شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نامه امام حسین (ع )به برادرش امـام حسن (ع )


نامه امام حسین (ع )به برادرش امـام حسن (ع )
((انت اعلم منی بان خیر المال ما وقی العرض )) [۱] امـام حـسـن (ع ) بـه برادرش فرمود: ((چرا این قدر به شعرا صله زیاد می دهی )),حضرت در پاسخ فرمود: ((تو بهتر از من می دانی كه بهترین مصرف مال جایی است كه آبروی انسان را حفظ كند)). اسـلام بـا شـعـر خـوب , مـخـالفتی ندارد بلكه تعریف وحمایت هم كرده است ,چنانچه ((قیس بن عـاصـم )) مـواعظ پیامبر(ص )را در قالب شعر ریخت [۲] وچه بسا اثرشعر در افراد بیشتر از نثر باشد كه در تاریخ نمونه هایی از آن ذكر شده است :
●اشعار ابو العتاهیه وهارون الرشید
((اصـمعی )) می گوید: روزی بر ((هارون الرشید)) وارد شدم كه مشغول خواندن ورقه ای بود, در حالی كه اشك چشمش بر گونه هایش جاری بود, مدتی صبر كردم تاآرام گرفت , آنگاه متوجه من شد وآن ورقه را جلو من انداخت وگفت : ((این عاقبت دنیااست )): ((اصـمـعـی )) مـی گـوید: وقتی به ورقه نگاه كردم تا ببینم چه چیزی نوشته كه موجب ناراحتی هارون شده , دیدم با خط زیبایی , اشعار ابو العتاهیه (اسماعیل بن قاسم ) نوشته شده :
این الملوك واین غیرهم
صاروا مصیرا انت صائره .
یا مؤثر الدنیا بلذته
والمستعد لمن یفاخره .
نل ما بدالك ان تنال
من الدنیا فان الموت آخره [۳] .
((كجا رفتند پادشاهان وغیر آنان ؟ آنان به راهی رفتند كه تو خواهی رفت )). ای كسی كه لذات دنیارا برای خودت برگزیدی وخودرا آماده كرده ایی كه به هركسی فخر كنی )) . ((هر مقدار كه از دنیا استفاده كنی , پس بدان كه پایان آن مرگ است )). هارون الرشید گفت : ((گویا مخاطب این اشعار فقط من هستم )) كه بعد از این جریان , دیگر عمر هارون چندان وفا نكرد وجان باخت .
●شعرا و صله
از قـدیـم رسـم بر این بوده كه شعرا وقتی شخصیتی را مدح می كردند, ممدوح ,چیزی را به عنوان ((حق الزحمه )) به او می داد كه این را ((صله )) می گفتند واین بستگی به شعر وممدوح داشت كه شـعر در چه سطحی وممدوح نیز از چه روحیه ای بر خوردارباشد, گاهی ممدوح , مانند ((منصور عـباسی )) بود كه با انواع حیله ها, شعرارا از صله ,محروم می كرد, چون از حافظه ای قوی برخوردار بـود, به نحوی كه اگر شعری را فقطیك بار می شنید آن را حفظ می شد ودر كنارش , جاریه ای هم بود كه با دوبار شنیدن ,شعررا حفظ می كرد. لذا ((منصور)) به شعرا گفته بود در صورتی صله می گیرند كه شعرشان تازه وجدید باشد, آن هم بـه وزن كاغذ یا پوستی كه شعررا روی آن نوشته اند, برای همین ,شعرا با چه زحمتی ,شعری را انشا مـی كـردند ودر حضور منصور كه می خواندند, درهمان بار اول آن را حفظ می شد ومی گفت : این كـه شـعر تازه ای نبود, چون من می خوانم تا بدانی كه من هم این را حفظ هستم , بعد از خواندن او, جـاریه هم حفظمی شد ومی گفت اگر باور نداری ببین كه این بانو هم این شعررا در حفظ دارد, لذا ازصله خبری نبود وشعرا باسر افكندگی , مجلس را ترك می كردند.
●منصور واصمعی
((اصـمـعی )) كه به حیله ((منصور)) پی برده بود, به فكر چاره ای افتاد, لذا اشعاربسیار سنگینی را سـرود وبر روی سنگ نوشت وبرای اینكه شناخته نشود,صورتش را هم پوشاند ودر حضور منصور, شروع به خواندن شعر كرد كه چند بیت آن را اینجا می آوریم :
هیـج قلبی الثمل
والرقص قدطبطبلی .
و صوت صفیرالبلبل
والطبل طبطبطبلـی .
وقــال لا لا لــلا
والسقف سقسقسقلی .
و قد غدا مهرول ((منصور)) كه نتواسته بود اینهارا حفظ كند, نگاهی به جاریه انداخت اما او هم مثل منصور بود, لذا رو به شاعر كرد وگفت : كاغذ خودرا بیاور تا هموزن آن به تو صله بدهم . ((اصـمـعی )) گفت : ((كاغذی پیدا نكردم , لذا روی پاره سنگی نوشتم !))وقتی ((اصمعی )) صله را گـرفـت واز مجلس خارج شد, منصور گفت : این شخص باید((اصمعی )) باشد وقتی اورا آوردند ونـقاب از چهره بر گرفت , گفت : منصور! جماعت شعرا, فقیر وبینوا هستند وبا زحمت , شعری را مـی گـویـند كه از تو چیزی بگیرند ولی تو از حافظه ات بهره می گیری ودر نتیجه آنان را محروم می كنی [۴] . گـاهـی هـم شـعـرا از چهره هایی بودند كه ممدوح , مجبور بود برای اینكه جلوزبان آنان را بگیرد وآبروی خودرا حفظ كند, صله بیشتری بدهد, چنانچه سیدالشهدا(ع ) خطاب به برادرش , همین را بیان می كند كه : ((بهترین مال , آن است كه آبروی انسان را حفظ كند)). شـخـصیت های بر جسته اجتماعی , همیشه مواجه با یك سری افراد ماجراجو,دله , بد زبان , هرزه , طماع , بی هویت وبی ریشه هستند كه مجبورند به آنان چیزی بدهند تا از گزندشان در امان بمانند به قول شاعر:
نان را به كسی ده كه بگیرد دستت
یا پیش سگی نه كه نگیرد پایت .
مـرحوم ((حاج نصراللّه تراب )) در ((لمعات البیان )) نقل می كند كه با استاد اعظم ((شیخ مرتضی انـصـاری ـقدس سره )) در ((حجر اسماعیل )) نشسته بودیم كه یكی ازخواجه های سیاه , پشت به كـعبه وروبه روی ما نشست وگفت : ((شما اهل عجم , همگی كفار وكلاب وخنازیر بلكه انجس از همه اینها هستید!!)). ((شـیخ انصاری )) ربع ریال فرنگی به او داد, غلام سیاه رو به كعبه كرد وگفت :((ورب هذا البیت اعجم اخیار وابرار وطیبون [۵].
● ائمه (ع ) وشعرا
ائمـه (ع ) مظهر جود وسخاوت بودند وشعرا هم كه ائمه (ع ) را مدح می كردند,طمع وچشم داشتی بـه مـال آنـان نـداشـتند, مع الوصف , امامان (ع ) با اصرار, به شعرا صله می داند حضرت رضا(ع ) به ((دعبل )) صد دینار طلا صله دادند, امام سجاد(ع ) به ((كمیت )) چهار صد هزار درهم عنایت كرد وبه ((فرزدق )), دوازده هزار درهم , مرحمت فرمودند.
● امام حسین (ع ) وفرزدق
چـون ((مروان )), ((فرزدق ))را از مدینه بیرون كرد, سیدالشهدا(ع ) چهار صددینار به او دادند به حـضـرت گـفـتند كه او شاعری فاسق وپرده دراست امام (ع )فرمود:((ان خیر مالك ما وقیت به عـرضـك وقـد اثـاب رسـول اللّه (ص ) كـعـب بـن زهـیر وقال فی عباس بن مرداس اقطعوا لسانه عنی [۶]. به راستی , بهترین مال تو آن است كه آبرویت را حفظ كند, همانا پیامبر(ص ) به كعب بن زهیر چیزی داد ودر مورد عباس بن مرداس فرمود: زبان اورا از من قطع كنید)).
● پیامبر (ص ) وعباس بن مرداس
بـه دنبال غنایم چشمگیری كه ارتش اسلام در ((طائف )) بدست آورد,پیامبر(ص ) در ((جعرانه )) مشغول تقسیم غنایم شدند كه چهار شتر هم به ((عباس بن مرداس )) رسید. او با اشعارش پیامبر(ص )را چنین مورد عتاب قرار داد:
فاصبح نهبی ونهب العبیـ
ـد بین عیینهٔ والاقرع .
((اموال واسبان من مورد غارت قرار گرفت وبین دو طایفه عیینه واقرع , تقسیم گردید)). ((ابوبكر)) اشعارش را به عرض پیامبر(ص ) رساند, حضرت فرمود: ((اقطعوالسانه عنی , زبان اورا از من قطع كنید)) لذا صد شتر ویا به نقلی دیگر, پنجاه شتر به اودادند [۷].
● پیامبر(ص ) ومرد عرب
امـام صـادق (ع ) نـقـل مـی كند كه روزی , مرد عربی به خدمت پیامبر(ص )رسیدوبا زبان تندی با رسـول خـدا(ص ) سخن گفت كه موجب غضب وناراحتی آن حضرت گردید, حضرت فرمود: ای مردعرب ! زبان تو چند حجاب ومانع دارد؟
گفت : دو تا, یكی لبها ودیگری دندآنها. پـیـامـبـر فـرمـود: ((آیا یكی از این دو كافی نبود كه زبانت را كنترل كنی وبا این تندی با ما سخن نگویی ؟
)). بـعـد فرمود: ((اما انه لم یعط احد فی دنیاه شیئا هو اضر له فی آخرته من طلا قهٔ لسانه یا علی ! قم فاقطع لسانه فظن الناس انه یقطع لسانه فاعطاه دراهم [۸]. ((در نـعـمتهای دنیایی , چیزی برای انسان مضرتر برای آخرت او نیست , از آزادبودن زبان (سپس فرمود) ای علی برخیز وزبان اورا قطع كن مردم خیال كردند كه امیرالمؤمنین (ع ) زبان اورا قطع می كند, اما دیدند كه چندین درهم به او عطا كرد)).
پی‌نوشتها:
۱) كشف الغمهٔ , ۲/ ۳۱, الامام الحسین , ابن عساكر, ۲۲۰.
۲) امالی صدوق , مجلس ۱ح۴ .
۳) مروج الذهب , ۳/۳۶۶.
۴) ناسخ التواریخ , احوالات حضرت كاظم (ع), ۲/۵۷.
۵) كشكول ابن العلم ,۲۸۸.
۶) بحار, ۴۴/۱۸۹.
۷) مغازی , واقدی , ۲/۹۴۷.
۸) بحار, ۲۲/۸۶, معانی الاخبار, ۱۷۱.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید