت اطراف شهر کنالهائی حفر کرده بودند تا در صورت طغیان رودخانه ها ، آب به کانالها سرازیر شودو شهر در امان بماند؛ همین امر به آیباری باغها و مراتع کمک زیادی می نمود.
کانالها را بر اصول بسیارر ساده ای می ساختند وقتی دیوراهای شهری بنا می شدند نخست خندقی حفر می نمودند تا مواد خام آجر را جهت دیوارها از آن بدست آوریدند در حین خندق، خاک و مواد زائد را به اطراف آن می ریختند تا نووعی ساحل بلندتر از سطح زمین را تشکیل دهد در نتیجه در صورت بلند شدن سطح آب، جلو سیل گرفته می شد. جریان کلی آب بوسیله سیستم مخصوص انشعاب هدایت می شد.
● دریانوردی
امر دریانوردی در آشور کهن اهمیت بسزائی داشت. تغییری که در بستر های دجله و فرات حادث می شد ، و جریانهای که موجب سرعت آب می گستند برای حرکت کشتیها بسیار مناسب بودند ، ساختن کشیت یا قایق امر بسیار مهمی محسوب می شد و عدهای افراد خبره را جهت این کار استخدام می نمودند.
برای مثال در سال هفدهم سلطنت(نبونیدوس)،(مورانو) نامی قایقی ساخت به ظرفیت ۱۵۰ گوریا (گار) که مخصوص معبد (اتیانا) در(اوروک) بود. در بین النهرین دو نوع کلک یا کرجی نیز وجود دشتند سبد مانند.
● ماهیگیری
کانالها منابعی بسیار غنی جهت ماهیگیری بوده و ماهیگیری غالباً بمنزله شغل و حرفه به شمار میرفت. در رودخانه های نزدیک خلیج فارس ، ماهیهای صید شده را جهت فروش به شهر می فرستادند اما در شهرهائی که فاصله زیادی از محل صید ماهی داشتند؛ از ماهیهای کانال و جویها استفاده می کردند.
قلاب ماهیگیری را اولین بار آشوریها اختراع کردند.الواحی بدست آمده که روی آنها نقش مردی در حال ماهیگیری بوسیله قلاب حک شده و ثابت کرد که آشوریها اولین ملتی بوده اند که ماهیگیری باقلاب و همچنین تور را ابداع کرده اند .
● امور کشاورزی و بازرگانی
زراعین، زمین را بوسیله بیلهائی که از سنگ سخت ساخته شده و لبه های آنها را تیز کرده بودند، شخم میزدند. باری از این قبیل بوفور در ناحیه(کانته) واقع در سوریه ، کشف شده اند. تجارت گندم و خرما، یکی از امور بسیار مهم بازرگانی بشمار میرفت و از همین جاست که آثر بسیاری از قبیل قراردادها، رسیدها و الواح مالیات و غیره بر جا مانده اند. ذیلا نمونه ای از این اسناد ذکر می شود :
الف) در ماه (سیوان) باید مقدرای گندم در یکجا در معبد (ای ـ تانا) تحویل داده شود. سال سی و دوم سلطنت نبو کد نصر
ب) طبق این سند باید گندم بوزن مساوی با خرما، در معبد(ای ـ تانا) تحویل داده شود.
● حمل و نقل
در آشور ، بین شهرهای بزرگ و مهم جائه هائی حداث کرده بودند که همگی مشابه هم بودند و آنها را با سنگریزه فروش می کردند. در مناطق صحرئی از سفتی خاک استفاده می شد و جاده بطور میتقیم پیش میرفت اما در برخی از نقاط مثلا در صورت برخورد با موانع ؛ جاده پیچ میخورد.
وسئط نقلیه در آشور قلیل بودند . ارابه های مسافر بری را د ویا چند اسب می شکیدند ولی ارابه های خواربار و غیره را یک اسب تنومند بدنبال خود میکشیدند.
● توالت موی سر و ریش
غالب متولیدین آشور در خانه های خود حمام داشتند ولی فقرا خود را در کانالها و کنار رودخانه ها می شستند و یا با آب انبار در حیاط خانه خویش شستشو می نمودند. گروهی از حمامهای بخار استفاده می کردند یعنی آب را در اطاقهای سربسته برسنگهای بسیاردغ ریخته و خود را بوسیله لبف و سنگ پا می شستند.
تمام طبقات اجتماع ، جز طبقات پایین خویشتن را امری واجب می دانستند و بدن و موهای خود را بوسیله روغن و یا عطر خوشوئی مطهر می ساختند این امر ننه تنها پوست تن را نرم و لطیف می ساخت بلکه بدن را در قبال هوای خشک و ناراحت کننده نیز آماده نمود و غالباً حشرات موذی و جانورانی که در مناطق گرمسیر و هوای خشک در موهای سر و بدن رشد و نمو می نمایند، کشته و از بین می برد .
● صابون
وقتی که در مورد توالت در بابل و آشور صحبت می شود باید نکته دیگری را هم یاد آور شد زیرا در این دو سرزمین ، نظافت و توالت بدون صابون مفهومی نداشت صابونهای خالص و علا در بابل و آشور مصرف فراوانی داشته و عده ای حرفه ای و یا خانه دار آنها را درست می کردند. بطوریکه الواح مکوجوده نشان می دهند برای ساختن صابون از شیره گیاهی استفاده می کردند که رایحه خوش داشته و در عین حال ضدعفونی کننده نیز بود، این روغن را با خاکستر گیاه دیگری که محتوی سودا و یا پطاس بود ترکیب نموده و بعد صابون را در تشت های بزرگی می پختند. این فرمول امروزه در ساختن صابونهای رختشوئی بکار میرود.
● موسیقی ـ بربط
آشوریها اولین ملتی بودند که بربط را اختراع کردند . آمده است که از زه کمان سربازی که مشغول تیراندازی بوده صدائی مسموع شده و آن سرباز از این موضوع استفاده نموده و چند زه دیگر نیز به فواصل مختلف به کمان اضافه کرد.
بربط به همین ترتیب سیر تکاملی خود را پیمود و تکمیل تر شد از دیگر آلات موسیقی آشوریها می تواند کرنا ـ بوق ـ نی و طبل را نام برد.
● تصفیه آب
آشوریها برای آنکه بتوانند پی به پاکی آب ببرند وسیله جالب اختراع کرده بودند که تا حدودی شبیه میکروسکوپ بوده و ذرات نامرئی درون آب را نشان میداد بدین معنا که لیوانهای مخصوصی را از شیشه بسیار نازک به نزکی یک برگ اما بسیار صاف و شفاف ساخته و بعد لیوان را پر از آب می کردن این لیوانها و یا بطریها درب مخصوصی داشتند که مانع از نفوذ گرد و خام به آب درون آنها می شد.
بطری و یا لیوان را سپس به بندی آویزان کرده و در اطاق تاریکی از سقف آویزان می نمودند . این اطاق جز روزنه کوچکی که نور خورشید مانند رشته ای نخ از آن بداخل نفوذ می کرد، منفذ دیگری نداشت. این نور درست بر پشت بطری سفاف و پر از آب تابیده و در نتیجه انعکس ذره بینی آن مانند آپرات سینما روی دیوار سفید افتاده وذرات ریز دهها بار درشت تر شده و بر دیوار منعکس میشدند. از همین بطریها بجای ذرهبینی بسیار قوی نیز استفاده می کردند.
● سلمانی
یک استاد سلمانی نه تنها کار یک سلمانی مدرن امروزه را انجام می داد ، بلکه موی سر کاهنین و سر و صورت بردگان و غلامها را نیز طبق آخرین مد اصلاح می نمود و گاهی اوقات وظیفه دلاک را هم عهده دار میشد.
● جامعه مردانه و زنانه
آشوریها غالباً صندل بر پا می کردند این صندلها یا کفشها بیش ا ز هر چیز شبیه چکمه بودند زیرا تسمه های چرمی آنه تا زانوهایشان بالا می آمد، آنها موهای سر خود را بلند نگه می دارند و دور سرشان عمامه ای پیچیده و عطرهای خوشبوئی بخود می زنند . هر مردی در دست خود یک عدد عصا حمل می نماید که سر آن بشکل سر قوچ یا گل سرخ و یا عقاب تراشیده شده است . این حکاکیها غالباً علامت خانوادگی محسوب می گردند.
حمل عصا بین شخصیت های سرشناس و مهم بالاخص شخص شاه کاملا معمول و مرسوم بوده و نشانه قدرت بود. البسه افراد عامی و کارگران ساده تر بوده و جامه ای بر تن می کردند که تا زانوهایشان را پوشناده آستین آنان را نیز تا آرنج را می پوشاند این عده بر کمر خود کمربند پهنی می بستند.
بر غالی تخته سنگهائی که نقش کارگرها در حال کرکردن حک شده است، آنها را ملبس به این جامه نشان می دهد. بعبارت دیگر این لباس را افراد عادی بر تن می کردند ولی گاهی اوقات خارجیها نزیز چنان چامه ای می پوشیدند .
دو مجسمه غول پیکری که از خرس آباد کشف شده و آنها را متعلق به پهلوان حماسی آشور یعنی (گیل گمیش) می پندارند چنین لباس بر تن دارند، اما پیراهن زنها بسیار ساده بوده وبدن آنها کاملا مستور می داشت هر چند که تدریجاً مدهای تازه ای در آشور پیدا می شدند ولی در جامه زنها تغییر چندانی حادث نشده است.
● خوراک نان
در خانه ها اطاق غذا خوری مخصوصی وجود نداشت و غذا را از درون سینی بزرگی که روی زمین و یا چهار پایه ای قرار داده میشد ، صرف می کردند. برای صرف غذا وقت معینی وجود نداشت و هرگاه گرسنگی بر افراد خانه غلبه مینمود سفره را پهن می کردند.
نان از مواد اصلی غذا بشمار میرفت و بعبارت دیگر نشانه و علامت غذا بود بطوریکه باستانشناسان کشف کرده اند، بین النهرین نان را دانه ای و یا وزنی بفروش نمی رساندند. قیمت نان بستگی به حجم آن داشت. نان لواش و نا سنگک را در تنورهای مخصوص می پختند. طبقه فقیر تر اهالی از نان ساج استفاده می نمودند.
● مشروبات
در مجالس و ضیافت ها مشروب به ترتیب هر کس یک گالن تقسیم میشد آشوریهخا بیشتر از شراب و آبجو استفاده می نمودند و اولین ملتی بودند که بدرست کردن آبجو پرداختند . نوشیدن شراب از هزار ساله اول ق ـ م در بین النهرین متداول گشت و از آن تاریخ به بعد نه تنها تخمیر انگور و ساختن شراب نوعی تجارت شد، بلکه یکنوع هنر نیز بشمار میرفت . قدیمی ترین مدرکی که راجع به شراب در دست است همانا حماسه گیل گمیش می باشد.
خوردن پنیر و شیرینی و میوه بعنوان مزه شراب مرسوم بود. آشوریها شیرینی های خود را بیشتر ز عسل و یا شیره درخت نخل درست می کردند، این خود نشان میدهد که پرورش زنبور در آشور کهن کاملا رواج داشته ودر این مورد مطالبی نیز بر لوح ها حک شده اند.
● هزینه زندگی
کارگرها دستمزد معینی نداشتند بلکه بر حسب توافق بین کارگر و کارفرما دستمزدی پرداخت و دریافت می شد.
● استاندار و مسکوک
در آشور نخست گندم پرداخت و دریافت میشد ولی بعدها نقره و مس جایگزین آن شدند. تدریجاً نقره به تنهائی رواج یافت ، اختراع پول ر به (لیدی) نسبت میدهند ولی ایده آن نخستین بار در آشور کهن بروز یافت . بدین معنی که نقره را علامت می زدند(علامت سرایشتار یا سرشمش) و برای سکه ضرب خورده قیمتی تعیین می نمودند.
سانخریب (۷۰۶ – ۶۸۱ ق ـ م ) ضرابخانه بزرگی داشتهخ و سکه ضرب می نمود و در گزارشات سالانه خود می نویسد :
قالبی از گچ را آماده نموده و برنزار در آن ریختم تا سکه های نیم شکلی یا (شه کلی) درست شوند. سکه های اولیه در آسیای غربی رواج بیشتری داشتند و بعدها قیمت مسکوکات نقره و طلابه نسبت حجم و وزن آنها تعیین شده.
● نرخ ها
در اوئل یک (قار) خرمایک (شه کل) قیمت داشت ولی در دوره سلطه پارس بر بابل یک قارخرما دو (شه کل) قیمت یافت. قیمت گندم با خرما یکسان بود ولی بعدها گران تر گشت . سیر را بنخ کشیده و بندی بفروش می رساندند. کرچک کماکان گران بوده و هر (قار) هشت لی دوازده شه کل قیمت داشت.
شراب اعلا از قرار هر کوزه هشت (شه کل) یا شکل فروخته می شد پشم ساده (شی پاتو) از قرار هر پوند، ۲ مینا بفروش می رسد.
قیمت یک گاو ما بین بیست الی سی (شکل) بود و یک بز ، دو (شکل) قیمت داشت ولی الاغ را گران تر از اینها می فروختند.
● الفبای آشوری
آشوریها قریب شش هزار سال قبل از میلاد از خط میخی در کتابت استفاده می کردند و الواح متعددی از آن دوران باقی مانده اند که ناشن میدهند آشوریها پیشروان علم بوده اند.
آشوریها در کتابت پیشرو بوده و سایر ملل مثل اعراب و یونانیها از الفبای آنمان حروفی جهت خود درست کرده اند که طی فهرستی با هم تطبیق شده اند از آنجمله است الف آشوری که(الپ) تلفط می شود ولی یونانیها آنرا(آلفا) تلفط کردند. اولین الفبای آشوریها پس از خط میخی به هزار و سیصد سال قبل از میلاد، الفبای ثانوی نیز در بیست و دو حرف بوجود آمد که فنیقی ها هم آنرا اقتباس کردند.
حروف الفبا رشته زبان ف کماکان سیر تکاملی خود را طی کرده و در شهر (اورهای) درسی و دو حرفتکمیل گشت. ما این تکامل با افزایش حروف جدید صورت نگرفت ، بلکه از همان حروف سابق با افزودن کسره و فتحه و یا نقطه حروف تازه و صداهای جدیدی بوجود اوردند. مثلاً یکی از حروف مانند (چ) با گرفتن کسره صدای دیگری مثل(ک) و یا با گرفتن یک نقطه صدای دیگری بخود میگیرد.در سایر ملل نیز از همین رویه سر مشق گرفته بجای آنکه حروف جدید بحروف الفبای خود بیفزایند، با ترکیب حروف صداهای مختلف را که در خود الفبا وجود ندارند، ساخته اند. مثلا در انگیسی با ترکیب H,Z صدای ژ و یا H,G صدای ق و غیره بوجود می آیند.
● علم نجوم
در بین النهرین علم نجوم را نوعی شغل و حرفه می پنداشتند و اصل عمده این علم ر تحقیق در سالنامه می دانستند و در حدود ۱۱۰۰ ق ـ م آشوریها سالنامه خود را تکمیل تر کردند.
تقویم بابلیها و آشوریها به یک نحو بود و بروایتی اولین تقویم یا سالنامه را چهار هزر سیصد سال ق ـ م مورد استفاده قرار دادند. قدیمی ترین سالنامه را اسامی برجها تنظیم کرده بودند که عبارتست از :
۱- کوت ، ۲- تن مارت ، ۳- سین ، ۴- گوزالی ، ۵- آلانیت ، ۶- بلتی ـ اکلین ، ۷- سارت ، ۸- نات ، ۹- موکیوریلی ، ۱۰- آب شرانی ، ۱۱- خیبر ، ۱۲- سیپلی
این سالنامه مدتی مورد استفاده قرار می گرفت تا آنکه تغییراتی در آن داده شدند و تقویم ثانوی بوجود آمد. در این زمان دانشمندان آشوری موفق شده بودند که سال را به ماهها و ماهها را به هفته ها ، روزها و ساعات تقسیم نمایند و اولین ساعت آبی و همچنین آفتابی را اختراع کنند.
در آغاز امر شبانه روز را به شش ساعت تقسیم کرده بودند ولی بعدها این امر تکمیل تر گشت و سال به سیصد و شصت روز ، دوازده ماه و شبانه روز نیز به بیست و چهار ساعت و ساعت به شتصد دقیقه و دقیقه به شصت ثانیه تقسیم شد.
در بابل و آشور کهن اول ماه نیسان را که مصادف با آغاز بهار بود؛ چون عید نوروز همواره جشن می گرفتند.
سال نو آشوریها پیش از میلاد مسیح همانا ماه نیسان محسوب می شد . این روز تاریخی و فرخنده را سرداری موسوم به (لموبل اکبی) بیادگار گذاشته زیرا در این روز سپاه آشوریها فتوحات بسیار انجام داده و ده زو اول ماه نیسان را بعنوان سال نو و همچنین بمثابه یادبوودی از فتوحات دلاوران آشور نیز جشن می گرفتند.
● مراسم تدفین و حالات اموات
در آشور کهن میت را با عطریات خوشبو تطهیر کرده و جامه گرانبهائی بر تنش می کردن در مورد سلاطین بهترین شلل را بر تن شاه کرده و آنگاه جسد را درون تابوتی سنگی قرار میدادند. برای آخرین بار، درب تابوت را می گشودند تا نور خورشید بر جسد بتابد آنگاه درب تابوت را بوسیله گیره های برنجی محکم نموده و تخته ای روی آن نصب می کردند که با خط متداول مطالبی روی آن حک کرده و کسی که قصد گشودن تابوت را نماید نفرین می کردند آنگاه تدفین صورت می گرفت بعد قربانیهای متعددی ذبح می شدند.
برخی اجساد را بطور عمودی و عده ای افقی در آرامگاه ابدی قرار میدادند و گروهی اموات را در خمره های بزرگ یا در تابوتهای چوبی می نهادند. برای دفن مرده یا گودی در زمین حفر می نمودن که کف و دیواره های آنرا آجر فرش می کردند و یا اینکه اموات را در مقبره های خانوادگی که بشکل اطاقهای کوچک سر پوشیده ای بودند قرار میدادند.
لعدها قبرستانها را خارج از شهر و بشکل کنونی درست کردند و در دوره هزاره اول ق ـ م قبور آشوریها مشابه قسمت داخلی خانه ای بودند که میت در زمان حیات در آن می زیست و بر این عقیده بودند که مرده بدینسان با خانواده خود بستگی نزدیکی خواهد داشت و آنها را از شر ارواح خبیثه نجات میدهد.
مراسم تدفین جسد توسط ریش سفید فامیل صورت می گرفت. جنازه را روی تخت روانی قرار داده و بر سینه اش ظرفی مملو از غذا می نهادند و دست راستش را روی ظرف می گذاشتند ، بیوه میت تا لحظه ای که درب مقبره را مهر و موم نکرده بودند ندبه و زاری نمی نمود ولی از آن به بعد شیون سر میداد. ضمناً تمام اموال میست را که به آنها دلبستگی داشت با او دفن می کردند.
● ریاضیات
سیستم ماهرنه شصتائی عدد خوانی که بر اساس عدد ۶۰ و ی ضریب فاکتور ۶۰ خوانده می شود توسط اعراب و یونانیها تقلید و اقتباس شد وهنوز هم در اروپای غربی مورد استفاده قرار می گیرد . این سوال پیش می آید که سیستم مزبور چه محسناتی دارد؟
امروزه وقتی ما از دوجین و یا چندجین صحبت می کنیم منظور مقداری است کمتر از یکصد . ولی وقتی می گوئیم صدها، منظور چند صدرقم ولی کمتر ز یکهزار است ، غالباً در گفتگو(صدها) یا (هزاران) را بکار می بریم. بهمین نحو نیز رقم ۶۰ کوچکترین رقمی است که تعداد کثیری از فاکتورها را در برداشته و جهت تقسیم سال به ایام و یافتن رقم درجه ها و تقسیم دایره به شصت درجه بکار میرود.
این سیستم متحملا برای نخستین بار در عدد خوانی بکار می رفت . سومیها از عدد یک تا ده را در واحدهای مختلف بکار می بردند و علت آنست که تعداد انگشتهای دست این واحد را مشخص تر می نمودند . اما آنها بجای ادامه ده تا صد سر عدد ۶۰ متوقف گشته و آنرا اساس قرار داده و سیستم را بر این اساس یا فاکتور بوجود آوردند.
امروزه مسائل جمع و تفریق زیادی از عهد کهن در دست می باشند که ما را به خوبی از ریاضیات آشور کهن آگاه می سازند. ریاضی دانان، اندازه زاویارا بطور افقی نمی گرفتند بلکه این اندازه گیری بطور عمودی صورت می گرفت.
● جمع مسائل
مسئل موجوده بر دو نمونه هستند. برخی نقاط فقط صورت مسله ذکر شده و در بعضی جاها فقط پاسخ مسله آمده است . بر برخی از الواح صورت مسله را نوشته و راه حل آنرا نیز بطور مبهم ذکر کرده اند ک هبا اندکی تفکر و تعمق مسله حل می شود. ما ذیلا از هر مسله نمونه ای را می آوریم :
مربع مستطیل ـ طول و عرض مستطیل را در هم ضرب کرده و بدین ترتیب مساحت را بدست آورده ام . طول و عرض را جمع کرده و در نتیجه اندازه ای ککه بدست امد مساوی با مساحت بود. طول و عرض و مساحت را با هم جمع کردم و جمع کل ۹ شد.
آشوریها اولیسن ملتی بوده اند که مسائل پیچیده جبری و ریاضی را کشف نمودند. نکته ای که باید در اینجا تذکر داده شود این می باشد که آشوریها بالغ بر حل کرده بودند و از آن خبر داشتند. زمانیکه خط میخی رواج پیدا کرد برای واحد علامت مخصوصی را بکار می بردند که مثلا با رقم یک امروزه برابر بوده و هرگاه قصد نوشتن عدد دو را داشتند آن علامت را دو بار ترسیم می کردند از رقم سه به بعد علائم را روی هم در دو یا سه طبقه می نوشتند.
● جغرافیا ـ نقشه کشی
آشوریها بخوبی واقف بودند که کره زمین گرد می باشد منتها بر این عقیده بودند که زمین و آسمان مانند دو نعلبکی وارو هستند که رویهم قرار می گرفته اند ضمناً عقیده داشتند که کره زمین بر آبهای زیر زمینها شنار است.
اما در مورد نقشه کشی نیز باید گفت که آشوریها در این رشته پیشرفت قابل توجهی کرده بودند و همچنین می دانستند که برای شهر سازی چگونه باید نقشه کشی نمود. مدرک ما در این مورد لوحی است بشکل میخی که نقشه شهر(نی پور) برآن ترسیم دشه و امروزه در موزه لندن محافظت می گردد.
بنیه آشور بر خلاف بناهای اروپای غربی در چهار جهت اصلی قطب نما ساخته نشده اند بکه بطور مخلوط و تجاوزی بنا می گشتند مثلا بجای شمال در شمالغربی بجای جنوب در جوب شرقی و غیره . عقیده آشور شناسان بر این است که علت بنای ساختمانها و شهرها بدین صورت بستگی به بادهای مدوام بن النهرین دارد.
● علم شیمی
شیمی و کیمیاگری در بین لنهرین جزو علوم بسیر مهم به شمار میرفت . وقتی طلائی را از شاهی به شه دیگر می فرستادند دریافت کننده از مقدار کسر شده و از بین رفته طلا گله می نمود.(بورابوریش) شاه بابل چند بار از فرعون گله نموده و گفته طلائی که باو میسدهند مرغوب نبوده و ناخالص است زیرا وقتی آنرا حرارت داده اند مقدار زیادی از وزن خود را از دست داده است.
شیمی دانان حتی موفق شده بودند که چند نوع اسید نیز در قرع و انبیق بسازند که امروزه نیز مایه حیرت جهانیان است.
● طب
مثلا جهت درمان خنازیر، از مارمولک استفاده می کردند وبدین معنا که مارمولک را برداشته و در روغن کرچک سرخ می کردند و بعد آنرا کوبیده و بصورت مرهمی در می آوردند و بر خنازیر می مالیدند و در نتیجه بیمار شفا می یافت یا اینکه بری درمان مار گزیدگی پادزهری درست کرده بودند که بصورت شربت نوشیده می شد. برای از بین بردن تب ، نوعی شربت از عسل درست می کردند که علاوه بر تقویت بیمار ، تب را نیز می برید.آشوریها برای مومیائی کردن اموان از داروهای عجیب و مخصوص استفاده می نمودند که بعدها مورد تقلید مصریها نیز واقع شد .
● ورزش
دلاوری و شجاعت سلحشوران آشوری مایه تحسین عموم جهانیان بوده و هست این دلاوران از همان اوان کودکی به ورزشهای مختلف از قبیل بکس ، دو، کشتی ، پرتاب دیسک، نیزه پرانی ، اسب سواری و ژیمناستیک می پرداختند و الواح بسیاری بدست آمده اند که تصویر ورزشکران رد حال بکس بازی یا کشتی بر آنها نقاشی شده . مشت زنها دستهای خود را در دستکشهای پنبه ای ضخیمی می پوشاندند و بعد مشغول مشت زنی میشدند.
اما کشتی گیران در وقت مسابقه کشتی دو کوزه بزرگ و پر از آب را بر سر خود قرار می دادند و مشغول کشتی میشدند و در تمام این مدت دقت می کردند کوزه از سرشان نیفتد بازنده کسی محسوب می شد که کوزه از سرش افتاده و یا نقش بر زمین می گشت وجود کوزه بر سر موجب افزایش دقت و مهارت پهلوانان می گشت .
● عشق
در آشور کهن عشق دو جانبه کمتر وجود داشت و هرگاه مردی دل به عشق دختری می باخت وی را از پدرش خواستگاری می نمود و اگر پدر باوی موافقت می کرد ازدواج صورت می گرفت .
آمیزش با همجنس نیز مجازات مرگ داشت . بدین ترتیب می بینیم که اصول اخلاق در اشور کاملا مراعات شده و خاطیان را مجازاتهای سختی می نمودند.
● تاج گذاری
وقتی شاهی بدرود زندگی می گفت دو نوع مراسم صورت می گرفتند یعنی مراسم شخصی و مراسم نظامی.
● سیاست و امور کشوری
اولین کاری که شاه انجام می داد وضع قوانین جدید و مالیاتها ، تنظیم سالنامه و رسیدگی به امور جنگی و یا صلح بود . البته در امور جنگی ، سران سپاه نیز شاه را کمکمی نمودند. این عده بعلاوه خویشاندان نزدیک شاه که سمت هاب والائی داشتند او را در کارهایش راهنمئی کرده و بطور دسته جمعی هیئت مشاورین درباری را تشکیل می دادند.
شاه سفرا و حاملین خراج را که به امپراطوری آشور وارد می شدند بحضور می پذیرفت . وی در چنین مواقعی بر تخت خود تکیه زده و شیررام مخصوصش زیر پایش لم میداد و وزراء و سایر بزرگان کشور نیز در اطرافش حلقه می زدند.
● جنگ
آخرین کار شاه رسیدگی به امور جنگی بود. چگونگی لشکرکشی های سلاطین آشور بر لوح ها و کتیبه های متعدد حک شده ویکی از این کتیبه ها که به دوره سلطنت شالمانسار سوم مربوط بوده و در قصبه کوچکی به نام (بلاوات) کشف شده است بخوبی این لشکر کش ه را متجسم می سازد.
علت اصلی غالب این جنگها و نبردها ، جاه طلبی عده ای از فرمانروایان کوچک بود که علیه آشور قیام نموده با اتحاد هم قصد حمله به آشور را می کردند. سپاه سلطنتی آشور نه تنها از میان داوطلبان بلکه از میان سربازانی که خدمت احضار می شدند ، حتی از بین روستائیان تشکیل می شد. دادن سرباز به شاه در برخی موارد نوعی مالیات جهت همسایگان محسوب میشد.
● جنگ با ایلام و تصرف شوش
نمونه دیگری از لشکرکشیهای موفقیت آمیز و در عین حال حیرت آور همان لشکرکشی آشور بانی پال بسوی ایلام است که بسال ۶۴۰ ق ـ م صورت گرفت . آشور بانی پال جهت این حمله خود دلائل قانع کننده ای داشت و پیش از گسیل دادن لشکریان اطلاعات جامعی در مورد دشمن کسب نمود و بعد حمله کرد.
آشور بانی پال پس از تصرف ایلام، در کاخ سلطنتی اقامت نموده و خزانه سلطنتی ایلام را متصرف شد و خدای ایلام موسوم به شوشن یا شوشنیک را به مملکت آشور برد و ا آنجا شوش غنائم بسیار بچنگ آورد.
● مقبره یونس
مقبره یونس در نینوا بر روی بقایای کهن آشور قرار داد. اندکی دورتر از تپه بزرگ(کویونجیک) که غالب آثار و بقایای آشور کهن از آنجا کشف شده اند ، تپه دیگری بچشم می خورد که هر چند آثار بسیاری در دل آن وجود دارند و هرچند که قسمت عمده شهر نینوا زیر آن مدفون گشته معهذا بعللی نمی توان آنرا حفر کرد زیرا مسجد بنی یونس(که به عقیده مسلیمن آن حوالی) مقبره یونس در آن قرار گرفته براین تپه بنا شده است .
● سمیرامیس
امروزه دانشمندان بخوبی می دانند که در سرزمین آشور فقط یک ملکه حکمرانی نموده است والواحی مهم ک هکشف شده اند، این ملکه را(شامورتا) یا (شمیرام) و یا سمیرامیس، همسر (رامان نی راری سوم) معرفی می کنند. بنابراین سمیرامیس واقعی همسر رامان نی راری سوم بوده که در ۸۱۱ الی ۷۸۲ ق ـ م بسر می برد گروهی رامان نی راری را بل نر راری سوم و همچنین بل هولی خوس یا هولی کاس نیز می نامند و تاریخ سلطنت او را ۷۸۱-۸۱۰ ق ـ م تخمین می زنند.
سرگذشت سمیرامیس افسانه ای همسر نینوس چنین است: بازید توجه شود که این افسانه را بیشتر یونانیها رواج داده اند و سایر مولفین قسمتهای افسانه ای آنرا یعنی تبدیل سمیرامیس به کبوتر و غیره را حذف نموده و قسمتی از اقدامات سمیرامیس واقعی را بدان افزود و به عنوان سمیرامیس همسر نینوس معرفی کرده اند این افسانه چنین است :
در زمان سلطنت نینوس سرزمین آشور وسعت یافت و وی تمامی سرزمین ها ی مجاور حتی قسمتهای از روسیه جنوبی را فتح نمود. آنگاه پایتختی جهت خود بنا نمد که آنرا (شهر بزرگ) نامید(گروهی معتقدند که شهر بنام خو نینوس نامبده شده وبعدها نینوا گشت) . نینوس سرداری داشت بنام (اونه) یا (اونیس) که دارای همسری زیبا بود موسوم به سمیرامیس .
این سمیرامیس دختر الهه ماهیها(نی نونا)(درکتو) بشمر میرفت که در بیابانی لم یزرع نزدیک به معبدی که مادرش در آن اقامت می کرد ، پا بعرصه وجود نهاد و کبوترها غذایش دادند تا آنکه عده ای چوپان او را یافته و نزد رئیس خود بنام (سیماس) بردند.(سیماس) آن دختر را چون فرزند خود مورد مراقبت قرار داد تا آنکه بسن بلوغ رسید. روزی سردار شاه موسوم به(اونیس) با آن دختر برخورد کرده و دل بدوباخحت و به همسری اختیارش نمود.
سمیرامیس آنچنان عقل و درایت بخرج داد و آنقدر زیرک و کاردان بود که حتی یکبار شکست شوهرش را در فتح قلعه دشمن جبران کرده و لباس رزم بر تن نمود و قلعه را تسخیر کرد.
(نینوس) که مفتون حسن و جمال آن زن گشته بود، ترتیبی داد تا سردارش به سفر برود و خود سمیرامیس را به عقد خویشتن در ۀورد. شوهر سمیرامیس که از جریان اطلاع یافته بود خودکشی کرد و سمیرامیس زسماً ملکه کشور شد وبعد از مرگ شوهرش زمام امور را بدست گرفت و مدت ۲ سال تمام سلطنت نمود.
وی در طی دوره فرمانروائی آنچنان دست به کارهای آبادانی متعدد زده و مرزهای کشور را وسعت بخشید که مورد احترام عموم قرار گرفت. طبق این روایات بنا کننده شهر بابل و باغهای معلق و دیورهای محکم نیز او بود.وی حتی تونلی در زیر رودخانه زده و قصر را از طریق راه زیر آبی بهم متصل ساخت او حتی بایران نیز سفر کرد و اقدامات آبادانی و عمراانی بسیار انجام داد. وی جاده های مختلف احداث کرده و بر کوههای صعب العبور راههای همواری بوجود آورد.
این ست سرگذشت سمیرامیس واقعی ملکه آشور همسر رامان نی راری سوم ترکیب شده. بطوریکه چند سال قبل باستان شناسان کشف نمودند ، سرگذشت سمیرامیس همسر نینوس افسانه ای بوده که یونانیها از آشوریها اقتباس نموده و با آب تاب بیشتری نقل کرده اند.
الواح مکشوفه نشان می دهند که کاراکترهای این افسانه از خدایان سرچشمه گرفته اند و این یک افسانه فولکلوریک آشوریها بوده و بر اساس همین افسانه نیزز نام(شهر بزرگ) را(نی نونا) یا(نینوا) نهاده اند. بدین ترتیب می فهمیم که نینوس، شهر نینوا را بنام خود ننامیده و اصولاً وی بنا کننده این شهر نمی باشد بلکه آنجا را تجدید بنا ساخته و نام(نینوا) یا(نی نونا)یعنی(ماهی) را بر اساس همان افسانه که می گویند سمیرامیس دختر الهه ماهی ها بوده برآن نهادند.
نینوس تجسمی است قهرمانی از نی نیب ، شاه مقتدر آشور و سمیرامیس یا بزبان آشوری شامورامات بمعنای کبوتر بدون تردید همان الهه ایشتار است.
● فرهنگ اسامی و لغات و مشتقات
اسم / معنی
آداد / طوفان ، باران و خدای هاو
انوناکی / معمولا به خدایان زیرزمینی،قضاوت اموات و اولاد(انو) اطلاق می شد.
آنشان / منطقه ای از(ایلام)واقع در جنوب غربی ایران،احتمالاً منبع ذخائر چوب
جهت تهیه کمان بوده زیرا گیل گمیش کمانی از(آنشان) داشته است.
آنتوم / همسر آنو
آنو / (آن)سومری پدرخدایان و خدیا آتش و(اکبر) در افسانه آفرینش سومریها،
قبل از همه دریایی وجود داشته کوه دنیوی شامل آسما(آن)؛و زمین(کی) از آن سربر آوردند و توسط (انلیل)از هم جدا شدند.آنگاه(آن) آسمانها را دور کرد و(انلیل) زمینرا (انو) بعدا شروع به عقب نشینی کرد و به(اوروک) رسید و معبد مهمبی در آنجا بنا نمود.
آپسو / مغاک،آبهای اولیه زیرزمین در افاسنه های بعدی (انوما الیش) بخصوص / آب شیرینی که با آب شور دریا وعنصر ثالث آب، احتمالا ابر، که خدایان نخست از آن موجودیت یافتند بوجود آمد. آب (آپسو) را آبی می پنداشتند که با طلسم (ای) در زیر زمین ساکن مانده به خوابی مرگ مانند فرورفته اند.
آریور / الهه خلقت یا آفرینش که(انکیدو) را بشکل(آنو) از خاک رست افرید.
آیا / شفق ، عروس خدای آفتاب(شمش)
بلیت شری/ محررومیرزای خدایان تحت الرض گاومیش آسمان ـ متجسم کننده قحطی، مخلوق(آنو) جهت(ایشتار)
دیل مون/ بهشت سومریها که در خلیج ۲ فارس واقع شده و بعنوان(مکانی که خورشید از آن سر بر میآورد یا طلوع می کند) شناخته می شد. برخی دیگر آنجا را (سرزمین زندگان) می نامیدند. اینجا در افسانه های سومری ، مکان آفرینش و جائی بوده که پهلوان سومری بنام (زیوسودرا) توسط خدایان به آسمان برده شد تا حیات جاوید بیابد.
دوموزی / سومریها(تموز)راچنین می نامیدند و این خدای گیاه و خدای نعمت بوده ضمناً خدای جها تحت الارض نیز بشمارمیرفت. اورا(شبان) وهمچنین(ارباب سبانان) نیز می نامیدند.
ای / بزبان سومری(انکلی).خدای آبهای شیرین،خدای عقل و خرد ،حامی هنر و صنایع و یکی از خالقین بشر،او خدای بزرگ(ایریدو)نیز بوده که در آنجا معبدی متخص خویشتن داشته ودر (اعماق) بسر می برد. اجداد وی ناشناس هستند ولی بطور قطع فرزند(انو) بوده.
انیا / معبدی در (اورک) که جهت(انو) و (ایشتار) مقدس بوده.
ایگالما / کاخ بزرگ در اوروک ، خانه و ماوای الهه (نین سان)مادر گیل گیمش
ایندوکوگا / با(نین دو کوگا) و خدایان سومری در اعماق زمین بسر می بردوالدین انلیل.
این کیدو / الهه آفرینش او را از گل به شکل و شمایل(آنو) خدای آسمان و(نی نورتا) خدای جنگ در آورد. او دوست گیل گمیش بوده . گاهی وحشی و زمانی طبیعی میشد.بعدها او را حامی یا خدای حیوانات دانستند و ممکن است در افسانه دیگری آمده باشد.
ان لیل / خدای زمین، بادو هوا، کشندآنو. در افسانه های سومری وی از آمیزش(آن) آسمان و(کی) زمین بوجود آمد. سپس آنها را از هم جدا ساخته و زمین را بسان حصه خود برداست وبعدها(انو) را بعنوان خدای بزرگ برگزید. وی محافظ شهر (نی پور) بوده
ان مول / به اندو کوگا رجوع شود
آنوگی / خدای آبیاری و ناظر کانالها
انوما الیش / حماسه آفرینش قوو سامی نژاد که خلقت خدایان متلاشی شدن قوای مخرب (مردوک) جوان و آفرینش انسا از خون(کین گو) پهلوان شکست خورده اغتشاشی در آن تشریح شده. عناون حماسه از کلمات اولیه حماسه اقتباس شده .
ایریش کی گال / ملکه جهان تحت الارض که متحملا روزگاری الهه آسمانی بود. در افسانه های دنیوی سومریها وی پس از جدائی زمین و آسمان به جهان تحت الرض برده شد.
ای تانا / شاه افسانه ای (کیش) که بعد از وقوع طوفان فرمانروائی می نمود در حماسه ای که نامش آمده است گفته می شود(ای تا نا) بر پشت عقابی سوار شده و بسوی آسمان پرواز کرد.
گیل گمیش / پهلوان حماسه، پسر الهه (نین سان) و راهبی موسوم(کلب). (بروزن ملک) پنجمین شاه(اوروک) پس از وقوع طوفان ، شهرتش بیشتر بدلیل اقدامات آبادانی بسیار و همچنین قضاوت مردگان بود.
● چگونگی بوجود آمدن حماسه
حماسه گیل گمیش شاه نامدار(اوروک) در بین النهرین از عصری سرچشمه می گیرد که بطور کامل بدست فذاموشی سپرده بود، تا آنکه باستان شناسان در قرن اخیر شروع به حفریات نموده وشهرهای مدفون خاورمیانه را از دل خاک بیرون کشیدند.
این اشعار و ابیات در جهان ادبیات مقام شامخی را دارا هستند زیرا به تنها قدمت آنها یکهزار و پانصد سال بیش از دوره (هومر) است بلکه مضامین بسیار گیرائی را دارا بوده و حکایت را بسبک خاصی نقل می کنند. این حکایت ترکیبی است از ماجرا از تباهی و از تراژدی .
در همان حین که ماجرا پیش می آید زوال و نیتسی بطرز بسیار شیوائی تشریح شده، کاوش علم و دانش و گریز از جامعه بی خردان همه و همه در آن واحد نشان داده می شوند و شنونده و یا خواننده در می یابد خدایانی که عمر جاوید دارند، نمی توانند مایه تالم و مولد غم باشند. اگر گیل گمیش اولین پهلوان بشریت نباشد لااقل نخستین پهلوانی است که حیاتش سر تا سر آمیخته به تراژدی بوده.
علی ایحال این زیباترین شعرحماسی می باشد که تا قبل از زمان نگارش (ایلیاد) توط (هومر) یونانی وجود داشته ولی با این تفاصیل علاوه بر قدمت از حیث زیبائی نیز بر(ایلیاد) رحجان برتری دارد.
● خدایان اصلی حماسه
عده کثیری از خود می پرسند که علت پرستش (الهه)ایشتار در اشور چه بود یا مثلا خدای (انو) چگونه و چرا بوجود آمده و یا چه علت داشت که آشوریها فلان بت یا فلان عنصر را خدای خود می شناختند برای توضیح این مطلب لازمست که چگونگی پیدایش خدایان را که بر اساس افسانه های کهن بوده است،شرح دهیم این افسانه ها که هر یک پیدایش خدائی را تعریف می کنند بعدها مبدل به یک حقیقت گشتند و اعتقاد مردم را جلب نمودند اما تدریجا بابسط و گسترش علم غیر واقع بودن آن بت ها و خدایان ثابت شد و حقیقت کهن مبدل به افسانه گشت و این افسانه چون داستانی شیوا نقل شد.
هر چند شهرهای بین النهرین از یک رسم قانون پیروی می کردند اما خدایان آنها متفاوت بودند و خدای واحدی در همه جا پرستش نمی شد . وقتی که نژاد سام به بین النهرین حمله کرد، غالب خدایا سومری را تصاحب نموده ولی اسامی آنها تغییر داد.
همانگونه که گفتیم هر شهر خدا و بتی دارا بود که حافظ و حامی اهالی محسوب می گشت انو(همان(آن) سومری) پدر تمامی خدایان بود.
چنانچه پروفسور (کریم) تحقیق نموده و می نویسد (آن) اولین زاده جهان بود، بطوریکه قبلاً گفته شده در افسانه های سومری نخست (دریای اولیه) وجود داشت و بقیه عناصر از آن بوجود آمده اند.(آن) یا(انو) آسمان و کهکشان بوده است او نیز چون (اورانوس) یونانی با زمین آمیزش کرد(انلیل) خدای هوا بوجود آمد در این زمان جهان هنوز در ظلمت محبوس بود، از (انلیل) فرزندی بدنیا آمد که همان ماه بود(نانا و یا (سین)) این فرزند (ماه) در قایقی سفر می کرد که آسمانهای تیره و تار را منور می ساخت(نانا) نیز در عوض صاحب فرزندی شد بنام(اکو) یا(شمش) که همان خورشید است. فرزند دیگری هم از او بوجود آمد که همان (اینانا) یا(ایشتار) الهه عشق و جنگ بود .
بطوریکه برالواح آمده است(انلیل) که خدای شهر(نی پور) محسوب می شد ، همان باد و طوفان نفس و کلام (آنو) خدای خالق خدایان بوده است زیر در سرودها او را چنین ستوده اند. (روح کلام، همان انلیل است، یعنی روح و قلب انو) این انلیل قوه فعل است و (انو) قوه وجود . در حماسه گیل گمیش هر یک از عناصر طبیعت باد، باران، سیل، طوفان، ظلمت وغیره نامی دارا هستند و اینجا نام را به خدائی منسوب می کنند.
مثلا وقتی که گفته می شود انیل با گرز بر سر(کی) زد و او را از بین برد منظور اینست که سیل زمین را فرا گرفت و آنرا نابود ساخت.
● حماسه گیل گمیش
ای گیل گمیش فرمانروای (کلاب)چسان می تواند تراستود، زیرا برتر ار هر ستایش هستی مردیس هستی که چیزی از تو پوشیده نیست. او شاهی بود که ممالک جهان را می شناخت خردمند بود و از اسرار نهفته خبر داشت و داستانی از ایام قبل از طوفان عظیم را همراه خود بارمغان آورد . او(گیل گمیش . م) عازم سفری طولانی شد. خسته و کوفته ناتوان و درمانده از شدت کاربر گشت و تمامی حکایت را بر سنگی حک نمود.
وقتی که خدایان گیل گمیش را آفریدند، جسمی بی نقص بدو عطا کردند شمش ، خورشیدپرشکوه حسن و جمال باو بخشید (آدا) خدای طوفان ویرا از حیث شهامت و دلاوری غنی ساخت ، خدایان بزرگ زیبائی و ملاحتش را کامل و بی همتا ساختند. دو سوم ا ورا خدا و یک سومش را انسان آفریدند.
او در شهر (اوروک) دیوارهای مرتفع بنا کرد ، برخی بزرگ ساخت و معبد مقدس(اینا) را جهت خدای فلک یعنی (انو) و الهه عشق و محبت (ایشتار) بنا نمود. امروزه هم این معبد پابرجاست . بدان بنگرید .بر دیوار آن نگاه کنید و ببینید که چسان از جلای مس؛ می درخشد و دیواره درونی آنرا تماشا کنید که چقدر مستحکم وزیباست هشتی معبد بس قدیمی ست. به (اینا) به معبد مسکن(ایشتار) الهه عشق و جنگ نزدیک شوید چون این جائیست که هیچ شاهی و هیچ بشری قادر به بنای مثالش نیست. از دیوارهای (اروک) صعود کنید و برآنها قدم بزنید و بر تراس نگریسته و معماری بنا را بررسی نمائید . آیا جز اینست که با آجر پخته و اعلا ساخته شده؟ سنگ زیر بنا را هفت پیر خردمند کار گذاشته اند .
● مرگ گیل گمیش
فرجام گیل گمیش این بود که :
در ارض اسفل در بحبوحه ظلمت شعاعی بر او خواهد تابید و در حماسه بشریت هیچکس خاطره ای چون او از خود بیادگار نخواهد گذاشت . پهلوانان و خردمندان همگی چون ماه نو، جلا و درخشش و در عین حال تیرگی زوال دارند. مردان از خود خواهند پرسید : چه کسی چون او با چنان قدرت و عظمتی سلطنت کرد؟ همان گونه که در ماه ظلمت ماه سایه ها، نوری نمی تابد . بدون او نیز جهان را فروغی نخواهد بود. ای گیل گمیش منظور نظر ما تو هستی ، بتو سلطنت عطا شد، قسمت تو چنین بود. لیکن از عمر جاوید و ابدی نصیبی نداشتی . از این امر ملول مباش و غم بدل راه مده. بتو قدرت اسارت و استخلاص بخشیده شده . بتو موهبت طلمت و فروغ بشریت عطا گشته اما این قوه را هدر مده آنرا در راه عدالت و ترویج و آبادانی و کارهای نیکو صرف کن و در پیشگاه خورشید، عدل و داد پیشه نما.
شاه بر بستر خاکی غنوده و بر نمی خیزد فرمانروای کلب دیگر بر نمی گردد او بر شرارت و خیانت فائق آمد و خود بر نمی گردد . علیرغم قدرتش دگر باره میان ما بر نمی گردد .او خردمند بود وعاقل اما دیگر بر نمی گردد. او بدل کوه رفته ، او مسافر است و بر نمی گردد. او بر بستر تقدیر عنونده و دیگر بر نمی گردد او دیگر از تخت الوات نزول نخواهد کرد. او دیگر بر می گردد.
اهل شهر ، از خرد و درشت پیر و جوان شیون و زاری سر داده و همه مردان عزا گرفتند . تقدیر فتوی داده و او بر بستر افتاده چون غزالی که گرفتار کمند شده باشد، بی حرکت مانده (نام تار) مشئوم بر او فائق آمده . نام تاری که نه دست دارد نه پا ، نه می پوشد و نه می خورد.
مردم در مرگ گیل گمیش قربانیهای خود را ذبح کردند. همسر عزیزش ، پسرش، مترسش ، مطربهایش ، دلقک و افراد خانه اش . خدمه و دربارنانش؛ همه و همه قربانیهای خود را برای گیل گمیش ، پسر نین سان جسم و جان اوروک سر بریدند. آنها قربانیهای خود را به ایریش کی گال ، ملک الموت و تمام خدایان دیگر پیکش کردند. جهت(نتی) دروازه بان؛ نان هدیه نموده و برای (نین گی زیدا) جدایس مار؛ فرمانروای درخت حیات، و جهت ایندوکوگا نین دو کوگا بهرانمول و نین مول ، خدایان کهن و پیش کسوتان انلیل، قربانیهای دادند. جهت خدای ضیافت ها(شولپا) ضیافتی و برای خدای احشام(ساموقان) و دیگر سروران و مالکین سما سوغاتیهای بردند.
گیل گمیش ؛ فرزند نین سان ؛ در مزار خود آرمیده . گیل گمیش فرزند نین سان، شاه بی همتا و بی رقیب ، بخواب ابدی فرو رفته . ای گیل گمیش ، ای فرمانروای (کلب) بزرگ است نام تو تا ابد بر ترایک تاریخ خواهد درخشید .
سمانه ابولی


همچنین مشاهده کنید