چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا
نقد فمینیسم رادیکال
آیا تفاوت در نگرش كه در تقسیم بندی های فمنیستی واژه "مردسالارانه "در دوران بورژووازی جنبه ی كاركردی مسلم و قطعی دارد،موجب خلق یك ایدئولوژی فمنیستی انتزاعی است؟
و ایا بحث "تضادهای جنسیتی"اصلی و عمده است؟
اساس مرزبندی « رادیكال فمینسم» با ایدئولوژی لیبرال دموكراسی و ماركسیسم یا دموكراسی كارگری در همین دو سئوال فوق است.
لیبرال دموكراسی با شیوههای رفرمیستی ابتدا اصل برابری در قانون را صرفنظر از جنس ،شعار اصلی قرار دادند و سپس برابرسازی فرصتها را رویكرد اصلی خود اعلام كردند.
ماركسیسم با عمده كردن تضاد كار و سرمایه به عنوان تضاد اصلی ستم مضاعف زنان را در همین قالب تبیین كرد و بر این باور است كه با محو سرمایهداری از طریق انقلاب و رفع استثمار، زن نیز خود به خود رهایی خواهد یافت.
لیبرال دمكراسی پدیده های ذهنی را در یك پروسه تدریجی موجب استحاله پدیده عینی میداند و ماركسیسم بالعكس.
اما در یك برش ایدئولوژیك جهانبینی سومی بود كه از سوی هر دو ایدئولوژی مورد هجوم و انتقاد قرار گرفت، سوسیال دموكراسی با استناد به اصل تأثیر متقابل پدیدهها و محتوای عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و سیاسی سعی در ایجاد تعادل و توازن با رویكرد اصلاح طلبانه به جامعه بوجود آمد.
اما رادیكال فمینست تمام مسائل، موضوعات یا به عبارت دیگر كاركردها و ساختارهای یك جامعه را «مردانه» میبینند و بر این باورند كه هژمونی (سلطه سیستمی) مردان فراتاریخی بوده كه بحثهایی نظیر دستمزد، اشتغال، قانون، حكومت، ابزارها، حتی تولید و كار در تحلیل نهایی شمایل و تفكری مردانه دارد.
فرد، خانواده، جامعه و دولت جهانبینی مرد سالارانه را القاء میكنند، و تضاد اصلی مبارزه با نگرش و یا به عبارت دیگر هنجارهای مردانه است كه در قالب فرهنگ مسلط سیطره خود را تحمیل كرده است.
بنابراین تضادها و جنگ نه در قالب انقلاب بلكه اصلاح بنیادین وضعیت موجود است، جنگ زنان و مردان جنگ سیاسی است در توزیع قدرت سیاسی برابر.
رادیكال فمینسم از تمام نحلههای تاریخی میخواهد بهره گیرد، اما در نهایت «فرهنگ» جنسیتی را تضاد عمده میداند، چرا كه تأثیر متقابل عین و ذهن به عنوان پدیده اجتماعی در نهایت به سود مردان است، عینگرایی و ذهنگرایی هم به سود مردان است، ارادهگرایی Voluntarism در نهایت سلطه مردان را حاكم میكند، همانگونه كه علوم اجتماعی و طبیعی هم وصف مردانه دارد.
در نقد این نظر باید گفت كه :
۱) این نوع نگاه جهانبینی و یا ایدئولوژی مجرد و جدا شده از سه نوع جهانبینی ذكر شده نیست تا به مكتبی چهارم در علوم هنجاری برایش قائل باشیم، هر چند كه گامهای مثبتی در حوزه فرهنگ جنسیتی برای زنان برداشته است.
۲) نوع نگاه ارادهگرایانه (Voluntarism)است كه «فرد» در چنین نگرشی زن را هدف قرار داده هرچند كه در ظاهر انتزاعیاش رویكرد جمعی است. به عنوان نمونه در بحث «هویتیابی» زنانه، این فردیت زن است كه با پی بردن به هویت خویش خود را اصلاح بنیادین كند.
اردهگرایی، ضرورتهای تاریخی را كه موجب انقیاد انسان و از خود بیگانگیاش در رابطه با طبیعت ،كارو تولید خلاق و در نهایت انسان با انسان است را در نظر نمی گیرد ،بلكه «وجود» را عینیتی میبیند كه تغییرات و تحولات در آن تأثیری نداشته و «مستقلاً» میتوان تمام پدیدههای جامعه را به تغییر و در نهایت تحول بكشاند. این نوع نگرش كه انسان انتزاعی را در ظرف «جنس» قالب سازی كرده، آبشخور آن اگزیستانسیالیستهای سارتری هستند كه به موازات هایدگریستهای مسیحی در غرب اشاعه داده شد.
۳) رادیكال فمنینسم به نوعی پدیدهگرا (phenomeno Logist) هستند، پدیدهها شكل، ظاهر و عرض هر عنصر را نشان میدهند كه خود بازتاب درون، ماهیت و محتوا و جوهر عناصر در جزء و كل میباشند، هر چند كه تأثیر متقابل آنها خصوصاٌ در عصر تكنولوژی كه فرد جمعی و فردی فارغ از سلطه مناسبات طبقاتی و ابزارهای تولید را نباید نادیده انگاشت.
۴) نگرشها و جهانبینیها عمدتاٌ با فرهنگ آمیخته شده كه محو و استحاله آن تدریجی است، هیچ نگرش و فرهنگی نمیتواند فرا تاریخی عمل كند، بنابراین اگر به واژه «جنسیت» gender رویكردی جدی داریم، باید گفت كه جنسیت جنبهٔ كاركردی (Funtional) دارد كه مكانیزمهای ذهنی را به تولید هنجارهای نوین (مردانه) جهت حفظ سلطه وا می دارد، این باز تولید سرچشمه آن مالكیت انسان بر انسان است، مالكیت بر مدیریت تولید خود به خود مالكیت بر اجزاء و عناصر آن برای تبدیل آن به عناصر و عوامل تولید آینده در برمی گیرد. لذا این دو، زن اگر دارای پایگاه طبقاتی مستقل باشد، در دو حوزه یعنی علیه مدیریت تولید و علیه فرهنگ سلطه كه «مرد سالاری» جزء جدایی ناپذیر آن است مبارزه میكند و اگر پایگاه اجتماعیاش وابسته به همسر به عنوان مدیریت تولید خرد در نظام خانواده باشد، به لحاظ عمده بودن مدیریت تولید كلان مبارزهاش در حصارهای وابستگی به پایگاه اجتماعی- اقتصادی سرپرست خانواده محدود میشود، استثنائات در تاریخ همیشه استثناء آن چه كه مد نظر است، قانونمندی و عام بودن در تغییرات اجتماعی تاریخ است.
جوهر انسان به مفهوم عام و زن به مفهوم خاص در مكانیزمهای باز دارنده و محدود كننده عصر سرمایه سالاری، آلوده به از خود بیگانگی شده، كه با ذهن پیكار جوی تمام ابزارها را برای رهایی از سلطه به كار میگیرد، این كه تمام نهادهای دمكراتیك مردانه است، تردیدی نیست، لیكن ستم مضاعف زنان میطلبد كه در استیفاء حقوق خویش دو جبهه را مد نظر قرار دهد، جبهه درونبینی خانواده و جامعهای كه با آن فصل مشترك در محو ستم « عمومی» دارد و ستم جنسیتی كه ابزارها و لوازم خاص خود را دارد، پیوند بین عام و خاص رهیافتهای مطلوبی ایجاد خواهد كرد و باید نوع رویكرد را به مناسبات براساس چندگانگی ستم معطوف كرد نه این كه متحدین بخشی از ستم دیده را با ستمكاران و ستم یكی انگاشت.
احمد آملی
منبع : کانون زنان ایرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست