یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا


تجربه‌های شب شیشه ای


تجربه‌های شب شیشه ای
شب شیشه ای هم به پایان رسید و ردپایی از خاطرات تلخ و شیرین را در ذهن مخاطبان خود بر جای گذاشت. مخاطبانی که از طیف مخالف تا موافق را دربرمی گیرد. همین جذب مخاطب گسترده اگر تنها دستاورد این برنامه بوده باشد خود موفقیت بزرگی به حساب می آید و این شاخصی است که نظریه های گوناگون ارتباطات به دست ما می دهد. در شب شیشه ای مخاطب در فضای دوسویه ارتباطی قرار گرفت.
در واقع هم خود پیام بود هم هدف پیام. به این معنی که پیام های این بسته آموزشی- تلویزیونی هم به نیازهای فانتزی و البته عقلانی او پاسخ می داد و هم اینکه خود با حضور مجازی از طریق پیام کوتاه از یک مخاطب منفعل و خنثی به مخاطبی فعال و اثر گذار بدل می شد که مشارکت او به زنده بودن برنامه کمک شایانی می کرد و برنامه را از حالت پروپاگاندای خارج می ساخت. شب شیشه ای از سه ویژگی ساختاری برخوردار بود؛ موضوع محوری، مخاطب گرایی و مجری سالاری. تمام هویت و هستی هنری- رسانه ای برنامه مبتنی بر موضوع و ژانر برنامه بود یعنی گفت وگو و طرفین گفت وگو.
اعتبار و جذابیت شب شیشه ای برآمده از همین موقعیت بود؛ موقعیتی که یک طرف آن به مهمان و محبوبیت و شفافیت وی برمی گشت و از طرف دیگر به مجری و شیوه اجرای او. اینکه برخی معتقدند اعتبار شب شیشه ای صرفاً به خاطر مهمان بود حرف درستی نیست، چه بسا مهمانانی که از محبوبیت و جایگاه هنری خوبی برخوردار بودند و نتوانستند به جذابیت برنامه کمک کنند مثل گفت وگوهای الهام حمیدی و شهاب حسینی که بسیار سرد و یخ زده بود. نحوه مواجهه حرفه ای با مهمانان و تکنیک های مصاحبه با آنان را نباید در جذابیت و موفقیت شب شیشه ای نادیده گرفت.
عاملی که رضا رشید پور سهم مهمی در آن داشت و قطعاً توانایی و مهارت مجری گری او نقش موثری در مخاطب پذیری و اعتماد مخاطب داشت و بخش عمده ای از هویت حرفه ای برنامه به شیوه اجرای او برمی گشت. مجری سالاری در این جا به معنای سلطه و تحمیل مجری (ارتباط عمودی) بر مهمان نیست بلکه هدف قدرت مانور مجری برای هدایت برنامه و کنترل آن است. اثر گذاری مجری را این طور می توان تبیین و ملموس کرد که اگر شب شیشه ای با اجرای فرد دیگری برگزار می شد شاید حکایتی دیگر به خود می گرفت.
منظور صرفاً بد و خوب قضیه نیست چه بسا شاید برنامه جذاب تری تولید می شد اما حتماً از جنس این برنامه نبود. شبی که خود رشید پور مهمان بود می تواند مصداق این سخن باشد. به عبارتی دیگر بحث بر سر تاثیر عاملیت بر ساختار برنامه است. نگارنده معتقد است بخش عمده ای از ساختار هویتی شب شیشه ای از هویت و مهارت حرفه ای مجری آن قوام گرفته است. البته این به معنای نادیده گرفتن ضعف های مجری نیست.
شاید یکی از ضعف های عمده ای که می توان بر اجرای رشید پور وارد کرد پارادوکس ارتباطی او مبتنی بر عاطفه و عقلانیت است. به این معنا که رشید پور نسبت به مهمانانی که نسبت به آنها ارادت و حس عاطفی بیشتری داشت چهره ای محافظه کار به خود می گرفت و تیغ تیز نقدش کمی کندتر می شد و به جای کنش مندی با آنها به واکنش عاطفی بسنده می کرد و این نقض غرض شب شیشه ای بود.
شب شیشه ای آمده بود تا نقاب از چهره ستاره ها و اسطوره های هنری برگیرد و به جای تقدس و تجلیل به نقد و تحلیل آنها بپردازد اما گاهی شخصیت کاریزماتیک مهمانان مرز میان احترام و انتقاد را مخدوش می کرد و برنامه را از حالت دیالوگ و چالشی به تعارف و مونولوگ بدل می کرد. البته شکل گیری چنین وضعیتی تنها به عملکرد مجری برنمی گردد.
فرهنگ حسی- عاطفی ایرانی و ستاره پرستی و اسطوره سازی آن به چنین ذهنیتی دامن می زند. ذهنیت قهرمان پرستانه و اسطوره پرور ما که عقبه عاطفی- تاریخی بلندی پشت سر خود دارد از فضای نقد و نقادی و سخن بی پرده آشفته می شود و آن را برنمی تابد. شاید بزرگترین ارمغان اجتماعی شب شیشه ای تجربه عینی رفتار دموکراتیک و نقدپذیری باشد. دموکراسی بیش از آنکه یک فلسفه باشد یک روش است؛ شیوه ای که به ما می آموزد به دیگری حق و فرصت بدهیم که عقیده و نظر خویش را بازگو و از آن دفاع کند، حال چه آن سخن را بپذیریم و چه نپذیریم.
یکی دیگر از ایرادات این برنامه این بود که گاهی مهمان را در فضای رمانتیک ارزشی- عاطفی قرار می داد و آنها را مجبور می کرد تا در یک موقعیت ساختگی و نمایشی قرار بگیرند و پاسخ هایی بدهند که شاید چندان شیشه ای نبود. فرضاً سوال از جانبازان از بهرام رادان یا رزمندگان از پوریا پورسرخ. طرح چنین سوالاتی که مبتنی بر پیش فرض های ایدئولوژیک است و نمی توان خط قرمز های پررنگ آن را شکست صرفاً به شعاری و پیام زدگی برنامه منتهی می شود. برنامه ای که بر پایه یک گفت وگوی عقلانی و نگاهی انتقادی بنا شده است چرا باید از عاطفه و احساس مهمان و مخاطب برای جذابیت خود بهره بگیرد؟
شب شیشه ای اما در نهایت تجربه خوبی از خود به جا می گذارد؛ تجربه ای که با ظرفیت نقدپذیری و محدوده ایدئولوژیک صدا و سیما یک ساختارشکنی رسانه ای به حساب می آید. شب شیشه ای پاسخ به نیاز اجتماعی- فرهنگی زمان ما بود؛ زمانه ای که یأس های اجتماعی و چالش های سیاسی- اقتصادی ما را به انزوا و گوشه نشینی هل می دهد. شب شیشه ای به ما آموخت گفت وگو آیین درویشی نبود اما رسم آزادگی است.
سیدرضا صائمی
منبع : روزنامه شرق