دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا

خرد کردن‌ استخوان‌ دموکراسی‌


خرد کردن‌ استخوان‌ دموکراسی‌
مورخین‌ به‌ درستی‌ از قرن‌ بیستم‌ به‌ عنوان‌ عصر جنگ‌های‌ جهانی‌، سلاح‌های‌ هسته‌یی‌ و نوع‌ جدید از رژیم‌ سیاسی‌ توتالیتاریانیسم‌ یاد می‌کنند. تمامی‌ این‌ مقولات‌ به‌ شکلی‌ با ایدئولوژی‌های‌ سیاسی‌ در ارتباط‌ هستند، اما هیچ‌کدام‌ به‌ اندازه‌ توتالیتاریانیسم‌ در این‌ میان‌ نقشی‌ ندارند. نظام‌های‌ توتالیتر می‌خواهند کنترل‌ تمام‌ جامعه‌ را به‌ دست‌ آورند، نه‌ تنها دولت‌، بلکه‌ تمام‌ نهادهای‌ اقتصادی‌، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ را تحت‌ کنترل‌ خود در آورند، تا شکلی‌ را که‌ معتقد هستند جامعه‌ باید سازمان‌ یابد و نیز شکلی‌ را که‌ زندگی‌ باید در جریان‌ باشد، کنترل‌ کنند. برای‌ مثال‌، این‌ اتفاقی‌ است‌ که‌ در شوروی‌ افتاد و استالین‌ برداشت‌ خود از سوسیالیسم‌ مارکسیستی‌ را در کشور اعمال‌ کرد. همینطور در آلمان‌ و ایتالیا که‌ بنیتو موسولینی‌ و آدولف‌ هیتلر ایدئولوژی‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ فاشیسم‌ را به‌ نمایش‌ گذاشتند. در حقیقت‌، موسولینی‌ و فاشیست‌های‌ ایتالیایی‌ کلمه‌ توتالیتارین‌ را خلق‌ کردند. این‌ کار را از آن‌ رو کردند که‌ هدف‌های‌ انقلابی‌ خود را دنبال‌ کنند و تفاوتی‌ میان‌ ایدئولوژی‌ خود و لیبرالیسم‌ و سوسیالیسم‌ قایل‌ شوند. دموکراسی‌ مستلزم‌ نوعی‌ مساوات‌ و برابری‌ است‌، خواه‌ از نوع‌ مورد باور لیبرالیسم‌ باشد یا سوسیالیسم‌.
موسولینی‌ و یارانش‌ با تحقیر و توهین‌ با این‌ خواسته‌ها برخورد می‌کردند. هیتلر و نازی‌ها هم‌ مانند آنها بودند. البته‌ آنها در پی‌ جلب‌ حمایت‌ توده‌ها نیز بودند، اما در نظر رهبران‌ فاشیسم‌ و نازیسم‌، توده‌ها باید برای‌ به‌ عظمت‌ رساندن‌ و شکوه‌ رهبران‌ خود از این‌ نظام‌ها حمایت‌ کنند. یکی‌ از شعارهای‌ موسولینی‌ این‌ بود: باور کنید، اطاعت‌ کنید، جنگ‌ کنید.
او چیز دیگری‌ از مردم‌ نمی‌خواست‌ و معتقد بود که‌ این‌ مطلوب‌ترین‌ چیزها برای‌ مردم‌ است‌. بنابراین‌ فاشیست‌ها با قبول‌ استبداد، دموکراسی‌ را رد می‌کردند. بدین‌ معنا فاشیسم‌ یک‌ ایدئولوژی‌ ارتجاعی‌ است‌. این‌ ایدئولوژی‌ در سال‌های‌ جنگ‌ اول‌ جهانی‌ شکل‌ گرفت‌ تا علیه‌ ایدئولوژی‌های‌ رایج‌ آن‌ زمان‌ اقدام‌ کند.
فاشیست‌ها از تاکید لیبرال‌ها بر حقوق‌ فردی‌ و تاکید سوسیالیست‌ها بر وجود طبقات‌ اجتماعی‌ دل‌خوشی‌ نداشتند، به‌ چشم‌اندازی‌ از جهان‌ روی‌ آوردند که‌ در آن‌ افراد و طبقات‌ باید مستحیل‌ در یک‌ امپراتوری‌ فراگیر تحت‌ رهبری‌ حزب‌ واحد و یک‌ رهبر مقتدر می‌شدند. اعتقاد راسخ‌ پیرامون‌ فاشیسم‌ به‌ یک‌ ایدئولوژی‌ و عدم‌ بردباری‌ و تحمل‌ دیگر اندیشه‌ها و افکار از سوی‌ آنان‌، ویژگی‌ این‌ مکتب‌ را برملا و تعیین‌ می‌کند. به‌ این‌ ترتیب‌ سران‌ این‌ ایدئولوژی‌ همچون‌ موسولینی‌ در مقابل‌ رشد و توسعه‌ و دموکراسی‌ و کثرت‌گرایی‌، در تعریف‌ ویژگی‌ دولت‌ فاشیستی‌ از واژه‌ توتالیتاریانیسم‌ استفاده‌ کردند. توتالیتاریانیسم‌ ویژگی‌ دولتی‌ است‌ تک‌گرا و قدرت‌ سالار که‌ در آن‌ عملا آزادی‌ بیان‌ و قلم‌ برای‌ جریان‌های‌ سیاسی‌ به‌ غیر از تنها حزب‌ حاکم‌ وجود ندارد. دولت‌ها یا تک‌گرا تک‌ حزبی هستند یا کثرت‌گرا، یعنی‌ در نظام‌های‌ توتالیتر تضارب‌ افکار و تحمل‌ دیگر اندیشه‌ها وجود ندارد و در نتیجه‌ تصمیم‌گیری‌ها و قانونگذاری‌ها غیرعقلانی‌ هستند. البته‌ برخی‌ معتقدند که‌ اگر ملاک‌، تک‌حزبی‌ بودن‌ باشد، کشورهای‌ سوسیالیستی‌ توتالیتر بوده‌اند. تک‌گرایی‌ و کثرت‌ستیزی‌ از ویژگی‌های‌ فاشیسم‌ است‌ که‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ حاضر به‌ مناظره‌ عقلی‌ و تضارب‌ اندیشه‌ نبوده‌اند.
نهضت‌ فاشیسم‌ به‌ یک‌ معنا غلبه‌ اندیشه‌ رمانتیسم‌ در مغرب‌ زمین‌ بود که‌ عاطفه‌ را به‌ حد اعلی‌ رساند و عقل‌ را به‌ حد صفر. تکیه‌یی‌ که‌ در مکتب‌ فاشیسم‌ بر جوان‌ها می‌شود، چیزی‌ نیست‌ جز بهره‌ جستن‌ از عاطفه‌ ناپرورده‌ و ناپخته‌ آنان‌ و تعطیلی‌ عقل‌ به‌ بهانه‌ گشودن‌ باب‌ عاطفه‌.
مخالفت‌ فاشیسم‌ با کثرت‌گرایی‌ و دموکراسی‌ به‌ آرمان‌های‌ انقلاب‌ فرانسه‌ بر می‌گردد. اگر ماهیت‌ انقلاب‌ فرانسه‌ لیبرال‌ بوده‌ است‌، عملا شاهد تنفر و انزجار فاشیست‌ها از دموکراسی‌ و انقلاب‌ فرانسه‌ هستیم‌. موسولینی‌ و گوبلز در مقابل‌ شعارهای‌ انقلاب‌ فرانسه‌ یعنی‌ آزادی‌، برابری‌ و برادری‌ در آمدند و موسولینی‌ می‌گفت‌: ما مظهر اصلی‌ جدید در دنیا هستیم‌... یعنی‌ مخالفت‌ مطلق‌ و قاطع‌ با دنیایی‌ که‌ هنوز پیرو اصولی‌ بنیادی‌ است‌ که‌ در سال‌ ۱۷۸۹ انقلاب‌ فرانسه‌ پایه‌گذاری‌ شد. گوبلز در سال‌ ۱۹۳۳ در نطق‌ رادیویی‌ بسیار آشکار عناد و ضدیت‌ فاشیسم‌ با انقلاب‌ فرانسه‌ را بیان‌ کرد: «بدین‌ وسیله‌ سال‌ ۱۷۸۹ از تاریخ‌ حذف‌ می‌شود.» مخالفت‌ فاشیست‌ها با دموکراسی‌ با این‌ جمله‌ موسولینی‌ بیشتر آشکار و واضح‌ می‌شود: «اگر دموکرات‌های‌ جهان‌ می‌خواهند بدانند که‌ برنامه‌ چیست؟ به‌ آنها بگویید برنامه‌ ما خرد کردن‌ استخوان‌های‌ دموکرات‌های‌ جهان‌ است‌».
محافظه‌کاران‌ آلمانی‌ در مقابل‌ موج‌ فکری‌ عصر روشنگری‌ پس‌ از انقلاب‌ فرانسه‌ و اصول‌ دموکراسی‌، لیبرالیسم‌، سوسیالیسم‌ و کمونیسم‌ به‌ مبارزه‌ برخاسته‌ و مبانی‌ این‌ اندیشه‌ها را غیروطنی‌، غیرآلمانی‌ و «فرانسوی‌ و یهودی‌» تعبیر می‌کردند.
نظام‌ فاشیستی‌ با از میان‌ بردن‌ آزادی‌های‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و ادغام‌ توده‌ها به‌ وسیله‌ زور و ارعاب‌، توانست‌ بر تمام‌ ابعاد روابط‌ اجتماعی‌ و فردی‌ کنترل‌ اعمال‌ کند و این‌ خود نیاز به‌ یک‌ نظام‌ سیاسی‌ تک‌گرا داشت‌. چون‌ در اندیشه‌ فاشیسم‌ هدف‌ «تقویت‌ قدرت‌ دولت‌» است‌، نیروهای‌ سیاسی‌ و جناح‌های‌ مخالف‌ مزاحم‌ و باعث‌ تضعیف‌ دولت‌ خواهند شد، به‌ همین‌ دلیل‌ بخاطر منافع‌ جامعه‌ و جمع‌، قلع‌ و قمع‌ مخالفان‌ حزب‌ حاکم‌ توجیه‌ می‌شود. نهاد دولت‌ کثرت‌گرا یا دموکرات‌ و لیبرال‌، مکمل‌ نهاد اقتصادی‌ مبتنی‌ بر رقابت‌ و بازار آزاد پایه‌ریزی‌ شده‌ است‌.
در نظام‌های‌ توتالیتر، چون‌ تصمیم‌گیری‌ و برنامه‌ریزی‌ متمرکز است‌، نوع‌ برنامه‌ریزی‌ در سطح‌ کلان‌ مالکیت‌ دولتی به‌ شکل‌ متمرکز از طریق‌ حزب‌ و در سطح‌ وسیع‌ و برای‌ کل‌ جامعه‌ انجام‌ می‌شود، ولی‌ در نظام‌های‌ کثرت‌گرا، چون‌ اقتصاد خرد است‌ مالکیت‌ خصوصی، تصمیم‌گیری‌ و برنامه‌ریزی‌ و هدایت‌ اقتصاد در بخش‌های‌ مختلف‌ جامعه‌ مانند کشاورزی‌، صنعت‌ و تجارت‌ توسط‌ مالکین‌ خصوصی‌ این‌ بخش‌ها مستقلا انجام‌ می‌شود و این‌ خود باعث‌ ایجاد سلیقه‌ها و گرایش‌های‌ متفاوت‌ در جامعه‌ می‌شود. پویایی‌ در علم‌ و صنعت‌ نیاز به‌ تضارب‌ افکار علمی‌ و احتیاج‌ به‌ شکوفایی‌ استعدادها دارد که‌ عملا در نظام‌های‌ تک‌گرا با محدودیت‌ روبرو می‌شود.کارل‌ فریدریش‌ ویژگی‌های‌ نظام‌ توتالیتاریسم‌ را چنین‌ نام‌ می‌برد: ایدئولوژی‌ رسمی‌ که‌ همه‌ جوانب‌ زندگی‌ انسان‌ را تعریف‌ می‌کند، وانگهی‌ تاکیدش‌ بر کمال‌ یا جامعه‌ آرمانی‌ است‌ و حزبی‌ است‌ که‌ تنها انحصارا بطور کامل‌ بر وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ کنترل‌ دارد، نظامی‌ است‌ با کنترل‌ پلیسی‌ و هدایت‌ اقتصاد بطور متمرکز و جامعه‌یی‌ است‌ توده‌وار.این‌ ویژگی‌ها شامل‌ نظام‌های‌ سوسیالیستی‌ هم‌ می‌شود، منتهی‌ طرفداران‌ این‌ نظام‌های‌ سوسیالیستی‌ از «دموکراسی‌ توده‌یی‌» سخن‌ می‌گویند. چون‌ ریشه‌ لغوی‌ توتالیتاریسم‌ از Total کل گرفته‌ شده‌ است‌، نظام‌ توتالیتر در جامعه‌ همه‌ فعالیت‌ها از تربیت‌ کودکان‌ گرفته‌، تا تولید و توزیع‌ را بطور متمرکز هدایت‌ می‌کند. در عین‌ حال‌ نظام‌های‌ توتالیتر از نوع‌ آلمان‌ نازی‌، روسیه‌ استالینی‌ از درون‌ دچار تناقضات‌ بوده‌ و با کثرت‌ آرا در داخل‌ جامعه‌ و حتی‌ حزب‌ روبرو بوده‌اند. هر دو نظام‌ سوسیالیستی‌ و فاشیستی‌ مخالف‌ لیبرالیسم‌ هستند ولی‌ با هم‌ تفاوت‌های‌ فاحشی‌ دارند. اندیشه‌ تک‌گرایی‌ براساس‌ آرمانخواهی‌ و ایجاد جامعه‌ ایده‌آل‌ و تخیلی‌ یا ناکجاآباد، زمینه‌ مساعد ایجاد توتالیتاریسم‌ را فراهم‌ می‌کند. نظام‌ سیاسی‌ توتالیتاریسم‌ با نظریات‌ جامعه‌ توده‌وار در رابطه‌ بسیار نزدیک‌ قرار می‌گیرد و برای‌ مثال‌ نظریات‌ جامعه‌ توده‌وار در عمل‌ در آلمان‌ نازی‌ تبلور یافت‌.
فاشیسم‌ در اساس‌ نمایانگر ترکیب‌ بی‌همتایی‌ از احساسات‌ توده‌ها و به‌ بازی‌ گرفتن‌ توده‌ها توسط‌ نخبگان‌ بود که‌ اگر ساختار اجتماعی‌ سرمایه‌دارانه‌ موجود را برای‌ همیشه‌ شکوفا نساخت‌، دست‌ کم‌ آن‌ را قادر به‌ دوام‌ کرد. رژیم‌های‌ سیاسی‌ راست‌ اقتدار طلب‌ اعتقاد به‌ تغییرات‌ بنیادی‌ به‌ نفع‌ برابری‌ و عدالت‌ اجتماعی‌ ندارند و بافت‌ قدرت‌ سیاسی‌ در اساس‌ اقتدارگرایانه‌ و بدون‌ مشارکت‌ خودجوش‌ گروه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی‌ و نیروهای‌ سازمان‌ یافته‌ به‌ وجود می‌آیند. در جامعه‌شناسی‌ سیاسی‌ معمولاً نظام‌های‌ سیاسی‌ راست‌گرای‌ انقلابی‌ را فاشیسم‌ یا توتالیتاریسم‌ راست‌ می‌گویند. ضدیت‌ با عقل‌گرایی‌، نژادپرستی‌، قدرت‌ پرستی‌، نخبه‌گرایی‌، جنگ‌طلبی‌، سنت‌گرایی‌، ضدیت‌ با مارکیسم‌، ضدیت‌ با دموکراسی‌، ضدیت‌ با مدرنیسم‌، ضدیت‌ با لیبرالیسم‌، ضدیت‌ با آنارشیسم‌، ضدیت‌ با سوسیالیسم‌، ضدیت‌ با سرمایه‌داری‌ و دفاع‌ از قهرمان‌پروری‌ و رهبری‌ سیاسی‌ فره‌مندان‌ را می‌توان‌ از ویژگی‌های‌ نظام‌ راست‌ اقتدار طلب‌ به‌ حساب‌ آورد که‌ نمونه‌ بارز آن‌ در ایتالیا و آلمان‌ مشاهده‌ شد. در اندیشه‌ فاشیسم‌ هم‌ از نابرابری‌های‌ جامعه‌ سرمایه‌داری‌ و هم‌ از برابری‌ طلبی‌ جامعه‌ سوسیالیستی‌ انتقاد می‌شود. در این‌ جامعه‌ برقراری‌ امنیت‌، اطاعت‌ و فرمانبرداری‌ توده‌ مردم‌ از برگزیدگان‌ و رهبران‌ ضروری‌ است‌. فاشیسم‌ ریشه‌ در آداب‌ و رسوم‌ اشرافیت‌، منتفذان‌ و برگزیدگان‌ جامعه‌ دارد که‌ از اجداد به‌ ارث‌ رسیده‌ است‌ و اصطلاحاص آن‌ را پاتویمونیالیسم‌ می‌نامند. ستیزفاشیسم‌ با روشنفکران‌ خردگرا و آزادیخواه‌ یک‌ بعد از ایدئولوژی‌ محافظه‌کارانه‌ فاشیسم‌ را تبیین‌ می‌کند. محافظه‌کاران‌ فاشیست‌ به‌ ایجاد نظمی‌ در جامعه‌ معتقد بودند که‌ از طریق‌ سلسله‌ مراتب‌ قدرت‌ در جامعه‌ طبقاتی‌ پدید می‌آمد. تصوری‌ قیم‌ مابانه‌ در جامعه‌ در اجرای‌ هنجارها و ارزش‌های‌ اجتماعی‌ به‌ صورت‌ جبری‌ از طریق‌ فاشیست‌ها اعمال‌ می‌شد، در صورتی‌ که‌ لیبرال‌ها برحقوق‌ فردی‌ و حاکمیت‌ انسان‌ بر نفس‌ خویش‌ تاکید می‌کردند. در آلمان‌ نظام‌ سیاسی‌ جمهوری‌ تک‌گرا به‌ رهبریت‌ حزب‌ نازی‌ از سال‌ ۱۹۴۵ـ۱۹۳۳ حکومت‌ کرد و در ایتالیا نظام‌ سیاسی‌ سلطنتی‌ تک‌گرا به‌ رهبری‌ فاشیسم‌ به‌ مدت‌ بیست‌ سال‌ قدرت‌ سیاسی‌ را در دست‌ داشت‌. مشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌ صرف‌ نظر از انواع‌ نظام‌ سیاسی‌ جمهوری‌ یا سلطنتی در آلمان‌ و ایتالیا، پدیده‌ فاشیسم‌ بیشتر از شرایط‌ مشابه‌ ساختاری‌ در جامعه‌ نشات‌ گرفته‌ بود. فاشیست‌ها در ایتالیا دست‌ به‌ تاسیس‌ یک‌ سازمان‌ ایدئولوژیک‌ شبه‌ نظامی‌ زده‌ بودند که‌ با برنامه‌ریزی‌های‌ فکری‌ خود «اوقات‌ فراغت‌» مردم‌ را غنی‌ و سازماندهی‌ کنند و این‌ سازمان‌ «بعد از کار» نامیده‌ می‌شد. هدف‌ از تاسیس‌ این‌ تشکیلات‌ جلوگیری‌ از فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ تفریحی‌ خودجوش‌ و استقلال‌ فردی‌ بود. در آلمان‌ سازمان‌ مشابهی‌ «قدرت‌ از طریق‌ شادی‌» نامگذاری‌ شده‌ بود. برنامه‌های‌ مختلف‌ تفریحات‌ جمعی‌ مانند رژه‌ها و غیره‌ زمینه‌ از میان‌ بردن‌ هویت‌ و استقلال‌ فردی‌ را در جمع‌ ایجاد می‌کرد. تک‌گرایی‌ حتی‌ در کار پژوهش‌ علمی‌ هم‌ تاثیرگذاشته‌ بود و نازی‌ها هر نوع‌ خلاقیت‌ و نوآوری‌ را مطرود و توطئه‌ علیه‌ نژاد آلمانی‌ می‌دانستند. مثلاً فیزیک‌ مدرن‌ را از ابداعات‌ یهودیان‌ می‌دانستند و از نظر آنها طبعاص این‌ دسته‌ اقلیت‌ قادر به‌ شناخت‌ حقیقت‌ نبودند. آثار اینشتین‌ و ماکس‌ پلانک‌ بخشی‌ از توطئه‌ علیه‌ دستاوردهای‌ علمی‌ نژاد ژرمن‌ بود و طبیعتاص این‌ افراد از دیدگاه‌ فاشیست‌ها لیبرال‌ محسوب‌ می‌شدند.
● ریشه‌ روانشناسانه‌ توتالیتاریسم‌
فاشیسم‌ به‌ کسانی‌ که‌ نمی‌توانند در امورات‌ زندگی‌ خود مدیر باشند وعده‌ مدیریت‌ بردیگران‌ را می‌دهد و اگر فاشیسم‌ نتواند پیروزی‌های‌ موعود را به‌ منصه‌ ظهور برساند نفرت‌ مردم‌ متوجه‌ رهبرانشان‌ خواهد شد، همانطور که‌ در مورد موسولینی‌ تحقق‌ یافت‌. تفسیر روانشناسانه‌ توتالیتاریسم‌ در جاهایی‌ که‌ الگوی‌ فرهنگی‌ غالب‌ الگویی‌ استبدادی‌ نباشد از ارزش‌ ویژه‌یی‌ برخوردار است‌. یعنی‌ در جاهایی‌ که‌ توتالیتاریسم‌ برای‌ برهم‌ زدن‌ روابط‌ با الگوی‌ دموکراتیک‌ محیط‌ مرتکب‌ انحرافات‌ شخصی‌ می‌شود، بدین‌ ترتیب‌ در جوامعی‌ چون‌ بریتانیا یا ایالات‌ متحده‌ امریکا تحلیل‌ روانشناسانه‌ از افرادی‌ که‌ فاشیسم‌ یا کمونیسم‌ را با آغوش‌ باز پذیرفته‌اند ارزش‌ بسیاری‌ دارد چراکه‌ براساس‌ چنین‌ تحلیلی‌ است‌ که‌ الگوی‌ مشخص عوامل‌ شخصیتی‌ که‌ ویژه‌ بسیاری‌ از فاشیست‌های‌ امریکایی‌ است‌ پدیدار می‌شود. بنابراین‌ فاشیسم‌ در قدرتمندترین‌ شکل‌ خود فاشیسم‌ ایتالیا و نازیسم‌ آلمان‌ یا نئونازیسم‌ یک‌ ایدئولوژی‌ معتقد به‌ حکومت‌ استبدادی‌ است‌.
در جمع‌ همه‌ ایدئولوژی‌های‌ سیاسی‌، فاشیسم‌ تنها ایدئولوژی‌ است‌ که‌ دموکراسی‌ را بطور کامل‌ رد می‌کند. مطمئناً به‌ آرمان‌ دموکراتیک‌ پاسخ‌ می‌دهد، اما پاسخش‌ اهانت‌ است‌. برای‌ فاشیست‌ها دموکراسی‌ نام‌ دیگری‌ برای‌ تقسیم‌ کردن‌ و ضعیف‌ شدن‌ در دنیایی‌ است‌ که‌ در آن‌ وحدت‌ و قدرت‌ حرف‌ اول‌ را می‌زند.
منبع : روزنامه اعتماد