دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
نه شرقی ما میلنگد
تجربه دوران دویستسال گذشته نشان میدهد که افراط در پیوند کشور ایران با یکی از قدرتهای شرقی یا غربی برای ملت ما مشکل آفریده است و توازن منطقهای را بهگونهای بههم زده که یک رویداد تاریخی و درهم ریختگی در پی داشته است.
این تجربه در قالب شعار <نه شرقی نه غربی> خواست ملت ما در آستانه انقلاب تجلی کرد تا برای همیشه تاریخ، سیاستی راهبردی برای کشور ما قرار گیرد و از افراط در دوستی و دشمنی با شرق و غرب پرهیز شود. در آن موقع این خواسته، بازتاب پیوند افراطی رژیم شاه با آمریکا و در عین حال هشداری به رژیم جدید بود که مبادا پس از برگشت از غرب بهسوی شرق رفته و در این سوی عالم راه افراط طی شود. نکته حائز اهمیت آنکه آنهایی که اصول سیاسی خود را از دین و بهویژه از درسهای نهجالبلاغه برداشت میکردند این اصل را از کلام زیبای امام علی(ع) میگرفتند که فرموده است: راست روی (یمین) و چپ روی (شمال) سرد و گمراهی است و راه میانه همان جاده اصلی است. ولی دیری نپایید که اصرار بر طرد غرب (آمریکا) ما را بهسوی شرق برد و کار به جایی رسیده است که با آنهایی که مظهر شرق محسوب میشدند ظاهرا پسرخاله شدهایم. این پسرخالگی نشان میدهد که یک جای کار میلنگد. واقعیت آن است که باید گفت ما طی دو قرن گذشته تا امروز همیشه دیپلماسی افراط و تفریط را داشتهایم. وقتی با کسی دشمن شدیم نابودی کامل او و ساقط شدن از هستی را پیگیری میکردیم و وقتی اندکی پیوند برقرار کردیم کلید درب اسلحهخانه ژاندارمری پاسگاه روستای دودهک را نیز تحویل او دادهایم؛ نه دوستی ما منطقی و نه دشمنی ما عاقلانه بودهاست. در حالی که در دنیای سیاست و روابط بینالملل هیچکس دشمن مطلق و یا دوست مطلق نیست. یعنی هر لحظه باید در دیپلماسی نسبی حرکت کرد و راهی برای برگشت باز گذاشت؛ یعنی در بالانس بین قدرتها زیست نه در کنار قدرتها. شاید علت اصلی این افراط و تفریطها ریشه در تصمیمگیری فردی بهجای تصمیمگیری مجلس و نمایندگان مردم دارد زیرا زمانی که مجلس بیخاصیت شود و افکار مختلف در آن راهی نداشته باشد خودبهخود تصمیمگیری به عهده افراد گذاشته میشود و افراد نیز به یکی از دوسو گرایش مییابند و دوستیها و دشمنیهای مطلق بر وجود آنها سیطره پیدا میکند؛ یعنی احساسات فردی راه درست اندیشیدن و طی کردن راه میانه و عقلانی را از بین میبرد. در حال حاضر نیز سیاستگذاریهای خارجی که طبق قانون اساسی برعهده مجلس گذاشته شده در عمل از دوش مجلس برداشته شده است و لذا نتیجهای جز طی کردن همان فرآیند گذشته را نخواهد داشت. از ریشهیابی مساله که بگذریم باید متوجه بودکه این رویکرد نهتنها هدف انقلاب را که سیاست نهشرقی و نهغربی بود از بین میبرد بلکه آینده خطرناکی را برسر راه ملت ایران نظیر همان تجربیات گذشته قرار خواهد داد که بدون شائبه باز دچار تجربیات تلخ یکطرفه روی رهبران گذشته خواهیم شد و بهای سنگینی را باید ملت ایران بپردازد.
شاه در دشمنی با شوروی راه افراط پوئید. او همه چیز را به شرق نسبت میداد و ما امروزه در دشمنی با غرب افراط نموده و همه چیز را به آمریکا نسبت میدهیم، در حالی که واقعیت آن است که از نظر منافع ملی و حتی ارزشهای جهانشمول اسلامی باید به همه آنها با نگاه یکسان نگریست یعنی دشمنیها و دوستیهای ما باید مقطعی و منوط به بهرهبرداری باشد وگرنه سرنوشت خود را فدای دوستیها و دشمنیها نمودن و برای همیشه بر یک رویه ایستادن، تاریخ خود را میخکوب کردن است. هر لحظه از کسی میتوان بهرهای گرفت نباید از آن گذشت، یکدندگی در سیاست مفهوم ندارد حتی سیره پیامبر اکرم هم اینگونه نبود. ایشان با آن همه جنگ و جدال با قریش ناگهان صلح حدیبیه را در حالی که در موضع قدرت بود و میتوانست نپذیرد ولی برای دوری از جنگ، صلح را بهگونهای میپذیرد که برخی از مفاد آن بر پیامبر تحمیل شد بهطوری که مومنین نیز به پیامبر اکرم(ص) ایراد وارد میکردند که چرا صلح را پذیرفته است و چرا مفادی را قبول کرده که تحمیلی است. اما سیاست خارجی ما براین اصل استوار است که مرغ فقط یک پا دارد، به این خاطر کار را بهجایی رسانده است که نه تنها در دامن جوجه کمونیستها فرو رفتهایم و میخواهیم در کنار بال آنها گرم شویم که در عمل یکی از شعارهای اصلی انقلاب را در حال زیرپا گذاشتن هستیم، بلکه جدال ما با غرب که بر سر ارزشهای دینی و اخلاقی بود به یک موضوع فیزیکی قابل بهانهگیری تبدیل شده است و از این راه نیز هستی ارزشهای انقلاب به سرعت در حال ساقط شدن است چرا که، جنگ ما با غرب یک بار بر سر انرژی(نفت) انجام شد و به پیروزی ظاهری هم رسیدیم ولی دردی از ملت ما درمان نشد.
حال که تجربه مبارزه نفت انجام شده است نباید باز به دام جنگ مشابه میافتادیم بلکه ما با غرب و شرق بر سر ارزشها، جدال فرهنگی داشتهایم و باید آن را با زبانخوش ادامه میدادیم ولی دشمن بیدار توانست میدان جنگ فرهنگی را از ما بگیرد و ما را به کوچه پس کوچههای جنگ مادی بکشاند و در این راه کم و بیش اجماع جهانی را هم علیه ما ایجاد کند؟ غرب در برخورد با مارکسیستها همین راه را طی کرد و موفق شد. زمانی که رهبران مارکسیسم برای بیداری کارگران و نجات آنها از استثمار با کاپیتالیسم رودررو شدند آمریکا توانست شوروی و در پشتسر او چین را تا مرحله جنگ ستارگان گام به گام جلو ببرد و درگیری خود را با شرق از میدان رویارویی دو مکتب، به میدان مبارزه تسلیحاتی بکشاند و شرق را از داشتن مکتب ضداستثماری که در برابر کاپیتالیسم یک سرمایه عظیم بود و میتوانست کارسازتر از کلاهک هستهای در غرب عمل کند ساقط کرد. راستی چرا غرب با آن همه تجربه با ما چنین نکند و چرا ما باید با وجود فروپاشی شوروی ناشی از این فریب، باز دچار همان دام شویم، آیا این دام نیست که همه هستی ما به یک موضوع آن هم یک مساله قابل ابهام برای جهانیان تبدیل شود؛ باید به طور ناگهانی از این دام پرید و طرف را مات کرد.
عباس نصر
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست