شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

تئوری کنترل ذهن یا شستشوی مغزی درفرقه‌ها


تئوری کنترل ذهن یا شستشوی مغزی درفرقه‌ها
استناد به تئوری شستشوی مغزی یا «اقناع اجباری» و کتاب مارگارت سینگر (مطرح کننده اصلی این نظریه) و چند نفری که تئوریهای مشابهی را ارائه کردند (مثل سایت دیده‌بان فرقه) جهت کنترل و مهار فرقه‌ها در برخی از کشورهای اسلامی‌هنوز مبنای عمل قرار می‌گیرد. سینگر و همکارانش برای اولین بار مطرح کردند که تدابیر خاص عضوگیری و اعمال معنوی گروهها (استفاده از مراقبه، آواز، سرودهای مذهبی یا مانترا و مانند آن)، اراده و اختیار اعضا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شوند آنها در کیشها بمانند و به تصمیمات بهتر پشت پا بزنند. اما سئوال این است که انتخاب این تئوری، مبنای علمی‌و کارامد برای این برخورد با فرقه‌ها می‌تواند باشد ؟
مهمترین رکن این نظریه‌ها، تئوری شستشوی مغزی یا کنترل فکر است. ایده شستشوی مغزی، بعد از انقلاب مائوئیستی پیدا شد و توسط روزنامه نگاری به نام «ادوارد‌هانتر» که از حقوق بگیران سیا بود وارد بحثهای عمومی‌شد. پس از آن مارگارت سینگر و چند نفر دیگر با مبنا قرار دادن این ایده، از آن بعنوان ابزاری برای حمله به ادیان جدید یا آنچه که توسط آنها فرقه‌ها نامیده می‌شد قرار گرفت.
اما همین ریشه یابی این سئوال را پیش می‌آورد که چرا باید یک تئوری اولین بار از طریق کسی که از عاملان سازمان سیا بوده مطرح شود؟ شواهد نشان می‌دهد که ممکن است سیا با مطرح کردن این نظریه قصد داشته که طرحی امنیتی (و نه علمی) را در آمریکا پیاده کند و از این نظریه بعنوان بستر آن استفاده کرده باشد.
اما از نظر وجهه علمی‌این نظریه بهتر است از زبان یک کارشناس دیگر موضوع را بررسی کنیم. دکتر گوردون ملتون مدیر مؤسسه‌ مطالعه‌ ادیان‌ آمریکا در سانتابار بارا، کالیفرنیا در باره نظریه شستشوی مغزی می‌گوید:
در پایان دهه ۱۹۷۰ مخالفین ادیان جدید با نظریه شست‏وشوی مغزی همگام شدند، فرضیه‏ای که اعلام می‏داشت ادیان جدید اصولا برای جذب هوادار، مردم را اغوا می‏کنند و آنها را به طوری درگیر فرایند کنترل ذهن می‏نمایند که اختیار ملحق شدن، مشارکت‏با ترک گروه را از آنها سلب می‏نمایند . طی اوایل و میانه دهه ۱۹۸۰ نظریه شست‏وشوی مغزی از همه طرف؛ از فلسفه حقوق گرفته تا مطالعات دین پژوهی، از روانشناسی تا مطالعات جامعه شناختی مورد توجه قرار گرفت . در ابتدا این نظریه به خاطر این‏که در ظاهر توضیحی قابل قبول در توجیه شور و هیجان و دلدادگی که ما در برخی ادیان جدید با آن‏ها مواجه هستیم! ارائه می‏کرد، جذاب بود . اما برای هر پدیده‏ای که این نظریه ظاهرا توضیحی ارائه می‏کرد دلیل قانع کننده‏ای نداشت .
برای نمونه، الگوی شست‏وشوی مغزی تصویری که از ادیان جدید ارائه می‏کند اغلب به شکل محیط زندان است که افراد را در چنگ خود اسیر ساخته و اجازه رهایی و فرار به آنها نمی‏دهد . اما وقتی این گروه‏ها حتی آنهایی که بحث‏انگیز بوده‏اند را به طور وسیع در نظر می‏گیریم درمی‏یابیم که حد و مرزهایی که ترسیم کرده‏اند کاملا نفوذپذیرند . تنها تعداد اندکی از تمامی کسانی که با گروه در تماسند در مراسم گروه حاضر می‏شوند و تعداد ملحق شوندگان حتی از این تعداد نیز کمتر است . نیمی از کسانی به این گروه‏ها می‏پیوندند بدون هر گونه مداخله بیرونی آنها را ترک می‏کنند .
این در ظاهر به یک پیش فرض «علمی‏» شبیه است اما در عمل فاقد کارایی یک نظریه علمی است . همان‏گونه که بیست‏سال قبل زمانی که نظریه شست‏وشوی مغزی رد شد، کار درستی بود اینک نیز بخش‏های باقیمانده این نظریه از ارائه هر گونه اطلاعات تجربی و آزمایش‏پذیر برای وقوع شست‏وشوی مغزی ناتوان است، اگر چه این‏جا جای طرح مجدد نزاع شست‏وشوی مغزی نیست اما باید متذکر شویم که اواسط دهه ۱۹۸۰ ما نظریه شست‏وشوی مغزی را رد کردیم; مستندات این واقعیت در بسیاری از اسنادی که از سوی مجامع آکادمیک که بیشتر دلمشغول این بحث‏بوده‏اند، وجود دارد متعاقب آن دادگاه‏ها نیز این نظریه را رد کردند . ره‏آورد آن انکار اولیه آن بود که در طی ۱۵ سال گذشته مطالعات ادیان جدید از آن بحث گذشت و بدون این‏که اشاره‏ای به نظریه‏های شست‏وشوی مغزی داشته باشد، کارش را ادامه داد . دوم این‏که از نظر قانونی نیز دادگاه بر ضد اعمال فن بازپروری حکم صادر کرده‏اند. فن بازپروری، تاکتیکی فراقانونی مبنی بر ربودن فردی از افراد یک گروه و قرار دادن وی در تحت فشار شدید روانی برای تبری‌جستن از گروه بود. این فن روندی اجباری (غیرداوطلبانه) بود که به گفته دکتر ملتون «مراقبتی بود که از خود مریضی بدتر است.»
این واقعیاتی بود درباره نظریه ای که امروز دیگر اثر چندانی از آن در جهان علمی‌باقی نمانده و تنها طرفداران محدودی که قدرت دفاع از این نظریه را هم ندارند، به آن معتقدند.
اکنون روشن شده است که نظریه‌ی شستشوی مغزی هیچ فایده‌ای در ایجاد بصیرت درباره‌ی جهان متمایز گروههای دینی جدید ندارد.
اما عجیب این است که با وجود در دسترس بودن همه این اطلاعات، دستگاههای اطلاعاتی بعضی از حکومتهای اسلامی‌برای برخورد با جریانهای اجتماعی و جنبشهای معنوی جدید از این نظریه پیروی کرده و می‌کنند. غافل از اینکه این تئوری در همان زمان مطرح شدن در آمریکا هم نه تنها موفقیتی نداشته بلکه برخی کارشناسان عقیده دارند که گسترش ادیان جدید در سالهای بعد ناشی از تاثیرات پیش بینی نشده بکارگیری همین تئوری است.
رها حق طلب
نویسنده: یکی از اعضای جمعیت ال‌یاسین
منبع : کتاب« فرقه‌ها، جنبش‌های معنوی و ضدفرقه» / تهران /۱۳۸۷/ به کوشش: جمعی از محققان جمیعت ال‌یاسین