یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
دو بعد سیاست آمریکا در عراق
در دوران حضور جورج دبلیو بوش در مسند قدرت مجریه در آمریکا، سیاست این کشور در رابطه با عراق ماهیتی کاملا دو بعدی داشته است. سیاستهای عراقی آمریکا از یک سو دارای جنبه کنشی و از سویی دیگر برخوردار از بعد واکنشی بوده است. بعد کنشی، حیاتی کوتاه و جنبه واکنشی حیاتی همیشگی و مداوم داشته است. این ویژگی دومی است که حیات آن بر خلاف ویژگی نخستین، دوران بعد از خاتمه ریاستجمهوری ساکن کنونی کاخ سفید را همچنان تجربه خواهد کرد. تصمیم آمریکا برای حمله به عراق برای این شکل گرفت که حکومت صدامحسین از صحنه خارج شود. نابودی ساختار قدرت که در کنترل حزب بعث بود هسته اصلی طرح تهاجم به عراق را به خود اختصاص داده بود.
طراحان سیاست خارجی و رهبران نظامی براساس اطلاعاتی که از ماهیت قدرت حاکم بر عراق داشتند و با توجه به اطلاعاتی که درخصوص بنیه نظامی و ترکیب توانمندی رزمی این کشور داشتند، حمله به عراق را تایید و آن را طراحی کردند. منابع اطلاعاتی در دسترس تصمیمگیرندگان آمریکایی در رابطه با میزان حمایت مردمی از ساختار قدرت و ظرفیتهای نظامی در اختیار صدامحسین و کیفیت این توانمندیها، بهگونهای بودند که این اعتقاد همهگیر وجود داشت که رژیم در طی مدت کمی سقوط خواهد کرد. با وجود اینکه بسیاری صحبت از این میکردند که بنیه نظامی رژیم در خاورمیانه بینظیر است و ادوات در اختیار نیروهای مسلح رژیم به اضافه بیش از یکصد هزار نفر رزمنده، نظامیان غربی را زمینگیر خواهد کرد، اما اجماع نظر در واشنگتن این بود که نتیجهای جز پیروزی بعید به نظر میرسد. در طی سه هفته نیروهای مهاجم به بغداد رسیدند و حاکمیت حزب بعث به رهبری صدامحسین برای همیشه نابود شد و اقتدار نزدیک به چهار دهه حکومت حزبی از بین رفت. در بعد تهاجمی چون آمریکاییان میدانستند که چه میخواهند و اینکه اطلاعات دقیق نسبت به ظرفیتهای نظامی که قاعدتا ماهیت سختافزاری دارند را در اختیار داشتند از قدرت مانور فراوان برای برنامهریزی و طراحی برخوردار بودند.
این اطلاعات برای آنان محرز و مشخص نموده بود که نقاط ضعف خودشان و نقاط قوت حکومت صدام چه هستند و براساس این دادهها بود که استراتژی تهاجم شکل گرفت. در مرحله تهاجم؛ این آمریکائیان بودند که میبایستی تعیین میکردند در چه زمانی باید سیاست تهاجم به عراق عملیاتی شود و این رهبران آمریکا بودند که میبایستی معین میکردند از چه منطقه جغرافیایی باید این تهاجم آغاز شود و این تصمیمگیرندگان حاضر در پنتاگون بودند که از اختیار تعین ترکیب، حجم و اندازه نیروهای مهاجم برخوردار بودند. بعد از سقوط صدام و اشغال کشور، آمریکا وارد مرحله جدیدی از شرایط شد. حال این عناصر غیرآمریکایی بودند که در جایگاه تصمیمگیری قرار گرفته بودند. حال آمریکا میبایستی با توجه به اقدامات و تصمیمات این عناصر به برنامهریزی و تصمیمگیری بپردازد. با توجه به اطلاعات کم تصمیمگیرندگان نظامی و غیرنظامی آمریکایی از ویژگیها، توانمندیها، ظرفیتها و نیات واقعی این عناصر پرواضح بود که مدت زمان فراوانی برای تطابق با محیط جدید عملیاتی و سیاستهای متناسب با شرایط خارج از کنترل احتیاج خواهد بود. واکنش آمریکا در رابطه با شرایط و دوران به شدت سیال بعد از صدامحسین با توجه به محدودیت وسیع اطلاعاتی برخلاف دوران کنشی فراوان همراه با شکست و اشتباه بود.
آمریکاییان کاملا ناآگاه بودند که گروههای مختلف شیعه از چه میزان محبوبیت در بین جمعیت بیش از ۱۵ میلیونی که در جنوب کشور متمرکزند برخوردار هستند. هیچ درک دقیقی وجود نداشت که این گروه شیعه به مخالفت با سیاستهای آمریکا در شکلدادن به دوران بعد از صدامحسین خواهد پرداخت و گروههای مختلف شیعه خواهان چه بندهایی در قانون اساسی و چه نوع قانون انتخاباتی هستند. پس آمریکاییان عملا در تاریکی محض به طراحی سیاستهای خود برای سروسامان دادن به دوران سازندگی اقدام میکردند. با توجه به این ضعف همهگیر بود که به هیچ اقدام لازم برای بیاثر ساختن و از بین بردن پایگاه قدرت مهمترین مخالف شیعه یعنی مقتدی صدر برای مدتهای مدید متوسل نشدند. آمریکاییان به دنبال اضمحلال دولت صدامحسین به اقداماتی دست زدند که کاملا برآمده از ضعف اطلاعاتی و ادراکی آنان از خواستها و دغدغههای گروههای سنی که پیش از ۲۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدادند، بود. نابود ساختن ارتش عراق و پاکسازی تمامی ساختارهای کشور از اعضای حزب بعث بهطور آشکار و واضح نشان از ناآگاهی تصمیمگیرندگان آمریکایی به رهبری برمر در عراق بود.
این دو اقدام به یکباره فضای عملیاتی بسیار وسیعی را در اختیار گروهها و افراد غیرعراقی که برای مبارزه با آمریکا به کشور آمده بودند قرار داد. این گروهها که قاعدتا بهعنوان القاعده شناخته میشدند در مناطق سنینشین استقرار یافتند و در ائتلاف با گروههای سنی عراقی به ایجاد بیثباتی پرداختند. سنیها به لحاظ هراس از تسلط کامل شیعهها و اعتقاد به اینکه آمریکاییان آنان را دشمن خود میدانند، مقابله با استقرار یک حکومت مقتدر و برقراری ثبات در عراق را به ضرر خود تشخیص دادند. برای آمریکاییان تقریبا سهسال زمان لازم بود که به این نتیجه برسند که سنیها کلید ایجاد ثبات در عراق هستند و ناامنی حاکم بر کشور نه به جهت قدرت القاعده بلکه به دلیل ترس گروههای سنی از آینده خود است. پس از وقوف به این واقعیت بود که القاعده از فضای مساعد داخلی برای مبارزه محروم و در نهایت با شکست روبهرو شد و سنیها به عنوان متحد طبیعی بهوسیله آمریکاییان مطرح شدند و حفظ منافع آنان وارد معادلات و بدهوبستانهای سیاسی شد.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان حجاب دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر دستگیری پلیس شهرداری تهران سیل قتل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار بانک مرکزی قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم
تئاتر سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلویزیون سریال حشاشین ازدواج سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی مهران مدیری
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ خورشید
فلسطین رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه نوار غزه
فوتبال پرسپولیس فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور استقلال سپاهان رئال مادرید
اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ ناسا اینترنت بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان
خواب بارداری دندانپزشکی کاهش وزن آلزایمر مالاریا