جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا


جفا به زنان، چه کسی و چگونه؟


جفا به زنان، چه کسی و چگونه؟
چرا صحبت از زنان و مشكلات آنان در روزهای خاصی مانند ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) یا نهضت كارگری زنان به رهبری «لورا لوگزامبورك» (۸ مارس) مطرح شده و با گذشت چند روز از آن تاریخ، به فراموشی سپرده می‌شود؟
آیا فراموشی به دلیل این نیست كه به زنان هم به چشم اقشار ناتوان و یا حداكثر كم توان نگاه می‌شود كه برای گذراندن زندگی عادی خود، نیاز به كمك دارند؟ یا این كه آنان هم مانند مردان، نیمی از جامعه بوده و در همه مسئولیت‌ها و امور جاری، برای توسعه جامعه به همان میزان حتی بالاتر سهیمند؟ در این صورت، چه كسی باید مطلوب‌ترین منزلت و جایگاه را برای زنان تبیین و آنان را برای رسیدن به حقوق واقعی یاری كند؟
پرسش مهم‌تر اینكه چه كسانی امتیازات و حقوق حقه زنان را از آنان گرفته و زنان را محروم كرده‌اند و اینك خود را مدعی رفع این كمبودها می‌بینند؟ مردان یا طبقات اجتماعی نظام حكومتی، شرایط توسعه جهانی و...؟
تا زمانی كه بستر رشد زنان در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه فراهم نیامده، ادعای برابری صِرف، محو قوانین شرعی (ارث، دیه، حق طلاق، تعدد زوجات و....) با ادعای تبعیض‌آمیز بودن این قوانین برای زنان، از یك طرف و طرح تكریم زنان با استناد به روایات به شكل نظری و بدون ارایه روش اجرایی و عملیات آن با شرایط موجود (كه ابهامات بیشتری را در جامعه ایجاد كرده) از سوی دیگر، موجب تشدید دوگانگی در «عمل» و «نظر» بین دو نگرش عمده غربی و سنتی در جامعه ما شده است كه نتوانسته پس از گذشت نزدیك به سه دهه از انقلاب اسلامی، برنامه راهبردی و بنیادینی بر پایه مبانی دین اسلام برای وضعیت مطلوب زن ارایه دهد.
نمونه بارز این تناقض، موضوع افزایش تعداد دختران در دانشگاه‌ها نسبت به پسران است كه از یك طرف در مجامع بین‌المللی به عنوان امتیاز و افتخار مطرح می‌شود و از طرف دیگر، به عنوان معضلی كه برخی قوانین شرعی را مختل كرده؛ مانند حق سرپرستی و نفقه برای مردان كه با ورود زنان به بازار كار محدود می‌شود!
آیا برای رفع این تناقض، كم كردن سهمیه پذیرش دختران در دانشگاه‌ها به ۵۰ درصد آن هم در رشته‌هایی مانند پزشكی درست است؟ آن هم در جامعه ما كه تا رسیدن به حد كفایت پزشكان زن، هنوز فاصله زیادی است!
و یا باید از روش‌ها و برنامه‌های اصولی‌تر برای بررسی و یافتن راه‌حل این نوع موضوعات استفاده كرد؛ چنانچه در برنامه‌ریزی كلان كشور، از جمله چشم‌انداز توسعه، افزایش تعداد زنان در برخی مناصب و موقعیت‌ها مثبت ارزیابی شده و آن را به عنوان تكلیفی برای دولت، به منظور رسیدن به نقطه مطلوب و جایگاه مناسب برای زنان توصیه می‌كند.
آیا كاهش تعداد به منظور برابرسازی بین دو جنس (زن و مرد) در جایی كه تعداد زنان بالاتر از مردان است و مقاومت در ایجاد تساوی در دیگر موارد (كه ادعای گروهی از زنان به اصطلاح روشنفكر است) واكنش از موضع ضعف و ناشی از نداشتن پاسخ منطقی از سوی برخی مسئولان نیست؟
باید گفت، برای جامعه‌ای كه دارای منابع انسانی، ابزاری و مقدورات طبیعی چشمگیری است، ایجاد توازن بین دو جنس پس از بسترسازی، شاید بهترین روش برای حل دوگانگی‌ها و پاسخ به مطالبات گروه‌های گوناگون باشد، زیرا تغییر در موازنه ایجاد شده (دست‌كم در مورد تحصیلات عالی دختران) و تلاش برای برابرسازی در برخی حقوق فردی، مشكلات را دو چندان كرده است.
داستان وضعیت و موقعیت زنان و مردان در جهان، مانند برگزاری مسابقه دو سرعتی بین دو نفر است، كه یكی از آنان با فاصله زیادی جلوتر از دیگری ایستاده و برنده این مسابقه به سادگی قابل پیش‌بینی است. برنامه‌ریزی برای از بین بردن این فاصله، باید مقدم بر هر نوع درخواست در رسیدن به حقوق فردی، گروهی و اجتماعی ‌باشد. این پیشنهاد به معنای واگذاری امتیاز بیشتر و جابه‌جایی موضع زن و مرد نیست كه ممكن است موجب انتقال تبعیض از یك قشر به قشر دیگر شود، بلكه به معنای تناظر در موقعیت و ایجاد موازنه است.
دكتر ثریا مكنون