سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا
تاچریسم یعنی تعریف دوباره بازار آزاد
وقتی در ۱۹۲۵ «آلفرد روبرتز» که مغازهای محقر داشت- در شهر گرانتهام- صاحب دختری شد که او را «مارگارت» نامید، فکرش را هم نمیکرد ۲۵ سال بعد در اولین مراحل پیشرفت سیاسیاش با «دنیس تاچر» ازدواج کند و تبدیل به مارگارت تاچری شود که بعدها عنوان اولین نخستوزیر زن اروپا و انگلستان را یدک خواهد کشید؛
طولانیترین دوران نخستوزیری یعنی سه دوره پی در پی. او چنان سر هر چیزی از خود سرسختی نشان داد که «بانوی فولادین» شهرت یافت.
اما موفقیتهای این بانوی سیاستمدار تنها به این افتخار محدود نمیشود بلکه وی توانست برای نخستین بار در چرخه اقتصادی این کشور تغییراتی ایجاد کند که آن را به سوی رشد و شکوفایی رهنمون سازد.
در انگلستان میتوانید طرفداران مانیفست یا مشی تاچر را به دو گروه تقسیم کنید. گروه نخست کسانی هستند که او را یکی از بهترینهای انگلستان میدانند و گروه دوم دلخوشی از او ندارند. تئوریسینهای اقتصادی دلیل این امر را در سالهای دهه هشتاد میلادی جست و جو میکنند.
● چند مولفه تاثیرگذار
سنت محافظهکاری خاص تاچر آنقدر موثر بود که بسیاری از مولفههای آن بعدها حتی در دوره قدرت حزب کارگر و شخص «بلر» نیز مورد احترام و اعمال قرار گرفت. به طور کلی مولفههای اصلی سیاست داخلی و خارجی تاچر در دوران زمامداریاش را میتوان در چند محور خلاصه کرد. اولین مولفه تاچریسم را میتوان پیگیری سیاست «بازار آزاد» دانست. وی اصل کاهش دخالت مستقیم دولت را به اجرا درآورد و به جای افزایش مالیات بر درآمد افزایش مالیات غیرمستقیم را همچون مالیات بر مصرف یا مالیات بر ارزش افزوده دنبال کرد و برای کنترل تورم سیاست انقباضی پولی را در پیش گرفت که کانال اجرای آن افزایش نرخ بهره بود. هرچند سیاستهای اقتصادی تاچر توانست در برخی از حوزهها موفق باشد اما اثرات افزایش مالیاتهای غیرمستقیم و مالیات بر ارزش افزوده در افزایش کوتاهمدت تورم و افزایش نرخ بیکاری بریتانیا به دو برابر زمان دولت کارگری قبلی از نتایج و پیامدهای اعمال سیاست اقتصادی «غیرکینزی» وی بود. تاچر توانست سیستم اقتصادی انگلستان را بهرغم سیاستهای یارانهگرا و شبهسوسیالیستی متداول در سایر کشورهای اروپایی تغییر دهد و مدل اقتصادی بریتانیا را به مدل آمریکایی نزدیکتر سازد. از این رو تاچر امتزاج اقتصادی با اروپا را چندان ترجیح نمیداد. از نظر تاچر انگلستان میبایست سیاست پولی و مالی خود را در لندن تنظیم کند و تفویض اختیار تنقیح قوانین به خارج از بریتانیا در حکم تضعیف موقعیت و جایگاه بریتانیا در اروپا و جهان بود.
دومین مولفه اساسی تاچریسم را میتوان در «آتلانتیکگرایی» خلاصه کرد. تاچر بیش و پیش از آنکه در پی تعمیق روابط با پایتختهای اروپایی باشد به فکر تعمیق و گسترش روابط لندن و واشنگتن بود. روابط بسیار نزدیک وی با رییسجمهوری همعصر و محافظهکارش در واشنگتن «رونالد ریگان» نوعی همسویی و همجهتی تام سیاست خارجی بریتانیا با ایالات متحده را سبب شد. از اینرو این فصل و برگ تقریبا جدید در سنت سیاست خارجی بریتانیا بعدها حتی در دولت کارگری بلر که مبتنی بر آموزههای «راه سوم گیدنز» بود نیز تکرار شد با این تفاوت که در دوران تاچر هر دو دولت بریتانیا و آمریکا در دست محافظهکاران بود اما دولت بلر یک دولت کارگری در بریتانیا بود که روابط بسیار نزدیک با واشنگتن را تجربه میکرد.
تعمیق روابط اقتصادی با کشورهای مشترکالمنافع همواره از سیاستهای اقتصادی اولویتدار حزب محافظهکار بوده و تاچر توانست آن را اجرا کند. از نظر تاچر تعامل اقتصادی و سیاسی با اروپا چیزی بیشتر از امتیازدهی بدون کسب منافع ملموس برای لندن در پی ندارد در حالیکه گسترش روابط با آمریکا و برخی دیگر از متحدان و دومینوهای بریتانیا میتواند منافع پرسودی برای بریتانیا داشته باشد.
وقتی تاچر نخست وزیر شد انگلستان از شرایط اقتصادی مطلوبی برخوردار نبود. او فرمان خصوصیسازی هرچه بیشتر ادارات و دوایر دولتی را صادر کرد که این اقدام در واقع یک شوک اقتصادی اجتماعی به انگلستان وارد آورد. به دستور او همراه با فرمان خصوصیسازی، بسیاری از خدمات عمومی حذف شد و به نحوی اغراقآمیز بودجه دولتی را شفاف و از هر هزینه تعریف نشدهای اجتناب کرد. قبل از اینکه شمایل یک انگلستان همه چیز خصوصی شده آشکار شود، یک باره جامعه انگلیس با سه میلیون بیکار مواجه شد.
وقتی او پست نخست وزیری را تحویل داد تمام مجامع صنفی، اتحادیهها و سندیکاهای کارگری این درس را آموختند که تاچر حتی با اعتصاب درازمدت کارگران معادن زغال سنگ تسلیم نمیشود و عملا مصالحه با آنچه قبول ندارد در قاموس او نمیگنجد. براساس همین سیاست بود که اتحادیه ملی کارگران معدن انگلستان تقریبا با یک اعتصاب درازمدت از هم پاشید اما تاچر کوتاه نیامد. بدون شک اما شاهکار سیاستهای داخلی تاچر متحول کردن سیاستهای اقتصادی بود که کلمنت اتلی-رقیب موفق چرچیل- تنظیم کرد و به اجرا درآورد.
سومین مولفه اصلی تاچریسم را میتوان در دوری جستن از اتحادیه اروپا خلاصه کرد. تاچر اعتماد زیادی به گسترش و تعمیق همگرایی در قالب اروپایی آن نداشت و اساسا ضرورتی نیز برای آن نمیدید. از نظر تاچر جامعه اروپا به «هواپیمایی بدون خلبان» تبدیل شده بود که مقصد آن معلوم نبود و مشخص نبود نشستن درون این هواپیما چه سرنوشتی را برای مسافر آن رقم بزند. از همینرو بود که بهرغم عضویت بریتانیا در دهه ۷۰ در جامعه اروپا، تاچر به رویکرد همگرایانه برخی مقامات جامعه اروپایی و برخی کشورهای عضو جامعه اروپا چندان اعتمادی نداشت.
● وقتی اقتصاد به مدد سیاست میآید
وقتی تاچر دولت را در دست گرفت این کشور در بحرانی اقتصادی غوطهور بود. اما چندی بعد و به اهتمام تاچر بحران تورم اقتصاد انگلیس به تدریج از بین رفت. تولید داخلی انگلیس در سال ۱۹۷۸، تنها یک درصد رشد داشت در حالیکه مخارج مصرفی پنج درصد افزایش یافته بود و همین مساله سبب ایجاد تورمی بالا میشد.
در سالهای نخست دولت تاچر، به تدریج میزان عرضه پول کاهش یافت و مالیاتهای متفاوتی برای مهار تورم اتخاذ شد. این نوع سیاستها، سیاستهای «مانیتاریستی» است که تاچر معتقد بود دولتش را از دولتهای پیشین متمایز میسازد. از این رو محافظهکاران به عنوان مبارزان تورم شهرت یافتند.
با بهبود بحران اقتصادی به علت اجرای چنین سیاستهایی، در سال ۱۹۸۳ نرخ تورم از ۲۰ به ۴درصد کاهش یافت که پایینترین میزان در سیزده سال گذشته بود. طی سالهای قدرت تاچر، دولت وی درصدد بود از قدرت چانهزنی مسلم اتحادیههای کارگری در زمینه صنعت و دولت کاسته شود. اتحادیهها برای انحطاط دولتهای پیشین یا مستقیما مسوول یا به نوعی در آن سهیم بودند.
● باورهای تاچر
تاچر به آزادی فردی و انتقال قدرت از دولت به سیستم بازار معتقد بود. در این راستا دولتش خصوصیسازیهای گستردهای را ابتدا با British Telecom در سال ۱۹۸۱ آغاز کرد، ولی به طرز محتاطانهای راهآهن را از این امر معاف کرد. تاچر خصوصیسازی را راهی به منظور توقف تضاد اجتنابناپذیر منافع مالکان و کارگران میدانست. برای تشویق کارگران به تصاحب بخشی از کسب و کارشان، به آنها سهام پایین آمده پیشنهاد میشد. وی نهتنها مردم عادی را تشویق میکرد که خود مالک شرکتی باشند که در آن مشغول به کارند بلکه مالک خانههایی باشند که در آنها زندگی میکنند. تعداد زیادی از خانههای شهرداری به مستاجرانش فروخته شد. مبلغ حاصل از فروش این خانهها و شرکتها، صرف کاهش کسری بودجه بالایی شد که وجود داشت.
در زمان نخستوزیری مارگارت تاچر درآمد متوسط واقعی هفتگی از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ به میزان ۱۴درصد افزایش یافت و علاوه بر آن ارزش بازار بورس نیز پنج برابر شد. این موضوع که آیا تاچر هنگامی که به نخست وزیری رسید نقش موثری برای انگلستان داشته یا اینکه صرفا به علت داشتن مسوولیتهایی، محرکی برای کشور بوده، قابل بحث است. تاچر در چارچوب اصول بااهمیتی که داشت، تصمیم میگرفت. از این رو واژه تاچریسم در بهترین حالت اصول را توصیف میکند تا سیاستهای او را.
منابع:
www.heritage.org/research/politicalphilosophy
www.en.wikipedia.org/wiki/Margaret_Thatcher
http://www.telegraph.co.uk/news/newstopics/politics
http://www.heritage.org/research/politicalphilosophy/hl۶۵۰.cfm
www.heritage.org/research/politicalphilosophy
www.en.wikipedia.org/wiki/Margaret_Thatcher
http://www.telegraph.co.uk/news/newstopics/politics
http://www.heritage.org/research/politicalphilosophy/hl۶۵۰.cfm
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست