شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نمادی از فوتبال ایرانی


نمادی از فوتبال ایرانی
خداداد عزیزی نه تنها برای فوتبال دوستان، که برای کسانی که علا قه چندانی به پیگیری اخبار و مسابقات فوتبال ندارند هم نام و چهره ای آشنا است. بازیکن ریز نقش خراسانی که نقش انکار ناشدنی اش در صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۹۸، بازی های بیاد ماندنی اش درمقابل تیم های حریف بالا خص بازی با استرالیا و اخلا ق ویژه اش، چیزی نیست که از خاطرات ملی پاک شود و مطمئنا پشتوانه، شخصیت و سابقه اش نخواهد گذاشت که به این زودی ها از صحنه فوتبال ایران محو شود یا حضور کمرنگی داشته باشد.
در دو - سه سال اخیر لیگ فوتبال ایران، مربیان جوان تازه ای که سالهای چندانی از خداحافظی آنها از فوتبال نگذشته در نقش سرمربی تیم های بزرگ لیگ چهره نشان داده اند و بدون هیچ بزرگنمایی باید گفت که عملکردشان در مجموع خوب و قابل دفاع بوده است. خداداد عزیزی به همراه کسانی چون علی دایی، صمد مرفاوی، حمید استیلی و ... در دوران بازیگری خود بازیکنان بزرگ و ملی پوشی بودند که حال در کسوت مربی در لیگ برتر حضور دارند و صدالبته این در اوج ماندن حتی پس از دوران بازیگری را به راحتی به دست نیاورده اند. بازیکنان ملی پوش، پرافتخار و پرطرفدار بسیاری هستند که نتوانسته اند این جایگاه را کسب یا حفظ کنند.
به لیست فوتبالیست های بزرگ ۲۰سال گذشته ایران نگاه کنید یا سعی کنید نامها را به خاطر بیاورید. بسیاری از آنها امروز اصلا در صحنه فوتبال نیستند و در مشاغل دیگری مشغول هستند. بسیاری از آنها امروز مربیان موفقی هستند که در تیم های پایه باشگاه ها مشغول فعالیت هستند اما به هر حال در فوتبال، بالا خص فوتبال خاص ایران کمتر کسی این مربیان را می بیند یا به خاطر می آورد. حالا این سوال مطرح است که خداداد عزیزی و این تعداد معدود مربی جوان چگونه توانسته اند این جایگاه رابه دست بیاورند؟
واقعیت این است که فوتبال و سیستم فوتبال ایرانی، سیستم خاصی است و به هیچ وجه سامان علمی، تشکیلا تی و مدرنی که فوتبال حرفه ای امروز دنیا پیدا کرده در خود ندارد. در حال حاضر نه تنها بسیاری از تیم ها سیستم بازی شان به قول معروف علی اصغری است، که سیستم و تشکیلا ت و سازمانشان هم همین خصوصیت را دارد. این واقعیت را اضافه کنید به این خصوصیت ذاتی فوتبال که در آن فقط آدم های خاص و با ویژگی های خاص می توانند چهره باشند و چهره بمانند. در حقیقت در فوتبال، بازیکن خوب بودن تنها می تواند حداکثر یک دهه فرد را در کانون توجهات و بالطبع حضور در صحنه نگه دارد و بقیه به عهده شخصیت ویژه فرد است. با این تفاصیل می توان گفت که خداداد عزیزی دارای آن ویژگی هایی هست که او را در رده بالا ی فوتبال نگه دارد.
خداداد عزیزی به عنوان بازیکن هنوز بیست ساله نشده بود که چهره شد و به تیم ملی دعوت شد اما وجوه شخصیتی او از همان وقت به گونه ای نبود که بدون هیچ حاشیه در تیم ملی بماند و بعد از چند سال حذف شود. او در همان دعوت اول به تیم ملی بازیکن دست و پا بسته ای در مقابل علی پروین سرمربی وقت تیم ملی نبود و برای خود، سری لا یق افسری قائل بود. این اولین ویژگی است که هر فوتبالیستی باید داشته باشد تا بتواند سال ها در فوتبال این مملکت بماند والا شکسته نفسی و انتظار این که دیگران بر اساس شایستگی و شایسته سالا ری و این جور حرف های قشنگ و فانتزی رفتار کنند آبی برای کسی گرم نمی کند و صد البته در کنار این بلندپروازی و اعتقاد به توانایی خود، باید ویژگی های دیگری هم باشد تا موفقیت به دست آید. این که یک بازیکن در واقع هم بازیکن بزرگی باشد، تنبلی و کاهلی نکند و نگذارد که موفقیت های کوچک ارضایش کند و باعث درجا زدنش بشود و همچنین مقاومت در برابر سختی هایی که بلندپروازی و رفتار بزرگمنشانه، پدید می آورد هم شرط موفقیت است.
در ادب فارسی هست که «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند». ادعای پادشاهی و بزرگی داشتن، بزرگان دیگر را متوجه خطری بالقوه می کند و کمتر کسی است که این خطر را تحمل کند، چه رسد به این که پرورشش بدهد! این موضوع با توجه به وضعیت ویژه فوتبال ایران شدت بیشتری دارد. نگنجیدن دو پادشاه در یک اقلیم باعث شد که خداداد عزیزی در سال های بازیگری زجر زیادی بکشد، چه آن وقت که در عین شایستگی در اوان جوانی نامش توسط علی پروین از تیم ملی خط خورد، چه بعدها که در اوج آمادگی و پرطرفدار بودن نامی در میان برگزیدگان تیم ملی نداشت و چه سال هایی که از تیمی به تیم دیگر می رفت و مورد غضب مربیان مختلف قرار می گرفت.
خداداد با همه این احوال، اما هم اهل این بازی های بزرگان بود و جا نمی زد و کم نمی آورد و هم قواعد بازی را بلد بود. البته وضعیت او با علی دایی تفاوت های بسیاری داشت و اگر از زاویه موفقیت نگاه کنیم، علی دایی در این مورد خیلی حرفه ای تر بود. ماندگاری علی دایی تا جام جهانی اخیر در تیم ملی و روایت هایی که از اختلا فات او با بزرگان فوتبال در همه این سال ها از جمله سرمربی اسبق تیم ملی و یکی از روسای سابق فدراسیون فوتبال نقل می شود که در همه آنها برد با علی دایی بود، برای خداداد عزیزی اتفاق نیفتاد. چه هم روش خداداد و هم خواسته های او فرق هایی اساسی با علی دایی داشت. خداداد کمتر اهل بازی در پشت پرده و گروهی فعالیت کردن است. رک بودن و تک بودن عزیزی را در موقعیت منحصر به فردی قرار داده است که امروز هم می توان ادامه همان وضعیت و موقعیت را برای خداداد عزیزی دید.
این روزها سخن از برکناری خداداد عزیزی از ریاست سازمان فوتبال ابومسلم و احتمالا مربیگری این تیم است، آن هم پس از حاشیه هایی که آخرین بازی تیم ابومسلم (بازی با پاس همدان) داشت. عزیزی یک سال پیش پس از درگیری بسیار با اکبر میثاقیان مربی سابق ابومسلم و رفتن او از این باشگاه، سرمربی ابومسلم شد اما حالا خودش هم دارد به راه میثاقیان می رود. او در مصاحبه مطبوعاتی پس از بازی با پاس همدان گفت که مسوولین تیم ابومسلم او را در مقابل میثاقیان علم کردند چون می دانستند که غیر از او کسی در مقابل میثاقیان موفق نمی شود. گفتن این حرف تنها از خداداد عزیزی برمی آید و این از روحیه منحصر به فرد او سرچشمه می گیرد والا کمتر کسی حاضر می شود در فضای فوتبال ایران که شکل گرفته بر اساس همین رفتارها است، به افشای نقش خود در این میان دست بزند!
خداداد عزیزی در یک سال مربیگری خود - که اولین تجربه اش بود - نشان داد که فرقی نکرده و همان خداداد همیشگی است با رفتارهای غریزی منحصر به فردی که فقط یک مربی متفاوت از عهده آن برمی آید اما رفتار او در مسابقه برابر پاس همدان و پس از آن را می توان اوج این رفتارها دانست. شاید حدس این که چنین رفتاری قابل تحمل نخواهد بود، خیلی سخت نبود. برای درک بهتر این نکته بد نیست یک بار دیگر به بازخوانی آنچه اتفاق افتاد بپردازیم: تیم ابومسلم مشهد در فصل جدید و تحت مربیگری خداداد عزیزی تا به حال کارنامه موفقی نداشته است. پیش از بازی با پاس همدان، ابومسلم از ۸ بازی تنها ۸ امتیاز به دست آورده بود و همین موضوع، موقعیت متزلزل عزیزی را نشان می داد. ابومسلم در برابر پاس همدان هم حرف زیادی برای گفتن نداشت و بازی را با سه گل واگذار کرد. فشار زیادی که بر روی خداداد بود در سراسر بازی مشهود بود. گل دوم را بازیکن ابومسلم(وحید عسگری) ناشیانه به دروازه خودی زد و بعد از چند دقیقه، خداداد عزیزی که سه تعویض تیمش را انجام داده بود، این مدافع را از زمین بیرون کشید و ترجیح داد که تیمش ۱۰ نفره به بازی ادامه دهد.
بعد از پایان بازی هم در نیمکت تیم ابومسلم درگیری بین ناصر شفق مدیرعامل این باشگاه و خداداد عزیزی رخ داد که خداداد عزیزی به شیوه خود (که به نظر درست هم هست و فوتبال این مملکت نیاز به این شفاف سازی ها و پرهیز از حل و فصل هر مشکل هر قدر بزرگ در پشت پرده دارد)موضوع را علنی کرد.
مجموع این رفتارهای عزیزی عجیب و غیرقابل تحمل بود اما او دلا یل خاص خود را برای اقدام عجیبش در دقایق پایانی بازی مبنی بر خروج وحید عسگری دارد:« آن چیزی را که از او خواسته بودیم در زمین انجام نداد. علت بیرون کشیدن او نیز اشتباهات بسیار فاحشی بود که در زمین داشت و با این کار او را تنبیه کردم.»
روش منحصر به فرد عزیزی برای آموزش به بازیکن جوانش فراموش نشدنی است و شاید این چیزی باشد که آینده فوتبال وحید عسگری را بسازد. اگر عسگری توانایی رشد و تبدیل به بازیکنی بزرگ را داشته باشد همین اقدام عزیزی می تواند سرآغازی برای این بزرگی باشد و همین تلنگر روحی عجیب می تواند سکوی پرتابی برای او باشد ولی ممکن است نتیجه عکس هم بدهد! البته این نتیجه عکس بیشتر در صورتی قابل تحقق است که وحید عسگری انگیزه، مایه و قدرت مبارزه برای بزرگی را نداشته باشد. با نگاه از این زاویه باید گفت اقدام منحصر به فرد عزیزی اقدام درستی است.
اقدامی که حتی می تواند برای دیگر بازیکنان فوتبال ایران که هنوز غوره نشده، مویز شده اند هم درس بزرگی باشد. شاید خداداد خود در دوران بازیگری با چنین تلنگرهایی مواجه شده و از آنها درس گرفته که می داند گاهی استفاده از چنین روش هایی چقدر موثر و لازم است. هرچند که از زاویه ای دیگر اما دعوای خداداد عزیزی و ناصر شفق چه بود و چرا اتفاق افتاد؟! آنچه از این مساله روایت شده خیلی روشن نمی کند که چرا چنین اتفاقی رخ داده اما معلوم است که ناشی از حوادث بازی و نتیجه ضعیف ابومسلم بوده است.
خداداد عزیزی و ناصر شفق بعد از چند روز اعلام کرده اند موضوع تقریبا حل شده است و با این وصف احتیاجی به موشکافی داستان نیست اما اینکه خداداد عزیزی در کنفرانس خبری حرف های خود را زد را نباید فراموش کرد: «... اگر می خواستم دروغ بگویم الان ۱۵۰ بازی ملی داشتم و در حال حاضر به خاطر رک گویی اینجا هستم. زمانی که دیدم بازیکنان چه پول هایی می گیرند و در فدراسیون چه اتفاقاتی رخ می دهد همه را بر زبان آوردم و به این ترتیب از تیم ملی کنارم گذاشتند... تمام این مسائل (مسائل بعد از بازی ابومسلم) تقصیر خودم است. یک سال و نیم از زندگی و پولم را به خاطر رفاقت با ناصر شفق گذاشتم... برای فوتبال ایران متاسفم که در پایان مسابقه، مدیرعامل باشگاه با سر مربی تیمش اینگونه برخورد می کند.»
عزیزی پس از اعلام احتمال اخراج از ابومسلم هم از موضع عزت سخن گفت: «من خودم را به هیچ کس تحمیل نمی کنم و اگر اخراج شوم مشکلی نیست اما هیچ کس نمی تواند درباره فوتبالم حرف بزند به اندازه من فوتبال بازی نکرده اند. برای فوتبال این مملکت متاسفم که افراد غیرفوتبالی برای کسی که به قول خودشان سرمایه و الگوی فوتبال این کشور است در جلوی بازیکنان آن چنان برخورد زبانی و فیزیکی می کنند که در زندان های عراق هم اینطور برخورد نمی شده است».
خداداد عزیزی در گفت وگو با برنامه نود هم گفت که فکر می کند لازم است با ابومسلم خداحافظی کند. همه این رفتارها و گفته های عزیزی از عزتمندی او سرچشمه گرفته است، عزتمندی ای که باعث شد خداداد هیچ گاه به مشکلاتی که برای علی دایی به وجود آمد و به آن نحوه کنار گذاشتن او از تیم ملی و انتقادات بی سابقه علیه او بعد از بازی های جام جهانی در سال گذشته منجر شد، گرفتار نشود.
اگر برخوردهای دایی بیشتر از موضع قدرت است، برخوردهای خداداد از موضع عزت است و این اصل تفاوت این دو در فوتبال و در وضعیت خاص آنها در فوتبال ایرانی است. هر دوی این روش ها هم مخصوص آدم های بزرگ است و از آدم های متوسط بر نمی آید اما هرکس حق دارد به یکی از این دو روش رای بالاتری بدهد.
حالا با توجه به آنچه اتفاق افتاده باید گفت که خداداد با عزت و سربلندی از ابومسلم می رود اما مطمئنا او باز هم در صحنه فوتبال این مملکت خواهد درخشید اما از آن مهم تر آن است که کسی خداداد عزیزی را سرشکسته و تسلیم ندیده و نخواهد دید و این سرمایه ای است که خداداد عزیزی را سال ها برای فوتبال این مملکت حفظ می کند.
نویسنده : سعید تهرانی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید