دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
اقبال شیمل
![اقبال شیمل](/mag/i/2/8v2cv.jpg)
گروه اندیشه
در میان آثار پروفسور آنه ماری شیمل، كه اكنون از ۱۰۰ عنوان كتاب نیز فراتر رفته است به ندرت اثری را میتوان یافت كه در آن به گونهای از محمد اقبال لاهوری سخن به میان نیامده باشد. میدانیم كه زمینه اصلی مطالعات بانو شیمل و اعم تحقیقات و تألیفات وی، در گسترده پهناور عرفان و به ویژه جستوجوی بیپایان در دریای بیكران عرفان اسلامی است. با آنكه آشنایی اولیه او با عرفان از راه مطالعه آثار مولانا جلالالدین محمد بلخی آغاز شد، اما شخصیت محمد اقبال و جذابیت آثار این متفكر و شاعر مسلمان، تأثیری به سزا در فرآیند شكلگیری حیات علمی شیمل داشت. او در كتاب خاطرات خود مینویسد: «تصور اینكه شاعری مسلمان در شخصیت مورد علاقه من، یعنی گوته و مولانا، در باغ ارم با هم دیدار میكنند و بر این نكته توافق نظر دارند كه زیركی زابلیس و عشق از آدم است مرا چنان به شوق آورد و مجذوب خود ساخت كه دانستم آثار و افكار اقبال در آینده نیز یكی از زمینههای كار مرا تشكیل خواهد داد.» چنین نیز شد و آشنایی با اقبال زمینهساز آشنایی و شناخت شیمل از شاعران و عارفان شبه قاره هند گردید؛ تا آنجا كه در ادامه این راه اولین كرسی «مطالعات فرهنگهای هندی-اسلامی» دانشگاه هاروارد به پروفسور شیمل واگذار شد اما در آغاز داستان این آشنایی را از زبان خود استاد بشنویم. در كتاب «اقبال، شاعر و فیلسوف پیام گذار» میخوانیم: «دلبستگی من به آثار و افكار اقبال، به آغاز دوران دانشجویی و نخستین سالهای تحصیل در دانشگاه باز میگردد. من هنوز روزی را به یاد میآورم كه برای نخستین بار با نام اقبال آشنا شدم. در برلین بود و در سالهای نخست جنگ دوم جهانی كه مقاله شرقشناس انگلیسی، رینولد نیكلسون را در مجله «اسلامیكا» خواندم. نیكلسون در آن مقاله، كتاب «پیام مشرق» اقبال را به خوانندگان اروپایی معرفی كرده بود. او كه پیشتر منظومه بحثانگیز «اسرار خودی» اقبال را به زبان انگلیسی ترجمه و تفسیر كرده بود در مقاله خود كتابی را معرفی میكرد كه تا آن زمان تنها پاسخ منظوم یك مسلمان به «دیوان غربی ـ شرقی» گوته بود. من در آن مقاله، با تحسین و اعجاب بسیار، نسبتی میان «ولفگانگ گوته» و «مولانا جلال الدین» یافتم؛ شخصیتی كه آن زمان نیز به او دلبستگی خاص و محبت بسیار داشتم. مقاله نیكلسون، و بیش از همه، آن قطعه شعر در كتاب «پیام مشرق» كه اقبال در آن، دیدار صمیمانه راهبران معنوی خود، یعنی دیدار گوته غربی و رومی شرقی را به تصویر كشیده است، مرا به وجد و حال آورد ودر رؤیای روزی بودم كه با آثار این شاعر هندی مسلمان، بیشتر آشنا شوم ودرباره او مطالعه و تحقیق كنم.
اشاره بانو شیمل در اینجا به قطعه شعر «پیام مشرق» است كه در آن گوته در دیدار و گفتگو با مولای روم، درام «فاوست» خود را برای او میخواند و مولانا را همدل و همزبان خود مییابد:
نكته دان المانی را در ارم
صحبتی افتاد با پیر عجم
شاعری كو همچو آن عالیجناب
نیست پیغمبر، ولی دارد كتاب
خواند بر دانای اسرار قدیم
قصه پیمان ابلیس و حكیم
گفت رومی: ای سخن را جان نگار
تو ملك صید استی و یزدان شكار
فكر تو در كنج دل خلوت گزید
این جهان كهنه را باز آفرید
سوزوساز جان به پیكر دیدهای
در صدف تعمیر گوهر دیدهای
هر كسی از رمز عشق آگاه نیست
هر كسی شایان این درگاه نیست
«داند آن كو نیكبخت و محرم است
زیركی ز ابلیس و عشق از آدم است»
در سال ۱۹۴۷ میلادی پروفسور شیمل كلاسهای اولین دوره تدریس خود درباره «مشرق زمین در ادبیات آلمان» را در دانشگاه ماربورگ آلمان با اشارهای به پاسخ شرقی اقبال به دیوان غربی گوته به پایان میبرد. شش ماه بعد، زمانی كه پاكستان به عنوان كشوری مستقل بر نقشه جغرافیای جهان نقش بست و از او خواسته شد تا برای «فصلنامه پاكستان» نشریه زیبنده كشور نوبنیاد پاكستان، مقالهای بنویسد، خواهش میكند تا در ازای حقالتألیف، كتابهایی درباره اقبال به او بدهند. بانو شیمل مینویسد: «قدم بعدی در راه شناخت عمیقتر با آثار و افكار اقبال، دوستی من با «هانس ماینكه» Hanns Meinke بود. در واقع موجبات آشنایی من با ماینكه را فیلسوف آلمانی، «رودلف پانویتس» Rudolf Pannwitz فراهم آورده بود. (پانویتس پس از مطالعه اولین تحقیق من درباه اقبال، بزرگترین ستایشگر این متفكر و شاعر مسلمان شد.) «ماینكه»، آموزگاری از ادیبان محفل ادبی «اتوتسورلینده» Otto zur linde، در سال ۱۹۳۰ میلادی، ۹ قطعه از سرودههای اقبال را به نظم كشیده بود – البته از روی متن ترجمه انگلیسی آنها. وی سپس ترجمههای منظوم خود از اشعار اقبال را، بنا به رسم و عادت همیشگیاش و همانند دیگر ترجمههای پرتحرك خود، بر روی كاغذ ظریف و با زیبایی تمام خوشنویسی كرده و برای اقبال فرستاده بود. نسخه اصلی این ترجمهها را امروز نیز در «موزه اقبال» در لاهور میتوان مشاهده كرد. اقبال هم متقابلاً به پاس این محبت، دو كتاب از آثار خود را به او هدیه میكند؛ كتابهای «پیام مشرق» و «جاویدنامه». ماینكه كه فارسی نمیدانست، این دو كتب را به من، دوست جوانش كه فارسی میداند، هدیه كرد. باری، من نتوانستم خود را از افسون كتاب «جاویدنامه» برهانم؛ و چنین بود كه ترجمهای منظوم از این كتاب را به زبان آلمانی به انجام رساندم و كتاب با پیشگفتاری از «هرمان هسه»، شاعر نویسنده نامدار آلمانی، در سال ۱۹۵۷ میلادی در شهر مونیخ، منتشر شد.» اجازه بدهید كه در اینجا به نكتهای اشاره كنم. پیشگفتار هرمان هسه بر ترجمه شیمل از «جاویدنامه» كوتاه، اما جذاب و جان نواز است. البته در نگاه اول این پرسش به ذهن خطور میكند كه چه چیز هسه را به اقبال نزدیك میكند. نخست آنكه میدانیم هسه به ادبیات و عرفان مشرق زمین آشنا بود و به آن دلبستگی و گرایش داشت. بیگمان تأثیر عرفان و حكمت شرق را در دو كتاب «سفر شرق» Die Morgenlandfahrt و «سیدارتا» Siddhartha، بیش از دیگر آثارش میتوان دید. افزون بر این هسه با فیلسوف آلمانی «رودلف پانویتس» كه پیشتر نیز بعد از آشنایی با پانویتس در «آسكونا»ی سوئیس، در سال ۱۹۵۱، با این فیلسوف آلمانی طرح دوستی ریخت و با او كه مجذوب افكار اقبال شده بود، نامه نگاری داشت. پس میتوان حدس زد كه حلقه ارتباط میان شیمل و هسه هم، پانویتس بوده است.به هر حال، از پیشگفتار شاعرانه هرمان هسه بر «جاویدنامه» اقبال میگفتم؛ هسه مینویسد:
«محمد اقبال لاهوری (یا اگر دقیقاً كلام هسه را به كار گیریم؛ Sir Muhammad Iqbal) به سه قلمرو معنوی تعلق دارد. آثار گرانسنگ او نیز از سرچشمه این سه جهان معنوی سیراب میشوند؛ قلمرو معنوی هند، جهان روحانی اسلام و دنیای اندیشههای مغرب زمین. مسلمانی برخاسته از سرزمین هند، آموخته قرآن، تعلیم دیده و دانا و فرهیخته عرفان ایرانی – عربی؛ اما سخت متأثر از پیچیدگی فلسفه غرب و با برگسون و نیچه آشنا، ما را در عروج فزایندهای به قلمرو معنوی خویش هدایت میكند. اقبال عارف نیست، اما تقدیس شده مولای روم است. نه هگل گراست و نه پیرو برگسون، لیكن فیلسوفی نگرورز است. سرچشمه توانایی فكری او اما در جای دگر نهفته است؛ در دیانت و در ایمان او. اقبال دیندار است، دینداری كه خود را وقف خدا كرده است. با این همه ایمان او كوتهبینانه و كودكانه نیست. سرتاسر متهورانه و مردانه است، آتشین است و پیكارگر و پیكار اتو تنها در راه خدا نیست، بلكه مبارزهای برای این جهان نیز هست. زیرا ایمان اقبال ادعای فراگیری و جامعیت دارد و بیهیچ تردید، خواست آزادگی و آزاداندیشی دینی را نیز در بردارد. رؤیای او بشریتی متحد به نام و در خدمت خداست.
(هسه ادامه میدهد)؛ در نگاه راهبان سفر معنوی به مشرق زمین، گستره دانش و فرهیختگی اقبال و شوق خیالپردازی پرظرافت او به عنوان نبوغ مهم و مهین این دانشمند توانا، جلوهگر نخواهد شد. بلكه قدرت عشق و نیروی خلاقیت شاعرانه اوست كه تحسین برانگیز است. مسافران این راه، او را به خاطر آتشی كه در سینه نهان دارد و به خاطر جهان تصاویر شعرهایش گرامی خواهند داشت و كتاب «جاویدنامه» او را چون دیوان شرقی – غربی- دوست خواهند داشت.» (تا اینجا پیشگفتار هسه بر ترجمه جاویدنامه به زبان آلمانی).
یك سال بعد از انتشار ترجمه آلمانی «جاویدنامه» ترجمه تركی آن منتشر شد. بانو شیمل در آن سالها را آنكارا تدریس میكرد و در درسها و سخنرانیهایش درباره این اثر مهیج و زیبا و ژرف، نكتههای بسیار گفت؛ چنان كه از او خواستند تا «جاویدنامه» را به زبان تركی ترجمه كند. البته ترجمه تركی «جاویدنامه» به نثر انجام گرفت؛ ولی با تفسیری جامع كه در سال ۱۹۵۸ میلادی در آنكارا به چاپ رسید. پروفسور شیمل در كتاب خاطرات خود كه با عنوان «مشرق زمین و مغرب زمین؛ زندگی غربی- شرقی من» در پاییز ۲۰۰۲ میلادی به زبان آلمان منتشر شده است اشارات بیشتری به چگونگی ترجمه «جاویدنامه» به زبان تركی دارد. او خاطرنشان میكند كه مشوق او برای ترجمه «جاویدنامه» به زبان تركی، دوستان ترك وی بودند؛ ولی مبتكر اصلی این كار وزیر اسبق فرهنگ تركیه «حسن علی یوچل» بود كه نه تنها به پیشرفتهای اجتماعی تركیه علاقه بسیار داشت و خانه او محل رفت و آمد نویسندگان منتقد ترك بود، بلكه ذوق شاعری هم داشت و اشعاری نیز در گرامیداشت مولانا جلالالدین سروده بود. بانو شیمل اشاره میكند كه «حسن علی یوچل» تسهیلاتی برای انتشار این كتاب فراهم آورد و از هیچ كمكی برای ترجمه و چاپ كتاب كوتاهی نكرد تا جایی كه كتابخانه خصوصی خود را هم در اختیار وی گذاشت. انتشار این كتاب در آن زمان، قبول خاص و اقبال عام را به همراه داشت. جالب آنكه از میان نامههای تشكرآمیزی كه به خاطر ترجمه «جاوید نامه» به دست شیمل رسید، نامه پیشخدمت رستورانی از شرق آناتولی بود كه در نامهاش مینویسد: تصور اقبال از اسلام همان تصور رؤیایی است كه او هم از اسلام دارد و از شیمل به خاطر ترجمه این كتاب سپاسگزاری میكند. ناگفته نگذاریم كه ترجمه تركی «جاویدنامه» تاكنون چندین بار تجدید چاپ شده است و آخرین چاپ آن هم در سال ۲۰۰۰ میلادی به بازار آمد.
خسرو ناقد
منبع : بنياد انديشه اسلامي
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست