سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پیدایش انسان از طریق تطور انواع خرافه ای که مقبولیت یافت!


پیدایش انسان از طریق تطور انواع خرافه ای که مقبولیت یافت!
روحیه علمی جدید بر خلاف آنچه که در قرون وسطی رواج داشت سعی دارد که همه امور را بر مبنای قانون سببیت عام و بدون نیاز به یک عامل یا فاعل خارجی توجیه و تفسیر کند، حال آنکه اگر خود را به غفلت نزنیم هیچ امری را در جهان نمی توان بدین صورت توضیح داد. اگر ما نخواهیم قبول کنیم که خالقی برتر عالم وجود را آفریده است، لاجرم باید بپذیریم که عالم خودبه خود به وجود آمده، یا ماده قدیم و ازلی است. تصور ازلی بودن و قدمت ماده در جهانی که هر روز و هر لحظه در معرض فنا و نابودی و مرگ و شکست است بسیار خنده آور است و از آن مسخره تر این است که بپذیریم جهان خودبه خود خلق شده است، آن هم در شرایطی که تجربه انسان در همه ی طول تاریخ مدون، هرگز گواهی نمی دهد که چیزی خودبه خود به وجود آمده باشد. بسیار شگفت آور است که بشر عصر جدید خرافاتی اینچنین را به سادگی قبول می کند، اما فی المثل بقای روح را که فطرت هر انسانی بدان حکم می کند نمی پذیرد! چه رخ داده است؟
سیستم آموزشی کنونی در ایجاد این روحیه ی مادی گرایانه دارای نقش اساسی و رکنی است، و بعد از آن، رسانه های گروهی خصوصاً رادیو و تلویزیون وظیفه ی حفظ و استمرار این روحیه را در میان مردم بر عهده گرفته اند. این روحیه که با لاابالی گری، تفنن گرایی، عدم برخورد جدی با مسائل و... همراه است ناشی از اصالت دادن به وجوه مادی و حیوانی وجود بشر است که از عدم اعتقاد به «روح مجرد» و «عالم امر» نتیجه می شود. حقیر در مقام دفاع از خلق الساعه نیستم و بی انصافی است اگر کسی بخواهد از آنچه عرض کردم نتیجه ای اینچنین اخذ کند. مقصود این بود که انسان امروز بر خلاف آنچه وانمود می کند، از همه آدم هایی که در طول تاریخ زیسته اند خرافاتی تر است و بیشتر از همه اقوام، خرافه هایی بعید و غریب را به عنوان واقعیت هایی مسلم و حقایقی مطلق پذیرفته است.
● داستان پیدایش انسان در کره ی زمین از طریق تطور انواع از آن
خرافه های بسیار عجیبی است که امروز مقبولیت عام یافته است. همه آن معلوماتی نیز که ما امروز با عنوان تاریخ تمدن جمع آوری کرده ایم و در همه کتاب های مرجع ثبت نموده ایم و در سراسر جهان، در همه مراکز آموزشی از دبستان گرفته تا دانشگاه تدریس می کنیم، بر مبنای اعتقادی تطور انواع بنا شده است و همان طور که عرض شد، اگر این مبنا را نپذیریم، تمام این بنایی که آن را تاریخ تمدن می نامیم در هم می ریزد. سیری که در این تواریخ برای تکامل بشر ترسیم کرده اند از هفت هزار سال قبل از تاریخ آغاز می شود. تمدن یونان و روم به عنوان مبدأ یا آغاز تاریخ در نظر گرفته شده است و ما برای پرهیز از حاشیه روی، بحث در اطراف این موضوع را که چرا تاریخ یونان و روم به عنوان مبدأ تاریخ اعتبار می شود به فصل های آینده وا می گذاریم.
اولین دوران زندگی بشر را در این تحلیل ها «دوران توحش» می نامند. تغییر بزرگ، یعنی ابداع کشاورزی، حدود ۸۰۰۰ سال پیش به وقوع پیوسته است، و از این پس دوران «بربریت ابتدایی» آغاز می شود. انسان های دوران بربریت نخستین، آنچنان که در کتاب های تاریخ تمدن می خوانیم، در گروه های کوچک خانوادگی اما غیر شهرنشین (غیر متمدن) از طریق کشاورزی و دامداری زندگی کرده اند. دوران بربریت ابتدایی در حدود سه هزار سال به طول انجامیده تا بشر به شهرنشینی یا تمدن دست یافته است. سیر تکامل اجتماعی بشر، از پنج هزار سال پیش که اولین تمدن های مصر و بین النهرین تشکیل شده تا به امروز، اینچنین ترسیم شده است: تمدن های نخستین مصر و بین النهرین، تمدن دره ی سند، تمدن باستان ـ برده داری (اروپای جنوبی، آفریقای شمالی، خاورمیانه، هند، چین، آمریکای مرکزی و جنوبی)، تمدن یونان و روم (مبدأ تاریخ، تاریخ صفر)، فئودالیسم و سپس سرمایه داری یا مزدکاری.
در این تحلیل و تفسیرها بدون استثنا جوامع اولیه یا بدوی بشری را از نظر دینی به شرک و چندگانه پرستی منتسب می دارند و برای دین، همراه با تکامل اجتماعی انسان، یک سیر تکاملی از شرک به یگانه پرستی قائل می شوند. کتاب های تاریخ ادیان در حقیقت نوعی تاریخ طبیعی است که سعی می کند ریشه های پیدایش دین را در جهل و نقص و عجز انسان در برابر طبیعت و خوفی که از این جهل و نقص و عجز زاییده می شود جست و جو کند و آن را در یک سیر تکامل طبیعی از شرک و چندگانه پرستی به توحید برساند. سیر طبیعی این تکامل لاجرم باید به جهان بینی علمی منتهی شود و تاریخ به دو عصر دین و علم(۱) تقسیم شود. در این تحلیل، علم نهایتاً در برابر دین قرار می گیرد، چرا که علم علل نقص و عجز و جهل انسان را در برابر طبیعت از میان برمی دارد و دیگر جایی برای خوف باقی نمی گذارد. اگر ریشه ی خداپرستی را در این خوف بدانیم، بالتبع با جهان بینی علمی نیاز به دین از بین می رود.
یکی از نکات بسیار اساسی که در این سیر تحلیل تاریخی وجود دارد این است که شهرنشینی یا تمدن معیار ارزیابی تکامل بشر قرار گرفته، چنان که از دوران پیش از شهرنشینی با عنوان توحش نام برده شده است و از تمدن نیز صرفاً به نحوه ی تولید غذا و نظام های اقتصادی زاییده از آن توجه داشته اند. شهرنشینی یا تمدن از هنگامی آغاز شده است که جوامع بشری توانسته اند در زمینه ی تولید غذا به سطحی فراتر از مصرف خویش دست یابند.
تمدن را فرهنگ شهرها نامیده اند. شهرها در درجه ی اول تجمعات بزرگ انسانی هستند که خود به کار تولید غذا نمی پردازند.(۲)
این تعریفی است که در همه ی کتاب های تاریخ تمدن آمده است. از جانب دیگر، توسعه ی تولید نیز در گرو تکامل ابزار تولید انگاشته می شود و به تبع این انگار، نامگذاری دوران های مختلف تکامل اجتماعی بشر این گونه انجام می شود: دیرینه سنگی، میانه سنگی، نوسنگی، مفرغ، آهن و بالأخره عصر جدید که وجه مشخصه ی آن اختراعات عصر جدید بویژه ماشین بخار و ماشین چاپ است. نامگذاری دوران های نخستین زندگی بشر به دیرینه سنگی و میانه سنگی و نوسنگی بدین علت انجام شده است که جوامع بشری در این اعصار ابزار خویش را از سنگ می ساخته اند. نخستین تمدن های باستانی همزمان با عصر مفرغ و کاربرد آهن آغاز شده است و به موازات تکامل ابزار تولید، بشریت از تمدن های برده داری باستانی عبور کرده و به فئودالیسم و نهایتاً سرمایه داری دست یافته است.
پایه های اساسی این سیر تحلیلی که ذکر شد بر نکاتی عمده است که ناچار بایستی در این کتاب مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. تطور طبیعی انواع مهم ترین رکنی است که سیر تحلیلی تاریخ تمدن بر آن بنا شده است. درباره ی این فرضیه تا آنجا که امکان داشته است در این فصل سخن گفته ایم و اگر چه دیگر نیازی به ادامه ی بحث باقی نمی ماند، اما نظر به ضرورت و اهمیت این مباحث، پایه های دیگر نظام تحلیلی تاریخ تمدن را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم تا به همه سؤالات مقدری که در این زمینه وجود دارد به خواست خداوند و در حد بضاعت علمی نویسنده جواب مقتضی ارائه شود.
بیان قرآن مجید و روایات صراحتاً ناظر بدین معناست که تاریخ حیات معنوی انسان از توحید آغاز می شود و به انواع مختلف شرک می گراید و نهایتاً بار دیگر، در آخرین مراحل حیات تکاملی بشر به امت واحده توحیدی ختم می شود. این سیر بر خلاف فرضیاتی است که در جامعه شناسی ادیان به عنوان نظریاتی متقن ابراز می شود. در قاره ی استرالیا و آفریقا اکنون جوامعی از انسان ها وجود دارند که آنان را «بدوی» می خوانند. این تعبیر از این اعتقاد غلط نتیجه شده که مراحل ابتدایی زندگی بشر در کره زمین همین صورتی را داشته است که اکنون در این جوامع مشاهده می شود. این اعتقاد نمی تواند مورد پذیرش ما قرار بگیرد، چرا که اگر حیات معنوی و مادی بشر آن گونه که در قرآن و روایات مورد تأکید قرار گرفته است از توحید آغاز شده باشد، این قبائل را دیگر نباید بدوی نامید، چرا که حیات فرهنگی و اجتماعی آنها در حقیقت نتیجه ی عدول از وضعیت نخستین زندگی انسان در کره ی زمین است و این عکس آن فرضیاتی است که غربی ها ابراز می دارند.
زندگی انسان، بر طبق قرآن و روایات، از حجت الله و امت واحده ی توحیدی آغاز می شود و به حجت الله و امت واحده ی توحیدی نیز منتهی می شود، و با توجه به اینکه همزمان با حضرت آدم علیه السلام و امت او هیچ انسان دیگری با یک منشأ و مبدأ موروثی دیگر در کره ی زمین نمی زیسته است، باید اذعان داشت که منشأ قبایلی که از آنها با عنوان قبایل ابتدایی یا بدوی یاد می شود همچون دیگر انسان های کره ی زمین به عصر نوح نبی علیه السلام باز می گردد. آیات تاریخی قرآن مجید دلالت صریح دارند بر اینکه جوامع اولیه با طوفان نوح(ع) از بین رفته اند و زندگی انسان بار دیگر از امتی واحده که پیروان نوح نبی(ع) بوده اند آغاز شده و رفته رفته از توحید به گونه های مختلف شرک و بت پرستی گراییده است.
از آنجا که بررسی این نظریه به تفصیل بیشتری نیاز دارد، ادامه این بحث را به فصل بعد موکول می کنیم. منشأ تفاوت های نژادی (سرخ و سیاه و زرد و سفید)، چگونگی پراکنده شدن امت واحده ی حضرت نوح نبی علیه السلام در کره زمین و مشکل ناپیوستگی قاره ها از زمره مسائلی است که در فصل دیگر ان شاء الله بدان پاسخ خواهیم گفت.
● تأملی بیشتر در خلقت انسان نخستین
پیروزی انقلاب اسلامی ایران بار دیگر بعد از قرن ها فراموشی زمینه یک رو در رویی وسیع را بین نظام اعتقادی اسلام و سایر حکومت ها و مکاتبی که به ناحق بشریت را به بند کشیده اند فراهم آورده است. جهاد فی سبیل الله اکنون تنها در جبهه های غرب و جنوب کشور ما نیست که جریان دارد؛ جبهه جهاد اعتقادی ما مسلماً از جبهه های جهاد نظامی به مراتب وسیع تر و پردامنه تر است و به راستی باید گفت که جهاد نظامی ما در حقیقت جلوه ای بسیار محدود از جهاد گسترده ای است که در جبهه های اعتقادی ما جریان دارد. این جهاد اعتقادی ضرورتاً در همه ی وجوه و ابعاد انجام خواهد شد و دیر یا زود ان شاء الله به تدوین مبانی اعتقادی اسلام در همه زمینه ها ـ اعم از سیاست و اقتصاد و هنر و طب و تاریخ و... ـ منجر خواهد شد. اما اکنون مهجوریت قرآن تنها از آن وجه نیست که در طاقچه ها محبوس مانده است و خاک می خورد، بلکه وجه بسیار دردناک تر مهجوریت قرآن در آنجاست که اکثر کسانی که به آیات قرآن استناد می کنند برای اثبات پیشداوری های خویش است که به سراغ آن می روند و به قول مولای رومی:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من(۳)
البته در مسیر تاریخی رو در رویی ما با غرب، به روشنی انتظار می رفت که بسیاری از دوستان در کمال خوش بینی و با نیتی پاک سعی کنند که بین اسلام و فرضیه های علوم تجربی غربی آشتی بدهند و از این طریق بخواهند با گسترش الحاد و بی دینی مبارزه کنند. اما باید اذعان داشت که بعضاً ضربه ای که اسلام از این دوستان عزیز خورده است بسیار مهلک تر است، چرا که همه ی فرضیه های علمی که مقبولیت نسبی پیدا می کنند لزوماً مبتنی بر حقیقت نیستند و سیر تاریخی علم در مغرب زمین نیز صراحتاً نشان دهنده همین معناست، تا آنجا که با یقین باید گفت هیچ یک از فرضیاتی که از آغاز تاریخ علوم غربی تاکنون مقبولیت عام و جهانگیر یافته اند هنوز آن همه تأیید نشده اند که بتوان آنها را نظریاتی متقن و مبتنی بر حقیقت دانست. ابطال فرضیات پر سر و صدا و جانشین شدن فرضیات پر سر و صدای دیگر مکررا در تاریخ علوم غربی رخ داده است، تا آنجا که آنها رفته رفته حقیقت را امری نسبی پنداشته اند و این مسئله نباید برای ما عجیب جلوه کند، چرا که اصلاً از طریق تجربه ی حسی راهی برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد(۴) و اگر دریافت حسی با عقل کلی راهبری نشود مسلماً دچار انحراف خواهد شد.
پی نوشت ها:
۱- مقصود معنایی اصطلاحی است که امروز از این لفظ اختیار کرده اند.
۲- انسان به روایت...، ص ۲۳۰.
۳- مثنوی معنوی، نی نامه
۴- در بررسی ماهیت علوم غربی، ان شاء الله با تفصیل بیشتر به این معنا خواهیم پرداخت.
منبع : روزنامه کیهان