چهارشنبه, ۲۸ شهریور, ۱۴۰۳ / 18 September, 2024
مجله ویستا

زمانی برای گردش قدرت


زمانی برای گردش قدرت
۱۰ سال گذشت، ۱۰ سال از آن روزهایی که یک سال پس از دوم خرداد ۷۶ جبهه مشارکت از دل جامعه مدنی نوپای آن روزها متولد شد. جامعه مدنی آن روزها کم سن و سال و بی‌تجربه بود، همه پا به پای هم در کنارش برای حفظ و پرورش متولد ماه آذر کوشیدیم. برای آنچه اعتقاد داشتیم، آنچه می‌دانستیم و می‌توانستیم به پای تازه متولد ریختیم، تا ببالد و بر بالیدن‌اش ببالیم. با بدی‌ها و تلخی‌های روزها و ماه‌ها و سال‌هایی که در طول این ۱۰ سال از پی هم آمدند و رفتند ساختیم، برای ساختن آنچه از روز اول روزی از ماه آذر با هم قرار گذاشته بودیم. متولد ماه آذر این روزها ۱۰ ساله شده، باید برای سالگرد تولدش جشنی بگیریم، ‌ای کاش جامعه مدنی با آن تن نحیف و رنجورش چند دقیقه‌ای هم که شده بیاید. کودک‌اش را ببیند که با هر زحمتی بوده به این سن و سال رسیده، شاید از دیدن جشن تولد ۱۰ سالگی طفل‌اش روحیه‌ای بگیرد، بلکه توانی پیدا کند تا از شر بیماری که به جان‌اش افتاده خلاص شود، همه می‌گویند اگر روحیه‌اش را از دست ندهد حتما برمی‌گردد، او از پس‌اش برمی‌آید، باید هرطور شده برای چند دقیقه هم که شده بیاید.
فقط خدا کند چند دقیقه‌ای بیاید و برود، می‌ترسم بخواهد بیشتر بماند، آن وقت هم ممکن است خسته شود، هم یاد رفقای قدیمی بیفتد و خیال احوالپرسی به سرش بزند، آن وقت چه کنیم؟ سراغ رحمان دادمان و احمد بورقانی و محمدعلی سعدایی را اگر بگیرد چه بگوییم؟ سعید حجاریان را روی ویلچیر ببیند چه حالی می‌شود؟ احوال بروبچه‌های قدیمی را بپرسد و ندانیم که چه بگوییم، بو نبرد که بعضی‌هاشان دیگر نمی‌آیند یا رفته‌اند از ایران؟ بخواهد مشارکت و نوروز و یاس نو و اقبال بخواند چکار کنیم؟
من هم انگار فراموشی گرفته‌ام! اصلا یادم رفت که قرار بود برای ویژه‌نامه دهمین سالگرد تاسیس جبهه مشارکت یادداشتی بنویسم، بیشتر در مورد جوانان و شاخه جوانان مشارکت. ایرادی ندارد؛ دوباره از اول شروع می‌کنم، هنوز فرصت دارم برای نوشتن یادداشتی که قرار بود بنویسم ؛ پس می‌نویسم به مناسبت دهمین سالگرد تولد جبهه مشارکت و در مورد جوانان مشارکت:
۱۰ سال گذشت، ۱۰ سال از آن روزهایی که یک سال پس از دوم خرداد ۷۶ جبهه مشارکت از دل جامعه مدنی نوپای آن روزها متولد شد. ۱۰ سال پیش خیلی‌ها مخصوصا جوان‌تر‌ها دل بسته بودند به مشارکت، جمعی که بیشتر دل بسته بودند و از دوم خرداد سال قبل همچنان سرشار از انرژی بودند آستین بالا زدند و آمدند پای کار، قرار و مدارهایشان را گذاشتند و جلسات اولیه شان را با اجازه بزرگترها در ساختمان حزب برقرار کردند. در عرض چند روز نشانی ساختمانِ آجر سه سانتی چهار طبقه مشارکت روی کاغذ دست به دست گشت و رسید دست جوان‌هایی که می‌خواستند کاری بکنند، و حالا دل بسته بودند به مشارکت و می‌دانستند که اینجا می‌شود کاری کرد، امیدوار شده بودند و دل بسته بودند به کاری که شروع کرده بودند. جنب و جوش بچه‌ها، همه را به تکاپو انداخته بود. هر روز موضوع جدید و طرحی نو از اتاق طبقه اول که محل استقرار جوانان حزب شده بود راه می‌افتاد و می‌چرخید توی طبقات، اعضای موسس که تا قبل از این خیلی اتو کشیده و مرتب برای شرکت در جلسات موقت حزب می‌آمدند و می‌رفتند، حالا حسابی سرشان شلوغ شده بود. گروه‌هایی از دانش‌آموزان، دانشجویان و جوانان علاقه‌مند که اکثر آنان در ستادهای انتخاباتی سیدمحمد خاتمی فعال بودند خود به میدان آمده بودند و با کمک موسسین جبهه مشارکت دست به کار تدوین آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های تشکیلاتی برای تشکیل شاخه جوانان حزب شدند.
اسفند ۷۷ آغاز فعالیت غیررسمی شاخه جوانان مشارکت بود و پس از آن به همت همان شاخه غیررسمی، همزمان با اولین سالگرد اعلام موجودیت مشارکت آیین‌نامه تشکیل شاخه جوانان حزب به تصویب شورای مرکزی رسید، طبقه چهارم ساختمان جبهه شد محل برگزاری جلسه انتخابات، از بین همه آنهایی که از روز اول آمده بودند و دل بسته بودند به مشارکت و در این یک سال دلبسته شده بودند اعضای شورای مرکزی شاخه جوانان با رای جوانان انتخاب شدند. شاخه جوانان جبهه مشارکت رسما اعلام موجودیت کرد. جوانان فعالی نیز با همان خصوصیات پیش‌گفته شاخه‌های جوانان مشارکت را در مناطق و شهرهای مختلف به راه انداختند. و امروز شبکه‌ای گسترده و به هم تنیده در قالب شاخه‌های جوانان در چارچوبی بزرگ‌تر به‌نام جبهه مشارکت ایران اسلامی در سراسر کشور فعالیت می‌کند. انصاف نیست از فعالیت شاخه جوانان مشارکت بنویسم و از آنان که همپا و همراه جوانان مشارکت مسوولیت نه چندان آسان شاخه جوانان را بر دوش کشیدند یادی نکنم، حسین حقیقی، فاطمه حقیقت‌جو، عبدالله رمضان‌زاده، میثم سعیدی، مجید فراهانی و رضا شریفی هر یک به سهم خود در رشد و بالندگی شاخه جوانان جبهه مشارکت سهیم‌اند. همچنین لازم است از دوستان خوب‌ام که در طول ۱۰ سال گذشته در دوره‌های مختلف به فعالیت در شاخه جوانان پرداخته‌اند تشکر کنم، بعضی از این دوستان فعالیت در حوزه‌هایی خارج از حزب را ترجیح داده‌اند – در جای خود باید به دلایل منطقی بعضی از این دوستان در جدایی‌‌شان از حزب بیشتر دقت شود، بلکه از وقوع اتفاقات مشابه در آینده پیشگیری شود- و برخی همچنان جانانه ایستاده‌اند. من از همه این دوستان بسیار آموخته‌ام و به دوستی و همراهی با آنان افتخار می‌کنم.
و حالا می‌خواهم از نسل جوان مشارکت بگویم، نسلی که پایبند به اصول و قواعد تشکیلاتی است، فعالیت در چارچوب حزب را با همه گرفتاری‌های بوروکراتیک و دست و پاگیرش بر اقدامات پراکنده و خارج از ضوابط حزبی ترجیح می‌دهد، و در عین حال به اصلاح در درون سیستم حزب نیز می‌اندیشد، ازتجربه نسل قبل از خود بهره می‌گیرد و با نگاهی نوگرا آینده را ترسیم می‌کند. بیشتر خطر می‌کند و در مواردی بی‌محابا خود را به آب و آتش می‌زند تا به آنچه فکر می‌کند مفیدتر است برسد. خیلی وقت‌ها بیشتر از آنکه به فکر اعتبار و حیثیت خود باشد به کاری می‌اندیشد که برای رسیدن به هدف باید انجام دهد، گاهی خود را در وادی ناشناخته‌ها و شاید بن‌بست‌ها هم می‌اندازد و برای خود تعهد و مسوولیت می‌آفریند. نسل جوان مشارکت سرچشمه انرژی و شور و شعور است، به ایده‌هایی که خود خلق کرده یا آنکه از بزرگترها گرفته جوش و خروش و تحرک می‌بخشد و پایه و مایه دگرگونی‌های فراوان شده و می‌شود. نسل نوجوی مشارکت، امروز با وجود همه تنگناها و مشکلات، کار جمعی و مهم‌تر از آن فعالیت حزبی را با تمام هزینه‌های آن پذیرفته و به آن پایبند است، نکته‌ای که باید به فراخور اهمیت‌اش توجه بیشتری به آن شود و از نگاه نسل اول مشارکت دور نماند. معتقدم طی چند سال آینده شاهد گردش قدرت از نسل اول به نسل جوان مشارکت خواهیم بود. نسلی که با نگاهی نو، پرانگیزه و شاداب باتکیه بر پشتوانه گرانسنگ و ارزنده نسل اول تحرکی مضاعف به حزب خواهد داد.
شهاب‌الدین طباطبایی
رئیس شاخه جوانان مشارکت
منبع : روزنامه کارگزاران