جمعه, ۲۳ آذر, ۱۴۰۳ / 13 December, 2024
مجله ویستا


منتقدهای ایرانی سینما در کجا ایستاده اند؟


منتقدهای ایرانی سینما در کجا ایستاده اند؟
چندین مجله سینمایی، ادبی، هنری و اجتماعی را مشترک هستم یا مطالعه می کنم.
از نشریات عامه پسندی گرفته مثل دنیای تصویر و نسیم و هفت تا نشریات حرفه ای تری مثل فیلم، فیلمنگار، فارابی، شهروند، و نشریات کاملن تخصصی مثل کتاب ماه هنر، خردنامه و حرفه هنرمند.
اما نکته ای که مدتی است مرا مشغول خودش کرده، کیفیت نقدهای منتشر شده در نشریات سینمایی یا صفحات سینمایی مطبوعات است.
فکر کنم همه بدانیم که جایگاه کتاب های تخصصی هنری در ایران کجاست و اصلن آمار چاپ این کتاب ها سالانه چه وضعیتی دارد. غالب منتقدان سینمایی ما هم برگرفته از همین فضا هستند. دانسته های اندک، پرداخت غیرحرفه ای به موضوع و تاکید روی قصه ی فیلم به عنوان رکن اصلی.
بسیاری از نقدهای سینمایی منتشر شده در نشریات ما - متاسفانه - برداشت های غیرتخصصی، سلیقه ای و دور از استانداردهای جهانی هستند.
نوشتن ریویو به جای نقد، تعریف و تمجید یا مسخره کردن فیلم ها، ذکر خاطرات خصوصی و بی ربط به ماجرا، عدم درک صحیح از محتوا و ساختار فیلم، عدم آشنایی با مکتب های سینمایی، عدم شناخت حرفه ای هنر و ادبیات و در نتیجه بازماندن از اینترتکسچوالیتی آثار و... از مشکلات اصلی نقدهای منتشر شده است.
همه می دانیم که قابلیت رسانه هایی مانند روزنامه، هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه، سالنامه، رادیو، تلویزیون، اینترنت و... چقدر متفاوت است. انتشار نقدهای طولانی و تخصصی در روزنامه ها به جای ریویو نویسی و نوشتن ریویوهای غیرتخصصی در نشریات تخصصی سینمایی مشکلی شده که دارد عملن به سلیقه مخاطبان آسیب می رساند.
امروز جواد طوسی هر نقدی بنویسد، او را با مقیاس علاقه اش با کیمیایی می سنجدند، میراحسان با کلام سنگینش به همه حوزه ها سرک می کشد و خطی ویژه را دنبال نمی کند، جلالی فخر چنان می نویسد که انگار تمام نوستالژی اش را باید در نقد روانکاوی کرد، امیر قادری جوری می نویسد که انگار دارد برای رفقا توی کافه فیلم تعریف می کند، نیما حسنی نسب کاری به ساختار فیلم ندارد و از سلیقه اش برایمان می نویسد، مسعود ثابتی نامی به مجله فیلم آمده (به دلایلی امیدوارم با مسعود ثابتی ای که می شناسم متفاوت باشد) که دانشش در زمینه نقد بسیار پایین است و از روی دست بزرگترهای مجله فیلم کپی می کند. مهرزاد دانش در شاخه دین و سینما موفق است، اما در شاخه های دیگر چندان تخصصی نیست و...
من منکر منتقد بودن آقایان نیستم. اتفاقن حرفم همین است که نهایت نقد ایران، این دوستان هستند. با نگاهی به تحصیلات شان درمی یابیم که چقدر آکادمیک موضوع هنر و ادبیات را دنبال کرده اند و چقدر به سراغ کتاب های دیگر رفته اند.
گروه موفق تر مثل میراحسان و جلالی فخر هم اگر موفقند به دلیل مطالعه، سابقه و آزمون و خطایی است که در نقد داشته اند.
امیدوارم بدون این که دوستان منتقد از این چند خط توهینی به خود متصور شده باشند، این مطلب را بخوانند و از علاقه تعدادی آدم سینمایی برای خواندن حرف های جدی تر در نشریات مطلع شوند. به این معترفم که از دانشگاه های سینمایی، منتقد بیرون نخواهد آمد. این آدم های سینمادوست هستند که وارد عرصه نقد نویسی خواهند شد.
نقطه تاریک این ماجرا این است که افرادی بنویسند که نمی توانند بنویسند، سینما را نمی شناسند، با نقد آشنایی ندارند، زبان فارسی را نمی دانند، جایگاه نوشته و محل چاپش را درنمی یابند و...
کسی که با خواندن مطلبی که نکته ای از فیلم را برایش رمزگشایی نمی کند یا به تحلیل محتوا و ساختار اثر نمی پردازد، فکر می کند می تواند مانند آن منتقد بنویسد (و گاه می نویسد) در همان لحظه نویسنده نقد را شکست داده است.
می ترسم که روزی برسد که سینمای صد ساله ما دویست ساله شود و هنوز مکتب نقد جدی ای به وجود نیامده باشد. این ها به کنار، مخاطب چنان با نوشته های سطحی روبه رو شود که یا منتقد را پس بزند یا سینما را کاملن کنار بگذارد. نقد فیلم می تواند جریان ساز باشد. موج نوی سینمای فرانسه این را ثابت کرده است. امیدوارم روزی منتقدین سینمایی خاطره و علاقه را کنار بگذارند و با دانش و اندیشه بنویسند.
فرزاد اژدری
http://filmania.blogfa.com