جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


شنونده را میخکوب کنید


شنونده را میخکوب کنید
هفته موسیقی معاصر از ۲۹ تیر تا ۳ مرداد با اجرای پنج گروه در فرهنگسرای هنر برگزار شد. گروه های «آبرنگ»، «بهرام آقاخان»، «پویا نیک پور»، «همایون نصیری» و آنسامبل «پیتر سلیمانی پور» به روی صحنه رفتند و با استقبال خوبی مواجه شدند. کیوان میرهادی آهنگساز و مدرس موسیقی درباره این اتفاق نوشته است.
اولین نکته ای که توجه نگارنده این سطور را به عنوان عضوی کوچک از بدنه موسیقی ایران به خود جلب کرد، انتخاب عنوان «معاصر» و دومین نکته جرات برگزاری «هفته» موسیقی بود که هر موسیقیدانی که در این مملکت کار حرفه ای موسیقی می کند، می داند که برگزاری یک هفته واقعه موسیقی، اقدام متهورانه ای است و به نظر می رسد مسوولان محترم رده های فوقانی تصمیم گیری، تصمیمات جدیدی اتخاذ کرده اند یا اینکه باز هم اتفاقی جدید و شایسته و هوشمندانه رقم خورده است.
چند سال پیش اولین نقدهای موسیقی معاصر را در مجله ای هنری باب کردم و در یک شماره جلد قرمز آن ماهنامه محترم پدیده «جز» را طی مقاله ای مفصل توضیح دادم، از آن به بعد چند کنسرت «جز» برگزار و نقد شد، بعد سی دی های این موسیقی نیز توسط «شهر کتاب» وارد شد و از بنده نیز خواستند که به همراه تنی چند از دوستان آلبوم هایی را پیشنهاد کنیم تا وارد شود که شد. اینها که گفتم می شود تا سال ۸۳ یعنی یک اتفاق کوچک در نقد افتاد. بعد یک اتفاق بزرگ در وارد شدن و گسترش سی دی های «جز» به وقوع پیوست. یک دوره هم اتفاق افتاد که من آن را به هضم و ارتقا و استحاله «جîز» در ایران و خصوصاً در تهران تعبیر می کنم. یک اتفاق دیگر هم با اخذ تصمیمات رده های بالای مدیریت موسیقی افتاد که آن ارتقای سی دی به دی وی دی بود که واقعاً جای شکر دارد و خیال همه را از جهت همسو شدن با جهان راحت کرد و آرشیوداران دعای خیر خود را بدرقه راه مسوولان تصمیم گیری کردند.
با رشد محیط الکترونیک و سایبرینتیک فرهنگ خاصی در موسیقیدانان باب شده که اصلاً با دیدگاه نسلی مانند من انطباق ندارد و جوانانی که اکنون با درجه هوش به مراتب بالاتری در دانشگاه های فعلی منتظر پاسخ مناسب و درخور فهم سایبرینتیک خود از استادانی در حدود سنی ۴۵ تا ۶۰ سال هستند دچار یأس می شوند. این جوانان «راک» زده نیستند، به «جز» هم «جاز» نمی گویند، جنجال به پا نمی کنند و الکی هم خوش نیستند. سیاست را بسیار خوب می فهمند ولی سیاسی نیستند، حافظه کوتاه مدت و بلندمدت فوق العاده ای دارند. تعابیر تاریخی، هنری و نگره های علمی را در حد بالایی می دانند، دیگر دوره درو کردن کانال های مبتذل ماهواره ای و تاثیرات نابجای آنها را از سر گذرانده اند و چنین برنامه های مبتذلی را در حد «خنگ» و «کودن» تصور کرده و کاریکاتورهای آنان را برای یکدیگر به صورت جوک، SMS می کنند. منظورم این است که اکنون با نسل هوشمند و مودبی سروکار داریم که منتظر یک نفرند که مثلاً بگوید؛ بروید موسیقی «لوتوسلاوسکی» گوش کنید و کافی است منبع آن را معرفی کنید آن گاه خواهید دید که حداقل سه هزار نفر فقط در تهران چندین موسیقی از «لوتوسلاوسکی» در «فلش مموری» یا «i-pod»های خود که در جیب تمام شان است دانلود کرده دارند و بر سر حجم فلان قدر گیگابایت با یکدیگر رقابت می کنند، پدیده عجیبی است؟ نه؟، مقایسه کنید با سال های ۵۶ و ۵۷ که روی دیوارها شعار می نوشتیم و فلان خبر را در فلان نقطه تهران روی دیوار می نوشتیم تا همه رد شوند و بخوانند و خودمان در می رفتیم تا به حکومت نظامی نخوریم و رادیوها هم که دیگر بعد از ۱۰ شب نیازی به یادآوری ندارد.تا اینجای بحث به نظرم می آید که قصدم را از اقدام یک گروه مدیر نسبت به برگزاری کنسرت در شرایط سیاسی موسیقی در ایران با خواننده محترم درمیان گذاشته باشم که این «اقدام» در شرایط تاریخی ایران و وضعیت خاص سیاسی- ایدئولوژیک آن چگونه است و نیازی به باز کردن بیشتر بحث در این زمینه نمی بینم و قسمت دوم عرایض را می گشایم.بازمی گردم به سطور اولیه مقاله و انتخاب کلمه «معاصر». به عقیده اینجانب انتخاب این کلمه بسیار با سلیقه و صحیح انجام گرفته بود زیرا چیزی که ما تحت عنوان «موسیقی معاصر» یا اصلاً موسیقی به مفهوم کلی آن که گیرم برآمده از تجربیات شخصی و احساسی هر کدام از نوازندگان گروه های شرکت کننده بود واقعاً آمیزه ای رنگارنگ از سبک های گوناگون بود. اگر درست یادم باشد «مایلز دیویس» نوازنده شهیر ترومپت روزی از روزهای دهه هفتاد میلادی به مدیر برنامه های خود جمله ای معروف گفت که بعد از آن تاریخ «جîز » شاید عوض شد؛ «هی مرد آنقدر به من نگو «جîز من،» من دیگه «جîز من نیستم.» البته نظیر این حرف ها را نیز در دهه ۶۰ میلادی» گروه های راک در مورد «مرگ راک» نیز می گفتند، آخرین آنها نیز «Bono» خواننده گروه U۲ بود که اواخر دهه نود در مصاحبه ای تلفنی با خبرنگار «تایم» همچو حرفی را در مورد «مرگ راک» گوشزد کرده بود. اما سوای این حرف ها مورد دیگری که هفته موسیقی معاصر تاکید کرده بود و عمده بحث گروه ها به عقیده من شامل حال این تاکید می شد «فیوژن» بود. در اینجا عرض کنم که لطفاً «فیوژن» بفرمایید و واژه «تلفیقی» را سعی بفرمایید در فرهنگ موسیقی معاصر به کار نبرید و بگذارید برای موسیقیدانان جدی سبک «پاپ»؛ چون این گروه موسیقیدانان با «تلفیق» برخورد و نگرش خاصی دارند که به مفهوم تلفیق نزدیک تر است یعنی موسیقیدان جدی «پاپ» از تلفیق مفهوم بهتر شدن و پخته تر شنیده شدن برداشت می کند ولی موزیسین جدی «معاصر»، علاوه بر چنین برداشتی، استنباط «دیالوگ» یا «ادغام» نیز دارد که این دو مفهوم اخیر به نظر من به معنای «فیوژن» و «هیبرید» (که در اوایل دوره فیوژن به جای فیوژن واژه هیبرید می گفتند) نزدیک تر است. فیوژن دو نوع است؛ یکی اینکه موسیقیدان بومی به جز تیپ غربی (مثل ایرانی، هندی، قفقازی، پاکستانی و امثالهم) با ساز بومی خود با ساز غربی به زعم خودشان پیشرفته دیالوگ برقرار می کند و در لحظاتی از پختگی، حتی ادغام می شوند یا اینکه هر کس ساز خود را می زند و به هارمونی غریزی و بداهه طی تمرینات متمادی می رسند، دوم اینکه با مدل های فرکانسی فرهنگی خویش یعنی موسیقی های مدال (پنتاتونیک ۵ نتی، هگزآکورد، تمام پرده ای و نظایر آن) با ساز غربی فیوژن برقرار می کنند مثل «فلامنکو- جز»، «لاتین- جز» و غیره...
به هر حال چیزی که بنده در کاتالوگ زیبا و نفیس این واقعه هنری مهم سالیان اخیر که به نام «هفته موسیقی معاصر» ثبت می کنیم دیدم، گرایش عمده نوازندگان عمدتاً ویرتئوز (خبره) به فیوژن بود. آنانی که نگاهی به «جز» داشتند هم با شناختی که از درایت و حسن سلیقه و سابقه درخشان هنری شان سراغ دارم مطمئن هستم که نگرش پیشرفته شخصی شان در خلوت و تنهایی آرتیستیک چیزی دیگر است و «جز» نیست والا تحت پوشش «موسیقی معاصر» کنسرت برگزار نمی کردند. پس این طور ببینیم که مثلاً پیتر سلیمانی پور تفکرات خود را که موسیقی جدی و متفکر است تحت پوشش یکی دو کار «جز» بیان کرده تا توجه شنونده را به حرف های معاصر و جدی تر جلب کند. درست مثل تفکر ریچارد اشتراوس که می گفت؛ «اگر می خواهید توجه شنونده تان به موسیقی شما جلب شود همان اول کار با دو سه آکورد فورته (قوی) او را میخکوب کنید خواهید دید بقیه موسیقی شما را با جدیت و وقت تمام دنبال می کند،» یا بهرام آقاخان با تکنیک فوق العاده خود در نواختن گام های مدال که ما را به یاد «پاکو دولوسیا» می اندازد؛ او با میخکوب کردن ما ناگهان «مانها دوکارناوال» را با ترکیبی بدیع و زیبا با «ماهان میرعرب» به گوش می رساند که هیچ جای دیگر نظیرش را نشنیده بودیم یا پرکاشن نوازان ویرتئوزی نظیر همایون نصیری و حبیب مفتاح بوشهری اگر در لحظاتی موسیقی پاپ معمولی چاشنی کارشان است ناگهان با پلی ریتم ها و بداهه نوازی های استادانه توجه مخاطب را به عمق تفکر جدی شان جلب می کنند. تمام هنرمندان در ضمن بسیار فروتن بودند. سخن آخر صدابرداری استادانه و سازهای عالی با کیفیات بالای نوازندگان بود که تمام جزئیات دست به دست هم روزهای خوشی را رقم زدند. خسته نباشید. کنسرت خوب دو چیز دارد؛ از ساعتی قبل دم در ورودی پرازدحام است، دوم اینکه بعد از اتمام کنسرت کسی دلش نمی آید سوار اتومبیل شود و محل را ترک کند، همه در گروه های چند نفره مشغول حرف زدن با یکدیگرند و لحظات شیرین کنسرت را مزه مزه می کنند.
کیوان میرهادی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید