شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
قدرت مدرن در برابر قدرت سیاسی
به چنگ گرفتن حق زندگی و مرگ، دغدغه دیرینه قدرت بوده است. پدر رومی یا هر جامعه سنتی دیگری که قدرت پدرانه کهن را برای خویش نگه داشته است، اجازه آن را مییابد که چون بهعنوان پدر خانواده به فرزندانش زندگی بخشیده، همین زندگی را از آنها باز پس گیرد. نگاهی که به نحو تخفیف یافته در بعضی جوامع امروزین همچنان زنده است؛ همین حق پدرانه بهگونهای دیگر به حق حاکم نقل مکان میکند. مگر نه اینکه در جوامع سنتی، رعیت، کودکان خردسال حاکماند؟! حاکم قدرت آن را دارد که جان اتباعش را در موارد جنگ با دشمنان به مخاطره اندازد و به اینگونه به نحو غیرمستقیم، حق به مرگ رساندن یا زنده نگه داشتن آنها را برای خویش محفوظ دارد.
در این مقاله نویسنده به بررسی چگونگی تبدیل شدن انسان به امری سیاسی در دوره مدرن در اندیشه فوکو پرداخته است.
آنچه در این قلمرو سنتی اتفاق میافتد، اعمال قدرت به شکل منفی آن است؛ حذف، ممانعت، طرد و سرکوب. به قول فوکو، «قدرت در این جامعه [سنتی] پیش از هر چیز، حق گرفتن است. گرفتن چیزها، زمان، بدنها، و سرانجام زندگی، اوج این قدرت در امتیاز تصاحب زندگی برای حذف آن بود.» (اراده به دانستن، ص۱۵۷)
چرخشی که در روزگار مدرن رخ داده، صورتبندی سیاست براساس اشکال مدیریت است. دیگر گرفتن و بازداشتن شکل اصلی ساز و کارهای قدرت نیست، بلکه «عبارت است از تحریک، تقویت، کنترل، مراقبت، بهینهسازی و سازماندهی نیروها همان تکنیکهای انضباطی که در بخشهای پیشین سعی شد توضیح داده شود؛ شیوههایی که در آنها قدرت به نحو ایجابی و مثبت اعمال میشود. همین انضباط مثبت اهداف استراتژیک جدیدی را نشانه گرفته و ابژههای خویش را تغییر داده است. اکنون رژیمها در مقام مدیر زندگی و بقاء و مدیر بدنها و نژاد توانستند این همه جنگ به راه اندازند و انسانها را به کشتن دهند.» (همان، ص۱۵۸)
قدرت مدرن به دنبال اداره زندگی است نه حق مرگ. بهجای حذف نیروها خواهان تکثیر و کنترل آنها برای اهداف راهبردی، خویش است، چرا که بسط قدرت مدرن در سایه افزایش ابژههایش ممکن میشود و لذا اقتصادمندی جدیدی را باید در قبال بدنها و نیروهایش به جریان اندازیم که از اتلاف انرژیها بکاهد و بر باروری آنها بیفزاید.
از همین روست که ما شاهد مخالفت گسترده علیه حق اعدام هستیم. دست کم یکی از علل مهمش، همین محدودسازی قدرت به واسطه کشتن است. کیفر مرگ هم رسوایی قدرت است، چون چهره خشنش را رو میکند و هم به نحو پارادوکسیکالی رخنههای نفوذ تکنیکهای انضباطی قدرت را مسدود میکند. اعدام باید لغو شود به نام انسان، اما علیه انسان!
اکنون مرگ به حاشیه میرود و آن موقعیت محوریای که در جوامع سنتی داشت، از دست میدهد و به شخصیترین و خصوصیترین لحظههای وجود انسان کوچ میکند. ورود خودکشی در حوزههای تحلیل جامعهشناختی در سده ۱۹ ناشی از همین جابهجایی است. خودکشی که زمانی گناه و جرم دانسته میشد، چرا که به معنای غصب حق مرگی بود که از آن خدا یا پادشاه بود، اکنون به حقی فردی بدل شده که احساسی ویژه از خود بودن و آزادی را به او القا میکند. (نک به: همان ص، ۱۵۹)
قدرت اداره کننده زندگی (power over life) از سده نوزدهم به بعد با ۲ قطب پیوسته در حال تکوین بود. یکی «بدن ماشین» بود: یعنی بدن به منزله ماشینی بود که باید کارکردهایش را به حداکثر رساند و بیشترین فایدهمندی را از آن بیرون کشید. دومین قطب هم «بدن گونه» بود: قدرت انضباطی متمرکز است بر بدنی که سازوکار موجود زنده آن را در برمیگیرد و شالوده فرآیندهای زیست شناختی است. تولید مثل، ولادت، مرگ، سطح سلامت، امید به زندگی و طول عمر که همه اینها تحت سیاست زیست شناختی (bio- politique) جمعیت شکل گرفت.
بنابراین، انضباطهای بدن و ساماندهی جمعیت دو قطبی هستند که سازمان قدرت اداره کننده زندگی حول آنها استقرار مییابد. در واقع، پیوند این دو در عصر مدرن بیانگر جدایی انضباط مدرن از انضباط کلاسیک بود. در انضباط کلاسیک این دو قطب از هم جدا بودند اما در انضباط مدرن، این اداره بدنها و مدیریت حسابگرانه زندگی به هم گره خوردند؛ در نقطهای به نام «روابط جنسی» چرا که «روابط جنسی سالم» هم بیانگر بدنهایی بارور بود و هم جمعیتی بهداشتی با نسلی پاک.
در واقع این انضباط مدرن که قدرت اداره کننده زندگی از خلال آن عمل کرد، مدلی برگرفته از سراسر بین بنتامی بود. «منظور او [بنتام] نشان دادن این نکته نیز بوده است که میتوان انضباطها را از حبس در آورد و آنها را به شیوهای انتشار یافته و چندگانه و چند ظرفیتی در سرتاسر پیکر اجتماع به کار انداخت. عصر کلاسیک این انضباطها را در مکانهایی مشخص و نسبتا بسته سربازخانه، کالجها، کارگاههای بزرگ ساخته و پرداخته کرده بود و کاربرد فراگیر آنها را تنها در مقیاس محدود و موقتی یک شهر طاعون زده در نظر داشت» (مراقبت و تنبیه، ص۲۶۰) بنتام این سازوکارهای موقتی و موضعی را سعی کرد به نحو همیشگی و فراگیر در کل جامعه بسط دهد. بر خلاف انضباط منفی که صرفا در پی کنترل بدنهای بیفایده و جمعیت بیسود بود.
به این ترتیب، با نگاه بنتامیگذری شد از انضباط منفی و محاصرهای کلاسیک که صرفا محدود بود به نهادهای بستهای که تنها کارکردشان متوقف کردن بیماری، قطع ارتباطها و تعلیق زمان بود، به انضباط مثبت و سازوکاری مدرن که هدفش طرحی بود برایجامعه آینده «آنچه زمانی جزیرهای کوچک، مکانی ممتاز، تدبیری بر حسب اوضاع و احوال یا الگویی خاص بود به اصلی عمومی بدل شد.» (همان، ص۲۶۱)
زیست قدرت (bio-power) از همین انضباط مثبت مدرن بهره میگیرد؛ چرا که میخواهد با محاصره بدن زنده و مدیریت نیروهایش، کل زندگی را به ابژه کنترل و شناخت خویش بدل کند. «بیشک برای نخستین بار در تاریخ، امر زیست شناختی در امر سیاسی بازتاب یافت. قدرت دیگر فقط با سوژههایی حقوقی سر و کار ندارد که سلطه نهایی بر آنها مرگ است، بلکه با موجودات زنده سر و کار دارد که سلطه بر آنها باید در سطح خود زندگی اعمال شود، نه تهدید مرگ بلکه بیشتر به عهده گرفتن مسوولیت زندگی است که به قدرت حتی امکان دسترسی به بدن را میدهد» (اراده به دانستن، ص۱۶۴)
به این ترتیب است که سیاست زیست شناختی تکوین یافت که از تکنیکهای دانش قدرت برای دگرگونی زندگی انسان بهره میجست. «هنگامی که نمودار قدرت الگوی حاکمیت را به نفع الگوی انضباطی کنار میگذارد، هنگامیکه نمودار قدرت بدل میشود به زیست قدرت، زیست سیاست جمعیتها، و سرپرستی و مدیریت زندگی، این زندگی است که به منزله ابژه جدید قدرت سر بر میآورد.» (دلوز، فوکو، ص۱۳۷ و ۱۳۸)
به نظر میرسد زیست قدرت نگاهی به انسان دارد که قرنها پیش از میلاد ارسطو به انسان داشت. یعنی فهم موجود زنده بهعنوان موجودی سیاسی. «انسان مدرن حیوانی است که سیاستش زندگیاش را به منزله موجودی زنده مورد سوال قرار میدهد.» (اراده به دانستن، ص۱۶۴)
همین حق زندگی، بدن، سلامت، سعادت و ارضای نیازها بود که حقوق کلاسیک از درک آن عاجز بود؛ چرا که تنها به حق سنتی حاکمیت معتقد بود. ظهور ابژه اعظمی به نام «زندگی» در عصر مدرن است که ارزش و اعتباری فزاینده به جنسیت میبخشد؛ جنسیت دستیابی و رسوخ به زندگی بدن و زندگی گونه انسان را ممکن میکند. جنسیت در دوره مدرن هم انرژی سیاسی و هم توانمندی زیست شناختی است. بنابراین اگر روزگاری قدرت از طریق خون سخن میگفت، یعنی به نیروی شمشیر و جنگ، جلاد و تعذیب. اکنون جامعه جنسیت فرا رسیده است. قدرت با اقتصادمندی بدن، با تکثیر زندگی، با افزایش قابلیت «گونه حکمفرمایی میکند. قدرت، اینچنین حیات امروز و آینده نسلها را کنترل و اداره میکند. جنسیت این امکان را با قرار گرفتن در جنب هنجار، دانش، زندگی، معنا، انضباط و سازماندهی ایجاد میکند.» البته به اعتقاد فوکو، «خون» و «جنسیت» با هم همپوشانی دارند و اینگونه نیست که هیچگونه نسبتی با هم نداشته باشند. به عنوان مثال، نژاد پرستی هیتلری با دخالت دائمی در بدنها و رسوخ در سلامت و زندگی روزمره، سعی بر تکرار نوعی دغدغه اسطورهای داشت: «حفاظت از پاکی خون و پیروز گردانیدن نژاد.» (همان، ص۱۷۱) به اینگونه که در قرن بیستم، بهنام زندگی حمامی از خون و کورههای مرگ به راه افتاد!
پس این رسوخ زیستشناسی به اعماق طبیعت زنده که به بهانه بهداشت عمومی روابط جنسی و بهسازی نژادی صورت گرفت، اگر چه حق کشتن و کیفر اعدام را منسوخ و تلاش کرد تا زندگی را به مرکز آورد و مرگ را به حاشیه ببرد، اما به قول دلوز «به مراتب بیشتر اجازه قتلعامها و نسلکشیها را میدهد. نه با بازگشت به حق قدیمی کشتن، بلکه بعکس، به نام نژاد، فضای حیاتی، شرایط زندگی و بقای جمعیتی که خود را بهتر به شمار میآورد و با دشمنیاش نه دیگر همچون دشمن حقوقی حاکم پیشین، بلکه به منزله عامل سمی یا عفونی، یعنی نوعی خطر زیست شناختی برخورد میکند. در نتیجه «به همین دلایل است» که کیفر اعدام بتدریج منسوخ میشود و هولوکاستها افزایش مییابد که بمراتب بهتر گواه مرگ انسان است.» (دلوز،فوکو، ص۱۳۸)
در حقیقت، این تقدس حیات گونهای سیاسی کردن مرگ هم هست. مگر آزمایشهای هولناک پزشکی و زیست سیاسی نازیسم بر روی قربانیان هولوکاست برای تعیین آستانه تحمل درد، گرما، سرما و نحوه واکنش بدن به انواع بیماریها چیزی جز این بود، هولوکاست و آشوویتس آن ناحیهای است که در آن علم جنسی و علم زیستشناسی در هم میپیچند.
زیست قدرت بیانگر همان چیزی است که آگامبن تحت تاثیر فوکو از آن سخن میگوید: هضم و ادغام حیات برهنه در سیاست. البته آگامبن این رخداد را بر خلاف فوکو، شاخصه صرف سیاست مدرن نمیداند و پیوند حیات برهنه و هستی سیاسی را در طول تاریخ بررسی میکند و معتقد است انسان مجبور بود برای ورود به پولیس (یا دولتشهر) یعنی عرصه تحقق حیات نیک یا زندگی خوب مورد نظر ارسطو، حیات برهنه و حیوانیت خویش را به پولیس گروگان دهد. او از طریق حذف برهنگی حیات خویش، خود را در درون مرزهایی که بنا بود قلمرو قانون (nomos) را از طبیعت (physis) جدا کند، ادغام کرد. (سیاست مرگ، ص۱۲۵)
آنجا که سیاست با زندگی گره میخورد، قدرت توان آن را مییابد که زندگی را همچون ابژهای بشناسد و تعریف کند و هنجارها و سلامت و بهداشت عمومیاش را ساماندهی کند و بدینگونه کل طبیعت موجود زنده را بازیابی و بازسازی کند. در چنین وضعیتی تمایز حیاتی برهنه و طبیعی از حیات سیاسی ناممکن است. البته سیاستی که حق تعیین بهداشتی زیستن را به خویش منحصر مینماید، این حق را برای خویش قائل میشود که آیین بهداشتی مردن را هم خود تعیین کند. این قدرت مدرن، کشتنی را ممکن میکند که نه تنها مستوجب قصاص و مجازات نیست، بلکه مطالبه هم میشود! نمونه اعلای آن، همان اتانازی یا قتل ترحم انگیز است؛ در اینجا هم دعوی «انساندوستانه» وارد میشود. فردی که درد و زخم، وجودش را زهرآگین کرده و هرگز امکان درمان یا بازگرداندنش به زندگی وجود ندارد، آیا کشتنش کنشی انسانی نیست؟
براستی، تفاوت اینگونه اجازه کشتن یافتن (اتانازی) با لحظه حکومت نظامی که به سرباز امکان میدهد تا به هر عابری شلیک کند، چیست ؟ آیا هر دوی این کشتنها به یک میزان پدیدهای سیاسی حقوقی نیستند تا پدیدهای زیست شناختی طبیعی؟ آیا این «طبیعتی» که قدرت از آن سخن میگوید، چیزی از جنس سیاست نیست؟ آیا «جنسیت» که همچون هم ارز زندگی تعبیر میشود، بیش از آنکه مرجعی طبیعی باشد، مرجعی سیاسی نیست؟
چنین به نظر میرسد آیینی که در آغاز به نام علم و انسان، نمایش با شکوه جلاد و بدن معذب را محکوم کرد و سلطنت مرگ را پایان بخشید، دوباره در شکل و صورتی دیگر این سرکوب را باز تولید کرده است؛ اما این بار در لباس آیین زندگی! آیا این خود نشانگر آن نیست که کیفرهای غیربدنی، ناممکن است و حتی آنجا که سخن از اصلاح و درمان روح در میان بوده، همچنان بدن ابژه همیشگی مجازات بوده و میتوان پیوسته رد پای قدرت را روی بدن دنبال کرد؟ شاید ما هیچگاه نتوانستهایم از غریزه مرگخواهی خلاصی یابیم.
عارف دانیالی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست