چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
یهودی کیست؟
واقعاً یهودی کیست و یهودی بودن یعنی چه؟ این سؤال ابتدا عجیب و بی معنی جلوه میکند. اما بااین حال برای پی بردن به عمق مسأله کافی است که همین سؤال را از چند دانشآموز بپرسیم(من خودم این کار را انجام دادهام)، خواهیم دید که اکثر آنان برای پاسخ دادن دچار مشکل میشوند و سر درگمی عمیقی احساس میکنند. البته این مسأله فقط درمورد دانشآموزان مصداق ندارد و تقریباً اکثر مردم با چنین مشکلی مواجه هستند.
مارک هالتر در کتاب بسیار جالبی که در دست چاپ دارد به این مسأله پرداخته است: «هزاران کتاب در مورد یهودیان و یهودیت به نگارش درآمده است اما باز هم این مقوله برای اکثر مردم و حتی برای عدهای از خود یهودیان ناشناخته و معماگونه مانده است. آیا واقعاً تفاوت میان اسراییلی، اسراییلی تبار و یهودی کاملاً مشخص است؟ نه مطمئنا... البته هر شخصی که گذرنامه اسراییلی داشته باشد، اسراییلی است و مسأله مبهمی در این باره وجود ندارد.اما در مورد اسراییلی تبار چه باید گفت؟
آیا او کسی است که پیرو دین یهود است؟ اما در این موقع این پرسش پیش میآید که یهودی کیست؟ و باز بدتر این که یهودی که معتقد به این دین نیست در کدام دستهبندی قرار میگیرد؟ اما همه به سادگی از کلمه یهودی برای همه این افراد استفاده میکنند و گویی که همه از این کلمه یک معنا و مفهوم واحد را در نظر دارند.» اما هنگامی که سوالاتی در این زمینه مطرح کنیم، متوجه برخی از حقایق شویم. من این جمله را خیلی جدی و به دور از طنز وطعنه میگویم چون وقتی مثلاً پاسخ دانشآموزان را میشنوم میبینیم که تردیدها و سردرگمیهای آنان درست مشابه سایر افراد جامعه است.
از خلال پاسخهای آنان میتوان فهمید که عقاید و نظرات ما چقدر نامطمئن هستند و همچنین عقاید یهودی ستیزان چقدر ابلهانه است. از این مسایل که بگذریم باید بگویم که اکثر پاسخها حول محور«عبریها» دور میزند، چرا که به دلیل سندیت تاریخی استناد به این مقوله راحتتر است و پاسخها مناسب به نظر میرسند. به عنوان مثال چنین پاسخی را دریافت میکنیم:
عبریها نوادگان ابراهیم هستند که مدت زمان زیادی در یک جایی حوالی رود فرات و پیش از میلاد مسیح زندگی میکردهاند. کاملاً درست اما اینان چه ارتباطی با یهودیان امروز دارند؟ و یا چه ارتباطی با اسراییل میتوانند داشته باشند؟ اسراییلی که امروز به عنوان«یک حکومت عبری» قلمداد میشود. وقتی این سوال مطرح میشود پاسخهای گوناگونی به آن داده میشود. مثلاً یک یهودی کسی است که به نحوی از نژاد قوم عبری است و به طور کلی الآن هم به دین یهودی و سنت یهودیت تعلق دارد.
بسیار خوب حالا؛ اگر این یهودی به هیچ مذهبی تعلق نداشته باشد و به اصطلاح لاییک باشد چطور؟ یا این که یک یهودی که تازه به این دین گرویده است چطور؟ آیا او هم یهودی است یا نه؟ حال تعریف دیگری از یهودیان ارایه میشود که به نظر برخی ظریفتر و دقیقتر است: تعلق مذهبی یک شخص مبنای یهودیت او نیست بلکه یهودیت بر مبنای فرزندی و رابطه نژادی است. برای احتراز از کلمه نژاد که از لحاظ سیاسی چندان مقبول نیست معمولاً از کلمه قوم استفاده میشود(یعنی ویژگیها و مشخصههای مشترک نژادی از قبیل رنگ پوست و چشم و...) اما باز هم بحث جدیدی در میگیرد.
زیرا از نظر بسیاری یک چنین هویت زیست شناختی قابل قبول نیست چون مفهوم نژاد و قوم مبهم و بیمعنی هستند. این مفاهیم بر پایههای علمی استوار نیستند بلکه بیشتر ایدئولوژیک هستند و اگر در برخی موارد این مفاهیم برای نشان دادن مشخصههایی نظیر رنگ پوست و شکل چشم به کار میروند اما همیشه مستدل و ثابت شده نیستند و نمیتوان یهودیان را به عنوان یک نژاد در نظر گرفت. برخی دیگر نیز که البته یهودی ستیز نیستند و حتی بر عکس هوادار یهودیان نیز هستند بر این باورند که یکی از تعاریف سنتی یهودیت بر مبنای رابطه خونی استوار است.
تنها کسانی یهودیان واقعی هستند که مادران یهودی دارند و به همین دلیل است که صحبت از نیمه یهودیان هم پیش میآید. نیمه یهودیان کسانی هستند که یکی از والدینشان غیر یهودی است و در همین راستا مسئله ممنوعیت ازدواج یهودیان با غیر یهودیان را هم مشاهده میکنیم، چون این نوع ازدواجها برخلاف تعریف نژادی یهودیان است. اما باید گفت که تعریف یهودیت بر مبنای خون و نسبت نیز فاقد اعتبار است و حتی میشود ادعا کرد که امروزه اغلب یهودیان دنیا حتی یک قطره خون یهودی هم ندارند و یا کمترین خصوصیات مشترک ژنتیکی را بروز میدهند.
اکنون در دنیا یهودیان سیاهپوست، چینی، هندی و قفقازی را مشاهده میکنیم و یا همچنین یهودیان مو طلایی و چشم آبی یا یهودیان چشم و ابرو مشکی را نیز داریم. در ضمن بسیاری از یهودیان هم متعلق به خاندانهایی هستند که از قوم یهود نبودهاند و بعدا به دین یهودی گرویدهاند، (بیشتر قرن اول تا چهارم میلادی؛ به این عده باید افراد دیگری راهم اضافه کنیم، افرادی که امروزه به دین یهود میگروند(کاری که بسیار دشوار و همراه با موانع سختی است اما به هر حال غیرممکن هم نیست). حال باید در مورد این دسته از یهودیان چه تعریفی داد؟
آیا به عنوان یهودی پذیرفت یا نه؟ به علاوه در متون عبری نیز روایتهایی داریم مبنی بر این که مادر داود پیامبر(پدر حضرت سلیمان) یک زن غیر یهودی بود که بعداً به دین یهود گرویده بوده است و باز درمورد سلیمان نیز آمده است که او هم به نوبه خود دختر فرعون مصر را به همسری خود برگزیده است. بنابراین به دور از هرگونه بحث سیاسی باید گفت که تعریف یهودیت براساس خون و نسبت برای هر فرد دارای منطق و خرد بیپایه است و نمیتواند متقاعد کننده باشد. و اما اگر این تعاریف را کنار بگذاریم و بخواهیم تنها بر پایه مفهوم شهروندی تعریفی از یهودیت بدهیم، آنگاه شهروندان اسراییلی تنها یهودیان واقعی امروز تلقی میشوند.
در این حالت ملیت اسراییلی مبنای یهودیت میشود و بس. گفته میشود فلانی یهودی است همانطور که مثلاً گفته میشود فلان شخص فرانسوی است و فلان شخص دیگری ایتالیایی. اما این تعریف هم دست کم به دو دلیل از اعتبار ساقط میشود: نخست این که در کشور اسراییل شاهد حضور اعراب هستیم و دوم این که در سایر نقاط دنیا کسانی هستند که خود را یهودی میدانند و یا دیگران آنها را به عنوان یهودی میشناسند اما با این حال شهروند اسراییل نیستند. برای این دسته آخر یعنی یهودیان غیر اسراییلی تنها تعریفی که میتوان استفاده کرد تعریف معروف «سارتر» است:
یهودیت یک ماهیت و هویت نیست و به خودی خود و مستقلاً وجود ندارد بلکه تنها یهودی ستیزی است که یهودی و یهودیت را موجودیت میبخشد. اگر بخواهیم واضحتر بیان کنیم باید بگوییم که به دلیل اذیت و شکنجهای که در همه جا و همیشه تاریخ بر یهودیان روا داشته شده است جمعیتهای مختلف آنان گردهم جمع شدهاند و بر پایه و مبنای برخی از عوامل زبانی، مذهبی و فرهنگی یک گروه متحد را تشکیل دادهاند. حتی در خود فرانسه تنها در زمان انقلاب کبیر و به خاطر فشارهای شدید کلیسای مسیحی بود که جنبش رهایی یهودیان شکل گرفت و آنان برای نخستین بار از نظر قضایی با سایر فرانسویها به برابری دست یافتند یعنی به مانند یک شهروند فرانسوی با آنان برخورد شد.
به این ترتیب راه شناخت یهودیان در سایر جوامع هموار شد و این روند تا قرن نوزدهم و حتی تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. طی آن دوران کسی کلمه یهودی را بر زبان نمیآورد چرا که این کلمه به مانند اهانت محسوب میشد، بلکه از کلمه اسراییلی استفاده میشد که نشانه تعلق و اعتقاد به مذهب یهودیت بود. چیزی نمانده بود که این تحلیل به طور کامل جا بیفتد، اما به خاطر جریانهای خصومتآمیزی مثل نازیسم و پتنیسم این روند متوقف شد. در واقع چگونه میشد از یک اسراییلی انتظار داشت که در برابر نازیسم و هیتلریسم دوباره ماهیت یهودی خود را باز نیابد؟
نحوهٔ برخورد این جریانها با مسئله یهودیت و تعاریفی که آنان از یهودیت میدانند (تعاریف نژادی و نسبی) باعث تحریک یهودیان گردید؛ و گرنه در صورتی که یهودی ستیزی وجود نداشت یهودیان در جوامع مختلف حل میشدند. *** در مورد نظریه اخیر(یعنی وجود یهودیت به دلیل یهودی ستیزی) باید بگوییم که نظریه مستدل و نسبتاً استخوانداری است. این نظریه دارای جنبههای انکارناپذیری از واقعیت است:
گسترش و پیشرفت فردگرایی، کم رنگ شدن و کم تأثیر شدن مذاهب و ادیان سنتی و همچنین ضعیف شدن جمع گرایی از گرایشهای بسیار قوی در اروپای غربی هستند و چنین به نظر میرسد که بدون وجود نازیسم این گرایشها به طور محسوسی میتوانستند یهودیان را در جوامع حل کنند به طوری که برای بیشتر یهودیان یهودیت تنها به صورت یک مسئله تاریخی ـ فرهنگی درآید.
اما نباید فراموش کرد که این نظریه دارای نقاط ضعف بسیار آشکاری نیز هست که نمیتوان آنها را مورد چشمپوشی قرار داد. به عنوان مثال در چشمانداز تاریخ گرایانه سارتر یهودیت صرفاً به یک واکنش منفعلانه و منفی تبدیل میشود. یهودیت تنها در تقابل و ارتباط با یهودی ستیزی معنا و تعریف خود را مییابد و چنین تعریفی نمیتواند قانع کننده باشد زیرا یهودی ستیزی نمیتواند برای یهودیت قوانین و سنن مشخصی بهوجود آورد. نمیتوان گفت که کسی به دلیل ادعاهای واهی هیتلر و نزدیکان او(ادعاهایی مبتنی بر نظریههای قومی، نژادی و زیستشناختی) یهودی شدهاست، بلکه یهودی به طور مثبت و فعال و به خاطر دارا بودن ارزشهای فرهنگی مختص به خود، یهودی است. ارزشهایی که مورد تأیید همه عالم است و از نوعی شهرت و استقلال برخوردار است:
اعتقاد به خد.ای یگانه، ارجحیت قوانین مذهبی نسبت به علایق فردی و... به علاوه دیدگاه سارتری به مسئله یهودیت، به دلیل این که ماهیت یهودیت را در ماهیتی واکنشی فرض میکند، گرایش به این امر دارد که یهودیان را یهودی دوست (یهودیپرست) معرفی میکند چرا که به خاطر حمایت از گروههای تحت ستم یهودی ستیزان، اجتماعات یهودی هویت و استقلال یافتهاند.
باری در صورتی که چنین دیدگاهی را بپذیریم یهودیت که همان یهودیدوستی است نیز تبدیل به یک جریان مشکوک و منفوری مثل نژادپرستی و یهودی ستیزی میشود. گرچه همواره عشق نسبت به نفرت ارجح شمرده میشود اما باید پذیرفت که متأسفانه یهودی ستیزی و یهودی دوستی از نظر ماهیت کاملاً یکسان هستند. اکنون با توجه به تعاریف و نظریههایی که مورد بحث قرار دادیم به این نتیجه میرسیم که یهودیت نه یک نژاد و نسب بخصوص، نه نوعی ملیت و شهروندی یک کشور خاص، و نه زاییده نفرت تاریخی و شکنجهها و ستمهای روا داشته شده بر یک خلق است، بلکه یهودیت تداوم و مقاومت جوامع مختلفی است که در سراسر دنیا پراکندهاند و حول محور آیین فرهنگی متکی بر کتاب مقدس یهودیان به نوعی اتحاد دست یافتهاند. (این اتحاد و اشتراک و در بعضی موارد حالت ارثی و قومی داشته است ودر بعضی موارد حالت اختیاری و انتخابی).
مارک هالتر نیز تقریباً چنین دیدگاهی دارد و در همین راستاست که صحبت از انتخاب یهودیت پس از به دنیا آمدن در یک خانواده یهودی را به میان میآورد. البته باید این مطلب را هم خاطر نشان کرد که این انتخاب یهودیت یک انتخاب کاملاً آزادانه نیز نیست. از سوی دیگر برای ما جای این سؤال هست که یهودی به دنیا آمدن به چه مفهومی است؟ پدر یا مادر یهودی داشتن؟ اسم یهودی داشتن و...؟ و درهمین جاست که سارتر نکته مهمی را مدنظر داشته است. چرا که یهودی به دنیا آمدن یک مسأله مربوط به تاریخ است و نه یک مسأله زیستشناختی و همچنین بیشتر از این که یک نوع وراثت جسمانی و نژادی باشد، نوعی میراث روحانی است. در اینجا ما با یک سوال اساسی روبه رو میشویم: به چه دلیل مسئله یهودیت یک مسئله جهانی شده است و همگان در مورد آن به بحث میپردازند؟
در حالی که تعلق ملی خود ما، یعنی همان چیزی که ما را شهروند جمهوری فرانسه قلمداد میکند، مسئلهای شبیه یهودیت است. مگر نه این است که تعلق ما به جمهوری فرانسه و ملیت فرانسوی ما امتزاجی از گذشته تاریخی و انتخاب ماست، مخلوطی از وطن دوستی جبری و انتخاب آزادانه ماست؟ ابراهیم ، موسی ابراهیم شیخالانبیا حدوداً دو هزار سال پیش از میلاد مسیح میزیسته است. او دو فرزند به نامهای اسماعیل و اسحاق داشت. فرزند اول وی یعنی اسماعیل جد اعراب است و اسحاق جد عبرانیها و یا همان قوم یهود است. به همین دلیل است که یهودیان، مسیحیان و مسلمانان همگی خود را فرزندان ابراهیم میدانند. موسی با فاصله شش نسل نواده ابراهیم است.
یعقوب پسر اسحاق است و خود یعقوب به نوبه خود پدر دوازده پسری است که دوازده قبیله یهودی یعنی بنیاسراییل از نوادگان آنها هستند. یعقوب و فرزندانش در مصر سکونت کردهبودند تا این که دو قرن بعد مصریها تصمیم به انهدام و آزار آنان (عبریها) گرفتند و فرعون مصر دستور کشتن نوزادان پسر این قوم را صادر کرد. تولد موسی در همین دوران اتفاق افتاده است. کودکی که پس از تولد توسط مادرش به رود نیل سپرده میشود و دختر فرعون او را از رودخانه میگیرد و موسی در قصر پادشاه مصر تربیت و بزرگ میشود. در قرن سیزدهم قبل از میلاد مسیح عبریها مصر را ترک میکنند و در کوه سینا، تورات (ده فرمان) از سوی خد.اوند به آنان نازل میشود.
در همین برهه از تاریخ است ک آنان به عنوان قومی حول محور فرامین ا.لهی گردهم میآیند. پس از مرگ موسی یهوشوع هدایت قوم را بر عهده میگیرد. او ارض کنعان را به تصرف خود در میآورد و همه ۳۱ حاکم آن دیار را مغلوب میکند و قبایل خود را در آن سرزمین استقرار میدهد. پس از پایان فتوحات، یهوشوع در آنجا پادشاهی تشکیل میدهد که چهارصد سال دوام مییابد. پس از سلطنت داود و سلیمان این مملکت به دو بخش تقسیم میشود، اسراییل در شمال و یهودا در جنوب.
اسراییل در سال ۷۲۱ پیش از میلاد توسط آشوریها از بین میرود و یهودا یعنی بخش جنوبی در سال ۵۸۷ قبل ازمیلاد توسط بابلیها نابود میشود. چهل هزار نفر ساکنان این دیار در طول شصت سال به بابل تبعید میشوند. درسال ۵۳۹ ق.م کوروش پادشاه ایران سرزمین بابل را فتح میکند و به یهودیان اجازه میدهد که در صورت تمایل به سرزمین خود بازگردند. در سال ۵۳۷ ق.م پنجاه هزار نفر که اغلب یهودایی (منطقه جنوبی مملکت قبلی) بودند راه بازگشت به سرزمین خود را در پیش میگیرند. در سال ۴۴۵ ق.م یک سفر دیگر که به مقصد موطن قبلی بود توسط کاهن یهودیان صورت میپذیرد و یهودیانی که به سرزمین قبلی خود بازگشته بودند تحت عنوان قانون تورات به عنوان قانون مملکت قرار میگیرند. عبریها ، یهودیان ، بنیاسراییل بر اساس روایات کتاب مقدس عبریها فرزندان ابراهیم هستند و ابراهیم از نسل عِبِر پیامبر است و او نیز از نسل سام برادر بزرگتر نوح است.
یعقوب نوه ابراهیم است از خد.اوند لقب اسراییل را دریافت نمود. یعقوب هم دوازده پسر داشت که این پسر روسای دوازده قبیله بودند. و پس از این دوران است که به عِبِرها بنیاسراییل اطلاق شد. کلمه یهودی که بعداً برای نامیدن آنها به کار رفت تنها پس از اسارت آنان در بابل به آنها اطلاق گردید و به این دلیل که یهودیها آخرین ساکنان سرزمین اسراییل بودند که به اسارت درآمدند این کلمه برای نامیدن این قوم برگزیده شد. در واقع در حدود سال هزاره قبل از میلاد، داود با پیروزی بر فلسطینیان دوازده قبیله بنیاسراییل را با هم متحد ساخت.
اورشلیم یا بیتالمقدس پایتخت این مملکت شد و سلیمان پسر داود بنایی باشکوهی را در محل فعلی در آن ساخت. این بنا نخستین بار در سال ۵۸۷ ق.م توسط بختالنصر پادشاه بابل ویران گردید و یک بار دیگر در سال ۷۰ میلادی توسط رومیها به ویرانی کشیده شد. اما پس از مرگ سلیمان این مملکت به دو قسمت تجزیه شد. اسراییل در شمال که ساکنان آن پیروی از حاکمیت فرزندان داود را رد کردند و سرزمین یهودا در جنوب که ساکنان آنان معروف به یهودی شدند. به زودی اسراییل توسط آشوریها ساقط شد و سپس در هزاره ششم قبل از میلاد سرزمین جنوبی نیز توسط بابلیها به تصرف درآمد. از همین زمان است که دوران اسارت یهودیان در بابل آغاز میشود.
در همین دوران است که کلمه یهودی مشخص کننده عبریها و بنیاسراییل میشود. با این حال در قرن نوزدهم کلمه بنیاسراییل یا اسراییلیها بسیار به کار میرود و به یهودیان حل شده در فرانسه اسراییلی گفته میشود. در سالهای آغاز شده بیستم و تا شروع جنگ جهانی دوم از بکاربردن کلمه یهودی احتراز میشود چرا که لفظی تحقیر آمیز محسوب میشود.
اما اکنون شرایط دوباره کاملاً تغییر یافته است و با احیای جنبشهای یهودی کلمه اسراییلی تحقیرآمیز شمرده میشود چرا که این کلمه مشخص کننده یک یهودی شرمگین است، کسی که در برابر جریان استحاله عقبنشینی کرده و عقب رانده شده است. ظهور صهیونیسم پس از سرکوبی شورشهای عظیم یهودیان در فلسطین سال ۱۳۵ میلادی دوران پراکندگی و آوارگی یهودیان آغاز شد. یهودیان باید تا سال ۱۹۴۸ میلادی صبر میکردند تا دوباره صاحب دولت وحکومت گردند. (البته دو دوره کوتاه حکومتی در یمن و امپراتوری خزرها را استثنا قرار دادیم). به این ترتیب آنان در گروههای پراکندهای در سراسر دنیا زندگی میکردند و بالاجبار گرچه پیروان یک مذهب بودند از زبان مشترکی برخوردار نبودند.
از زمان جنگهای صلیبی به بعد یهودیان اروپا متحمل شکنجهها و آزارهای سهمگینی شدند و دراواخر قرون وسطی از کشورهای زیادی فراری داده شدند، کشورهایی نظیر فرانسه، انگلستان و اسپانیا. در قرن هجدهم فرانسه به آنان حق شهروندی را اعطا کرد اما در عوض در روسیه از بسیاری از حقوق خود محروم شدند. در اواخر قرن نوزدهم آزار یهودیان شدت یافت و نوعی ضد یهودیت که تبدیل به انزجار از نژاد یهودی میشد در اروپا گسترش و توسعه یافت و بدین ترتیب از این پس یهودیان نه به خاطر دین خود بلکه به خاطر تعلق به نژاد یهودی مورد انتقاد و اذیت قرار میگرفتند. از همین جا بود که میل به تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین ابتدا یهودیان روسیه و سپس یهودیان تمام اروپا را دربرگرفت.
همین خواست یهودیان مبنی بر تشکیل دولت در فلسطین است که صهیونیسم نامیده میشود و پیشوا و نظریهپرداز آن یک روزنامهنگار اتریشی به نام تئودورهرتزل است. ماهیت یهودستیزی آیا نژادی به نام یهود وجود دارد؟ مسلماً خیر، نمیتوان از روی خصوصیات نژادی و ریختشناسی نژادی به عنوان نژاد یهود را مشخص نمود همانطور که حتی نمیتوان نژاد فرانسوی یا آلمانی را تشخیص داد و همین جاست که یهودی ستیزی و نژادپرستی از هم متمایز میشوند.
چرا که در نژادپرستی، یک نژاد از نژاد دیگر به دلیل تفاوتهای فاحش مثل رنگ پوست، شکل چشم و موها اظهار تنفر میکند. اما در مورد یهودی ستیزی کاملاً بر عکس است. یک فرد ضد یهودی در وهله اول به این خاطر بر شخص یهودی اشکال وارد میکند که چرا متمایز و مشخص نیست و چرا به صورت پنهانی وجود دارد. ماهیت یهودی ستیزی در همین جا نهفته است.
نقل از: ترجمان سیاسی شماره ۴۶- مجلهٔ لوپوئن- ترجمه: ص. کاظم پور
کاظم پور
کاظم پور
منبع : انجمن کلیمیان تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست