شنبه, ۱۹ آبان, ۱۴۰۳ / 9 November, 2024
مجله ویستا

اخلاق عملی و الگوهای آن


اخلاق عملی و الگوهای آن
یکی از دانش‏های مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمی است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگی داشته‏اند و هر یک به نحوی در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظری و عملی. اخلاق نظری‏در باره پایه‏ها و مبانی اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقی و مسائلی ازاین دست، بحث می‏کند ; یعنی مباحثی که مستقیما به فعل اخلاقی‏مربوط نمی‏شود، اما اخلاق عملی مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلی از این قبیل که به قصد قربت انجام می‏شود درحوزه اخلاق عملی است. آن چه که برای شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملی است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظری تفحص کنیم،جز انبوهی از اطلاعات و معلومات چیزی نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بی‏بهره است فقط چاقی و فربهی ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معنای بی‏ارجی و بی‏منزلتی عرفان و اخلاق نظری نیست،چرا که آن هم در جای خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظری وعملی، بسیار پسندیده است و آدمی را مسلط می‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملی است که انسان را از دره‏های‏هولناک دنیا و آخرت، نجات می‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملی، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طی طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو برای سلوک و گام زدن در وادی اخلاق‏عملی هستند; همان‏هایی که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏ای‏کوتاه به این الگوهای اخلاق عملی می‏افکنیم. در کلمات قصار امام علی بن ابی طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام می‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسی که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»
● امام صادق (ع)
امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتی که در کوچه و بازار راه می‏روند و مردم آن‏ها رامی‏بینند به ما رحمت و درود می‏فرستند» و معنای شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس می‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازی: «چون به خلوت می‏روند آن کار دیگر می‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنی این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصی; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».
● موسی و خضر
در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسی است‏که حضرت موسی (ع)، بالای بلندی ایستاده بود و مردم را موعظه‏می‏کرد، بنی اسرائیل پای صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهی به این‏جمعیت انداخت، حالتی به او دست داد، فرشته وحی نازل شد، بادیدن این جمعیت‏به خود بالیدی، باید هنوز درس بیاموزی حرکت‏کن. موسی حرکت کرد، در کنار صخره‏ای مشاهده کرد که دور صخره‏همه‏اش سبز و خرم است و مردی نشسته است، بعد از سلام و احوال‏پرسی گفت: پیش شما آمده‏ام که تعلیمم بدهی، چیزی یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردی به این مقام‏رسیدی که من باید شاگردی تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیت‏خدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانی خدا را نکند به مقامات بالایی می‏رسد. در دل آدمی دو چیز با هم جمع نمی‏شود: هم خدا و هم هوای نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعای صباح می‏فرماید: خدا نکنداین پرده‏ها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجاب‏ها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم می‏کند.ضرب المثلی است که می‏گویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه‏مشکل‏»، برخی از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفته‏اندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است‏». حضرت امام ره‏ضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاه‏آبادی،تکرار می‏کردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علم‏باعث‏بدبختی انسان می‏شود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقب‏مانده‏ام؟ این حجاب‏ها است که انسان را بیچاره می‏کند.
● نامه یک معلم اخلاق
جوانی به معلم اخلاقی نامه‏ای نوشته بود و از او خواسته بود که‏برای قدم برداشتن در راه کمال چه عملی انجام دهد؟ جواب نامه‏داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت‏مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولی جواب خیلی مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنی انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته‏اید. فرمود: چه نوشته‏ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگری نیست. البته اصل این سخن از مرحوم‏میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن‏به کمال، فقط بندگی حضرت حق است.
● اخلاق‏های عملی در کربلا
نمونه‏های فراوانی از اخلاق عملی را در حادثه کربلا می‏توان دید;یک نمونه آن وقتی است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد علی‏اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بی‏تابی می‏کرد وضجه‏ها می‏زد، کسانی که نمی‏شناختند، می‏پنداشتند که مادر حضرت‏علی‏اکبر است. اما وقتی که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت‏فرزندش را دادند و او را به سوی خیمه آوردند، هیچ عکس‏العملی‏از خود نشان نداد و حتی از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ فرمود:می‏ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آری،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس می‏دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) می‏فرماید: دیدم عمه‏ام زینب در شب یازدهم‏نماز شب را نشسته می‏خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمی‏خوانی؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملی است. شخصی می‏گوید: روزی میهمان امام مجتبی(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردی را دیدم گوشه‏ای ایستاده‏به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست‏برد زیر عبا و چیزی‏بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانی را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمی‏توانم آن نان را بشکنم. رو به‏پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین‏بسته‏ای؟ فرمود: بسته‏ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت‏به من‏دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این‏علی (ع) است و این درس اخلاق عملی است. «اتقوا الله فی الخلوات فان الناظر هو الله‏» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسی است؟ در روایتی امام‏هفتم(ع) می‏فرماید: به گناه کوچکت‏به کوچکی نگاه نکن، ببین که‏نافرمانی و معصیت چه کسی را انجام می‏دهی، خدا را نافرمانی‏می‏کنی ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه‏» این‏ها اسوه‏های ماهستند، این‏ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائی فجئنی‏بمثلهم‏» نفس انسان از همه چیز برای ما عزیزتر است، نفس رامی‏خواهیم. این نفسی که زین العابدین(ع) در دعای ابی حمزه عرضه‏می‏دارد: «خدایا من به خاطر کدام لحظه‏ام اشک بریزم، کدام‏ساعتم، آیا برای خاطر آن لحظه‏ای که در تاریکی قبر می‏گذارند،در آن وحشتکده، آن جا، یا برای آن لحظه‏ای که باید از قبر خارج‏شوم. «ابکی لخروجی عریانا» یا به خاطر برهنه محشور شدن اشک‏بریزم.«انظر مرة عن یمینی و مرة عن شمالی فاذا الخلائق فی شان غیرشانی، مردم را به فکر خودشان می‏بینم. «لکل امرء یومئذ شان‏یغنیه‏». آن ساعت را گریه کنم، اشک بریزم، کدام لحظه؟ آیا این‏لحظات را ما در پیش نداریم. امیر مؤمنان (ع) فرمود:«فان امامکم عقبة کوودا» ما گردنه‏ها داریم، این صراط را که‏می‏گویند این صراط از دنیا کشیده شده است. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در جلد اول تفسیر المیزان در ذیل‏«اهدنا الصراط المستقیم‏» می‏نویسد: «این صراط از دنیا کشیده‏شده، از این صراطی که از مو باریک‏تر است.» بعضی با مختصری ازجلوه‏های دنیا دین خود را می‏فروشند و به «صراط‏» و «روزحساب‏» توجه‏ای ندارند. قرآن مجید می‏فرماید: فردای قیامت جلوی پرده را نگاه کن، یک‏چیزی شیشه مانند، جهنمی‏ها، بهشتی‏ها را می‏بینند، آن‏ها را نگاه‏می‏کنند، همه در ناز و نعمت‏خوشند «یطوفون علیهم ولدان مخلدون‏باکواب و اباریق و کاس من معین‏» این همه نعمت در اختیاراین‏ها است، جهنمی‏ها می‏بینند که هم‏کلاسی‏اش در بهشت نعیم است‏اما این، در این طرف است. قرآن می‏فرماید:«ا لم نکن معکم‏» جهنمی‏ها داد می‏زنند آقایان بهشتی‏ها آیا مادر دنیا با شما نبودیم؟ زن به شوهر، شوهر به زن می‏گویند مگرما در دنیا با هم نبودیم؟ «قالوا بلی‏» بودیم، «و لکنکم‏فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی‏» هوای نفس،شما را مغرور کرد، مقام، تو را مغرور کرد.بچه‏ها را دیده‏اید، وقتی که دست‏بچه‏ها را بگیری و جلوی مغازه‏اسباب‏بازی‏فروشی ببری، هر کدام چیزی می‏خواهند و به همان چیزهم دلخوشند، ما هم حالت همان بچه‏ها را داریم، مقام، مثل همان‏عروسک یا ماشین کوکی است که بچه به او دلخوش است.
آیة الله عباس محفوظی
منبع : طوبی