جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
... و ناگهان، پایان!
همان دم که انتظار وقوع فاجعه میرود و شواهد و قرائن، رخداد واقعهای تراژیک را نهیب میزند، روند وقایع در نمایش "تهرن"، در چرخشی ناگهانی و به واسطه یک گرهگشایی شتابزده به سوی پایان خوش تغییر مسیر میدهد و ناگهان در میان هلهله زنان و قال کردن مردان، غائله ختم به خیر میشود.
تلگراف پایانی نمایش، مکمل و مؤید این خوشی است؛ وقتی که خبر میرسد محمدعلیشاه قاجار از سلطنت برکنار شده و احمدشاه بر تخت او تکیه زده و حکومت جزایر خلیج و سواحل جنوب به ملک دیوان مشروطهچی رسیده است. و شگفتا که نمایش در تناقض با ادعایش مبنی بر فقدان سندیت علمی، اجتماعی و تاریخی نامها، عناوین و اتفاقات، در نهایت به صدور حکمی تاریخی و اجتماعی تن میدهد.
با فرار ناگهانی "صاحب" که در تناظر معنایی با برکناری محمدعلیشاه قرار دارد (و این فرار موجب حل همه مشکلات است)، "تهرن" درام ناتمامی را تصویر میکند که در اوج، رها میشود؛ چنان که تلاش متن در راستای بازنمایی سلطه سنت و تفکر خرافی بر افکار عمومی، و نیز کوشش برای به تصویر کشیدن نحوه مواجهه و رویارویی این سنت با قیام مشروطه (تجدد) به واسطه پایان خوش نمایش، بیثمر و نافرجام میماند!
با متواری شدن مظهر استثمار و نماد جهل سنتی (صاحب) و به مقام رسیدن مصداق مبارزه و نماد نوخواهی (ملک دیوان)، نمایش تلویحاً حکمی صادر میکند مهمور به پیروزی تجدد بر سنت که بنابر قرارداد جهان متن "تهرن"، با نفی فرهنگ خرافی و جهل سنتی توسط عوام، همراه است. وقتی خبر میرسد که صاحب از هراس مردمان آگاه به یمن گریخت و وقتی ماهیت دروغین مراسم ترتیب داده شده توسط صاحب و فریب بابازار و مامازار و حکایت تهرن شدن نمایشی فرمایشی "کهور" فاش میشود، نمایش چنین مضمونی را بازمینمایاند.
نمایش "تهرن" از آغاز، مقدمات را به نحوی سامان میدهد که در میانه راه، ناگزیر تقابل صاحب با ملک دیوان به جدال جهل سنتی با اندیشههای مترقی تبدیل میشود. در این مواجهه، صاحب تا زمانی که به واسطه ترویج خرافات، از توان هدایت افکار عمومی برخوردار است، نسبت به ملک دیوان برتری دارد ولی در پایان نمایش که این رابطه در تحولی ناگهانی تغییر میکند، بیدلیل کفه ترازو به سود ملک سنگین میشود؛ در حالی که برای این تغییر و آن پایان خوش، توجیه و منطقی در روند وقایع لحاظ نشده است تا تماشاگر را در پذیرش آن استحاله و این تغییر مجاب کند. گویی که به نظر میرسد پایان، نتیجه و فرجام روند وقایع نیست و نمایش، با تحمیل واقعهای به بدنه درام که منطقاً نمیتواند برآمده از سیر تدریجی حوادث باشد، شتابزده عمل میکند که این مسأله، موجب خروج نمایش از دایره منطق و گسست زنجیره علی و معمولی اتفاقات میشود.
مشخص نیست که آگاهی دفعی مردمان بندر، چگونه و از چه طریق حاصل میشود؟! و بر مبنای کدام پیشزمینه یا واقعه، ناگهان چنان تحولی رخ میدهد که به دک کردن صاحب از بندر و ترک خرافات دیرینه، میانجامد؟!
پیشرفت روایت در نمایش "تهرن"، مبتنی و متکی بر کشمکشی است که میان صاحب با ملک دیوان جریان دارد و بالطبع انتظار میرود که نتیجه نیز برآمده از تلاقی و تقابل این دو نیرو و حاصل این کشمکش باشد و پایان (بر طبق قرارداد نمایش و در فرایندی مبتنی بر سلسله اتفاقاتی ملموس و نمایشی)، با غلبه یکی از این دو نیرو بر دیگری، توأم و همراه شود. مثلاً "تاجماه"، دختر ملک دیوان، که در کانون رویدادهاست، قربانی پایبندی ملک به مشروطه گردد و یا... ؛ اما در وضعیت کنونی، برخورد و پیوندی میان این دو نیرو، چنان که در پیشبرد روایت کارکرد داشته باشد، به وجود نمیآید؛ تا حدی که نقش ملک دیوان و خانوادهاش در روایت تا سطح عنصری حاشیهای تقلیل مییابد، از آن رو که تمام توان روایت از میانه راه، بیجهت بر رابطه صاحب با مردمان بندر و به ویژه بر نحوه برخورد او با "کهور" و در پایان، توصیف اقدامات او علیه داود و پدرش، متمرکز میشود؛ در حالی که قاعدتاً میبایست تلاشی به منظور همسو کردن جهت این خرده روایتها در راستای پیشبرد خط اصلی روایت (کشمکش میان صاحب و ملک دیوان) صورت میپذیرفت.
تلاشی در جهت تشدید اختلافی که سرانجام در روندی منطقی به نتیجهای مبتنی بر قراردادهای بگذاشته نمایش با مخاطبش، منتهی شود. گو این که "تهرن" نیز در آغاز مبنایش را بر محور این اختلاف قرار میدهد و در این راستا حتی تلاش میکند تا "تاجماه" را در مرکز توجه قرار دهد و شخصیت وی را برجسته کند.
طوری که به نظر رسد مؤلفهها و بُردارهای سرگردان نمایش، نهایتاً در شخصیت و سرنوشت تاجماه با یکدیگر تلاقی خواهند کرد، اما در میانه راه، مسیر درام به ناگاه بر محوری دیگر میلغزد و با فراموش شدن حلقه محاصرهای که پرداخت و تبیین آن میتوانست اضطرار و اضطراب و بحران اوضاع درونی خانه ملک را تشدید کند، دفعتاً وقایع نمایش به شکلی دیگر میشود و به گونهای رقم میخورد که مسیر آن تا پایان، از دل "پرداخت مفصل به مراسم زار و تلاش برای بازنمایی آن روی صحنه" و "خودنمایی عنصر زبان" و ناگهان "تحول شخصیتها" و سرانجام "پایان خوش نمایش"، میگذرد!
ارتباط تاجماه با داود نیز که در شروع همچون یک راز مطرح میشود و تا پایان مکتوم میماند، عملاً کارکرد و نقشی در پیشبرد روایت ندارد و اگر چه در صحنه پایانی، تاج ماه اطلاعاتی درباره داود و منشأ اختلاف او با صاحب به کهور میدهد اما نمایش هرگز اطلاعی از چرایی و چند و چون ارتباط داود با تاجماه و دلیلی برای آن تلاش وافر به منظور رازگونه جلوه دادن این ارتباط، به مخاطبش نمیدهد.
از این رو معلوم نیست که آن رابطه رازآلود میان تاجماه با داود در آغاز نمایش که بیشتر شبیه وصال دو دلداده پس از سالها فراق است را چگونه باید توجیه و تفسیر کرد؟! و اصلاً پیشزمینه این مواجهه نخستین چیست و هدف تاجماه از این ارتباط کدام است و به کجا میانجامد؟! و چرا به این ارتباط در طول نمایش پرداخته نمیشود؟ و از چه روست که نمایش میکوشد تا بیجهت، حضور داود را چون یک راز پنهان کند و در نهایت او را به عنوان گشاینده گرههای نمایش معرفی کند؟!
فرار صاحب، یکی دیگر از پرسشها و ابهاماتی است که نمایش پاسخی منطقی و موجه برای آن ندارد؛ علت فرار ناگهانی صاحب چیست؟! آیا بازگشت داود، دست صاحب را رو کرده است؟! اگر آری، چگونه؟! و چرا در نمایش چگونگی آن نشان داده نمیشود و در عوض همه چیز به حدسیات مخاطب واگذار شده است؟!
این در حالی است که اساساً نمیتوان پذیرفت، حضور داود به فرار صاحب و فرار صاحب به ترک و طرد خرافات و نضجگیری آگاهی در مردمان بندر بیانجامد، چرا که برای تبیین و منطقی جلوه دادن این روند، تلاشی در روایت و روند داستان به چشم نمیخورد. همچنین توجیه فرار صاحب به بهانه برکناری محمدعلی شاه نیز پاسخگوی پرسش از علت فرار صاحب نیست؛ چه آن که چنین گرهگشایی شتابزدهای، کلیت و منطق درام را به چالش میکشد، و مگر میتوان اعتقادات خرافی و پایبندی به مراسمی چون زار را صرفاً به یک والی نسبت داد و بر پایه این تناسب و به واسطه برهم خوردن آن (با فرار صاحب) فروپاشی عقاید دیرینه خرافی و جهل سنتی را مراد کرد؟!
واقعیتی که با حضور داود مکشوف میشود، در بدنه نمایش تهرن، در حکم حادثهای فرعی است که نه قدرت طرح یک راز که حتی توان و قابلیت ایجاد تعلیق در روند وقایع را ندارد و بر همین قسم است فرار صاحب و آگاهی دفعی مردمان که از توجیه و مبنای منطقی برخوردار نیست. در این بین آنچه مغفول واقع میشود، پرداختن به اوضاع نابهسامان خانه ملک دیوان و تقابل او با صاحب است که در نهایت ناتمام و نیمه میماند، در حالی که بنابر منطق درونی نمایش به نظر میرسید آن همه تأکید بر شخصیت و وضعیت تاجماه ( که در گفتوگوی خورشید با ملک به اوج خود میرسد) به قربانی شدن "تاجی" (خونبهای مشروطهطلبی ملک) بیانجامد! که نه تنها چنین نمیشود که حتی شخصیت خورشید و پرداخت رابطه او با ملک دیوان (پس از آن صحنه مجادله) به کل فراموش میشود و عملاً یکی دیگر از امکانات متن برای امتداد و پیگیری یک خط روایی مشخص و تمرکز بر کشمکش اصلی نمایش از دست میرود؛ بدین ترتیب که تقابل و اختلاف خورشید در مقام دختر شاه با همسرش، ملک دیوان مشروطهچی که معارض سلطنت مطلقه قاجار است، میتوانست به تشدید و تبیین تضاد موجود میان دو نیروی درگیر در نمایش تهرن یا همان تعارض اندیشههای مترقی با جهل سنتی، یاری رساند.
با این وجود، نمایش تهرن در پایان به واسطه فرار صاحب و برکناری محمدعلی شاه قاجار و به صرف آغاز حکومت احمدشاه قاجار، مشروطه را بر صدر مینشاند و برای آن تعارض آمیخته با فرهنگ و تنیده در تقابل جهل و آگاهی، تکلیف و نهایتی مشخص میکند که با بلوغ و ترقی مردمان و نفی فرهنگ خرافی از سوی آنان همراه است؛ و بالطبع چنین پایانی راه را برای صدور حکمی نه چندان منطقی هموار میکند!
به عبارتی دیگر مبارزه به سود ملک دیوان خاتمه مییابد تا روشنگری بر جهل سنتی تفوق و برتری یابد. مردمان بندر، صاحب را به دریا میرانند و ملک به حکم حکومتی به جای صاحب مینشیند، در حالی که به تبعیت از ابهامات موجود، در این جا نیز چرایی و چگونگی این جانشینی و آن حکم تلویحی به پیروزی (چنان که ابعاد این حکم به صراحت از جهان متن نمایش فراتر میرود) در هالهای از ابهام قرار دارد.
در این میان علت اختلاف صاحب با ملک دیوان نیز از سطح جدالی لفظی و پرطمطراق، در گسترهای از جملات آهنگین و مطنطن فراتر نمیرود، و به تعبیری شکافته نمیشود و به عمق نمیرسد بلکه در حد شعار و طرح کلیاتی مکرر باقی میماند؛ و مشخص نمیشود که چرا خشم صاحب در نهایت گریبان کهور –نوکر ملک دیوان- را میگیرد نه تاج ماه یا خود ملک دیوان را؟ و اگر مسأله اصلی برای صاحب، قصد کهور به منظور رفتن به هندوستان است، پس چرا مضرات این قصد در رابطه با منافع صاحب، نشان داده و یا تبیین نمیشود؟! و اصلاً کدام منافع؟!
صاحب و ملک دیوان اگرچه نماینده دو تفکر مخالف محسوب میشوند اما نمایش برای عینی کردن این اختلاف یا به تعبیری تبدیل جدال آنها از کلیتی مفهومی به جزیی ملموس و نمایشی (در راستای پرهیز از افتادن در دام کلیشه و شعار)، گامی برنمیدارد که با واقعهای (عملی) نمایشی و انگیزهای مشخص و برآمده از دل حوادث و جهان متن نمایش، توأم باشد. در اصل، توجیه و مبنایی داستانی-نمایشی برای درک و پذیرش این اختلاف در روند وقایع و بدنه نمایش لحاظ نشده است.
صرف حضور ملک دیوان چه خطری میتواند برای صاحب و منافعاش به دنبال داشته باشد؛ مگر ملک در پی روشنگری و آگاهی دادن به مردم است؟! و فارغ از همه حدسیات، چرا نمایش مشخصاً به جای بازیهای کلامی و لفاظیهای شعاری صاحب و ملک، واقعهای نمایشی و ملموس را جایگزین نکرده است تا همین اختلاف را در قالبی عینی و اثرگذار به مخاطبش منتقل کند؟!
و چنین است که نمایش "تهرن" به واسطه غلبه حواشی بر متن و غافل شدن از امتداد یک خط روایی مشخص و حفظ انسجام، بیشتر معطوف به بازنمایی نمایشی مراسم زار، بازی با کلمات و در نهایت ترسیم چند صحنه درگیری لفظی میان صاحب و ملک با هم شده است.
وقتی نمایش به اتمام میرسد و آن را از پایان به آغاز میخوانیم، درمییابیم که نمایش با هیایو و گنجاندن مؤلفههایی که نقشی در پیشبرد درام ندارند و با پایانی ناتوان از همسو کردن سرنخهای داستانی، ما را گمراه کرده است. بر همین مبناست که در پایان، همه آن تأکیدات که به ظاهر قرار بود به له شدن هویت و شخصیت یک مشروطهچی تبعیدی بیانجامد و در این مسیر، همه در قربانی کردن او دخیل باشند، توهمی بیش به نظر نمیرسد.
اگر بنا باشد که با انتقال حکومت از محمدعلی شاه به احمدشاه، چنان تحولی رخ دهد و اگر قرار نباشد که ملک دیوان، خونبهای مشروطهخواهیاش را بپردازد و اگر به صرف فرار ناگهانی صاحب و یا ورود یک شخصیت در پایان، همه گرهها گشوده شود، دیگر چه لزوم و نیازی به آن همه مقدمهچینی است؟!
"تهرن" به جای تبیین منطقی داستان و تحکیم شیوه روایتش و یا پاسخ به پرسشها و ابهاماتش، اسیر و درگیر مراسم زار و کلامی موزون و مطنطن است؛ در حالی که این بازنمایی و آن کلام، در راستای کلیتی منسجم و مشخص نیست و کارکردش از حد تزئینات و حواشی درام فراتر نمیرود؛ هرچند که بستر نمایش، خود را مستعد ارایه روایتی اثرگذار از برههای از تاریخ ایران نشان میدهد.
اشکان غفارعدلی
منبع : ایران تئاتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست